شیوه های دعوت پیامبر (ص) به استناد قرآن کریم
آرشیو
چکیده
متن
درباز شناخت شیوههای دعوت رسول مکرم اسلام(ص)،آگاهی یافتن نسبت به فلسفهٔ بعثت انبیاء راهگشا خواهد بود.در این باره امیرالمؤمنین(ع) چنین میفرماید:
… خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود…تا وفاداری به پیمان فطرت [خداجویی] را از آنان بازجویند و نعمتهای فراموش شده را به یاد آرند و با ابلاغ احکام الهی،حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندیهای پنهان شدهٔ عقلها را آشکار سازند و نشانههای قدرت خدا… وسایل و عوامل حیات و زندگی را معرفی کنند….1
و پیامبر اسلام(ص) در روزگاری که مردم دارای مذاهب پراکنده و آمال متعدد بودند و خدا را فراموش کرده و به پدیدهها و بتها کرنش میکردند،برای نجات مردم از گمراهی و رهایی آنان از جهالت و هدایت آنان مبعوث گردید.رسول معظم اسلام،به عنوان چکیده و عصارهٔ نبوات و خلقت،قدم در راه هدایت انسان نهاده و با توجه به هویت اشرف مخلوقات،تعالیم الهی را به شیوههایی فرا یافته از حضرت باریتعالی القا فرمود.شیوههایی که ناظر بر تمایلات و استعدادهای ذاتی نوع بشر، با هدف انگیزش فطرت خداجو،حقیقت طلب و کمال خواه او اعمال شد.
بدون شک ابلاغ پیام بدون لحاظ کردن استعدادها،تمایلات و ابعاد وجودی مخاطب،کاری بیهوده است که این از ساحت قدس اعلی و مقام رسالت عظمی به دور است و لذا پیامبر خاتم به منظور هدایت انسان، با شیوههای بشارت و انذار ـ برهان و استدلال ـ صبر و عفو ـ موعظه و جدال أحسن ـ اعطاء بینش و تحریض بر تعقل ـ بر مبنای تمایلات کمال طلبی و خلود خواهی انسان و بر اساس استعدادهای مادی و معنوی او و با رعایت کرامت ذاتی او،ابلاغ رسالت فرمود.ابلاغی توأم با بصیرت و بینشی عمیق نسبت به دعوت و علمی واسع نسبت به رسالت که در آیهٔ شریفه :قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة أنا….(یوسف،12/108)،کلیات و شیوههای ابلاغ رسالت مبتنی بر بصیرت خدا داده،معرفی شده که عبارت است از دعوت به توحید؛ و دعوت به توحید،دعوت به غیر خدا را در همهٔ زمینهها و نیز در همهٔ شیوههای ابلاغ پیام نفی مینماید.
حبّ نفس ـ انذار
یکی از تمایلات ذاتی انسان،حب نفس است که از مراتب متعدد برخوردار است.حب نفس در حدی که به انحراف از قوانین و چهارچوبهای مدوّن الهی منجر نشود،عاملی برای صیانت و بقاء و رشد و تعالی انسان است، از این جهت که این تمایل فطری موجب اهتمام انسان بر حفظ حیات خویش و صیانت از کمّ و کیف آن میگردد،لذا چنانچه از این تمایل در مسیرهدایت نفس انسانی بهرهبرداری گردد،موجب ارتقاء سطح حیات انسان خواهد شد.
شیوهای که در ابلاغ رسالت، مبتنی بر تمایل فطری حب نفس در بشر است،عبارت از انذار است و از این رو قرآن کریم خود را با وصف «نذیر» توصیف نموده و انذار را غایت و نتیجهٔ تنزیل معرفی کرده است:تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً.(فرقان،25/1)
و در موضعی دیگر رسول مکرم اسلام را با این وصف توصیف نموده است:یا ایها النّبی إنّا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً.(احزاب،33/45)
و از این طریق یکی از شیوههای ابلاغ رسالت را بیان فرموده که عبارتست از انذار دادن عاصیان،کافران و گناهکاران به عذاب خداوند که در روز قیامت واقع میگردد:و کذلک اوحینا الیک قرآناً عربیاً لتنذر امّ القری و من حولها و تنذر یوم الجمع لاریب فیه فریق فی الجنة و فریق فی السّعیر.(شوری،42/7) در این آیهٔ شریفه، انذار،شیوه،هدف و نتیجهٔ وحی معرفی شده و مفعول دوم آن «یوم الجمع» یعنی روزی که انسانها به دو دسته بهشتیان و دوزخیان تقسیم میشوند،میباشد.2
پس انسان که از تمایل فطری حب نفس بهرهمند است،با این وعدهٔ الهی،انذار میشود تا از راه عصیان و شقاوت بپرهیزد چرا که نتیجهٔ آن هلاکت ابدی نفس و دخول در عذاب است.حب نفس و ترس و پرهیز از ضرر،طبیعیترین و بدیهیترین میل فطری انسان است لذا در اعلام و ابلاغ رسالت،پیش و بیش از هر شیوهٔ دیگری به ویژه در ابتدای رسالت،از انذار و تنذیر بهره گرفته شد و آیات فراوانی مشتمل بر تشریح و توصیف روز قیامت و خلود در دوزخ و عذاب الهی،نازل و ابلاغ شد:اذا زلزلت الأرض زلزالها… یومئذ یصدرالناس اشتاتاً لیروا اعمالهم.فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره.و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.(زلزله،99/8 ـ 1)
حب نفس ـ تحریض بر تعقل
قرآن کریم کتاب هدایت اشرف مخلوقات است که وجه ممیزه او از سایر مخلوقات،قدرت تعقل اوست و لذا خداوند در تنذیر او تنها به ترساندن از عاقبتی شوم بسنده نمیکند بلکه به این ترس،هدف بخشیده و آن را در مسیر تعقل هدایت میکند بدین ترتیب که پس از انذار،با استشهاد به نعمات مغفول و مظاهر معمول خلقت،تعقل انسان را به تحریک وا داشته و با استفاده از براهین بسیط،مبدأ و معاد را توأمان به اثبات میرساند:و السماء و الطارق.و ما ادریک ما الطارق… فلینظرالانسان ممّ خلق.خلق من ماء دافق… انّه علی رجعه لقادر.یوم تبلی السّرائر.فماله من قوّة و لا ناصر….(طارق،86/10 ـ 11)
شیوهٔ تحریض بر تعقل و اثبات مبدأ از راه انذار از معاد،در بسیاری از مواضع قرآن کریم از جمله سورههای انفطار، تکویر و قیامت قابل مشاهده است.اما از آنجا که هدف قرآن کریم ارتقاء حیات انسان به سطح حیات طیبه است،تحریض بر تعقل در سطوح و مراتب دیگر نیز به وفور در قرآن کریم مشاهده میشود که مبنای آنها نیز حب نفس انسان است زیرا انسان با یک میل فطری قدرتمند،خواهان کمالات متعدد برای خویش است و لذا پس از طی مبادی راه،تعقل در سطوح فراتر،او را به حیات طیبه که همان حیات توأم با تعقل و ایمان و عمل صالح و علم مفید است رهنمون میسازد:یا أیها الذین آمنوا اطیعوا الله و رسوله و لا تولّوا عنه و انتم تسمعون… انّ شرّ الدّواب عندالله الصمّ البکم الذین لایعقلون… یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم….(انفال،8/20 ـ 24) عبارت «و انتم تسمعون» کنایه از تحریض به تعقل است و آیهٔ شریفه نتیجهٔ قهری تعقل در مظاهر خلقت و تعقل در پیامهای الهی را اطاعت از خدا و رسول ـ آئین الهی ـ دانسته و به منظور القاء اهمیت آن بار دیگر با عبارت «… استجیبوا لله و للرسول» آن را مؤکد ساخته است و نتیجه تعقل توأم با ایمان و اطاعت را حیات واقعی که عبارت از حیات موحدانه و خردمندانه است معرفی میکند و بدون شک انسان،خواهان چنین رشدی و چنین حیاتی است چرا که از میل فطری حب نفس بهرهمند است.علاوه بر آن درمواضع متعددی قرآن کریم مخالفان را به استدلال و اقامهٔ براهین عقلی فرا میخواند.آنجا که در برابر ادعای اهل کتاب مبنی بر استقرار بر سبیل هدایت و نجات،از آنان برهان میطلبد:… قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.(بقره،2/111) و در مواضعی دیگر در مقام تحریض بر تعقل،مشترکین را مورد خطاب قرار داده و با برشمردن نعمات و ذکر مبادی و مبانی مظاهر خلقت،آنان را به تفکر واداشته و به میدان استدلال فرا میخواند:أمّن یبدؤ الخلق ثمّ یعیده و من یرزقکم من السّماء و الأرض أ إله مع الله قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.(نمل،27/64)
ام اتّخذوا من دونه آلهة قل هاتوا برهانکم هذا ذکر من معی و ذکر من قبلی بل أکثرهم لایعلمون الحقّ فهم معرضون.(انبیاء،21/24)
و از این طریق به اعطای بینش پرداخته و بر آنان اتمام حجت میکند:
قد جاءکم بصائر من ربکم فمن أبصر فلنفسه و من عمی فعلیها و ما أنا علیکم بحفیظ.(انعام،6/104) و در این اعطای بینش،به برانگیختن میل ذاتی حب نفس پرداخته و انسان را بر سر دو راهی تعقل و پذیرش آئین الهی و یا عدم پذیرش آن قرار داده و اعلام میکند که هر کس از رهنمودها و بصائر الهی بهره برده و هدایت یابد به سود خود اوست و هر که به این رهنمودها از سر بصیرت و تفکر ننگرد به زیان خود عمل نموده است و لذا انسانِ دوستدار نفس،به تفکر وادار میگردد.
خلودخواهی ـ بشارت
میل به جاودانگی،میل فطری در نهاد انسان است و ابلاغ رسالت حضرت ختمی مرتبت بر مبنای این میل فطری انجام پذیرفت چرا که خداوند به آن حضرت فرمان بشارت داد:
و بشّر الذین آمنوا و عملوا الصالحات أنّ لهم جنّات تجری من تحتها الأنهار… (بقره،2/25) قرآن کریم در ایجاد مقارنه میان حیات دنیا و حیات آخرت،جاودانگی حیات آخرت را اعلام میکند:و ما هذه الحیوة الدنیا الاّ لهو و لعب و انّ الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون.(عنکبوت،29/64)
الحیوان همانند الحیاة مصدر است و به معنای حیاتی است که مرگ در آن راه ندارد.3 در آیه شریفه،زندگی منحصر در لهو و لعب شده و با کلمهٔ «هذه» ـ این زندگی دنیا ـ تحقیر شده است و زندگی آخرت را منحصر در حیوان یعنی زندگی واقعی کرده و این انحصار را با ادوات تأکید،مؤکد نموده است زیرا آخرت حیاتی است جدی که لهو و لعب و تأثیم در آن راه ندارد،بقایی است که فنایی با آن نیست،لذتی است که با ألم آمیخته نیست،سعادتی است که شقاوتی در پی ندارد،پس آخرت حیاتی است واقعی.4
اما تحصیل حیات جاودان منوط به معرفی عمیق است که در سایهٔ آن،دنیا نقش ابزار کسب آخرت را ایفاء نموده و ضمن آن،هدف انسان از زندگی فانی دنیا به حیات جاودان آخرت منصرف میگردد.و قرآن کریم در آیات فراوانی مقارنهٔ میان دنیا و آخرت را به منظور اعطاء معرفت به مخاطبین خود انجام داده است و در مواضع متعددی طریق ایصال به حیات جاودان را معرفی کرده است که اولین آنها مغرور نشدن به زندگی فانی دنیاست:
یا ایها النّاس انّ وعدالله حق فلاتغرّنکم الحیاة الدنیا….(فاطر،35/5)
و تقید به آئین الهی در امور و اعمال مختلف نظیر اهتمام بر اعمال صالحه و مکارم اخلاقی و مجاهده در راه خدا و نظایر آنها،طریق ایصال به حیات جاودان میباشند:
و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لا نکلّف نفساً الا وسعها اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون.(اعراف،7/42) الذین امنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب.(رعد،13/29) …للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنة و لدار الآخرة خیر و لنعم دارالمتقین.(نحل،16/30) و انّ الساعة لأتیة فاصفح الصفح الجمیل.(حج،15/85) و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل أحیاء عند ربهم یرزقون.(آل عمران،3/169)
منطق گرایی،حکمت،موعظهٔ حسنه و جدال أحسن
یکی از ویژگیهای ذاتی نوع بشر،خردورزی و منطق گرایی است.بدین ترتیب که انسان بر حسب فطرت خود از ترتیب به جای مبادی صحیح به نتایج قهری آنها پی میبرد و در این صورت به امتناع فکری نائل میگردد.از این رو در قرآن کریم، بهرهگیری از حکمت، موعظهٔ حسنه و جدال احسن به عنوان اسلوبهای دعوت الهی معرفی شدهاند:ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن….(نحل،16/125) کلمهٔ «حکمت» به مفهوم «قرار دادن هر چیز در جای خود یا انجام درست امور» اشاره میکند و آیهٔ شریفه،در حقیقت در مقام تبیین اسلوب دعوت عملی به منظور هدایت و ارشاد مردم به دین میباشد و به این حقیقت اشاره میکند که القاء حقایق مجرده بودن بررسی شرایط و فضای موجود ممکن نیست و لذا منظور از حکمت،عمل بر اساس احتساب شرایط موجود میباشد که در آن بایستی شرایط عقلی،فکری،روحی و اجتماعی افراد لحاظ گشته و پیش از هر گونه عملی بدانها توجه شود.از این رو ملاحظه می شود که اسلوب دعوت به دین الهی از جانب پیامبران مختلف،یکسان نبوده و در دعوت یک پیامبر نیز در مواجهه با اقشار مختلف مردم،نوع و اسلوب دعوت،متفاوت بوده است زیرا هر داعی الی الله موظف است که با بررسی شرایط و فضای فیزیکی،اعتقادی و طبیعت مخاطبین خود،اسلوب دعوت خویش را تغییر دهد،که البته ارتکاز بر قواعد اخلاقی در اسلوب اسلامی جزء مبادی عمومی دعوت میباشد.5
بنابراین،ویژگی خاص دعوت پیامبر اسلام،دعوت بر اساس حکمت است یعنی دعوت مردم به حق،بر اساس اقتضای حال فکری،اعتقادی و اجتماعی آنان.و این خود روشی مؤثر در جلب مخاطب و تکثر در تعداد مؤمنین است.
اسلوب دوم در دعوت به حق موعظهٔ حسنه است.بدون شک دعوت توأم با رفق و محبت،در قلب نفوذ کرده و در ذهن رسوخ میکند.
و اسلوب سوم،جدال أحسن است که عبارت است از بهرهگیری از معتقد مخالف واستدلال به گونهای که آن اعتقاد ابطال شود. البته باید افزود که قید «حسنه» برای موعظه و قید «أحسن» برای جدال،مفید این معناست که راه خدای تعالی،اعتقاد به حق و عمل به حق است و موعظه زمانی حق و حسنه است که موعظهگر خود معتقد به حق و عامل به موعظه باشد و نیز آنچنان حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول واقع شود،و جدال زمانی احسن است که داعی از هر سخنی که مخالف را در ردّ دعوتش تهییج میکند و او را به عناد و لجبازی وا داشته،بر غضبش میافزاید بپرهیزد و نیز از بیعفتی در کلام و از سوء تعبیر اجتناب کند و به معتقدات و مقدسات مخالف خود
توهین نکرده و ناسزا نگوید.6
انتخاب احسن شعار هر مسلمان در حیات ایمانی و قرآنی خویش است زیرا،آن،دعوت قرآن کریم است که انسان را در تمامی عرصهای حیات بشری بدان فرامیخواند:
إدفع بالتی هی أحسن….(فصلت،41/34)
و قل لعبادی یقولوا الّتی هی أحسن انّ الشیطان ینزغ بینهم….(اسراء،17/53)
و إذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها….(نساء،4/86)
و اتبعوا أحسن ما انزل الیکم من ربکم….(زمر،39/55) 7
و پر واضح است که اختیار احسن در انجام رسالت و ابلاغ وحی یکی از مصادیق این دعوت عام است که اسلام در حیطهٔ حیات اجتماعی تشریع نموده است و آنچنان که رسول مکرم اسلام از آن تبعیت نموده و به وجه احسن آن را در ابلاغ رسالت خود به انجام رسانده،ما نیز موظف به دعوت به سوی نیکی ها و خیرات به طریق احسن میباشیم.
تمایل به بزرگ منشی ـ عفو و صبر
تمایل به انسانهای خوش خلق،خوش قلب، مهربان و صبور، تمایلی فطری است که در نهاد انسان کمال طلب به ودیعه سپرده شده است و بر اساس این میل فطری،رسول الله(ص) که نماد صبر و عفو و صفح است در مواضع متعددی از قرآن کریم به صبر و عفو امر شده است:فاصبر علی ما یقولون….(طه،20/130) ؛فاصبر انّ وعد الله حق.(روم،30/60)
و قرآن کریم خوش خلقی و مهربانی پیامبر(ص) با مردم را از عوامل گرایش آنان به آن حضرت دانسته است:
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم….(آل عمران،3/159)
آیهٔ شریفهٔ،سیرهٔ رسول خدا(ص) را تأکید میکند و این پیام مهم را القاء میکند که رمز گرایش مردم به رهبران دینی،بزرگ منشی آنان در مقابل آزارها و در تعامل با انسانها میباشد.
پیامبر اکرم(ص) خود دربارهٔ صبر و عفو چنین میفرماید:أفضل الایمان الصبر و السماحة 8 و تا آنجا که قرآن کریم آن حضرت را در مقام اعراض و تهدید نیز به صفح و صبر
امر میکند:فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون.(زخرف،43/89)
«سلام» مذکور در آیهٔ شریفه،سلام از باب تحیت و دوستی نیست بلکه نشانهٔ بیاعتنایی توأم با بزرگواری است.9 و دستور به صفح به این معناست که ای پیامبر در قلبت علیه مشرکین معاند،حقد و کینهای نداشته باش،بلکه آن را به بازگشت آنان به سوی حق مشتاق و امیدوار نگاهدار و بر آنان بگو سلام،تا نشانهای از رحمت غالب بر غضب پروردگارت باشد که بر قلوب تشنه و ارواح سرگشته و مشاعر ظلمانی افاضه میشود تا آنان را بر راه راست مستقر سازد همان رحمت و صلح و آرامشی که حضرت با رسالت خود به ارمغان آورد تا محتوای آن را در عالم منتشر سازد.10
آن حضرت دربارهٔ عفو و صفح و رحمت چنین میفرماید:
افضل الاعمال ثلاثة:التواضع عند الدّولة و العفو عند القدره و العطیة بغیر المنّة.11
تمایل به دنیا ـ امر به اهتمام هدفمند به دنیا
انسان موجودی است دو بعدی که از بعد مادی و معنوی ترکیب یافته است.آنچه در فرهنگ قرآن نمود و بروز مییابد این است که بعد مادی انسان باید زمینهٔ تعالی بعد معنوی او را فراهم آورد،در غیر این صورت،بستر مناسب افول و سقوط او به درکات مادیات خواهد بود.
در آیات فراوانی از قرآن کریم،دنیا و مافیها متاع قلیل و زودگذر معرفی شده که باید از آنها برای تقرب به خدا بهره جست:فما أوتیتم من شیء فمتاع الحیوة الدنیا و ما عندالله خیر و أبقی للذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون.(شوری،42/36)
چینش پیوستهٔ دنیا و آخرت در کنار یکدیگر و ترجیح قائل شدن به آخرت ،به معنای نفی بهرهمندی از دنیا نیست بلکه مقایسهٔ بین این دو،با هدف اعلام ضرورت بهرهمندی از دنیا با اهتمام بر آخرت انجام گرفته است.نظیر آنچه رسول مکرم اسلام فرمودهاند که:«أصلحوا دنیاکم و اعملوا لأخرتکم کأنّکم تموتون غدا».12
به عبارت دیگر،تعالیم قرآن کریم که پیامبر اکرم(ص) القاء میفرمود،از نیازها و تمایلات واستعدادها و تکالیف مربوط به بعد مادی انسان که وابسته به حیات دنیوی اوست.نه تنها غافل نمانده بلکه اهتمام ویژهای نیز به آن مبذول نموده است.اما با این وجه امتیاز که همواره آن را در مقارنهٔ با حیات آخرت قرار داده و حیات اخروی را به عنوان حیات برتر و مرجوح معرفی نموده است و دریافت این رجحان و برتری و گزینش آن را نشانهٔ خردمندی انسان معرفی کرده است:
ومااوتیتممنشیءفمتاعالحیوةالدنیاو زینتها وماعنداللهخیروأبقیأفلا تعقلون.(قصص،28/60) و در عین حال به بهرهمندی از دنیا و حیات مادی فرا میخواند:
وابتغ فیما ءاتک الله الدار الآخرة و لاتنس نصیبک من الدنیا و أحسن کما أحسن الله الیک و لا تبغ الفساد فی الأرض انّ الله لایحب المفسدین.(قصص/77)
در این آیهٔ شریفه،حیات مادی و دنیوی مفید و مقبول عبارت از حیات پویا و پر تحرک فردی و اجتماعی است که مبتنی بر تلاش سازنده و هدفمند، با اهتمام بر آخرت است.تلازم در امر معاش و معاد با تکیه بر معاد،از تعالیم عالیهٔ قرآن کریم است که به واسطهٔ آن،تمامی فعالیتهای دنیایی با دو قید احسان و عدم فساد،رنگ آخرت به خود میگیرد.ایجاز حیرت انگیز در این آیه موجب شده که این عبارات کوتاه،تمامی تعالیم اخلاقی و تکالیف عبادی را در خود جای داده و تمامی نیکوئیهای اخلاقی و رفتاری را در سلوک دنیایی مؤمن با قید احسان بیان نموده و او را از تمامی مناهی اخلاقی از جمله انواع مفاسد اقتصادی نظیر غش و ناراستی،رشوه و رانت خواری منع فرموده و به فعالیتهای دنیوی او جهت اخروی بخشد.
با تلاش توأم با توجه به امر آخرت است که اعمال مؤمنانهٔ متصف به احسان شکل میگیرد و در این صورت خداوند توفیقات و پیروزیهای دنیا و آخرت را توأمان به مؤمنین اعطاء می فرماید:فآتیهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الآخرة و الله یحبّ المحسنین. (آل عمران،3/148) و لذا در موضعی دیگر، در تعریض بر کسانی که به نتایج اخروی اعمال قائل نبوده و یا توجهی ندارند میفرماید:
من کان یرید ثواب الدنیا فعنداللهثوابالدنیاوالآخرة وکاناللهسمیعاًبصیراً.(نساء،4/134) و این در حقیقت دعوتی است به تقوی که خود عبارت است از رعایت خدا و امر آخرت در زندگی،وبشارتی است بر اینکه سعادت دنیوی در گروتحصیل سعادت اخروی است بدین معنا که التزام و اهتمام بر اوامرومناهی الهی و تقید بر آئین الهی به معنایمنقطع شدن از حیات مادی نیست،بلکه به نوعی تأمین کنندهٔ آن و تضمین کنندهٔ سعادت در آن است.
پیامبر اسلام(ص) به وجوه معنوی انسان نیز اهتمام داشته و به آنها پاسخ مکفی ارائه نموده،به انسان دوستدار کرامت و حیثیت اعلام کرد که:و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضّلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً.(اسراء،17/70)
و به او حیثیت الهی بخشید:فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی.(حجر،15/29)
به سؤالات اساسی او دربارهٔ ابتدا و انتهای حیات خود، چنین پاسخ داد:انا لله و انا الیه راجعون(بقره،156/2)،و هدف از خلقت او را تقرب بواسطهٔ بندگی معرفی نمود:و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون(زاریات،56/51)،و فاصلهٔ میان تولد و مرگ را عرصهٔ تأمین هدف والای زندگی ـ کسب کیفیت احسن در حیات ـ معرفی نمود:
الذی خلق الموت و الحیوة لیبلوکم أیکم احسن عملاً و هو العزیز الغفور.(ملک،67/2)
کرامت ذاتی انسان و آزادی مسؤولانه او را ارج نهاد و پذیرش دعوت را به تعقل و فطرت او وا نهاد:لا اکراه فی الدّین قد تبین الرشد من الغی.(بقره/256)
نتیجه
پیامبر مکرم اسلام(ص) بر مبنای بصیرت الهی،اسباب، اهداف و شیوههای رسالت خود را دانسته و با اهتمام بر مقتضای حال مخاطب خود ـ نوع انسان ـ تمایلات،استعدادها و آمال فطری و ذاتی او را وجههٔ همت رسالت خویش قرار داده و راههای کسب سعادت دنیا و آخرت را به أحسن صور،به انسان عرضه کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* استادیار دانشکدهٔ الهیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
1. نهج البلاغه،مترجم محمد دشتی،خ1،قم؛مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حضور،1379.
2. طباطبایی، محمد حسین، المیزان،20/18،قم:دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1363.
3. فضل الله،محمد حسین،من وحی القرآن،90/18 ،بیروت دارالزهراء،چاپ سوم، 1405.
4. المیزان ،224/16.
5. من وحی القرآن، 392/13 396 .
6. المیزان،533/12 .
7. من وحی القرآن ،396/13.
8. نهج الفصاحه،گردآوردنده:مرتضی مزید تنکابنی / 416،تهران؛دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ یازدهم،1382.
9. مکارم شیرازی،ناصر،نمونه،37/21،تهران دارالکتب الاسلامیه،1366.
10. من وحی القرآن، 229/20.
11. نهج الفصاحه / 463.
12. همان / 15.
… خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود…تا وفاداری به پیمان فطرت [خداجویی] را از آنان بازجویند و نعمتهای فراموش شده را به یاد آرند و با ابلاغ احکام الهی،حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندیهای پنهان شدهٔ عقلها را آشکار سازند و نشانههای قدرت خدا… وسایل و عوامل حیات و زندگی را معرفی کنند….1
و پیامبر اسلام(ص) در روزگاری که مردم دارای مذاهب پراکنده و آمال متعدد بودند و خدا را فراموش کرده و به پدیدهها و بتها کرنش میکردند،برای نجات مردم از گمراهی و رهایی آنان از جهالت و هدایت آنان مبعوث گردید.رسول معظم اسلام،به عنوان چکیده و عصارهٔ نبوات و خلقت،قدم در راه هدایت انسان نهاده و با توجه به هویت اشرف مخلوقات،تعالیم الهی را به شیوههایی فرا یافته از حضرت باریتعالی القا فرمود.شیوههایی که ناظر بر تمایلات و استعدادهای ذاتی نوع بشر، با هدف انگیزش فطرت خداجو،حقیقت طلب و کمال خواه او اعمال شد.
بدون شک ابلاغ پیام بدون لحاظ کردن استعدادها،تمایلات و ابعاد وجودی مخاطب،کاری بیهوده است که این از ساحت قدس اعلی و مقام رسالت عظمی به دور است و لذا پیامبر خاتم به منظور هدایت انسان، با شیوههای بشارت و انذار ـ برهان و استدلال ـ صبر و عفو ـ موعظه و جدال أحسن ـ اعطاء بینش و تحریض بر تعقل ـ بر مبنای تمایلات کمال طلبی و خلود خواهی انسان و بر اساس استعدادهای مادی و معنوی او و با رعایت کرامت ذاتی او،ابلاغ رسالت فرمود.ابلاغی توأم با بصیرت و بینشی عمیق نسبت به دعوت و علمی واسع نسبت به رسالت که در آیهٔ شریفه :قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة أنا….(یوسف،12/108)،کلیات و شیوههای ابلاغ رسالت مبتنی بر بصیرت خدا داده،معرفی شده که عبارت است از دعوت به توحید؛ و دعوت به توحید،دعوت به غیر خدا را در همهٔ زمینهها و نیز در همهٔ شیوههای ابلاغ پیام نفی مینماید.
حبّ نفس ـ انذار
یکی از تمایلات ذاتی انسان،حب نفس است که از مراتب متعدد برخوردار است.حب نفس در حدی که به انحراف از قوانین و چهارچوبهای مدوّن الهی منجر نشود،عاملی برای صیانت و بقاء و رشد و تعالی انسان است، از این جهت که این تمایل فطری موجب اهتمام انسان بر حفظ حیات خویش و صیانت از کمّ و کیف آن میگردد،لذا چنانچه از این تمایل در مسیرهدایت نفس انسانی بهرهبرداری گردد،موجب ارتقاء سطح حیات انسان خواهد شد.
شیوهای که در ابلاغ رسالت، مبتنی بر تمایل فطری حب نفس در بشر است،عبارت از انذار است و از این رو قرآن کریم خود را با وصف «نذیر» توصیف نموده و انذار را غایت و نتیجهٔ تنزیل معرفی کرده است:تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً.(فرقان،25/1)
و در موضعی دیگر رسول مکرم اسلام را با این وصف توصیف نموده است:یا ایها النّبی إنّا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً.(احزاب،33/45)
و از این طریق یکی از شیوههای ابلاغ رسالت را بیان فرموده که عبارتست از انذار دادن عاصیان،کافران و گناهکاران به عذاب خداوند که در روز قیامت واقع میگردد:و کذلک اوحینا الیک قرآناً عربیاً لتنذر امّ القری و من حولها و تنذر یوم الجمع لاریب فیه فریق فی الجنة و فریق فی السّعیر.(شوری،42/7) در این آیهٔ شریفه، انذار،شیوه،هدف و نتیجهٔ وحی معرفی شده و مفعول دوم آن «یوم الجمع» یعنی روزی که انسانها به دو دسته بهشتیان و دوزخیان تقسیم میشوند،میباشد.2
پس انسان که از تمایل فطری حب نفس بهرهمند است،با این وعدهٔ الهی،انذار میشود تا از راه عصیان و شقاوت بپرهیزد چرا که نتیجهٔ آن هلاکت ابدی نفس و دخول در عذاب است.حب نفس و ترس و پرهیز از ضرر،طبیعیترین و بدیهیترین میل فطری انسان است لذا در اعلام و ابلاغ رسالت،پیش و بیش از هر شیوهٔ دیگری به ویژه در ابتدای رسالت،از انذار و تنذیر بهره گرفته شد و آیات فراوانی مشتمل بر تشریح و توصیف روز قیامت و خلود در دوزخ و عذاب الهی،نازل و ابلاغ شد:اذا زلزلت الأرض زلزالها… یومئذ یصدرالناس اشتاتاً لیروا اعمالهم.فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره.و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.(زلزله،99/8 ـ 1)
حب نفس ـ تحریض بر تعقل
قرآن کریم کتاب هدایت اشرف مخلوقات است که وجه ممیزه او از سایر مخلوقات،قدرت تعقل اوست و لذا خداوند در تنذیر او تنها به ترساندن از عاقبتی شوم بسنده نمیکند بلکه به این ترس،هدف بخشیده و آن را در مسیر تعقل هدایت میکند بدین ترتیب که پس از انذار،با استشهاد به نعمات مغفول و مظاهر معمول خلقت،تعقل انسان را به تحریک وا داشته و با استفاده از براهین بسیط،مبدأ و معاد را توأمان به اثبات میرساند:و السماء و الطارق.و ما ادریک ما الطارق… فلینظرالانسان ممّ خلق.خلق من ماء دافق… انّه علی رجعه لقادر.یوم تبلی السّرائر.فماله من قوّة و لا ناصر….(طارق،86/10 ـ 11)
شیوهٔ تحریض بر تعقل و اثبات مبدأ از راه انذار از معاد،در بسیاری از مواضع قرآن کریم از جمله سورههای انفطار، تکویر و قیامت قابل مشاهده است.اما از آنجا که هدف قرآن کریم ارتقاء حیات انسان به سطح حیات طیبه است،تحریض بر تعقل در سطوح و مراتب دیگر نیز به وفور در قرآن کریم مشاهده میشود که مبنای آنها نیز حب نفس انسان است زیرا انسان با یک میل فطری قدرتمند،خواهان کمالات متعدد برای خویش است و لذا پس از طی مبادی راه،تعقل در سطوح فراتر،او را به حیات طیبه که همان حیات توأم با تعقل و ایمان و عمل صالح و علم مفید است رهنمون میسازد:یا أیها الذین آمنوا اطیعوا الله و رسوله و لا تولّوا عنه و انتم تسمعون… انّ شرّ الدّواب عندالله الصمّ البکم الذین لایعقلون… یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم….(انفال،8/20 ـ 24) عبارت «و انتم تسمعون» کنایه از تحریض به تعقل است و آیهٔ شریفه نتیجهٔ قهری تعقل در مظاهر خلقت و تعقل در پیامهای الهی را اطاعت از خدا و رسول ـ آئین الهی ـ دانسته و به منظور القاء اهمیت آن بار دیگر با عبارت «… استجیبوا لله و للرسول» آن را مؤکد ساخته است و نتیجه تعقل توأم با ایمان و اطاعت را حیات واقعی که عبارت از حیات موحدانه و خردمندانه است معرفی میکند و بدون شک انسان،خواهان چنین رشدی و چنین حیاتی است چرا که از میل فطری حب نفس بهرهمند است.علاوه بر آن درمواضع متعددی قرآن کریم مخالفان را به استدلال و اقامهٔ براهین عقلی فرا میخواند.آنجا که در برابر ادعای اهل کتاب مبنی بر استقرار بر سبیل هدایت و نجات،از آنان برهان میطلبد:… قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.(بقره،2/111) و در مواضعی دیگر در مقام تحریض بر تعقل،مشترکین را مورد خطاب قرار داده و با برشمردن نعمات و ذکر مبادی و مبانی مظاهر خلقت،آنان را به تفکر واداشته و به میدان استدلال فرا میخواند:أمّن یبدؤ الخلق ثمّ یعیده و من یرزقکم من السّماء و الأرض أ إله مع الله قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.(نمل،27/64)
ام اتّخذوا من دونه آلهة قل هاتوا برهانکم هذا ذکر من معی و ذکر من قبلی بل أکثرهم لایعلمون الحقّ فهم معرضون.(انبیاء،21/24)
و از این طریق به اعطای بینش پرداخته و بر آنان اتمام حجت میکند:
قد جاءکم بصائر من ربکم فمن أبصر فلنفسه و من عمی فعلیها و ما أنا علیکم بحفیظ.(انعام،6/104) و در این اعطای بینش،به برانگیختن میل ذاتی حب نفس پرداخته و انسان را بر سر دو راهی تعقل و پذیرش آئین الهی و یا عدم پذیرش آن قرار داده و اعلام میکند که هر کس از رهنمودها و بصائر الهی بهره برده و هدایت یابد به سود خود اوست و هر که به این رهنمودها از سر بصیرت و تفکر ننگرد به زیان خود عمل نموده است و لذا انسانِ دوستدار نفس،به تفکر وادار میگردد.
خلودخواهی ـ بشارت
میل به جاودانگی،میل فطری در نهاد انسان است و ابلاغ رسالت حضرت ختمی مرتبت بر مبنای این میل فطری انجام پذیرفت چرا که خداوند به آن حضرت فرمان بشارت داد:
و بشّر الذین آمنوا و عملوا الصالحات أنّ لهم جنّات تجری من تحتها الأنهار… (بقره،2/25) قرآن کریم در ایجاد مقارنه میان حیات دنیا و حیات آخرت،جاودانگی حیات آخرت را اعلام میکند:و ما هذه الحیوة الدنیا الاّ لهو و لعب و انّ الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون.(عنکبوت،29/64)
الحیوان همانند الحیاة مصدر است و به معنای حیاتی است که مرگ در آن راه ندارد.3 در آیه شریفه،زندگی منحصر در لهو و لعب شده و با کلمهٔ «هذه» ـ این زندگی دنیا ـ تحقیر شده است و زندگی آخرت را منحصر در حیوان یعنی زندگی واقعی کرده و این انحصار را با ادوات تأکید،مؤکد نموده است زیرا آخرت حیاتی است جدی که لهو و لعب و تأثیم در آن راه ندارد،بقایی است که فنایی با آن نیست،لذتی است که با ألم آمیخته نیست،سعادتی است که شقاوتی در پی ندارد،پس آخرت حیاتی است واقعی.4
اما تحصیل حیات جاودان منوط به معرفی عمیق است که در سایهٔ آن،دنیا نقش ابزار کسب آخرت را ایفاء نموده و ضمن آن،هدف انسان از زندگی فانی دنیا به حیات جاودان آخرت منصرف میگردد.و قرآن کریم در آیات فراوانی مقارنهٔ میان دنیا و آخرت را به منظور اعطاء معرفت به مخاطبین خود انجام داده است و در مواضع متعددی طریق ایصال به حیات جاودان را معرفی کرده است که اولین آنها مغرور نشدن به زندگی فانی دنیاست:
یا ایها النّاس انّ وعدالله حق فلاتغرّنکم الحیاة الدنیا….(فاطر،35/5)
و تقید به آئین الهی در امور و اعمال مختلف نظیر اهتمام بر اعمال صالحه و مکارم اخلاقی و مجاهده در راه خدا و نظایر آنها،طریق ایصال به حیات جاودان میباشند:
و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لا نکلّف نفساً الا وسعها اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون.(اعراف،7/42) الذین امنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب.(رعد،13/29) …للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنة و لدار الآخرة خیر و لنعم دارالمتقین.(نحل،16/30) و انّ الساعة لأتیة فاصفح الصفح الجمیل.(حج،15/85) و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل أحیاء عند ربهم یرزقون.(آل عمران،3/169)
منطق گرایی،حکمت،موعظهٔ حسنه و جدال أحسن
یکی از ویژگیهای ذاتی نوع بشر،خردورزی و منطق گرایی است.بدین ترتیب که انسان بر حسب فطرت خود از ترتیب به جای مبادی صحیح به نتایج قهری آنها پی میبرد و در این صورت به امتناع فکری نائل میگردد.از این رو در قرآن کریم، بهرهگیری از حکمت، موعظهٔ حسنه و جدال احسن به عنوان اسلوبهای دعوت الهی معرفی شدهاند:ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن….(نحل،16/125) کلمهٔ «حکمت» به مفهوم «قرار دادن هر چیز در جای خود یا انجام درست امور» اشاره میکند و آیهٔ شریفه،در حقیقت در مقام تبیین اسلوب دعوت عملی به منظور هدایت و ارشاد مردم به دین میباشد و به این حقیقت اشاره میکند که القاء حقایق مجرده بودن بررسی شرایط و فضای موجود ممکن نیست و لذا منظور از حکمت،عمل بر اساس احتساب شرایط موجود میباشد که در آن بایستی شرایط عقلی،فکری،روحی و اجتماعی افراد لحاظ گشته و پیش از هر گونه عملی بدانها توجه شود.از این رو ملاحظه می شود که اسلوب دعوت به دین الهی از جانب پیامبران مختلف،یکسان نبوده و در دعوت یک پیامبر نیز در مواجهه با اقشار مختلف مردم،نوع و اسلوب دعوت،متفاوت بوده است زیرا هر داعی الی الله موظف است که با بررسی شرایط و فضای فیزیکی،اعتقادی و طبیعت مخاطبین خود،اسلوب دعوت خویش را تغییر دهد،که البته ارتکاز بر قواعد اخلاقی در اسلوب اسلامی جزء مبادی عمومی دعوت میباشد.5
بنابراین،ویژگی خاص دعوت پیامبر اسلام،دعوت بر اساس حکمت است یعنی دعوت مردم به حق،بر اساس اقتضای حال فکری،اعتقادی و اجتماعی آنان.و این خود روشی مؤثر در جلب مخاطب و تکثر در تعداد مؤمنین است.
اسلوب دوم در دعوت به حق موعظهٔ حسنه است.بدون شک دعوت توأم با رفق و محبت،در قلب نفوذ کرده و در ذهن رسوخ میکند.
و اسلوب سوم،جدال أحسن است که عبارت است از بهرهگیری از معتقد مخالف واستدلال به گونهای که آن اعتقاد ابطال شود. البته باید افزود که قید «حسنه» برای موعظه و قید «أحسن» برای جدال،مفید این معناست که راه خدای تعالی،اعتقاد به حق و عمل به حق است و موعظه زمانی حق و حسنه است که موعظهگر خود معتقد به حق و عامل به موعظه باشد و نیز آنچنان حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول واقع شود،و جدال زمانی احسن است که داعی از هر سخنی که مخالف را در ردّ دعوتش تهییج میکند و او را به عناد و لجبازی وا داشته،بر غضبش میافزاید بپرهیزد و نیز از بیعفتی در کلام و از سوء تعبیر اجتناب کند و به معتقدات و مقدسات مخالف خود
توهین نکرده و ناسزا نگوید.6
انتخاب احسن شعار هر مسلمان در حیات ایمانی و قرآنی خویش است زیرا،آن،دعوت قرآن کریم است که انسان را در تمامی عرصهای حیات بشری بدان فرامیخواند:
إدفع بالتی هی أحسن….(فصلت،41/34)
و قل لعبادی یقولوا الّتی هی أحسن انّ الشیطان ینزغ بینهم….(اسراء،17/53)
و إذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها….(نساء،4/86)
و اتبعوا أحسن ما انزل الیکم من ربکم….(زمر،39/55) 7
و پر واضح است که اختیار احسن در انجام رسالت و ابلاغ وحی یکی از مصادیق این دعوت عام است که اسلام در حیطهٔ حیات اجتماعی تشریع نموده است و آنچنان که رسول مکرم اسلام از آن تبعیت نموده و به وجه احسن آن را در ابلاغ رسالت خود به انجام رسانده،ما نیز موظف به دعوت به سوی نیکی ها و خیرات به طریق احسن میباشیم.
تمایل به بزرگ منشی ـ عفو و صبر
تمایل به انسانهای خوش خلق،خوش قلب، مهربان و صبور، تمایلی فطری است که در نهاد انسان کمال طلب به ودیعه سپرده شده است و بر اساس این میل فطری،رسول الله(ص) که نماد صبر و عفو و صفح است در مواضع متعددی از قرآن کریم به صبر و عفو امر شده است:فاصبر علی ما یقولون….(طه،20/130) ؛فاصبر انّ وعد الله حق.(روم،30/60)
و قرآن کریم خوش خلقی و مهربانی پیامبر(ص) با مردم را از عوامل گرایش آنان به آن حضرت دانسته است:
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم….(آل عمران،3/159)
آیهٔ شریفهٔ،سیرهٔ رسول خدا(ص) را تأکید میکند و این پیام مهم را القاء میکند که رمز گرایش مردم به رهبران دینی،بزرگ منشی آنان در مقابل آزارها و در تعامل با انسانها میباشد.
پیامبر اکرم(ص) خود دربارهٔ صبر و عفو چنین میفرماید:أفضل الایمان الصبر و السماحة 8 و تا آنجا که قرآن کریم آن حضرت را در مقام اعراض و تهدید نیز به صفح و صبر
امر میکند:فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون.(زخرف،43/89)
«سلام» مذکور در آیهٔ شریفه،سلام از باب تحیت و دوستی نیست بلکه نشانهٔ بیاعتنایی توأم با بزرگواری است.9 و دستور به صفح به این معناست که ای پیامبر در قلبت علیه مشرکین معاند،حقد و کینهای نداشته باش،بلکه آن را به بازگشت آنان به سوی حق مشتاق و امیدوار نگاهدار و بر آنان بگو سلام،تا نشانهای از رحمت غالب بر غضب پروردگارت باشد که بر قلوب تشنه و ارواح سرگشته و مشاعر ظلمانی افاضه میشود تا آنان را بر راه راست مستقر سازد همان رحمت و صلح و آرامشی که حضرت با رسالت خود به ارمغان آورد تا محتوای آن را در عالم منتشر سازد.10
آن حضرت دربارهٔ عفو و صفح و رحمت چنین میفرماید:
افضل الاعمال ثلاثة:التواضع عند الدّولة و العفو عند القدره و العطیة بغیر المنّة.11
تمایل به دنیا ـ امر به اهتمام هدفمند به دنیا
انسان موجودی است دو بعدی که از بعد مادی و معنوی ترکیب یافته است.آنچه در فرهنگ قرآن نمود و بروز مییابد این است که بعد مادی انسان باید زمینهٔ تعالی بعد معنوی او را فراهم آورد،در غیر این صورت،بستر مناسب افول و سقوط او به درکات مادیات خواهد بود.
در آیات فراوانی از قرآن کریم،دنیا و مافیها متاع قلیل و زودگذر معرفی شده که باید از آنها برای تقرب به خدا بهره جست:فما أوتیتم من شیء فمتاع الحیوة الدنیا و ما عندالله خیر و أبقی للذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون.(شوری،42/36)
چینش پیوستهٔ دنیا و آخرت در کنار یکدیگر و ترجیح قائل شدن به آخرت ،به معنای نفی بهرهمندی از دنیا نیست بلکه مقایسهٔ بین این دو،با هدف اعلام ضرورت بهرهمندی از دنیا با اهتمام بر آخرت انجام گرفته است.نظیر آنچه رسول مکرم اسلام فرمودهاند که:«أصلحوا دنیاکم و اعملوا لأخرتکم کأنّکم تموتون غدا».12
به عبارت دیگر،تعالیم قرآن کریم که پیامبر اکرم(ص) القاء میفرمود،از نیازها و تمایلات واستعدادها و تکالیف مربوط به بعد مادی انسان که وابسته به حیات دنیوی اوست.نه تنها غافل نمانده بلکه اهتمام ویژهای نیز به آن مبذول نموده است.اما با این وجه امتیاز که همواره آن را در مقارنهٔ با حیات آخرت قرار داده و حیات اخروی را به عنوان حیات برتر و مرجوح معرفی نموده است و دریافت این رجحان و برتری و گزینش آن را نشانهٔ خردمندی انسان معرفی کرده است:
ومااوتیتممنشیءفمتاعالحیوةالدنیاو زینتها وماعنداللهخیروأبقیأفلا تعقلون.(قصص،28/60) و در عین حال به بهرهمندی از دنیا و حیات مادی فرا میخواند:
وابتغ فیما ءاتک الله الدار الآخرة و لاتنس نصیبک من الدنیا و أحسن کما أحسن الله الیک و لا تبغ الفساد فی الأرض انّ الله لایحب المفسدین.(قصص/77)
در این آیهٔ شریفه،حیات مادی و دنیوی مفید و مقبول عبارت از حیات پویا و پر تحرک فردی و اجتماعی است که مبتنی بر تلاش سازنده و هدفمند، با اهتمام بر آخرت است.تلازم در امر معاش و معاد با تکیه بر معاد،از تعالیم عالیهٔ قرآن کریم است که به واسطهٔ آن،تمامی فعالیتهای دنیایی با دو قید احسان و عدم فساد،رنگ آخرت به خود میگیرد.ایجاز حیرت انگیز در این آیه موجب شده که این عبارات کوتاه،تمامی تعالیم اخلاقی و تکالیف عبادی را در خود جای داده و تمامی نیکوئیهای اخلاقی و رفتاری را در سلوک دنیایی مؤمن با قید احسان بیان نموده و او را از تمامی مناهی اخلاقی از جمله انواع مفاسد اقتصادی نظیر غش و ناراستی،رشوه و رانت خواری منع فرموده و به فعالیتهای دنیوی او جهت اخروی بخشد.
با تلاش توأم با توجه به امر آخرت است که اعمال مؤمنانهٔ متصف به احسان شکل میگیرد و در این صورت خداوند توفیقات و پیروزیهای دنیا و آخرت را توأمان به مؤمنین اعطاء می فرماید:فآتیهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الآخرة و الله یحبّ المحسنین. (آل عمران،3/148) و لذا در موضعی دیگر، در تعریض بر کسانی که به نتایج اخروی اعمال قائل نبوده و یا توجهی ندارند میفرماید:
من کان یرید ثواب الدنیا فعنداللهثوابالدنیاوالآخرة وکاناللهسمیعاًبصیراً.(نساء،4/134) و این در حقیقت دعوتی است به تقوی که خود عبارت است از رعایت خدا و امر آخرت در زندگی،وبشارتی است بر اینکه سعادت دنیوی در گروتحصیل سعادت اخروی است بدین معنا که التزام و اهتمام بر اوامرومناهی الهی و تقید بر آئین الهی به معنایمنقطع شدن از حیات مادی نیست،بلکه به نوعی تأمین کنندهٔ آن و تضمین کنندهٔ سعادت در آن است.
پیامبر اسلام(ص) به وجوه معنوی انسان نیز اهتمام داشته و به آنها پاسخ مکفی ارائه نموده،به انسان دوستدار کرامت و حیثیت اعلام کرد که:و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضّلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً.(اسراء،17/70)
و به او حیثیت الهی بخشید:فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی.(حجر،15/29)
به سؤالات اساسی او دربارهٔ ابتدا و انتهای حیات خود، چنین پاسخ داد:انا لله و انا الیه راجعون(بقره،156/2)،و هدف از خلقت او را تقرب بواسطهٔ بندگی معرفی نمود:و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون(زاریات،56/51)،و فاصلهٔ میان تولد و مرگ را عرصهٔ تأمین هدف والای زندگی ـ کسب کیفیت احسن در حیات ـ معرفی نمود:
الذی خلق الموت و الحیوة لیبلوکم أیکم احسن عملاً و هو العزیز الغفور.(ملک،67/2)
کرامت ذاتی انسان و آزادی مسؤولانه او را ارج نهاد و پذیرش دعوت را به تعقل و فطرت او وا نهاد:لا اکراه فی الدّین قد تبین الرشد من الغی.(بقره/256)
نتیجه
پیامبر مکرم اسلام(ص) بر مبنای بصیرت الهی،اسباب، اهداف و شیوههای رسالت خود را دانسته و با اهتمام بر مقتضای حال مخاطب خود ـ نوع انسان ـ تمایلات،استعدادها و آمال فطری و ذاتی او را وجههٔ همت رسالت خویش قرار داده و راههای کسب سعادت دنیا و آخرت را به أحسن صور،به انسان عرضه کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* استادیار دانشکدهٔ الهیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
1. نهج البلاغه،مترجم محمد دشتی،خ1،قم؛مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حضور،1379.
2. طباطبایی، محمد حسین، المیزان،20/18،قم:دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1363.
3. فضل الله،محمد حسین،من وحی القرآن،90/18 ،بیروت دارالزهراء،چاپ سوم، 1405.
4. المیزان ،224/16.
5. من وحی القرآن، 392/13 396 .
6. المیزان،533/12 .
7. من وحی القرآن ،396/13.
8. نهج الفصاحه،گردآوردنده:مرتضی مزید تنکابنی / 416،تهران؛دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ یازدهم،1382.
9. مکارم شیرازی،ناصر،نمونه،37/21،تهران دارالکتب الاسلامیه،1366.
10. من وحی القرآن، 229/20.
11. نهج الفصاحه / 463.
12. همان / 15.