با پیشرفت حیرت آور، تمدن و صنعت، کم کم نقش دین و معنویت در جامعه کم رنگ شد. این امر بر بشر خواهان معنویت و پرستش، گران آمد و معنویت های ساختگی، از سوی پیامبران نوظهور، که مدعی درک حقیقی معنویت بودند، برای ارضای این عطش در زندگی انسان معاصر غربی در قالب های مختلف عرضه شد. یکی از این معنویت های نوظهور، جنبش معنوی پائولو کوئیلو است؛ شخصیتی که سابقه ای با تأثیرپذیری از گذشته خود و نظرات دیگران، توانست در قالب تأثیرگذار رمان، کتاب های مختلفی را برای نشر افکار خود به تشنگان معنویت ارائه دهد. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد، ارائه نمونه هایی از درون نوشته های وی برای تشخیص خطاهای اوست تا صرف نظر از غیر عقلانی بودن افکار و نظریات وی، بتوان خطاها و نقاط ضعف موجود در آثار وی را از طریق تناقض و عدم انسجام افکار و نظرات وی به دست آورد. شیوة نقد در این نوشتار، بررسی بسیاری از تناقض های موجود در آثار وی می باشد. به بیان دیگر، نقد پیش رو، نقدی درون متنی است که نشان دهندة عدم پایبندی نویسنده این آثار به نظرات و گفته های خود می باشد. از آنجا که وی مدعی ارائه شریعتی نوساخته است، و در این راه از رمان بهره می برد، این موضوع نیز مورد بررسی مختصری قرار گرفته و در پایان، به دلیل بنیادین بودن تأثیر نگرش به خداوند در هر تفکر، تصویری که او از خدا در شریعت خود ارائه می دهد نیز بررسی و ذکر می شود.