جنبش جنگنامهسرایی در ادبیات معاصر افغانستان همزمان با قیامهای مردمی در برابر انگلیسیها آغاز شد که به جنگ اوّل افغانستان و انگلیس(1217- 1220هـ.ش/ 1839- 1842م) معروف است. با تجاوز استعمار انگلیس به افغانستان روح حماسی و رزمی در مردم این سرزمین برانگیخته شد و منجر به جهاد مسلحانه و خلق منظومههای حماسی متعدد شد. این منظومهها در وزن و سبک بهتبعیت از شاهنامۀ فردوسی به نظم درآمدهاند. موضوع اصلی این جنگنامهها، وصف دلاوریها و کیفیت مبارزة مردم افغانستان در برابر بیگانگان، مخصوصاً انگلیسیها و منازعات خانوادگی امرا و حکام محلی است. این جستار به شیوۀ توصیفی– تحلیلی در پی آن است که نقش جنگنامهسرایی را در انعکاس واقعیتهای تاریخ سیاسی معاصر افغانستان بررسی کند. از نتایج تحقیق برمیآید که اساسا تعدد این جنگنامهها گواه احساس ضرورت تاریخی در شاعران برای حفظ هویت ملی و تلاش آنان برای ثبت و ماندگاری دلاوریها و دستاوردهای اتحاد ملی در پیکرة ژانر حماسه است. مقبولیت و معیارمندی شاهنامة فردوسی در افغانستان عامل اساسی گرایش مقلدانة این شاعران برای سرایش جنگنامههای حماسی است؛ اگرچه هیچیک را نمیتوان در سبک و زبان و حتی موضوع همپایة نقش و کارکرد شاهنامه در ادبیات حماسی دانست، لیک برخی از این جنگنامهها آثار عاطفی عمیق در میان مردم افغانستان و برانگیختگی حس وطندوستی و تمایل به وحدت و استقلال ملی در تاریخ معاصر افغانستان داشته و دارند.