رویکرد غالب نسبت به ادیان بر مبنای این فرض قرار گرفته که میان ادیان و پیروان آنها تمایز صریح اعتقادی، هویتی و اجتماعی وجود دارد. رویکرد دیگری نیز قابل بررسی است که به طور خاص با توجه به دینداران یک جامعه متکثر دینی معنادار می شود و بر مبنای آن، مرزهای هویت دینی بطور کامل متمایز و مشخص نیستند. در چنین بافتی هویتِ دینی بر محور ارتباط دینداران شکل می گیرد. در نتیجه در این نگرش، توجه به هویت و قوای شناختیِ فرد و شرایط اجتماعی ضروری به نظر می رسد و لازم است به جای تأکید بر آموزه های انتزاعی دینی، به اهمیت بررسی روایت های دین داران در یک منطقه ی خاص توجه شود. در این مقاله این دو منظر متفاوت، از یکدیگر متمایز، و به کاربردها و مفاهیم هر یک توجه شده است. سپس جهت برجسته ساختنِ شیوه ی معنادار مطالعه ی منطقه ای دین، تعامل میان اسلام و آیین هندو در جامعه ی متکثر فرهنگی و دینی هند و شکل گیری هویت های دینی بر مبنای این تعامل مورد توجه قرار گرفته است. در پایان به این مسئله پرداخته خواهد شد که هویت خاصِ دینی در چنین بافت التقاطی چگونه برجسته می شود؟ همچنین بستری مشترک برای تعامل و ارزیابی دینی در این موقعیت پیشنهاد خواهد شد.