آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۱

چکیده

قاعده کلی بدوی در بین فلاسفه در بحث شریف «جعل» بدین قرار است که هر حکیم و فیلسوفی، اگر قائل به اصالت وجود باشد، وجود را مجعول می داند و اگر قائل به اصالت ماهیت باشد، جعل را به ماهیت بر می گرداند. نظریه سوم هم بدین قرار است که جعل به اتصاف ماهیت به وجود بر میگردد.این سه حکیم متأله، با توجه به مبنای حکمت متعالیه مبنی بر اصالت وجود، ابتدا جعل را به وجود برمی گردانند؛ ولی در ادامه بنا بر قواعد توحید صمدی قرآنی برخاسته از آیات و روایات بر مشرب عرفانی، بحث شریف جعل را ترفّع دادند و نظریه ای را مطرح نمودند که با قول عرفا در وحدت شخصیه وجود و احاطه وجودی واجب تعالی و قیومیت او سازگارتر است؛ علاوه بر اینکه آیات و روایاتی که سنخیت بین علت و معلول را تقویت می کنند، با این مبنای دقیق مطابقت بیشتری دارند.این نظریه حکایت از آن دارد که وجود واجب تعالی منفک و بریده از وجود ماسوی الله نیست؛ بلکه یک حقیقت واحد صمدی، کل عالم را پر می کند و جایی برای غیر باقی نمی گذارد؛ ازین رو وجود مجعول نیست؛ بلکه جعل به ظهورات وجود برمی گردد. برای فهم این نظریه باید به مبانی این بحث، همچون احاطه وجودی حق، ظهور و تجلی ذات الهی، و اطلاق مقسمی او توجه ویژه داشت تا سلطان توحید صمدی حق ظهور کند. آن گاه جمع بین اقوال نیز میسر می شود.

تبلیغات