گل گلستان
آرشیو
چکیده
متن
حال که گونهها و شیوههای اثرگذاری قرآن برشعر و ادب فارسی را پیگرفته و باز کردیم، مطلب را با بزرگان شعر فارسی دنبال میکنیم وبا گلگشتی در کوچه باغهای شعر و سرودههای آنان نمونههایی از اثر پذیریهای آنان را از قرآن کریم به نظاره مینشینیم.
در این بررسی، نخست بیت یا بیتهایی از شاعری را میآوریم و سپس آیهای را که با آن بیت پیوند دارد، گاه نیز زیر عنوان «بسنجید با» بیتهای دیگری از همان شاعر یا شاعری دیگر میآوریم که با همان آیه هم سمت و سو است.
این بحث و بررسی را با سیری در کتابهای «گلستان» و «بوستان» شیخ اجل سعدی شیرازی، دیگر هموطن حافظ ادامه میدهیم.
***
گـرجـمـله را عـذاب کـنی یـا عطـا دهـی
کس را مجال آن نه که آن چون واین چر
قصاید، ص1
بنیادگرفته ازآیه شریفه «لایسئَلُ عَمّا یفْعَلُ وَهُمْ یسْئَلُون؛خدا ازآنچهمیکند بازخواست نمیشود و دیگران از آنچه میکنند بازخواست میشوند» (سوره انبیاء، آیه 23)
بسنجید با:
نه مستغنی از طاعتش پشت کس
نه برحرف او جای انگشت کس
بوستان، ص3
چـرا نه به فرمـانش اندر نه چون
خـرد کـرد بـاید بـدین رهـنمون
شاهنامه، 3/45
دوگیتی پدید آمـد از کـاف و نون
چـرا نی بـه فرمـان او در نـه چون
همان، 6/405
***
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عـاشقم برهمه عـالم که همه عـالم از اوست
قصاید، ص95
«همـه عالم از اوست» ترجمـه واری است از آیاتی چون: «… لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الأَرْض…؛ آنچه در آسمانها و زمین است، همه از اوست»(سوره بقره، آیه255).
***
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش
چـو حـق بـرتـو پاشـد تو برخلق پاش
بوستان، ص18
مصرع دوّم ترجمه واری است از آیه شریفه «… اَحْسِنْ کَما اَحْسَنَ اللّهُ اِلَیکَ…؛ نیکی کن آن گونه که خدا به تو نیکی کرد» (سوره قصص، آیه77).
بسنجید با:
آن کس که به دینار وارم خیر نیندوخت
سـرعـاقـبت انـدر سر دینـار وارم کرد
خـواهی متمتّع شـوی از دینی و عقبی
با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد
گلستان، ص185
ای نور چشم من سخنی هست و گوش کن
تا ساغرت پراست بنوشان و نوش کن
حافظ، دیوان، ص412
***
نه محقّق بود نه دانشمند
چار پایی براو کتابی چند
گلستان، ص186
هم تصویر با آیه شریفه «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلوا التُوْراتَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها کَمَثَلِ الحِمارِ یحْمِلُ اَسْفارا…؛ آنان که تورات برایشان فرود آمد امّا آن را چنان که باید برنداشتند چونان خری هستند براو کتابی چند» (سوره جمعه، آیه 5).
***
عزیر مصر چمن شد جمال یوسف گل
صـبـابه شـهر در آورد بـوی پـیرهنـش
غزلیات، ص253
تصویر مصرع نخست برگرفته است از «عزیز مصر شدن یوسف» که در این آیه شریفه بدان اشارتی شده است: «وَکَذلِکَ مَکَّنّا لِیوسُفَ فی الأَرْضِ…؛ و بدینگونه [پس از آزمونها و رویدادهایی که یوسف پشت سر نهاد] یوسف را در زمین تمکّن (عزیزی مصر) بخشیدیم» (سوره یوسف، آیه 56)
تصویر مصرع دوّم نیز برگرفته است از داستان پیراهنی که یوسف برای پدر فرستاد و او نادیده، بویش را شنید، در این آیات: «اِذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَاَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ اَبی یأْتِ بَصیرا… وَلَمّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قالَ اَبُوهُم اِنّی لاَجِدُ رِیحَ یوسُفَ…؛ [یوسف گفت] این پیراهن مرا ببرید و برچهره پدرم افکنید تا بینا شود… چون کاروانی راهی شد، یعقوب گفت: من بوی یوسف را میشنوم». (سوره یوسف، آیه 93ـ94)
***
پاره گرداند زلیخای صب
صبحدم بر یوسف گل پیرهن
غزلیات، ص358
تصویر بیت برگرفته است از داستان دریدن زلیخا پیراهن یوسف را که گزارش آن در این آیه آمده است: «وَاسْتَبَقا البابَ وقَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُر…؛ [پس از بگو مگوهایی، یوسف و زلیخا] هردو به سوی در دویدند و زلیخا [در این گیروگریز] پیراهن یوسف را از پشت درید». (سوره یوسف، آیه 25)
***
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گــرگ دهـن آلـوده یــوســف نـدریـده
غزلیات، ص399
تصویر بیت برگرفته است از داستان دروغین و برساخته برادران یوسف که به پدر گفتند: یوسف را گرگ خورد، در این آیه: «قالُوا یا اَبانا اِنّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنا یوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَاَکَلَهُ الذِئْبُ…؛ گفتند: پدرجان! ما رفتیم مسابقه دهیم و یوسف را کنار بار و بُنه خود گذاشتیم و گرگ او را خورد» . (سوره یوسف، آیه 17)
***
مـن آدمـی بـه لـطـف تـو دیـگر نـدیدهام
این صـورت وصفت که تو داری فرشتهای
غزلیات، ص420
الهام گرفته از این گزاره قرآنی از زبان زنان مصر، آن گاه که زیبایی یوسف چنانشان شیفته کرد نادانسته دستهای خویش بریدند: «…وَقُلْنَ حاشَ لِلّهِ ماهذا بَشَراً اِن هذا اِلاّ مَلَک کَریم؛ وگفتند: شگفتا، چشم بد دور، این آدمیزاده نیست، این فرشتهای بزرگوار است».
(سوره یوسف، آیه 31)
***
کاش آنان که عیب من جستند
رویـت ای داستـان بـدیـدندی
تـا به جـای تـرنـج در نـظـرت
بـی خـبـر دسـتـهـا بـریـدندی
گلستان، ص141
بنیاد گرفته از آیه: «…فَلَمّا رَأَینَهُ اَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ اَیدیهُنَّ…؛ چون زنان مصر یوسف را دیدند چنان شگفتش بافتند [و بهت زده شدند] که دستهای خود را بردیدند». (سوره یوسف، آیه31)
***
زنده کدام است برهوشیار
آن که بمیرد به سرکوی یار
غزلیات، ص226
الهام گرفته از آیه: «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبِیلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحیاء عِنْدَ ربِّهِم یرْزَقُونَ؛ آنان را که در راه خدا کشته میشوند، مرده مپندارید که آنان زندهاند و نزد خدای خود روزی میخورند». (سوره آل عمران، آیه 169)
الهامی که این سخن حضرت رسول(ص) را نیز پشتوانه دارد: «مَنْ عَشِقَ وعَفَّ ثُم ماتَ، ماتَ شَهیداً؛ هرکه عاشق شود و عفاف ورزد و بمیرد، شهید مرده است» *
بسنجید با:
که اجل جان زندگان را برد
هرکه از عشق زنده گشت نمرد
سنایی، حدیقه، ص330
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عـشق
ثـبـت اسـت بـرجـریـره عـالـم دوام م
حافظ، دیوان، ص32
***
نـمـاز کـردم و از بـیخودی نـدانستم
که در خیـال تـو عقد نماز چون بستم
نمـازسـت شـریـعـت روا نـمـیدارد
نماز من، که پذیرد که روز وشب مستم
غزلیات، ص287
بنیاد گرفته از آیه: «… لا تَقْرَبُوا الصَلاةَ وَاَنْتُم سُکاری حَتّی تَعلَموا ما تَقُولُونَ…؛ در مستی به نماز مایستید تا بدانید چه میگویید». (سوره نساء، آیه 43)
*. الجامع الصغیر، ج2، ص623.
یادآوری: بیتهای سعدی را از کلیات او به تصحیح محمد علی فروغی که در چهار جلد جداگانه با نامهای بوستان، گلستان، غزلیات و قصاید، از سوی انتشارات اقبال نشر یافته، آوردهایم.
«فضیل نیک فرجام»
«الم یأن للّذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق؛ آیا مومنان را هنگام آن نرسیده است که دلهایشان به یاد خداوند و آنچه از حق نازل شده است، خشوع یابد» (سوره حدید، آیه 16)
شنیدستم فضیل نیک فرجام
شبی برشد به دزدی بردر بام
شنید از خانهای آواز قرآن
بزد راه دل او راز قرآن
دل شب داشت مرد پارسایی
بدین خوش نغمه از قرآن نوایی
زشور انگیز آه عاشقانه
اَلَمْ یأنِ همی زد در ترانه
که پویی تا به کی راه خطا ر
دل آگه شو بیاد آور خدا ر
فضیل آن ناله جانسوز بشنید
پشیمان شد و راه عشق بگزید
بکنج مسجد آن شب تا سحرگاه
برآورد از دل افغان و از جگر آه
از آن پس راه رسم عشق دریافت
بجانش پرتو توفیق برتاخت
سخن کز دل برآید همچو تیری
نشنید بردل روشن ضمیری
الهی قمشهای(ره)
در این بررسی، نخست بیت یا بیتهایی از شاعری را میآوریم و سپس آیهای را که با آن بیت پیوند دارد، گاه نیز زیر عنوان «بسنجید با» بیتهای دیگری از همان شاعر یا شاعری دیگر میآوریم که با همان آیه هم سمت و سو است.
این بحث و بررسی را با سیری در کتابهای «گلستان» و «بوستان» شیخ اجل سعدی شیرازی، دیگر هموطن حافظ ادامه میدهیم.
***
گـرجـمـله را عـذاب کـنی یـا عطـا دهـی
کس را مجال آن نه که آن چون واین چر
قصاید، ص1
بنیادگرفته ازآیه شریفه «لایسئَلُ عَمّا یفْعَلُ وَهُمْ یسْئَلُون؛خدا ازآنچهمیکند بازخواست نمیشود و دیگران از آنچه میکنند بازخواست میشوند» (سوره انبیاء، آیه 23)
بسنجید با:
نه مستغنی از طاعتش پشت کس
نه برحرف او جای انگشت کس
بوستان، ص3
چـرا نه به فرمـانش اندر نه چون
خـرد کـرد بـاید بـدین رهـنمون
شاهنامه، 3/45
دوگیتی پدید آمـد از کـاف و نون
چـرا نی بـه فرمـان او در نـه چون
همان، 6/405
***
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عـاشقم برهمه عـالم که همه عـالم از اوست
قصاید، ص95
«همـه عالم از اوست» ترجمـه واری است از آیاتی چون: «… لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الأَرْض…؛ آنچه در آسمانها و زمین است، همه از اوست»(سوره بقره، آیه255).
***
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش
چـو حـق بـرتـو پاشـد تو برخلق پاش
بوستان، ص18
مصرع دوّم ترجمه واری است از آیه شریفه «… اَحْسِنْ کَما اَحْسَنَ اللّهُ اِلَیکَ…؛ نیکی کن آن گونه که خدا به تو نیکی کرد» (سوره قصص، آیه77).
بسنجید با:
آن کس که به دینار وارم خیر نیندوخت
سـرعـاقـبت انـدر سر دینـار وارم کرد
خـواهی متمتّع شـوی از دینی و عقبی
با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد
گلستان، ص185
ای نور چشم من سخنی هست و گوش کن
تا ساغرت پراست بنوشان و نوش کن
حافظ، دیوان، ص412
***
نه محقّق بود نه دانشمند
چار پایی براو کتابی چند
گلستان، ص186
هم تصویر با آیه شریفه «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلوا التُوْراتَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها کَمَثَلِ الحِمارِ یحْمِلُ اَسْفارا…؛ آنان که تورات برایشان فرود آمد امّا آن را چنان که باید برنداشتند چونان خری هستند براو کتابی چند» (سوره جمعه، آیه 5).
***
عزیر مصر چمن شد جمال یوسف گل
صـبـابه شـهر در آورد بـوی پـیرهنـش
غزلیات، ص253
تصویر مصرع نخست برگرفته است از «عزیز مصر شدن یوسف» که در این آیه شریفه بدان اشارتی شده است: «وَکَذلِکَ مَکَّنّا لِیوسُفَ فی الأَرْضِ…؛ و بدینگونه [پس از آزمونها و رویدادهایی که یوسف پشت سر نهاد] یوسف را در زمین تمکّن (عزیزی مصر) بخشیدیم» (سوره یوسف، آیه 56)
تصویر مصرع دوّم نیز برگرفته است از داستان پیراهنی که یوسف برای پدر فرستاد و او نادیده، بویش را شنید، در این آیات: «اِذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَاَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ اَبی یأْتِ بَصیرا… وَلَمّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قالَ اَبُوهُم اِنّی لاَجِدُ رِیحَ یوسُفَ…؛ [یوسف گفت] این پیراهن مرا ببرید و برچهره پدرم افکنید تا بینا شود… چون کاروانی راهی شد، یعقوب گفت: من بوی یوسف را میشنوم». (سوره یوسف، آیه 93ـ94)
***
پاره گرداند زلیخای صب
صبحدم بر یوسف گل پیرهن
غزلیات، ص358
تصویر بیت برگرفته است از داستان دریدن زلیخا پیراهن یوسف را که گزارش آن در این آیه آمده است: «وَاسْتَبَقا البابَ وقَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُر…؛ [پس از بگو مگوهایی، یوسف و زلیخا] هردو به سوی در دویدند و زلیخا [در این گیروگریز] پیراهن یوسف را از پشت درید». (سوره یوسف، آیه 25)
***
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گــرگ دهـن آلـوده یــوســف نـدریـده
غزلیات، ص399
تصویر بیت برگرفته است از داستان دروغین و برساخته برادران یوسف که به پدر گفتند: یوسف را گرگ خورد، در این آیه: «قالُوا یا اَبانا اِنّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنا یوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَاَکَلَهُ الذِئْبُ…؛ گفتند: پدرجان! ما رفتیم مسابقه دهیم و یوسف را کنار بار و بُنه خود گذاشتیم و گرگ او را خورد» . (سوره یوسف، آیه 17)
***
مـن آدمـی بـه لـطـف تـو دیـگر نـدیدهام
این صـورت وصفت که تو داری فرشتهای
غزلیات، ص420
الهام گرفته از این گزاره قرآنی از زبان زنان مصر، آن گاه که زیبایی یوسف چنانشان شیفته کرد نادانسته دستهای خویش بریدند: «…وَقُلْنَ حاشَ لِلّهِ ماهذا بَشَراً اِن هذا اِلاّ مَلَک کَریم؛ وگفتند: شگفتا، چشم بد دور، این آدمیزاده نیست، این فرشتهای بزرگوار است».
(سوره یوسف، آیه 31)
***
کاش آنان که عیب من جستند
رویـت ای داستـان بـدیـدندی
تـا به جـای تـرنـج در نـظـرت
بـی خـبـر دسـتـهـا بـریـدندی
گلستان، ص141
بنیاد گرفته از آیه: «…فَلَمّا رَأَینَهُ اَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ اَیدیهُنَّ…؛ چون زنان مصر یوسف را دیدند چنان شگفتش بافتند [و بهت زده شدند] که دستهای خود را بردیدند». (سوره یوسف، آیه31)
***
زنده کدام است برهوشیار
آن که بمیرد به سرکوی یار
غزلیات، ص226
الهام گرفته از آیه: «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبِیلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحیاء عِنْدَ ربِّهِم یرْزَقُونَ؛ آنان را که در راه خدا کشته میشوند، مرده مپندارید که آنان زندهاند و نزد خدای خود روزی میخورند». (سوره آل عمران، آیه 169)
الهامی که این سخن حضرت رسول(ص) را نیز پشتوانه دارد: «مَنْ عَشِقَ وعَفَّ ثُم ماتَ، ماتَ شَهیداً؛ هرکه عاشق شود و عفاف ورزد و بمیرد، شهید مرده است» *
بسنجید با:
که اجل جان زندگان را برد
هرکه از عشق زنده گشت نمرد
سنایی، حدیقه، ص330
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عـشق
ثـبـت اسـت بـرجـریـره عـالـم دوام م
حافظ، دیوان، ص32
***
نـمـاز کـردم و از بـیخودی نـدانستم
که در خیـال تـو عقد نماز چون بستم
نمـازسـت شـریـعـت روا نـمـیدارد
نماز من، که پذیرد که روز وشب مستم
غزلیات، ص287
بنیاد گرفته از آیه: «… لا تَقْرَبُوا الصَلاةَ وَاَنْتُم سُکاری حَتّی تَعلَموا ما تَقُولُونَ…؛ در مستی به نماز مایستید تا بدانید چه میگویید». (سوره نساء، آیه 43)
*. الجامع الصغیر، ج2، ص623.
یادآوری: بیتهای سعدی را از کلیات او به تصحیح محمد علی فروغی که در چهار جلد جداگانه با نامهای بوستان، گلستان، غزلیات و قصاید، از سوی انتشارات اقبال نشر یافته، آوردهایم.
«فضیل نیک فرجام»
«الم یأن للّذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق؛ آیا مومنان را هنگام آن نرسیده است که دلهایشان به یاد خداوند و آنچه از حق نازل شده است، خشوع یابد» (سوره حدید، آیه 16)
شنیدستم فضیل نیک فرجام
شبی برشد به دزدی بردر بام
شنید از خانهای آواز قرآن
بزد راه دل او راز قرآن
دل شب داشت مرد پارسایی
بدین خوش نغمه از قرآن نوایی
زشور انگیز آه عاشقانه
اَلَمْ یأنِ همی زد در ترانه
که پویی تا به کی راه خطا ر
دل آگه شو بیاد آور خدا ر
فضیل آن ناله جانسوز بشنید
پشیمان شد و راه عشق بگزید
بکنج مسجد آن شب تا سحرگاه
برآورد از دل افغان و از جگر آه
از آن پس راه رسم عشق دریافت
بجانش پرتو توفیق برتاخت
سخن کز دل برآید همچو تیری
نشنید بردل روشن ضمیری
الهی قمشهای(ره)