فرقه اسماعیلیه (یکی از پویاترین فرق اسلامی) همواره از دل مشغولی های مورخان، به ویژه پژوهشگران تاریخ اسلام در غرب بوده و هست. اندیشه و آرمان نخستین نظریه پردازان این فرقه، از جهات متعددی مورد کاوش قرار گرفته است. در این میان، کتب رجالی امامیه، با نگاهی واقع گرایانه، زوایای انشقاق در شیعه امامیه طی قرون دوم و سوم هجری را به خوبی پی گرفته اند. این مقاله به این پرسش پاسخ می دهد که منابع شیعه امامیه (= معاجم رجال طوسی، نجاشی، کشی، و ...) به موضوع پیدایش این فرقه چگونه نگاه می کنند؟ روش تحقیق در این نوشتار، بر اساس مقایسه و تطبیق منابع اصلی رجالی امامیه با دیگر مآخذ اهل سنت است. این پژوهش معلوم می کند که در خصوص شخصیت اسماعیل دو نوع نگرش وجود دارد: 1- نگرش اهل سنت و اخیراً پژوهشگران غربی که اسماعیل را فردی منحرف از لحاظ اخلاقی معرفی کرده اند؛ 2- نگرش امامیه که در کتب معاجم رجال منعکس شده و بر برائت اسماعیل دلالت دارد. و از جمع بندی نهایی اطلاعات مندرج در منابع امامی نتیجه می شود که ابوالخطاب فردی مذموم و غالی بوده، اما میمون قداح و پسرش عبدالله، با نظر به تعداد افراد موسوم به نام آنان، از اصحاب امام صادق (ع) و اشخاصی معتبر بوده اند.