چکیده

از آنجا که مرکز ثقل روابط بین الملل، مقوله ی قدرت و حفظ و تقویت آن در تمامی ابعاد است، سازمان های بین المللی به عنوان بازیگران جدید صحنه ی بین الملل نیز همچون بازیگران سنتی این عرصه، در حیطه ی قدرت و سیاست قدرت جای می گیرند. چنین تفسیر واقع گرایانه ای بیان می دارد که در سراسر تاریخ، سازمان های بین المللی همواره ساختار جهانی قدرت دوره ی معین را منعکس می سازند. بر این اساس، سازمان های بین المللی ساخته و پرداخته ی قدرت های امپریالیستی هستند که می خواهند از این طریق ضمن حفظ و گسترش قدرت خویش، جنبه ی حقوقی و مشروعیت ببخشی برای اقدامات امپریالیستی و مداخله جویانه ی خود کسب کنند. وقوع جنگ دوم جهانی که نفوذ سیاسی و اقتصادی ایالات متحده را جایگزین نفوذ و قدرت اروپا در بسیاری از نقاط جهان نمود، برخی از صاحب نظران آمریکایی را بر آن داشت تا با غیرعاقلانه پنداشتن بازگشت به وضعیت انزواجویانه ی پیشین، حفظ و گسترش هژمونی جهانی آمریکا را در دستور کار خویش قرار دهند. بنابراین از آنجا که هژمونی جهانی، نیاز به منابع جهانی نیز خواهد داشت، ایالات متحده از همان لحظات پایانی جنگ در صدد برآمد تا با ایجاد یک سیستم اقتصاد جهانی، این نیاز خویش را جامه ی عمل پوشاند و در این راه، اقدام به تأسیس و تشکیل نهادهای مالی بین المللی نمود که در راس آنها صندوق بین المللی پول و بانک جهانی قرار داشت که از ابتدا تا کنون، بیش از حدّ بر دیدگاه های واشنگتن تکیه داشته اند. ایالات متحده با دیکته کردن اهداف و خواسته های خود بر نحوه ی عملکرد صندوق و بانک جهانی در قالب جهت دهی سیاسی وام ها و تعیین ساختار اداری و تصمیم گیری آنها و نیز در سطحی فراتر، با تحمیل ساختار اقتصاد جهانی مطلوب خویش از طریق تصمیمات و عملکردهای این دو نهاد بر دیگر کشورها، در صدد است تا به گونه ای مؤثر مسایل بین المللی را در راستای مقاصد توسعه طلبانه ی خود حل وفصل نماید. بنابراین مؤسسات مالی بین المللی در نهایت با ایفا نمودن نقش پلیس مالی امپریالیسم آمریکایی، تداوم بخش سلطه و هژمونی جهانی ایالات متحده خواهند بود.

تبلیغات