قرآن در ادب پارسی قرآن در اندیشه و کلام سهراب سپهری
آرشیو
چکیده
متن
امروزه، شعر نو توانسته است به عنوان یک سبک ادبی مستقل جای خود را در عرصهادبیات فارسی محکم کند. این نوع شعر ویژگیهای خاص خود را دارد که نمیتوان به آن در قالب ادبیات کهن نگریست. لطافتها، ظرافتها و زیباییهای شعر نو به گونهای است که کمتر ادب دوستی از کنار آن بیتفاوت میگذرد.
در میان شعرای این سبک، سهراب سپهری از اهمیت ویژهای برخوردار است و آن به دلیل خصوصیات منحصر به فرد شعر و سخن اوست. اشعار سپهری آن چنان عمیق و پرمعنا است که تاکنون با وجود مطالب گوناگونی که پیرامون او ـبه صورتهای مختلف از جمله در قالب کتب و مقالاتـ گفته شده، باز هم جا برای بررسی و کنکاش بیشتر در آثار وی وجود دارد. در این سطور کوشیده شده است که به سهراب سپهری از زاویه حضور و تجلی قرآن کریم در کلامش نگریسته شود.
یکی از ویژگیهای سپهری، توجه خاص وی به قرآن، این کلام جاودان الهی و سرچشمهجوشان معنویت میباشد. در اشعار او نوع خاصی از عرفان با عنوان «عرفان طبیعی» یا «عرفان شرقی» وجود دارد. عرفانی که انسان را به شناخت معبود و معشوق حقیقی و درک مقام پروردگار همههستی، از راه طبیعت و کشف اسرار وجودی مخلوقات زمینی فرا میخواند.
عرفان سپهری شباهتهای زیادی به عرفان بودایی دارد، لیکن آثار او نمایانگر این است که اعتقادات اسلامی و مضامین قرآنی منشأ ذهنیات و عقاید عرفانی اوست. نمونهزیر نشان از اعتقاد قلبی وی به اسلام و مشخصههای آن دارد:
من مسلمانم.
قبلهام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجادهمن.
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم…
این فراز از شعر «صدای پای آب»بیانگر تلفیق عرفان اسلامی و عرفان شرقی در نزد سپهری است. به عبارت دیگر، حضور مستقیم و غیر مستقیم معارف اسلامی و قرآنی در اشعار سپهری، و تشابه شعر او با بعضی از آیات کلام اللّه مجید به لحاظ پیروی او از عرفان طبیعی است.
شیوهسپهری برای درک وجود خدا، شیوهای کاملاً قرآنی است. آیات بسیاری انسان را به کنکاش و همچنین تفکر عمیق در طبیعت و نشانههای خداوند برای ایمان راسخ آوردن به آفرینندهقادر و متعال فرا میخوانند. سپهری نیز با تأسی از قرآن در اشعار خود همین راه را میپیماید.
از نگاه سپهری، جهان خلقت سراسر زیبا و تأمل برانگیز است. همهاجزای آن میتوانند برای انسان آموزنده و راهنما باشند.
او در شعر «شورم را» بیان میدارد که انسان گمراه و از حقیقت دور افتاده چگونه با بهرهگیری از دستورات پیامبران و آیات هدایتگر الهی میتواند طریق سعادت و کمال را بیابد و بسوی حق رهسپار شود:
از روشن و از سایه بری بودم…
دیو و پری بودم، در بیخبری بودم.
قرآن بالای سرم،
بالش من انجیل، بستر من تورات، و زبر پوشم اوستا.
تنها راه رسیدن به سعادت و رهایی از ظلمات بیخبری، تمسک به آیات الهی و البته مهمترین و کاملترین آنها قرآن کریم است.
این ابیات نشان میدهد که او نه تنها به اسلام بلکه به همهادیان توجه دارد (نوعی پلورالیسم).
خداوند متعال میفرماید:
«ونَزَّلَ عَلَیکَ الکِتابَ بِالحَقِّمُصدّقاً لِما بَین یدیهِ وأَنزلَ التَوْراتَ والإِنجیل؛ این کتاب را که همخوان با کتب آسمانی پیشین است به درستی بر تو نازل کرد و تورات و انجیل را پیشتر فرو فرستاد» (سوره آل عمران، آیه3).
و آنگاه پس از یافتن طریق حقیقت به سوی رب خویش باز میگردد:
هر جا گلهای نیایش رست، من چیدم.
دسته گلی دارم، محراب تو دور از دست:او بالا، من در پست.
سپهری توجه ویژهای به کشف حقایق و مجهولات ناپیدای نظام خلقت از راه دیدن و «تماشا» در عالم داشته است و در چند جا به آن اشاره کرده است:
ما هستهپنهان تماشاییم
زتجلی ابری کن، بفرست که ببارد بر سر م
باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و
به خورشید تو پیوندیم.
***
بعضی از اشعار سپهری با الهام پذیری از آیات قرآن سروده شده است. برای نمونه موارد ذیل را میآوریم.
سپهری در اوایل «صدای پای آب» آورده است:
… و خدایی که در این نزدیکی است.
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.
خدا بسیار به ما نزدیک است. در واقع این جملات ناظرند به آیه:«نَحن أَقربُ اِلیه مِن حبلِ الوَرید؛ ما به او از رگ جان نزدیکتریم» (سوره ق، آیه16).
و نیز آیه:«ولَقد رءاهُ نزلةً أُخری. عِند سِدرَةِ المُنتَهی؛ و به راستی که بار دیگر هم او [جبرییل] را دید. در نزدیکی سدرةالمنتهی» (سوره نجم، آیات13 و14).
***
در جای دیگر این شعر بلند میخوانیم:
و نمیخندم اگر فلسفهای ماه را نصف کند.
که بیاشاره به آیه«اِقْتربت الساعةُ وانشقّالقمر؛ قیامت نزدیک شد و ماه دو پاره شد.» (سورهقمر، آیه1) نیست. منظور شاعر از این جمله این است که معجزات برای او از ارزش والایی برخوردار است.
***
باز در همین شعر میخوانیم:
و بشر را در نور و بشر را در ظلمت دیدم.
در قرآن کریم نیز آمده است:«اللّهُ ولی الذینَ امنوا یخرجهم مِن الظلمات الی النور والذینَ کفروا أَولیاؤُهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات؛ خداوند سرور مؤمنان است و آنان را از تاریکی به سوی روشناییها میبرد و کافران سرورشان طاغوت است که ایشان را از روشنایی به سوی تاریکیها میبرد» (سوره بقره، آیه257) که میبینیم شعر ناظر و بیانکنندهآیه است.
***
در اشعار سپهری در چند جا به هبوط آدم و حوا به زمین اشاره شده است.
مانند:
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.
و یا آنجا که میگوید:حیات غفلت رنگین یک دقیقهحواست.
سرپیچی آنان از فرمان الهی و لحظهای غفلت از نهی خداوند بر دوری جُستن از درخت ممنوع، باعث اخراج از بهشت و هبوط به زمین شد.
در جای دیگر نیز دارد:
روی علفها چکیدم.
من شبنم خواب آلود یک ستارهام.
که روی علفهای تاریکی چکیدهام.
جایم اینجا نبود.
نجوای نمناک علفها را میشنوم.
جایم اینجا نبود.
این جملات سپهری را بسنجید با شعر حافظ و مولانا:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم
غرض اینکه، اینها همه اشارههایی است به داستان بیرون راندهشدن انسان از بهشت که قرآن مجید در چند جا از جمله آیات19 تا25 سورهاعراف و آیات35 و36 سورهبقره به آن اشاره فرموده است.
***
یکی از موارد مورد توجه زیاد سپهری، مرگ و زندگی پس از آن است. او مرگ را یک موضوع مبهم و هولناک نمیپندارد، بلکه بسیار زیبا و دلنشین میبیند و به سراغ آن میرود. چرا که میداند و ایمان دارد که «کلُّ نفسٍ ذائقةُ الموت» (سورهعنکبوت، آیه57).
آری، ما غنچهیک خوابیم.
ـ غنچهخواب؟آیا میشکفیم؟
ـ یک روزی، بیجنبش برگ.
ـ اینجا؟
ـ نی، در درهمرگ،
ـ تاریکی، تنهایی؟
ـ نی، خلوت زیبایی.
و در «صدای پای آب» اینگونه سروده است:
و نترسیم از مرگ،
مرگ پایان کبوتر نیست…
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید…
و همه میدانیم
ریههای لذت پر اکسیژن مرگ است.
***
در شعر عرفانی «مسافر» که پر از معانی دقیق و مضامین لطیف میباشد، میگوید:
وای تمام درختان زیت خاک فلسطین
وفور سایهخود را به من خطاب کنید؟
به این مسافر تنها، که از سیاحت اطراف «طور» میآید.
و از حرارت «تکلیم» در تب و تاب است.
این جملات برگرفته از داستان، سخن گفتن خدا با موسای کلیم اللّه(ع) در کوه طور است که در آیات11 تا13 سورهمبارکهطه آمده است.
***
در میان تمامی آثار سپهری، قرآن مجید در «سوره تماشا» بیش از همه جلوه مییابد. نام شعر با توجه به نام سورههای قرآن مجید است و مشاهده میشود که تماشا در اندیشه سپهری از چه اهمیتی برخوردار است که به آن قسم یاد میکند.
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژهای در قفس است.
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظهها را به چراگاه رسالت ببرید.
و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم.
زیر بیدی بودیم.
برگی از شاخهبالای سرم چیدم، گفتم:
چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این میخواهید؟
میشنیدم که به هم میگفتند:
سحر میداند، سحر!
سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند.
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد.
خانههاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم.
دستشان را نرساندیم به سر شاخههوش.
جیبشان را پر عادت کردیم.
خوابشان را به صدای سفر آینهها آشفتیم.
«سوره تماشا» گویای عمق الهام پذیری سپهری از قرآن کریم میباشد. مانند:
به تماشا سوگند.
که اشاره دارد به سورههایی که با سوگند یادکردن خداوند آغاز میشوند. همچون:«والفجر» و «والتین والزیتون» و….
در سوره تماشا آورده است که:
میشنیدم که به هم میگفتند:
سحر میداند، سحر!
ناظر است به آیه:
«وقال الکافرون هذا ساحر کذّاب؛ و کافران گفتند این جادوگر دروغگواست».
(سوره ص، آیه4)
و نیز میخوانیم:
باد را نازل کردیم.
ناظر است به آیه:
«فأرسلنا علیهم ریحاً صـرصرا؛ آنگـاه بر ایشان بـادی سخت سـرد فرستادیم».
(سوره فصلت، آیه16)
و باز میخوانیم که:
چشمشان را بستیم.
ناظر است به آیه:
«وعلی ابصارهم غشاوة؛ و بر دیدگانشان پردهای است» (سوره بقره، آیه7).
بند آخر شعر نیز به شیوهبیان و القای مفاهیم قرآن شبیه است.
***
سپهری را به نوعی میتوان «حافظ» شعر نو دانست. اشعار او مملو از مضامین دقیق و ظریف عرفانی است. او و هیچ عارف جویندهحقیقت ممکن نیست که از کتاب هدایتگر و حقیقتنمای الهی بهره نبرده باشد. هر چند برخی کوشیدهاند که جنبهمذهبی سپهری را کمرنگ جلوه دهند و او را بیگانه با معارف ارزشمند اسلام معرفی کنند؛ لیکن اشعار و آثار او خلاف این ادعا را ثابت میکنند.
به امید آنکه ما نیز بتوانیم همچون بزرگان و حقیقت جویانی همانند سپهری در پیروی از کتاب آرمانساز الهی، قرآن، بهرهکافی را ببریم.
منبع:هشت کتاب، سهراب سپهری
در میان شعرای این سبک، سهراب سپهری از اهمیت ویژهای برخوردار است و آن به دلیل خصوصیات منحصر به فرد شعر و سخن اوست. اشعار سپهری آن چنان عمیق و پرمعنا است که تاکنون با وجود مطالب گوناگونی که پیرامون او ـبه صورتهای مختلف از جمله در قالب کتب و مقالاتـ گفته شده، باز هم جا برای بررسی و کنکاش بیشتر در آثار وی وجود دارد. در این سطور کوشیده شده است که به سهراب سپهری از زاویه حضور و تجلی قرآن کریم در کلامش نگریسته شود.
یکی از ویژگیهای سپهری، توجه خاص وی به قرآن، این کلام جاودان الهی و سرچشمهجوشان معنویت میباشد. در اشعار او نوع خاصی از عرفان با عنوان «عرفان طبیعی» یا «عرفان شرقی» وجود دارد. عرفانی که انسان را به شناخت معبود و معشوق حقیقی و درک مقام پروردگار همههستی، از راه طبیعت و کشف اسرار وجودی مخلوقات زمینی فرا میخواند.
عرفان سپهری شباهتهای زیادی به عرفان بودایی دارد، لیکن آثار او نمایانگر این است که اعتقادات اسلامی و مضامین قرآنی منشأ ذهنیات و عقاید عرفانی اوست. نمونهزیر نشان از اعتقاد قلبی وی به اسلام و مشخصههای آن دارد:
من مسلمانم.
قبلهام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجادهمن.
من وضو با تپش پنجرهها میگیرم…
این فراز از شعر «صدای پای آب»بیانگر تلفیق عرفان اسلامی و عرفان شرقی در نزد سپهری است. به عبارت دیگر، حضور مستقیم و غیر مستقیم معارف اسلامی و قرآنی در اشعار سپهری، و تشابه شعر او با بعضی از آیات کلام اللّه مجید به لحاظ پیروی او از عرفان طبیعی است.
شیوهسپهری برای درک وجود خدا، شیوهای کاملاً قرآنی است. آیات بسیاری انسان را به کنکاش و همچنین تفکر عمیق در طبیعت و نشانههای خداوند برای ایمان راسخ آوردن به آفرینندهقادر و متعال فرا میخوانند. سپهری نیز با تأسی از قرآن در اشعار خود همین راه را میپیماید.
از نگاه سپهری، جهان خلقت سراسر زیبا و تأمل برانگیز است. همهاجزای آن میتوانند برای انسان آموزنده و راهنما باشند.
او در شعر «شورم را» بیان میدارد که انسان گمراه و از حقیقت دور افتاده چگونه با بهرهگیری از دستورات پیامبران و آیات هدایتگر الهی میتواند طریق سعادت و کمال را بیابد و بسوی حق رهسپار شود:
از روشن و از سایه بری بودم…
دیو و پری بودم، در بیخبری بودم.
قرآن بالای سرم،
بالش من انجیل، بستر من تورات، و زبر پوشم اوستا.
تنها راه رسیدن به سعادت و رهایی از ظلمات بیخبری، تمسک به آیات الهی و البته مهمترین و کاملترین آنها قرآن کریم است.
این ابیات نشان میدهد که او نه تنها به اسلام بلکه به همهادیان توجه دارد (نوعی پلورالیسم).
خداوند متعال میفرماید:
«ونَزَّلَ عَلَیکَ الکِتابَ بِالحَقِّمُصدّقاً لِما بَین یدیهِ وأَنزلَ التَوْراتَ والإِنجیل؛ این کتاب را که همخوان با کتب آسمانی پیشین است به درستی بر تو نازل کرد و تورات و انجیل را پیشتر فرو فرستاد» (سوره آل عمران، آیه3).
و آنگاه پس از یافتن طریق حقیقت به سوی رب خویش باز میگردد:
هر جا گلهای نیایش رست، من چیدم.
دسته گلی دارم، محراب تو دور از دست:او بالا، من در پست.
سپهری توجه ویژهای به کشف حقایق و مجهولات ناپیدای نظام خلقت از راه دیدن و «تماشا» در عالم داشته است و در چند جا به آن اشاره کرده است:
ما هستهپنهان تماشاییم
زتجلی ابری کن، بفرست که ببارد بر سر م
باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و
به خورشید تو پیوندیم.
***
بعضی از اشعار سپهری با الهام پذیری از آیات قرآن سروده شده است. برای نمونه موارد ذیل را میآوریم.
سپهری در اوایل «صدای پای آب» آورده است:
… و خدایی که در این نزدیکی است.
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.
خدا بسیار به ما نزدیک است. در واقع این جملات ناظرند به آیه:«نَحن أَقربُ اِلیه مِن حبلِ الوَرید؛ ما به او از رگ جان نزدیکتریم» (سوره ق، آیه16).
و نیز آیه:«ولَقد رءاهُ نزلةً أُخری. عِند سِدرَةِ المُنتَهی؛ و به راستی که بار دیگر هم او [جبرییل] را دید. در نزدیکی سدرةالمنتهی» (سوره نجم، آیات13 و14).
***
در جای دیگر این شعر بلند میخوانیم:
و نمیخندم اگر فلسفهای ماه را نصف کند.
که بیاشاره به آیه«اِقْتربت الساعةُ وانشقّالقمر؛ قیامت نزدیک شد و ماه دو پاره شد.» (سورهقمر، آیه1) نیست. منظور شاعر از این جمله این است که معجزات برای او از ارزش والایی برخوردار است.
***
باز در همین شعر میخوانیم:
و بشر را در نور و بشر را در ظلمت دیدم.
در قرآن کریم نیز آمده است:«اللّهُ ولی الذینَ امنوا یخرجهم مِن الظلمات الی النور والذینَ کفروا أَولیاؤُهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات؛ خداوند سرور مؤمنان است و آنان را از تاریکی به سوی روشناییها میبرد و کافران سرورشان طاغوت است که ایشان را از روشنایی به سوی تاریکیها میبرد» (سوره بقره، آیه257) که میبینیم شعر ناظر و بیانکنندهآیه است.
***
در اشعار سپهری در چند جا به هبوط آدم و حوا به زمین اشاره شده است.
مانند:
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.
و یا آنجا که میگوید:حیات غفلت رنگین یک دقیقهحواست.
سرپیچی آنان از فرمان الهی و لحظهای غفلت از نهی خداوند بر دوری جُستن از درخت ممنوع، باعث اخراج از بهشت و هبوط به زمین شد.
در جای دیگر نیز دارد:
روی علفها چکیدم.
من شبنم خواب آلود یک ستارهام.
که روی علفهای تاریکی چکیدهام.
جایم اینجا نبود.
نجوای نمناک علفها را میشنوم.
جایم اینجا نبود.
این جملات سپهری را بسنجید با شعر حافظ و مولانا:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم
غرض اینکه، اینها همه اشارههایی است به داستان بیرون راندهشدن انسان از بهشت که قرآن مجید در چند جا از جمله آیات19 تا25 سورهاعراف و آیات35 و36 سورهبقره به آن اشاره فرموده است.
***
یکی از موارد مورد توجه زیاد سپهری، مرگ و زندگی پس از آن است. او مرگ را یک موضوع مبهم و هولناک نمیپندارد، بلکه بسیار زیبا و دلنشین میبیند و به سراغ آن میرود. چرا که میداند و ایمان دارد که «کلُّ نفسٍ ذائقةُ الموت» (سورهعنکبوت، آیه57).
آری، ما غنچهیک خوابیم.
ـ غنچهخواب؟آیا میشکفیم؟
ـ یک روزی، بیجنبش برگ.
ـ اینجا؟
ـ نی، در درهمرگ،
ـ تاریکی، تنهایی؟
ـ نی، خلوت زیبایی.
و در «صدای پای آب» اینگونه سروده است:
و نترسیم از مرگ،
مرگ پایان کبوتر نیست…
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید…
و همه میدانیم
ریههای لذت پر اکسیژن مرگ است.
***
در شعر عرفانی «مسافر» که پر از معانی دقیق و مضامین لطیف میباشد، میگوید:
وای تمام درختان زیت خاک فلسطین
وفور سایهخود را به من خطاب کنید؟
به این مسافر تنها، که از سیاحت اطراف «طور» میآید.
و از حرارت «تکلیم» در تب و تاب است.
این جملات برگرفته از داستان، سخن گفتن خدا با موسای کلیم اللّه(ع) در کوه طور است که در آیات11 تا13 سورهمبارکهطه آمده است.
***
در میان تمامی آثار سپهری، قرآن مجید در «سوره تماشا» بیش از همه جلوه مییابد. نام شعر با توجه به نام سورههای قرآن مجید است و مشاهده میشود که تماشا در اندیشه سپهری از چه اهمیتی برخوردار است که به آن قسم یاد میکند.
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژهای در قفس است.
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظهها را به چراگاه رسالت ببرید.
و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم.
زیر بیدی بودیم.
برگی از شاخهبالای سرم چیدم، گفتم:
چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این میخواهید؟
میشنیدم که به هم میگفتند:
سحر میداند، سحر!
سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند.
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد.
خانههاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم.
دستشان را نرساندیم به سر شاخههوش.
جیبشان را پر عادت کردیم.
خوابشان را به صدای سفر آینهها آشفتیم.
«سوره تماشا» گویای عمق الهام پذیری سپهری از قرآن کریم میباشد. مانند:
به تماشا سوگند.
که اشاره دارد به سورههایی که با سوگند یادکردن خداوند آغاز میشوند. همچون:«والفجر» و «والتین والزیتون» و….
در سوره تماشا آورده است که:
میشنیدم که به هم میگفتند:
سحر میداند، سحر!
ناظر است به آیه:
«وقال الکافرون هذا ساحر کذّاب؛ و کافران گفتند این جادوگر دروغگواست».
(سوره ص، آیه4)
و نیز میخوانیم:
باد را نازل کردیم.
ناظر است به آیه:
«فأرسلنا علیهم ریحاً صـرصرا؛ آنگـاه بر ایشان بـادی سخت سـرد فرستادیم».
(سوره فصلت، آیه16)
و باز میخوانیم که:
چشمشان را بستیم.
ناظر است به آیه:
«وعلی ابصارهم غشاوة؛ و بر دیدگانشان پردهای است» (سوره بقره، آیه7).
بند آخر شعر نیز به شیوهبیان و القای مفاهیم قرآن شبیه است.
***
سپهری را به نوعی میتوان «حافظ» شعر نو دانست. اشعار او مملو از مضامین دقیق و ظریف عرفانی است. او و هیچ عارف جویندهحقیقت ممکن نیست که از کتاب هدایتگر و حقیقتنمای الهی بهره نبرده باشد. هر چند برخی کوشیدهاند که جنبهمذهبی سپهری را کمرنگ جلوه دهند و او را بیگانه با معارف ارزشمند اسلام معرفی کنند؛ لیکن اشعار و آثار او خلاف این ادعا را ثابت میکنند.
به امید آنکه ما نیز بتوانیم همچون بزرگان و حقیقت جویانی همانند سپهری در پیروی از کتاب آرمانساز الهی، قرآن، بهرهکافی را ببریم.
منبع:هشت کتاب، سهراب سپهری