یکی از روش های کارآمد در سنجش ارزش یک اثر علمی، بررسی میزان تأثیرپذیری آثار پسین از آن است. این تأثیرپذیری هم به جهت شخصیت مؤلف و هم به جهت محتوای تألیف قابل پیگیری است. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه اثر قطب الدین راوندی، شرحی کهن و روشمند است و از مهم ترین شروح نهج البلاغه محسوب می شود. مطالعه ی شروحِ نگارش شده ی پس از این شرح روشن می سازد که جایگاه علمی مؤلف و تألیف، بر شارحان پسین نهج البلاغه تأثیر فراوانی داشته است. از جمله شروحِ متأخری که این تأثیرپذیری در آن ها بسامدِ آماری بالایی داشته است، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه از حبیب الله هاشمی خویی و بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه از محمدتقی شوشتری است که ضمن تأثیرپذیری از شخصیت علمی راوندی، از روش و محتوای شرح وی نیز متأثّر بوده اند. این تأثیرپذیری به دو گونه ی تأیید آرای راوندی و نقد نظرات وی در این دو شرح انعکاس یافته و بیشتر در دامنه ی موضوعاتی نظیر ادبی، تاریخی و تحلیلی ظهور داشته است. اصلی ترین علل رویکرد نقّادی خویی و شوشتری نسبت به راوندی، دست یابی به فهمِ صحیح و مرادِ واقعی کلام امام (ع) است.