لطایف قرآنی
آرشیو
چکیده
متن
خواب مهدی عباسی
مهدی عباسی در خواب دید که صورتش سیاه شد. همینکه از خواب برخاست تمام معبّرین را جمع کرد و از خوابش برای آنها نقل کرد. همه اظهار عجز نمودند و گفتند که تعبیر ین نزد استادمان ابراهیم کرمانی است.
ابراهیم را نزد خلیفه حاضر کردند و خلیفه خواب خود را بری او نقل کرد. ابراهیم گفت: خداوند عالم دختری به شما کرامت فرمید. خلیفه گفت: از کجا میگویی؟ ابراهیم گفت: از قول خدی متعال که میفرمید: «و إذا بشّر احدهم بالأنثی ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم»(سوره نحل، یه 58) و چون یشان را از دختر خبر دهند، چهرهاش [از خشم و تأسف] سیاه شود و تأسف خود را فرو خورد. مهدی عباسی از ین تعبیر بسیار خشنود شد و امر کرد تا دههزار درهم به او بدهند. پس از گذشت مختصر زمانی خداوند دختری به خلیفه روزی فرمود. آنگاه خلیفه دستور داد تا یکهزار درهم دیگر بری ابراهیم معبّر بفرستند و رتبه او را نزد خودش بلند نمود.
انعام با آیات قرآن کریم
ابوالعینا در یام جوانی وارد اصفهان شد. اتفاقاً مقارن ساعت ورودش بچهها سنگبازی میکردند و بدون نظر بر سر او سنگی زدند و سرش را شکستند. صورت و لباسهی او به خون آلوده گردید. ین یک ناراحتی بری ابوالعینا بود. ناراحتی دیگرش آن بود که در اصفهان دوستی داشت که میخواست بر او وارد شود و چون جی او را نمیدانست گردش زیادی کرد تا مقداری از شب گذشت. خانه دوستش را یافت و به آنجا نزول نمود و نیز چون در خانه میزبانش خوراکی وجود نداشت و دکانی هم باز نبود، ناچار ابوالعینا آن شب را گرسنه به سر برد تا روز شد و به خدمت مهذب وزیر رسید. وزیر پرسید: چه ساعتی وارد شهر شدهی؟ ابوالعینا گفت: «فیساعة العسرة» (سوره توبه، یه117) یعنی در ساعت دشوار. باز پرسید: در چه روزی آمدی؟ گفت: «فی یوم نحس مستمرّ» (سوره قمر، یه 19) یعنی در روز نکبت دنبالهدار. در پیان سؤال کرد: به کجا وارد شدهی؟ گفت: «بواد غیر ذی زرع» (سوره ابراهیم، یه 37) یعنی در محلی که هیچ حاصلی نداشت. وزیر از ین جوابها خندید و او را از انعام خود ممنون ساخت.
مهدی عباسی در خواب دید که صورتش سیاه شد. همینکه از خواب برخاست تمام معبّرین را جمع کرد و از خوابش برای آنها نقل کرد. همه اظهار عجز نمودند و گفتند که تعبیر ین نزد استادمان ابراهیم کرمانی است.
ابراهیم را نزد خلیفه حاضر کردند و خلیفه خواب خود را بری او نقل کرد. ابراهیم گفت: خداوند عالم دختری به شما کرامت فرمید. خلیفه گفت: از کجا میگویی؟ ابراهیم گفت: از قول خدی متعال که میفرمید: «و إذا بشّر احدهم بالأنثی ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم»(سوره نحل، یه 58) و چون یشان را از دختر خبر دهند، چهرهاش [از خشم و تأسف] سیاه شود و تأسف خود را فرو خورد. مهدی عباسی از ین تعبیر بسیار خشنود شد و امر کرد تا دههزار درهم به او بدهند. پس از گذشت مختصر زمانی خداوند دختری به خلیفه روزی فرمود. آنگاه خلیفه دستور داد تا یکهزار درهم دیگر بری ابراهیم معبّر بفرستند و رتبه او را نزد خودش بلند نمود.
انعام با آیات قرآن کریم
ابوالعینا در یام جوانی وارد اصفهان شد. اتفاقاً مقارن ساعت ورودش بچهها سنگبازی میکردند و بدون نظر بر سر او سنگی زدند و سرش را شکستند. صورت و لباسهی او به خون آلوده گردید. ین یک ناراحتی بری ابوالعینا بود. ناراحتی دیگرش آن بود که در اصفهان دوستی داشت که میخواست بر او وارد شود و چون جی او را نمیدانست گردش زیادی کرد تا مقداری از شب گذشت. خانه دوستش را یافت و به آنجا نزول نمود و نیز چون در خانه میزبانش خوراکی وجود نداشت و دکانی هم باز نبود، ناچار ابوالعینا آن شب را گرسنه به سر برد تا روز شد و به خدمت مهذب وزیر رسید. وزیر پرسید: چه ساعتی وارد شهر شدهی؟ ابوالعینا گفت: «فیساعة العسرة» (سوره توبه، یه117) یعنی در ساعت دشوار. باز پرسید: در چه روزی آمدی؟ گفت: «فی یوم نحس مستمرّ» (سوره قمر، یه 19) یعنی در روز نکبت دنبالهدار. در پیان سؤال کرد: به کجا وارد شدهی؟ گفت: «بواد غیر ذی زرع» (سوره ابراهیم، یه 37) یعنی در محلی که هیچ حاصلی نداشت. وزیر از ین جوابها خندید و او را از انعام خود ممنون ساخت.