ساختار اجتماعی ایرانِ عصر صفوی، با تأثیرپذیری از سیاست های پادشاهان صفوی، دیگر پذیرای تحرکات سیاسی ـ اجتماعی طرایق صوفیانه نبود. طریقت نوربخشیه با مشاهدة حرکت صوفیان صفوی از محراب به جانب تخت سلطنت، تداوم محبوبیت و آزادی عمل اجتماعی خویش را در خطر دید. مرشدان نوربخشی تقریباً هم زمان با صفویان، به منزلة یک طریقت صوفیانة شیعه مذهب، در قلمرو تیموریان اعلام موجودیت سیاسی کردند، اما درادامه نتوانستند هم چون صفویان به قدرت سیاسی دست یابند. بنابراین در برابر تشیع سیاسی و عوام پسند صفویان ناگزیر شدند رویکردهای مختلفی را در زمینه های اجتماعی اتخاذ کنند. تا بدین وسیله سلسلة مذهبی خویش را حفظ کرده و با چشم امید به آینده مترصد فرصتی برای تبدیل طریقت خود به سلطنت باشند.
تحقیق حاضر با بهره گیری از شیوة پژوهش کتاب خانه ای و تحلیلی درصدد بررسی ابعاد گوناگون زمینه های حضور مرشدان نوربخشی در جامعة عصر صفوی و نیز کارکردهای اجتماعی آنان در این دوران است. به نظر می رسد پس از تشکیل حکومت صفویه، پادشاهان این سلسله دیگر نمی توانستند فعالیت سیاسی، اجتماعی، و مذهبی طرایق صوفیانه را ببینند. لذا از هر فرصتی برای سرکوب سلسله های مذهبی حاضر در قلمرو خود بهره می بردند. درمقابل، طریقت نوربخشیه، بسان دیگر سلسله های مذهبی، به سبب ناتوانی نظامی و مالی نسبت به شاهان صفوی با استفاده از توانایی های گوناگون اجتماعی خود نظیر اعتقاد به تشیع به منزلة مذهب رسمی کشور، ادعای داشتن کرامات، فراگیری دانش طب و بهره گیری از آن برای حضور پررنگ تر در جامعه، سرودن اشعار در زمینه های گوناگون، و ... در تداوم حیات اجتماعی و سیاسی طریقت خود، به امید دست یابی به شرایط بهتر، می کوشیدند.