تجلی قرآن در شعر و ادب فارسی
آرشیو
چکیده
متن
دب پارسی عرصه جلوه و ظهور قرآن کریم است. شاعران و نویسندگان پارسی زبان از قرآن کریم متأثرند و در آثار و تألیفات خود این تأثیر را برجای نهادهاند. اثرپذیری ادب پارسی از قرآن کریم بسیار گسترده و دارای انواع گوناگون است. در شمارههای پیشین از اثرپذیری واژگانی، اثرپذیری گزارهای (اقتباس، حل یا تحلیل)، اثرپذیری گزارشی و اثرپذیری الهامی سخن گفتیم و اینک:
اثرپذیری تلمیحی
در این شیوه گوینده سخن خویش را مانند اثرپذیری الهامیـ بنیادی بر پایه نکتهای قرآنی یا روایی بنامینهد. امّا به عمد آن را با نشانه و اشارهای همراه میسازد و به اینگونه خوانندهاهل و آشنا را بدانچه خود به آن نظر داشته، راه مینماید و چه بسا خواننده ناآشنا را به کندوکاو و پرسوجو وامیدارد. و همین است تفاوت آشکار اثرپذیری تلمیحی با الهامیـ بنیادی. این نشانه و اشاره بیشتر یادکرد پارهای از واژههای ویژه آیه یا حدیث است، نمونه را مولانا این بیت را که:
بیحس و بیگوش و بیفکرت شوید تـــا خطـــاب ارجـعـی را بشنــویـد
بر پایهآیه«یا ایتُهَا النَّفسُ الْمطمَئِنَّةُ ارْجِعیء الی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً. ای جان آرام یافته خشنود و خرسند به سوی خدا بازگرد» (1) بنا نهاده و با آوردن عبارت «ارجعی» هم نشان داده که خود بدان آیه نظر داشته، هم آن را پیش چشم خوانندهآشنا آورده و هم خوانندهناآشنا را به کندوکاو واداشته است.
نمونههای دیگر:
شــربتی خـوردم زالله اشتـری تا به محشر تشنگی نایـد مـر
تلمیح و اشاره به آیه«اِنَّاللّهَ اشْتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بِاَنَّلَهُمُ الجَنَّةَ؛ خداوند جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت از آنان خریده است» (2)
علت ابـلیــس انـا خـیـــر بـده است وین مرض در نفس هر مخلوق هست
تلمیح و اشاره به گفتگوی خدا و ابلیس در آیه «ما مَنَعَکَ اَلّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قالَ اَنَا خَیر مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وخَلَقْتَهُ مِنْ طین؛ چه چیز تو را از سجده کردن به آدم که تو را به آن فرمان داده بودم، بازداشت؟ گفت:من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل» (3)
هیچ کرمت نا شنید این آسمان که شنیـد ایـن آدمی پر غمـان
تلمیح به آیه «وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ…؛ همانا که ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم و کرامت بخشیدیم» (4)
یاقــوت زکات دولت ماراست درویـش خــــورد زرغـنی ر
آن مــــریـم دردمــند یـابـــد تــــازه رطـبتــــر جـنـیر
مولوی، دیوان شمس، 80/1
تلمیح به خطابخداوندبهحضرت مریم(س) آنگاه که درد زادن اورا به پناهدرختخرماییکشانده بود: «وهُزِّی اِلَیکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیکِ رُطَباً جَنِیاً؛ درخت خرما را به سوی خود بتکان تا رطب تازه چیده بر تو فرو ریزد» (5)
فیض روح القدس ارباز مدد فرمــاید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
حافظ، دیوان، ص159
اشارت و تلمیح به آیه «وآتَینا عیسَیابْنَ مَرْیمَ الْبَینات وَاَیدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ ما به عیسی پسر مریم نشانههای آشکاری دادیم و با روح القدس او را یاری کردیم» (6)
اگر حــدیث لقـایت نیـاورم به زبـان زبیم قاعدهلن ترانیاست ای دوست
عماد فقیه کرمانی، دیوان، ص75
اشارت و تلمیح به گفتگوی خداوند و موسی (ع) در آیه «قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیکَ قالَ لَنْ تَرانی…؛ موسی گفت: خدایا خودت را به من بنما تا ببینمت، گفت: مرا هرگز نخواهی دید…»(7)
اثرپذیری تأویلی
در این شیوه، شاعر تأویل(8) آیه یا حدیثی را دستمایهسرودهخویش میسازد. یعنی با ذوقورزی و نکتهیابی و با پنهان پژوهی و مویشکافی، با ژرفکاوی و شگرفکاری از لایههای برونی و دریافتهای همگانی و پیامهای پیدای سخن درمیگذرد، به لایههای درونی آن راه مییابد و پیامهای پنهانی باز میآورد و به این گونه از آیه و حدیث طرح و تفسیری نوبر و پیک و پیغامی دیگر رهآورد خواننده میسازد.
در اینگونه اثرپذیری، شاعر از آیه یا حدیث، معنایی نغز و نو به دست میدهد. ناگزیر این اثرپذیری برخلاف دیگر اثرپذیریها که گاه پنهان بودند و گاه آشکار، همواره آشکار خواهد بود، نمونه را مولانا از این دعا و درخواست حضرت سلیمان (ع) که گفت:«رَبِّ اغْفِرْلی وَهَبْ لی مُلْکاً لاینْبَغی لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدی اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ؛ خدایا مرا ببخشا و به من ملکیبخش که پس از من شایستههیچکس نباشد» (9) تأویلی چنین نغز و نازک به دست داده است:
ربّهبلـی ازسلیمـان آمــده است که مـده غیـر مـرا این ملـک و دست
تـو مکـن با غیـرمن این لطف وجود این حســـد رامـــاند امــا آن نـبـود
نکتــه لاینبــغی میخـوان به جــان ســرّمـن بعــدی زبخــل اومــدان
بلکـه انـدر ملـک دیـد اوصـد خطر مــو به مــو ملک جهــان بدبیم سر
بیــم سَــربا بیــم ســِر با بیم دیــن امتحــانـی نیـست مــا رامثــل ایـن
پس سلیمـان همــتی بـایـــد کـه او بگذرد زین صـد هـــزاران رنگ وبـو
بــا چنـــان قــوت که اورا بــود هم مـوج آن ملــکش فـرو میبسـت دم
چـون بـر اوبنشست زین انـدوه گـرد بــر همه شـاهـان عالـم رحــم کـرد
پس شفاعت کرد وگفت این ملک ر بــا کـمـــالی ده که دادی مــر مــر
هــر کـه را بــدهی و بکنی آن کــرم او سلیمـان است و آن کس هـم منم
مثنوی،264/1
اثرپذیری تطبیقی
در این شیوه اثرپذیری که از یک دیدگاه به اثرپذیری تأویلی نزدیک است، گوینده آیه یا حدیثی را بر موردی ویژه که به ظاهر چندان با هم پیوندی ندارند، تطبیق میدهد. بیآنکه معنی ظاهری و اصلی آن را نقد و ردّ یا تأویل و توجیه کند، بلکه میتوان گفت در این شیوه معمولاًبه معنی اصلی و اوّلی آیه یا حدیث نظری نیست و همین است تفاوت تأویل با تطبیق. یعنی تأویل با گونهای چارهجویی است برای به دست آوردن معنایی خردپسند و دلچسب از آیه یا حدیثی که پذیرش معنی ظاهری آن دور و دشوار است، و یا گونهای ژرفکاو است برای راهیابی به لایههای درونی آیه یا حدیث، حتی آنجا که پذیرش معنی ظاهری نیز هیچ دور و دشوار نباشد، امّا تطبیق نه چارهجویی است و نه حتی ژرفکاوی و باطن پژوهی، بلکه گونهای نکته پردازی و ذوقانگیزی است برای پیوند دادن دو چیز که به ظاهر با هم پیوندی ندارند و تطبیق یکی از آنها بر دیگری، نظیر پیوندهای تشبیهی و تمثیلی که میان دو چیز برقرار میشود. نمونهای از تطبیق را در این بیتهای مولوی میتوان دید:
سایه یـزدان بــود بنــدهخـــدا مــردهاین عـالـم و زنـده خـد
دامـن او گیر زوتر(10)بیگمـان تارهی در دامــن آخــر زمــان
کیف مدّالظل نقش اولیــاست کودلیل نور خورشید خداست
مثنوی423/10
میبینیم که او نخست اولیا و مردان خدا را سایهیزدان دانسته و سپس از واژه سایه به تعبیر «کیف مدّ الظل» در آیه «اَلَمْ تَرَ اِلی رََبِّکَ کَیفَ مَدَّالظِّلّ؛ آیا ندیدهای که خدایت چگونه سایه را فروگسترده است؟»(11) راه برده و آن را بر اولیای تطبیق کرده و آنها را نقش و نماد حضرت حق شمرده، همانگونه که سایه نقش و نماد حضرت خورشید است.
هم او در بیتهای:
آنکه ارض اللـه واسـع گفتـهاند عرصهای دان کاولیـاء در رفتهاند
دل نگردد تنگ زان عـرصه فـراخ نخلتـر آنجا نگردد خشک شـاخ
مثنوی، 3180/1
تعبیر قرآنی «اَرْضُ اللّهِ واسِعَة؛ زمین خدا گسترده و فراخ دامن است» (12) را بر عرصهپهناور و ساحت گستردهای که اولیای خدا پس از دامن کشیدن از تنگنای دنیا بدان راه میبرند، تطبیق داده است.
اثرپذیری تصویری
در این شیوه اثرپذیری، شاعر تصویر شعر خویش را از قرآن و حدیث به وام میگیرد. مراد از تصویر نقشآفرینیها، سیماسازیها، نگاره پردازیها و چهره بخشهای شاعرانهای است که سخنور با خامه خیال بر صفحهسخن مینگارد و میپردازد و حاصل آنها همان است که در زبان ادب تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تجسیم، تشخیص و به طور کلّی «صور خیال» ( ایماژ) خوانده میشود. بنابراین در اثرپذیری تصویری شاعر تشبیه، استعاره یا مجاز و کنایهای را که در آیه یا حدیثی آمده، مستقیم یا غیر مستقیم در همان حال و هوا یا در حال و هوایی دیگر باز میسراید و یا سخن خویش را بر محور و مدار آن تصویر چرخ میدهد و پیمیریزد؛ مثلاًنکتهای قرآنی را «مشبّهبه» تشبیه و تمثیل خود میسازد. نمونه را در بیت زیر:
هر آنکه گنج قنـاعت به گنـج دنیـا داد فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
حافظ، دیوان، ص496
حافظ «گنج قناعت به گنج دنیا دادن» را تشبیه کرده به «یوسف مصری را به کمترین بهایی فروختن» و این «مشبّهبه» را از این آیهقرآنی وام گرفته:«وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ؛ یوسف را به بهایی بس ناچیز فروختند» (13).
هم او عبارت قرآنی «سِحْر مُبین» (14) را که بارها در قرآن مجید آمده است، در بیت زیر:
جمـالت معجز حسن است لیکن حدیث غمزهات سحر مبین است
همان، ص62
«مشبّهبه» قرار داده و غمزه یار را بدان تشبیه کرده است، و یا با استعاره و دیگرانگاری، غمزه یار را «سحر مبین» پنداشته است. نیز هم او در بیت:
این همه شعبدهها عقل که میکرد آنج سامری پیش عصا و ید بیضا میکـرد
همان، ص159
شعبدههای عقل در برابر عشق را به ساحریهای سامری در برابر معجزات حضرت موسی(ع) ـکه اشارتی به آنها در آیههای85 تا95 سورهطه آمده استـ تشبیه کرده است.
همان گونه که در بیت:
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت شیـوه جنّـات تجـری تحتـهـا الانهـار داشت
همان، ص98
چشمان اشکبار خود را زیر بام قصر یار به «جَنّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْاَنْهارُ؛ باغها یا بهشتهایی که از فرود آنها جویها جاری است» (15) مانند کرده است.
در این بیت فردوسی:
بیـــــامدتهـمتن بگسـترد پـر به خواهش بر شاه خورشید فر
شاهنامه، 58/5
تصویر «پربگستردن» که کنایهای است از فروتنی فزون و فراوان، دور نیست که برگرفته از آیهشریفه باشد «وَاخْفَضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِ مِنَ الرَّحْمَة؛ از روی مهربانی پر و بال فروتنی و خاکساری بر پدر و مادر بگشای» (16) باشد.
1. فجر(89)، آیه 27.
2. توبه(9)، آیه 111.
3. اعراف(7)، آیه 12.
4. اسراء(17)، آیه 70.
5. مریم(19)، آیه 25.
6. بقره(2)، آیات 87 و 253.
7. اعراف(7)، آیه 143.
8. تأویل را در اینجا در مفهومی گسترده به کار بردهایم تا هرگونه معنی پنهانی و نکتهیابی ذوقی را فراگیرد، برای دریافت معنی درست و دقیق تأویل بنگرید به المیزان، 44/3.
9. ص (38)، آیه 35.
10. زوتر یعنی زودتر.
11. فرقن(25)، آیه 45.
12. نساء(4)، آیه 97 و زمر(39)، آیه 10.
13. یوسف(12)، آیه 20.
14. انعام(6)، آیه 7 و یونس (10)، آیه 76.
15. توبه(9)، آیه100. این آیه به صورت «جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهار» نیز بارها در قرآن آمده است.
16. بنی اسرائیل(17)، آیه24.
اثرپذیری تلمیحی
در این شیوه گوینده سخن خویش را مانند اثرپذیری الهامیـ بنیادی بر پایه نکتهای قرآنی یا روایی بنامینهد. امّا به عمد آن را با نشانه و اشارهای همراه میسازد و به اینگونه خوانندهاهل و آشنا را بدانچه خود به آن نظر داشته، راه مینماید و چه بسا خواننده ناآشنا را به کندوکاو و پرسوجو وامیدارد. و همین است تفاوت آشکار اثرپذیری تلمیحی با الهامیـ بنیادی. این نشانه و اشاره بیشتر یادکرد پارهای از واژههای ویژه آیه یا حدیث است، نمونه را مولانا این بیت را که:
بیحس و بیگوش و بیفکرت شوید تـــا خطـــاب ارجـعـی را بشنــویـد
بر پایهآیه«یا ایتُهَا النَّفسُ الْمطمَئِنَّةُ ارْجِعیء الی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً. ای جان آرام یافته خشنود و خرسند به سوی خدا بازگرد» (1) بنا نهاده و با آوردن عبارت «ارجعی» هم نشان داده که خود بدان آیه نظر داشته، هم آن را پیش چشم خوانندهآشنا آورده و هم خوانندهناآشنا را به کندوکاو واداشته است.
نمونههای دیگر:
شــربتی خـوردم زالله اشتـری تا به محشر تشنگی نایـد مـر
تلمیح و اشاره به آیه«اِنَّاللّهَ اشْتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْوالَهُمْ بِاَنَّلَهُمُ الجَنَّةَ؛ خداوند جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت از آنان خریده است» (2)
علت ابـلیــس انـا خـیـــر بـده است وین مرض در نفس هر مخلوق هست
تلمیح و اشاره به گفتگوی خدا و ابلیس در آیه «ما مَنَعَکَ اَلّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قالَ اَنَا خَیر مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وخَلَقْتَهُ مِنْ طین؛ چه چیز تو را از سجده کردن به آدم که تو را به آن فرمان داده بودم، بازداشت؟ گفت:من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل» (3)
هیچ کرمت نا شنید این آسمان که شنیـد ایـن آدمی پر غمـان
تلمیح به آیه «وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ…؛ همانا که ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم و کرامت بخشیدیم» (4)
یاقــوت زکات دولت ماراست درویـش خــــورد زرغـنی ر
آن مــــریـم دردمــند یـابـــد تــــازه رطـبتــــر جـنـیر
مولوی، دیوان شمس، 80/1
تلمیح به خطابخداوندبهحضرت مریم(س) آنگاه که درد زادن اورا به پناهدرختخرماییکشانده بود: «وهُزِّی اِلَیکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیکِ رُطَباً جَنِیاً؛ درخت خرما را به سوی خود بتکان تا رطب تازه چیده بر تو فرو ریزد» (5)
فیض روح القدس ارباز مدد فرمــاید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
حافظ، دیوان، ص159
اشارت و تلمیح به آیه «وآتَینا عیسَیابْنَ مَرْیمَ الْبَینات وَاَیدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ ما به عیسی پسر مریم نشانههای آشکاری دادیم و با روح القدس او را یاری کردیم» (6)
اگر حــدیث لقـایت نیـاورم به زبـان زبیم قاعدهلن ترانیاست ای دوست
عماد فقیه کرمانی، دیوان، ص75
اشارت و تلمیح به گفتگوی خداوند و موسی (ع) در آیه «قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیکَ قالَ لَنْ تَرانی…؛ موسی گفت: خدایا خودت را به من بنما تا ببینمت، گفت: مرا هرگز نخواهی دید…»(7)
اثرپذیری تأویلی
در این شیوه، شاعر تأویل(8) آیه یا حدیثی را دستمایهسرودهخویش میسازد. یعنی با ذوقورزی و نکتهیابی و با پنهان پژوهی و مویشکافی، با ژرفکاوی و شگرفکاری از لایههای برونی و دریافتهای همگانی و پیامهای پیدای سخن درمیگذرد، به لایههای درونی آن راه مییابد و پیامهای پنهانی باز میآورد و به این گونه از آیه و حدیث طرح و تفسیری نوبر و پیک و پیغامی دیگر رهآورد خواننده میسازد.
در اینگونه اثرپذیری، شاعر از آیه یا حدیث، معنایی نغز و نو به دست میدهد. ناگزیر این اثرپذیری برخلاف دیگر اثرپذیریها که گاه پنهان بودند و گاه آشکار، همواره آشکار خواهد بود، نمونه را مولانا از این دعا و درخواست حضرت سلیمان (ع) که گفت:«رَبِّ اغْفِرْلی وَهَبْ لی مُلْکاً لاینْبَغی لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدی اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ؛ خدایا مرا ببخشا و به من ملکیبخش که پس از من شایستههیچکس نباشد» (9) تأویلی چنین نغز و نازک به دست داده است:
ربّهبلـی ازسلیمـان آمــده است که مـده غیـر مـرا این ملـک و دست
تـو مکـن با غیـرمن این لطف وجود این حســـد رامـــاند امــا آن نـبـود
نکتــه لاینبــغی میخـوان به جــان ســرّمـن بعــدی زبخــل اومــدان
بلکـه انـدر ملـک دیـد اوصـد خطر مــو به مــو ملک جهــان بدبیم سر
بیــم سَــربا بیــم ســِر با بیم دیــن امتحــانـی نیـست مــا رامثــل ایـن
پس سلیمـان همــتی بـایـــد کـه او بگذرد زین صـد هـــزاران رنگ وبـو
بــا چنـــان قــوت که اورا بــود هم مـوج آن ملــکش فـرو میبسـت دم
چـون بـر اوبنشست زین انـدوه گـرد بــر همه شـاهـان عالـم رحــم کـرد
پس شفاعت کرد وگفت این ملک ر بــا کـمـــالی ده که دادی مــر مــر
هــر کـه را بــدهی و بکنی آن کــرم او سلیمـان است و آن کس هـم منم
مثنوی،264/1
اثرپذیری تطبیقی
در این شیوه اثرپذیری که از یک دیدگاه به اثرپذیری تأویلی نزدیک است، گوینده آیه یا حدیثی را بر موردی ویژه که به ظاهر چندان با هم پیوندی ندارند، تطبیق میدهد. بیآنکه معنی ظاهری و اصلی آن را نقد و ردّ یا تأویل و توجیه کند، بلکه میتوان گفت در این شیوه معمولاًبه معنی اصلی و اوّلی آیه یا حدیث نظری نیست و همین است تفاوت تأویل با تطبیق. یعنی تأویل با گونهای چارهجویی است برای به دست آوردن معنایی خردپسند و دلچسب از آیه یا حدیثی که پذیرش معنی ظاهری آن دور و دشوار است، و یا گونهای ژرفکاو است برای راهیابی به لایههای درونی آیه یا حدیث، حتی آنجا که پذیرش معنی ظاهری نیز هیچ دور و دشوار نباشد، امّا تطبیق نه چارهجویی است و نه حتی ژرفکاوی و باطن پژوهی، بلکه گونهای نکته پردازی و ذوقانگیزی است برای پیوند دادن دو چیز که به ظاهر با هم پیوندی ندارند و تطبیق یکی از آنها بر دیگری، نظیر پیوندهای تشبیهی و تمثیلی که میان دو چیز برقرار میشود. نمونهای از تطبیق را در این بیتهای مولوی میتوان دید:
سایه یـزدان بــود بنــدهخـــدا مــردهاین عـالـم و زنـده خـد
دامـن او گیر زوتر(10)بیگمـان تارهی در دامــن آخــر زمــان
کیف مدّالظل نقش اولیــاست کودلیل نور خورشید خداست
مثنوی423/10
میبینیم که او نخست اولیا و مردان خدا را سایهیزدان دانسته و سپس از واژه سایه به تعبیر «کیف مدّ الظل» در آیه «اَلَمْ تَرَ اِلی رََبِّکَ کَیفَ مَدَّالظِّلّ؛ آیا ندیدهای که خدایت چگونه سایه را فروگسترده است؟»(11) راه برده و آن را بر اولیای تطبیق کرده و آنها را نقش و نماد حضرت حق شمرده، همانگونه که سایه نقش و نماد حضرت خورشید است.
هم او در بیتهای:
آنکه ارض اللـه واسـع گفتـهاند عرصهای دان کاولیـاء در رفتهاند
دل نگردد تنگ زان عـرصه فـراخ نخلتـر آنجا نگردد خشک شـاخ
مثنوی، 3180/1
تعبیر قرآنی «اَرْضُ اللّهِ واسِعَة؛ زمین خدا گسترده و فراخ دامن است» (12) را بر عرصهپهناور و ساحت گستردهای که اولیای خدا پس از دامن کشیدن از تنگنای دنیا بدان راه میبرند، تطبیق داده است.
اثرپذیری تصویری
در این شیوه اثرپذیری، شاعر تصویر شعر خویش را از قرآن و حدیث به وام میگیرد. مراد از تصویر نقشآفرینیها، سیماسازیها، نگاره پردازیها و چهره بخشهای شاعرانهای است که سخنور با خامه خیال بر صفحهسخن مینگارد و میپردازد و حاصل آنها همان است که در زبان ادب تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تجسیم، تشخیص و به طور کلّی «صور خیال» ( ایماژ) خوانده میشود. بنابراین در اثرپذیری تصویری شاعر تشبیه، استعاره یا مجاز و کنایهای را که در آیه یا حدیثی آمده، مستقیم یا غیر مستقیم در همان حال و هوا یا در حال و هوایی دیگر باز میسراید و یا سخن خویش را بر محور و مدار آن تصویر چرخ میدهد و پیمیریزد؛ مثلاًنکتهای قرآنی را «مشبّهبه» تشبیه و تمثیل خود میسازد. نمونه را در بیت زیر:
هر آنکه گنج قنـاعت به گنـج دنیـا داد فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
حافظ، دیوان، ص496
حافظ «گنج قناعت به گنج دنیا دادن» را تشبیه کرده به «یوسف مصری را به کمترین بهایی فروختن» و این «مشبّهبه» را از این آیهقرآنی وام گرفته:«وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ؛ یوسف را به بهایی بس ناچیز فروختند» (13).
هم او عبارت قرآنی «سِحْر مُبین» (14) را که بارها در قرآن مجید آمده است، در بیت زیر:
جمـالت معجز حسن است لیکن حدیث غمزهات سحر مبین است
همان، ص62
«مشبّهبه» قرار داده و غمزه یار را بدان تشبیه کرده است، و یا با استعاره و دیگرانگاری، غمزه یار را «سحر مبین» پنداشته است. نیز هم او در بیت:
این همه شعبدهها عقل که میکرد آنج سامری پیش عصا و ید بیضا میکـرد
همان، ص159
شعبدههای عقل در برابر عشق را به ساحریهای سامری در برابر معجزات حضرت موسی(ع) ـکه اشارتی به آنها در آیههای85 تا95 سورهطه آمده استـ تشبیه کرده است.
همان گونه که در بیت:
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت شیـوه جنّـات تجـری تحتـهـا الانهـار داشت
همان، ص98
چشمان اشکبار خود را زیر بام قصر یار به «جَنّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْاَنْهارُ؛ باغها یا بهشتهایی که از فرود آنها جویها جاری است» (15) مانند کرده است.
در این بیت فردوسی:
بیـــــامدتهـمتن بگسـترد پـر به خواهش بر شاه خورشید فر
شاهنامه، 58/5
تصویر «پربگستردن» که کنایهای است از فروتنی فزون و فراوان، دور نیست که برگرفته از آیهشریفه باشد «وَاخْفَضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِ مِنَ الرَّحْمَة؛ از روی مهربانی پر و بال فروتنی و خاکساری بر پدر و مادر بگشای» (16) باشد.
1. فجر(89)، آیه 27.
2. توبه(9)، آیه 111.
3. اعراف(7)، آیه 12.
4. اسراء(17)، آیه 70.
5. مریم(19)، آیه 25.
6. بقره(2)، آیات 87 و 253.
7. اعراف(7)، آیه 143.
8. تأویل را در اینجا در مفهومی گسترده به کار بردهایم تا هرگونه معنی پنهانی و نکتهیابی ذوقی را فراگیرد، برای دریافت معنی درست و دقیق تأویل بنگرید به المیزان، 44/3.
9. ص (38)، آیه 35.
10. زوتر یعنی زودتر.
11. فرقن(25)، آیه 45.
12. نساء(4)، آیه 97 و زمر(39)، آیه 10.
13. یوسف(12)، آیه 20.
14. انعام(6)، آیه 7 و یونس (10)، آیه 76.
15. توبه(9)، آیه100. این آیه به صورت «جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهار» نیز بارها در قرآن آمده است.
16. بنی اسرائیل(17)، آیه24.