آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

 

 

 

 

‌«نگاهی‌ به‌ روند جهانی‌ جنبش‌ زنان‌ ‌و موقعیت‌ زن‌ در جمهوری‌ اسلامی‌ ایران»

 

            ‌دکتر مرضیه‌ صدیقی‌

 

 

 

 

 

در اولین‌ نشست‌ مجمع‌ عمومی‌ سازمان‌ ملل‌ متحد که‌ در سال‌ 1945 در سانفرانسیسکو برگزار شد، زنان‌ شرکت‌ کننده‌ خواستار توجه‌ ویژة‌ این‌ سازمان‌ به‌ مسائل‌ زنان‌ جهان‌ شدند و در پی‌ این‌ حرکت، اولین‌ هستة‌ سازماندهی‌ شده‌ در رابطه‌ با زنان‌ جهان‌ تحت‌ عنوان‌ «کمیسیون‌ مقام‌ زن» به‌ عنوان‌ کمیسیون‌ فرعی‌ تحت‌ نظر کمیسیون‌ «حقوق‌ بشر» فعالیت‌ خود را آغاز نمود.

 

واژه‌هایی‌ از قبیل‌ «مقام‌ زن» و «حقوق‌ بشر» ترنمی‌ خوش‌ آهنگ‌ داشت‌ لکن‌ اینک‌ که‌ این‌ ندا از سا 1945 به‌ مدت‌ بیش‌ از 50 سال‌ در دنیا طنین‌ افکنده، آثار ناخوشایند آن‌ در حرکتها و تشکل‌های‌ ایجاد شده‌ در دنیا بخوبی‌ بچشم‌ می‌خورد. آنچنانکه‌ سردمداران‌ نهضتهای‌ آزادی‌ زنان‌ در جهان‌ غرب‌ را نیز حیرت‌ زده‌ و انگشت‌ بدهان‌ وادار نموده‌ تا زبان‌ به‌ اعتراف‌ بگشایند و بگویند:

 

«ممکن‌ است‌ زنان‌ امروزه‌ به‌ آزادی‌ و برابری‌ رسیده‌ باشند ولیکن‌ هیچگاه‌ به‌ این‌ فلاکت‌ و بدبختی‌ نبوده‌اند».(1)

 

بررسیهای‌ دهة‌ گذشته‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تنها مسبب‌ این‌ رنج‌ و بدبختی، حاکمیت‌ واژه‌ای‌ دروغین‌ به‌ نام‌ «برابری» است. زنان‌ غرب‌ در واقع‌ بردة‌ آزادی‌ خود شده‌اند. آنها توسط‌ حلقة‌ آزادی‌ محاصره‌ گشته‌اند در حالیکه‌ حلقة‌ زندگی‌ را از دست‌ داده‌اند. آنها کنترل‌ زاد و ولد را بدست‌ گرفته‌اند اما به‌ چه‌ قیمت؟ به‌ قیمت‌ نابودی‌ آن‌ ... موناشارن، نویسندة‌ امریکایی‌ در مقاله‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ «اشتباه‌ فمینیست‌ها» می‌نویسد:

 

«آزادی‌ زنان‌ برای‌ ما افزایش‌ درآمد، سیگار ویژة‌ زنان، حق‌ انتخاب‌ برای‌ تنها زیستن‌ و تشکیل‌ خانوادة‌ یک‌ نفره، ایجاد مراکز بحران‌ تجاوز، اعتبارات‌ فردی، عشق‌ آزاد و زنان‌ متخصص‌ بیماریهای‌ زنان‌ را به‌ ارمغان‌ آورد ولیکن‌ در ازای‌ آن‌ چیزی‌ را به‌ غارت‌ برده‌ که‌ خوشبختی‌ بسیاری‌ از زنان‌ در گرو است‌ و آن‌ وجود «همسر» و خانواده‌ است.»

 

در اوایل‌ دهة‌ 1910، پیشروان‌ حقوق‌ زنان‌ در امریکا کلمة‌ «فمینیسم» را به‌ فرهنگ‌ لغات‌ غربی‌ وارد کردند و بدنبال‌ ابداع‌ این‌ لغت، زنان‌ معروف‌ غرب‌ بخصوص‌ هنرپیشه‌ها خود را به‌ این‌ صفت‌ خواندند. در سال‌ 1916 حزب‌ ملی‌ زنان‌ فعالیت‌ خود را آغاز کرد. در راستای‌ برقراری‌ این‌ برابریها در سال‌ 1920 غرب‌ به‌ زنان‌ جامعه، برگزاری‌ مسابقات‌ ملکة‌ زیبایی‌ میان‌ دختران‌ جوان‌ را اهدأ کرد و در مقابل، قانونگزاران، رهبران‌ کارگری‌ و کارفرمایی‌ و حتی‌ تعدادی‌ از گروههای‌ زنان، از قوانین‌ و سیاستهای‌ کارگری‌ حمایت‌ شدید کردند که‌ در واقع‌ طرفدار حفظ‌ مشاغل‌ مردان‌ و حمایت‌ از آنان‌ و بی‌توجه‌ به‌ حقوق‌ زنان‌ بود. تعداد پزشکان‌ زن‌ کمتر از سال‌ 1910 شد که‌ خود نشانگر سوق‌ ندادن‌ زنان‌ به‌ سوی‌ علم‌ و دانش‌ بود و قوانین‌ و مقررات‌ ایالتی‌ باعث‌ شدند که‌ هزاران‌ زن‌ از کار خود اخراج‌ شده‌ و دستمزد زنان‌ پائین‌تر از مردان‌ تعیین‌ گردد که‌ این‌ خود نیز بیانگر فاصلة‌ زیاد بین‌ شعارها و واقعیت‌های‌ موجود در جهان‌ غرب‌ است.

 

با انقلاب‌ صنعتی، نهضتهای‌ فمینیستی‌ نیز فشار خود را در راستای‌ اشتغال‌ زنان‌ در فعالیتهای‌ صنعتی‌ افزایش‌ دادند بدون‌ آنکه‌ برای‌ کانون‌ خانواده‌ و نقش‌ حیاتی‌ زن‌ به‌ عنوان‌ همسر و مادر، برنامه‌ای‌ اندیشیده‌ باشند. به‌ نام‌ آزادی‌ زن‌ و برابری‌ او با مرد، جایگاه‌ والای‌ زن‌ به‌ عنوان‌ مربی‌ جامعه‌ لگدمال‌ شد و ارزش‌ اقتصادی‌ به‌ وقت‌ و کار وی‌ جانشین‌ ارزش‌ نقش‌ تربیتی‌ او گردید.

 

شاید در ابتدا این‌ حرکت، ظاهری‌ رضایتبخش‌ و مؤ‌ثر داشت‌ لکن‌ اینک‌ که‌ دهها سال‌ از تسر‌ی‌ این‌ حرکت‌ در کشورهای‌ جهان‌ و بخصوص‌ جهان‌ غرب‌ می‌گذرد، نشستهای‌ عدیدة‌ بین‌المللی‌ و منطقه‌ای‌ در جهان‌ در خصوص‌ مسائل‌ زنان‌ همه‌ و همه‌ حاکی‌ از نارضایتی‌ زنان‌ دنیا از دستاوردهای‌ حرکتهای‌ مذکور است.

 

در سند کنفرانس‌ جمعیت‌ و توسعه‌ بعنوان‌ جمع‌بندی‌ مسائل‌ دهة‌ اخیر آمده‌ است:

 

«تغییرات‌ چشمگیری‌ در وضعیت‌ زنان‌ در بسیاری‌ از کشورها رخ‌ داده‌ است‌ از جمله‌ افزایش‌ میزان‌ تحصیلات، افزایش‌ نیروی‌ کار زن‌ در مشاغل‌ مختلفه، افزایش‌ درآمد آنان‌ و... لکن‌ این‌ تغییرات‌ روند مثبتی‌ را در وضعیت‌ زندگی‌ زنان‌ ایجاد نکرده‌ است. در بعضی‌ از کشورها بدلیل‌ عدم‌ مشارکت‌ همسران‌ در مسئولیتها، زنان‌ علاوه‌ بر مشاغل‌ بیرون‌ از منزل، کماکان‌ تمامی‌ مسئولیتهای‌ خانواده‌ را نیز به‌ دوش‌ می‌کشند که‌ این‌ خود فشاری‌ مضاعف‌ بر دوش‌ این‌ جمعیت‌ می‌باشد».

 

مراجع‌ بین‌المللی‌ در ارائة‌ الگوهای‌ موفق‌ جهانی‌ برای‌ زنان‌ عاجز مانده‌اند و در بسیاری‌ از جوامع‌ نه‌ تنها زنان‌ جایگاه‌ و ارزش‌ بالنسبة‌ سنتی‌ خود را از دست‌ داده‌اند، بلکه‌ در فرآیند مبارزات‌ جنسیتی‌ تبدیل‌ به‌ موجوداتی‌ بی‌هویت‌ شده‌اند که‌ نه‌ از روح‌ لطیف‌ و پرعطوفت‌ زنانة‌ آنها اثری‌ باقی‌ مانده‌ و نه‌ از دریای‌ بی‌کران‌ محبت‌ مادرانه‌شان.

 

شاخصهای‌ اندازه‌گیری‌ نقش‌ زنان‌ در دنیای‌ امروز، میزان‌ اشتغال، افزایش‌ درآمد، آزادی‌ در کنترل‌ باروری، افزایش‌ میانگین‌ سن‌ ازدواج‌ و ... می‌باشد در حالیکه‌ متر اصلی‌ برای‌ تعیین‌ نقش‌ واقعی‌ زنان‌ در جهان‌ چیز دیگری‌ است. ظاهراً‌ مراجع‌ بین‌المللی‌ فراموش‌ کرده‌اند که‌ شاخصهای‌ انسان‌ بودن‌ و زن‌ بودن، واحدهای‌ اندازه‌گیری‌ دیگری‌ دارد. اگر متر مقایسة‌ جهانی، شاخصهای‌ تعالی‌ انسانها بود دیگر جهان‌ غرب‌ سردمدار برگزاری‌ اجلاسهای‌ جهانی‌ برای‌ حرکتهای‌ زنان‌ دنیا نبود. به‌ راستی‌ که‌ 50 سال‌ تلاش‌ شد تا شاخصها رنگ‌ و بوی‌ تعالی‌ انسان‌ نگیرند لکن‌ از آنجا که‌ انسان‌ به‌ فطرت‌ خویش‌ باز می‌گردد، پس‌ از 50 سال‌ تلاش‌ دنیای‌ غرب‌ نظاره‌گر آن‌ هستیم‌ که‌ موجی‌ از اعتراض‌های‌ جهانی‌ سندهای‌ بین‌المللی‌ را مورد تهاجم‌ قرار می‌دهد و نوید بیداری‌ بشر به‌ طرفداران‌ حقانیت‌ روحی‌ تازه‌ می‌بخشد. امید است‌ بررسی‌ برخی‌ از شاخصهای‌ انسانی‌ و روند تغییرات‌ آن‌ در کشورهای‌ غربی‌ و مقایسه‌ با وضعیت‌ زنان‌ در جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ بتواند زمینه‌های‌ مثبتی‌ را برای‌ شناخت‌ اهداف‌ استعماری‌ غرب‌ در خصوص‌ زنان‌ ایجاد نموده‌ و بار مسئولیتی‌ متعهدین‌ کشور را در قبال‌ ضرورت‌ تبیین‌ هرچه‌ بیشتر مبانی‌ اسلامی‌ در خصوص‌ زنان، سنگین‌تر نماید.

 

 

 

‌1- امنیت‌ اجتماعی‌ زنان‌

 

امنیت‌ اجتماعی‌ جوامع‌ را اصولاً‌ دو فرآیند اخلاق‌ تحت‌ تأ‌ثیر فرهنگ‌ عامه‌ و قوانین‌ مدون‌ حمایت‌ می‌کنند. از دیدگاه‌ اسلام‌ زن، دارای‌ کرامت‌ است‌ و ارزش‌ معنوی‌ او بسیار والاست. بر این‌ معنا آیات‌ بسیاری‌ از جمله‌ آیه‌ 35 سورة‌ احزاب، آیه‌ 95 سوره‌ آل‌ عمران، آیه‌ 124 سوره‌ نسأ، آیه‌ 58 ، سوره‌ نمل، آیة‌ 23 سوره‌ ملک، آیه‌ 40 سوره‌ حدید، آیات‌ 67 و 68 سوره‌ توبه، آیه‌ 44 سوره‌ روم، آیه‌ 15 سوره‌ جاثیه، آیه‌ 23 سوره‌ جن‌ و آیه‌ 36 سوره‌ اسرأ دلالت‌ دارد. از این‌ رو زن‌ مسلمان‌ از کلیة‌ مواهب‌ اجتماعی‌ زندگی‌ برخوردار بوده‌ و می‌تواند در چهارچوب‌ قوانین‌ و موازین‌ اسلام‌ در تمام‌ شئونات‌ اجتماعی، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ فعالیت‌ نماید و از امنیت‌ اجتماعی‌ لازم‌ نیز برخوردار باشد. به‌ گفتة‌ بسیاری‌ از زنان‌ اروپایی‌ و امریکایی‌ که‌ در ایران‌ ساکن‌ بوده‌ و یا مدتی‌ را اقامت‌ داشته‌اند، امنیت‌ اجتماعی‌ موجود برای‌ زنان‌ در این‌ کشور، غیرقابل‌ تصور برای‌ زنان‌ غرب‌ می‌باشد. زندگی‌ در چنین‌ فضای‌ عاری‌ از تنشهای‌ اجتماعی‌ ناشی‌ از سوءاستفاده‌های‌ جنسی‌ از زنان‌ برای‌ بسیاری‌ از زنان‌ غرب‌ جنبة‌ آرمانی‌ دارد.

 

در دهة‌ اخیر بسیاری‌ از نشریات‌ امریکایی‌ از نیویورک‌ تایمز گرفته‌ تا نشریات‌ داخلی‌ مرتباً‌ بر علیه‌ جنبشهای‌ زنان، مقاله‌ ارائه‌ داده‌اند. آنها معتقدند که‌ بسیاری‌ از مشکلات‌ موجود جامعه‌ از جمله‌ مسائل‌ روحی‌ زنان، خودکشی‌ دختران‌ جوان، خشونت‌ علیه‌ زنان، سقط‌ جنین‌ و غیره‌ ناشی‌ از حرکتهای‌ فمینیستی‌ بوده‌است.

 

حدود 300000 دختر کمتر از 18 سال‌ در ایالات‌ متحدة‌ آمریکا درگیر روسپیگری‌ هستند(2)، و معضل‌ سوءاستفاده‌ از بچه‌ها در روسپیگری‌ و مجلات‌ فاسد یکی‌ از بزرگترین‌ مشکلات‌ امروز آمریکا، اروپا و روسیه‌ است. شبکه‌های‌ جهانی‌ عدیده‌ای‌ در رابطه‌ با ربودن‌ یا خرید و فروش‌ کودکان‌ و سوءاستفاده‌های‌ جنسی‌ از آنان‌ وجود دارد و همچنین‌ حربه‌هایی‌ از جمله‌ آلوده‌ کردن‌ آنها به‌ مواد مخدر، انتقال‌ آنها به‌ کشورهای‌ دیگر و منزوی‌ کردن‌ آنها به‌ لحاظ‌ نداشتن‌ زبان‌ و غیرقانونی‌ بودن‌ حضور آنها در آن‌ کشورها به‌ اعمال‌ خشونت‌ به‌ منظور وادار نمودن‌ آنان‌ به‌ روسپیگری، بکار گرفته‌ می‌شود.

 

کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ بخصوص‌ خاور دور شدیداً‌ درگیر معضلات‌ ناشی‌ از سوءاستفاده‌های‌ جنسی‌ جهان‌ غرب‌ از بچه‌های‌ آنان‌ می‌باشند، بطوریکه‌ طبق‌ آخرین‌ تحقیق‌ بعمل‌ آمده‌ در تایلند در خصوص‌ ایدز، یک‌ سوم‌ بچه‌های‌ درگیر روسپیگری‌ دارای‌HIV  مثبت‌ می‌باشند.

 

توسعة‌ صنعت‌ توریسم‌ در این‌ کشورها، تهاجم‌ فرهنگی‌ و فراتر از آن‌ گسترش‌ خوی‌ حیوانیت‌ و حقارت‌ را به‌ ارمغان‌ آورده‌ است. در یک‌ مطالعه‌ که‌ وضعیت‌ 160 نفر دستگیر شده‌ در آسیا را در رابطه‌ با سوءاستفاده‌های‌ جنسی‌ از بچه‌ها در خلال‌ سالهای‌ 1992 تا 1994 بررسی‌ نمودند، 25% این‌ افراد امریکایی، 18 درصد آلمانی، 14 درصد استرالیایی، 12% انگلیسی‌ و 6% فرانسوی‌ بوده‌اند.

 

طبق‌ آمارهای‌ ارائه‌ شده‌ در آمریکا در سال‌ 1985، حدود 100000 مورد تجاوز به‌ کودکان‌ توسط‌ محارم‌ آنان‌ گزارش‌ شده‌ است. همچنین‌ در سال‌ 1986، 1500 کودک‌ به‌ دلیل‌ ضرب‌ و شتم‌ در خانه‌ جان‌ خود را از دست‌ دادند. این‌ آمار گویای‌ عدم‌ امنیت‌ خانوادگی‌ و اجتماعی‌ برای‌ زنان‌ و کودکان‌ در جهان‌ غرب‌ است. وقتی‌ حتی‌ کودکان‌ در کانون‌ خانواده‌ که‌ هستة‌ اصلی‌ اجتماع‌ را تشکیل‌ می‌دهد همواره‌ در معرض‌ خطر باشند چگونه‌ می‌توان‌ چنین‌ جامعه‌ای‌ را الگوی‌ رشد و توسعة‌ اجتماعی‌ قرار داد؟

 

‌2-  جرایم‌ و زنان‌ زندانی‌

 

یک‌ بررسی‌ اجمالی‌ از وضعیت‌ زنان‌ مجرم‌ و زندانی‌ در ایران‌ نشان‌ می‌دهد که‌ بدلیل‌ شرایط‌ اخلاقی‌ و اجتماعی‌ حاکم‌ و غلبة‌ حجب‌ و عفاف‌ در زنان، درصد زنان‌ متخلف‌ که‌ مستوجب‌ کیفر می‌شوند نسبت‌ به‌ مردان‌ کمتر است.

 

از کل‌ مجرمین‌ دستگیر شده‌ در سال‌ 72 که‌ بالغ‌ بر 45999 نفر بوده‌اند تعداد 4701 نفر آنان‌ زن‌ هستند که‌ از این‌ تعداد 726 نفر زیر 18 سال‌ و 2403 نفر بین‌ 19 تا سی‌ سال‌ و 1573 نفر بالای‌ 30 سال‌ سن‌ دارند که‌ اغلب‌ به‌ جرم‌ ولگردی‌ که‌ شاید برگرفته‌ است‌ از رانده‌ شدن‌ از خانه‌ به‌ سبب‌ فقر اقتصادی‌ و یا قاچاق، اعتیاد، سرقت، حوادث‌ رانندگی، صدور چک‌ بلامحل‌ و غیره‌ در بازدداشت‌ به‌ سر می‌برند. حال‌ آنکه‌ در شرایط‌ فعلی‌ جهان، دنیای‌ غرب‌ وحشتزده‌ از تسر‌ی‌ و رواج‌ جرم‌ و خشونت‌ توسط‌ دختران‌ جوان‌ و زنان‌ از طریق‌ تشکیل‌ دسته‌های‌ جرم‌ و جنایت‌ می‌باشد. طبق‌ مطالعه‌ای‌ که‌ از طریق‌ رسانه‌های‌ آمرکیا انجام‌ گرفته، گرایش‌ دخترها به‌ خشونت‌ و اقدامات‌ مجرمانه‌ توسط‌ آنان‌ به‌ سرعت‌ در امریکا و به‌ رشد است‌ و موجبات‌ نگرانی‌ اجتماعی‌ را فراهم‌ آورده‌ است.

 

‌3-  زنان‌ و طلاق‌

 

کانون‌ خانواده‌ بعنوان‌ اصلی‌ترین‌ هستة‌ تربیت‌ نسل‌ آینده‌ همواره‌ در آموزه‌های‌ اسلامی‌ از اهمیت‌ ویژه‌ای‌ برخوردار است، اتخاذ سیاستها و اجرای‌ برنامه‌های‌ خاص‌ به‌ منظور تحکیم‌ این‌ کانون‌ در سرلوحة‌ کار نظام‌ قرار داشته‌ و کاهش‌ نسبت‌ طلاق‌ به‌ ازدواج‌ از 7/10 در سال‌ 1355 به‌ 8 در سال‌ 1371 مبین‌ این‌ واقعیت‌ است. حال‌ آنکه‌ در جهان‌ غرب‌ بدلیل‌ تهی‌ بودن‌ زندگیها از غنای‌ ایدئولوژیهای‌ مذهبی‌ و گسترش‌ حرکتهای‌ آزادیخواهانة‌ زنان‌ بدون‌ توجه‌ به‌ عواقب‌ ناخوشایند آن، روزبروز بر میزان‌ طلاق‌ افزوده‌ می‌شود.

 

در امریکا از هر 2 ازدواج‌ یکی‌ به‌ طلاق‌ می‌انجامد و در روسیه‌ از هر 3 ازدواج‌ یکی. معضل‌ رو به‌ گسترش‌ خانواده‌های‌ تک‌ والدینی‌ بخصوص‌ در کشورهای‌ غربی‌ این‌ پدیده‌ را به‌ عنوان‌ یکی‌ از مسائل‌ مهم‌ روز مطرح‌ می‌نماید. یک‌ چهارم‌ کودکان‌ برخی‌ از کشورنهای‌ صنعتی‌ در خانواده‌های‌ تک‌ والدینی‌ بزرگ‌ می‌شوند. سردمداران‌ این‌ بحران‌ ایالات‌ متحدة‌ امریکاست‌ که‌ در آن‌ 25 درصد خانواده‌های‌ دارای‌ فرزند زیر 15 سال‌ را خانواده‌های‌ تک‌ والدینی‌ تشکیل‌ می‌دهند.

 

لنور ویتزمن‌(Lenore Weitzman)  نویسندة‌ امریکایی‌ در کتاب‌ «انقلاب‌ طلاق» در مقایسة‌ سیستم‌ جدید قوانین‌ طلاق‌ با شیوة‌ قبلی‌ آن‌ در امریکا می‌نویسد:

 

«با توجه‌ به‌ اینکه‌ نقش‌ زن‌ و مرد در ازدواج‌ متفاوت‌ است‌ و معمولاً‌ مرد درآمد بیشتری‌ داشته‌ و در زمان‌ طلاق‌ زن‌ سرپرستی‌ بچه‌ها را می‌گیرد، لذا برابر دانستن‌ زن‌ و مرد در زنان‌ طلاق‌ به‌ نفع‌ مردان‌ و به‌ زیان‌ زنان‌ و کودکان‌ است»(3).

 

تحقیقات‌ و آمارگیری‌ از وضعیت‌ زنان‌ و مردان‌ پس‌ از طلاق‌ با قوانین‌ جدید نشان‌ می‌دهد که‌ استاندارد زندگی‌ زنان‌ 30 درصد کاهش‌ و درخصوص‌ مردان‌ 10 تا 15% بهبود یافته‌ است. نهایتاً‌ در تابستان‌ سال‌ 1986، لنور ویتزمن‌ در مقابل‌ کنگرة‌ امریکا اعتراف‌ به‌ شکست‌ قانون‌ جدید طلاق‌ که‌ در آن‌ توجهی‌ به‌ مقصر طلاق‌ نمی‌شود و «برابری‌ مطلق» در آن‌ حاکم‌ است‌ وارد نمود.

 

مطالعه‌ای‌ که‌ در دهة‌ 1980 در امریکا انجام‌ گرفته‌ نشان‌ می‌دهد که‌ مردهایی‌ که‌ زنانشان‌ را طلاق‌ داده‌اند گرایشی‌ به‌ پرداخت‌ هزینه‌های‌ تعیین‌ شده‌ توسط‌ دادگاه‌ برای‌ فرزندانشان‌ ندارند. حدود  3  2  این‌ مردان‌ اقساط‌ ماشینشان‌ بیش‌ از مبالغ‌ پرداختی‌ برای‌ نگهداری‌ فرزندانشان‌ است‌ و در سال‌ 1988 طبق‌ آمار دفتراجرائی‌ حمایت‌ از کودکان‌ از 25 میلیارد دلار هزینه‌ لازم‌الپرداخت‌ برای‌ کودکان‌ تحت‌ پوشش، فقط‌ مبلغ‌ 5/2 میلیارد توسط‌ پدران‌ آنها پرداخت‌ گردیده‌ و بر طبق‌ این‌ مطالعه‌ تنها چیزی‌ که‌ وجدان‌ اخلاقی‌ اینگونه‌ پدران‌ را بیدار می‌کند ترس‌ از زندان‌است‌ که‌ به‌عنوان‌ حربه‌ای‌ برای ‌انجام‌تعهدات‌آنان‌ نسبت‌ به‌فرزندانشان ‌بکار گرفته‌ می‌شود.

 

امروزه‌ در کشور ما حل‌ و فصل‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ خانواده‌ از جمله‌ طلاق‌ توسط‌ دادگاههای‌ خانواده‌ صورت‌ می‌گیرد. طلاق‌ یا به‌ سبب‌ تقاضای‌ زن‌ و یا به‌ دلیل‌ تمایل‌ مرد به‌ وقوع‌ می‌پیوندد و علت‌ عمدة‌ آن‌ یا ترک‌ انفاق‌ از سوی‌ زوج‌ و بدرفتاری‌ و ناهنجاری‌ اخلاقی‌ اوست‌ و یا عدم‌ تمکین‌ زن‌ از شوهر و نداشتن‌ توافق‌ اخلاقی. در سال‌ 1371 تعداد 18380 پرونده‌ منجر به‌ طلاق‌ در دادگاههای‌ مدنی‌ خاص‌ مطرح‌ بود که‌ منجر به‌ صدور حکم‌ گردیده‌ و دادگاههای‌ مستقل‌ نیز به‌ 3449 مورد درخواست‌ طلاق‌ رسیدگی‌ کرده‌ و حکم‌ داده‌اند.

 

‌4-  زنان‌ سالمند و بی‌سرپرست‌

 

جامعة‌ مسلمان‌ ایران‌ با الهام‌ از فرهنگ‌ غنی‌ اسلام‌ که‌ همواره‌ رسیدگی‌ به‌ سالمندان‌ و بی‌سرپرستان‌ بخصوص‌ زنان‌ را در سرلوحة‌ کار خود قرار داده‌ است، در قالب‌ تشکلهای‌ کوچک‌ مردمی‌ و یا خانوادگی‌ به‌ این‌ امر اهتمام‌ داشته‌ و آن‌ را جزئی‌ از فرهنگ‌ فرد می‌داند.

 

در شرایطی‌ که‌ جهان‌ غرب‌ در پی‌ رشد خانواده‌های‌ تک‌ نفره‌ می‌رود تا سالمندان‌ را نیز بعنوان‌ عناصر مانع‌ و بازدارنده‌ از بافت‌ خانوادگی‌ جامعه‌ حذف‌ نموده‌ و ایزوله‌ نماید، جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ با الهام‌ از مذهب‌ و سنت‌های‌ ملی‌ این‌ مسئلة‌ اجتماعی‌ را با ظرافتی‌ خاص‌ در کنترل‌ در آورده‌ است‌ بطوریکه‌ وجود سالمندان‌ در خانواده‌ها بعنوان‌ یک‌ نعمت‌ و ارزش‌ مورد قبول‌ افکار عمومی‌ است.

 

با الهام‌ از اصول‌ 21 و 29 قانون‌ اساسی‌ و به‌ منظور حمایت‌ از افراد و خانواده‌های‌ نیازمند و بی‌سرپرست، سازمان‌ بهزیستی‌ کشور به‌ وجود آمده‌ تعدادی‌ از افراد تحت‌ پوشش‌ این‌ سازمان‌ زنانی‌ هستند که‌ بنا به‌ دلایلی‌ نظیر فوت، از کارافتادگی‌ و یا مفقودالاثر بودن‌ سرپرست‌ یا زندانی‌ بودن‌ همسر و یا طلاق، قادر به‌ تأ‌مین‌ معاش‌ و حداقل‌ نیازهای‌ زندگی‌ نیستند. تصویب‌ قانون‌ حمایت‌ از زنان‌ و کودکان‌ بی‌سرپرست‌ نیز نقطة‌ عطفی‌ در حمایت‌ از این‌ قشر بوده‌ است‌ که‌ اجرای‌ بخش‌ اعظم‌ آن‌ بعهدة‌ کمیته‌ امداد حضرت‌ امام(ره) و سازمان‌ بهزیستی‌ است.

 

‌‌5 - اغفال‌ و خشونتهای‌ جنسی‌

 

موضوع‌ خشونت‌ جنسی‌ علیه‌ زنان‌ در ایران‌ به‌ دلیل‌ وضعیت‌ مذهبی، فرهنگ‌ و اجتماعی‌ زنان‌ بسیار محدود است‌ زیرا رعایت‌ عفت‌ از جمله‌ تعالیم‌ مذهبی‌ و از واجبات‌ دین‌ است‌ در قوانین‌ جاری‌ مملکتی‌ که‌ از احکام‌ شرعی‌ نشأ‌ت‌ گرفته‌ است‌ احرام‌ به‌ زنان‌ از مهمترین‌ وظایف‌ اخلاقی‌ و مذهبی‌ مردان‌ است‌ و برای‌ ارتکاب‌ اعمالی‌ چون‌ اغفال، تجاوز به‌ عنف‌ و ... مجازاتهای‌ بسیار سنگینی‌ در نظر گرفته‌ شده‌ است‌ به‌ همین‌ جهت‌ درصد ارتکاب‌ اینگونه‌ جرائم‌ به‌ حدی‌ نیست‌ که‌ در شاخصهای‌ آماری‌ جائی‌ داشته‌ باشد خصوصاً‌ که‌ در ایران‌ بر خانواده‌ و حفظ‌ کیان‌ و استحکام‌ آن‌ تأ‌کید می‌شود و اغلب‌ مسائل‌ در درون‌ خانواده‌ حل‌ و فصل‌ می‌گردد و کانون‌ خانواده، مهمترین‌ پناهگاه‌ برای‌ زن‌ به‌ شمار می‌رود.

 

حسب‌ اعلام‌ مرکز آمار ایران‌ در سال‌ 71 تعداد 31090 مورد پرونده‌ درخصوص‌ اعمال‌ منافی‌ عفت‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ که‌ 20636 مورد آن‌ در دادگاههای‌ کیفری‌ منجر به‌ صدور حکم‌ قطعی‌ شده‌ و از این‌ تعداد 4458 مورد نیز در مرحلة‌ تجدیدنظر منجر به‌ صدور حکم‌ گردیده‌ است. و به‌ این‌ ترتیب‌ تعداد 10454 پروندة‌ مطروحه‌ در دادسراها از این‌ حیث‌ منجر به‌ صدور حکم‌ محکومیت‌ نشده‌ است‌ و این‌ رقم‌ با توجه‌ به‌ اینکه‌ حسب‌ آمار منتشره‌ در کانادا از هر چهار زن‌ و در بسیاری‌ از نقاط‌ امریکا از هر سه‌ زن‌ یکی‌ مورد تجاوز قرار می‌گیرد بسیار قلیل‌ و اندک‌ است.

 

با توجه‌ به‌ ترویج‌ اعمال‌ خشونت‌بار نسبت‌ به‌ زنان‌ در سطح‌ جهانی‌ در «کنوانسیون‌ رفع‌ تبعیض‌ علیه‌ زنان» و «بیانیة‌ رفع‌ خشونت‌ علیه‌ زنان» و «بیانیه‌ و برنامة‌ عمل‌ اجلاس‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر در سال‌ 1993» دولت‌ها مکلف‌ شدند تا عملیات‌ توهین‌آمیز و خفت‌بار مثل‌ قاچاق‌ زنان‌ و نوجوانان‌ و کودکان‌ و استعمار زنان‌ از طریق‌ روسپیگری‌ را ممنوع‌ اعلام‌ کنند و این‌ در حالی‌ است‌ که‌ قوانین‌ بازدارندة‌ شرعی‌ و عرفی‌ ایران‌ قبل‌ از معاهدات، توصیه‌ها و بیانیه‌های‌ مذکور اجرا می‌شده‌ و از عفت‌ جامعة‌ زنان‌ دفاع‌ می‌نموده‌ است.

 

‌6- خشونت‌ جسمی‌ و ضرب‌ و شتم‌ زنان‌

 

به‌ موجب‌ قانون‌ اساسی‌ زن‌ و مرد یکسان‌ در حمایت‌ قانون‌ قرار دارند و به‌ همین‌ لحاظ‌ در صورتیکه‌ زنی‌ از ناحیة‌ هر فرد حتی‌ بستگانش‌ دچار ضرب‌ و شتم‌ شود قوانین‌ کیفری‌ در حدود و قصاص‌ و تعزیرات‌ از وی‌ حمایت‌ می‌کنند، همانگونه‌ که‌ متجاوزان‌ به‌ مردان‌ کیفر می‌بینند. خاطیان‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ در صورت‌ مراجعة‌ زنان‌ مضروب‌ و مصدوم‌ به‌ محاکم‌ عمومی‌ و دادخواهی‌ از آنان‌ مورد کیفر قرار می‌گیرند در غیراین‌ صورت‌ موضوع‌ در نهاد خانواده‌ حل‌ و فصل‌ شده‌ و به‌ سبب‌ عدم‌ انعکاس‌ آن‌ به‌ محاکم‌ قضایی‌ و مراجع‌ انتظامی، آمار دقیقی‌ از این‌ امر در دست‌ نیست.

 

در شرایط‌ کنونی‌ دنیا با بحران‌ «خشونت‌ علیه‌ زنان» مواجه‌ است‌ و رسیدگی‌ به‌ این‌ موضوع‌ در دستور کار کلیة‌ اجلاسهای‌ بین‌المللی‌ مربوط‌ به‌ زنان‌ و خانواده‌ قرار گرفته‌ است. ضعیف‌ شدن‌ اعتقادات‌ جوامع‌ و بی‌بندوباری‌ حاصل‌ از آنان‌ گسترة‌ خشونت‌ را در جهان‌ غرب‌ وسیعتر نموده‌ و زنان‌ و کودکان‌ بیشترین‌ قربانیان‌ این‌ پدیده‌ هستند. در کلیة‌ سندهای‌ بین‌المللی‌ که‌ در برنامة‌ کار سازمان‌ ملل‌ متحد وجود دارد هر کجا صحبتی‌ از زنان‌ به‌ میان‌ می‌آید مقولة‌ رفع‌ خشونت‌ علیه‌ زنان‌ نیز مطرح‌ می‌گردد. سازمانها و تشکلهای‌ عدیده‌ای‌ در سطوح‌ جهانی‌ و کشورها بصور دولتی‌ و غیردولتی‌ در این‌ رابطه‌ ایجاد شده‌ و این‌ مسئله‌ حقیقتاً‌ از حالت‌ «مشکل» خارج‌ شده‌ و به‌ «بحران» تبدیل‌ گشته‌ است. جهان‌ غرب‌ بدنبال‌ آن‌ است‌ که‌ این‌ بحران‌ را از طریق‌ اداری‌ و اجرائی‌ حل‌ نماید حال‌ آنکه‌ حلقة‌ مفقوده‌ جای‌ دیگری‌ است. بسیاری‌ از کارشناسان‌ محافل‌ بین‌المللی‌ در دنیا متوجه‌ نقش‌ مؤ‌ثر مذهب‌ در رفع‌ این‌ بحران‌ شده‌اند لکن‌ اجرای‌ برنامه‌های‌ لازم، نیازمند تحولات‌ اساسی‌ درسیستم‌ نگرش‌ جهانی‌ است.

 

‌7- امنیت‌ روانی‌ زنان‌

 

نگاهی‌ مختصر به‌ سیر تحولت‌ تاریخی‌ در نگرش‌ به‌ زن‌ حاکی‌ از ظلم‌ و ستمی‌ تاریخی‌ به‌ نیمی‌ از جامعة‌ بشری‌ است‌ که‌ اثرات‌ منفی‌ خود را بر روح‌ و روان‌ زنان‌ حک‌ نموده‌ است. از جملة‌ این‌ مصادیق‌ می‌توان‌ به‌ موارد زیر اشاره‌ نمود.

 

            ‌--‌‌ در خانواده‌های‌ روم‌ و یونان‌ قبل‌ از میلاد، دختران‌ و زنان‌ برای‌ همیشه‌ کنیز بودند و مانند اشیأ و حیوانات‌ مورد معامله‌ قرار می‌گرفتند.

 

            ‌-- ‌‌در افریقا، دختران‌ را حتی‌ به‌ جرم‌ شکستن‌ چند تخم‌ مرغ‌ اعدام‌ می‌کردند و گاهی‌ برای‌ مجالس‌ جشن‌ و مهمانی‌ آنان‌ را کشته‌ و با گوشتشان‌ کباب‌ برای‌ مهمانان‌ مهیا می‌کردند.

 

            ‌--‌‌ دراقیانوسیه، جزیرة‌تاسمانی، مادران‌بخاطرفقروتنگدستی‌ به‌ دستور پدر، دختران‌ خود را اعدام‌ می‌کردند.

 

            ‌--‌ ‌در استرالیا، زنان‌ مشابه‌ حیوانات‌ اهلی‌ بودند و در مسافرتها حمل‌ اثاثیة‌ خانه‌ و بچه‌ باید توسط‌ آنان‌ انجام‌ می‌شد و در مواقع‌ قحطی‌ و گرسنگی‌ زنها را می‌کشتند و گوشت‌ آنها را مصرف‌ می‌کردند.

 

            ‌--‌ ‌در جزیرة‌ فرمز تا پنجاه‌ سال‌ پیش‌ زنان‌ تا قبل‌ از 36 سالگی‌ حق‌ زاییدن‌ نداشتند و در صورت‌ حامله‌ شدن، زنان‌ دیگر بنا به‌ وظایف‌ اجتماعی‌ و ملی‌ خرافی‌ آن‌ سرزمین‌ خود را موظف‌ می‌دانستند که‌ شکم‌ او را به‌ سختی‌ بفشارند تا جنین‌ از بین‌ برود.

 

            ‌--‌ در قبایل‌ وحشی‌ هندوستان‌ از سیلان‌ تا هیمالیا، دختران‌ خود را می‌کشتند.

 

            ‌--‌ ‌زنده‌ به‌ گور کردن‌ دختران‌ در عربستان‌ نیز از فجایع‌ تاریخی‌ مهمی‌ است‌ که‌ لکة‌ ننگش‌ از تاریخ‌ جاهلیت‌ اعراب، پاک‌ نخواهد شد.

 

            ‌--‌ ‌در مجامع‌ عیسوی‌ مذهب‌ در اسپانیا و ایتالیا نیز که‌ تنها انسان‌ زن‌ را حضرت‌ مریم‌ (ع) می‌دانستند، زن‌ موجودی‌ فاقد روح‌ بود که‌ می‌بایست‌ از فوت‌ همسر با او در قبر گذاشته‌ شود و یا در صورت‌ ارفاق‌ به‌ وی، زنده‌ مانده‌ لکن‌ تا پایان‌ عمر ازدواج‌ ننماید.

 

هر یک‌ از جوامع‌ در شرایط‌ کنونی‌ علیرغم‌ شعارهای‌ آزادی‌ و تساوی‌ برای‌ زنان، وارث‌ بخشی‌ از این‌ تاریخ‌ هستند و گذشته‌ ا زآن‌ الگو و آرمانی‌ را که‌ عمدتاً‌ در پیش‌ رو دارند سرابی‌ بیش‌ نیست‌ که‌ بعضاً‌ نیز به‌ پوچی‌ آن‌ دست‌ یافته‌اند. لکن‌ آنچه‌ فرهنگ‌ غنی‌ اسلام‌ برای‌ جهانیان‌ به‌ ارمغان‌ آورده‌ بسیار فراتر از تصورات‌ عالمیان‌ است. مبنای‌ واقعی‌ اسلام‌ ایجاد انس‌ و الفت‌ و پیوندی‌ ناگسستنی‌ بین‌ زن‌ و مرد است.

 

امام‌ خمینی‌ رحمت‌ ا... علیه‌ می‌فرمایند:

 

«اسلام‌ نظر خاصی‌ نسبت‌ به‌ بانوان‌ دارد. اسلام‌ زمانی‌ در جزیرة‌العرب‌ ظهور کرد که‌ زنان‌ حیثیت‌ خودشان‌ را از دست‌ داده‌ بودند. اسلام‌ آنان‌ را سربلند و سرافراز کرد. اسلام‌ آنان‌ را با مردان‌ مساوی‌ کرد. عنایتی‌ که‌ اسلام‌ به‌ زنان‌ دارد، بیشتر از عنایتی‌ است‌ که‌ به‌ مردان‌ دارد».

 

اولین‌ هدیه‌ای‌ که‌ اسلام‌ به‌ زنان‌ اعطا نمود آرامش‌ و امنیت‌ روانی‌ بود. چه‌ برای‌ دخترانی‌ که‌ پا به‌ عرصة‌ وجود می‌گذاشتند و چه‌ برای‌ مادرانی‌ که‌ انتظار فرزند داشتند. استقرار احکام‌ الهی‌ درون‌ هسته‌های‌ خانواده‌ امنیت‌ روانی‌ زن‌ و مرد را تضمین‌ می‌کند. اختلاف‌ فاحش‌ و قابل‌ رؤ‌یت‌ آمارهای‌ مربوط‌ به‌ اعتیاد زنان‌ به‌ مواد مخدر، سیگار، مشروبات‌ الکلی، مصرف‌ داروهای‌ آرام‌بخش، اقدام‌ به‌ خودکشی‌ و فرار از خانه‌ در کشور در مقایسه‌ با کشورهای‌ غربی‌ نشانگر اثرات‌ هدایت‌ بخش‌ مذهب‌ و سنتهای‌ اخلاقی‌ منشعب‌ از آن‌ در کنترل‌ ناهنجاریهای‌ اجتماعی‌ و بالنتیجه‌ بهبود امنیت‌ روانی‌ زنان‌ جامعه‌ می‌باشد.

 

زنان‌ در جهان‌ غرب‌ بدلیل‌ تنهایی‌ ناشی‌ از استقلال‌ طلبی‌ دچار بیماریهای‌ روحی‌ جدیدی‌ شده‌اند. یکی‌ از پایه‌گذاران‌ نهضتهای‌ فمینیستی‌ بنام‌ بتی‌ فریدان‌ اعتقاد دارد که‌ زنان‌ امروز دچار بحران‌ و مشکلات‌ جدیدی‌ شده‌اند که‌ فاقد هرگونه‌ اسمی‌ است.

 

بحرانهای‌ روانی‌ در زنان‌ مجرد امریکا یک‌ اصل‌ پذیرفته‌ شده‌ است. خانم‌ آنت‌ باران‌ (روانشناس) در یکی‌ از نشریات‌ لوس‌آنجلس‌ تایمز در 1986 عنوان‌ می‌کند که‌ بیشترین‌ مراجعه‌ کنندگان‌ به‌ روانشناسان‌ (66% مراجعه‌ کنندگان) را زنان‌ مجرد تشکیل‌ می‌دهند که‌ تعداد آن‌ها مرتباً‌ در حال‌ افزایش‌ است.

 

‌‌8 - امنیت‌ شغلی‌

 

اشتغال‌ زنان‌ در جهان‌ غرب‌ همواره‌ به‌ عنوان‌ یک‌ حربة‌ سیاسی‌ استفاده‌ شده‌ و از حضور و وجود زنان‌ در مقاطع‌ زمانی‌ مختلفه‌ در راستای‌ تحقق‌ اهداف‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ بهره‌جویی‌ شده‌ است. در دهة‌ 1940 با شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم، زمینة‌ میلیونها شغل‌ صنعتی‌ با پرداختهای‌ بالا برای‌ زنان‌ فراهم‌ آمد. 5 الی‌ 6 میلیون‌ نفر از زنان‌ در خلال‌ سالهای‌ جنگ‌ به‌ بازار کار وارد شدند که‌ از میان‌ آنها 2 میلیون‌ نفر درصنایع‌ سنگین‌ اشتغال‌ داشتند. لیکن‌ بلافاصله‌ پس‌ از خاتمة‌ جنگ، فقط‌ 800000 زن‌ از صنایع‌ هوایی‌ امریکا اخراج‌ شدند و تا پایان‌ هما نسال‌ دو میلیون‌ زن‌ از صنایع‌ سنگین‌ اخراج‌ گردیدند.

 

مردم‌ علیه‌ عدم‌ استخدام‌ زنان‌ متأ‌هل‌ و همچنین‌ حقوق‌ و دستمزد کم‌ زنان‌ معترض‌ بودند لکن‌ دولت‌ امریکا کمکهای‌ دوران‌ بیکاری‌ را صرفاً‌ خاص‌ مردان‌ اعلام‌ نموده‌ و مهدکودکها را تعطیل‌ کرد و از وجود سربازان‌ در مشاغلی‌ که‌ زنان‌ در آنها اشتغال‌ داشتند استفاده‌ نمود. نتیجتاً‌ عدم‌ وجود امنیت‌ شغلی‌ بدلیل‌ نداشتن‌ جهت‌گیری‌ فرهنگی‌ در زنان‌ شاغل‌ از یک‌ سو و اهداف‌ مغرضانة‌ استکبار جهانی‌ در بهره‌جویی‌ از زنان‌ در مقاصد انتفاعی‌ از سوی‌ دیگر، همواره‌ باعث‌ بروز مشکلات‌ عدیده‌ و عدم‌ بهره‌مندی‌ از امنیت‌ اقتصادی‌ برای‌ زنان‌ غربی‌ شاغل‌ بوده‌ است. حال‌ آنکه‌ در نظام‌ اسلامی، علیرغم‌ پائین‌ بودن‌ درصد اشتغال‌ زنان‌ نسبت‌ به‌ بسیاری‌ از کشورهای‌ غربی، زنان‌ آگاهانه‌ وارد عرصه‌های‌ فعالیتهای‌ اجتماعی‌ شده‌ و جایگاههای‌ خود را براساس‌ هدف‌ و مقصود مبتنی‌ بر آرمانهای‌ فرهنگی‌ و توان‌ و استعداد بالقوة‌ خود معین‌ می‌نمایند. لذا به‌ همین‌ دلیل‌ شاهد و ناظریم‌ که‌ هرچه‌ از ثبات‌ و تحکیم‌ نظام‌ می‌گذرد و بر تعداد زنان‌ آگاه‌ و توانمند نظام‌ افزوده‌ می‌گردد میزان‌ تصدی‌ مشاغل‌ تخصصی‌ و مدیریتی‌ توسط‌ زنان‌ در جامعه‌ افزایش‌ می‌یابد بدون‌ آنکه‌ این‌ حرکت‌ دستخوش‌ تمایلات‌ و جهت‌گیریهای‌ سیاسی‌ خاصی‌ باشد.

 

اگر به‌ تاریخچة‌ 8 سال‌ دفاع‌ مقدس‌ بنگریم، نقش‌ و حضور گستردة‌ زنان‌ را در ایجاد تشکل‌های‌ مردمی‌ برای‌ رفع‌ نیازمندیهای‌ دوران‌ جنگ‌ بخوبی‌ مشاهده‌ می‌نمائیم. ظرافت‌ حرکتهای‌ خدایی‌ در آنجاست‌ که‌ نه‌ در هنگام‌ جنگ‌ کرور کرور زنان‌ را با امیال‌ اقتصادی‌ به‌ اشتغال‌ می‌گمارد و نه‌ در پایان‌ جنگ‌ میلیونها زن‌ را اخراج‌ می‌نماید. زن‌ مسلمان‌ آنجا که‌ تکلیف‌ است‌ حضور در جبهه‌ دارد و با پایان‌ نیازش‌ در جبهه‌های‌ جنگ، دیگر جبهه‌های‌ فرهنگی، اجتماعی‌ و اقتصادی‌ را خالی‌ نمی‌گذارد.

 

جمعبندی‌ سیاستها و برنامه‌های‌ اعمال‌ شده‌ در خصوص‌ زنان‌ در سطح‌ بین‌المللی‌ به‌ اینجا رسیده‌ که‌ در بسیاری‌ از کشورها (عموماً‌ کشورهای‌ غربی) خانواده، قربانی‌ اصلی‌ اجرای‌ برنامه‌ها بوده‌ و تضعیف‌ این‌ رکن‌ اصلی‌ اجتماع، باعث‌ بروز نهضتها و حرکتهای‌ مذهبی‌ و اخلاقی‌ در راستای‌ تقویت‌ کیان‌ خانواده‌ شده‌ است‌ و در تعدادی‌ دیگر از کشورها (عموماً‌ کشورهای‌ شرقی) بدلیل‌ تمایل‌ به‌ حفظ‌ سنتها از یک‌ سو و افزایش‌ فعالیتهای‌ اجتماعی‌ از سوی‌ دیگر، زنان‌ دچار فشار شدید کاری‌ و خستگی‌ مفرط‌ شده‌اند که‌ آنان‌ را متوجه‌ ضرورت‌ تجدید نظر در سیاستهای‌ کلان‌ مربوط‌ به‌ زنان‌ نموده‌ است. در شرایط‌ کنونی‌ دنیا در جستجوی‌ الگویی‌ متعادل‌ است. الگویی‌ که‌ آرامش‌ گم‌ شده‌ را به‌ کانون‌ خانواده‌ و بخصوص‌ زنان‌ باز گرداند. الگویی‌ که‌ ما معتقدیم‌ پیام‌ اصلی‌ اسلام‌ است‌ شرایط‌ کنونی‌ و مسئولیت‌ همة‌ ما را در تبیین‌ و ارائة‌ آن‌ سنگین‌تر نموده‌ است.

 

 

 

 

 

‌‌پی‌نوشت‌ها :

 

 

 

‌1991 Backlash - Susan Faludi--

 

The Undeclared war Against American Women.

 

The progress Nations-5991-UNICEF-

 

 

 

3- دانشگاه‌ میشیگان‌ - تحقیقات‌ انجام‌ شده‌ توسط‌ سائول‌ هوفمن‌ و گرگ‌ دونکن‌

 

 

تبلیغات