آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در سده‌های اخیر همراه با تحولات اجتماعی بحث حقوق و منزلت اجتماعی زن ـ‌‌خصوصاً در محافل مذهبی‌‌ـ جزو مهمترین مباحث بوده است. با نگاهی عمیق و اجتهاد گونه می‌توان به پاسخ‌های مناسب و در عین حال مستدلّی پیرامون موضوع فوق رسید. فقیه گرانمایه حضرت آیت اللّه العظمی صانعی از آن دسته صاحب‌نظرانی است که با استفاده از اندوخته‌های عمیق دینی و با توجّه به مسایل و نیازهای روز، توانسته از منظر فقاهت و دیانت، پاسخهای راهگشایی را در این مباحث ارایه دهد. آنچه در این شماره می‌آید، چکیده مصاحبه‌های مختلف ایشان است که به دلیل محتوای قرآنی آنها ـ پس از کسب‌‌اجازه از معظم له‌‌ـ تقدیم خوانندگان گرامی می‌گردد.
سؤال: هم چنان که مستحضرید از دیرباز بحث از حقوق زنان در محافل گوناگون مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. حال با توجه به آیات و روایات آیا زن و مرد از نظر اصل خلقت با هم تفاوتی دارند؟
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
«یا أیها النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَها وَبَثّ مِنْها رجالاً کثیراً ونساءً…»
پروردگار زن و مرد را از جان واحد آفرید و همسر او را هم از او آفرید، می‌گوید: همسر و جفت او را، نه زنِ او را ـ جفت هم به مرد گفته می‌شود و هم به زن ـ از یک جان آفرید و جفت او را هم از آن جان آفرید، یعنی هر دو از هم هستند، مرد از زن و زن از مرد؛ پس در اصل خلقت، هیچ تفاوتی نیست.
سؤال: پس این که در بعضی از تفاسیر آمده است: زن از زیادی گِل مرد آفریده‌شده یا زن از استخوانهای دنده‌ چپ مردآفریده شده است، درست نیست؟
این حرف‌ها خلاف قرآن و خلاف وحی است و باید طرد شود. طبق آیات قرآن و روایات ائمه معصومین‌ علیهم السلام و طبق معیارهای ما، این مطالب جز یک کوزه شکسته، چیز دیگری نیست، شهید مطهری نیز می‌گوید: این مطالب در توراتِ‌ تحریف شده آمده و دروغ است.
سؤال: آیا می‌توان از آیه شریفه: «اِنَّ اکرَمَکُم عِندَ اللّه اَتقاکُم…» برای اثبات نکته فوق، استدلال کرد؟
درست است خداوند قبل از آن می‌فرماید: «اِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَاُنثی وَجَعلناکُم شُعُوباً وَقبَائِلَ لتَعارَفوا انّ اَکرَمَکُم عِندَ‌اللّه اتقاکم…» یعنی ما نسل بشر را از زن و مرد آفریدیم. قرآن بدون این که در خلقت و پیدایش بشر امتیازی برای مرد یا زن قائل شود، منشأ خلقت را یکی دانسته و زن و مرد را در اصل خلقت، برابرمی‌داند و تفاوت را فقط به میزان تقوی در فرد مربوط می‌کند.
سؤال: در بعد اقتصادی چطور؟ آیا مالکیت زنان از نظر قرآن به رسمیت شناخته شده است؟
این از واضحات تعالیم دینی و قرآنی ماست. «للرّجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب ممّا اکتسبن». هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. مرد هرچه را که بدست آورد، از آن خودش و زن هم هرچه را که بدست آورد، از آنِ خودش است.
سؤال: اگر این طور است پس چرا زن بدون اجازه شوهر نمی‌تواند از اموال خودش نذر کند؟
سؤال خوبی است. من فکر می‌کنم در اینجا نیز به یک نکته مهم توجّه شده است. زن می‌تواند هرچقدر از اموال خودش را که خواست، صدقه بدهد و در موارد خیریه مصرف کند؛ امّا وقتی نذر کند، با خداوند قرارداد بسته است و باید عمل کند، حال اگر شوهر مخالفت کند به صفا و صمیمیت محیط خانواده لطمه می‌خورد و این امر سکون و آرامش منزل که هدف اصلی ازدواج است را زیر سؤال می‌برد؛ لذ فرموده: نذر زن بدون اجازه مرد منعقد نمی‌شود تا واجبی به گردنش نیاید و در محذور واقع نشود، ولی همین زن می‌تواند به صورت مستحبّی در حدّی که عرف و شرع و عقل می‌پذیرد به هرصورت که خواست در اموالش تصرّف کند.
سؤال: به نظر شم به کمک کدام یک از آیات می توان بعضی از گره‌های اساسی موجود در حقوق اجتماعی زنان را گشود؟
آیات زیادی است. همین آیه شریفه: «وَما جَعَل عَلَیکُم فِی الدِّین مِن حَرَج…» خیلی از مشکلات را حلّ می‌کند؛ مثلاً برای این که در خانواده که یک جامعه کوچک است، نظم و نسقی برقرار باشد، اختیاراتی به مرد داده شده؛ امّا اگر همین مرد بخواهد از اختیارات خود سوء استفاده کند دین جلوی او را می‌گیرد. مرد بخواهد همسر خود را یا پدر بخواهد دختر خود را بدون دلیل و جهت منطقی از بیرون رفتن از منزل، معاشرت و تحصیل بازدارد، این‌آیه جلوی او را می‌گیرد. تا آنجا که مسایل خانواده براساس تدبیر و مشورت و تفاهم باشد، درست است، امّا اگر مرد یک آدم خاصّی است که کمبود دارد و می‌خواهد انتقام بگیرد، یا لجاجت کند یا قدرت درک خوبی ندارد نمی‌تواند اداره منزل به دست او باشد. پس در امور خانوادگی، چنین نیست که زن برده باشد و مرد آزاد.
سؤال: آیا با این اصلی که خداوند در قرآن قرار داده است،می‌توانیم در جاهای دیگر نیز هرگاه با مشکلی برخورد کردیم، آن را حلّ کنیم؟
بلی؛ اصل کلّی «حرج» همچنان که بیان کردم ـ حامی زن است .هرکجا بن‌بست و مشکل ایجاد شد، قانون دست مجری را باز گذاشته است و اجرای قانون هم به دست حکومت اسلامی است، یعنی حکومت مرد را اجبار می‌کند که دست از اعمال بی‌منطق و خودسرانه بردارد. بعضی از قوانین در اسلام برای حفظ نظم و انسجام خانواده است، اگر مرد کاری کند که این هدف از بین برود و حتی خلاف آن حرکت کند، چه کسی می‌تواند بگوید اسلام آن را امضا می‌کند؟ خداوند در سوره توبه می‌فرماید: «فَلَولا نَفَر مِن کُلِّ فِرقَةٍ طائِفَة مِنهُم لِیتَفَقَّهُوا فِی الدینِ ولینذروا قَومَهُم إذا رجعوا إلیهم».حال اگر زنی رفت و عالمه شدو تفقّه در دین کرد و دین را فهمید و قومش را انذار و هشدار داد، مسلماً از مصادیق آیه فوق خواهد بود،به چه دلیلی می‌توان به این طور شخصیتی که خداوند او را گرامی داشته است و می‌تواند مانند مرد در بسیاری از صحنه‌ها حاضر باشد، زور بگوییم و او را شخصیت درجه دوّم بدانیم!
سؤال: بعضی می‌گویند: این آیات و روایات مربوط به مردان است وباتوجّه به شرایط و زمان نزول آنها که زنان چندان در اجتماع جایگاهی نداشتند، خود قرینه می‌شود که آنان مورد نظر نیستند.
این حرف درست نیست مثل در روایت آمده است «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» حالا اگر یک زنی در آینده توانست در جایی حرکتی شبیه حرکت حضرت امام‌(ره) انجام دهد، شهادت را ارزش بدهد، مردم را بسیج کند و با قدرت و شهامت، اسلام را حاکم کند، آیا هیچ کسی شک می‌کند که «مداد العلما» زنان عالم را شامل نمی‌شود؛ چون« العلماء »مذکّر است، مسلم کسی این حرف را نمی زند؛زیرا معیار، علم و عالم بودن است.
سؤال: سؤال دیگر در باره قانون ارث است. براساس آیه شریفه: «لِلذّکر مثلُ حظِّ الانثیین» سهم مرد دو برابر سهم زن است. آیا این حکم نوعی تبعیض در حقوق زنان نسبت به مردان نیست؟
در این مورد علاّمه طباطبایی رضوان اللّه تعالی علیه ـ می‌فرماید: اولاً این عنایت اسلام است که سهم زن را اصل قرار داده است وسهم مرد را با آن مقایسه کرده است؛ یعنی می‌توانست بگوید: سهم زن نصف سهم مرد است. علاوه براین از نظر استفاده و بهره‌برداری، زن در عمل سهم بیشتری می‌برد.
برای این که اگر فرض کنیم که کل ارث یک شخص شش تومان باشد و یک مرد و یک زن وارث آن باشند، چهار تومان را به مرد و دو تومان را به زن می‌دهیم. حال این زن« واجب النفقه »آن مرد است؛ یعنی زن علاوه بردو تومان خودش و سود آن، در منافع و استفاده‌های چهار تومان مرد نیز شریک است، پس در حقیقت زن از چهار تومان سود می‌برد و مرد از دو تومان.نتیجه این می‌‌شود که زن سود چهار تومان را به علاوه ملکیت دو تومان را دارد؛ اما مرد مالکیت چهار تومان را بعلاوه سود دو تومان را صاحب است. بنابراین، مسأله در عمل، به نفع زن تمام می‌شود.

تبلیغات