چکیده

متن

 

روزه و باور قیامت
چون ماه مبارک رمضان از عظمت خاصی برخوردار است، حضرت در ماه شعبان می‌فرماید: خودتان را آماده کرده و از خدا بخواهید تا ماه رمضان را با برکت و رحمت و مغفرتی که می‌آید، ادراک کنید:
«فاسألوا الله ربّکم بنیّاتٍ صادقةٍ وقلوبٍ طاهرةٍ أن یُوفّقکم لصیامه وتلاوة کتابه. فإنّ الشقیّ من حرم غفران الله عزّوجلّ فی هذا الشهر العظیم. واذکروا بجوعکم وعَطَشکم فیه جوع یوم القیامة وعطشه»[۱] با نیّتها و دلهایی پاک از خداوند طلب توفیق برای روزه و تلاوت قرآن نمایید. کسی که از مغفرت خداوند محروم بماند، در حقیقت شقاوتش کامل است. به یاد تشنگی و گرسنگی قیامت باشید.
در بعضی از روایات فضیلت روزه، آمده است: «روزه بگیرید، تا گرسنه شوید و درد گرسنگان را بچشید»[۲] . این به زبان ما سخن گفتن، و از قدمهای اولیه است و گرنه چرا باید بگذاریم کسی گرسنه باشد و خودمان همیشه سیر باشیم؟ در قیامت عدّه‌ای واقعاً گرسنه هستند، غذا می‌خورند ولی هرگز سیر نمی‌شوند، همان‌طور که در دنیا هرگز سیر نمی‌شدند. چون حسّ آز و طمع تمام شدنی نیست، در آخرت هم به صورت ﴿هَلْ مِن مَزِیدٍ﴾[۳] ظهور می‌کند. فرمود: شما به فکر گرسنگی و تشنگی قیامت باشید نه به فکر گرسنگی و تشنگی دیگران، آن را که باید در قدمهای اولیه تأمین کرد.
تصدّق و اطعام
در حدیث معصوم (علیه‌السلام) آمده است: «مؤمن ازنظر مالی ضعیف می‌شود اما آبرومند است». نداری و ضعف مالی ننگ نیست؛ خزی و بی‌آبرویی بد است. ممکن است مال داشته باشد امّا حیثیتی نداشته باشد.
شبه مناظره‌ای بین علی بن ابی طالب (سلام‌الله‌علیه) وحضرت خضر (سلام‌الله‌علیه) واقع شده است. خضر (علیه‌السلام) این چنین فرمود: «ما أحسن تواضع الأغنیاء للفقراء طلباً لما عند الله» چقدر خوب است که اغنیا برا رضای خدا به فقرا تواضع کنند.
حضرت امیر (علیه‌السلام) فرمود «وأحسن منه تِیهُ الفقراء علی الأغنیاء إتکالاً لما عند الله»[۴] بالاتر از تواضع اغنیا برای فقرا، بی‌اعتنایی فقرا نسبت به اغنیاست؛ فقیری که به اغنیا بی‌اعتنایی می‌کند بر خدا توکل کرده و این خود کرامتی فراتر از تواضع است.
در ادامهٴ خطبه و شحر دیگر وظایف روزه داران فرمود: «وتصدّقوا علی فقراءکم ومساکینکم» وظیفهٴ دیگر در این ماه آن است که به فقرا و مساکین صدقه بدهید، این تصدیق نیز باید با احترام و قصد قربت همراه باشد نه با تحقیر با ترحّم.
در بخش دیگری از این خطبه پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) هم:ان را به اطعام و دادن افطاری به روزه‌داران ترغیب می‌کند: «أیها الناس! من فطّر منکم صائماً لله فی هذا الشهر کان له بذلک عند الله عتق رقبة ومغفرة لما مضی ـ فقیل: یا رسول الله ولیس کلّنا یقدر علی ذلک فقال(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) ـ اتقوا النار ولو بشقّ تمرة» هر کس در ماه رمضان به خاطر خدا به روزه‌دار افطاری بدهد، خداوند ثواب آزاد کردن بنده‌ای را به او می‌دهد و گناهان او را نیز می‌بخشد (شاید چون روزه‌دار خود را آزاد کرده است) عرض کردند: یارسول الله ما توانایی افطاری دادن نداریم چگونه به این فیض برسیم؟ فرمود: از آتش جهنم خود را برهانید هر چند به اندازه یک خرما یا نیمی از آن افطاری بدهید.
آن روز، روز سختی بود، چه بسا نصف خرمایی هم افطاری به حساب می‌آمد، گاه بر اثر پیش‌آمدی غیر منتظره فقر بر مسلمانان سایه می‌‌افکند مثلاً اصحاب صفه از ابتدایی‌ترین امکانات بی‌بهره بودند، گاه مسلمانان مدتها در محاصرهٴ اقتصادی و نظامی قرار می‌گرفتند. بعدها نیز چنین بود و اهل باطل در توجیه فقر مردم و ثروت خود مکتب جبر را ترویج می‌کردند .[۵]
معاویه به عنوان عوامفریبی در جمعی سخنرانی می‌کرد که شما از کمبودها یا گرانی گله نداشته باشید؛ زیرا خدا در قرآن فرموده: ما روزیها را به اندازه‌ای که خود مصلحت بدانیم نازل می‌کنیم، برای شما همین اندازه مصلحت می‌داند پس چه جای گلایه‌ای است: ﴿وَإِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[۶] هیچ چیز نیست جزء آن که از مخزن الهی نازل شده و خدای سبحان برای شما همین مقدار صلاح دید پس دم فروبندید و زبان به گلایه نگشایید. (آن کس که قرآن نمی‌خواند و از فهم آن بهره‌ای ندارد قدرت دفاع ندارد). می‌گویند: احنف بن قیس برخاست و به معاویه اعتراض کرد که در اینجا سه مطلب است و تو این مطالب را با هم مخلوط کردی:
۱ـ این که در خزانهٴ غیب الهی همهٴ اسرار و حقاق موجود است کسی در آن سخنی ندارد.
۲ـ در این که خدای سبحان برای اداره بندگانش از مخزن غیب، به مقدار لازم که مصلحت باشد، روزی می‌فرستد نیز حرفی نیست.
۳ـ ما می‌گوییم: خدای سبحان برای اداره مسلمانان از مخزن غیب خود، روزی کافی نازل کرده اما تو می‌گیری و به خزانهٴ خویش سرازیر می‌کنی مایه این مسئله اعتراض داریم.
اگر همه به وظیفه خود آسنا باشند و بعضی موش صفت اهل ذخیره و احتکار نباشند مشکلی برای سایرین پیش نمی‌آید. عده‌ای در قیامت به صورت مور و مورچه و موش محشور می‌شوند؛ زیرا در دنیا صفات این موجودات در جانشان رسوخ کرده بود.
احترام به بزرگان و ترحم بر کودکان
«وقّروا کِبارکم وارحموا صِغارکم» بزرگانتان را گرامی بدارید و بر کودکان رحمت آرید. بزرگی تنها به سنّ نیست؛ بلکه اگر کسی از شما از نظر مقام معنوی بزرگتر بود او را گرامی بدارید، هر چند از نظر سنی کوچکتر باشد.
از عبّاس، عموی پیامبر پرسیدند: «أنت أکبر أم رسول الله (صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)؟» شما بزرگترید یا رسول خدا (صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم)؟ فرمود: «هو أکبر وأنا أسن». یا «هو أکبر وأنا وُلدتُ قبله» .[۷] او بزرگتر است ولی من سن بیشتری دارم. این أدب در گفتار است.
در ماه مبارک رمضان می‌بایست نسبت به کسانی که زیر دست انسان حساب می‌شوند ارفاق و ملاطفت داشت؛ زیر دست و بالادست در قیامت مشخص می‌شود: «إنّ الفقر والغنی بعد العرض علی الله» .[۸]
بسا پیاده که آنجا سواره می‌آید
بسا سواره که آنجا پیاده خواهد شد
بسا اسیر که آنجا امیر می‌آید
بسا امیر که آنجا اسیر خواهد شـد
حفظ زبان
«وَصِلوا أرحامَکم وَاحفظوا ألسنتکم» ارحام را مورد صله و دیدن قرار داده و زبانتان را حفظ کنید. نه تنها هنگام روز کهروزه هستید، بلکه در طول ماه، این أمور را رعایت کنید. چون اینها آداب روزه نیست، آداب ماه روزه است. بحثی در آن نیست که روزه‌دار موظف است زبانش را حفظ کند، امّا وقتی شب رسید آیا می‌تواند هر چه خواست بگوید؟ فرمود: در طول این ماه زبانتان را حفظ کنید.
اما صادق (علیه‌السلام) از اجداد گرامشان از رسول اکرم (صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل فرموده‌اند که: «من عَرف الله وعظّمه مَنع فاه من الکلام وبَطنه من الطعام وعنّا نفسه بالصّیام والقیام»[۹] فرمود: برای اینکه انسان مواظب دهان باشد و هر حرفی را نزند، معرفت خدا لازماست. کسی که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خدای عظیم، هر حرفی را نمی‌زند و شکم را هم با هر غذا، گرجه حرام باشد، آلوده نمی‌کند. لذّت خوردن چند لحظه‌ای است که غذا در دهان است. کسی که خدا را شناخت کنار هر سفره‌ای نمی‌نشیند، عنایت دارد که خود را با روزه گرفتن بپروراند؛ خودش را فراموش نمی‌کند.
یکی از نصیحت طلبان به اباذر نوشت که مرا نصیحت کن. اباذر هم در جواب مرقوم فرمود: «به عزیزترین دوستانت ستم نکن».
درباره آن شخص نوشت که این مطلب روشنی بود، انسان که به دوست عزیزش جفا نمی‌کند. اباذر در جواب نوشت: عزیزترین افراد نسبت به آدم، خود «او» است. (هیچ کس به اندازهٴ خود آدم پیش انسان عزیز نیست) فرمود: جان خود را نیازار، چون هر گناهی که انسان مرتکب می‌شود، فشاری است که بر جان خود وارد می‌کند .[۱۰]
کسی که تنها مواظب باشد هر حرفی را نزند، پرخوری نداشته باشد یا هر غذایی را نخورد، روزه‌اش را بگیرد، نمازش را بخواند، چنین کسی از مؤمنان معمولی است نه اولیای خدا. اولیای الهی اهل تأمل و تفکر و تعمق هستند. حرف می‌زنند ولی حرف آنان یاد حق است . [۱۱]به مؤمن معمولی می‌گویند: زیاد حرف نزن؛ به مؤمن عارف می‌گویند: مرتب سخن بگو، مردم را هدایت و به یاد حق متذکر کن.ارزش فراگیری علم
چندین هزار نفر رسول خدا(صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) را درک کرده‌اند ؛[۱۲] اما همهٴ آنها یک طرف، علی بن ابی طالب (سلام‌الله‌علیه) یک طرف. دوازده هزار نفر صحابهٴ پیامبر حضرت رسول (صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) را دیدند، پای منبر آن حضرت (صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) سالها نشستند، پشت سر حضرت سالها نماز خواندند، مجالس درس و بحث حضرت را مکرّر دیدند، ولی هیچ یک از آنان به اندازهٴ حضرت علی (علیه‌السلام) از آن حضرت استفاده نکرده و سخن نگفته است. رسم آنان چنین بود که به خدمت حضرت می‌آمدند، لحظاتی که در جلسهٴ درس نشسته بودند، لذت می‌بردند؛ امّا لذت آنان زودگذر و مقطعی بود، ولی علی (علیه‌السلام) همه جاهمراه پیامبر بود: «وضعنی فی حِجره وأنا وَلد … کنت أتبه اتباع الفصیل أثر أُمّه»[۱۳] .
یکی از اصحاب رسول اکرم (صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) به حضرت عرض کرد: مجلس شما بسیار شیرین و سودمند است ولی از مجلس شما که بیرون رفتیم دیگر آن لذت و نشاط برای ما نیست حضرت فرمود: «إستعن بیمینک ـ وأومأ بیده أی خطّ‌ـ»[۱۴] : از دست خود کمک بگیر یعنی آنچه گفته می‌شود بنویس/
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وقتی از مسافرتی بر می‌گشتند به حضور رسول خدا (صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) بار می‌یافتند و سؤال می‌کردند: چه آیه‌ای نازل شده و در چه زمینه‌ای هست، تفسیرش چیست. یا اگر حضرت نبود وقتی از سفر برمی‌گشتند به دنبال امیرمؤمنان می‌فرستادند و می‌فرمودند در غیاب شما این آیه در این زمینه نازل شد و معنایش این است.
همهٴ آن دوازده هزار نفر جزء اولیای الهی نبودند که هنگام سخن گفتن کلامشان ذکر باشد و …
قرآن کریم می‌فرماید: عده‌ای نورانی‌اند: ﴿وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾[۱۵] وقتی در میان مردم راه می‌روند نورافشانی می‌کنند، سخن گفتن، عمل و رفتارشان نور است. وقتی با آنان می‌نشینیم به یاد خدا می‌افتیم سخن این نیت که چه خریدی و چه خوردی! سخن این است که آن آیه چیست و این روایت کدام است. مجلس پر برکت رسول خدا (صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) چنین بود.
در شبهای قدر چیزی بهتر از فراگیری علوم الهی، گفتن و شنیدن معارف دین نیست، تشکیل یا شرکت در برنامه‌هایی مانند جلسهٴ تفسیر یا حدیث یا احکام، که خود سعادت و توفیقی است؛ و اگر چنین برنامه‌ای نداشت، امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد و اگر نتوانست لا اقل ذکر بگوید.
یکی از بهترین و مهمترین کتابهای فقه امامیه، کتاب جواهر است که مؤلف بزرگوارش در طی سی سال آن را نوشت. در پایان این کتاب مرقوم فرموده که خدای متعال چنین مقرر کرد تا امشب که شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است، این کتاب به پایان برسد. شب بیست و سوم که از تمام شبهای ماه مبارک رمضان و از شب بیست و یکم و نوزدهم نیز أفضل است، این فقیه نامور مشغول نوشتن کتاب فقه بوده است.
چیزی بالاتر از عالم شدن و آگاه شدن نیست. علم است که زمینه‌ای برای رسیدن انسان به «عقل» می‌شود؛ انسان عاقل هم آسوده است و هرگز در عذاب نخواهد بود.
 
دوری از نگاه حرام و توجه به دعا
فرمود: «وغُضّوا أبصارکم عمّا لا یحلّ النظر إلیه» چشمهایتان را از چیزی که نگاه به آن حلال نیست بپوشانید.
روایتی هم از امام صادق (علیه‌السلام) رسیده است که فرمود: «النظرة سهمٌ من سهام إبلیس»[۱۶] نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است. انسان مبتلا و آلوده به نگاه حرام، می‌تواند در اثر تمرین و تهذیب نفس، از این خطر رهایی پیدا کند. حتى نباید نامه‌ها و نوشته‌ها و اسرار دیگری را نگاه کند. زیرا فرمودند: در ماه مبارک رمضان از نگاه به چیزی که حلال نیست، پرهیز کنید.
از دیگر وظایف در این ماه توبه و دعاست. فرمود: «وتوبوا إلى الله من ذنوبکم» از گناهان خود در این ماه توبه کنید. «وارفعوا إلیه أیدکم بالدّعاء فی أوقات صلواتکم» هنگام نماز دستها را به دعا بردارید که این دعاها مستجاب است و بهترین حال هم حالت نماز است مخصوصاً دعای بعد از نماز مورد سفارش قرار گرفته است.
انسان هر چه دعا را آهسته‌تر بخواند، ادب دعا را بهتر رعایت کرده است. سعی کند تنها برای خود دعا نکند وپیشنهاد ندهد که خدایا به من این یا آن را بده؛ بلکه برای همه طلب خیر و عافیت نماید. چنانکه قرآن ادب دعا کردن و نوع آن را چنین بیان می‌کند: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً﴾[۱۷] پروردگارا در دنیا به ما نیکی و در آخرت نیکی عطا کن.
مفتاح و مغلاق
در ادامه خطبه، پیامبر فرمود: «أیّها الناس أبوا الجنّة فی هذا الشهر مفتّحة فاسألوا ربّکم أن لایُغلقها علیکم وأبواب النیران مُغلقةٌ فاسألوا ربّکم أن لایفتحها علیکم». أی مردم! درهای بهشت در این ماه باز است. از خدا مسئلت کنید آن را به روی شما نبندد. گرچه درهای بهشت همواره باز است، امّا در این ماه از ویژگی خاصی برخوردار است.
رحمت خدا همواره بیش از غضب اوست. وقتی از ربوبیتش نام می‌برد از نحوهٴ تدبیر خود سخن می‌گوید، به گونه‌ای که نشانهٴ رحمت از سخن خدا پیداست. ﴿لَهُ مَقَالِیدُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾[۱۸] کلیدهای آسمانها و زمین به دست خداست.
این کلید را دو جور می‌شود حرکت داد. به یک سمت که حرکت کند می‌شود «مفتاح» ومخزن را باز می‌کند. و اگر به سمت دیگر حرکت دادی، می‌شود «مغلاق» و در مخزن را می‌بندد. این کلید هم مفتاح است و هم مغلاق، هم ابزار باز کردن و هم وسیلهٴ بستن، خدا هم می‌بندد و هم می‌گشاید؛ امّا نفرمود: «وعنده مغالیق الغیب» یعنی پیش خدا قفلها و ابزار بستن غیب است. فرمود: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الغَیْبِ﴾[۱۹] کلیدهای غیب به دست خداست. یعنی آنچه به دست خداست مفتاح است نه مغلاق، باز کردن در اختیار اوست، بستن به وسیلهٴ بد رفتاری خود انسان است. او در رحمت را به روی کسی نمی‌بندد و همواره مفتاح به دست او است که می‌گشاید. بکوشید که این مفتاح، مغلاق نشود. این شما هستید که می‌بندید.
اما اینکه از این تدبیر و ربوبیّت حق، به مفتاح تعبیر شده، نشانهٴ آن است که همواره او «دائم الفضل علی البریة»[۲۰] است. یعنی مرتب فیض می‌رساند و از این طرف، این انسان است که باید فیض بگیرد. در همان فرصتی که انسانی از فیض محروم است، انسان دیگری از فیض برخوردار است. انسان باید از آن طر ف آماده باشد و بگیرد و گرنه خودش در فیض را می‌بندد. قلب انسان را هم خود او می‌بندد. لذا رسول الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: درهای بهشت در این ماه باز است. وقتی تمام درها کاملاً باز باشد می‌گویند: «مفتّحه». اما اگر به طور معمول باز باشد می‌گویند: «مفتوح» فرق بین «فتح» و «تفتیح» همین است.
درهای جهنم بعد از اینکه جهنمیها وارد شدند، همواره بسته است؛ امّا درهای بهشت چه قبل از رفتن و چه بعد از رفتن همواره باز است. بهشتیان که وارد بهشت سعادت شدند، درها همچنان باز است: ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الأَبْوَابُ﴾[۲۱] باغهای همیشگی در حالی که درهای آن برای ایشان گشوده است.
در بهشت را هرگز نمی‌بندند و در جهنّم را هم هرگز باز نمی‌گذارند؛ زیرا بسته بودن در خود نوعی عذاب است و باز بودن آن رفاه و نعمت. نه غیر مؤمن می‌تواند به بهشت برود و نه مؤمن حاضر است از بهشت بیرون بیاید. بسته بودن در عذابی مضاعف است: ﴿إِنَّهَا عَلَیْهِم مُؤْصَدَةَ ٭ فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ﴾[۲۲] نه تنها دوزخیان نمی‌توانند از آن خارج شوند بلکه همهٴ درهای جهنم پشتش بسته است.
قفلها دو نوع است: گاهی به صورت قطعی کوچک آهنی دو لنگهٴ در را به هم متصل می‌کند؛ و گاهی هم نوار سرتاسری است که سرتاسر دو لنگه را به هم می‌بندد. در این آیهٴ کریمه فرمود: سرتاسر در جهنم پشتش بسته است که هیچ راهی برای بیرون رفتن نیست.
اینکه فرمود: در ماه رمضان درهای جهنم بسته است یعنی غضب و سخط و انتقام خدا در این ماه بسیار کم است.
عامل تحکیم پایه‌های دین
فرمود: «وتحنّنوا علی أیتام الناس کما یتحنّن علی أیتامکم» اگر علاقه‌مند هستید که بعد از شما با فرزندانتان با عاطفه رفتار کنند، شما هم نسبت به بازماندگان دیگران، با عاطفه رفتار کنید.
این عاطفه بهمنزله ملاطی است که بنای اسلام و ایمان روی آن استوار است. سنگهای سخت و آجرها و خشتها با آن ملاط روی هم استوار و قصر محکمی ساخته می‌شود. همان نرمشی که افراد و اعضا را به هم مرتبط می‌کند.
خداوند تهدید فرموده است: ﴿وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً﴾[۲۳] . نسبت به بازماندگان دیگران ستم نکنید که به بچه‌های شما همین ستم تحمیل می‌شود.
انسان پس از مرگ از جریان خانوادگیش با خبر است. اگر روزها آزاد باشد سری به منزل می‌زند. مردگانی که آزادتر بوده و امکانات بهتری دارند هر روز به منزل سر می‌زنند. مردگانی که آزادتر بوده و امکانات بهترری دارند هر روز به منزل سر می‌زنند. و آنان که گرفتارند هفته‌ای یک بار و بعضی ماهی یک بار و بعضی دیگر سالی یک بار، بالاخره سری به منزل می‌زنند. این‌طور نیست که به کلی ارتباط قطع بشود .[۲۴]
روح حاکم در جامعه اسلامی باید روح ملاطفت و ملایمت با همهٴ اقشار جامعه باشد، مسلمان وغیر مسلمان؛ گرچه مؤمن ویژگی خاصی دارد. امام صادق (علیه‌السلام) به اسحاق بن عمار فرمودند: «صانع المنافقَ بلسانک واخلُص وُدّک للمؤمن وإن جالسک یهودی فأحسن مُجالسته»[۲۵] شما نسبت به هر انسانی مؤدب باشید، خواه مسلمان خواه کافر، ادب جزء وظایف اسلامی است؛ حتی اگر با یهودی برخورد کردی نشستن با او را نیکو نما. چه خوب است اگر این روح در جامعه حاکم باشد.
ورع و پارسایی
وقتی سخن رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) به اینجا رسید: «قال أمیر المؤمنین (علیه‌السلام) فَقُمت وقٌلتُ: یارسول الله ما أفضل الأعمال فی هذا الشهر؟ حضرت علی (علیه‌السلام) که همهٴ این معارف را از زبان رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) شنیدند فرمودند: من از بین مردم برخاسته، از پیامبر سؤال کردم بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فقال: یا أبا الحسن أفضل الأعمال فی هذا الشهر الورعُ عن محارم الله عزّوجلّ بهترین عمل در این ماه پارسایی و اجتناب از محرّمات خداست». آنچه را که خدا تحریم فرموده، از آنها اجتناب کند و وارسته باشد.
ورع و پارسایی درجاتی دارد: اولین درجهٴ آن کهاز همه نازلتر است، ورع اهل توبه است که انسان ازمعصیت می‌پرهیزد و توبه می‌کند و به اطاعت روی می‌آورد.
از این بالاتر ورع اهل صلاح است، که از مشتبهات نیز می‌پرهیزد. رسول گرامی اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمودند: «دع ما یُریبک إلى ما لایُریبک»[۲۶] چیزی که شبهه‌ناک است و کاری که مشتبه است و حلال بودن آن روشن نیست ترک کنید. غذای شبهه‌ناک حرف شبهه‌ناک را گرچه ظاهراً حلال است، ولی چون حلیتش مشکوک است، ترک کنید. این ورع صالحین است.
از این بالاتر ورع اهل تقوا است؛ که نه تنها از محرّمات و مشتبهات پرهیز دارند بلکه حتى از حلالهایی که انسان را به سوی مشتبه می‌کشاند، نیز می‌پرهیزند. گاهی انسان دربارهٴ افراد سخن می‌گوید، ولی کم‌کم ممکن است سخن منتهی شد به جایی که احتمال هتک حیثیّت یا غیبت مؤمنی می‌رود، البته باید آن را ترک کند. یا در مسائل مالی کم‌کم ممکن است دستش به مال مشتبه آلوده شود، ترک کند. آن حلالی را که احتمال می‌دهد کم‌کم پی‌آمد شبهه‌ناک داشته باشد نیز ترک کند. این ورع اهل تقوی است.
از این بالاتر ورع صدّیقین است. که از هر چه غیر خداست وارسته‌اند؛ از هر چه غیر حق است پرهیز می‌کنند. اگر قلب جزء محبت خدا چیز دیگر نپذیرفت قلب صدیقین است.
خدای سبحان فرمود: ﴿مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ﴾[۲۷] . قلب، یعنی همان لطیفه و جان الهی، در یک انسان دو قلب وجود ندارد. به ما هم آموختند که از خدای سبحان مسئلت کنید که در این قلب جزء محبت حق چیزی راه پیدا نکند. «وقلبی بحُبّک مُتیّماً»[۲۸] . بار الها قلب مرا به محبت و دوستی خود شیدا وبی‌فرار کن. این تربیت، تربیت صدّیقین است که قلب، از غیر خدا وارسته باشد.
پاورقی: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*- حکمت عبادات ، حضرت آیت الله جوادی آملی، ص ۱۵۱
۱ـ اربعین شیخ بهایی، ص۱۷۹، ح۹/
۲ـ ر . ک: من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۳/
۳ـ سورة ق، آیة ۳۰/
۴ـ نهج‌البلاغه، حکمت ۴۰۶/
۵ـ بنی اُمیه و بنی عباس در تریج مکتب جبر و استفاده ازاین حربه برای تحکیم پایه‌های سلطنت خویش نقش اساسی داشتند. اشاعره که قایل به تفویض بودند و نیز امامیه را که اعتقادی به جبر و تفویض نداشتند در دستگاه بنی عباس راه نمی‌دادند. مکتب جبر برای توجیه تبه‌طاریهای هیئت حاکمه تقویت می‌شد. هم اکنون نیز عده‌ای از وعاظ السلاطین، در اصول دین و مسائل کلامی، اشعری و در فروع دین و فقه، وهابی و حنبلی هستند.
۶ـ سورة حجر، آیة ۲۱/
۷ـ کحل البصر فی سیرة سید البشر، ص۵۸/
۸ـ نهج‌البلاغه، حمت ۴۵۲/
۹ـ اربعین شیخ بهایی، ص۷۶، ح۲/
۱۰ـ ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۴۵/
۱۱ـ قال رسول الله(صّلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم): «إنّ أولیاء الله سکتوا فکان سکوتهم ذِکراً، ونظروا فکان نظرُهم عِبرة، ونطقوا فکان نُطقهم حکمةً، ومشوا فکان مشیهم بین الناس برکةً، لولا الآجال التی قد کتب الله علیهم [لم تقرّ] لم تستقرّ ارواحهم فی أچسادهم خوفاً من العذاب وشوقاً إلى الثواب». (کافی، ج۲، ص۲۳۷).
۱۲ـ اسد الغابة، ج۴، ص۸۷/
۱۳ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ ۱۹۲/
۱۴ـ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۵۲/
۱۵ـ سورة انعام، آیة ۱۲۲/
۱۶ـ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۱/
۱۷ـ سورة بقره، آیة ۲۰۱/
۱۸ـ سورة زمر، آیة ۶۳/
۱۹ـ سورة انعام، آیة ۵۹/
۲۰ـ از ادعیه شبهای جمعه.
۲۱ـ سورة ص، آیة ۵۰/
۲۲ـ سورة همزه، آیات ۸ و۹/
۲۳ـ سورة نساء، آیة ۹/
۲۴ـ ر. ک: الکافی، ج۳، ص۳۲۰، باب أنّ المیّت یزور أهله.
۲۵ـ اختصاص، ص۲۲۵/
۲۶ـ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۲۴/
۲۷ـ سورة احزاب، آیة ۴/
۲۸ـ از فقرات دعای کمیل.

تبلیغات