آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

انسان با حضرت آدم حرکت تکاملی خویش را آغاز کرد، با نوح نبی به تطهیر زمین پرداخت، با ابراهیم خلیل پا به بتخانه نمرودیان گذاشت و بتها را شکست. با موسای کلیم به انقلابی راستین دست زد و سه طاغوت (سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) را بر‌انداخت و با عیسای مسیح پا به دایره مدنیت دینی نهاد… لیکن با این همه، هنوز مستعد «نزول قرآن» نگشته بود. موسی در یک تجلی الهی به کوه، از پای در‌آمد و بی‌هوش گشت. (سوره‌ی اعراف، آیه‌ی163) و قرآن بیش از شش هزار تجلی است1 و حقیقت کامله‌ای ـ‌اکمل همه هستها و هستیها‌ـ می‌خواهد تا هیمنه این تشعشع اعظم را بر‌تابد، و مطلع تابشهای بس گران قرآن قرار گیرد و نیوشای «قول ثقیل»2 باشد.
… روزگارانی گذشت و میلاد بزرگ تحقق یافت؛ سپس محمد در چهل سالگی مبعوث گشت، و آیات قرآن کریم فرود آمد و حیث عقلی انسان دگرگون شد؛ یعنی عقل انسان، مخاطب به خطابی چونان خطابهای قرآن قرار گرفت و معرفت به عمق عقول راه یافت (و یثیروا لهم دفائن العقول)3 و این چگونگی (نزول قرآن و رسیدن آن به دست انسان) به واسطه قرب جمالی و جلالی کامل حقیقت محمدیه صورت گرفت.
و چنان امر عظیم و نعمت بزرگی بود که خدای سبحان بر بشریت منت نهاد «لقد مَنَّ اللّهُ علی المؤمنین…».(سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی164) زیرا انسان پس از نزول قرآن، دیگر انسان پیش از نزول قرآن نبود. انسان پیش از نزول قرآن، «آدمی»، «نوحی»، «ابراهیمی»، «موسوی» و «عیسوی» بود؛ اما «محمدی» نبود؛ «صحفی»، «توراتی» و «انجیلی» بود؛ اما «قرآنی» نبود.
این قرآن کریم بود که بشر را تا سدرة المنتهی (تألّه محمّدی) بالا برد و با شعاع کتاب الهی به عالم لاهوت ازلی پیوند داد و به «تعقل قرآنی» ـ که سابقه نداشت ـ فرا خواند و تقوا را فرع بر عدالت دانست؛ (سوره‌ی مائده، آیه‌ی 8) و عدالت را اساس اجتماع و اجتماع را مرکز تربیت و تربیت را شالوده رشد و رشد را سبب معرفت و معرفت را عامل حب و حب را انگیزه عبادت و عبادت را وسیله قرب و قرب را هدایت سیر انسان در عالم بی‌نهایت الهی و جلوت و جذبات سرمدی معرفی کرد و البته لازم بود که «حکمت بعثت» مخدوش نگردد و در قرآن کریم، هماره و با همه ابعاد علمی و عملی، معرفتی و اعتقادی، فردی و اجتماعی، تربیتی و سلوکی، در میان بشریت بماند.
این امر عظیم، نیاز به آن داشت که وجود محمد و گستره‌ی تربیت فرد و جامعه بر شالوده‌ی هدایت خالص قرآنی به وسیله انسانی مسانخ او (تربیت یافته هماره او)، و عالم به علوم و تعالیم او و آشنا به رموز و تفاسیر کتاب او، و سالک به سلوک او امتداد یابد؛ و آیینه تمام نمای محمد در علم و عمل و زهد و سیاست و عدالت و فضیلت و تربیت و صیرورت ـ‌پس از رفتن او‌ـ در میان امت باشد.
این بود که پیامبر اکرم(ص) از وصایت الهی سخن گفت و هنگامی که در سال سوم بعثت «آیه‌ی انذار» «وانذر عشیرتک الاقربین». (سوره‌ی شعراء، آیه‌ی214) نازل گشت، علی را به‌عنوان وصی و خلیفه خویش معرفی کرد.
1. الحیاة، محمد رضا حکیمی، ج 2، ص72.
2. سوره‌ی مزمل، آیه‌ی 5.
3. نهج البلاغه، خطبه‌ی1.

تبلیغات