آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

«...ضرب اللّه مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی‌السماء. تؤتی أکلها کل حین باذن ربّها و یضرب اللّه الأمثال للناس لعلهم یتذکرون. و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثة اجتثت من فوق الأرض مالها من قرار؛ خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت طیبه (و پاکیزه‌ای) تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است، میوه‌های خود را هر زمان به اذن پروردگارش می‌دهد، خداوند برای مردم مَثَلها می‌آورد، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)، و (همچنین) کلمه خبیثه را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از زمین برکنده شده و قراری ندارد».(سوره ابراهیم، آیات 24 ـ 26)
هیــچ آیـا ننـگـری ای دیــده‌ور حقّ مَثَلها چون زند در خیـر و شرّ
مـر کلام پاک گفت انـدر سرشت چون درخت پاک بـاشد در بهشت
آن سخن تهلیل و توحید خداست اصـل ثابت فرع او اندر سماست
چون شجر که اصل آن باشد به خاک ‌ شاخ ایمان رفته از وی بـر سماک
هـر زمـان از رخصـت پـروردگار میـوه شیـرین و خـوش آرد به بـار
می‌زند حـقّ این مثلها زاختصاص تا کـه دریابنـد آن را عـام و خاص
شــاخ‌ها بـاشـد عمـل‌های نکـو کــز زمیـن تا چــرخ هفتم رفته او
و آن کــلام کـفـر باشـد در مثـل چون درختی کان خبیث است از أزل
همچو حنظل تلخ و ناخوش بوی و بد رسـته از روی زمین بی‌بیـخ و حدّ
مَثَل فوق از أمثال معروف قرآنی است که به تبیین «ایمان» و کلمه طیبه «لا اله الا اللّه» و شرک، کفر، تباهی و گمراهی پرداخته است.
نگاه آیات، نگاهی تمثیلی و مقایسه‌ای است، تمثیل ایمان و کفر به درخت طیبه و خبیثه و مقایسه بین ایندو، با ارایه تصویری روشن و محسوس از ایمان و کفر، عقل و وجدان‌آدمیان رابه مطالعه و تذکّر و تدبّر دعوت نموده است، «لعلّهم یتذکّرون»، اکنون با چراغ خرد و اندیشه به تماشای زیبایی‌های این مَثَل قرآنی می‌نشینیم واز خرمن بی‌کرانش دانه برمی‌چینیم.
ای برادر قصّه چون پیمانه است معنی اندر وی بسان دانه است. (مولوی)
مَثَل، با تشبیه ایمان به شجره طیبه شروع و با تشبیه، کفر و شرک و گمراهی به درخت خبیثه ختم شده است، ویژگیهایی را که قرآن برای درخت طیبه و خبیثه می‌شمرد، اینهاست:
درخت پاک:
1 ـ ریشه‌دار و اُستوار؛ «أصلها ثابت».
2 ـ با شاخ و برگ و سر برافراشته در آسمان؛ «فرعها فی‌السماء».
3 ـ باردار و میوه‌ده در تمام فصول سال؛ «تؤتی أکلها کلّ حین».
درخت پلید:
ـ کنده شده از سطح زمین و بی‌قرار (که طبیعتاً برگ و بار و شاخساری هم ندارد).
پس درخت طیب درختی است ریشه‌دار و استوار، با ریشه‌های فرو رفته در زمین، که سینه‌اش سنگ صبور تند بادها است، نه تنها باران و پرخاش باد، هستی و حیثیتش را به مخاطره نمی‌اندازد، بلکه با ریشه‌هایی کاونده و پرتلاش در پی تحصیل آب و غذا برای خود و دیگران می‌باشد، با شاخ و برگهای انبوه و دیدنی، سایه گستر و معطّر، روح‌نواز و آرام‌بخش، نشیمنگاه پرندگانند و با شاخه‌هایی بالنده و زاینده و رو به آسمان، و برگهایی متبسّم که همواره به ابر و خورشید و آسمان لبخند می‌زنند و پیمان برادری با آنان دارند، میوه‌هایی دلپذیر و گوارا، سخاوتمندانه و بی‌منّت در اختیار دیگران می‌گذارند.
درختی مهربان و خنده‌رو و صبور، پربار و ثروتمند و ایثارگر، با نشاط و فعّال و وظیفه‌شناس، سرفراز و فروتن و بی‌آزار، تسبیح‌گوی و ثناخوان و پُرسپاس، مهماندوست و دست‌باز و مردم نواز.
و درخت خبیث درختی است بی‌ریشه و بی‌أصل، وامانده و افتاده، هرزه و انگل و مزاحم، نه رشد و تکامل و حرکتی، نه شاخ و میوه و برکتی، نه سایه و لطف و احسانی، شرّ و مزاحم و مردم آزار.
هر کرا در اصل بد نـهاد افتاد هیچ نیکی ز او امید مدار (ابن یمین)
مَثَل ایمان و کفر مثل درخت طیب و خبیثی است که از یکی جز‌خیر نخیزد و از دیگری جز شرّ.
به اصل خویش ماننده است هر چیز نمی‌خیزد هما از خانه خاد (تقوی)
در این مثل، دو نکته زیبای دیگر نیز دیده می‌شود:
1 ـ هر اصل ثابتی دارای فروع مبارکی است که از وی جاری می‌شود و برعکس هر اثر زشت و نا مبارکی، اصل و منشأ پلیدی دارد. «از پاک، پاک زاید و از ناپاک، پلید». در برخی از تفاسیر و منابع روایی آمده است که مراد از «شجره طیبه» پیامبر و اهل بیت اوست، چنانکه مقصود از «شجره خبیثه» بنی امیه است.
2 ـ نیات خیر و کارهای نیک به مثابه بذر مبارکی است که ریشه می‌دواند و شجره طیبه می‌شود و نیات پلید و کارهای بد تباه می‌گردد و ثمری جز تلخی و تلخکامی نمی‌دهد.
هرکجا گوهری بد است بدی است بدگهر نیک چون تواند زیست (عنصری)
هر امر پاک و پاکیزه‌ای ، ریشه دار و ماندگار و زنده و بالنده و مُثمِرِ ثمر است و هر امر ناپاک و زشتی، معلّق و بی‌بنیاد، مرده و نازا و بی‌ثمر است. این قانون کلّی برمصادیق علمی، واقعی و اخلاقی و… قابل انطباق است، مثلاً می‌شود گفت:
علم و دانش کلمه طیبه است و جهل و نادانی کلمه خبیثه، که:
درخت تو گر بار دانش بگیرد بزیر آورد چرخ نیلوفری ر
یا عدل و داد کلمه طیبه است و ظلم و بیداد کلمه خبیثه.
مولوی راجع به «لقمه حلال» می‌گوید:
لقمـه کـو نـور افزود و کـمال آن بود آورده از کسب حلال
علم و حکمت زاید از لقمه حلال عشق و رقّت آید از لقمه حلال
لقمه تخمست و بَرَش اندیشه‌ه لقمـه بحر و گوهرش اندیشه‌ه
زایـد از لقمـه حـلال اندر دهان میل خدمت عزم رفتن آن جهان
قرآن کریم اگرچه مصداق صریحی را بیان ننموده، لکن از آیات پیشین می‌شود فهمید که مقصودِ از کلمه طیبه و خبیثه همان ایمان و کفر است، ایمان کلمه طیبه‌ای است که در صورت رسوخِ در جان، انسانِ خاکی را ملکوتی و زمینی را آسمانی می‌کند،
چون اویس از خویش فانی گشته بود آن زمیـنی آسـمانی گشتـه بـود
مؤمن است که قلب او « عرش الرحمن» است و بنده، محبوب خالق است و بهشت برای او آفریده شده است.
و کفر ، شرک و تباهی و گمراهی و کژی است که انسان را از چارپایان هم بی‌مقدارتر می‌نماید و زندگی او را أبتر می‌سازد و به عذابِ الیمش دچار می‌کند.
کسی را کو به اصل اندر خلل هست نیایـد زو بـه جـز کژی و زشتی (سنایی)
آری اگر بشر و جامعه بشری به دین روی بیاورد و او را در آغوش گیرد طولی نمی‌کشد که انبوهی از میوه‌های خوشگوار این شجره طیبه را در وجود خویش می‌بیند و می‌چیند.
کـان قـنـدم نیـسـتـان شـکّــرم هم زمن می‌روید و هم می‌خورم
«البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لا یخرج الاّ نکدا؛ زمین پاکیزه بر‌می‌آید گیاه او به فرمان پروردگارش و زمین ناپاکیزه برنمی‌آید رستنی او مگر ناچیز و ناهموار».
(سوره اعراف، آیه 58)
رویکرد به بالا انسان و جامعه انسانی را بالا می‌برد.
هــرگیـا را کـش بـود میـل عـل در مزیـدست و حیات و در نم
چونـکه گردانید سـر سوی زمین در کمی و خشکی و نقص و غبین
میل روحت چون سـوی بالا بود در تـزایـد مـرجـعت آنـجا بـود
ورنگون‌سازی سرت سوی زمین آفِـلـی حـقّ لا یـحـبّ الآفلیـن (مولوی)

تبلیغات