آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

از سدۀ هفتم هجری، در تصوّف دوره ای نو آغاز شد که به دو دسته شدن متصوّفه انجامید؛ گروهی به اصول و مبانی عارفان پیشین پایبند ماندند و گروهی دیگر به سبب رویکرد به فلسفه و کلام و تمایل به برخی اعتقادات شیعی، سنّتی نو در عرفان پایه ریزی کردند که امروزه به سنّت دوم عرفانی شهرت یافته است. درپی این دگرگونی ها طریقت نقشبندیّه به مثابه مولود طریقه خواجگان، در قرن هشتم هجری با خواجه بهاءالدین نقشبند بخارایی در فرارودان تأسیس شد و در قرن های نهم و دهم هجری به بزرگ ترین دستگاه تصوّف در ایران تبدیل شد. در این پژوهش به روش تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای سعی شده است جایگاه خواجه شمس الدین محمد بخارایی، ملقّب به خواجه پارسا در ترویج این طریقت نشان داده شود. برپایه تحقیق، چنین فهمیده شد که خواجه پارسا به دو طریق جذبه و سلوک، تحت تعالیم خواجه نقشبند پرورش یافته است و در طریقت نقشبندیّه به جایگاهی رسیده که بهاءالدین محمدْ مقصود از ظهور خود را تربیت وی دانسته است. پارسا پس از علاءالدین عطار، خلیفه دوم نقشبندیّه خوانده می شود؛ اما در ترویج مبانی و تعالیم نقشبندیّه، نقشی مهم تر از وی بر عهده داشته است. یکی از خطوط برجسته فکری در تعالیم مشایخ و طریقۀ نقشبندیّه بزرگداشت و محبّت نسبت به بزرگان و خلفای این طریقت و ارج نهادن به جایگاه و منزلت رفیع آنان است که در آثار و مکتوبات عارفان آن به وضوح آشکار است. از دیگر دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: اثبات تربیت مریدان به همّت خواجه پارسا؛ پی بردن به فراهم کردن مقدمه ارتباط پیروان و مشایخ نقشبندی با صاحبان قدرت و سیاست به وسیلۀ وی؛ آگاهی از اینکه خواجه پارسا نخستین کسی است که با تألیف آثار مهمی مثل فصل الخطاب ، قدسیّه و تحقیقات ، مبانی و تعالیم این طریقه را تبیین و تثبیت کرده است.

تبلیغات