به طور معمول در تمام حکومت های موجود در جهان عوامل قدرت یابی کشورها را براساس مؤلفه های ژئوپلیتیکی آن قرار می دهند و در سیاست های منطقه ای و جهانی خود از این مولفه ژئوپلیتیکی به شدت متاثر می باشند. از جمله ی این مولفه های ژئوپلتیکی مسیرهای دریایی می باشند، که در ساختار ژئوپلتیکی کشورها از عوامل قدرت یابی بسیار مهمی محسوب می گردند. امروزه با وقوع تحولات جدید از جمله کشف نفت و به دنبال آن تحولات شگرف درعرصه ی تکنولوژی نقش ژئواکونومیکی تنگه های بین المللی نیز مورد توجه بسیار قرار گرفته است و با ورود قدرت های بزرگ به این مناطق در جهت تامین منافع خود، بعد استراتژیک در کنار بعد ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی آن نیز گسترده گردید. نظر به اهمیت تنگه هرمز در اقتصاد جهانی و نقش جغرافیایی از نظر بعد ارتباطی آن، و همچنین با توجه به وابستگی های مستقیم و غیرمستقیمی که در جهان نسبت به این تنگه وجود دارد، پرسش اصلی این نوشتار در این راستا قرار می گیرد که نقش استراتژیک تنگه هرمز در مقایسه با تنگه های بین المللی جهان دربردارنده ی چه ویژگی هایی است؟ فرضیه پژوهش بر این مبنا قرار می گیرد که تنگه هرمز به لحاظ نقش ارتباطی به عنوان متصل کننده ی خلیج فارس با اقیانوس هند و همچنین نقش تجاری گسترده ای که در ترانزیت انرژی در جهان ایفا می کند،دارای اهمیت استراتژیکی گسترده ای است.