اولویت اخلاق در اقتصاد اسلامی
آرشیو
چکیده
متن
اسلام تحصیل مال و معیشت و یا به تعبیر جامعتر «اقتصاد» را در زندگى بشر داراى اهمیت مىداند ولى نه بسان جوامع سرمایهدارى که آن را اصیل دانسته و تمام فضائل اخلاقى و عواطف انسانى را فداى آن مىنمایند. بلکه آن را یکى از امور مؤثر در زندگى قرار داده و نقش مهم اخلاق و فضیلت را هم نادیده نگرفته است و در هر شرائط اولویت را به اخلاق و فضیلت داده است.
و لذا در روایات زیادى مسلمانان را به اصلاح کار و معیشتیکدیگر موظف نموده و توانگران را به دستگیرى از فقیران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها که از این وظیفه مقدس اخلاقى و اجتماعى شانه خالى کنند و در اثر دست زدن به راههاى زیانبار بازرگانى انحصارى و زیادهطلبى، توازن اقتصادى را به خطر مىافکنند، به شدت تهدید و نکوهش کرده است.
مرحوم کلینى از هاشمى از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«...من لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم». (1)
ترجمه: هرکس شب را روز کند بدون اینکه قصدش رسیدگى به امور مسلمانان و اصلاح کارهاى آنان باشد، مسلمان نیست.
باز از آن حضرت منقول است که فرمود: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم». (2)
ترجمه: هرکس صبح کند بدون آنکه قصدش رسیدگى به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نیست و هرکس صداى مردى را بشنود که مسلمانان را به یارى مىطلبد و به یارى او نشتابد، مسلمان نیست.
کلینى از «سماعة» روایت کرده که گفت: از امام صادقعلیه السلام سئوال کردم: گروهى سیرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتى گردآوردهاند، درحالى که برادران مسلمانشان شدیدا احتیاج دارند، و زکات هم براى آنها کفاف نمىدهد، آیا رواست آنها سیر باشند درحالى که برادرانشان در این روزگار سخت گرسنه هستند؟!
امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا یظلمه ولا یخذله ولا یحرمه، فیحق على المسلمین الاجتهاد فیه والتواصل والتعاون علیه والمؤاساة لاهل الحاجة والعطف منکم تکونون على ما امرالله فیهم رحماء بینکم متراحمین». (3)
ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نباید به او ستم کند و نباید او را تنها بگذارد و خوارش نماید (ونسبتبه وضع او بىتفاوت باشد) و نباید او را محروم کند (وبا داشتن ثروت اضافى او را در فقر و فلاکتبگذارد) پس بر مسلمانان لازم است که در برادرى و برابرى باهم کوشا باشند و بر کمک و رسیدگى به هم و بپا خواستن به یارى حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا (4) نسبتبه هم مهربان و بخشاینده باشند.
کلینى از ابو بصیر از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما رجل من شیعتنا اتى رجلا من اخوانه فاستعان به فی حاجته فلم یعنه و هو یقدر الا ابتلاه الله بان یقضی حوائج عدة من اعدائنا یعذبه الله علیها یوم القیامة». (5)
ترجمه: هرگاه یکى از شیعیان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش یارى بخواهد واو با اینکه تواناست، کمکش نکند، خدا او را به قضاى حاجتهایى گروهى از دشمنان ما، مبتلا مىکند تا بر این کار او را در روز قیامت عذابش کند.
کلینى و صدوق از «فرات بن احنف» از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن منع مؤمنا شیئا مما یحتاج الیه وهو یقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامه الله یوم القیامة مسودا وجهه مزرقة عیناه مغلولة یداه الى عنقه، فیقال: هذا الخائن الذی خان الله ورسوله، ثم یؤمر به الى النار». (6)
ترجمه: هر مؤمنى برادر مؤمنش را از چیزى که به آن احتیاج دارد و از خود یا از دیگرى بتواند آن چیز را به او برساند، محروم کند، خداوند او را در روز قیامتبا روى سیاه و چشمان برگشته و دستان به گردن آویخته، بازداشت مىکند و اعلان مىشود: این همان خائنى است که به خدا و رسولش خیانت کرده، سپس امر مىشود او را به آتش افکنند.
کلینى از مفضل بن قاسم روایت کرده که گفت: امام صادقعلیه السلام فرمود:
«من کانت له دار فاحتاج مؤمن الى سکناها فمنعه ایاها قال الله عزوجل: ملائکتی ابخل عبدی على عبدی بسکنى الدار الدنیا و عزتی و جلالی لا یسکن جنانی ابدا». (7)
ترجمه: هرکس خانهاى داشته باشد و مؤمنى به سکناى آن محتاج باشد و او محرومش کند، خداوند مىفرماید: فرشتگان من این بنده من در دنیا، از اسکان دادن بنده دیگرم در خانهاش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هیچگاه در بهشت من ساکن نمىشود.
قرآن مجید مىفرماید:
ارایت الذی یکذب بالدین فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض على طعام المسکین فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون والذین هم یراءون و یمنعون الماعون. (8)
ترجمه: آیا کسى که روز جزا را پیوسته انکار مىکند، مشاهده کردى؟ او همان کسى است که یتیم را با خشونت مىراند. و دیگران را به اطعام مسکین تشویق نمىکند. پس واى بر نمازگزارانى که نماز خود را به دست فراموشى مىسپارند، آنها که ریا مىکنند و دیگران را از ضروریات زندگى منع مىنمایند.
«ماعون» از ماده «معن» به معنى چیز کم است و بسیارى از مفسرین معتقدند که منظور از آن در اینجا اشیاء جزئى است که مردم مخصوصا همسایهها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک مىگیرند مانند مقدارى نمک، آب، آتش(کبریت)، ظروف و مانند اینها.
بدیهى است کسى که از دادن چنین اشیائى به دیگران خوددارى مىکند، آدم بسیار پست و بىایمانى استیعنى آنها به قدرى بخیلند که حتى از دادن این اشیاء کوچک مضایفه دارند درحالى که همین اشیاء کوچک گاه نیازهاى بزرگى را برطرف مىکنند و منع آن، مشکلات بزرگى در زندگى مردم ایجاد مىنماید.
جمعى گفتهاند: منظور از «ماعون» زکات است.
در روایتى از امام صادقعلیه السلام آمده است که در تفسیر ماعون فرمود:
هو القرض یقرضه والمتاع یعیره و المعروف یصنعه: ماعون وامى است که انسان به دیگرى مىدهد و وسائل زندگى است که به عنوان عاریه در اختیار دیگران مىگذارد و کمکها و کارهاى خیرى که انسان انجام مىدهد. (9)
در روایت دیگرى از امام صادقعلیه السلام این معنى نقل شده و در ذیل آن آمده است که راوى گفت: ما همسایگانى داریم که وقتى وسائلى را به آنها عاریه مىدهیم آن را مىشکنند و خراب مىکنند، آیا گناه استبه آنها ندهیم؟ فرمود: دراین صورت مانعى ندارد. (10)
مرحوم صدوق از امام صادق از پدران بزرگوارش در حدیث مناهى رسول اکرمصلى الل.ه علیه وآله روایت کرده:
«نهى رسول اللهصلى الله علیه وآله ان یمنع احد الماعون جاره».: ترجمه: رسول خدا از ندادن لوازم خانگى (ازقبیل: دیگ، کاسه، سطل، آب، نمک، آتش و نظائر اینها) به همسایه نهى کرده.
و فرموده: «من منع الماعون جاره منعه الله خیره یوم القیامة و وکله الى نفسه و من وکله الى نفسه فما اسوء حاله... و من احتاج الیه اخوه المسلم فى قرض و هو یقدر علیه فلم یفعل حرم الله علیه ریح الجنة ... و من اکرم اخاه المسلم فانما یکرم الله عزوجل». (11)
ترجمه: هرکس که آنها را از همسایهاش دریغ دارد، خدا در روز قیامتخیرش را از او دریغ مىدارد واو را به خود وامىگذارد و چه بسیار بد استحال کسى که خدا او را به خود واگذارد و هرکس برادر مسلمانش به او محتاج باشد و از او قرض بخواهد و او با وجود اینکه مىتواند قضاى حاجتش برآورد، کوتاهى نماید و حاجتش را برنیاورد خداوند نسیم بهشت را بر او حرام مىگرداند، تا آنجا که فرمود: وکسى که به برادر مسلمانش احسان کند به خدا احسان کرده است.
صدوق از مفضل بن عمر از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن حبس مؤمنا عن ماله و هو محتاج الیه لم یذقه الله من طعام الجنة ولا یشرب من الرحیق المختوم». (12)
ترجمه: هر مؤمنى که از مؤمن دیگر مالش را مخفى کند (باوجود اینکه او محتاج است)، خداوند از طعام بهشتبه او نمىچشاند و از شراب طهور بهشت هم محروم مىسازد.
این نوع رسیدگى به امور مسلمین و دستگیرى از درماندگان آنها یک وظیفه عمومى مسلمانان است، ولى برخى از آنان که از لحاظ تقوى و انسانیت مراتب بالاترى دارند، دیگران را بر خویشتن مقدم مىدارند و خود را براى آسایش دیگران به زحمت مىاندازند به این معنى زندگى را بر خود تنگ مىگیرند تا دیگران را به آسایش برسانند و آنچه دارند به نیازمندان مىبخشند.
پس اقتصاد اسلامى هیچگونه برخورد با اخلاق و فضیلت ندارد و در هر شرائط اولویتبا اخلاق مىباشد ولى در سایر مکتبهاى اقتصادى دنیا، مساله درستبر عکس استیعنى همهجا اولویتبا اقتصاد است و تا زمانى فضائل و سجایاى انسانى را بکار مىبندند که سد راه منافعشان نشود واگر روزى مشاهده کردند که بین اخلاق و اقتصادشان ناسازگارى وجود دارد، به ارزشهاى انسانى و مکارم اخلاق پشتپا مىزنند، رهبران این مکتبها اخلاق را تنها از دیدگاه مادى مىنگرند و چگونگى آن را منحصرا وابسته به کیفیت روابط تولید و تابع خصوصیات اقتصادى مىدانند.
رعایت اعتدال در انفاق و بخشش
آئین مقدس اسلام مسلمانان را به رعایت اعتدال و میانهروى دعوت مىکند و حتى در انفاق و بخشش هم توصیهاش این است که باید دور از هرگونه اسراف و سختگیرى باشد.
چنانکه قرآن مجید به یکى از اوصاف ممتاز «عبادالرحمن» که اعتدال و دورى از هرگونه افراط و تفریظ در کارها مخصوصا در مساله انفاق است، اشاره کرده مىفرماید:
والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما. (13)
ترجمه: آنها کسانى هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف مىکنند و نه سختگیرى، بلکه درمیان این دو حد اعتدالى دارند).
یعنى آنان انفاق عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگیرى دارند نه آنچنان بذل و بخششى کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهرهمند نشوند.
در تفسیر «اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونى گفتهاند که روح همه آنها به یک موضوع برمىگردد و آن اینکه «اسراف» آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد و «اقتار» آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
امام صادقعلیه السلام در روایتى تشبیه جالبى براى «اسراف» و «اقتار» و «حد اعتدال» به کار برده است، هنگامى که آن حضرت ا ین آیه را تلاوت فرمود: مشتى سنگ ریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود این همان «اقتار» و سختگیرى است، سپس مشت دیگرى برداشت و چنان دستخود را گشود که همه آن را به روى زمین ریخت و فرمود: این «اسراف» استبار سوم مشت دیگرى برداشت و کمى دستخود را گشود به طورى که مقدارى فرو ریخت و مقدارى در دستش باز ماند و فرمود این همان «قوام» و حد وسط است. (14)
از آنجا که رعایت اعتدال در همه چیز حتى در انفاق و کمک به دیگران، شرط است در آیه دیگر مىفرماید:
و لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا. (15)
ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (وترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى واز کار فرومانى.
این تعبیر کنایه لطیفى است از این که دست دهنده داشته باش و همچون بخیلان که گوئى دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بستهاند و قادر به کمک وانفاق نیستند،مباش. واز سوى دیگر، دستخود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بىحساب مکن تا سبب شود از کار بمانى و مورد ملامت این و آن قرار گیرى.
در شان نزول این آیه آمده است که پیامبرصلى الل.ه علیه وآله در خانه بود سائلى بر در خانه آمد چون چیزى براى بخشش آماده نبود، و او تقاضاى پیراهن کرد، پیامبرصلى الل.ه علیه وآله پیراهن خود را به او داد و همین سبب شد که پیامبر نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود. این پیشامد زبان کفار را باز کرد گفتند: محمد خواب مانده و یا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را به دست فراموشى سپرده است و به این ترتیب این کار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت و مصداق «ملوم محسور» شد آیه فوق نازل گردید و به پیامبرصلى الل.ه علیه وآله هشدار داد که این کار تکرار نشود. (16)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنى». (17)
ترجمه: اسراف و ولخرجى موجب فقر و میانهروى باعث غنى مىگردد.
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «الکمال کل الکمال فی ثلاثة فذکر فیالثلاثة التقدیر فی المعیشة». (18) ترجمه: کمال در سه چیز است: از جمله حساب در زندگى.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «ما خیر فی رجل لا یقتصد فیمعیشته ما یصلح لا لدیناه ولا لآخرته». (19) ترجمه: خیر و خوبى در کسى که در زندگى خود میانهرو نیست، وجود ندارد. زیرا این کار نه براى دنیاى او فائده دارد و نه براى آخرتش.
علىعلیه السلام فرمود: «من المروة ان تقتصد فلا تسرف». (20) ترجمه: از کرامت انسانى است که اسراف نکند و میانهرو باشد.
در روایتى آمده است که مردى وارد خدمت امام صادقعلیه السلام شد و تقاضاى وام کرد و چون قدرت پرداخت نداشت از امام خواست تا هنگام توانائى مهلت دهد.
امام صادقعلیه السلام از او پرسید آیا به هنگام برداشت محصول آن را پرداختخواهى نمود؟
گفت: نه به خدا قسم. فرمود: از سود کسب و تجارت ادا خواهى کرد؟ گفت: نه به خدا قسم. فرمود: تا زمانى که متاعى بفروشى؟ گفت: نه به خدا قسم. (یعنى متاع قابل فروش هم ندارم) امام همین که دید کاملا نیازمند و مستحق است فرمود: «فانت اذا ممن جعل الله له فی اموالنا حقا» دراین صورت تو از کسانى هستى که خداوند در اموال ما براى تو حقى قرار داده است.
امام مبلغى به او داد و توصیه فرمود که:
«اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و کن بین ذلک قواما ان التبذیر من الاسراف قال الله : ولا تبذر تبذیرا و قال ان الله لا یعذب على القصد». (21) ترجمه: از خدا بترس نه اسراف کن و نه سختیگرى و روشى میان این دو برگزین زیرا «اسراف» از «تبذیر» استخداوند فرموده: هرگز اسراف و تبذیر مکن. سپس امام فرمود: خداوند به خاطر میانهروى کسى را عذاب نمىدهد.
پىنوشتها:
1) کافى، ج2، ص 163، (باب الاهتمام بامور المسلمین) - وسائل، ج11، ص 559.
2) کافى، ج2، ص 164 - وسائل، ج11، ص 559 و 560.
3) فروع کافى، ج1، ص 176 - (نوادر الصدقة).
4) اشاره به آیه 39 از سوره «الفتح»
5) اصول کافى، ج2، ص 366 -المحاسن، ص 99.
6) کافى، ج2، ص 367 - عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص100.
7) کافى، ج2، ص 367.
8) سوره ماعون.
9) تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 679.
10) تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 679.
11) الفقیه، ج2، ص 197 و 198 - وسائل، ج11، ص 600.
12) عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص 100.
13) سوره فرقان، آیه 67.
14) تفسیر نورالثقلین، ج2، ص 29 - وسائل، ج12، ص 42.
15) سوره اسراء، آیه 29.
16) تفسیر نمونه، ج12، ص 91 و 92.
17) وسائل الشیعة، ج12، ص 41.
18) وسائلالشیعة، ج12، ص 42.
19) وسائلالشیعة، ج12، ص 42.
20) تفسیر عیاشى، ج2، ص 288.
21) تفسیر عیاشى، ج2، ص 288.
و لذا در روایات زیادى مسلمانان را به اصلاح کار و معیشتیکدیگر موظف نموده و توانگران را به دستگیرى از فقیران و درماندگان جامعه فرمان داده است و آنها که از این وظیفه مقدس اخلاقى و اجتماعى شانه خالى کنند و در اثر دست زدن به راههاى زیانبار بازرگانى انحصارى و زیادهطلبى، توازن اقتصادى را به خطر مىافکنند، به شدت تهدید و نکوهش کرده است.
مرحوم کلینى از هاشمى از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«...من لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم». (1)
ترجمه: هرکس شب را روز کند بدون اینکه قصدش رسیدگى به امور مسلمانان و اصلاح کارهاى آنان باشد، مسلمان نیست.
باز از آن حضرت منقول است که فرمود: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم». (2)
ترجمه: هرکس صبح کند بدون آنکه قصدش رسیدگى به امور مسلمانان باشد، از مسلمانان نیست و هرکس صداى مردى را بشنود که مسلمانان را به یارى مىطلبد و به یارى او نشتابد، مسلمان نیست.
کلینى از «سماعة» روایت کرده که گفت: از امام صادقعلیه السلام سئوال کردم: گروهى سیرند و اضافه بر لوازم و مخارج خود، ثروتى گردآوردهاند، درحالى که برادران مسلمانشان شدیدا احتیاج دارند، و زکات هم براى آنها کفاف نمىدهد، آیا رواست آنها سیر باشند درحالى که برادرانشان در این روزگار سخت گرسنه هستند؟!
امام در پاسخ فرمودند: «المسلم اخو المسلم لا یظلمه ولا یخذله ولا یحرمه، فیحق على المسلمین الاجتهاد فیه والتواصل والتعاون علیه والمؤاساة لاهل الحاجة والعطف منکم تکونون على ما امرالله فیهم رحماء بینکم متراحمین». (3)
ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است، نباید به او ستم کند و نباید او را تنها بگذارد و خوارش نماید (ونسبتبه وضع او بىتفاوت باشد) و نباید او را محروم کند (وبا داشتن ثروت اضافى او را در فقر و فلاکتبگذارد) پس بر مسلمانان لازم است که در برادرى و برابرى باهم کوشا باشند و بر کمک و رسیدگى به هم و بپا خواستن به یارى حاجتمندان اهتمام بورزند و طبق فرمان خدا (4) نسبتبه هم مهربان و بخشاینده باشند.
کلینى از ابو بصیر از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما رجل من شیعتنا اتى رجلا من اخوانه فاستعان به فی حاجته فلم یعنه و هو یقدر الا ابتلاه الله بان یقضی حوائج عدة من اعدائنا یعذبه الله علیها یوم القیامة». (5)
ترجمه: هرگاه یکى از شیعیان ما نزد برادر مسلمانش برود و از او در انجام حاجتش یارى بخواهد واو با اینکه تواناست، کمکش نکند، خدا او را به قضاى حاجتهایى گروهى از دشمنان ما، مبتلا مىکند تا بر این کار او را در روز قیامت عذابش کند.
کلینى و صدوق از «فرات بن احنف» از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن منع مؤمنا شیئا مما یحتاج الیه وهو یقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامه الله یوم القیامة مسودا وجهه مزرقة عیناه مغلولة یداه الى عنقه، فیقال: هذا الخائن الذی خان الله ورسوله، ثم یؤمر به الى النار». (6)
ترجمه: هر مؤمنى برادر مؤمنش را از چیزى که به آن احتیاج دارد و از خود یا از دیگرى بتواند آن چیز را به او برساند، محروم کند، خداوند او را در روز قیامتبا روى سیاه و چشمان برگشته و دستان به گردن آویخته، بازداشت مىکند و اعلان مىشود: این همان خائنى است که به خدا و رسولش خیانت کرده، سپس امر مىشود او را به آتش افکنند.
کلینى از مفضل بن قاسم روایت کرده که گفت: امام صادقعلیه السلام فرمود:
«من کانت له دار فاحتاج مؤمن الى سکناها فمنعه ایاها قال الله عزوجل: ملائکتی ابخل عبدی على عبدی بسکنى الدار الدنیا و عزتی و جلالی لا یسکن جنانی ابدا». (7)
ترجمه: هرکس خانهاى داشته باشد و مؤمنى به سکناى آن محتاج باشد و او محرومش کند، خداوند مىفرماید: فرشتگان من این بنده من در دنیا، از اسکان دادن بنده دیگرم در خانهاش، بخل نمود، به عزت خودم قسم هیچگاه در بهشت من ساکن نمىشود.
قرآن مجید مىفرماید:
ارایت الذی یکذب بالدین فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض على طعام المسکین فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون والذین هم یراءون و یمنعون الماعون. (8)
ترجمه: آیا کسى که روز جزا را پیوسته انکار مىکند، مشاهده کردى؟ او همان کسى است که یتیم را با خشونت مىراند. و دیگران را به اطعام مسکین تشویق نمىکند. پس واى بر نمازگزارانى که نماز خود را به دست فراموشى مىسپارند، آنها که ریا مىکنند و دیگران را از ضروریات زندگى منع مىنمایند.
«ماعون» از ماده «معن» به معنى چیز کم است و بسیارى از مفسرین معتقدند که منظور از آن در اینجا اشیاء جزئى است که مردم مخصوصا همسایهها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک مىگیرند مانند مقدارى نمک، آب، آتش(کبریت)، ظروف و مانند اینها.
بدیهى است کسى که از دادن چنین اشیائى به دیگران خوددارى مىکند، آدم بسیار پست و بىایمانى استیعنى آنها به قدرى بخیلند که حتى از دادن این اشیاء کوچک مضایفه دارند درحالى که همین اشیاء کوچک گاه نیازهاى بزرگى را برطرف مىکنند و منع آن، مشکلات بزرگى در زندگى مردم ایجاد مىنماید.
جمعى گفتهاند: منظور از «ماعون» زکات است.
در روایتى از امام صادقعلیه السلام آمده است که در تفسیر ماعون فرمود:
هو القرض یقرضه والمتاع یعیره و المعروف یصنعه: ماعون وامى است که انسان به دیگرى مىدهد و وسائل زندگى است که به عنوان عاریه در اختیار دیگران مىگذارد و کمکها و کارهاى خیرى که انسان انجام مىدهد. (9)
در روایت دیگرى از امام صادقعلیه السلام این معنى نقل شده و در ذیل آن آمده است که راوى گفت: ما همسایگانى داریم که وقتى وسائلى را به آنها عاریه مىدهیم آن را مىشکنند و خراب مىکنند، آیا گناه استبه آنها ندهیم؟ فرمود: دراین صورت مانعى ندارد. (10)
مرحوم صدوق از امام صادق از پدران بزرگوارش در حدیث مناهى رسول اکرمصلى الل.ه علیه وآله روایت کرده:
«نهى رسول اللهصلى الله علیه وآله ان یمنع احد الماعون جاره».: ترجمه: رسول خدا از ندادن لوازم خانگى (ازقبیل: دیگ، کاسه، سطل، آب، نمک، آتش و نظائر اینها) به همسایه نهى کرده.
و فرموده: «من منع الماعون جاره منعه الله خیره یوم القیامة و وکله الى نفسه و من وکله الى نفسه فما اسوء حاله... و من احتاج الیه اخوه المسلم فى قرض و هو یقدر علیه فلم یفعل حرم الله علیه ریح الجنة ... و من اکرم اخاه المسلم فانما یکرم الله عزوجل». (11)
ترجمه: هرکس که آنها را از همسایهاش دریغ دارد، خدا در روز قیامتخیرش را از او دریغ مىدارد واو را به خود وامىگذارد و چه بسیار بد استحال کسى که خدا او را به خود واگذارد و هرکس برادر مسلمانش به او محتاج باشد و از او قرض بخواهد و او با وجود اینکه مىتواند قضاى حاجتش برآورد، کوتاهى نماید و حاجتش را برنیاورد خداوند نسیم بهشت را بر او حرام مىگرداند، تا آنجا که فرمود: وکسى که به برادر مسلمانش احسان کند به خدا احسان کرده است.
صدوق از مفضل بن عمر از امام صادقعلیه السلام روایت کرده که فرمود:
«ایما مؤمن حبس مؤمنا عن ماله و هو محتاج الیه لم یذقه الله من طعام الجنة ولا یشرب من الرحیق المختوم». (12)
ترجمه: هر مؤمنى که از مؤمن دیگر مالش را مخفى کند (باوجود اینکه او محتاج است)، خداوند از طعام بهشتبه او نمىچشاند و از شراب طهور بهشت هم محروم مىسازد.
این نوع رسیدگى به امور مسلمین و دستگیرى از درماندگان آنها یک وظیفه عمومى مسلمانان است، ولى برخى از آنان که از لحاظ تقوى و انسانیت مراتب بالاترى دارند، دیگران را بر خویشتن مقدم مىدارند و خود را براى آسایش دیگران به زحمت مىاندازند به این معنى زندگى را بر خود تنگ مىگیرند تا دیگران را به آسایش برسانند و آنچه دارند به نیازمندان مىبخشند.
پس اقتصاد اسلامى هیچگونه برخورد با اخلاق و فضیلت ندارد و در هر شرائط اولویتبا اخلاق مىباشد ولى در سایر مکتبهاى اقتصادى دنیا، مساله درستبر عکس استیعنى همهجا اولویتبا اقتصاد است و تا زمانى فضائل و سجایاى انسانى را بکار مىبندند که سد راه منافعشان نشود واگر روزى مشاهده کردند که بین اخلاق و اقتصادشان ناسازگارى وجود دارد، به ارزشهاى انسانى و مکارم اخلاق پشتپا مىزنند، رهبران این مکتبها اخلاق را تنها از دیدگاه مادى مىنگرند و چگونگى آن را منحصرا وابسته به کیفیت روابط تولید و تابع خصوصیات اقتصادى مىدانند.
رعایت اعتدال در انفاق و بخشش
آئین مقدس اسلام مسلمانان را به رعایت اعتدال و میانهروى دعوت مىکند و حتى در انفاق و بخشش هم توصیهاش این است که باید دور از هرگونه اسراف و سختگیرى باشد.
چنانکه قرآن مجید به یکى از اوصاف ممتاز «عبادالرحمن» که اعتدال و دورى از هرگونه افراط و تفریظ در کارها مخصوصا در مساله انفاق است، اشاره کرده مىفرماید:
والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما. (13)
ترجمه: آنها کسانى هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف مىکنند و نه سختگیرى، بلکه درمیان این دو حد اعتدالى دارند).
یعنى آنان انفاق عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگیرى دارند نه آنچنان بذل و بخششى کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهرهمند نشوند.
در تفسیر «اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونى گفتهاند که روح همه آنها به یک موضوع برمىگردد و آن اینکه «اسراف» آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد و «اقتار» آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
امام صادقعلیه السلام در روایتى تشبیه جالبى براى «اسراف» و «اقتار» و «حد اعتدال» به کار برده است، هنگامى که آن حضرت ا ین آیه را تلاوت فرمود: مشتى سنگ ریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود این همان «اقتار» و سختگیرى است، سپس مشت دیگرى برداشت و چنان دستخود را گشود که همه آن را به روى زمین ریخت و فرمود: این «اسراف» استبار سوم مشت دیگرى برداشت و کمى دستخود را گشود به طورى که مقدارى فرو ریخت و مقدارى در دستش باز ماند و فرمود این همان «قوام» و حد وسط است. (14)
از آنجا که رعایت اعتدال در همه چیز حتى در انفاق و کمک به دیگران، شرط است در آیه دیگر مىفرماید:
و لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا. (15)
ترجمه: هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (وترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى واز کار فرومانى.
این تعبیر کنایه لطیفى است از این که دست دهنده داشته باش و همچون بخیلان که گوئى دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بستهاند و قادر به کمک وانفاق نیستند،مباش. واز سوى دیگر، دستخود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بىحساب مکن تا سبب شود از کار بمانى و مورد ملامت این و آن قرار گیرى.
در شان نزول این آیه آمده است که پیامبرصلى الل.ه علیه وآله در خانه بود سائلى بر در خانه آمد چون چیزى براى بخشش آماده نبود، و او تقاضاى پیراهن کرد، پیامبرصلى الل.ه علیه وآله پیراهن خود را به او داد و همین سبب شد که پیامبر نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود. این پیشامد زبان کفار را باز کرد گفتند: محمد خواب مانده و یا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را به دست فراموشى سپرده است و به این ترتیب این کار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت و مصداق «ملوم محسور» شد آیه فوق نازل گردید و به پیامبرصلى الل.ه علیه وآله هشدار داد که این کار تکرار نشود. (16)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «ان السرف یورث الفقر و ان القصد یورث الغنى». (17)
ترجمه: اسراف و ولخرجى موجب فقر و میانهروى باعث غنى مىگردد.
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «الکمال کل الکمال فی ثلاثة فذکر فیالثلاثة التقدیر فی المعیشة». (18) ترجمه: کمال در سه چیز است: از جمله حساب در زندگى.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «ما خیر فی رجل لا یقتصد فیمعیشته ما یصلح لا لدیناه ولا لآخرته». (19) ترجمه: خیر و خوبى در کسى که در زندگى خود میانهرو نیست، وجود ندارد. زیرا این کار نه براى دنیاى او فائده دارد و نه براى آخرتش.
علىعلیه السلام فرمود: «من المروة ان تقتصد فلا تسرف». (20) ترجمه: از کرامت انسانى است که اسراف نکند و میانهرو باشد.
در روایتى آمده است که مردى وارد خدمت امام صادقعلیه السلام شد و تقاضاى وام کرد و چون قدرت پرداخت نداشت از امام خواست تا هنگام توانائى مهلت دهد.
امام صادقعلیه السلام از او پرسید آیا به هنگام برداشت محصول آن را پرداختخواهى نمود؟
گفت: نه به خدا قسم. فرمود: از سود کسب و تجارت ادا خواهى کرد؟ گفت: نه به خدا قسم. فرمود: تا زمانى که متاعى بفروشى؟ گفت: نه به خدا قسم. (یعنى متاع قابل فروش هم ندارم) امام همین که دید کاملا نیازمند و مستحق است فرمود: «فانت اذا ممن جعل الله له فی اموالنا حقا» دراین صورت تو از کسانى هستى که خداوند در اموال ما براى تو حقى قرار داده است.
امام مبلغى به او داد و توصیه فرمود که:
«اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و کن بین ذلک قواما ان التبذیر من الاسراف قال الله : ولا تبذر تبذیرا و قال ان الله لا یعذب على القصد». (21) ترجمه: از خدا بترس نه اسراف کن و نه سختیگرى و روشى میان این دو برگزین زیرا «اسراف» از «تبذیر» استخداوند فرموده: هرگز اسراف و تبذیر مکن. سپس امام فرمود: خداوند به خاطر میانهروى کسى را عذاب نمىدهد.
پىنوشتها:
1) کافى، ج2، ص 163، (باب الاهتمام بامور المسلمین) - وسائل، ج11، ص 559.
2) کافى، ج2، ص 164 - وسائل، ج11، ص 559 و 560.
3) فروع کافى، ج1، ص 176 - (نوادر الصدقة).
4) اشاره به آیه 39 از سوره «الفتح»
5) اصول کافى، ج2، ص 366 -المحاسن، ص 99.
6) کافى، ج2، ص 367 - عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص100.
7) کافى، ج2، ص 367.
8) سوره ماعون.
9) تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 679.
10) تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 679.
11) الفقیه، ج2، ص 197 و 198 - وسائل، ج11، ص 600.
12) عقاب الاعمال، ص 23 - المحاسن، ص 100.
13) سوره فرقان، آیه 67.
14) تفسیر نورالثقلین، ج2، ص 29 - وسائل، ج12، ص 42.
15) سوره اسراء، آیه 29.
16) تفسیر نمونه، ج12، ص 91 و 92.
17) وسائل الشیعة، ج12، ص 41.
18) وسائلالشیعة، ج12، ص 42.
19) وسائلالشیعة، ج12، ص 42.
20) تفسیر عیاشى، ج2، ص 288.
21) تفسیر عیاشى، ج2، ص 288.