آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

برخلاف اسلاطیر و فلسفه ماتریالیستی یونان، افلاطون تحلیل جدیدی از عشق را ارایه می دهد که در آن عشق نه ماهیتی الهی و نه هویت غریزی دارد، بلکه روحی(demon) است که انسان را به دنیای الوهیت متصل می کند. دراندیشه افلاطون عشق صرفا یک نوع تمایل انسانی(desire) است که هدف آن به دست آوردن زیبایی است. در سمپوزیوم افلاطون تمام عناصر عشق مانند زیبایی، تکثیر و حتی شناخت بر محور تقابل اصلی مادی و معنوی می گردند. دراین تقابل آنچه سیر کلامی عشق را ممکن می سازد، عنصرشناخت است. در سفر صعودی افلاطون، هر چه به مراحل فوقانی عشق می رسیم عنصر شناخت نیز افزایش می یاید و در آخرین مرحله، افلاطون از زیبایی مطلق به عنوان خرد تعبیر می کند. به این ترتیب به رغم اینکه افلاطون تفسیر جدیدی از عشق را ارایه می دهد، دیدگاه کلام محوری(logocentrism) او نگرش غالب فلسفه یونان است.

تبلیغات