زبان های گوناگون نظام های همسانی ندارند و هر زبان خود عناصر واژگانی، ساختارهای دستوری، ترکیب ها و اصطلاحات ویژه ای دارد، از این رو، گاهی ناگزیر می شویم برخی از ساختارهای واژگانی و دستوری متن مبدأ را تغییر دهیم تا در زبان مقصد، فهمیدنی و آشنا باشند. یکی از اصول مهمی که در ترجمه متون داستانی بیان می شود، برابریابی های واژگانی، ساختاری و بافتاری دقیق و مناسب در برگرداندن پیام از زبان مبدأ به زبان مقصد است. بر این پایه برای آشناشدن با تغییراتی که در برابریابی از زبان مبدأ به زبان مقصد می توان وارد کرد، نخست برابریابی را در ترجمه داستان در سه سطح اشتراک، تغییر و انتقال مورد ارزیابی قرار می دهیم.
در این پژوهش برآنیم تا با الهام گرفتن از این تغییرات و راه کارها بتوانیم شیوه های برابریابی را در ترجمه داستان های عربی به فارسی در سطح واژگان (واژه های خاص مردمی، کوچه وبازاری، غربی و واژگان با معنای متنی و ارتباطی)، ساختار (ادبی نویسی، سجع پردازی، ترجمه پیامی و ارزش پیامی ساختار زبان مبدأ) و بافتار (عناصر شبه زبانی، پیش تصورها و عوامل تأثیرگذار در معنا) مورد کندوکاو قرار دهیم. از این رو برای بررسی بر روی نمونه های ترجمه، از شماری از داستان های نجیب محفوظ نویسنده مصری چون «شهر العسل»، «زقاق المدق»، «تحت المظله»، «اللص و الکلاب» و «الشحاذ» بهره جستیم.