چکیده

در این پژوهش به بررسی اندیشه سه تن از روشنفکران سکولار مسلمان در ایران بعد از انقلاب اسلامی(محمد مجتهد شبستری، مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش) می پردازیم. به چرایی اندیشه سکولاریستی در عرصه حکومت و دولت(یعنی جدایی دین و شریعت از این عرصه) و بسیاری از امور سیاسی و با استفاده از نظریه گفتمان به چگونگی ارتبا ط اجزای فکری این گفتمان خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که چگونه مفروضات بنیادین دالی را به مرکز یک گفتمان می فرستند و دیگر اجزا در تناسب با مفروضات بنیادین و دال مرکزی گفتمان شکل می گیرد به گونه ای که یک گفتمان منسجم می سازد. گفتمانی که هر جزیی با هر تعریفی در آن و با دال مرکزی آن نمی تواند مفصل بندی شود. اگرچه در این پژوهش به طور قطع به این نتیجه نرسیده ایم که مبانی فکری و معرفتی(کلام جدید) علت شکل گیری اندیشه سیاسی سکولاریستی باشد(مطابق فرضیه اصلی) بلکه حتی به دلیل عینی و ملموس تر بودن امور سیاسی(حتی به نظر برخی از خود این افراد مانند مجتهد شبستری) اندیشه و امورسیاسی علت ایجاد کلام جدید می تواند به حساب آید. اما از آنجا که سکولاریسم در ریشه و اساس خود بر تفکیک های اساسی استواراست، تفکیک طبیعت و ماورای طبیعت، دنیا و آخرت، غیب و شهود، عقل و وحی، علم و اعتقاد و تفکیک نهادهای دینی از نهادهای دنیوی و همین طور تفکیک شرع و عرف و در اساسی ترین تفکیک مبتنی بر دوگانگی ماده و روح است. به گونه ای پنهان بسیاری از این مبانی را می توان علت یا به عبارت بهتر یکی از علل(بخصوص علل مخفی تر)، سکولاریسم نیز به حساب آورد. اما آنچه روشن و واضح است این مبانی دلایل مستحکم و هماهنگی را برای اندیشه های سیاسی سکولاریستی به وجودآورده است و مجموعه گفتمانی منسجم و هماهنگی را(جدای از حقا نیت یا عدم حقانیت این فکر) ایجاد کرده است.

تبلیغات