آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

 مقدمه
انسان موجودى است اجتماعى و پیوسته در جوامع بشرى حزب‏ها، باندها و جناحهاى مختلفى وجود داشته‏اند که براى دست‏یافتن به اهداف سیاسى، اقتصادى، نظامى و... با یکدیگر در مقابله و ستیز بوده‏اند.
براى شناخت هر دوره از تاریخ و شخصیتهاى برجسته آن لازم است در درجه اول احزاب و محیط سیاسى، اجتماعى آن دوره را مورد بحث قرار دهیم، در غیر این صورت تحقیق و بررسى در مورد افراد، در فضایى مبهم و تاریک انجام یافته و از شناخت و معرفت صحیح و کافى محروم خواهیم شد.
بررسى زندگى معصومین(ع) نیز از این قاعده جدا نیست، بلکه از آن جهت که آن بزرگواران الگوهاى عملى زندگى ما هستند، لازم است‏براى شناخت ایشان فضاى سیاسى، اجتماعى و عوامل محیطى در زندگى هر یک از آنان به‏طور کامل مشخص و روشن شود تا بتوان خط سیاسى و چگونگى موضع‏گیرى‏هایشان را الگو قرار داد.
در میان ائمه: پرماجراترین و سیاسى‏ترین زندگى متعلق به على(ع) است که در شرائط مختلف مانند جنگ، صلح، پیروزى، گوشه‏نشینى و حکومت و... مى‏تواند الگو و اسوه مناسب براى بشریت‏باشد.
در این مقاله به بررسى و تحلیل بعضى از وقایع این دوران مى‏پردازیم.
دورنمائى از زندگى در صدر اسلام
در زمان جاهلیت مردم جزیرة‏العرب به صورت قبایل متفرق و اکثرا در حال جنگ با هم زندگى مى‏کردند. بافت‏حکومتى منطقه، قبیله‏اى بود و نظام حکومتى واحد و منسجمى حکم‏فرما نبود; البته تنها در مکه مناصب و عناوینى همچون کلیددارى کعبه، سقایة‏الحاج و... وجود داشت که نوعى ریاست و برترى براى صاحبان عناوین بر دیگر مردم مکه ثابت مى‏کرد.
با هجرت پیامبر گرامى اسلام(ص) به مدینه، حکومت واحد و منسجمى تشکیل شد که در واقع از اولین تجربیات حکومتى اعراب محسوب مى‏شد.
در اثر فتوحات پیامبر رفته رفته جغرافیاى حکومت اسلامى گسترش پیدا کرد و در عین حال رسول گرامى اسلام(ص) سعى بسیار مى‏نمود تا ضمن گسترش جغرافیایى اسلام، تعلیمات و تربیت دینى مردم نیز گسترش و عمق پیدا کند; در همین راستا ضمن آموزش تازه‏مسلمانها، با سیاستهاى بسیار حساب‏شده توانست‏بسیارى از قبایل را به‏هم نزدیک کرده و میانشان صلح و اخوت برقرار کند، به‏گونه‏اى که بعضى از قبایلى که سالهاى متمادى با یکدیگر در حال جنگ بودند، با اعلام باطل بودن خونهاى گذشتگان در صلح و صفا زندگى مى‏کردند.
اما باید قبول کرد مدت‏23 سال براى فراموش کردن عادات چند صد ساله جاهلى و عمیق شدن صلح و آشتى مدت بسیار کمى بود به همین جهت است که مى‏بینیم در همان لحظات اول رحلت رسول خدا(ص) و بلکه از روزهاى آخر عمر حضرت بار دیگر تعصبهاى جاهلى و اختلافات داخلى شعله مى‏کشد، دسته‏بندیها و باندبازیها شروع مى‏شود و هر حزبى به سرعت‏براى دریافت‏سهم بیشترى از حکومت و .... نقشه ریخته و نیرو جمع مى‏کند. به این ترتیب سخن رسول خدا(ص) که آینده را تیره و تاریک پیش‏بینى مى‏کرد، به وقوع مى‏پیوندد، به‏گونه‏اى که اسدالله غالب على بن ابیطالب(ع) مرد جبهه‏ها و جنگها و کشنده ابطال عرب، براى مدت طولانى در خانه نشسته و سکوت اختیار مى‏کند.
از آنجا که دانستن نظرات، برخوردها و عملکردهاى على(ع) مى‏تواند الگوهاى مناسبى براى مردم و سیاستمداران امروز جامعه اسلامى باشد، لازم مى‏دانیم به بررسى احزاب سیاسى دوران امامت‏حضرت و مواضعى که ایشان در برابر این احزاب داشته‏اند، بپردازیم. زیرا هرچند بسیارى از آن تشکلها و احزاب سیاسى از میان رفته‏اند، اما فکر; اعتقاد و بینش آنها در قالبهاى جدید موجود است.
احزاب سیاسى
در دوران امامت على(ع) به‏طور کلى شش حزب مهم سیاسى به وجود آمد که هرکدام به گونه‏اى ادعاى حکومت و خلافت رسول خدا(ص) را داشت و این تشکلها، جدا از شورشهاى نظامى کوچک و بزرگى بود که بر علیه خلفا یا بر علیه اصل اسلام به وقوع مى‏پیوست. این احزاب عبارت بودند از:
1 - حزب الله یا شیعیان به رهبرى على(ع) و فاطمه(س).
2 - حزب انصار که از دو قبیله اوس و خزرج تشکیل شده بود و به سرعت از میان رفت.
3 - حزب تیم و عدى به رهبرى ابوبکر و عمر که یکى بعد از دیگرى به قدرت رسیده، تشکیل حکومت دادند ولى با مرگشان تشکیلات حزبشان هم از میان رفت.
4 - حزب طلقا یا بنى‏امیه به رهبرى ابوسفیان و معاویه که بعدها قاسطین نام گرفتند.
5 - حزب عثمانیها یا اصحاب جمل به رهبرى عائشه، طلحه و زبیر که ناکثین نام گرفتند.
6 - خوارج یا مارقین که اکثرا افرادى متعصب و قشرى بودند و اواخر حکومت على(ع) پیدا شدند، این گروه حدود 5/1 قرن حیات سیاسى داشتند و سپس منقرض شدند، البته هنوز هم خطر فکرى آنان به صورت پنهان در سینه‏هاى بعضى از افراد هست.
1 - حزب انصار
انصار ساکنان اصلى مدینه بودند، کسانى که اولین بیعت کنندگان و دعوت‏کنندگان پیامبر به شهرشان محسوب مى‏شدند.
این حزب از جهت نیرو و نفرات در سطح بالایى بود، زیرا اکثر ساکنین مدینه از این گروه به حساب مى‏آمدند، اما ضعفهاى زیادى داشت که به سبب آن، قدرت ایستادگى در مقابل احزاب دیگر را نداشت و به سرعت‏شکست‏خورده، از میدان رقابت‏خارج گردید.
از ویژگیهاى انصار مى‏توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف ) این گروه دچار اختلاف داخلى بود که مهمترین ضعف آن به شمار مى‏آمد، زیرا انصار از دو قبیله «اوس‏» و «خزرج‏» تشکیل شده بود که در زمان جاهلیت‏سالها با یکدیگر جنگ و ستیز داشتند، هرچند با آمدن رسول خدا(ص) آتش این جنگها خاموش شد، اما کینه‏هاى پیشین به صورت آتش زیر خاکستر وجود داشت‏به گونه‏اى که هرکدام از جناحهاى موجود در این حزب، از به قدرت رسیدن جناح دیگر واهمه داشت، و این مطلب به خوبى از اتفاقاتى که در سقیفه رخ داد، روشن مى‏شود.
بعد از رحلت رسول خدا(ص) دو نفر از قبیله اوس به نامهاى «معن بن عدى‏» و «عدیم بن ساعده‏» به عمر گفتند که انصار در سقیفه جمع شده‏اند و قصد دارند با «سعد بن عباده‏» خزرجى بیعت کنند و گفته‏اند اگر مهاجرین قبول نکردند، حکومت را تقسیم مى‏کنیم حاکمى از ما و حاکمى از مهاجرین. (1) با شنیدن این خبر ابوبکر و عمر به طرف سقیفه رفته و در بین راه «ابو عبیده جراح‏» را نیز با خود همراه کردند.
آنچه در این ماجرا اهمیت دارد، این است که قبیله اوس براى جلوگیرى از بیعت‏با «سعد بن عباده‏»، ابوبکر و عمر را از تصمیمات داخلى گروه خود، یعنى انصار مطلع کرده‏اند.
هنگامى که اوسى‏ها دیدند که «بشیر» با ابوبکر بیعت کرد به یکدیگر گفتند:
«والله لئن ولیتها الخزرج مرة لا زالت لهم علیکم بذلک الفضیلة و لا جعلوا لکم فیها نصیبا ابدا فقوموا فبایعوا ابابکر. فبایعوه فانکسر على سعد و الخزرج ما اجمعوا علیه و اقبل الناس یبایعون ابابکر من کل جانب‏». (2)
«به خدا قسم اگر قبیله خزرج به حکومت‏برسند، دائما بر شما فضیلت‏یافته و هیچ نصیبى از حکومت‏به شما نخواهند داد، پس برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید. آنگاه همگى با ابوبکر بیعت کردند; در نتیجه برنامه‏هایى که سعد و خزرج بر آن توافق کرده بودند، به شکست انجامید».
به این ترتیب معلوم مى‏شود یکى از مهم‏ترین عوامل به قدرت رسیدن ابوبکر، اختلاف درونى حزب انصار بود.
علاوه بر آن که، اختلافات در درون خود خزرجى‏ها هم راه پیدا کرده بود، به گونه‏اى که بشیر بن سعد خزرجى اول کسى بود که با ابوبکر بیعت کرد و اتحاد انصار را برهم ریخت.
ابن قتیبه مى‏گوید:
«هنگامى که بشیر دید قومش براى بیعت‏با «سعد بن عباده‏» اتفاق کرده‏اند، از روى حسادتى که به سعد داشت، برخاست و گفت: اى گروه انصار... محمد رسول‏9 مردى از قریش بود و قومش براى سلطنت و میراثش استحقاق بیشترى دارند. هرگز خدا مرا در حال مخالفت‏با آنها نبیند. شما هم تقوا داشته باشید و با آنها مخالفت و تنازع نکنید. و چون عمر و ابوعبیده مى‏خواستند با ابوبکر بیعت کنند، بشیر بر آنها سبقت گرفت و بیعت کرد». (3)
دومین ضعف انصار این بود که در هدفهاى خود مردد بودند و حالت دفاعى به خود مى‏گرفتند چنان که مى‏بینیم در همان ساعات اولیه سقیفه این بحث مطرح مى‏شود که اگر مهاجرین حکومت ما را قبول نکردند، مى‏گوئیم «منا امیر و منکم امیر». (4) شاید علت این تردید و موضع دفاعى، ترسى بود که انصار از قریش داشتند، زیرا انصار قبیله‏اى نسبتا کوچک و در مقابل; قریش قبیله‏اى بسیار بزرگ با شاخه‏هاى فراوان بود که انصار براى پیروزى اسلام بارها با آنها جنگیده بودند.
سومین نقطه ضعف انصار نداشتن نیروهاى سیاسى وزین، قدرتمند و قابل ارائه بود; سران حزب، مانند «سعد بن عباده‏» و «بشیر بن سعد» و... صاحب موقعیت اجتماعى، سیاسى لازم براى به دست گرفتن حکومت نبودند.
ضعف اقتصادى، چهارمین مشکل انصار بود که عموما مردمى کشاورز و فقیر بودند و امکانات مادى لازم براى مبارزه را نداشتند، برخلاف مردم مکه که از بازرگانان و سرمایه‏داران بزرگ بودند; علاوه بر آن که مردم مدینه هنگام پذیرایى و حمایت از مهاجرین مقدار زیادى از سرمایه واموال خود را در اختیار آنها قرار داده بودند.
پنجمین ضعف انصار نداشتن دستگاه اطلاعاتى قوى و عدم قدرت بر مخفى‏کارى بود زیرا به علت کمى تجربه در مسائل حکومتى و اطلاعاتى، کسى را به عنوان منبع خبرى نداشتند. علاوه بر آن، نتوانستند خبر سقیفه را مخفى نگهدارند و قبل از آن که اجتماعشان ثمرى داشته باشد، عمر و ابوبکر مطلع شدند و مسیر کار را به نفع خود برگرداندند.
مجموع این ضعفها باعث مى‏شد از هرگونه شانسى براى به دست آوردن حکومت محروم بمانند، به همین جهت‏سعى کردند با استفاده از اصل غافلگیرى و به‏دست گرفتن ابتکار عمل، قبل از دیگران براى خود بیعت‏بگیرند فلذا ماجراى سقیفه را به راه انداختند، اما هیچ سودى از آن نبردند، بلکه حزب خود را از یک نیروى بى‏طرف محترم به یک نیروى شکست‏خورده تبدیل کردند.
پى‏نوشتها:
1) منا امیر و منکم امیر، (ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج‏2، ص 11).
2) ابن قتیبه دینورى، الامامة والسیاسة، ص 8 - ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج‏2، ص 14 - تاریخ طبرى(ده جلدى) ج‏2، ص 242.
3) همان ماخذ.
4) امیرى از ما و امیرى از شما.

تبلیغات