چکیده

متن

 

ضرورت اهتمام به تامین سلامت محیط زیست
یکی از مسائلی که در متون دینی اسلام به آن توجّه ویژه شده است، مسألهٴ محیط زیست است.
تبیین محیط زیست، ضرورت اهتمام به تأمین سلامت آن، اصول مبادی زیست محیطی، راه‏های نیل به محیط سالم و سرانجام، اهداف اصیل آن، از آن جهت که از حقوق اساسی بشر است از یک سو و جزو وظایف بشری است از سوی دیگر و تأمین آن از علوم انسانی پایه می‏گیرد و از قدرت‏های بشری مایه‏گیری می‏کند چنان‏که تخریب آن نیز در اثر نشناختن حقوق بشر یا انجام ندادن وظایف بشری است لازم است که ساختار نظام‏مند انسان، جهان، پیوند انسان با خود، رابطه انسان با انسان و سرانجام، ارتباط انسان با جهان، هر چند به نحو اختصار معلوم شود تا در پرتو آن، ضرورت تحصیل محیط سالم و لزوم حفظ آن روشن شود. در این بخش به برخی اصول لازم اشاره می‏گردد:
الف: آرایش نظام هستی، پایهٴ آرامش بشر
 قرآن کریم که مقدّس‏ترین متن دینی است، صحنهٴ آفرینش را پرده پرنیانی جمال و شکوه خدا می‏داند و آرایش نظام هستی را پایهٴ آرامش بشر معرفی می‏کند و سراسر گیتی و مینو را به زیبایی می‏ستاید و در این‏باره چنین می‏فرماید:
۱/ هرچه مصداق شی‏ء است و عنوانِ چیز بر او صادق است، مخلوق خدای سبحان است: ﴿الله خالق کلّ شی‏ء و هو علی کل شی‏ءٍ وکیلٌ﴾.[۲]�
۲/ هرچه را خداوند آفرید، زیبا و جمیل خلق کرد که از آن زیباتر ممکن نبود؛ وگرنه حتماً علم خداوند به آن تعلق می‏گرفت و از قدرت فراگیر الهی خارج نبود و از گسترهٴ سفرهٴ جود و بخشش خدایی جدا نمی‏شد: ﴿الذی أَحْسَنَ کلّ شی‏ءٍ خَلْقَه وبَدَءَ خلق الانسان من طینٍ﴾.[۳]�
۳/ انسان که می‏تواند جهانی بنشسته در گوشه باشد، در کمال زیبایی آفریده شد: ﴿لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویمٍ﴾؛[۴]   ﴿و أحسن صورکم و رزقکم من الطیبات﴾؛[۵]   ﴿و صورّکم فأحسن صورکم و إلیه المصیر﴾.[۶]�
گرچه هر موجودی زیبا خلق شد و انسان نیز همانند دیگر مخلوق‏ها از حسن نفسی برخوردار است، لیکن چون می‏تواند خلیفهٴ الهی شود که عالم و آدم را بیاراید، نسبت به موجودهای دیگر از حسن زاید قیاسی و سنجشی بهره می‏برد که مخلوق‏های دیگر فاقد آن هستند. از این‏رو، خدای سبحان بعد از تبیین نظام آفرینشِ انسان، چنین فرمود: ﴿فتبارک الله أحسن الخالقین﴾.[۷] 
ب.پیام قرآن درباره فاقدان فرهنگ صیانت محیط زیست
 زیبایی جهان آفرینش در نظام‏مند بودن آن است؛ به طوری که هر مخلوقی با هماهنگی اجزای درونی و با هدف معیّن و راه و راهنمای مشخص آفریده شد. از این‏رو، هم نظام فاعلی آن منسجم و عالمانه و هم نظام غایی آن مرتبط و حکیمانه است و هم نظام داخلی آن هماهنگ و خردمندانه تعبیه شده است. پیام قرآن حکیم در این زمینه چنین است: ﴿ربنا الذی أعطی کلّ شی‏ءٍ خلقه ثم هدی﴾؛[۸]   یعنی پروردگار ما ساختار هر مخلوق را برابر استعداد، استحقاق، ظرفیّت و هدف‏مندی او تأمین کرد؛ آن‏گاه او را در بستر مستقیم به مقصدی که مقصود در آن‏جاست، رهبری نمود. این مثلّث میمون، زیبایی هر چیزی را در رعایت اصول علمی و تجربی نظام‏های سه‏گانهٴ مزبور می‏داند و اگر آسیبی به ساختار چیزی برسد، هم او را از نیل به هدف اصیل او باز می‏دارد و هم دیگران را از فیض او محروم می‏کند. آن هجران و این حرمان زشت، چهرهٴ زیبای صحنهٴ آفرینش را مشوّه می‏کنند و هرگونه تشویه خلقت که به سلامت جامعه و امنیّت امّت آسیب رساند، وسوسهٴ ابلیس است؛ زیرا شیطان، مکر ابلیسانهٴ خود را در مطاوی امور، تدلیس و تلبیس می‏کند که یکی از آن‏ها تغییر ساختار هدف‏مند انسان یا هر موجود دیگر است: ﴿فلیغیرنّ خلق الله﴾.[۹]�
گروهی در اثر اغوای شیطان که با ارائه کژراهه‏ها و اغرا و تمویه و تسفیه، بشر فریب خورده را وادار به عصیان می‏کند، به بهانه حفظ صنعتْ سنّتِ زیبای خلقت را به بدعت تبدیل و نظام با شکوه آفرینش را به هرج و مرجِ آلایش و آلودگی دگرگون می‏نمایند. پیام قرآن کریم دربارهٴ ناسپاسان زیست محیطی و فاقدان فرهنگ صیانت محیط زیست، این است: ﴿ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلّهم یرجعون﴾.[۱۰]   آنچه از دستور سپهری و فرمان آسمانی برمی‏آید، این است که تابلوی زیبای آفرینش، امانت الهی به دست بشر است. صنایع تجربی موظفند که در راستای تأمین سعادت و سلامت تمام بشر جهت‏گیری کنند؛ چنان‏که مکلّفند که حقوق طبیعی هر موجود دیگر را، اعمّ از دریا و آبزیان و هوا و پرندگان هوا و استنشاق کنندگان از آن و نیز هر پدیده طبیعی دیگر، رعایت نمایند و هرگز به هلاکت نسل و حرث رضایت.
ج. فرهنگ زیست محیطی آمیخته با مقام خلافت اللهی انسان
زیبایی انسان، گذشته از سازمان نظامواره هستی او که در هر موجود دیگری هر چند ضعیف یافت می‏شود در گرو کرامت اوست. متون مقدس آسمانی به ویژه قرآن کریم، هستی بشر را تکریم کرده و او را موجودی گرامی شمرده و دربارهٴ کرامت وی، چنین فرموده است: ﴿لقد کرّمنا بنی ادم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم علی کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً﴾؛[۱۱]   ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آن‏ها را بر مرکب در دریا و خشکی سوار کردیم و از پاکیزه‏ها روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم. کرامت انسان، مرهون خلافت اوست؛ زیرا جانشینِ موجود کریم از کرامت برخوردار است و چنین کرامتی که از ناحیهٴ خلافت الهی باشد، بهرهٴ غیر انسان نیست. از این‏رو، تعبیری که دربارهٴ انسان شده، دربارهٴ هیچ موجود دیگر نشده است و آن تعبیر ممتاز، همین حدیث معروف «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»[۱۲]  است؛ زیرا شناخت جان آدمی از آن جهت که خلیفهٴ خداست و این خلافت نیز تکوینی است نه قراردادی حتماً به شناخت خدا ختم خواهد شد و اگر به شناخت خداوند منتهی نگشت، معلوم می‏شود که انسان به خوبی شناخته نشد.
بنابراین، کرامت انسان در پرتو خلافت اوست و «خلیفه»، کسی است که در تمام شؤون علمی و عملی خود، تابع «مستخلف عنه» باشد و برابر علم او اندیشه پیدا کند و مطابق ارادهٴ او صاحب انگیزه شود. خدای سبحان که خلعت خلافت را با آیهٴ ﴿إنّی جاعل فی الأرض خلیفة﴾[۱۳]  بر اندام موزون انسان وارسته پوشانید، تاروپود استبرق جانشینی را، معرفت اسمای حسنای الهی و مرمّت قلمرو خلافت و آباد و آزاد سازی منطقه جانشینی از نفوذ تخریبی اهریمنان قرار داد و از جهت علمی فرمود: ﴿و علّم ادم الأسماء﴾[۱۴]  و از لحاظ عملی چنین فرمود: ﴿هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها فاستغفروه ثمّ توبوا إلیه إنّ ربّی قریبٌ مجیبٌ﴾؛[۱۵]   خدای یگانه شما را از زمین ایجاد کرد و شما را بر آبادی زمین برگماشت پس از او طلب مغفرت کنید سپس به سوی او توبه کنید، حقیقتاً که پروردگار من نزدیک و اجابت کننده است.
مهم‏ترین عنصر خلافت الهی بعد از فراگیری معارف دینی، آباد ساختن زمین و نجات آن از هر گونه تباهی و تیرگی است. مقصود از زمین، گسترهٴ زیست بشر است که از عمق دریا تا اوج سپهر وقلّهٴ آسمان را در برمی‏گیرد. بنابراین، فرهنگ زیست محیطی با مقام برین جانشینی خدا آمیخته است. آن کس که به جای پالایش هوا، آن را می‏آلاید و عوض مرمّت زمین، آن را ویران می‏کند و به جای غرس نهال، به قطع درخت می‏پردازد و به جای سالم سازی دریا و صحرا، از آلوده نمودن آن‏ها اِبایی ندارد، چنین فارغ بی‏فروغی، بی‏دریغ دروغ می‏گوید که خویشتن را خلیفهٴ خدا می‏شمرد. منظور از عمارت زمین، تأمین اصول زیست محیطی برای حیات انسانی است؛ نه خصوص زندگی گیاهی که برخی دارند و نه مخصوص حیات حیوانی که عدّه‏ای به آن بسنده نمودند، بلکه زندگی انسانی که جامع تمام مراحل نباتی و حیوانی هم خواهد بود؛ یعنی هم زمین از خطر تباهی برهد و هم زمینه از ضرر اخلاقی مصون بماند تا هم بدن از مزایای طبّ طبیعی طرفی بندد و هم روح از مواهب ویژهٴ نَفَس رحمانی، به رَوْح و ریحان نایل شود.
د. رسالت مضاعف دولت مردان در تأمین محیط سالم
زیبایی حقیقی (نه اعتباری) از سنخ هستی است و هستی، حقیقت تشکیکی است. لذا، زیبایی مراتبی دارد که در طول یک‏دیگرند. چون زیبایی انسان در جانشینی او از خدا نهفته است و این خلافت در حاکمان، بیش از دیگران است، رسالت دولت‏مردان در تأمین محیط سالم بیشتر از تودهٴ مردم است؛ زیرا برنامه‏ریزی کلان فضا و دریا و ساخت سلاح‏های شیمیایی و تخریبی و آزمایش‏های فرسایشی اتمی و مانند آن، در اختیار حکمرانان مقتدر است. آنچه هم اکنون سلامت محیط زیست را تحدید می‏نماید و جوامع بشری را به مرگ یا بیماری تهدید می‏کند، اقتدار تعدیل نشدهٴ صاحبان صنایع اتمی است که هرگونه نعمتِ خدا داد را به سود خود و زیان ملّت‏های دیگر، مصادره می‏نمایند؛ گویا مدیر عامل لگام گسیختهٴ دهکدهٴ دنیای کنونی‏اند.
پیام قرآن کریم که عصارهٴ متون مقدس آسمانی است، چنین است: ﴿إنّ الملوک إذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة﴾؛[۱۶]   پادشاهانْ هنگامی که داخل شهری شوند، آن را تباه می‏نمایند و عزیزترین آن‏ها را ذلیل قرار می‏دهند.
سلاطین ستم و دولت‏مردان جور و طغیان، هنگام ورود به منطقهٴ دیگران و زمان اقتدار بر آن و وقت نفوذ در آن به تباهی آن اقدام می‏کنند. اگر در گذشتهٴ تاریخ، دخول شخصی و ورود فیزیکی لازم بود، اکنون با سرعت سرسام‏آور صنعت، کنترل از دور برای اِفساد کافی است. اینان که رسالت اصلی آن‏ها غم‏خواری تودهٴ محروم است، سفارت خویش را چونان دد، خون‏خواری می‏دانند:
هر که را رنجه داشتن دین است ٭٭٭٭ تن او نیست تن که تنبّین است[۱۷]
کسی که از قدرت برتر برخودار است ،وظیفه ی‏سنگین‏تر متوجه اوست. اگر امیری مکلّف باشد که حوزهٴ امارت خود را سالم نماید، امیر امیران که از وی به میر میران یاد می‏شود، تکلیف مهم‏تری دارد؛ زیرا قلمرو امارت او فسیح‏تر و وسیع‏تر از منطقهٴ امارت امیری است که خود مأمور اوست.
نظام اسلامی وظیفهٴ رسمی والی را چنین ترسیم نموده است: «أیّما امرءٍ ولى من أمر المسلمین شیئاً لم یحطهم بما یحوط نفسه لم یرح رائحة الجنّة»؛[۱۸]   هر کس سمتی را در دولت اسلامی به عهده بگیرد و مسؤول بخشی از بخش‏های حکومت دینی گردد، موظّف است هر آنچه را که برای حفظ حیات، سلامت، حیثیت اجتماعی و مانند آن، نسبت به خود به کار می‏برد، برای تودهٴ مردم نیز تأمین کند. اگر خود از بهداشت و محیط سالم برخوردار است، موظف است آن را برای تمام شهروندان فراهم نماید. این دستور رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در برنامه حکومتی جانشین ایشان، حضرت علی بن ابی‏طالب (علیه‌السلام) تجلّی خاص یافت؛ زیرا امام علی (علیه‌السلام) چنین فرمود: «وَ لْیَکُنْ نظرک فى عمارة الأرض أبلغ من نظرک فى استجلاب الخراج لأنّ ذلک لایدرک إلاّ بالعمارة»؛[۱۹]  اهتمام تو، به آباد نمودن زمین، بیش از همت گماردن تو، به جمع درآمد باشد. معلوم است که با آلوده بودن محیط زیست، هم نیروی انسانی در معرض آسیب است و هم امکانات طبیعی. اسلام در تمام شؤون حیات، به دو عنصر محوری اهمیت می‏دهد و همگان، به ویژه دولت‏مردان را مسؤول تأمین آن دو رکن اساسی می‏داند: یکی استحکام عمل و دیگری هنرمندی و زیبایی آن؛ یعنی کاری که مطابق اصول علمی نباشد، چون متقن و استوار نیست مقبول نیست و کاری که در عین اتقان و استواری، هنرمندانه و زیبا نیست، مطبوع و مطلوب نخواهد بود. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهٴ عنصر محوری نخست چنین فرمود: «إنّ الله یحبّ إذا عمل أحدکم عملاً أن یتقنه»؛[۲۰]   یعنی آنچه محبوب خداست، کار محکم وعمل مُتْقن است و دربارهٴ عنصر محوری دوم، چنین فرمود: «یحب الله العامل إذا عمل أن یحسن»؛[۲۱]   یعنی آنچه محبوب خداست، کار هنرمندانه، ادیبانه و زیباست. خداوند نیز جهان را با دو اصل استحکام و زیبایی آفرید و دوست دارد که جانشین او در زمین، انسانِ وارسته‏ای باشد که معماری کارهای او فنّی و نیز زیباسازی‏های عمل او هنرمندانه باشد. رعایت دواصل یاد شده، حافظ تمام اصول معیاری زیست محیطی است؛ زیر استحکام و زیبایی، مایهٴ پالایش فضای زندگی است و فضای پالوده، پایدار خواهد بود؛ همان‏طور که محیط آلوده، زدودنی و از بین رفتنی است.
هـ:  فتوای دین درباره اصول زیست محیطی
خطوط اصیل هندسهٴ دین الهی را عناصر حساس و مهمّی تشکیل می‏دهد که دربارهٴ مسایل حقوقی و اخلاقیْ «عدل و آزادی» را و دربارهٴ مطالب بهداشتی و سلامتی «پاکی و معطّر بودن» را می‏توان نام برد. همان‏طور که قهر خدا به رهبری مهر او تنظیم می‏شود: «تسعی رحمته أمام غضبه»، [۲۲]  تمام برنامه‏های دینی در شؤون مختلف حیات، به زعامت «عدل و آزادی» از یک سو و «طهارت و طیب» از سوی دیگر، تدوین و ارائه می‏شود؛ و چون هدف این نوشتار، تبیین فتوای دین دربارهٴ اصول زیست محیطی است و نه ارشاد مراکز سیاسی، حقوقی و اخلاقی و…. از این‏رو، دربارهٴ عدل و آزادی که از مهمّ‏ترین ره توشه‏های مکتب آسمانی است، مطلبی بازگو نمی‏شود و فقط دربارهٴ نظافت و معطّر بودن فضای طبیعی و انسانی، اصولی ارائه می‏شود:
۱/ تلطیف روح با بوی خوش و رعایت پاکیزگی
پیامبر بزرگ و گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمود: «إنّ الله تعالی طیّب یحبّ الطیّب، نظیفٌ یحبّ النظافة، کریمٌ یحبّ الکرم، جوادٌ یحبّ الجود، فنظّفوا أفنیتکم»؛[۲۳]   یعنی خداوندْ پاک است و پاکی را دوست دارد؛ پاکیزه است و پاکیزه‏گی را دوست دارد…. پس، فنا و آستان زندگی خود را پاکیزه نمایید. آنچه از این حدیث شریف استنباط می‏شود: اولاً اصول زیست محیطی از منظر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) صبغهٴ ملکوتی دارد و رعایت طهارت و طیب در بدن و منزل و محل کار و ساحت  خانه و دفتر و پیشگاه مراکز تحقیق و پژوهش و… برای آن است که انسان خلیفهٴ خداست و خلیفه باید سنّت و سیرت مستخلف عنه را سریرهٴ خود قرار داده، به پاکی و خوش‏بویی از آن جهت که محبوب خداست، علاقه مند باشد. ثانیاً بوی خوب و رعایت پاکیزگی، روح را تلطیف می‏کند؛ زیرا جان آدمی مجاور بدن اوست و تأثیر و تأثّر متقابل آن دو در یک‏دیگر، معقول حکیم و مقبول طبیب است و در پرتوِ طیب و طهارتِ تن، روح ملکوتی تقویت شده، توان پرواز برتر پیدا می‏کند. ثالثاً فرمان مزبور باتحلیل عریق حدیث‏شناسی، به سه اصلِ عموم، دوام واطلاق همراه است؛ یعنی همگانی، همیشگی و همه جانبه و فراگیر است؛ به طوری که تمام انسان‏ها اعم از زن و مرد، پیر و برنا، در تمام دوران زندگی و ایّام عمر و از هر جهت، باید بدن، منزل و محل کار را نظیف و پاکیزه نمایند و آن‏را آلوده نکنند و اگر در اثر رخدادهای پیش بینی نشده آلوده شد، به نظافت آن مبادرت کنند. رعایت این اصول، حقوق و وظایف متقابل تمام شهروندان نسبت به یک‏دیگر و نیز دولت وملت در برابر هم است. رابعاً نسیمِ سبک پا که از کوی و برزن طیّب و معطّر می‏گذرد، نه تنها شامه شهروندان را به بوی خوش آشنا می‏کند، بلکه پیک دوستی و صفا و وفا خواهد بود؛ زیرا چنین فضای پاک و خوش‏بو، محبوب خدای جمیل است که جمال و طیب و عطر را دوست دارد.
۲ . اهتمام اسلام به محیط سالم و اقتصاد سالم
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمود: «إنّ الاسلام نظیف فتنظّفوا فإنّه لایدخل الجنّة إلّا نظیف»؛[۲۴]   «تنظّفوا بکلّ ما استطعتم فإنّ الله تعالی بنی الإسلام علی النظافة و لن یدخل الجنّة إلاّ کلّ نظیف».[۲۵]   ساختار نظام یافتهٴ اسلام، عقیدهٴ توحیدی است که از لوثِ شرک، الحاد، کفر و زندقه طاهر است و خلق حسن است که از رَوْثِ ظلم، کینه، حسد و هر رذیلت دیگر پاک است و فقه و احکام رفتاری است که از فَرْثِ کژراهه رفتن و بیگانه‏وار عمر گذراندن و دیوانه‏وار مردن منزّه است. شایستهٴ چنان دین الهی، این است که متدیّنین به آن از هر پلیدی پاک شوند و از هر پلشتی طاهر باشند؛ زیرا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نظافت را همتای تقوا، وظیفهٴ همگانی و همیشگی و همه جانبه دانست و همان‏طور که در قرآن کریم آمده است: ﴿فاتقوا الله ما استطعتم﴾[۲۶]  آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز دربارهٴ نظافت چنین توصیه فرمود: «تنظّنوا بکلّ ما استطتم».[۲۷]   معنای آن آیه و این حدیث، این است که با هر وسیلهٴ ممکن، پرهیزکاری را حفظ کنید و با هر ابزار میسور، نظافت و پاکیزه‏گی را پاسداری نمایید تا بتوان دربارهٴ امت اسلام شناس دین‏مدار چنین سرود:
زدر درآ و شبستان ما منوّر کن ٭٭٭٭ هوای مجلس روحانیان معطّر کن
بگو به خازن جنّت که خاک این مجلس ٭٭٭٭ به تحفه برْ سوی فردوس و عود مجمر کن
و چون بوی خوش، محبوب خداست، حبیب خدا یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دوستدار اوست. از این جهت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «حبّب إلىّ من دنیاکم… و الطّیب و جعلت قرّة عینى فى الصلاة». برای ترغیب به طیب و تحضیض به تحصیل بوی خوش و فضای عطر آگین، چنین فرمود: «لو أذن الله تعالی فى التجارة لأهل الجنّة لاتّجروا فى البرّ والعطر»؛[۲۹]   یعنی گرچه در بهشت تمام نیازهای بدنی و روحی، بدون رنج تجارت تأمین است، ولی اگر در آن‏جا مجال داد و ستد بود، بهشتیان گندم و عطر را کالای تجاری قرار می‏دانند. کنایه از اهتمام اسلام به نان جامعه است که در پرتو اقتصاد سالم به دست می‏آید و اهتمام به محیط سالم و هوای پاک و معطر است که در ظلّ اصول زیستْ محیطی فراهم می‏شود. بنابراین، امّتِ بهشتی‏منش و جامعهٴ جنّت خوی، می‏کوشد دارای اقتصادی سالم، به دور از فاصله عمیق طبقاتی بین توان‏گر و تهی‏دست و نیز واجد محیطی سالم و دریا و صحرا و هوایی به دور از سِلاح تخریبیِ فاقدان صلاح باشد؛ ولی دولت مقتدر جهنّمی وَشْ می‏جوشد تا با تحریم اقتصادی کشورهای عدالت‏خواه و آزاد منش و با صدور سلاح‏های میکربیِ ناپاکِ شرکت‏های بی‏باک، منطقهٴ وسیعی را به کام ناکامی فرو برد تا خود، سر از کامیابی کاذب برآورد؛ غافل از آن‏که تاریخ کهنِ دنیا که پیر منافق است، جوان موافق نخواهد شد و حکومت غاشمانه و جابرانهٴ آنان دیری نخواهد پایید:
در هوا سود نیست، زان بر گرد ٭٭٭٭ تا ز بودِ تو، برنیارد گرد[۳۰]
۳/ صدقه جاریه در طبیعت سرسبز
پیامبر بزرگ و گرامی اسلام چنین فرمود: «ثلاث یجلین البصر، النظر الی الخضرة وإلی الماء الجارى وإلی الوجه الحسن»؛[۳۱]   سه چیز است که پایهٴ روشنی دیده‏اند: نگاه به سبزه و به آب روان و به روی نیکو. اگر جلوهٴ چشم در دیدن فضای سبز و آب روان است، معلوم می‏شود که ایجاد و حفظ بوستان و گلستان و پارک سبز و روان ساختن جوی صاف، مطلوب اسلام است؛ نه در تحصیل آن کوتاهی رواست و نه در حراست آن، قصور سزاست و نه در نگهداری منابع طبیعی و مراتع و مزارع گل و گیاه، فتور به جاست.
اگر فضای سبز با زرع یا غرس خوشه یا شاخهٴ ثمر بخش همراه است، خیر مضاعف محسوب می‏شود. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) غرس درخت میوه را صدقهٴ ثواب آور دانست و در تشویق آن، چنین فرمود: «من غرس غرساً لم یأکل منه آدمىٌ و لاخلقٌ من خلق الله إلاّ کان له صدقةً».[۳۲]  گسترهٴ فیض خدا باعث شد که ثواب صدقه دادن از راه زرع یا غرس درخت بارآور، اختصاصی به بهره برداری بشر نداشته باشد؛ بلکه اگر هر مخلوقی اعم از حیوان یا انسان از آن استفاده کند، عنوان صدقه بر آن منطبق خواهد شد؛ چنان‏که از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین مأثور است: «من زرع زرعاً فأکل منه طیرٌ کان له صدقةً».[۳۳]�
لازم است به این نکتهٴ فاخر عنایت شود که ارزش فضای سبز و تأمین آن با زرع یا غرس، اختصاصی به مورد امیدواری زارع یا غارس از بهره‏وری شخصی ندارد؛ بلکه در موردی هم که کشاورز یا باغ‏دار، امیدی به حیات خود ندارد و از بهره‏مندی شخصی ناامید است، دستور اسلام به تحصیل فضای سبز محفوظ است. لذا، دو نمونه از احادیث مربوط به ترغیب به زرع و غرس ارائه می‏شود که در یکی امید، حاکم است و در دیگری امیدْ محکوم؛ آن‏که مورد امید است: از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است: «إنّما الأمل رحمةٌ من الله لأُمتّی، لولا الأمل ما أرضعت أمٌ ولداً و لا غرس غارسٌ شجراً»؛   یعنی آرزوی معقول، رحمت خداست که نصیب امّت اسلامی شده است و اگر آرزوی صحیح نمی‏بود، هیچ مادری فرزند را شیر نمی‏داد (زیرا علم به بقا و دوام او نداشت و ندارد) و هیچ نهالْ کاری درخت نمی‏کاشت (چون علم به نموّ و بهره‏برداری از آن را ندارد)؛ آن‏که مورد ناامیدی نیست: از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است: «إن قامت الساعة و فى ید أحدکم فسیلةٌ فإن استطاع أن لایقوم حتی یغرسها فلیغرسها»؛[۳۵]   اگر نشایی در دست یکی از شماست و قیامت در آستانهٴ قیام است و مرگ شما قطعی است، اگر کمترین مهلت برای غرس نهال و کاشتن آن در اختیار دارید، از آن فرصت کوتاه کمک بگیرید و آن را کشت کنید. اهتمام اسلام به فضای سبز، به ویژه خوشه یا شاخه مثمر، کاملاً از مطاوی رهنمودهای رهبران الهی در متون دینی مشهود است؛ به طوری که گاهی کاشتن درخت، در ردیف بهترین و مقدس‏ترین کارهای خیر قرار می‏گیرد؛ چنان‏که از رسول اکرم مأثور است: «سبعٌ یجرى للعبد أجرهنّ و هو فى قبره بعد موته: من علّم علماً أو أجری نهراً او حفر بئرًا أو غرس نخلاً أو بنی مسجداً أو ورّث مصحفاً أو ترک ولداً یستغفر له بعدموته».[۳۶]   در این حدیث شریف، درخت کاری در کنار تعلیم دانش، ساختن مسجد، توریث قرآن یا کتاب علمی سودمند دیگر و… واقع شد که این مقارنه، کاشف از درجهٴ بالای اهتمام اسلام به درخت کاری است. لذا، هم درباره نگهداری درخت و آبیاری آن دستور رسیده است و هم درباره پرهیز از قطع آن. از حضرت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مأثور است: «من سقی طلحةً أو سدرةً فکأنّما سقی مؤمناً من ظمأ»؛[۳۷]   یعنی هر کس درخت محتاج به آبیاری را (درخت سدر و مانند آن خصوصیتی ندارد) سیراب نماید، گویا انسانِ مؤمنِ تشنه را سیراب نمود. همچنین از امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) نقل شده است: از بریدن درخت تر و سبز پرهیز شود؛ مگر برای ضرورت؛[۳۸]  چنان‏که از امام رضا (علیه‌السلام) و امام صادق (علیه‌السلام) در این باره حدیث‏های سودمندی نقل شده است و حفظ آن را برای مناطق کویری و کم درخت و بیابان، نافع‏تر معرفی کردند و قطع درخت را با تبدیل و تعویض، بدون مانع اعلام فرمودند.[۳۹]
۴/ ضرورت تحصیل و نگهداری آب وهوای سالم و زمین حاصل خیز
از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) مأثور است: «لایطیب السکنی إلاّ بثلاث، الهواء الطیّب و الماء الغزیر العذب و الأرض الخوارة»؛[۴۰]   زندگی بدون احراز سه عامل حیاتی گوارا نیست: هوای پاک تمییز، آب فراوان و گوارا و زمین حاصل‏خیز و قابل کشت و زرع/ خداوند تمام عناصر محوری مورد نیاز زندگی بشر را تأمین فرمود و بهره‏برداری از آن‏ها را جزء حقوق بشر قرار داد وجامعه را به صیانت آن‏ها از آفت، انقراض، کمبودی و مانند آن مکلّف کرده است. اگر فرد یا جامعه، دولت یا ملّت در شناخت این عناصر اصلی فتور وَرزد یا در تحصیل یا نگهداری آن‏ها قصور کند، وظیفهٴ دینی خود را انجام نداده است؛ یعنی لازم است دربارهٴ اصل هوا، کیفیت بهره‏برداری از این امانت الهی و چیزهایی که آن را آلوده و بیمار می‏کند و چیزهایی که در پالایش و درمان آن مؤثر است و نحوهٴ پالایش آن، کارشناسی دقیق شده و اجرا شود. همچنین لازم است دربارهٴ اصل آب گوارا، کیفیّت انتفاع از این ذخیرهٴ خدایی و اشیایی که آن را آلوده و مریض می‏کند و اموری که در تطهیر و تنظیف آن مؤثر است و نحوهٴ تصفیهٴ آن، ابتکار فنّی معمول شود. نیز لازم است دربارهٴ اصل زمین حاصل‏خیز، کیفیّت استفاده از این سفرهٴ گستردهٴ الهی و اموری که آن را ویران و بیمار می‏کند و چیزهایی که در اِحیا، تسطیح، کویر زدایی و صیانت از رانش، تأثیر به سزایی دارد، ماهرانه ارزیابی و اقدام شود تا دستور اسلام امتثال شده باشد.
در دین حنیف الهی که در طول تاریخ به منهج‏ها و شریعت‏های متنوّع برای انبیای الهی تجلّی می‏یافت شناخت اصول زیستْ محیطی و تحصیل آن و پرهیز از تخریب آن و سعی برای سالم سازی آن، از بارزترین حقوق انسانی و نیز از روشن‏ترین تکالیف بشری به شمار می‏آید تا نشاط جامعه همراه با سلامت آن و خرّمی افرادْ همراه با صحّت آنان تضمین شود. به همین منظور، دینْ هم از آلوده نمودن هوا، کوی و برزن و اماکن عمومی تحذیر و نهی کرده است و هم اگر چنین رخداد تلخی مشاهده شد، برای بر طرف کردن آن، ترغیب و امر نموده است. چنان‏که امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «إنّ الله عزّ و جلّ إذا أنعم علی عبدٍ نعمةً أحبّ أن یری علیه أثرها، قیل: وکیف ذلک قال: ینظّف ثوبه ویطیّب ریحه ویحسن داره ویکنس أفنیته… »؛[۴۱]   یعنی خداوند دوست دارد نعمتی که به بندهٴ خود داد، اثر آن را ببیند. پرسیده شد: چگونه؟ فرمود: هر فردی جامهٴ خود را نظیف، خود را خوش‏بو، خانه خود را نیکو و پیشگاه منزل خود را رُفت و رو کند.
ملعون بودن متجاوزان به محیط زیست
امور یاد شده، حقوق و وظایف متقابل تمام شهروندان است. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمود: «من أماط عن طریق المسلمین ما یؤذیهم کتب الله له أجر قراءَة أربعماة ایة کلّ حرفٍ بعشر حسنات»؛[۴۲]   هر کس از راه مسلمانان، چیزی را که باعث آزار رهگذر است برطرف کند، خداوند اجر خواندن چهار صد آیه قرآن را در دیوان عمل او ثبت می‏کند که ثواب قراءت هر حرفْ ده حسنه است. منظور از راه، خصوص مسیر زمینی نیست؛ بلکه شامل معبر دریایی و پل ارتباطی هوایی نیز می‏شود. نیز مقصود از چیزی که آزار می‏کند، خصوص موانع عبوری نیست؛ بلکه هرچیزی که مایهٴ اذیت عابرین باشد و یکی از مزایای سلامت یا نشاط را از بین می‏برد (مانند بوی زباله، دود کارخانه) مشمول سخن نغز آن حضرت است و قداست رعایت اصول زیست محیطی، همسان حرمت تلاوت متن مقدس دینی است. از این‏جا به قذارت مقابل آن پی برده، معلوم می‏شود اگر دولت یا ملّتی عمداً به فضای سبز و سالم و نشاط آور نیندیشند و از آلایش آن دریغ نکنند و منطقه زرّین خدا داد طبیعت را آلوده نمایند یا در قبال آلوده کردن صاحبان کارگاه‏های سودجو، مُهر بی مِهری بر لب زنند و خاموش شوند، مشمول قهر خدای قاهر شده، قعر دوزخ جایگاه آنان خواهد بود؛ البته چنان قهری، چنین قعری را به دنبال دارد. لذا، رسول گرامی اسلام فرمود: «ثلاث ملعونٌ من فعلهنّ: المفوّط ظلّ النزال و المانع الماء المنتاب و سادّ الطریق المسلوک»؛[۴۳]  سه گروهند که در اثر سه کار ناروا مورد لعنت خداوند سبحان هستند: ۱/ کسی که مکان عمومی، سایه‏بان‏ها، پارک‏ها، محل نزول مسافران و… را آلوده کند. ۲/ کسی که آب نوبه‏ای را به غصب ببرد؛ یعنی رعایت نوبت نکند. ۳/ کسی که سدّ مَعْبر کند و مانع عبور عابران شود.
رفتار رهبران الهی همتای گفتار آنان برای ترغیب دولت و ملت به رعایت اصول زیستْ محیطی انجام می‏شد. لذا، حضرت امام سجاد (علیه‌السلام) اگر کلوخی را در معبر می‏دیدند از مرکب پیاده می‏شدند و آن را از راه، دور می‏کردند[۴۴]  که مزاحم رهگذر نشود. حضرت مسیح (علیه‌السلام) از کنار گوری می‏گذشت که صاحب آن قبر را معذّب دید. سال بعد، هنگام عبور از کنار آن گور، صاحب آن را در عذاب ندید. پرسید: خدایا! عامل رفع عذاب او چه بود؟ فرمود: فرزند او بزرگ شد و راهی را اصلاح کرد و یتیمی را مکان داد. از این‏رو، از گناه او صرف نظر شد.[۴۵]
گرچه فرهنگ دین، هماره حامی مبادی زیست محیطی است و تدوین فهرست آن در این نوشتار که رسالت آن ارائهٴ اجمالی از ره‏توشهٴ اسلامی است میسور نیست، لیکن واسطة العِقد و بیت الغزل پیام اسلام به دوست‏داران حفظ محیط زیست این است: گرچه حفظ محیط زیست از لحاظی به علوم طبیعی و تجربی بر می‏گردد، لیکن کارآمدی آن، نحوهٴ حیات بشر و تأمین سلامت و شادابی و… صبغهٴ علوم انسانی دارد و در تمام رشته‏های علوم انسانی قبل از هر چیز، انسان شناسی لازم است و انسان کریم را جز قرآن کریم، چیزی تفسیر نمی‏کند و همان‏طور که بهترین روش تفسیری قرآن، گذشته از استعانت به برهان عقلی و استمداد از حدیث صحیح، همانا تفسیر قرآن به قرآن است: «قرآن ز قرآن پرس و بس»، بهترین شیوه انسان شناسی، تفسیر انسان به انسان است؛ یعنی باید متشابهات حسّ و خیال و وهم را از بخش اندیشه، به محکمات عقل نظری ارجاع داد و متشابهات شهوت و غضب را در بخش انگیزه، به محکمات عقل عملی احاله کرد و سرانجام، فطرت یا فطنت و فکرتِ نهادینه شدهٴ الهی را مرجع علم و عمل قرار داد تا صبغهٴ ملکوتی اصول زیست محیطی محفوظ بماند.
پاورقی  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
  ۱- کتاب انتظار بشر از دین ، خلاصه صفحات ۱۹۱-۲۱۰ و همچنین می توانید به کتاب «اسلام و محیط زیست» فصل چهارم مراجعه کنید.
۲  ـ سورهٴ زمر، آیهٴ ۶۲/
۳  ـ سورهٴ سجده، آیهٴ ۷/
۴  ـ سورهٴ غافر، آیهٴ ۶۴/
۵  ـ سورهٴ تین، آیهٴ ۴/
۶  ـ سورهٴ تغابن، آیهٴ ۳/
۷  ـ سورهٴ مؤمنون، آیهٴ ۱۴/
۸  ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۵۰/
۹  ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۱۹/
۱۰  ـ سورهٴ روم، آیهٴ ۴۱/
۱۱  ـ سورهٴ اِسراء، آیهٴ ۷۰/
۱۲  ـ شرح غررالحکم، ج ۵، ص ۱۹۴/
۱۳  ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۳۰/
۱۴  ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۳۱/
۱۵  ـ سورهٴ هود، آیهٴ ۶۱/
۱۶  ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۳۴/
۱۷  ـ حکیم سنایی، حدیقه، ص ۵۵۰/
۱۸  ـ نهج الفصاحه، ج ۲، ص ۶۹۲/
۱۹  ـ نهج‏البلاغه، نامه ۵۳، بند ۷۹/
۲۰  ـ نهج‏الفصاحه، ج ۲، ص ۶۸۳/
۲۱  ـ همان، ص ۶۹۱/
۲۲  ـ بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۲۶۹/
۲۳  ـ نهج‏الفصاحه، ج ۲، ص ۶۰۶/
۲۴  ـ نهج‏الفصاحه، ج ۲، ص ۹۹۸/
۲۵  ـ همان.
۲۶  ـ سورهٴ تغابن، آیهٴ ۱۶/
۲۷  ـ نهج الفصاحه، ج ۲، ص ۶۰۶/
۲۸  ـ دیوان حافظ، غزل ۳۹۷۱/
۲۹  ـ نهج الفصاحه، ج۲، ص۶۰۷/
۳۰  ـ حکیم سنایی، حدیقه، ص ۴۷۴/
۳۱  ـ نهج‏الفصاحه، ج ۱، ص ۲۹۲/
۳۲  ـ نهج الفصاحة، ج ۲، ص ۵۶۳/
۳۳  ـ همان، ج ۱، ص ۴۳۵/
۳۴  ـ همان، ج ۲، ص ۷۱۳/
۳۵  ـ نهج الفصاحة، ج ۲، ص ۷۱۳/
۳۶  ـ همان، ج ۱، ص ۴۹۷/
۳۷  ـ وسایل الشیعة، ج ۱۷، کتاب التجارة، باب ۱۰، من أبواب مقدماتها.
۳۸  ـ بحار الأنوار، ج ۷۶، ص ۳۱۹/
۳۹  ـ وسایل الشیعه، کتاب الزراعة، باب ۷/
۴۰  ـ بحار الأنوار، ج ۲۳۴، ۷۵/
۴۱  ـ بحار الأنوار، ج ۷۶، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶/
۴۲  ـ همان، ج ۷۵، ص ۵۰/
۴۳  ـ وسایل الشیعة، ج ۱، ص ۳۲۵، باب ۱۵، أبواب أحکام الخلوة.
۴۴  ـ بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۵۰/
۴۵  ـ همان، ص ۴۹/

تبلیغات