جایگاه اجتماعی زن
آرشیو
چکیده
متن
نگاه به دو جنس زن و مرد در عصر جدید، چالشهای فراوانی ایجاد کرده است که هرکس بر اساس ظن خود با آن یار میشود. عده ای از جنس دوم سخن می رانند و عدهای دیگر از حقوق برابری و گروهی دیگر خواهان برتری زن برمرد هستند و هرکس بنابر خواستههای خود و در قالب اسلام اظهار نظر مینماید. در این نوشتار ما سعی میکنیم نگاه خود را به درون متن قرآن بیاندازیم تا از این رهگذر جایگاه اجتماعی و حقوق مطرح زن را بشناسیم
بی شک در قرآن آیات زیادی درباره زن و مرد آمده است؛اما از این رهگذر ما به بعضی از این آیات اشاره میکنیم تا با همین نگاه محدود حداکثر فایده را در تعیین موقعیت زن برده باشیم.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «انّی لا أضیع عمل عامل منکم من ذکر أو أنثی بعضکم من بعض؛ البته من (پروردگارم) عمل هیچکس از مرد و زن را که همه از یکدیگرند، بی مزد نمیگذارم ».(سورهی آلعمران، آیه195) بنابراین زن و مرد در سنخیت وجودی هیچ تفاوتی ندارند و از این جهت با هم مساوی هستند؛ ولی بعضی خصلتهای روحی مانند: ذوق هنری، زیبایی و جلوهگری، در زن شکوفاتر از مرد است.
زن و مرد هر کدام هویت مخصوص به خود را دارند؛ چرا که خداوند هر کدام را کامل و بدون نقص آفریده و نباید با دیگری مقایسه گردد و هر کدام از جهت کمال در خلقت زن بودن یا مرد بودن مطرح هستند. بنابراین، زن نیز همانند مرد میتواند در اجتماع حضور یابد و هیچ منافاتی با شرع مقدس و احکام آن ندارد و اینکه خداوند در قرآن تعبیر«الرّجال قوامون علی النّساء» را (سوره نساء ، آیه 34) مطرح کرده است، هیچگاه در پی تعریف جنس دوم یا برتری بخشی جنسی بر جنس دیگر را منظور نکرده؛ بلکه آنچه از این آیه مستفاد می شود این است که مرد رئیس خانواده محسوب میشود و وظیفه مدیریتی می یابد. این سرپرستی دلیل بر مهجوریت زن نیست، چرا که اولاً این مدیریت به مثابه یک همکاری در محیط محبت گونه و عاطفی نمود می یابد و ثانیاً علت این مدیریت، مربوط به خصلتهای زن و مرد است.
در جای دیگر قرآن ذکر گردیده: «هُنّ لباس لکم وأنتم لباس لَهُنَّ». (سورهی بقره، آیه187)
این خود عین تعادل است، چرا که خداوند یکی را که دارای عواطف و احساسات است در کنار کسی قرار میدهد که قدرت جسمی و مدیریتی دارد.
دین اسلام احکام حقوقی را بر طبق سرشت و ساختمان وجودی و اجتماعی انسان پایه نهاده است. در آیه 3 سوره أعلی می فرماید: «والذی قدّر فهدی؛ هرچیز را قدر و اندازهای داد و هدایتش کرد».
در سوره نساء آیه 32 آمده: «ولا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضکم علی بعض للرّجال نصیب مما اکتسبوا وللنّساء نصیب ممّا اکتسبن و اسئلوا اللّه من فضله إنّ اللّه کان بکلّ شی علیما؛
آرزو مکنید در فضیلت مزیتی که خداوند به واسطه آن بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده، که از زن و مرد از آنچه اکتساب کنند بهرهمند شوند و هر چه میخواهید از خداوند در خواست کنید (نه از خلق) خداوند به همه چیز آگاه است».
بنابراین هر مزیتی مخصوص جنس خاصی است و بعضی دیگر از مزیتها مشترک است. هیچ کدام نباید آرزوی مزیت جنس دیگر نماید مانند: سهم ارث مرد بیشتر از زن است، ولی مرد باید هزینه زندگی زن را تأمین نماید و بسیاری از فضایل دیگر مانند: ایمان، عقل و تقوا برای هر دو مشترک است.
در قرآن کریم مسئولیت و وظایف، با تواناییها و استعدادهای فردی متناسب است؛ یعنی به هر انسانی به میزان استعدادش تکلیف داده میشود، همانگونه که میفرماید: «…لا یکلّف اللّه نفساً إلاّ ما أتاها…؛ خداوند کسی را مکلف نمیکند مگر به میزان تواناییهایی که به او داده است». (سوره طلاق، آیه 7)
زن و مرد در صفات انسانی و احکام عبادی مشترک هستند، ولی در مواردی به اقتضای طبیعت و خصوصیاتی که وابسته به جنسیت آنهاست، مسئولیتی که به هر کدام واگذار میشود، متفاوت است.
بی شک در قرآن آیات زیادی درباره زن و مرد آمده است؛اما از این رهگذر ما به بعضی از این آیات اشاره میکنیم تا با همین نگاه محدود حداکثر فایده را در تعیین موقعیت زن برده باشیم.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «انّی لا أضیع عمل عامل منکم من ذکر أو أنثی بعضکم من بعض؛ البته من (پروردگارم) عمل هیچکس از مرد و زن را که همه از یکدیگرند، بی مزد نمیگذارم ».(سورهی آلعمران، آیه195) بنابراین زن و مرد در سنخیت وجودی هیچ تفاوتی ندارند و از این جهت با هم مساوی هستند؛ ولی بعضی خصلتهای روحی مانند: ذوق هنری، زیبایی و جلوهگری، در زن شکوفاتر از مرد است.
زن و مرد هر کدام هویت مخصوص به خود را دارند؛ چرا که خداوند هر کدام را کامل و بدون نقص آفریده و نباید با دیگری مقایسه گردد و هر کدام از جهت کمال در خلقت زن بودن یا مرد بودن مطرح هستند. بنابراین، زن نیز همانند مرد میتواند در اجتماع حضور یابد و هیچ منافاتی با شرع مقدس و احکام آن ندارد و اینکه خداوند در قرآن تعبیر«الرّجال قوامون علی النّساء» را (سوره نساء ، آیه 34) مطرح کرده است، هیچگاه در پی تعریف جنس دوم یا برتری بخشی جنسی بر جنس دیگر را منظور نکرده؛ بلکه آنچه از این آیه مستفاد می شود این است که مرد رئیس خانواده محسوب میشود و وظیفه مدیریتی می یابد. این سرپرستی دلیل بر مهجوریت زن نیست، چرا که اولاً این مدیریت به مثابه یک همکاری در محیط محبت گونه و عاطفی نمود می یابد و ثانیاً علت این مدیریت، مربوط به خصلتهای زن و مرد است.
در جای دیگر قرآن ذکر گردیده: «هُنّ لباس لکم وأنتم لباس لَهُنَّ». (سورهی بقره، آیه187)
این خود عین تعادل است، چرا که خداوند یکی را که دارای عواطف و احساسات است در کنار کسی قرار میدهد که قدرت جسمی و مدیریتی دارد.
دین اسلام احکام حقوقی را بر طبق سرشت و ساختمان وجودی و اجتماعی انسان پایه نهاده است. در آیه 3 سوره أعلی می فرماید: «والذی قدّر فهدی؛ هرچیز را قدر و اندازهای داد و هدایتش کرد».
در سوره نساء آیه 32 آمده: «ولا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضکم علی بعض للرّجال نصیب مما اکتسبوا وللنّساء نصیب ممّا اکتسبن و اسئلوا اللّه من فضله إنّ اللّه کان بکلّ شی علیما؛
آرزو مکنید در فضیلت مزیتی که خداوند به واسطه آن بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده، که از زن و مرد از آنچه اکتساب کنند بهرهمند شوند و هر چه میخواهید از خداوند در خواست کنید (نه از خلق) خداوند به همه چیز آگاه است».
بنابراین هر مزیتی مخصوص جنس خاصی است و بعضی دیگر از مزیتها مشترک است. هیچ کدام نباید آرزوی مزیت جنس دیگر نماید مانند: سهم ارث مرد بیشتر از زن است، ولی مرد باید هزینه زندگی زن را تأمین نماید و بسیاری از فضایل دیگر مانند: ایمان، عقل و تقوا برای هر دو مشترک است.
در قرآن کریم مسئولیت و وظایف، با تواناییها و استعدادهای فردی متناسب است؛ یعنی به هر انسانی به میزان استعدادش تکلیف داده میشود، همانگونه که میفرماید: «…لا یکلّف اللّه نفساً إلاّ ما أتاها…؛ خداوند کسی را مکلف نمیکند مگر به میزان تواناییهایی که به او داده است». (سوره طلاق، آیه 7)
زن و مرد در صفات انسانی و احکام عبادی مشترک هستند، ولی در مواردی به اقتضای طبیعت و خصوصیاتی که وابسته به جنسیت آنهاست، مسئولیتی که به هر کدام واگذار میشود، متفاوت است.