تجلی قرآن در شعر و ادب فارسی
آرشیو
چکیده
متن
ادیب پارسی،و عرصه جلوه و ظهور قرآن کریم است و شاعران و نویسندگان پارسیزبان از قرآن کریم متأثّرند و در آثار و تألیفات خود این تأثیر را برجای نهادهاند. اثر پذیری ادب پارسی از قرآن کریم، بهدوگونه است، در شماره پیشین از اثر پذیری واژگانی سخن گفتیم و اینک:
2. اثر پذیری گزارهای
گزاره را در اینجا بهمعنی عبارت و جمله (خواه جمله کامل و خواه جمله ناقص) بهکار میبریم. بنابراین اثر پذیری گزارهای یعنی اینکه گوینده عبارت و جملهای قرآنی یا روایی را در سخن خویش بیاورد، که خود بهزبان اهل بلاغت بهدو گونه اقتباس و حل، بخشپذیر است:
الف:اقتباس
در این شیوه، گوینده، گزارهای، یعنی عبارتی قرآنی یا روایی،و را با همان ساختار عربی، بیهیچگونه تغییر یا با اندک دگرگونی که در تنگنای وزن و قافیه از آن گریز و گزیری نیست، درسخن خود میآورد. اینگونه بهرهگیری شاعران از قرآن و حدیث با قصد و غرضهای گوناگون انجام میگیرد:بهقصد تبرّک و تیمّن (یعنی با آوردن سخن خداوند بهسخن خویش مبارکی و برکت بخشیدن)؛ به قصد تبیین و توضیح (یعنی با آوردن عبارت قرآنی مقصود خویش را آشکارتر ساختن)؛ بهقصد تعلیل و توجیه (یعنی آیهای را بر سخن خویش دلیل آوردن)؛ بهقصد تشبیه و تمثیل (یعنی مقصود خود را بهمضمونی قرآنی مانند نمودن)؛ بهقصد تحریض و تحذیر (یعنی با آوردن عبارتی قرآنی خواننده را بهچیزی تحریض و تشویق کردن یا از چیزی تحذیر و زنهار دادن)؛ بهقصد استشهاد و استناد (یعنی مقصود خویش را بهکلام خدا مستند کردن و سخن خدا را شاهد آن ساختن)؛ به قصد تزیین و تجمیل (یعنی کلام خویش را با گزارههای قرآنی آراستن و زیبا ساختن) و به قصد نکتهپردازی، هنرنمایی، فضلفروشی و… پیداست که چهبسا پارهای از اینها با هم و یکجا نیز زمینهیاز اقتباس گزارهای قرآنی میتوانند باشند. برای نمونه نظامی، در نخستین بیت مثنوی پرآوازهاش «مخزنالاسرار»، آیه «بسماللهالرحمنالرحیم» را به قصد تبرک و تیمن و پیروی از این سنت اسلامی که پسندیده و بایسته است تا هرکاری با نام و یاد خداوند آغاز شود،1 بیهیچ تغییری اقتباس کرده است:2
هست کلید در گنج حکیم بسمالله الرحمن الرحیم
چهخطر دارد این پلید نبید 3 «عند کأس مزاجها کافور»
چند نمونه دیگر:
اقتباس بخشی از آیه «اِنَّ الاَبرارَ یشْرَبونَ مِنْ کأس کانَ مِزاجُها کافوراً؛ ابرار و نیکان از جامی که با کافور آمیخته است، مینوشند»4 است با اندکی تغییر، به قصد تحریض و تحذیر، و در بیان این معنی است که شراب دنیایی در قیاس با شراب بهشت ارج و ارزش ندارد.
تا زدر بسته نگردی ملول نصر مناللّه و فتح قریب
سلمان ساوجی، دیوان ص16
شب وصل است وطی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر
تضمین و اقتباس گزارهقرآنی«نصرُ منَاللّه وَ فَتْح قریب؛ یاری از خداست و پیروزی نزدیک است» بهقصد استشهاد، تحریض و امیدبخشی، در بیان این معنی که آدمی هرگز هرچه کار بر او سخت شود و هرچه درها بهروی او بسته شود نباید از فتح و گشایش الهی نومید گردد.
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان زروی خوب «لکم دینکم ولی دینی»
حافظ، دیوان، ص267
اقتباس آیه «سلام هی حتّی مطْلَعالفَجْر؛ شب قدر تا سپیدهدمان سلام و سلامت است»5 با اندکی تغییر، به قصد تبرّک و تزیین و …
سعدی، غزلیات، ص 517
اقتباس گزاره قرآنی «لَکُمْ دینُکُمْ وَلی دین؛ دین شما، شما را و دین من مرا»6 با اندک دگرگونی به قصد استشهاد و نکتهپردازی.
داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط جویای راه میکدهایم «اهدناالصراط»
کمال خجندی، دیوان، ج3، ص639.
اقتباس بخشی از آیه «اهْدنَا الصراطَ المُستقیم» به قصد نکتهپردازی و هنرنمایی و…
بینم آب رز7 چو موسم زآب رز با شدم حیات بلیدی
نوبهار حیات من گشته است و منالماء کلّ شیء حیچ
مست عشقیم عیب ما مکنید فاتقواللّه یا اولیالاباب
اقتباس بخشی از آیه «وَ جَعَلْنا مِنَالْماءِ کُلَّ شَیءٍ حی؛ همهچیز را از آب زندگی دادیم»8 بهقصد تمثیل و تجمیل.
جسم خاک از عشق برافلاک شد کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق جان طور آمد عاشق طور مست و «خرّ موسی صعقا»
خواجوی کرمانی، دیوان، ص377.
تضمین گزاره قرآنی «فَاتَّقوااللّهَ یا اولیالاَلْباب؛ ای خردمندان، تقوای خدا پیشه کنید»9 بهقصد استشهاد و تحریض و …
مثنوی، 25/1
تضمین بخشی از آیه «فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ موسی صَعِقاً؛ چون خدای موسی بر کوه جلوه کرد، کوه را پخشش و پاشان کرد و موسی بیهوش فرو افتاد»10
با اندکی تغییر، به قصد استشهاد و استناد، در بیان این معنی که عشق پاک آسمانی نهتنها آدمی را از خاک بهافلاک میبرد که جماد را نیز جان میبخشد.
قدر همت باشد آن جهد و دع لیس للانسان الاّ ما سعی
مثنوی، 29/12
اقتباس از آیه «لَیسَ لِلانسانِ إلاّ ما سعی؛ انسان چیزی جز کوشش خود نمییابد»11 به قصد استشهاد و استناد
هرکه را نعمت و مال آمد و جاه سفلگی «رابعهم کلبهم» است
خاقانی، دیوان، ص750
اقتباس بخشی از آیه «سَیقُولونَ ثَلاثَة رابِعُهُم کَلْبُهُمْ؛ میگویند [اصحاب کهف] سه نفر بودند و چهارمین آنها سگشان بود»12 بهقصد تمثیل و نکتهپردازی در بیان این معنی که نعمت و مال و جاه سهچیزی هستند که چهارمین آنها سفلگی و پستی است، همانگونه که بهقولی اصحاب کهف و یاران غار سهنفر بودند و چهارمین آنها سگشان بود.
پانوشتها:
1. گفتنی است که این بیت نظامی شاعران بسیاری را خوش افتاده و آنها را به نظیرهگویی واداشته است. اینک چند نمونه از آنها:
بسماللّه الرحمن الرحیم خطبه قدس است به ملک قدیم
امیر خسرو دهلوی در آغاز «مطلعالانوار»
بسماللّه الرحمن الرحیم هست صلا سرخوان کریم
جامی، در آغاز «تحفة الابرار»
بسماللّه الرحمن الرحیم موج نخست است زبحر قدیم
عرفی شیرازی در آغاز «مجمعالابکار»
برای دیدن نمونههای بیشتر، بنگرید به، اخوان ثالث، مهدی، حریم سایههای سبز، ج2، ص198 بهبعد.
2. در روایت معروفی از زبان پیامبر(ص) گزارش شده است:«کلّ امر ذی بال لم یبدء ببسماللّه فهو ابتر؛ کاری که با نام و یاد خدا آغاز نگردد ناقص و ناتمام میماند».
3. خطر یعنی ارزش و اهمیت و نبید یا نبیذ یعنی شراب.
4. سوره دهر ـ آیه 5.
5. سوره قدر ـ آیه 5.
6. سوره کافرونـ آیه 6.
7. آب رز یعنی شراب که در زبان شاعران عارف بهمعنی عشق و عرفان و … بهکار میرود.
8. سوره انبیاء ـ آیه 30.
9. سوره مائده ـ آیه 100.
10. سوره اعراف ـ آیه 143.
11. سوره نجم ـ آیه 39.
12. سوره کهف ـ آیه 22.
2. اثر پذیری گزارهای
گزاره را در اینجا بهمعنی عبارت و جمله (خواه جمله کامل و خواه جمله ناقص) بهکار میبریم. بنابراین اثر پذیری گزارهای یعنی اینکه گوینده عبارت و جملهای قرآنی یا روایی را در سخن خویش بیاورد، که خود بهزبان اهل بلاغت بهدو گونه اقتباس و حل، بخشپذیر است:
الف:اقتباس
در این شیوه، گوینده، گزارهای، یعنی عبارتی قرآنی یا روایی،و را با همان ساختار عربی، بیهیچگونه تغییر یا با اندک دگرگونی که در تنگنای وزن و قافیه از آن گریز و گزیری نیست، درسخن خود میآورد. اینگونه بهرهگیری شاعران از قرآن و حدیث با قصد و غرضهای گوناگون انجام میگیرد:بهقصد تبرّک و تیمّن (یعنی با آوردن سخن خداوند بهسخن خویش مبارکی و برکت بخشیدن)؛ به قصد تبیین و توضیح (یعنی با آوردن عبارت قرآنی مقصود خویش را آشکارتر ساختن)؛ بهقصد تعلیل و توجیه (یعنی آیهای را بر سخن خویش دلیل آوردن)؛ بهقصد تشبیه و تمثیل (یعنی مقصود خود را بهمضمونی قرآنی مانند نمودن)؛ بهقصد تحریض و تحذیر (یعنی با آوردن عبارتی قرآنی خواننده را بهچیزی تحریض و تشویق کردن یا از چیزی تحذیر و زنهار دادن)؛ بهقصد استشهاد و استناد (یعنی مقصود خویش را بهکلام خدا مستند کردن و سخن خدا را شاهد آن ساختن)؛ به قصد تزیین و تجمیل (یعنی کلام خویش را با گزارههای قرآنی آراستن و زیبا ساختن) و به قصد نکتهپردازی، هنرنمایی، فضلفروشی و… پیداست که چهبسا پارهای از اینها با هم و یکجا نیز زمینهیاز اقتباس گزارهای قرآنی میتوانند باشند. برای نمونه نظامی، در نخستین بیت مثنوی پرآوازهاش «مخزنالاسرار»، آیه «بسماللهالرحمنالرحیم» را به قصد تبرک و تیمن و پیروی از این سنت اسلامی که پسندیده و بایسته است تا هرکاری با نام و یاد خداوند آغاز شود،1 بیهیچ تغییری اقتباس کرده است:2
هست کلید در گنج حکیم بسمالله الرحمن الرحیم
چهخطر دارد این پلید نبید 3 «عند کأس مزاجها کافور»
چند نمونه دیگر:
اقتباس بخشی از آیه «اِنَّ الاَبرارَ یشْرَبونَ مِنْ کأس کانَ مِزاجُها کافوراً؛ ابرار و نیکان از جامی که با کافور آمیخته است، مینوشند»4 است با اندکی تغییر، به قصد تحریض و تحذیر، و در بیان این معنی است که شراب دنیایی در قیاس با شراب بهشت ارج و ارزش ندارد.
تا زدر بسته نگردی ملول نصر مناللّه و فتح قریب
سلمان ساوجی، دیوان ص16
شب وصل است وطی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر
تضمین و اقتباس گزارهقرآنی«نصرُ منَاللّه وَ فَتْح قریب؛ یاری از خداست و پیروزی نزدیک است» بهقصد استشهاد، تحریض و امیدبخشی، در بیان این معنی که آدمی هرگز هرچه کار بر او سخت شود و هرچه درها بهروی او بسته شود نباید از فتح و گشایش الهی نومید گردد.
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان زروی خوب «لکم دینکم ولی دینی»
حافظ، دیوان، ص267
اقتباس آیه «سلام هی حتّی مطْلَعالفَجْر؛ شب قدر تا سپیدهدمان سلام و سلامت است»5 با اندکی تغییر، به قصد تبرّک و تزیین و …
سعدی، غزلیات، ص 517
اقتباس گزاره قرآنی «لَکُمْ دینُکُمْ وَلی دین؛ دین شما، شما را و دین من مرا»6 با اندک دگرگونی به قصد استشهاد و نکتهپردازی.
داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط جویای راه میکدهایم «اهدناالصراط»
کمال خجندی، دیوان، ج3، ص639.
اقتباس بخشی از آیه «اهْدنَا الصراطَ المُستقیم» به قصد نکتهپردازی و هنرنمایی و…
بینم آب رز7 چو موسم زآب رز با شدم حیات بلیدی
نوبهار حیات من گشته است و منالماء کلّ شیء حیچ
مست عشقیم عیب ما مکنید فاتقواللّه یا اولیالاباب
اقتباس بخشی از آیه «وَ جَعَلْنا مِنَالْماءِ کُلَّ شَیءٍ حی؛ همهچیز را از آب زندگی دادیم»8 بهقصد تمثیل و تجمیل.
جسم خاک از عشق برافلاک شد کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق جان طور آمد عاشق طور مست و «خرّ موسی صعقا»
خواجوی کرمانی، دیوان، ص377.
تضمین گزاره قرآنی «فَاتَّقوااللّهَ یا اولیالاَلْباب؛ ای خردمندان، تقوای خدا پیشه کنید»9 بهقصد استشهاد و تحریض و …
مثنوی، 25/1
تضمین بخشی از آیه «فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ موسی صَعِقاً؛ چون خدای موسی بر کوه جلوه کرد، کوه را پخشش و پاشان کرد و موسی بیهوش فرو افتاد»10
با اندکی تغییر، به قصد استشهاد و استناد، در بیان این معنی که عشق پاک آسمانی نهتنها آدمی را از خاک بهافلاک میبرد که جماد را نیز جان میبخشد.
قدر همت باشد آن جهد و دع لیس للانسان الاّ ما سعی
مثنوی، 29/12
اقتباس از آیه «لَیسَ لِلانسانِ إلاّ ما سعی؛ انسان چیزی جز کوشش خود نمییابد»11 به قصد استشهاد و استناد
هرکه را نعمت و مال آمد و جاه سفلگی «رابعهم کلبهم» است
خاقانی، دیوان، ص750
اقتباس بخشی از آیه «سَیقُولونَ ثَلاثَة رابِعُهُم کَلْبُهُمْ؛ میگویند [اصحاب کهف] سه نفر بودند و چهارمین آنها سگشان بود»12 بهقصد تمثیل و نکتهپردازی در بیان این معنی که نعمت و مال و جاه سهچیزی هستند که چهارمین آنها سفلگی و پستی است، همانگونه که بهقولی اصحاب کهف و یاران غار سهنفر بودند و چهارمین آنها سگشان بود.
پانوشتها:
1. گفتنی است که این بیت نظامی شاعران بسیاری را خوش افتاده و آنها را به نظیرهگویی واداشته است. اینک چند نمونه از آنها:
بسماللّه الرحمن الرحیم خطبه قدس است به ملک قدیم
امیر خسرو دهلوی در آغاز «مطلعالانوار»
بسماللّه الرحمن الرحیم هست صلا سرخوان کریم
جامی، در آغاز «تحفة الابرار»
بسماللّه الرحمن الرحیم موج نخست است زبحر قدیم
عرفی شیرازی در آغاز «مجمعالابکار»
برای دیدن نمونههای بیشتر، بنگرید به، اخوان ثالث، مهدی، حریم سایههای سبز، ج2، ص198 بهبعد.
2. در روایت معروفی از زبان پیامبر(ص) گزارش شده است:«کلّ امر ذی بال لم یبدء ببسماللّه فهو ابتر؛ کاری که با نام و یاد خدا آغاز نگردد ناقص و ناتمام میماند».
3. خطر یعنی ارزش و اهمیت و نبید یا نبیذ یعنی شراب.
4. سوره دهر ـ آیه 5.
5. سوره قدر ـ آیه 5.
6. سوره کافرونـ آیه 6.
7. آب رز یعنی شراب که در زبان شاعران عارف بهمعنی عشق و عرفان و … بهکار میرود.
8. سوره انبیاء ـ آیه 30.
9. سوره مائده ـ آیه 100.
10. سوره اعراف ـ آیه 143.
11. سوره نجم ـ آیه 39.
12. سوره کهف ـ آیه 22.