آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

جلوه‌ها عزم
عزم از مفاهیم بسیار مهم دینی است که در روایات بر روی آن تأکید شده است و برای آن شرایط، آداب، آثار و نتایجی عنوان کرده‌اند.
از آن‌جا که «عزم» با بسیاری از معارف و حقایق دینی، ارتباطی تنگاتنگ و نزدیک دارد و حتی در برخی نقش محوری و زیر بنایی دارد،لازم است با دیدی عمیق‌تر به نقش آن و افق وسیع و جایگاه آن بنگریم، تا در راه کسب کمالات و رهایی از غفلت‌ها توفیق بیشتری کسب کنیم.
در شماره 31 بشارت مطالبی را در این باره یادآور شدیم و در این شماره آن‌ها را پی می‌گیریم
1. ارتقاء به عبودیت
یکی از بالاترین و برترین مقام‌های معنوی، مقام «عبودیت و بندگی» خداوند است که انسان می‌تواند با تلاش و کوشش و سیر و سلوک به آن برسد.و این مطلبی ابتدایی وسطحی نیست که هر کسی بتواند به آن برسد و یا ادعا کند من بنده‌ پروردگارم شده‌ام.زیرا بنده‌ی خداوند باید توانسته باشد خود را از بندگی هوا‌و‌هوس، شهوت و مقام پرستی رهانیده باشد. و به معنای واقعی به خداوند پیوند خورده باشد.
در حالی که پیامبر گرامی در بالاترین مراتب و مقامات عبودیت قرار داشت،و هیچ یک از پیامبران و امامان در عبودیت به مقام پیامبر(ص) نرسیده‌اند. ما در تشهد نماز وقتی می‌خواهیم از مقام والای پیامبر اکرم (ص) یاد کنیم می‌گوییم: «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» یعنی اول مقام عبودیت پیامبر را می‌آوریم، بعد رسالت را. چون «عبودیت» ارتباط با پروردگار است و رسالت ارتباط با مردم. و پیامبر(ص) دو چهره دارد چهره‌ای به طرف خداوند و چهره‌ای به طرف مردم.و البته این کمال معنوی دارای درجاتی است که انسان باید با حرکت در آنها خود را به مقامات برتر آن برساند.
عبودیت خدا هم به این معناست که انسان مدام و در هرحال در خانه‌ی خداوند باشد و روی از او نگرداند و همواره، توجه، نظر، عشق، علاقه و ارتباط او با خدا برقرار باشد. انسان‌ها برخی در فقر و ناداری خدا را می‌پرستند و همین‌که مستغنی شدند طغیان می‌کنند و خدا را از یاد می‌برند. در واقع خداپرستی‌آنان در حال پیری و جوانی، نشاط و خستگی، خشنودی و غضب، فقر و غنا، یکسان نیست، در حالی خدا پرستند و در حالی دیگر از جاده‌ی اطاعت خداوند بیرون و معصیت کار می‌شوند.
اگر کسی در تمام پیش‌آمدهای روزگار تغییر نکرد و پیوند او با خدا ثابت و استوار بود، می‌توان او را «بنده‌ی خداوند» دانست؛ زیرا در این صورت هیچ پیش آمد و حالتی نتوانسته است او را از بندگی خدا خارج کند و عشق و علاقه‌ی وی را به خداوند تحت الشعاع قرار دهد.
با نگاهی گذر به این مفهوم و معنای عبودیت، به سادگی روشن می‌شود که محور و اساس «بندگی» را عزم و اراده و تصمیم قاطع تشکیل می دهد. زیرا عزم است که به فرد استواری می‌بخشد تا بتواند اظهار کند: که من همیشه به درگاه خداوند مطیع و سر به فرمان هستم ولحظه‌ای نخواهد آمد که از خداوند و اطاعت او جدا باشم. بنابراین تاروپود، جوهره وحقیقت مقام عبودیت را عزم تشکیل می‌دهد.
2.عزم و نماز
نماز یکی از مهمترین عبادات است انسان در نماز در مقابل خداوند به کرنش، ستایش و پرستش می‌نشیند و او را به عظمت و کبریایی یاد می‌کند و خود را در مقابل بزرگی او به خاک می‌افکند و در برابر او تعظیم می‌کند. سراسر نماز را این مفاهیم که همه، عبادت خداوند است فراگرفته است اما در نماز حالتی وجود دارد که انسان غیر از عبادت، به اظهار عبودیت نیز می‌پردازد؛ و آن وقتی است که انسان در رکوع باشد. از این‌رو مستحب است که آدمی در این حال گردن خود را بکشد و کمرش را راست کند، به‌گونه‌ای که آدمی گردن و کمرش در یک راستا قرار گیرد و کمر خمیده نباشد. و در این حالت سرّی است که در دل با خدا در میان می‌گذارد: خدایا! من همیشه در اطاعت تو هستم اگرچه با شمشیر قطعه قطعه شوم.
معنای این جمله آن‌است که هیچ‌گاه از در خانه‌ی تو جدا نمی‌شوم و این مطلب، اظهار عبودیت است و اظهار عبودیت مسأله‌ای است برتر از عبادت؛ در واقع با این حالت، عزم خود را اظهار می‌کند و این عزم است که جوهره‌ی عبودیت را تشکیل می‌دهد.
2.عزم و دعا
حالت راز و نیاز به درگاه الهی و خواستن حاجت‌ها و خواسته‌ها از زیباترین حالت‌های روحی انسان است .خود این حالت و دعا کردن عبادت است، و بلکه بالاترین عبادت و روح آن است. دعا از نماز هم افضل است و لذا اگر انسان در وقتی محدود بتواند دعا کند یا دو رکعت نماز بخواند، دعا کردن از نماز خواندن افضل است.
پیامبر(ص) می‌فرماید : الدعاء مخّ العبادة، دعا مغز و حقیقت عبادت است.1
امام باقر(ع) نیز می‌فرماید : افضل العبادة، الدعاء، دعاء برترین عبادت است.2
یکی از آداب با فضیلت دعا این است که انسان به درگاه خدا خواسته‌اش را با اصرار و تأکید و تکرار بخواهد. یعنی علاوه برآن‌که دعا می‌کند و خواسته‌اش را از او می‌خواهد، در این خواسته پافشاری کند و خواسته‌اش را پی‌در پی و همواره از خداوند بخواهد.
پیامبر(ص) می‌فرماید: انّ اللّه یحبّ السائل اللّحوح، خداوند درخواست کننده مصرّ را دوست دارد.3
و امام علی(ع) نیز می‌فرماید: در مسألت از خدا پافشاری کن تا درهای رحمت به رویت گشوده شود.4
در این اصرار و تأکید، این نکته نهفته است که در واقع انسان به خدا می‌گوید: خدایا ما غیر از در خانه‌ی تو جایی نداریم و کس دیگری غیر از تو، قدرت و توان مطلق ندارد و اگر هم خواسته م برآورده نشود باز ما از در خانه‌ات نمی‌رویم و در واقع ما ب دعا کردن، عبادت بجا می‌آوریم؛ و با اصرار در دعا اظهار بندگی و عبودیت می‌کنیم. خود دعا به منزله‌ی نماز و عبادت است؛ و اصرار در دعا به منزله‌ی کشیدن گردن در رکوع و عبودیت است. انسان در دعا به حقایقی می‌رسد و با اصرار در دعا به عالی‌ترین مقام، که عبودیت است دست می‌یابد. امام سجاد(ع)در دعای ابوحمزه چند مرتبه اظهار می دارد: خدایا اگر مرا از در خانه‌ات برانی ما به لطف تو پناه می‌آوریم و از در خانه‌ی تو دور نمی‌شویم.
3.عزم‌ و‌عمره
حج را می‌توان تندیس عبودیت نامید؛ زیرا زیباترین جلوه‌های بندگی را پیش روی آدمی قرار می‌دهد. جایی است که کاملاً فضیلت عبودیت و‌اظهار آن نشان داده شده و فراروی همگان قرارگرفته است و نمونه ای از عبودیت را می‌توان در سعی صفا و مروه مجسّم یافت. صفا و مروه مکانی است که فردی که به زیارت خانه‌ی‌خدا می‌رود بعد از طواف، به آن مکان می‌رود و در آن هفت مرتبه رفت و آمد می‌کند صفا و مروه با این‌که جزء مسجدالحرام نیست ولی درآن مطلب مهمی نهفته است که رفت وآمد در آن‌، بندگی و عبودیت انسان را ثابت می‌کند.زیرا اگر بنده‌ی گنهکار و پشیمان در طواف خانه‌ی خدا پذیرفته نشود و مورد توجه و عنایت خدا قرار نگیرد و گناهش بخشیده نشود، حتماً وقتی به صفا ومروه می‌رود و اعمال آن را به جا می‌آورد خدا او را می‌پذیرد و او را از گناهانش پاک می‌گرداند. صفا و مروه به منزله‌ی سالن خانه‌ی خداست که انسان نادم و عاشق خداوند، به جهت اظهار بندگی در آن رفت‌و آمد می‌کند.
شما در نظر بگیرید فرزندی که سالیان سال دور از پد ر و منزل خود فراری بوده است و پدر هیچ وقت لطف خود را از او دریغ نکرده و همواره برای او هدیه داده،لباس و وسایل مورد نیاز را فراهم می‌کرده است. فرزند روزی از کارخود پشیمان می‌شود و خود را آماده می‌کند که برای دیدن پدر به منزل برگردد. به او می‌گویند که برای دیدار پدر با این لباس بیایید.در روایت آمده است: احرامی که انسان می‌پوشد لباس بنده‌ی فراری است که به سوی مولایش برمی‌گردد، بعد که فرزند به داخل اتاق پدر می‌آید، آن‌قدر وضع او آشفته است که پذیرفته نمی‌شود.و از اتاق که بیرون می‌رود اشک او جاری می‌شود و بر کرده‌های خود گریه می‌کند و همواره او با حالی دگرگون و دلی شکسته و قلبی مملو از عشق پدر مهربان در سالن خانه رفت‌و‌آمد می‌کند، از پدر به خوبی یاد می‌کند.و پدر بعد از دقایقی می‌پرسد که این فرزند کجا رفت، می‌گویند او از این خانه بیرون نمی‌رود و در سالن خانه حرکت می‌کند و با اظهار ندامت و التماس درخواست بخشش می‌کند. در این وقت عواطف و مهربانی پدر او به جوش می‌آید و می‌گوید در را باز کنید و اورا به داخل بخوانید.
صفا و مروه نسبت به کسی که گنهکار است و به طواف خانه‌ی خدا آمده است این حالت را دارد که اگر انسان در طواف پذیرفته نشده باشد خداوند حتماً انسان را در صفا و مروه می‌بخشد و او را به خود نزدیک می‌کند.
طواف عبادت است، و صفا و مروه، جوهر و حقیقت بندگی وعبودیت، و برای انسان گنهکار اگر چه عبادت مهم است اما جایی که پذیرفته می شود و گناهش بخشیده می شود مهم‌تر است.
امام صادق (ع) می‌فرماید:
ما من بقعة أحبّ الی اللّه من المسعی لأنّه یذِلّ فیه کلّ جبّار
نزد خداوند هیچ بقعه‌ای محبوبتر از محل سعی نیست زیرا هرگردن کشی در آن به اظهار عبودیت و ذلت می‌افتد.5
و نیز می‌فرماید:‌جُعل السعی بین الصفا و المروة مذلةً للجبارین، سعی بین صفا و مروه برای خوار کردن جباران واجب شده است .6
انسانی که به حج و عمره می‌رود صفا و مروه برای او دلپذیرتر و آرمانی‌تر می باشد. در آن‌جا است که عزم و اراده عبودیت خود را اظهار می‌کند و به خوبی نشان می‌دهد. در هنگام رفت‌و‌آمد که همواره اللّه اکبر، سبحان اللّه، الحمدللّه، والهی العفو می‌گوید، بندگی و ثبات قدم خویش را و این‌که جز این درگاه جای دیگری را نمی‌شناسد اظهار و اعلام می‌دارد.
در ارتباط بین طواف و صفا و مروه چند نکته وجود دارد.
1.اول انسان طواف می‌کند.بعد سعی صفاو مروه بجا می‌آورد و این می‌رساند که ما همیشه باید از عبادت به عبودیت برسیم. هرکس عاشق بندگی خداست باید عبادت‌ها و انس خود را با خداوند استوارتر و بیشتر گرداند.
2.طواف دور خانه‌ی خدا و در مسجدالحرام انجام‌می‌گیرد و آنان در حال طواف به هیچ مخلوقی توجه نمی‌کنند و روی به خدا دارند.ولی در صفا و مروه با این‌که بیرون از مسجد الحرام است همین‌طور که انسان می‌رود افرادی از روبرو می‌آیند و انسان چشم در چشم دیگران دارد و این را می‌رساند‌که بندگی خدا با بودن در میان مردم معلوم می شود.یعنی انسان با مردم برخورد داشته باشد و عصبانی و ناراحت گردد، ولی غضب نکند. با دیگران دوست باشد، ولی دوستی، او را به انحراف نکشاند.و لذ اگر انسان صد سال هم در خلوت به عبادت مشغول باشد ممکن است به پیشگاه خداوند تقرّب پیدا کند، اما به مقام عبودیت نرسد و مقام عبودیت در بودن با مردم است و در آن‌جا هیچ‌گاه از طریق حق و حقیقت و صراط مستقیم خارج نشود.
3.اگر انسان نداند که در عبادت، خدا او را می‌بخشد یا نه، نباید شک داشته باشد که اگر به مقام بندگی خدا رسید همواره مورد پذیرش و لطف خدا قرار دارد.لذا مقام عبودیت مقام لطف دائمی پروردگار است.
5.عزم و زیارت
زیارت پیامبر (ص) و امامان (ع) از امور با فضیلت و همراه ثواب و رحمت خداوند است. ولی انجام زیارت دارای آداب، شرایط و مقدمات است و لازم است کسی که به زیارت می‌رود آن را طبق دستور و آداب به جا آورد. و اگر بدون توجه به آداب و از پیش خود انجام داد نباید انتظار قبولی زیارت و آثار خاص آن را داشته باشد. هر چند که بدون بهره نخواهد ماند. از باب نمونه پیامبر فرموده است: هر کس مرا زیارت کند،بر من حق است که روز قیامت اورا زیارت کنم و از گناهانش برهانم.7
و امام رضا (ع) فرموده است: هر کس مرا زیارت کند در سه جا به فریاد او خواهم رسید و او را از ترس نجات می دهم.هنگام‌دادن نامه اعمال، وقت عبور از صراط و نزد میزان اعمال .8
تردیدی نیست که این آثار در صورتی در پی زیارت می آید که زیارت از روی آداب و شرایط باشد و مقبول واقع شود. امّا اگر زیارت از پیش خود و بدون آداب انجام گرفت مقبول نخواهد بود و لکن این به آن معنا هم نیست که هیچ گونه ثواب، اثر و بهره‌ای نصیب زائر نمی‌گردد. زیرا در زیارت نقطه‌ی امیدی برای همگان وجود دارد، که هرکس به زیارت مشرف شود، با هر‌شرایطی، دست تهی و خالی بر نمی‌گردد. و از رحمت الهی بهره‌مند خواهد شد، و آن رحمت الهی، در سلام به امام می‌باشد.
چون هر کس به زیارت پیامبر و امامان مشرف شود، به آنان اظهار ارادت می‌کند و سلام می‌دهد. سلام مستحب است ولی جواب آن واجب. خود سلام نیز، دعا و درخواست رحمت خداوند است. پس زائر که سلام می‌دهد امام برای او از خداوند درخواست رحمت می‌کند، که حتماً مستجاب است، کم‌ترین و حتمی‌ترین چیزی که هر زائری که در زیارت به دست می آورد همین است که سلام می‌دهد و امام از خدا برای او رحمت می‌خواهد . البته این دریافت رحمت از ناحیه‌ی سلام و جواب آن غیر از قبولی زیارت است و قبولی زیارت منزلت و مرتبه‌ی برتری است که در گرو یکی از آداب زیارت است که بعد از نماز زیارت، زائر باید آن را در خود پیاده کند و به آن اهتمام ورزد. زائر اگر تمام آداب و شرایط زیارت را انجام دهد تا آن‌جا که نماز زیارت را بخواند ولکن بعد از آن به یکی از آداب مهم نپردازد، هیچ‌یک از آنها قبول نیست.
سؤال این‌است که آن کار چیست که آثار زیارت و قبولی آن و نتیجه‌ی تمام اعمال زیارت به آن بستگی دارد؟
آن ادب عبارت است از این‌که زائر لازم است در پایان زیارت و بعد از خواندن نماز، تغییر و تصمیم و عزم را در‌خود ایجاد کند.
بدین معنا که بنشیند و به حال خود بنگرد، که این نگرش و بازبینی موجب ندامت و تغییر حال او شود. بعد تصمیم بگیرد از کارهای ناشایست و معصیت، کناره گیرد و راه راست واطاعت خدا را پیشه کند که در واقع رفتار و گفتار و اخلاق و منش او متفاوت شده و اگر هیچ‌گونه تغییر نداشته باشد و تصمیمی نو در او ایجاد نشده باشد و همان مرام و کردار پیشین ادامه یابد به قطع می‌توان گفت زیارت او مقبول نیست.
از این روی قبولی زیارت را هنگام ورود به حرم و خواندن زیارت و سایر اعمال و آداب نمی‌توان فهمید و تنها بعد از نماز و با تصمیم جدید و تغییر حالت است که می‌توان قبولی را مشاهده کرد. از این جهت است که ارزش تمام مراحل زیارت به قبولی آن است و ماهیت قبولی را نیز عزم و اراده قاطع تشکیل می‌دهد.
آیة اللّه مامقانی (ره) در کتاب «مرآة الکمال:3/228» در آداب زیارت مطالب مهم و بسیار قابل توجهی دارند و از جمله در این باره می‌فرمایند:
زائر می‌بایست بعد از زیارت از نظر اخلاق و عبادت و مراقبت بهتر از قبل باشد، زیرا اگر زیارت به‌مرتبه‌ی قبولی برسد گناهان را می‌ریزد .
البته یادآوری این مطلب لازم است که تغییر و دگرگونی حال زائر گرچه از ادب زیارت است ولکن از نشانه‌های قبولی زیارت نیز می‌باشد چنان‌که پیامبر فرمودند: «نشانه قبول حج آن است که بنده، گناهان پیش را وانهد». بنابراین ،کسی که بعد از زیارت در گناه خود باقی باشد زیارت او قبول نیست.
1. بحارالانوار :‌37/300/93. 4. بحارالانوار :‌1/204/77. 7. کافی: 2/579/4.
2. کافی :‌1/466/3. 5. کافی :‌3/434/4 . 8. بحار الانوار: 13/36/99.
3. بحارالانوار:‌16/374/93. 6. کافی :‌ کافی : 4/434/4.

تبلیغات