نویسندگان: آریا یونسی

کلید واژه ها: استعاره ارسطو دیدگاه کلاسیک نیچه دیویدسن کاسیرر هایدگر

حوزه های تخصصی:
شماره صفحات: ۲۳۱-۲۵۳
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۱۹۴۳

چکیده

غالباً استعاره را به شعر و خطابه مربوط می دانند. ارسطو اولین فیلسوفی است که به مطالعه استعاره می پردازد. وی در فن شعر استعاره را تشبیه محذوف تعریف می کند و در فن خطابه، استعاره را مبتنی بر تناسبی چهار مولفه ای می داند. پس از ارسطو و تا اواخر قرن نوزدهم همه فیلسوفان به این دو تعریف ارسطو وفادار بوده اند و همه بر این استعاره محتوای شناختی ندارد وفادار بوده اند. با شروع قرن بیستم این فضا دگرگون شد. فیلسوفان تحلیلی نشان دادند که اولاً تحلیل ارسطو نمی تواند تعریفی قانع کننده باشد زیرا معنای استعاره و معنای تشبیه در منتها درجه ی تفاوت هستند تا جایی که هر نوع بازگویی استعاره بر مبنای تشبیه محکوم به شکست است؛و نیز، برخلاف تصور استعاره حاوی بار شناختی فراوانی است. فیلسوفان قاره ای اعتراضشان به این است که استعاره جوهره و مبنای زبان است در حالی که تحلیل کلاسیک مبتنی بر این است که استعاره انحرافی از زبان است. زیرا چنانکه نیچه نشان می دهد کلمات، ذات اشیاء را فراچنگ نمی آورند بلکه صرفاً به آن اشاره می کنند، بنابراین همه ی واژگان زبان در اصل استعاره هایی هستند که استعاره بودنشان فراموش شده است. دلیل اصلی طرد استعاره از فلسفه این گمان فیلسوفان است که زبان فلسفی باید شبیه زبان علمی و دور زینت و آرایه باشد. در این نوشته نشان داده می شود که این گمانی غیرضروری است و در واقع امکان پذیر نیست. چراکه تحمیل قواعد علمی بر فلسفه منجر به تضعیف آن می شود. همچنین، طرد استعاره از فلسفه سبب تهی کردن فلسفه از جنبه های ضروری مانند معنویت آن می شود.

تبلیغات