چکیده

طی دو سال اخیر دولت آمریکا در مسیر سیاست های یکجانبه گرایانه خود علیه ایران، تلاش های چندگانه ای را برای تحمیل خواسته های ناروای واشنگتن به تهران صورت داد. مهمترین عرصه اینگونه خط مشی ها در مخالفت دولت حاکم آمریکا با حق مسلم ایران در بهره گیری صلح آمیز از انرژی هسته ای می باشد. با روی کار آمدن باراک اوباما، او تلاش نمود سیاست خود در مقابل ایران را به گونه ای متفاوت به نمایش بگذارد و سعی کرد با اتخاذ روش ها و رفتارهای مناسب از قبیل ارسال پیام تبریک به ایرانیان در عید نوروز و عذرخواهی از دخالت آمریکا در کودتای 28 مرداد، تلاش بیشتری در جهت کاستن از تنش های موجود میان ایران و آمریکا سامان دهد تا زمینه مذاکره با ایران را فرآهم آورد. تهران نیز همواره سعی داشته با ارسال علائمی روشن، این پیام را به شکلی شفاف به واشنگتن مخابره کند و نشان دهد که ایران با رعایت خواسته های مشروعش حاضر است گام های مثبتی در این زمینه بردارد. با این حال، روند مشاجرات ایدئولوژیک به سمتی رفت که دولت آمریکا با اِعمال تحریم های جدید در قبال پرونده هسته ای ایران، همچنان تلاش های خود برای محدود نمودن این کشور در عرصه های اقتصادی، سیاسی و منطقه ای را به منصه عمل درآورد، اما در نهایت برآیند کلیه وجوه خط مشی های ایالات متحده علیه ایران، ناکامی آن در بازداشتن تهران برای بهره گیری از حقوق مسلم خویش بود. مقاله پیش روی در پی پاسخ به این سؤال است که طی دو سال اخیر یعنی از اواخر دوران زمامداری جورج دبلیو. بوش تا روی کار آمدن باراک اوباما در کاخ سفید، چه رویکردها و دیدگاه هایی بر سیستم تصمیم گیری ایالات متحده در قبال ایران حاکم بوده و هم اکنون نیز در جریان است؟ فرضیه مقاله این است که با وجود اِعمال تحریم های جدید آمریکا علیه ایران، گمان می رود در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما، بر اولویت قرار گرفتن مؤلفه های قدرت نرم و رویکرد واقع گرایانه و معطوف به همکاری و تعامل در مواجهه با ایران از طرف امریکا و نیز در عرصه جهانی، تاکید مضاعفی صورت پذیرد؛ به نحوی که آمریکا به سوی بازمهندسی نظام تولید قدرت پیش رفته و تلاش خواهد نمود موازنه منفی میان قدرت سخت و نرم در دوره بوش را به موازنه مثبت به نفع قدرت نرم سوق دهد.

تبلیغات