تجلی قرآن در شعر انوری
آرشیو
چکیده
متن
فرین بر تو کآفرینش را
هرچه گویی چنین، چنان باشد
40) مضمون این بیت با مضمون آیهی زیر نزدیک است:
اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیئاً اَنْ یقولَ لَهُ کُنْ فَیکُونَ .فرمان نافذ خدا ( در جهان) چون ارادهی خلقت چیزی کند، به محض اینکه گوید: موجود باش،بی درنگ موجود خواهد شد. (یس،آیه 82)
لغو سبع المثانی سخنش
لعنت منهیان سبع طباق
42) ترکیب «سبع المثانی» که به عقیدهی برخی، نام دیگر سورهی حمد است، از این آیه گرفته شده است:
وَلقَدْ آتَیناکَ سَبْعاً مِنْ المَثانی وَ الْقُرآنَ الْعَظیمِ.ای محمد! همانا هفت آیت (یا ثنا و دعا) و این قرآن با شکوه را بر تو فرو فرستادیم. (حجر،آیه 87)
چون گره بر ابروی قهرت زند
آسمان گوید کفی الله القتال
43) بیت تلمیح دارد به این آیه:
وَرَدَّ اللّهُ الّذینَ کَفَروا بِغَیظِهِمْ لَمْ ینالوا خَیراً وکَفَی اللّهُ الْمُؤمِنینَ الْقِتالَ و کانَ اللّهُ قویاً عَزیزاً.
و خدا، کافران را (درجنگ احزاب) با همان خشم و غضبی که به مؤمنان داشتند، بی آنکه هیچ خیر و غنیمیبه دست آورند، ناامید برگرداند و خدا، امر جنگ را (به فرستادن باد صرصر و سپاه فرشتگان غیبی) از مؤمنان کفایت فرمود؛ که خدا بسیار توانا و مقتدراست. (احزاب،25)
بر دوام تو عدل توست دوام
عدل باشد بلی دلیل دوام
غرض ذات تو بود ارنه نگشتی
بنی آدم به کرمنا مکرم
46) بیت تلمیح دارد به آیهی کرامت:
وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِن الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً.
وما فرزندان آدم را بسیار گرامیداشتیم وآنان را به مرکب برّ و بحر سوار کردیم (وجهان جسم و جان را مسخّر انسان ساختیم) و از هرغذای لذیذ و پاکیزه به آنان روزی دادیم و بر بسیاری از آفریده های خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم. (اسراء ،آیه70)
بی رونقا که باشد بی بأس توسیاست
بی هیزما که باشد بی تیغ تو جهنم
47) هیزم جهنم به این آیه اشاره دارد:
… فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَة اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.
پس بپرهیزید از آتشی که هیزمش، مردم بدکار است و سنگهای خارایی که قهر الهی برای کافران فراهم کرده است. (بقره،24)
و نیز آیهی:
وَ اَمّا القاسِطونَ فَکانوا لِجَهَنّمَ حَطَباً.
و اما ستمکاران ، هیزم برآتش جهنم گردیدند. (جن،آیه 15)
ظلم کردم ز جهل بر تن خویش
پدرم هم ظلوم بود و جهول
48) ظلوم وجهول بودن آدمیمطلبی است که درآیهی معروف «امانت» بدان اشاره شده است:
إنّا عَرَضْنا الأمانَةَ عَلَی السَّماواتِ والأرْضِ وَ الْجِبالِ فَاَبَینَ اَنْ یحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الاِنْسانُ اِنَّه کانَ ظَلوماً جَهولا. ما بر آسمانها و زمین و کوههای جهان (و قوای عالی و دانی ممکنات) امانت را عرضه کردیم. همه از تحمل آن خودداری ورزیدند و اندیشه کردند تا انسان (ناتوان) پذیرفت و انسان هم (درمقام آزمایش و ادای امانت) بسیار ستمکار و نادان بود (که بر راه جهل و عصیان شتافت ). (احزاب،آیه 72)
ور نسیم عنایتش بجهد
روح یابد از او عظام رمیم
نسیم لطف تو با خاک ار سخن گوید
حیات و نطق پذیرد از او عظام رمیم
49و50) دراین دو بیت، «عظام رمیم» برگرفته از این آیه است:
وَضَرَبَ لَنا مَثلاً وَ نَسِی خَلْقَهُ قالَ مَنْ یحْی العِظامَ وَ هِی رَمیمَُ. و برای ما مثلی (جاهلانه) زد. او گفت: این استخوانهای پوسیده را، باز که زنده میکند ؟ ( یس،آیه 78)
بسته دست خلقتنی من نار
باس او بر خلقته من طین
آتش خاطرت نموده قیام
به جواب خلقته من طین
51و52) هر دو بیت به داستان آدم و شیطان اشاره دارد که خداوند معترضانه از شیطان پرسید: چرا بر آدم سجده نکردی؟
قالَ ما مَنعَکَ اَلاّ تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قالَ اَنَا خَیرًُ مِنْه خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ.
خدای متعال بدو فرمود چه چیز تو را مانع شد که بر آدم سجده کنی و چون تو را امر کردم،نافرمانی کردی؟ پاسخ داد:من از او بهترم؛زیر مرا از آتش و او را از خاک آفریدی. (اعراف،آیه 12)
شاعر با بهره گیری از این آیه میگوید بأس و قهرممدوح من تا آنجاست که دیگر شیطان نمیتواند خود را از آدم برتر داند.
چالاک تر از عصای موسی
فرخ قلمت گه مآرب
54) این بیت تلمیح دارد به این آیه وَما تِلْکَ بِیمینِکَ یا مُوسی قالَ هِی عَصای اَتَوکَّؤُا عَلَیها وَ اَهُشُّ بِها عَلی غَنَمیوَ لِی فیها مَآرِبَُ اُخْری.
وای موسی! اینک بازگو تا چه به دست داری؟موسی در پاسخ خطاب رب العزة عرضه داشت: این عصای من است که بر آن تکیه میزنم و گوسفندانم را میرانم و از درختان برای آنها برگ میریزم و نیازهای دیگر( چون مدد راه رفتن و دفع دشمن و…) را نیز با آن انجام میدهم. (طه،آیات 17و 18)
چالاکی عصا به تبدیل آن به اژدها است دراین آیه اشاره دارد :
فَاَلْقی عَصاهُ فَاِذا هِی ثُعْبانَُ مُبینَُ. موسی هم عصای خود را افکند که ناگاه اژدهایی عظیم از آن عصا پدیدار گردید . (اعراف،آیه 107)
بشکند امتداد انعامش
به موازین قسط بر شاهین
56) ترکیب «موازین قسط»را از این آیه برگرفته است: وَ نَضَعَ الْمَوازینَ الْقِسْطِ لِیوْمِ الْقیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسًُ شَیئاً وَ اِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَینا بِها وَ کَفَی بِنا حاسِبینَ. و ما ترازوهای عدل را برای روز قیامت خواهیم نهاد وبه هیچ نفسی ستم نخواهد شد و اگر عملی به قدر دانهی خردلی باشد، درحساب آریم و تنها دانش ما از همهی حسابگران کفایت خواهد کرد.(انبیاء،آیه 47)
ای ز رشک رونق بزمت سلیمان را خدای
از تضرع کردن «وهب لی» پشیمان یافته
57) عبارت «هب لی » تلمیح دارد به درخواست حضرت سلیمان از خداوند که در این آیه آمده است :
قالَ رَبِّ اغْفِرْلی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لاینْبَغی لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدی اِنَّکَ اَنْتَ الوَهّاب.عرض کرد: بارالها! به لطف و کرمت از خطای من درگذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که پس از من، احدی لایق آن نباشد .همانا توای خدا تنها بخشندهی بی مثالی! (ص،آیه 35)
گر نفاذ دیو بندت بأس آهن بشکند
درع داوودی کند در دستها زین پس پری
58) عبارت «بأس آهن» اشاره دارد به این آیهی :… وَ اَنْزَلْنا الْحَدیدَ فیهِ بَأسًُ شَدیدًُ وَ مَنافِعَُ لِلنّاسِ….
و آهن (ودیگر فلزها) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است فروفرستادیم.(حدید، 25)
«ذکر داوود» تلمیح دارد به زره بافی داوود که در آیهی زیر به آن اشاره شده است:… وَ اَلَنّ الْحَدید. و آهن سخت را (چون موم) به دست او نرم گرداندیم.(سباء، 10)
من بنده در این خدمت میمون که به عونش
خضرای دمن کسب کند مهر گیاهی
هر که سعی بد کند در حق خلق
همچو سعی خویش بد بیند جز
همچنین فرمود ایزد در نبای
لیس للانسان الا ما سعای
60و61) این دو بیت افزون بر تضمین آیهی:و إن لَیسَ للإِنسانِ إلاّ ما سَعی. و نمیداند اینکه برای آدمیجز آنچه به تلاش (و کار) خود انجام داده (ثواب و جزایی) نخواهد بود. (نجم،39)
به آیهی: و جَزاءُ سَیئَةِ سَیئَةَُ مِثْلُها….
و انتقام بدی مردم مانند آن بد رواست (نه بیشتر) . (شورا،40)
نیز اشاره دارد.
ز راه رحمت و حکمت، عموم اشیاء را
طریق کسب کمالات خاص بنموده است
63) بیت اشاره دارد به این آیه :و الَّذی قَدَّرَ فَهَدی. آن خدایی که هر چیز را قدر واندازهای داد و به راه کمالش هدایت کرد. (اعلی،آیه3)
مشاعل فلکی را ز کارخانهی صنع
بهین و خوبترین رنگ و شکل فرموده است
64) بیت یاد شده اشاره دارد به آیهی زیر:انّا زَینَا السَّماءَ الدُّنیا ِبزینَةٍِ الْکَواکِب.
ما نزدیکترین آسمان را به زیور ستارگان بیاراستیم . (صافات، 6)
سوار روح به چوگان یای نسبت او
ز کوی گردون گوی کمال بربوده است
65) عبارت «یای نسبت» دربارهی روح به این آیه اشاره دارد: فَاذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی فَقَعوا لَهُ ساجِدین.
پس چون آن عنصر را معدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم، همه (برای حرمت وعظمت آن روح الهی) براو سجده کنید. (حجر، 29)
به نزدیک خواجه بدم چند روز
بلانفع دنیا و لا آخرة
دگر باره رفتم به نزدیک او
فتلک اذاً کرة خاسرة
66و 67) مصراع چهارم اقتباسی است با اندک دگرگونی از این آیه: قالوا تِلْکَ اذاً کَرةًُ خاسرة. (در قیامت آنگاه که زمین بلرزد و آن رویداد عظیم رخ دهد، کسانی ترسان و لرزان گویند:آیا ما به حالت پیشین خود باز خواهیم گشت؟) گویند:در این صورت بازگشتی زیانبار خواهد بود. (نازعات، آیه12)
چو از روی معنی بهشت است بزمت
تو میخور که میمینباشد حرامت
68) این بیت بر پایه آیاتی چون:وَ اَنْهارًُ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبینَ. و جویهایی از بادهی گوارا برای نوشندگان است. (محمد،آیه 15) بنا نهاده شده که یکی از نعمتها و لذتهای بهشت را باده دانسته است؛ بادهای حلال و گوارا. شاعر با قیاسی نابجا و استدلالی ناروا، بزم ممدوح خود را بهشت و باده نوشی او را در آن بزم بهشت گون، حلال شمرده است.
هرچه گویی چنین، چنان باشد
40) مضمون این بیت با مضمون آیهی زیر نزدیک است:
اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیئاً اَنْ یقولَ لَهُ کُنْ فَیکُونَ .فرمان نافذ خدا ( در جهان) چون ارادهی خلقت چیزی کند، به محض اینکه گوید: موجود باش،بی درنگ موجود خواهد شد. (یس،آیه 82)
لغو سبع المثانی سخنش
لعنت منهیان سبع طباق
42) ترکیب «سبع المثانی» که به عقیدهی برخی، نام دیگر سورهی حمد است، از این آیه گرفته شده است:
وَلقَدْ آتَیناکَ سَبْعاً مِنْ المَثانی وَ الْقُرآنَ الْعَظیمِ.ای محمد! همانا هفت آیت (یا ثنا و دعا) و این قرآن با شکوه را بر تو فرو فرستادیم. (حجر،آیه 87)
چون گره بر ابروی قهرت زند
آسمان گوید کفی الله القتال
43) بیت تلمیح دارد به این آیه:
وَرَدَّ اللّهُ الّذینَ کَفَروا بِغَیظِهِمْ لَمْ ینالوا خَیراً وکَفَی اللّهُ الْمُؤمِنینَ الْقِتالَ و کانَ اللّهُ قویاً عَزیزاً.
و خدا، کافران را (درجنگ احزاب) با همان خشم و غضبی که به مؤمنان داشتند، بی آنکه هیچ خیر و غنیمیبه دست آورند، ناامید برگرداند و خدا، امر جنگ را (به فرستادن باد صرصر و سپاه فرشتگان غیبی) از مؤمنان کفایت فرمود؛ که خدا بسیار توانا و مقتدراست. (احزاب،25)
بر دوام تو عدل توست دوام
عدل باشد بلی دلیل دوام
غرض ذات تو بود ارنه نگشتی
بنی آدم به کرمنا مکرم
46) بیت تلمیح دارد به آیهی کرامت:
وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِن الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً.
وما فرزندان آدم را بسیار گرامیداشتیم وآنان را به مرکب برّ و بحر سوار کردیم (وجهان جسم و جان را مسخّر انسان ساختیم) و از هرغذای لذیذ و پاکیزه به آنان روزی دادیم و بر بسیاری از آفریده های خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم. (اسراء ،آیه70)
بی رونقا که باشد بی بأس توسیاست
بی هیزما که باشد بی تیغ تو جهنم
47) هیزم جهنم به این آیه اشاره دارد:
… فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَة اُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.
پس بپرهیزید از آتشی که هیزمش، مردم بدکار است و سنگهای خارایی که قهر الهی برای کافران فراهم کرده است. (بقره،24)
و نیز آیهی:
وَ اَمّا القاسِطونَ فَکانوا لِجَهَنّمَ حَطَباً.
و اما ستمکاران ، هیزم برآتش جهنم گردیدند. (جن،آیه 15)
ظلم کردم ز جهل بر تن خویش
پدرم هم ظلوم بود و جهول
48) ظلوم وجهول بودن آدمیمطلبی است که درآیهی معروف «امانت» بدان اشاره شده است:
إنّا عَرَضْنا الأمانَةَ عَلَی السَّماواتِ والأرْضِ وَ الْجِبالِ فَاَبَینَ اَنْ یحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الاِنْسانُ اِنَّه کانَ ظَلوماً جَهولا. ما بر آسمانها و زمین و کوههای جهان (و قوای عالی و دانی ممکنات) امانت را عرضه کردیم. همه از تحمل آن خودداری ورزیدند و اندیشه کردند تا انسان (ناتوان) پذیرفت و انسان هم (درمقام آزمایش و ادای امانت) بسیار ستمکار و نادان بود (که بر راه جهل و عصیان شتافت ). (احزاب،آیه 72)
ور نسیم عنایتش بجهد
روح یابد از او عظام رمیم
نسیم لطف تو با خاک ار سخن گوید
حیات و نطق پذیرد از او عظام رمیم
49و50) دراین دو بیت، «عظام رمیم» برگرفته از این آیه است:
وَضَرَبَ لَنا مَثلاً وَ نَسِی خَلْقَهُ قالَ مَنْ یحْی العِظامَ وَ هِی رَمیمَُ. و برای ما مثلی (جاهلانه) زد. او گفت: این استخوانهای پوسیده را، باز که زنده میکند ؟ ( یس،آیه 78)
بسته دست خلقتنی من نار
باس او بر خلقته من طین
آتش خاطرت نموده قیام
به جواب خلقته من طین
51و52) هر دو بیت به داستان آدم و شیطان اشاره دارد که خداوند معترضانه از شیطان پرسید: چرا بر آدم سجده نکردی؟
قالَ ما مَنعَکَ اَلاّ تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قالَ اَنَا خَیرًُ مِنْه خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ.
خدای متعال بدو فرمود چه چیز تو را مانع شد که بر آدم سجده کنی و چون تو را امر کردم،نافرمانی کردی؟ پاسخ داد:من از او بهترم؛زیر مرا از آتش و او را از خاک آفریدی. (اعراف،آیه 12)
شاعر با بهره گیری از این آیه میگوید بأس و قهرممدوح من تا آنجاست که دیگر شیطان نمیتواند خود را از آدم برتر داند.
چالاک تر از عصای موسی
فرخ قلمت گه مآرب
54) این بیت تلمیح دارد به این آیه وَما تِلْکَ بِیمینِکَ یا مُوسی قالَ هِی عَصای اَتَوکَّؤُا عَلَیها وَ اَهُشُّ بِها عَلی غَنَمیوَ لِی فیها مَآرِبَُ اُخْری.
وای موسی! اینک بازگو تا چه به دست داری؟موسی در پاسخ خطاب رب العزة عرضه داشت: این عصای من است که بر آن تکیه میزنم و گوسفندانم را میرانم و از درختان برای آنها برگ میریزم و نیازهای دیگر( چون مدد راه رفتن و دفع دشمن و…) را نیز با آن انجام میدهم. (طه،آیات 17و 18)
چالاکی عصا به تبدیل آن به اژدها است دراین آیه اشاره دارد :
فَاَلْقی عَصاهُ فَاِذا هِی ثُعْبانَُ مُبینَُ. موسی هم عصای خود را افکند که ناگاه اژدهایی عظیم از آن عصا پدیدار گردید . (اعراف،آیه 107)
بشکند امتداد انعامش
به موازین قسط بر شاهین
56) ترکیب «موازین قسط»را از این آیه برگرفته است: وَ نَضَعَ الْمَوازینَ الْقِسْطِ لِیوْمِ الْقیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسًُ شَیئاً وَ اِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَینا بِها وَ کَفَی بِنا حاسِبینَ. و ما ترازوهای عدل را برای روز قیامت خواهیم نهاد وبه هیچ نفسی ستم نخواهد شد و اگر عملی به قدر دانهی خردلی باشد، درحساب آریم و تنها دانش ما از همهی حسابگران کفایت خواهد کرد.(انبیاء،آیه 47)
ای ز رشک رونق بزمت سلیمان را خدای
از تضرع کردن «وهب لی» پشیمان یافته
57) عبارت «هب لی » تلمیح دارد به درخواست حضرت سلیمان از خداوند که در این آیه آمده است :
قالَ رَبِّ اغْفِرْلی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لاینْبَغی لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدی اِنَّکَ اَنْتَ الوَهّاب.عرض کرد: بارالها! به لطف و کرمت از خطای من درگذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که پس از من، احدی لایق آن نباشد .همانا توای خدا تنها بخشندهی بی مثالی! (ص،آیه 35)
گر نفاذ دیو بندت بأس آهن بشکند
درع داوودی کند در دستها زین پس پری
58) عبارت «بأس آهن» اشاره دارد به این آیهی :… وَ اَنْزَلْنا الْحَدیدَ فیهِ بَأسًُ شَدیدًُ وَ مَنافِعَُ لِلنّاسِ….
و آهن (ودیگر فلزها) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است فروفرستادیم.(حدید، 25)
«ذکر داوود» تلمیح دارد به زره بافی داوود که در آیهی زیر به آن اشاره شده است:… وَ اَلَنّ الْحَدید. و آهن سخت را (چون موم) به دست او نرم گرداندیم.(سباء، 10)
من بنده در این خدمت میمون که به عونش
خضرای دمن کسب کند مهر گیاهی
هر که سعی بد کند در حق خلق
همچو سعی خویش بد بیند جز
همچنین فرمود ایزد در نبای
لیس للانسان الا ما سعای
60و61) این دو بیت افزون بر تضمین آیهی:و إن لَیسَ للإِنسانِ إلاّ ما سَعی. و نمیداند اینکه برای آدمیجز آنچه به تلاش (و کار) خود انجام داده (ثواب و جزایی) نخواهد بود. (نجم،39)
به آیهی: و جَزاءُ سَیئَةِ سَیئَةَُ مِثْلُها….
و انتقام بدی مردم مانند آن بد رواست (نه بیشتر) . (شورا،40)
نیز اشاره دارد.
ز راه رحمت و حکمت، عموم اشیاء را
طریق کسب کمالات خاص بنموده است
63) بیت اشاره دارد به این آیه :و الَّذی قَدَّرَ فَهَدی. آن خدایی که هر چیز را قدر واندازهای داد و به راه کمالش هدایت کرد. (اعلی،آیه3)
مشاعل فلکی را ز کارخانهی صنع
بهین و خوبترین رنگ و شکل فرموده است
64) بیت یاد شده اشاره دارد به آیهی زیر:انّا زَینَا السَّماءَ الدُّنیا ِبزینَةٍِ الْکَواکِب.
ما نزدیکترین آسمان را به زیور ستارگان بیاراستیم . (صافات، 6)
سوار روح به چوگان یای نسبت او
ز کوی گردون گوی کمال بربوده است
65) عبارت «یای نسبت» دربارهی روح به این آیه اشاره دارد: فَاذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی فَقَعوا لَهُ ساجِدین.
پس چون آن عنصر را معدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم، همه (برای حرمت وعظمت آن روح الهی) براو سجده کنید. (حجر، 29)
به نزدیک خواجه بدم چند روز
بلانفع دنیا و لا آخرة
دگر باره رفتم به نزدیک او
فتلک اذاً کرة خاسرة
66و 67) مصراع چهارم اقتباسی است با اندک دگرگونی از این آیه: قالوا تِلْکَ اذاً کَرةًُ خاسرة. (در قیامت آنگاه که زمین بلرزد و آن رویداد عظیم رخ دهد، کسانی ترسان و لرزان گویند:آیا ما به حالت پیشین خود باز خواهیم گشت؟) گویند:در این صورت بازگشتی زیانبار خواهد بود. (نازعات، آیه12)
چو از روی معنی بهشت است بزمت
تو میخور که میمینباشد حرامت
68) این بیت بر پایه آیاتی چون:وَ اَنْهارًُ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبینَ. و جویهایی از بادهی گوارا برای نوشندگان است. (محمد،آیه 15) بنا نهاده شده که یکی از نعمتها و لذتهای بهشت را باده دانسته است؛ بادهای حلال و گوارا. شاعر با قیاسی نابجا و استدلالی ناروا، بزم ممدوح خود را بهشت و باده نوشی او را در آن بزم بهشت گون، حلال شمرده است.