سیری کوتاه در بازشناسی منابع تاریخ اسلام(4)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آیا تاریخ با همه عوامل وانگیزههاى تحریف حجت است؟
در مقاله قبل به یکى از عوامل تحریف تاریخ اشاره شد، اینک بقیه عوامل:
2 - شیوه نگارش و نقلى بودنآن
آنچه به دست مورخان مىرسید، بدون آنکه تحلیل و حق یا ناحق بودن و صحیح یا سقیم بودن آن را بررسى کنند، و فقط قصدشان ثبت و حفظ منقولات بود. چنانچه طبرى نیز در مقدمه تاریخ خود به این حقیقت اعتراف مىکند. (1)
3 - اختلاف امت اسلام و گرایشهاى فرقهاى
پس از پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله امت اسلام نخستبه دو شاخه شیعه و سنى تقسیم شدند. سپس به طرق گوناگون به گروههاى مختلف تقسیم گردیدند . هر گروه آنچه به نظرش حق مىدانستبیشتر ضبط مىکرد و توجهى به مطالب مربوط به گروه مخالف نداشت و احیانا آن را وارونه نقل مىکرد.
4 - انگیزهها و گرایشهاى غیر واقعى
بسیارى از مورخان براى تثبیتحکومتیا حزب و گروه مورد نظر خود مطالب را وارونه و به نفع خود به رشته تحریر درمىآوردند «کل حزب بما لدیهم فرحون»(روم، 32).
5 - به سبب تقرب به خلفا و حکام
برخى از مورخان حقائق تاریخى را به نحوى ثبت مىکردند که خوشایند خلفا و سلاطین و حکام باشد.
6 - فشار و جلوگیرى خلفا و حکام از نگارش حقایق
حکام و خلفا به ویژه در دوران بنىامیه و بنىعباس نقش عمدهاى در تحریف تاریخ داشتهاند به طورى که معاویه و کارگزارانش دستور دادند نام کسانى را که از علىعلیهالسلام حدیث و فضیلتى نقل مىکنند، از دیوان حذف و او و خاندانش را از مزایاى جامعه اسلامى محروم کنند و برعکس اگر فضیلتى درباره عثمان و دیگران بنویسند از همه مزایا برخوردار شوند.
«هشام بن عبدالملک» به «اعمش» که یکى از علماى اهل سنتبود، نوشت که براى من کتابى درباره فضائل عثمان و زشتیهاى علىعلیهالسلام تالیف کن. بدیهى است که آنها مانع از نوشتن مظالم و حوادث تلخ تاریخى که علیه آنها بود، مىشدند. بنابراین در چنان جو فشار و خفقان کمتر مورخى جرات مىکرد تا به نگارش حقائق تاریخى ناخوشایند خلفا و امراء بپردازد.
«ابن ابى الحدید» از «ابوجعفر اسکافى» نقل مىکند که معاویه قومى از صحابه و قومى از تابعین را به جعل اخبار قبیحه درباره علىعلیهالسلام و طعن و برائت از او، وادار کرد. (2)
7 - تاثیرپذیرى مسلمانان از روش علماى اهل کتاب
برخى از علماى اهل کتاب که مسلمان شده بودند و با کسب اطلاعات تاریخى و دینى، نفوذ واعتبارى نزد خلفا پیدا کرده بودند (برخى از آنها بىغرض نبودند) از کمى اطلاعات خلفا و اطرافیان آنها استفاده مىکردند و به نقل افسانهها و داستانهاى جعلى مىپرداختند. به همین سبب مطالب بىاساس و به اصطلاح اسرائلیات توسط ابو هریرهها و کعبالاحبارها و... وارد تاریخ اسلام شده بود.
8 - تعصبات قومى و مذهبى
با توجه به اینکه در آن زمان خلفا بیشتر به فتح دروازههاى کشورها همت مىگماشتند نه دروازههاى دلها، و به آگاهى و معرفت عمومى کمتر توجه مىکردند، قهرا در چنین جوامعى تعصبات قومى و نژادى و مذهبى بیشتر استبه همین دلیل در نقل فضائل یا رذائل افراد، راه افراط و تفریط را مىپیمودند و گاهى نیز این شیوه بر علما و مورخان هم عصر خویش تحمیل مىکردند (3) و مورخان و محدثان دربارى نیز به مردم شام تفهیم کرده بودند که معاویه و یزید تنها خویشاوند و ذریه پیامبرصلى الله علیه وآله هستند. (4)
«نسائى»، عالم بزرگ اهل سنت و صاحب کتاب معروف سنن نسائى، که از صحاح سته است، در سال 302 هجرى وارد دمشق شد و حدیثى درباره فضیلت علىعلیهالسلام نقل کرد. گفتند: «حدیثى در فضائل معاویه نیز نقل کن» گفت: «از فضائلش چیزى نمىدانم جز آنچه پیامبرصلى الله علیه وآله دربارهاش فرمود: خداوند هیچگاه شکم او را سیر نکند» مردم شام برسرش ریختند و آن قدر او را زدند تا اینکه بر اثر ضربات در زیر دست و پاى آنها کشته شد. (5)
فشار حاکمان و خلفا به حدى بود که هرکس حدیثى درباره فضیلت علىعلیهالسلام نقل مىکرد او را متهم به تشیع یا رفض مىکردند. از جمله این افراد حاکم نیشابورى، صاحب مستدرک، بود که به دلیل نقل حدیث طیر و موالات، او را شیعه خواندند و محکوم کردند. (6)
«ابن سکیت»، معلم فرزندان متوکل، نیز به جرم اظهار فضیلت درباره علىعلیهالسلام با فجیعترین وضع کشته شد و شیخ ابى عمر نصر بن على» به هزار ضربه، از طرف متوکل محکوم شد. (7) و «صولى» را به همین جرم تا بغداد تعقیب کردند، ولى او موفق به فرار شد (8) و «ابن عبدربه»، صاحب «عقدالفرید» نیز با همه تعصبى که علیه شیعه و نقل روایات ضد شیعه داشت متهم به تشیع شد (9) حتى طبرى اهل سنتبه خاطر نوشتن کتابى در طرق حدیث غدیر از طرف حنابله متهم به رافضى شد.
9 - دشمنى و انتقام از اسلام
برخى از علماى یهود، نصارى، مجوس و سایر فرقهها به دلیل کینهتوزى، قصص غیر واقعى را به اسلام نسبت مىدادند. مانند کعبالاحبار، وهب بن منبه یهودى، ابن جریح، تمیم دارى مسیحى و سیف ابن عمر همچنین ابن ابى العوجاى مانوى مىگفت من و حماد بن زید حدود چهار هزار حدیث که حلال را حرام و حرام را حلال مىکرد، وارد دین کردیم. (10)
10 - عوامل سیاسى و قومى حکام
این عوامل در تغییر چهره گزارش تاریخ بسیار مؤثر بود مسعودى در مروج الذهب از مطرف (محمد) بن مغیره نقل مىکند که من با پدرم در شام میهمان معاویه بودیم. پدرم ارتباط نزدیکى با معاویه داشت. شبى پدرم از نزد معاویه برگشت ولى بسیار ناراحت و اندوهگین بود علت را پرسیدم. گفت: «این (معاویه) نه فقط بسیار بىدین است، بلکه یکى از پلیدترین مردم روزگار است» پرسیدم چرا؟ گفت: پیشنهاد کردم اکنون که تو به مراد خود (خلافت) رسیدى بهتر است که در آخر عمر به عدالت رفتار کنى و با بنىهاشم این قدر بدرفتارى نکنى. چون آنان ارحام تو هستند و چیزى برایشان باقى نمانده است که بیم داشته باشى بر تو خروج کنند» گفت: هیهات، هیهات، ابوبکر خلافت کرد و عدالت نمود و مرد و نامش هم از بین رفت. عمر و عثمان نیز همینطور. حال آنکه این برادر هاشمى، رسول خداصلى الله علیه وآله هر روز نجبار نامش را در دنیاى اسلام فریاد مىزنند (اشهد ان محمدا رسول الله) (11) فاى عمل یبقى مع هذا لا امء لک لا والله الا دفنا دفنا (12) اى بىمادر، با این کاردیگرچه عملى باقى خواهد ماند. نه هرگز، مگر آنکه نام محمد دفن شود.
معاویه گروهى از صحابه رسول خداصلى الله علیه وآله را اجیر کرد که در مذمت علىعلیهالسلام حدیث جعل کنند و در مدح دشمنان آن حضرت فضیلتبتراشند.
ابن ابى الحدید مىنویسد: استاد ما ابو جعفر اسکافى گفته است که معاویه با پاداش و حقوق و جایزه جمعى از صحابه و تابعین را وادار کرد تا اخبار نادرستى در مذمت على ابن ابیطالبعلیهالسلام جعل کنند که از جمله آنها، ابوهریره، عمروبن عاص، مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر و... را مىتوان نام برد». (13)
وى قسمتى از این روایات جعلى را نقل مىکند و مىافزاید که معاویه یکصدهزار درهم به سمرة بن جندب داد تا روایتى جعل کند که آیه شریفه «و من الناس من یعجبک قوله فى الحیاة الدنیا و یشهد الله على ما فی قلبه و هو الد الخصام». (14) که درباره یکى از مشرکان و منافقان به نام «اخنس بن شریق»، متحد و شریک ابوسفیان نازل شده بود بگوید که در مورد على بن ابیطالبعلیهالسلام است و این آیه نیز «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤف بالعباد» (15) که درباره علىعلیهالسلام و ایثار او در لیلةالمبیت و هجرت پیامبرصلى الله علیه وآله است، در شان «ابن ملجم مرادى» مىباشد. ابتدا سمره حاضر نشد بپذیرد ولى بعد از گرفتن چهارصدهزار درهم چنین حدیثى را جعل کرد. (16)
از مدائنى نیز نقل شده است که معاویه به کارگزاران خود در همه نقاط نوشت تا شهادت هیچ یک از شیعیان على بن ابیطالبعلیهالسلام را نپذیرند. آنها نیز به عمال خود بخشنامه کردند که بنگرید تا هرکس از طرفداران عثمان نزد شماست و فضائل او را نقل مىکند، پیدا کنید و آنها را گرامى دارید. همچنین هرکس که در فضیلت عثمان حدیثى نقل کرد، نام او و نام پدر و فامیلش را براى ما بنویسید.
ارسال جوائز و عطایا و باغ و زمین سبب شد که سیل حدیث و کاروان خبر به دربار معاویه سرازیر شود. جعل خبر آن قدر زیاد بود که معاویه بخشنامه جدیدى نوشت که حدیث درباره فضیلت عثمان زیاد شد و از حد گذشته است. وى دستور داد از این پس درباره سایر صحابه و خلفا حدیثبگویند. و به احدى از مسلمانان اجازه ندهند تا حدیثى درباره ابوتراب نقل کند.
پىنوشتها:
1 ) مقدمه تاریخ طبرى.
2 ) النص والاجتهاد، ص 508 به نقل از منابع معروف اهل سنت.
3 ) رجوع کنید به کتابهاى اضواء على السنة المحمدیة، محمود ابوریه، ابوهریره، علامه شرف الدین، و دراسات و بحوث فى التاریخ والاسلام ، جعفر مرتضى.
4 ) کتاب امام چهارمعلیهالسلام پاسدار انقلاب، به قلم نگارنده.
5 ) برگ به مقدمه سنن نسائى.
6 ) الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج1، ص 261.
7 ) الذریعة، ج1، ص 314.
8 ) الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج2، ص39- الذریعة، ج1 - اضواء على السنةالمحمدیة، ص 144.
9 ) تاریخ ابن کثیر، ج1، ص 21 - امام صادقعلیهالسلام ج2، ص29.
10 ) امین، فجرالاسلام، ص 211 و اضواء على السنة المحمدیة، ص 144.
11 ) او ایمان به قرآن نداشت که خدا درباره پیامبر فرمودند: و رفعنا لک ذکرک) ما یاد تو و نام تو را بالا بردیم.
12 ) مروج الذهب، ج3، ص 454 - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج5، ص 130.
13 ) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج1، ص 358 - والنص والاجتهاد، ص 508 - ابوهریره بیش از 3300 حدیث در صحاح دارد.
14 ) سوره بقره، آیه 204 - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، و حدیقةالشیعة، ص 368.
15 ) سوره بقره، آیه -207 النصایح الکافیة، ص 72، و73 - الصیحیح من السیرة، ج2، ص 284 و 285.
16 ) الاخبار الدخیلة علامه تسترى.
در مقاله قبل به یکى از عوامل تحریف تاریخ اشاره شد، اینک بقیه عوامل:
2 - شیوه نگارش و نقلى بودنآن
آنچه به دست مورخان مىرسید، بدون آنکه تحلیل و حق یا ناحق بودن و صحیح یا سقیم بودن آن را بررسى کنند، و فقط قصدشان ثبت و حفظ منقولات بود. چنانچه طبرى نیز در مقدمه تاریخ خود به این حقیقت اعتراف مىکند. (1)
3 - اختلاف امت اسلام و گرایشهاى فرقهاى
پس از پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله امت اسلام نخستبه دو شاخه شیعه و سنى تقسیم شدند. سپس به طرق گوناگون به گروههاى مختلف تقسیم گردیدند . هر گروه آنچه به نظرش حق مىدانستبیشتر ضبط مىکرد و توجهى به مطالب مربوط به گروه مخالف نداشت و احیانا آن را وارونه نقل مىکرد.
4 - انگیزهها و گرایشهاى غیر واقعى
بسیارى از مورخان براى تثبیتحکومتیا حزب و گروه مورد نظر خود مطالب را وارونه و به نفع خود به رشته تحریر درمىآوردند «کل حزب بما لدیهم فرحون»(روم، 32).
5 - به سبب تقرب به خلفا و حکام
برخى از مورخان حقائق تاریخى را به نحوى ثبت مىکردند که خوشایند خلفا و سلاطین و حکام باشد.
6 - فشار و جلوگیرى خلفا و حکام از نگارش حقایق
حکام و خلفا به ویژه در دوران بنىامیه و بنىعباس نقش عمدهاى در تحریف تاریخ داشتهاند به طورى که معاویه و کارگزارانش دستور دادند نام کسانى را که از علىعلیهالسلام حدیث و فضیلتى نقل مىکنند، از دیوان حذف و او و خاندانش را از مزایاى جامعه اسلامى محروم کنند و برعکس اگر فضیلتى درباره عثمان و دیگران بنویسند از همه مزایا برخوردار شوند.
«هشام بن عبدالملک» به «اعمش» که یکى از علماى اهل سنتبود، نوشت که براى من کتابى درباره فضائل عثمان و زشتیهاى علىعلیهالسلام تالیف کن. بدیهى است که آنها مانع از نوشتن مظالم و حوادث تلخ تاریخى که علیه آنها بود، مىشدند. بنابراین در چنان جو فشار و خفقان کمتر مورخى جرات مىکرد تا به نگارش حقائق تاریخى ناخوشایند خلفا و امراء بپردازد.
«ابن ابى الحدید» از «ابوجعفر اسکافى» نقل مىکند که معاویه قومى از صحابه و قومى از تابعین را به جعل اخبار قبیحه درباره علىعلیهالسلام و طعن و برائت از او، وادار کرد. (2)
7 - تاثیرپذیرى مسلمانان از روش علماى اهل کتاب
برخى از علماى اهل کتاب که مسلمان شده بودند و با کسب اطلاعات تاریخى و دینى، نفوذ واعتبارى نزد خلفا پیدا کرده بودند (برخى از آنها بىغرض نبودند) از کمى اطلاعات خلفا و اطرافیان آنها استفاده مىکردند و به نقل افسانهها و داستانهاى جعلى مىپرداختند. به همین سبب مطالب بىاساس و به اصطلاح اسرائلیات توسط ابو هریرهها و کعبالاحبارها و... وارد تاریخ اسلام شده بود.
8 - تعصبات قومى و مذهبى
با توجه به اینکه در آن زمان خلفا بیشتر به فتح دروازههاى کشورها همت مىگماشتند نه دروازههاى دلها، و به آگاهى و معرفت عمومى کمتر توجه مىکردند، قهرا در چنین جوامعى تعصبات قومى و نژادى و مذهبى بیشتر استبه همین دلیل در نقل فضائل یا رذائل افراد، راه افراط و تفریط را مىپیمودند و گاهى نیز این شیوه بر علما و مورخان هم عصر خویش تحمیل مىکردند (3) و مورخان و محدثان دربارى نیز به مردم شام تفهیم کرده بودند که معاویه و یزید تنها خویشاوند و ذریه پیامبرصلى الله علیه وآله هستند. (4)
«نسائى»، عالم بزرگ اهل سنت و صاحب کتاب معروف سنن نسائى، که از صحاح سته است، در سال 302 هجرى وارد دمشق شد و حدیثى درباره فضیلت علىعلیهالسلام نقل کرد. گفتند: «حدیثى در فضائل معاویه نیز نقل کن» گفت: «از فضائلش چیزى نمىدانم جز آنچه پیامبرصلى الله علیه وآله دربارهاش فرمود: خداوند هیچگاه شکم او را سیر نکند» مردم شام برسرش ریختند و آن قدر او را زدند تا اینکه بر اثر ضربات در زیر دست و پاى آنها کشته شد. (5)
فشار حاکمان و خلفا به حدى بود که هرکس حدیثى درباره فضیلت علىعلیهالسلام نقل مىکرد او را متهم به تشیع یا رفض مىکردند. از جمله این افراد حاکم نیشابورى، صاحب مستدرک، بود که به دلیل نقل حدیث طیر و موالات، او را شیعه خواندند و محکوم کردند. (6)
«ابن سکیت»، معلم فرزندان متوکل، نیز به جرم اظهار فضیلت درباره علىعلیهالسلام با فجیعترین وضع کشته شد و شیخ ابى عمر نصر بن على» به هزار ضربه، از طرف متوکل محکوم شد. (7) و «صولى» را به همین جرم تا بغداد تعقیب کردند، ولى او موفق به فرار شد (8) و «ابن عبدربه»، صاحب «عقدالفرید» نیز با همه تعصبى که علیه شیعه و نقل روایات ضد شیعه داشت متهم به تشیع شد (9) حتى طبرى اهل سنتبه خاطر نوشتن کتابى در طرق حدیث غدیر از طرف حنابله متهم به رافضى شد.
9 - دشمنى و انتقام از اسلام
برخى از علماى یهود، نصارى، مجوس و سایر فرقهها به دلیل کینهتوزى، قصص غیر واقعى را به اسلام نسبت مىدادند. مانند کعبالاحبار، وهب بن منبه یهودى، ابن جریح، تمیم دارى مسیحى و سیف ابن عمر همچنین ابن ابى العوجاى مانوى مىگفت من و حماد بن زید حدود چهار هزار حدیث که حلال را حرام و حرام را حلال مىکرد، وارد دین کردیم. (10)
10 - عوامل سیاسى و قومى حکام
این عوامل در تغییر چهره گزارش تاریخ بسیار مؤثر بود مسعودى در مروج الذهب از مطرف (محمد) بن مغیره نقل مىکند که من با پدرم در شام میهمان معاویه بودیم. پدرم ارتباط نزدیکى با معاویه داشت. شبى پدرم از نزد معاویه برگشت ولى بسیار ناراحت و اندوهگین بود علت را پرسیدم. گفت: «این (معاویه) نه فقط بسیار بىدین است، بلکه یکى از پلیدترین مردم روزگار است» پرسیدم چرا؟ گفت: پیشنهاد کردم اکنون که تو به مراد خود (خلافت) رسیدى بهتر است که در آخر عمر به عدالت رفتار کنى و با بنىهاشم این قدر بدرفتارى نکنى. چون آنان ارحام تو هستند و چیزى برایشان باقى نمانده است که بیم داشته باشى بر تو خروج کنند» گفت: هیهات، هیهات، ابوبکر خلافت کرد و عدالت نمود و مرد و نامش هم از بین رفت. عمر و عثمان نیز همینطور. حال آنکه این برادر هاشمى، رسول خداصلى الله علیه وآله هر روز نجبار نامش را در دنیاى اسلام فریاد مىزنند (اشهد ان محمدا رسول الله) (11) فاى عمل یبقى مع هذا لا امء لک لا والله الا دفنا دفنا (12) اى بىمادر، با این کاردیگرچه عملى باقى خواهد ماند. نه هرگز، مگر آنکه نام محمد دفن شود.
معاویه گروهى از صحابه رسول خداصلى الله علیه وآله را اجیر کرد که در مذمت علىعلیهالسلام حدیث جعل کنند و در مدح دشمنان آن حضرت فضیلتبتراشند.
ابن ابى الحدید مىنویسد: استاد ما ابو جعفر اسکافى گفته است که معاویه با پاداش و حقوق و جایزه جمعى از صحابه و تابعین را وادار کرد تا اخبار نادرستى در مذمت على ابن ابیطالبعلیهالسلام جعل کنند که از جمله آنها، ابوهریره، عمروبن عاص، مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر و... را مىتوان نام برد». (13)
وى قسمتى از این روایات جعلى را نقل مىکند و مىافزاید که معاویه یکصدهزار درهم به سمرة بن جندب داد تا روایتى جعل کند که آیه شریفه «و من الناس من یعجبک قوله فى الحیاة الدنیا و یشهد الله على ما فی قلبه و هو الد الخصام». (14) که درباره یکى از مشرکان و منافقان به نام «اخنس بن شریق»، متحد و شریک ابوسفیان نازل شده بود بگوید که در مورد على بن ابیطالبعلیهالسلام است و این آیه نیز «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤف بالعباد» (15) که درباره علىعلیهالسلام و ایثار او در لیلةالمبیت و هجرت پیامبرصلى الله علیه وآله است، در شان «ابن ملجم مرادى» مىباشد. ابتدا سمره حاضر نشد بپذیرد ولى بعد از گرفتن چهارصدهزار درهم چنین حدیثى را جعل کرد. (16)
از مدائنى نیز نقل شده است که معاویه به کارگزاران خود در همه نقاط نوشت تا شهادت هیچ یک از شیعیان على بن ابیطالبعلیهالسلام را نپذیرند. آنها نیز به عمال خود بخشنامه کردند که بنگرید تا هرکس از طرفداران عثمان نزد شماست و فضائل او را نقل مىکند، پیدا کنید و آنها را گرامى دارید. همچنین هرکس که در فضیلت عثمان حدیثى نقل کرد، نام او و نام پدر و فامیلش را براى ما بنویسید.
ارسال جوائز و عطایا و باغ و زمین سبب شد که سیل حدیث و کاروان خبر به دربار معاویه سرازیر شود. جعل خبر آن قدر زیاد بود که معاویه بخشنامه جدیدى نوشت که حدیث درباره فضیلت عثمان زیاد شد و از حد گذشته است. وى دستور داد از این پس درباره سایر صحابه و خلفا حدیثبگویند. و به احدى از مسلمانان اجازه ندهند تا حدیثى درباره ابوتراب نقل کند.
پىنوشتها:
1 ) مقدمه تاریخ طبرى.
2 ) النص والاجتهاد، ص 508 به نقل از منابع معروف اهل سنت.
3 ) رجوع کنید به کتابهاى اضواء على السنة المحمدیة، محمود ابوریه، ابوهریره، علامه شرف الدین، و دراسات و بحوث فى التاریخ والاسلام ، جعفر مرتضى.
4 ) کتاب امام چهارمعلیهالسلام پاسدار انقلاب، به قلم نگارنده.
5 ) برگ به مقدمه سنن نسائى.
6 ) الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج1، ص 261.
7 ) الذریعة، ج1، ص 314.
8 ) الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج2، ص39- الذریعة، ج1 - اضواء على السنةالمحمدیة، ص 144.
9 ) تاریخ ابن کثیر، ج1، ص 21 - امام صادقعلیهالسلام ج2، ص29.
10 ) امین، فجرالاسلام، ص 211 و اضواء على السنة المحمدیة، ص 144.
11 ) او ایمان به قرآن نداشت که خدا درباره پیامبر فرمودند: و رفعنا لک ذکرک) ما یاد تو و نام تو را بالا بردیم.
12 ) مروج الذهب، ج3، ص 454 - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج5، ص 130.
13 ) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج1، ص 358 - والنص والاجتهاد، ص 508 - ابوهریره بیش از 3300 حدیث در صحاح دارد.
14 ) سوره بقره، آیه 204 - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، و حدیقةالشیعة، ص 368.
15 ) سوره بقره، آیه -207 النصایح الکافیة، ص 72، و73 - الصیحیح من السیرة، ج2، ص 284 و 285.
16 ) الاخبار الدخیلة علامه تسترى.