"چند دهه پیش رابی کاپلان در مقالهای عنوان کرده بود که انسانها اسیر و گرفتار سه چیز هستند. نخست، گرفتار خودشان بوده و اسیر هواهای نفسانی و صفات زشت و پلید انسانیاند.در مرتبه دوم، اسیر اموال و داراییهای خویشند و برای به دست آوردن آن به هر وسیلهای خواه درست، خواه نادرست متوسل میشوند و در نهایت گرفتار بند تعصبات اند.
کاپلان، این مقاله را در دهه 1940 میلادی، یعنی درست زمانی که بسیاری از یهودیان برای به دست آوردن موقعیت و مقام اجتماعی و سیاسی، دین و مذهب خود را انکار میکردند نوشت؟ اما اگر کاپلان در جامعه امروزی زندگی میکرد، شاید بعد چهارمی نیز به این بندها اضافه میکرد و آن اسیر کار بودن است. انسانهای امروزی گرفتار کار خود هستند. البته شاید بهتر باشد بگوئیم که انسانهای سده بیست و یکم برده کار خود هستند. اعتیاد به کار، حالتی است که در آن فرد مبتلا، به گونه ای رفتار می کند که برای خانواده و زندگی اجتماعی او در محیط کار و خارج از آن، زیان آور است. این حالت به خستگی، نداشتن رابطه خوب با همکاران غیر معتاد، یا کم بودن زمان و انرژی برای زندگی خانوادگی، دوستان، سرگرمی ها و فعالیتهای دیگر منجر می شود.
"