آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

عجایب قرآن و دین مبین اسلام، انتها ندارد و هر ازگاهی که پرده‌ای از سری از اسرار برگرفته می‌شود؛ انگشت حیرت به دهان انسانهای حقیقت‌جو می‌ماند؛ زیرا کشفیات بشری را در کتابی می‌یابند که قرنها پیش نازل شده است.
اهتمام به ظرایف علوم تجربی در قرآن کریم، حقیقتاً از نیازهای دانشمندان علوم اسلامی و نیز افکار عمومی مسلمین بوده و هست و بعلاوه با سیره ائمه معصومین(ع) نیز همخوانی دارد. در این راستا مقاله‌ای تحت عنوان «حکم قرآنی وضو و ساختمان مغز» تقدیم می‌گردد.
«یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا إذا قُمْتُمْ اِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیدِیکُمْ اِلَی الْمَرافِق وَامْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَأَرْجُلکُمْ إِلَی الْکَعْبَینِ؛ ای کسانیکه ایمان آورده‌اید هنگامی که خواستید به نماز بایستید، صورت و دستهای خود را از آرنج بشوئید و سر و پاهای خود را تا برجستگی پا مسح نمائید».(سوره مائده، آیه 6)
امروزه، دانش نوروفیزیولوژی (Neurophysiology)یا علم بررسی کارکرد سیستم عصبی به پیشرفت‌های چشمگیری نایل آمده و هر روزه پیچیدگی‌های جدیدی را در مغز کشف می‌کند. شاخه‌های مختلف این علم از جمله نوروسایکولوژی (Neuropsycholugy)شاید جزء هیجان انگیزترین علوم بشری باشند که هرروزه این دفتر زیبای خداشناسی (یعنی مغز) را در مقابل دیدگان ما ورق می‌زنند.
از دیدگاه علم فیزیولوژی، مغز یک سیستم رایانه‌ای فوق العاده پیشرفته است و مانند رایانه دارای مسیرهای ورودی (راه‌های حسی)، بخش ذخیره اطلاعات (حافظه)، بخش تحلیل اطلاعات و نتیجه‌گیری (تفکر) و مسیرهای خروجی (راه‌های حرکتی) می‌باشد. اطلاعات دیداری، شنیداری، چشایی، لامسه و غیره از طریق راه‌های حسی وارد مغز شده در حافظه ذخیره می‌شوند و یامورد تحلیل قرار می‌گیرند آنگاه فرامین خروجی از طریق راه‌های حرکتی به اعضا منتقل می‌گردند و اعضا را وادار به عمل می‌سازند.
در این مقاله آن دسته از حواس مورد نظر هستند که در سرتاسر بدن وجود دارند و به عضو خاصی اختصاص ندارند، به اینها اصطلاحاً «حواس پیگری» گفته می‌شود. مانند لامسه، درد، حس‌سرما و گرما، حس فشار، حس ارتعاش و امثال آنها. برای اینکه این حواس ادراک شوند باید به منطقه ویژه‌ای از قشر خاکستری مغز به نام «قشر حسی» مخابره شوند. حس هربخشی از بدن به قسمت خاصی از قشر حسی ارسال می‌شود. به عبارت دیگر هرقسمت از قشر حسی به بخش معینی از بدن مرتبط است. پس در قشر حسی بخش‌های متناظری با اعضا بدن وجود دارند و اگر نقشه آنها را طراحی کنیم دقیقاً شکل یک آدمک بدست می‌آید که آنرا «آدمک حسی» یا (Sensoy homonculus)نامیده‌اند. بطور خلاصه این آدمک، ناشی از تصویر شدن کل بدن برروی قشر حسی مغز می‌باشد و اگر بعنوان مثال دست آدمک حسی را در مغز یک انسان تحریک کنیم‌آن شخص واقعاً احساس می‌کند که دستش تحریک شده است. این واقعیت در مورد همه اعضاء صدق می‌کند.
نکته دیگری که ذکر آن لازم می‌باشد؛ این است که تناسب اندام‌های آدمک حسی شبیه به یک انسان واقعی نیست. آدمک حسی، دارای صورت و دست‌هایی بسیار بزرگ است، در حالی که تنه، ران‌ها و ساق پاهای آن بسیار کوچک هستند. همچنین کف پای آدمک نیز بزرگ است. در آدمک حسی، اعضایی که بزرگتر هستند، حساسیت بیشتری دارند. به همین جهت است که حساسیت دست و صورت انسان، بیش از پا و تنه است. در صورت و دست تعداد گیرنده‌های حسی فراوان‌تر است و این اعضا گرچه نسبت به کل بدن کوچک هستند؛ اما پیامهای عصبی زیادی به قشر مغز مخابره می‌کنند. لذا دقت حسی این بخش‌ها بالاتر می‌باشد و تصویر آنها در آدمک حسی بزرگ است.
اگر ما، به نقشه دقیق آدمک حسی توجه کنیم، به راحتی درمی‌یابیم که اعضا بزرگ آدمک حسی تقریباً همان اعضایی هستند که در هنگام وضو گرفتن، مرطوب می‌شوند و عبارتند از صورت، دستها و پاها (از مچ تا انگشتان) این تطابق عجیب که مدتی قبل در اثنا تألیف کتاب درسی «فیزیولوژی سیستم عصبی و غدد درون ریز» به نظرم آمد؛ اینجانب را به حیرت عمیقی فرو برده است.
سؤال آن است که چه ارتباطی بین وضو و آدمک حسی وجود دارد؟ طبق یک واقعیت اثبات شده، در نور و فیزیولوژی، تحریکات حسی، میزان هوشیاری انسان را بالاتر می‌برند و گیجی و خواب آلودگی را زایل می‌نمایند (مثال بارز این واقعیت بیدار کردن شخص خوابیده، با تکان دادن یا صدا زدن است). هرچه پیامهای حسی بیشتری به مغز ارسال شود، اثر هوشیاری کنندگی، بیشتر است. بنابراین، هرقدر سطح بیشتری از قشر حسی (بخش بزرگتری از آدمک حسی) تحریک شود، هوشیاری بیشتری بدست آمده و قدرت تمرکز و توجه بیشتر می‌شود.
با توجه به نقشه آدمک حسی، روشن است که وقتی در جریان وضو، داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست‌ها، جلوی سرو روی پاهای آدمک حسی، تحریک شوند، قسمت اعظم قشر حسی، تحریک می‌شود و هوشیاری به سطح بالایی می‌رسد، در حالی که فقط چیزی، حدود 20٪ از سطح بدن مرطوب شده است. اگر شخص به عوض وضو گرفتن تمامی بدن خود (یعنی 5 برابر مساحت وضو) را می‌شست، چیز زیادی بر تحریک ناشی از وضو، افزوده نمی‌شد؛ به عبارت دیگر، اگر برنامه وضو به گونه فعلی نبود ومناطق دیگری از بدن شسته می‌شدند، چنین اثری بدست نمی‌آمد. پس وضو، با مرطوب کردن 2٪ از سطح بدن، تقریباً کارمرطوب کردن تمام بدن را انجام می‌دهد و این موضوع واقعاً یک معجزه است.
در حقیقت، شرع مقدس خواسته است، با سهل‌ترین عمل و کمترین زحمت، بیشترین اثر حاصل آید که همانا نشاط و توجه کافی برای بجا آوردن نماز است. اما بهترین شیوه تحریک حسی، به منظور تولید نشاط، استفاده از آب است؛ زیرا هم بی‌خطر بوده و هم بهداشتی است و به علاوه، از لحاظ روانی هم خوشایند است.
جالب آنست که برخی ظرافت‌های استحبابی وضو نیز، با این توجیه علمی مطابقت دارد. به عنوان مثال:
1 ـ وضو گرفتن قبل از مطالعه توصیه شده است.
2 ـ وضو گرفتن قبل از خواب، استحباب دارد (گرچه در بدو امر ممکن است به نظر برسد که تحریک حسی مانع خواب می‌شود، اما تجربیات نشان می‌دهند که برای دست یابی به یک خواب راحت و عمیق، استحمام قبل از خواب مفید است و همانطور که گفته شد، وضو می‌تواند جای آن را بگیرد).
3 ـ وضو گرفتن با آب سرد، ارجح است؛ (زیرا آب ولرم، کمتر از آب سرد تحریک حسی ایجاد می‌کند).
4 ـ مستحب است که شخص، بعد از وضو گرفتن اعضا خود را خشک نکند، تا خودش خشک شود. (این دستور، مدت تحریک حسی را طولانی می‌کند).
البته، ادعا نمی‌کنم که تطبیق وضو، با آدمک حسی، توجیه کننده همه اغراض و اهداف وضو است؛ بلکه مطمئناً، در وضو نکات و ظرایفی معنوی و آداب تربیتی نهفته است که نمی‌تواند محدود به آنچه گفتیم، باشد. همین قدر می‌توان اطمینان داشت که در طراحی وضو، تحریک بهینه قشر حسی، مد نظر بوده است. بنابراین، عقل سلیم حکم می‌کند که آیه وضو ناگزیر از جانب طراح قشر حسی صادر شده است. باید دانست که شناسایی آدمک حسی، در سال 1954 میلادی، یعنی حدود 44 سال پیش، توسط Penfield, Jasper صورت گرفته و قطعاً این موضوع علمی، در زمان نزول آیه وضو، جزء معارف معمول بشری نبوده است. به اعتقاد اینجانب حضرت صادق(ع) که در فاصله سالهای 83 تا 148 هجری قمری، یعنی 1270 سال پیش می‌زیسته‌اند، از ارتباط وضو و آدمک حسی، مطلع بوده‌اند. زیرا در حدیثی که در کتاب «محجة البیضا» جلد اول کتاب اسرار طهارت ص299 از حضرت ایشان نقل شده می‌فرمایند: «مَنْ ذَکَرَ اسْمَ اللّه عَلی وُضُوئِهِ فَکَأَنَّما اغتَسَل؛ هر کس ذکر خداوند را به هنگام وضو بگوید، مانند این است که غسل کرده باشد». همچنین در همان منبع، حدیثی از پیامبر‌اکرم(ص) با مضمون مشابهی نقل شده است که فرمودند: «مَنْ تَوَضَأَ فَذَکَرَ اسْمَ اللّه طَهَرَ جَمیعَ جَسَدِهِ؛ هر کس به هنگام وضو ساختن ذکر خدا کند، تمام بدنش پاک گردیده است». وقتی که توسط یکی از دوستان اهل علم، با این دو حدیث آشنا شدم، دانستم اولین کسی از افراد بشر که از تطابق وضو با ساختمان سیستم عصبی آگاه بوده است، آقا و راهنمای ما، حضرت محمد بن عبداللّه(ص) می‌باشد.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
بـه غـمزه مسأله آمـوز صـد مــدرس شد

تبلیغات