در این مقاله به تبیین نگرش افلاطون در خصوص چگونگی شناخت مثال خیر از طریق فرایند دیالکتیک پرداخته شده است. روش نگارنده جهت رسیدن به این امر، تحلیل آثار افلاطون و مفسران او در خصوص چگونگی ارتباط دیالکتیک و مثال خیر و نقش دیالکتیک در فرایند معرفت شناختی انسان به مثال خیر بوده است. دستاورد تحقیق نشانگر آن است که از نظر افلاطون شناخت انسان دارای مراتبی است که با هر مرتبه ای از آن مرحله-ای متناظر از هستی را می شناسیم. مثال خیر منشأ هستی و معرفت و خود در فوق مراتب هستی و معرفت جای دارد. فلسفه افلاطون جست وجوی نفس حقیقت توسط عالی ترین مرتبه شناسایی انسان، یعنی عقل است که آن لمحه ای الهی از عالم حقیقت است و انسان توسط آن، عالم ایده ها و نهایتاً مثال خیر را مورد شناخت قرار می دهد و دیالکتیک، روش فلسفی او جهت درک این عوالم است که دارای دو وجه عقلانی- مفهومی و عقلانی– شهودی است. نگارنده در صدد است تا فرایند شناخت مثال خیر را بر اساس مبانی فلسفه افلاطون به گونه ای تبیین نماید که هم انسجام درونی و هم سیر منطقی داشته باشد.