آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

محبت بدون معرفت به دست نمی‌آید.همانگونه که اطاعت بدون محبّت امکان پذیر نیست.محبّت محور تعلیم و تربیت است و حق تعالی معیار محبت را اطاعت از رسول خدا قرار داده است.پیرو و محبت حبیب الله انسان را محبوب خدا می‌کند. اگر نور معرفت بر دل کسی بتابد ، نسیم محبت می‌ورزد.اگر قلبی لبریز از محبت خدا شد جا برای غیر او نیست. در نوع ادعیه،نازها و رازها و نیازها شرط اصلی محبت خدا را پیروی از حبیب او دانسته است و این با گناه و معصیت سازگاری ندارد، و انسان محبّ محبوب از هر رجسی بدور است. رایحه دلپذیر بحث محبت،خصوصاً محبت الله و اولیاء الله جان‌های تشنه را ترنم می‌بخشد و شهد شیرین او برای هر کسی همان است که در دل دارد.و آنچه در این مقاله خواهد آمد،سخنی دربارهٔ محبوبیت پیامبر(ص) خواهد بود.زیرا اگر بحث محبّت مطرح است با معرفت و اطاعت همراه است و انبیای الهی به اندازهٔ محبوبیتشان مجذوب‌اند وگل سرسبد آنها پیامبر اعظم(ص) است.

متن


قل إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحیم. (آل عمران،3/31)
ندانـم کدامیــن سخـن گویـمت
که والاتری زآنچه من گویمت
تو را عزّلولاک، تمکین بس است
ثنـای توطـه و یـس بس است
معنا و ریشه محبّت
محبت از ریشه حبّ و ضدّ بغض است.1 در فارسی دو معنا برای محبت ذکر کرده‌اند:
دوست داشتن(مصدر متعدّی) و دوستی و دوستداری(اسم مصدر).2
راغب اصفهانی می‌گوید:
محبت خدا به بنده،این است که نعمت خود را بر‌او نازل کند و محبّت بنده به خدا این است که خواستار نزدیک شدن به او باشد.3
محبت خدا به بنده، در حقیقت، به معنای محبت او به خودش است زیرا کمال بنده،جلوه‌ای از کمال خداست.محبت یعنی خواستن و تمایل به چیزی که می‌بینی و آن را خیر می‌پنداری و بر سه وجه است:
1.محبت و دوستی برای خرسند شدن:(آیه 8 سوره انسان)
2. محبتی که بر پایه بهره‌مندی است:(آیه 13 سوره صف)
3. محبت برای فضیلت و بزرگی:مثل محبت دانشمندان و دانش پژوهان برای علم نسبت به یکدیگر و چه بسا محبت به خواستن و اراده تفسیر می‌شود،مانند آیه 108 سوره توبه.
دوستی و‌محبت خداوند متعال به بندگان همانا بخشایش و‌نعمت دادن اوست به آنها، و محبت بنده درباره خداوند خواستن تقرب و قدر و منزلت داشتن نسبت به اوست.4
اصل حُبّ از حَبّ و حبّه به معنای دانه گرفته شده است.چون محبوب در تخم و دانهٔ مرکزی قلب نفوذ دارد که از آن به «سویدای دل» یاد می شود،از این رو عنوان محبّت بر آن اطلاق شده است.حبّ و محبّت در برابر بغض و نفرت، به معنای خواستن چیزی است که خیر دانسته شود،یا گمان به خیر بودن آن برود.برخی محبّت را از جنس میل طبع دانسته اند، نه از جنس اراده،مانند میل طبیعی پدر به فرزند.5 الهی مرا در دل مهر تو بکار است ورنه چراغ مرده را چه مقدار است.
رابطهٔ محبت با معرفت و اطاعت
محبّت،واسطه‌ای است بین معرفت و اطاعت،محبت از سویی معلول معرفت است و از طرفی علت طاعت،زیرا محبّت بدون معرفت به دست نمی‌آید،چنان که اطاعت بدون محبت.بر همین اساس است که محبت محور تعلیم قرار گرفته و وجود مبارک پیامبر اعظم(ص) که حبیب الله است معلم و راهنمای مردم شده و اجر رسالت خویش را مودّت به عترت طاهره(ع) قرار داده است:قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی.(شوری، 42/23)
امام به حق ناطق حضرت صادق آل محمد(ص) نیز فرمودند:کسی که خدا را عصیان می‌کند محبّ خدا نیست.آن گاه به این شعر استشهاد فرمود:
تعمی الإله و أنت تظهر حبّه
هــذا محـال فی الفعال بدیـع
لو کان حبّک صادق لأطعته
إنّ المحبّ لمن یحبّ مطیع6
پس محبّ هرگز نسبت به محبوب عصیان نمی‌ورزد.و وقتی پیروی حبیب خدا در همه جوانب صورت گیرد،محب خدا بودن نیز در همه جوانب محقّق می‌شود.اگر اطاعت ناقص بود،محبّت نیز ناقص است و تنها راه تکمیل محبّت،همان پیروی و اطاعت است.
محبّت به دو چیز است:
1. وجود کمال در محبوب. 2. معرفت محبّ نسبت به آن.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند:
اذا تجلی ضیاء المعرفة فی النوأد هاج ریح المحبّة؛اگر نور معرفت بر دل بتابد نسیم محبت می‌ورزد.
لذاست که ائمه اطهار(ع) در باب معرفت الهی به مرحله تامّ آن رسیده‌اند.از این رو محبت آنان به خدا محبّت تام است و در نتیجه همه اعمالشان از روی عشق و محبّت به خداست.
انسان‌های کامل داعیهٔ شخصی ندارند و هرگز مردم را به سوی خود دعوت نمی‌کنند بلکه فقط به خدا دعوت می‌کنند، از این رو محبّت آنان محبت خداست.
محبّت در آیه 165 سوره بقره،محبتی است که زمینه اطاعت و تبعیت است نه صرف حبّ کمال.
اطاعت‌ زاییدهٔ محبت‌و‌محبت برخاسته از بینش است،گویا میان بینش وگرایش‌و کنش‌ترتّب‌علّی‌و‌معلولی است.اگر‌کسی‌محبوب‌حق‌شد،آثار‌فعل‌خدا‌به‌دست‌او‌ظاهر می‌شود و عبادت برخاسته از محبّت خستگی در پی نمی‌آورد،لذاست که عبادت زیاد،فرشتگان را‌هرگز‌خسته نمی‌کند،اگر‌خستگی‌و‌عدم‌نشاط‌در‌عبادت‌در اثر نبود محبت است.سخن گفتن و همنشینی و انس با دوست لذّت‌بخش خواهد‌بود‌نه‌ملال آور.
سوز دل اشک روان آن سحر نالهٔ شب
این همه از نظر لطف شما می‌بینیم
ارزش و اجر محبّت
عشق یعنی کامل،که به تنهایی ارزش ندارد،ارزش آن به ارزش محبوب وابسته است.همان گونه که ارزش علم به ارزش معلوم و ارزش هنر به متعلق هنر است.بر این اساس اگر کسی سنگ و گیاه را دوست دارد محبت او به اندازه همان سنگ و گیاه ارزش دارد و اگر محبوب او بهشت باشد، به اندازه بهشت ارزش دارد.اما اگر محبت و علاقه به ذات اقدس خداوندی تعلّق گرفت، دیگر حدّ و اندازه‌ای نخواهد داشت.اگر عشق حیوانی به مجرد وصال سرد می‌شود،ولی عشق الهی با وصال سوزانده‌تر می‌شود.
از این رو با سوز و گدازی وصف ناشدنی می‌گوید:و قلبی بحبّک متیما.7
و اینکه از امام صادق(ع) نقل شده است:
انّه کان یقول(که حکایت از سیرهٔ آن حضرت دارد):اللهم تملاء قلبی حُبّا لک8.
و حضرت سید الساجدین(ع) نیز فرمودند:
اللهم انّی اسئلک أن تملأ قلبی حباً لک.9
الهی،صحبت دوستان تو آب جان است و با غیر ایشان تاب جان است.لذا قلبِ لبریز از محبت را «متیم» گویند.اگر قلب،لبریز از محبت خدا باشد جا برای غیر او خالی نمی‌ماند.این محبّت چون عقلی است،نه نفسی و مانند آن،محبوب هر قدر کامل‌تر باشد محبّت عقلی پر فروغ‌تر است.گاه انسان به حبّ حلال مبتلا است و به چیزی محبّت می‌ورزد.لیکن از آن اطاعت نمی‌کند.مانند اینکه به فرزند و دارایی خویش علاقه‌مند است،ولی دستورهای عبادی خود را نیز انجام می‌دهد.این علاقه،و محبّت که برای تنظیم امور دنیاست، چنان که خدای سبحان فرمود:و جعل بینکم مودة و رحمة.(روم،30/21) حرام نیست،لیکن مانع کمال است، مگر آنکه صبغهٔ دینی داشته باشد،مانند محبّت حضرت رسول اکرم(ص) نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و نیز محبّت پدر و مادری که به فرزند مؤمن و متعهد دینی خود، و گرنه چنین قلبی متیم به حبّ خدا نیست و قهراً حضور و خلوص کامل و تام ندارد.چشندگان محبّت گفته‌اند که اگر کسی لذت محبت را بچشد، سراغ محبت دیگری نخواهد رفت زیرا از این پس عشق عاشق حق،افزون خواهد شد.
ذرّه خاکم و در کوی توأم جای خوشت
‌ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم(حافظ)
آدمی در نشئه ناسوت و طبیعت،با نوشیدن قدحی سیراب می‌شود،اما در نشئه ملکوت به مجرد نوشیدن قدحی از آب بدون درد عطش علاقهٔ او به نوشیدن افزون می‌شود.
طبق اصل مهمی که در آیهٔ 89 سورهٔ نمل فرمود:من جاء بالحسنة فله خیر منها،و در آیهٔ 160سوره انعام فرمود:من جاء بالحسنة فله عشر امثالها، اجر حضرت حق تعالی به فعل خیر بنده، از آن کار است. بر پایهٔ این اصل محکم الهی که انسان محبت می‌دهد و محبوبیت می‌گیرد، با اینکه فاصلهٔ بین این دو بسیار زیاد است.خداوند متعال،ظرف محبت را از قدح محبوب بودن پر می کند و هم گناهان را می‌آمرزد.و از محبت که صفت فعل حق (تعالی) است،مغفرت فهمیده می‌شود.اما از مغفرت نمی‌توان محبت را فهمید.زیرا آمرزش الهی نیز بنده را به جهنم نمی‌برد.امّا همهٔ افرادی که از جهنم در امان‌اند محبوب حق تعالی نیستند، بلکه آن که محبوب است حساب دیگری دارد.اطاعت و پیروی از پیامبر(ص) نشانه دوستی و محبت با خدا و موجب دریافت عفو الهی است و رفتار و گفتار و کردار پیامبر(ص) برای انسان‌ها محبت است و اطاعت از پیامبر(ص) در کنار اطاعت خداست.
آثار محبت حق تعالی
محبت اثر فعل خداست و هر محبتی آثار فعل خود را به محبوب خواهد داد،پس محبت خدا بر اثر پیروی رسول اعظم(ع) محبوب خدا می‌شود، به مقامی می‌رسد که همهٔ آنچه دارد در راه خدا نثار می‌کند.
چنانچه در آیهٔ 54 سورهٔ مائده بدان اشاره کرده است:اگر کسی از شما از دین بیرون رود،به نظام دینی آسیبی وارد نمی‌شود، زیرا خداوند به جای شما کسانی را می‌آورد که محبّ و محبوب اویند.
کسانی که در برابر مؤمنان،خاضع و در مقابل کافران،سرافراز و گردنکش و تا آخرین لحظه مقاوم و پایدارند و از هیچ چیزی نمی‌ترسند و از فضل خاص الهی برخوردارند،سه نوع رابطه را دارا هستند:
1.رابطه‌ای با حق تعالی بر اساس محبت.
2.رابطه‌ای با مؤمنان بر اساس تواضع.
3.رابطه‌ای با کافران بر اساس عزّت، طبع منیع و تسلیم ناپذیری.
همراه ادعیه در وادی محبت
رایج‌ترین تعبیر ادعیه ائمه اطهار(ع)،مخصوصاً در مناجات‌های آنها از محبّت سخنی به میان آمده و اگر این حقیقت الهی از ادعیه و مناجات برداشته شود پوسته‌ای بدون مغز خواهد بود.
در این گونه نازها و رازها و نیازها، شرط اصلی محبّت خدا، پیروی از حبیب خدا معرّفی شده و نیز سبب محبّت و محبوب شدن، اطاعت محبوب و ترک معصیت او بیان شده است.
گل سر سبد فرهنگ نیایش مناجات المحبّین امام العارفین و العابدین حضرت سید السّاجدین(ع) است که پیرامون محبّت الهی آتشین‌ترین تعابیر و دلنشین‌ترین مضامین را بیان کرده است.
آری،انسان وقتی طعم محبت الهی را چشید سخن او این است که:
الهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبّتک فرام منک بدلاً؛یعنی کسی که حلاوت محبت تو را چشیده دیگر چه چیزی می‌ماند که تو را رها کند و دنبال آن برود؟!
آن گاه در فقرهٔ دیگری فرمودند:
فاجعلنا ممّن اصطفیته لقربک و ولایتک و اخلصته لودّک و محبّتک؛ در محبت و دوستی آن معنای خالص شدن را از خدا می‌خواهد یعنی من را جزء کسانی قرار ده که آنها را برای دوستی و محبت خودت خالی کردی.یعنی غیر از خدا چیزی در این دل نمانده است.
در ادامه فرمودند:
و فرغّت فوأده لحبّک؛ یعنی خدایا من را جزء کسانی قرار بده که خودت قلب آنها را خالی کردی برای محبّت.
قلب انسان تا خالی غیر نشود جای محبّت خدا نیست.تا درخت‌ها و بوته‌های هرزه غضب از این باغ وجین نشود جای درخت محبّت نیست.
تبعیت محبت طرفینی است
در قرآن کریم به صورت قانون کلی تبعیت از حبیب خدا را راه محبوب شدن معرّفی کرده است:قل ان کنتم تحبّون الله….(آل عمران،3/31)
وقتی از پیـروی چون محـرم آمد
نبــی را در ولایـت محـــرم آمـد
در آن خلوت سرا محبوب گردد
به حقّ یک بارگی مجذوب گردد
ز ءان کنتــم تحبـّون بایـد او راه
بــه خلوت خانهٔ «یحبـبکم الله»
بــود تابــع ولـی از روی معــنا
بود عامـر ولی در کـوی معنـا 10
اگر هر تابعی مربوط و ملحق به متبوع خود است و فرزندی متعلق به پدر اوست،پیرو حبیب خدا، حبیب الله و تابع خلیل الله خواهد بود.این اصل کلّی از این آیه قرآن کریم قابل استفاده است.فمن تبعنی فانّه منّی و من عصانی فانّک غفور رحیم (ابراهیم،14/36) یعنی هر کس مرا تبعیت کند،از من است (چون من خلیل خدا هستم )و نیز سهمی از دوستی که همان خلّت است بهره‌مند می‌شود.
و طبق آیهٔ 68 سورهٔ آل عمران فرمود:انّ اولی النّاس بابراهیم للّذین اتبعوه و هذا النّبی و الذین ءامنوا و اللّه ولّی المؤمنین؛یعنی سزاوارترین مردم به حضرت ابراهیم، پیروان او هستند و چون تبعیت محبّت طرفینی است پیرو پیامبر(ص) محبوب او نیز خواهد بود.
و اینکه در آیهٔ 215 و 216 سورهٔ شعرا می‌فرماید:واخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین.فان عصوک فقل انّی برئ ممّا تعملون.این بال و پر گشودن و زیر پر گرفتن به کاری محبّت آمیز و عاطفی است و اگر در سایهٔ عقل باشد، محبّت عقلی را تفهیم می‌کند.
پس اگر کسی تابع نبی اکرم(ص) باشد، هم حبیب اللّه می‌شود و هم محبوب رسول الله(ص) به گونه‌ای که آن بال‌های رئوفانه‌اش را برای او می‌گشاید و این همه آثار در صورتی است که محبّت دو جانبه و پیروی راستین،کامل و مستمر باشد.
ابوبصیر از حضرت امام صادق(ع) نقل می‌کند:
که پنج گروه خواب ندارند،که یکی از آنها محبّی است که خوف از دست دادن محبوب، خواب را از چشمان او ربوده است:«و المحبّ حبیباً یتوقّع فراقه.11
آری،خوف از دست دادن محبوب،خواب را از چشمان محبّ می‌رباید:عجباً لمحبّ کیف ینام12رسول خدا(ص) حبیب خداست و برای آن که محبوب را از دست ندهد هماره در وصال است.و به ما نیز می‌فرماید:که اگر محبّ خدا هستید در پی حبیب خدا حرکت کنید،تا از محبّ بودن به محبوب شدن برسید.
اگر خدا محبّ انسان شود، آثار خدایی در بندهٔ محبوب ظهور می‌کند، و راه تأسّی به پیامبر(ص) و شبیه آن حضرت شدن محبّت است.
پیـروی رسـول حقّ،دوسـتی حـق آورد
پیـروی رسـول کــن دوستی خدا طلب
شرع،سفینهٔ نجات،آل رسول ناخداست
ساکن‌این‌سفینه شو‌دامن ناخداطلب13
همه فدای محبّت الهی
اینکه گفته اند:در یک دل جای دو محبوب نیست،چون برای به دست آوردن محبوب اصلی باید دل و جان از محبّت فرعی و غیر تهی شود و محبّ خدا کسی است که باید به این موارد توجّه داشته باشد:
1.پرهیز و دوری از لذاید طبیعی به ویژه پرخوری که امام صادق(ع) از پیامبر اعظم(ص) نقل می‌کند که فرمودند:
ثلاث أخافنّ علی امّتی من بعدی؛الضلالة بعد المعرفة و مضلات الغّنی و شهوة البطن و الفرج؛در سه چیز بر امت خود می ترسم،گمراهی بعد از شناخت ،لغزشهای پول داری.شهوت شکم و فرج.
2.انفاق از مال خوب و پاکیزه که در سوره آل عمران/92 فرمود:لن تنالوا البر‌حتّی تنفقوا ممّا تحبّون و ما تنفقوا من شیء فانّ الله به علیم؛به مقام ابرار نمی‌رسید و محبوب حق نخواهید شد،مگر از آنچه دوست می‌دارید، انفاق کنید.با انفاق علاقه‌ها گسسته و انسان آزاد می‌شود،آنگاه راه محبت خدا به سوی انسان گشوده خواهد شد.
3.بغض به دنیا،دوستی دنیا ریشهٔ هر خطاست ؛«و حب الدّنیا رأس کلّ خطیئة»14 پس برای رسیدن به محبت حق تعالی که همه طالب آن‌اند، هیچ راهی بهتر از انزجار از دنیا نیست، یعنی مهم‌ترین عامل که انسان را محبّ خدا می‌کند،بغض دنیاست.گنجاندن دو مظروف متضّاد در یک ظرف،موجب فساد هر دو و یا یکی از آنها می‌شود.حبّ الهی مانند خورشید تابان و محبّت به دنیا مانند شب دیجور ظلمانی است.
از این رو حضرات ائمه اهل‌بیت(ع) عموماً و حضرت خاتم(ص) خصوصا،هم خودشان قلبی فارغ از هر چیز داشتند و محبت خدای سبحان اصل و متبوع و محبّت شرایع و احکام و اولیای الهی فرع و تابع است و انسان را به محبوب حقیقی می‌رساند:«المجاز قنطرة الحقیقة»15،و هم به دیگران توصیه می کردند که سراسر قلبشان را از محبّت الهی پر کنند.
آنچنان‌مهر‌توأم‌در‌دل‌و‌جان‌جای‌گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
پیامبر اعظم(ص) مدرس محبّت
اگر بندگی انسان بر محور محبّت او استوار شد، وجود مبارک رسول اعظم(ص) مدرس محبّت است.و اگر راهیان طریق محبت تا وقتی که محبّ‌اند در طلب‌اند اما وقتی محبوب شدند در طرب‌اند،هیچ مانعی آنها را از آن جدا نخواهد کرد.
حضرت حق تعالی در آیهٔ 108 سورهٔ توبه فرمود:لاتقم فیه ابداً لمسجد اسّس علی التّقوی من اوّل یوم أحقّ ان تقوم فیه فیه رجال یحبّون ان یتطهروا و اللّه یحبّ المطهّرین.
از آیهٔ مذبور استفاده می‌شود که تقوا راه رسیدن به محبّت است.و مکان و مرکز محبّت و مدرّس و معلّم محبت رسول خدا(ص) است نبی مکرم اسلام،از خداوند متعال می‌خواست که عشق به ذات اقدس خود را برای او از آب گوارا شیرین‌تر و محبوب‌تر گرداند:و اجعل حبّک أحبّ إلی من الماء البارد.16
اگر اهل تقوا، توبه،طهارت و… محبوب خدایند هیچ محبوبی به عظمت حضرت حبیب الله پیامبر اعظم(ص) نیست زیرا او مظهر محبّت کامله حق است.
از این رو خدای سبحان رسولش را محور و مدرس محبّت قرار داد،محبّت حبیب الله انسان را محبوب خدا می‌کند زیرا کسی که پیامبر(ص) را دوست می‌دارد می کوشد مثل او باشد و متخلّق به اخلاق او شود،بدین جهت از او اطاعت می‌کند و این گونه اطاعت، انسان را متعالی و محبوب خدا می‌کند.لذا وجود مبارک حضرت باقر العلوم(ع) طبق نقل علامه مجلسی فرمودند:روزی رسول خدا(ص) در حضور مردم فرمودند:
احبّوا الله لما یغذوکم به من نعمه و أحبّونی للّه عزّوجل و أحبّوا قرابتی لی17؛به خداوند متعال علاقه‌مند باشید زیرا غذای جسم و جان شما را فراهم می‌کند و برای رضای خدا به من علاقه‌مند باشید.
زیرا من مجرای فیض او هستم و به اهل بیت من علاقه‌مند باشید زیرا آنها رابطه من و شما هستند. عارف نامدار جناب محی الدین ابن عربی و علامه قیصری در شرح فص مربوط به حضرت نوح نکته‌ای لطیف دارند:
مقام رسول اکرم(ص) مقام اسم اعظم و مقام قرآن بود که بالاتر از فرقان و مقام جمع الجمعی است،در‌دعوت مردم بین تنزیه و تشبیه جمع کرد:لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر(شوری،42/11) از این رو تبلیغ آن حضرت با موفقیت همراه بود.18
رایحهٔ دلپذیر بحث محبت مخصوصاً محبت الله و اولیاء الله جان‌های تشنه را ترنم بخشیده و شهد شیرین محبّت برای هر کسی همان هست که در دل دارد.
اسلام قانون محبّت است و پیامبر خدا(ص) رحمت جهانیان معرفی شده است:و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین.(انبیاء،21/107)
پیامبر خدا (ص) نماد عشق و محبّت است، اما محبّتی که قرآن کریم دستور می‌دهد آن است که با هر کسی مطابق میل و خوشایند او عمل شود.با او طوری عمل شود که خوشش بیاید،و لزوماً جذب دین شود.محبّت آن نیست که هر کسی را در تمایلاتش آزاد بگذاریم و با تمایلات او را امضا کنیم.این نحوه عملکرد نوعی نفاق و دورویی است.محبّت آن است که با حقیقت همراه باشد.
محبّت خیر رساندن است و احیاناً خیر رساندن به شکلی است که علاقه و محبت طرف را جذب نمی‌کند.محبت آن است که خیر و مصلحت جامعه بشریت در آن باشد نه خیر یک فرد یا یک دسته.
البته همیشه محبّت واقعی کافی نیست بلکه نوعی حدّت و شدّت نیز ضرورت دارد، در عین حال جذب کردن و دفع کردن نیز لازم است و اسلام این گونه است:
محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفّار رحماء بینهم…(فتح،47/29) ؛ محمد(ص) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار دل سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند…
راستی‌گفتاروکردارش‌زحقّ‌برجمله‌خلق
شاهـدمـلک بـقاء و نشــاة الاخـراسـتی
آسمان‌علم‌و‌عرش‌حکمت و‌خلق‌عظیم
شمع‌جمع‌الجمع‌وبزم‌لامکان‌مأواستی19
پیامبر اعظم(ص) محبوب و مجذوب حق تعالی
خداوند متعال در سورهٔ آل عمران، آیهٔ 31 اصل مهمی را بیان داشته است:قل إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله؛هر کسی می‌خواهد محبوب خدای سبحان شود باید تابع رسول اکرم حبیب الله باشد.
سرّ محبوب بودن آن حضرت به طور تفصیل در آیه‌های دیگر بیان شده است مثل سورهٔ بقره/222 فرمود:إنّ الله یحبّ التّوابین و یحبّ المتطهرین؛سورهٔ مائده/42:إنّ الله یحبّ المقسطین، پس توکل محبوب خداست متوکّل هم محبوب خداست و پیامبر(ص) که اسوه توکّل است محبوب خدا خواهد بود.سورهٔ آل عمران/159:إنّ الله یحبّ المتوکلین. چه اینکه پیامبر الگوی طهارت است و تابعان وی اقتدا به طهارت او کرده،مطّهر و محبوب می‌شوند و چون آن حضرت الگوی قسط و عدل است،مقسطین به وی اقتدا می‌کنند.
حق تعالی در سوره آل عمران فرمود:قل ان کنتم تحبّون الله فاتبعونی یحببکم الله؛به مردم بگو اگر محب و دوست خدایید پیرو من باشید تا محبوب خدا شوید.سالک،محبّ خدا و مجذوب محبوب اوست.بکوشید خدا دوستتان داشته باشد تا شما را به سمت خود ببرد؛در این صورت بقیه راه شما را می برد یعنی ابتدا چون محبّید آهسته آهسته قدم برمی‌دارید وقتی محبوب خدا شدید او محبوب خود را با جذبه به سمت خود می‌کشاند.
حضرت موسی و ابراهیم(ع) خود به طرف خدا رفتند ولی خداوند پیغمبر اسلام را برد، بین بردن و رفتن «سلوک» و جذبه فرق‌ها وجود دارد.سالک لنگان لنگان می رود ولی مجذوب با سرعت می‌دود.
اینکه درباره معراج نبی مکرم اسلام(ص) آمده است:«خطوته مدّ البصر»20 هر قدم براق پیامبر در معراج به اندازه دید چشم بود ناظر به همین نکته است.یعنی با یک قدم به اندازه دید چشم مسافت را طی می‌کرده.
چنانچه درباره سالکان حقیقی، حضرت وصی(ع) در نهج البلاغه فرمودند:
«قد أحیا عقله و امات نفسه… و برق له لامع کثیر البرق فأبان له الطریق و سلک به السبیل…»21 خداوند محبوب خویش را به سرعت می‌برد و لازم نیست او تدریجاً و آهسته قدم بردارد.
لذاست که حضرت امام سجاد(ع) نیز در فقرات دعای ابوحمزه ثمالی فرمودند:
«بحبّی النّبی الامّی القرشی الهاشمی العربی التهامی المکّی ارجوا الزلفة لدیک»یعنی به دوستی پیامبر امّی قرشی هاشمی عربی تهامی مکّی مدنی امید تقرّب دارم به نزدت و از ذات حق تعالی می‌خواهد که جان او را در طریق خود و بر آئین پیامبرش که درود خدا بر او باد بگیرد «و توفّنی فی سبیلک و علی ملّة رسولک(ص)».
پس انبیای الهی به اندازهٔ محبوب بودنشان،مجذوبند و در آن مرتبه که فقط محبّ‌اند و هنوز محبوب نشده‌اند سالک‌اند،لذا سیر آنان تلفیقی از سلوک و جذبه است برخلاف پیامبر اکرم(ص) که محبوب خالص است و لذا مجذوب محض خواهد بود،قهرا انبیاء که مفسّران کلام الهی‌اند،تفسیر آنان معجونی از جذبه و سلوک می‌باشد ولی تفسیر پیامبر اعظم(ص) تفسیر ناب جذبه محض است،چه اینکه شراب بهشتیان هم یکسان نیست،برخی از چشمه باب تسنیم می‌نوشند و بعضی ممزوج آن را نه خالص وی را می‌نوشند:و مزاجه من تسنیم.عیناً یشرب بها المقربون.(مطففین،83/ 27 ـ 28)یعنی شراب ناب و خالص چشمهٔ تنسیم از آن مقرّبان است و ممزوج آن از آن ابرار و همچنین درباره شراب کافور و شراب زنجبیل و منظور از امتزاج در این گونه از موارد همان محبّت ممزوج با محبوبیت و سلوک با جذبه است نه مشوبیت زیانبار حق به باطل.
مطلب دیگر این است که ذات اقدس خداوند متعال در مقام معرفی محبوب‌های خود نظیر محسنین،متطهرین،توابین،متقین،صابرین،متوکلین،مقسطین،فرمود:حتی رزمنده‌ای را که چون کاخ سربی، در برابر دشمنان دین الهی استوار و مستحکم باشد دوست دارد.22
پیامبر اعظم(ص) نیز در مقابل کفر و نفاق و شرک مانند بنیان مرصوص بود.و طبق فرمایش حضرت وصی(ع) بنابر نقل کامل ابن اثیر23 پیامبر اکرم(ص) همچون بنیان مرصوص از گزند تندباد سوانح سنگین در امان بود، وقتی نائره جنگ مشتعل می‌شد ما به آن حضرت پناه می‌بردیم،وقتی در میدان جنگ به آن بزرگوار نزدیک می‌شدیم چنان احساس امن می‌کردیم که گویا به سنگر رسیده‌ایم در حالی که حضرت(ص) وسط میدان بود.
هم‌نبی‌سیف و‌هم پیغمبر رحمت بخلق
قهـر عارض لطف ذاتی آیت کبراستی
جان هشـیاران عالم در لوای حضرتـش
جرعه‌نوش‌ناب‌عشق‌از‌کوثر‌اعطاستی
نبی اعظم(ص) چون که محور محبّت است،خود نیز فارق بین حق و باطل بوده است و تبعیت از او برکات زیادی دارد.
نور فرقان مبینش رایت فتح المبین
لوح قرآن متینش آیت طغراستی 24
حضرت ختم المرسلین(ص) دارای جاذبه‌هایی بودند که خداوند متعال او را به دارا بودن خُلق عظیم می‌ستاید و چنین فردی باید الگوی افراد، در همهٔ جوانب گردد،چنانچه خداوند او را به عنوان اسوه معرفی کرده و می‌فرماید:«اگر در بعضی از مشکلات تنها هستید برای حل مشکل به پیغمبر اقتدا کنید چون در صدر اسلام تنها کسی که مشکلات را حل می‌کرد رسول خدا بودند».
اگر اهل تقوا، توبه،طهارت و… محبوب خدایند،هیچ محبوبی به عظمت حضرت حبیب الله(ص)نیست، زیرا او مظهر محبّت کامله حق است.از این رو خدای سبحان رسولش را محور محبّت قرار داد، محبت حبیب الله انسان را محبوب خدا می‌کند، زیرا کسی که پیامبر(ص) را دوست می‌دارد می‌کوشد مثل او باشد و متخلّق به اخلاق او شود بدین جهت از او اطاعت می‌کند و این گونه،انسان را متعالی و محبوب خدا می‌کند.
رأفت و رحمت پیامبر اعظم(ص)
خداوند متعال در مورد برخی از انبیا تعبیر برادر کرده و فرموده است:«برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم».(اعراف/73) برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم(هود/50) آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت… (شعراء/106)ولی درباره نبی رحمت العالمین فرمود:هو الّذی بعث فی الامیین رسولاً منهم.(جمعه،62/2) یا اینکه فرمود:لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم.(توبه،9/128) پیامبری برای شما آمده که از جانتان برخاسته،انحراف شما برای او بسیار سخت است.با‌حرص و شوق کوشش می‌کند تا شما مؤمن بشوید،او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است.رأفت و رحمت صفت فعل حقّ است و هر صفت فعل را از مقام فعل و موصوف انتزاع می‌کنند، نه از مقام ذات وی؛جایگاهی که محل انتزاع رأفت و رحمت است جایگاهی امکانی است و همان جایگاه می‌شود رئوف و رحیم، و بارزترین مصداق و مظهر آن رسول خدا پیامبر اعظم(ص) است.
خداوند متعال برای خود رحمتی عامه و رحمتی قائل است و این دو خصوصیت را برای قرآن و پیامبر (ص) نیز بیان داشته:رحمتی وسعت کل شیء.(اعراف،7/156) پیامبر اکرم(ص) رحمت عامه‌ای است که همگان از او استفاده تکوینی و بهره غیر تکوینی می‌برند.از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که:
در خدمت پیغمبر(ص) از جایی عبور می‌کردیم به هیچ درخت و سنگی نمی‌رسیدیم، جز اینکه به آن حضرت سلام عرض می‌کردند!25
آری همه چیز در پیشگاه رحمت خاصه، خاضع است.نبی اعظم اسلام(ص) از آن رو که هم اسم اعظم است و هم مظهر اسم اعظم،در مرتبهٔ رحمت مطلقهٔ خدای سبحان، حضور و ظهور دارد،ولی اساس تعلیم و تربیت آن بزرگوار بر این است که وی تنها رحمت خاصّه است.رحمت خاصّه در برابر غضب است،خدای سبحان فقط نسبت به مؤمنان رئوف‌است‌گر‌چه رحمت عامه او همه را فرا گرفته:و‌رحمتی‌وسعت‌کل‌شیء.
حق تعالی پس از تعیین خطوط کلّی رحمت خاص، مظهر آن را نیز به جهانیان معرفی کرده که :و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین.(انبیاء،24/107) تو برای همهٔ مردم (عالمین) رحمت خاصّه‌ای، زیرا ره آورد تو هدایت و سعادت است و هر کسی این دو را پذیرفته گذشته از این که در دنیا کامیاب است در آخرت نیز برای همیشه آسوده خواهد بود.
در آیهٔ 159 سورهٔ آل عمران فرمود:فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضوا من حولک… رحمت الهی شامل حال تو شده،که نسبت به امت اسلامی نرم و مهربان شدی و اگر زمامداری خودسر،خود رأی،سرسخت و سنگین دل می‌بودی مردم از تو فاصله می‌گرفتند و تو را تنها می گذاشتند.
خدای سبحان دربارهٔ پیامبر(ص) می فرماید:«رحمت خاص حق در او تجلی کرده و او مظهر آن شده است، زیرا خداوند با مؤمنان مهربان است» :و کان بالمؤمنین رحیما.(احزاب،33/43) و پیامبر نیز چنین است،پس رأفت خدا در آیینه پیامبر منعکس شده و به دیگران می‌رسد.
قرآن کریم این آیینه را به ما معرفی کرده و می‌فرماید:اگر خواستید از رحمت خداوند برخوردار باشید در برابر این آیینه قرار بگیرید و به دنبال پیامبر بروید و در دو جای قرآن می‌فرماید:گویا داری از شدت اندوه جان می‌سپاری!فلعلک باخع نفسک علی ءاثارهم أن لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا.(کهف،18/6) و در مورد دیگر فرمود:فلاتذهب نفسک علیهم حسرات.(فاطر،35/8) چنین نباشد که جانت بر اثر حسرت بی‌ایمان آنها از دست برود.
رحمة للعالمین در عشق وصـف رأفتش
شـاه اقلیـم بقـا عبـدا اذا صـلا ستــی
مرجع‌امید‌و‌کهـف‌بی‌پنـاهان‌در‌گهـش
عـرش اعلا مظهری ز آن قبه خضراستی
فرد‌فرد‌اهل‌محشر‌هر‌یک‌از‌زیبـا‌و‌زشت
بهره‌مند‌از‌لطف‌عام‌و‌رحمتش‌فرداستی
در‌قیامت چشم‌عالـم‌از‌رسولان تا امـم
بر عنایت‌های آن سلطـان استغناستی
رحمت‌واسع‌اگر‌شرحی‌است‌زان‌دریای‌لطف
شعـله قهـرش هـم آن شمـشیــر آساستی
آسمان‌علم‌و‌عرش‌حکمت‌و‌خلق‌عظیم
شمع‌جمع‌الجمع‌و‌بزم‌لامکان‌ماراستی
مصطفی احمد ابوالقاسم محمـد‌از احد
نعمت‌و‌نام‌و‌کنیتش‌زیباترین‌اسماستی
عاشقان را قبله آن محـراب ابـرو‌در نـماز
عرشیان‌را‌سجده‌گاه‌آن‌درگه‌والاستی26
از محبّت بودن تا محبوب شدن حق
خدواند متعال در قرآن کریم به ما فرمان می‌دهد که وقتی با پیمودن راه، محب حق شدید به این مرحله اکتفا نکنید،و به راحتی صراط مستقیم همّت گمارید،تا خداوند نیز محبّ شما گردد و محبوب او شوید.
پیمودن این راه،نه تنها هیچ مانعی ندارد،بلکه می‌توان متواضع‌تر، اطهر،اصدق،اعدل و باتقواتر شد.حتّی می‌توان دیگران را نیز به سرعت و سبقت وا داشت و امام السالکین و امام المتقین شد و گر چه در آیه 31 سوره آل عمران محبّ حق بودن و محبوب الله شدن،مخصوص حضرات ائمه اطهار(ع) معرفی نشده ولی آنان الگو و اسوهٔ کامل‌اند و دارای ویژگی‌هایی هستند که آیه در صدد بیان آن نمی‌باشد.
اگر برای رفتن هر راهی نیاز به راهنما است تا برنامه‌ها به فرمان او اجرا شود، برای دوستدار شدن انسان نیز خداوند متعال به حبیب خود فرموده که به مردم بگوید:«اگر دوستدار خدا هستید از من پیروی کنید تا محبوب او شوید».«قل إن کنتم…» حضرت ختمی(ص) از آن جهت که حبیب الله است،رسالت او رساندن پیام محبّت است چون سیرهٔ علمی و عملی او اسوهٔ علمی و عملی سالکان است.درس محبّت می‌دهد و در وصیت خویش به جناب اباذر فرمودند:ای اباذر اگر خواستی بفهمی محبوب‌ترین انسان‌ها نزد خداوند چه کسی است، بدان، آن که بیش از دیگران به یاد حق باشد:«انّ احبّکم الی الله اکثرکم ذکرالله» و گرامی ترین انسان‌ها نزد خداوند پرهیزگارترین آنهاست که این مطلب را از این آیه می‌توان استفاده کرد:انّ اکرمکم عندالله اتقیکم.(حجرات،49/13)
دربارهٔ محبت الهی،و راه رسیدن به آن در فقراتی از حدیث شریف معراج آمده است:
یا محمد وجبت محبتی للمتحابین فی و وجبت للمتقاطعین(المتعاطفین) فی و وجبت .محبّتی للمتواصلین و وجبت للمتوکلین علی و لیس لمحبّتی علم و لانهایة و کلما رفعت لهم علما….»27
نبی اعظم اسلام(ص) مورد خطاب خداوند متعال قرار گرفته می‌فرماید:محبّت من بر چهار دسته از مردم واجب است:
1.کسانی که یکدیگر را به خاطر من دوست داشته باشند.
2.عده‌ای که برای دوستی من از دوستی و ارتباط با کسانیکه نمی‌پسندم دست بردارند و رابطه خود را با دشمنان قطع کنند.
3.افرادی که به جهت من با یکدیگر رابطه برقرار کنند.
4. گروهی که بر من توکل داشته باشند.
از مهم‌ترین راه‌های جلب خدا، ارتباط نزدیک با رسول خداست.چون او محبوب مطلق خداست و شاید بتوان گفت، سایر محبت‌های خدا در سایه محبتی است که به این محبوبش دارد.
محبّت اولیای الهی،شاخ و برگ محبت خداست،اگر این محبّت تقویت شود محبت به خدا تقویت می‌گردد.ذکر و یاد خداوند از محبّت به او نشأت می‌گیرد،پس هر اندازه محبت به خداوند بیشتر باشد، انسان بیشتر به یاد او خواهد بود.اینکه در آیهٔ 165 بقره فرموده:و الذین آمنوا اشدّ حبّا للّه، دلخوش از محبت خدا خالی گشته،مرگ را برای خویش بهتر از دل خالی از محبت خدا می‌پسندند.طراوت و شادابی دلشان به این است که زندگی را با محبت به خدا سپری کنند.و لذا در تلاش‌اند،با اعمال و رفتار خود،محبت و رضایت او را جلب نمایند و مانع را از سر راه بردارند.
در نتیجه بزرگ‌ترین لذت در این است که احساس کند،محبوبش از او راضی و خشنود است.
وظیفه پیروان استاد محبّت
اگر انسان پیرو و مطیع او و نهی حبیب خدا،رسول اعظم(ص) شد بر اساس:و ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا.(حشر،59/7) عمل کرده احساس وظیفه و رسالت در او پیدا شده و دیگران را به راه هدایت دعوت می‌نماید،همان گونه که حقّ تعالی از رسولش این گونه حکایت دارد:قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة‌انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین.(یوسف،12/108) یعنی من و پیروانم مردم را به خدا دعوت می‌کنیم.سخن پیامبر اکرم(ص) بهترین سخن است و سخن پیروان ایشان بهترین سخن خواهد بود.
حق تعالی،متفکران محقق را به بررسی مکتب‌های گوناگون و پذیرش بهترین مکتب فرا می‌خواند و بهترین مکتب را نیز مکتب توحید و مصداق را نیز دعوت به خدا معرفی می‌کند.
در نتیجه پیروی حبیب خدا تنها در اعمال انفرادی نیست بلکه شناختن فرهنگ و اندیشهٔ اسلامی،معتقد شدن و با علم و عمل آن را نشر دادن است و در این صورت است که انسان پیرو رسول خدا و محبوب خدای سبحان خواهد بود، چون آن وجود مبارک مدرّس محبّت است.
وجود مبارک نبی مکرّم اسلام(ص) فرمودند:
«المرء مع من احبّ»؛انسان با محبوبش محشور می‌شود .
و امام باقر(ع) فرمودند:
روزی رسول اکرم(ص) در حضور مردم فرمودند:«احبّوا الله لما یغذوکم به من نعمة و احبّونی لله عزوجل و أحبّوا قرابتی لی»
حضرت باقر العلوم(ص) به جابر فرمودند:
«یا جابر بلّغ شیعتی عنّی السلام و أعلمهم انّه لاقرابة بیننا و بین الله عزّوجل و لایتقرب إلیه الا بالطاعة له؛یا جابر من اطاع الله و احبنا فهو ولینا و من عصی الله لم ینفعه حبّنا.»28
امام باقر(ع) به جناب جابر فرمودند:«سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها اعلام کنید که هیچ قرابت و نزدیکی بین ما و خداوند عزوجل وجود ندارد و هیچ نزدیکی نیز بین ما و آنها وجود ندارد، مگر طاعت کردن، کسی که خداوند را اطاعت کند و ما را دوست داشته باشد پس او ولی ما است و کسی که خداوند را معصیت کند دوستی ما برای آنها نفعی ندارد».
کسب محبت نسبت به خدا موجب دور ساختن انسان از نافرمانی حق تعالی و سرپیچی از دستورات او می‌شود، در این زمینه حضرت سید العارفین و العابدین امام سجاد(ع) در فقراتی از دعای ابوحمزه ثمالی فرموده‌اند:اگر محبت تو از دل من بیرون نمی‌رود به این دلیل است که نعمت‌های تو را در حق خودم فراموش نمی کنم. پرده‌پوشی‌های تو را در مورد گناهانم از یاد نمی‌برم.پس انسان اگر محبت خدا در دلش پایدار گردد باید پیوسته به یاد خدا و نعمت‌های او باشد.
لذا نبی مکرم اسلام فرمودند:«احبّوا الله لما یغذوکم به من نعمة»29 یعنی خدا را دوست بدارید که او از نعمت‌هایش شما را غذا می‌دهد.
یا رب دل ما را تو برحـمت جـان ده
درد همه را به صابری درمان ده
این‌بنده‌چه‌داند‌که‌چه‌می‌باید‌جست
داننده‌توئی‌هر آنچه دانی آن ده
الهی ما در دنیا معصیت می کردیم، دوست تو محمد(ص) غمگین می‌شد و دشمن تو ابلیس شاد،الهی اگر فردای قیامت عقوبت کنی باز دوست تو محمد(ص) غمگین شود و دشمن تو ابلیس شاد.الهی دو شادی به دشمن مده و دو اندوه بر دل دوست منه.(الهی نامه خواجه عبدالله انصاری)
لذا پیامبر(ص) فرمودند:
به خدا علاقمند باشید،زیرا حیات شما غذای جسم و روح شما را تأمین می‌کند.و برای رضای خدا به من علاقه‌مند باشید.زیرا من مجرای فیض او هستم و به اهل بیت من علاقه‌مند باشید زیرا آنها رابط میان من و شما هستند.
و در حدیثی دیگر فرمودند:
«لایؤمن عبد حتّی اکون احبّ الله من نفسه و تکون عترتی احبّ الیه من عترته و یکون اهلی احبّ الله من اهله و یکون ذاتی احبّ الله من ذاته» یعنی ایمان بنده‌ای کامل نمی‌شود،مگر اینکه من پیش او محبوب‌تر از خود او باشم و عترت من پیش او محبوب‌تر از عترت خودش و اهل بیت من پیش او،محبوب‌تر از اهل بیت خودش و ذات من پیش او محبوب‌تر از ذات خودش باشد.30
در روایتی حضرت وصی(ص) پیروی از مدرّس محبت رسول خدا(ص) را محبّت خدا و رضایت او را مایه بخشایش گناهان دانسته‌اند.در نهج البلاغه حضرت علی(ع) محبوب‌ترین انسان‌ها را در پیشگاه الهی،کسی می‌داند که به حبیب خدا اقتدا کرده و از آثار او پیروی کند.
وجود مبارک حضرت صادق آل محمد(ص) بنابر نقل علامه مجلسی31 حبّ دنیا و موالات غیر اهلبیت(ع) را منافی با محبّت خدا و معرفت و محبّت نسبت به ایشان را مصداق محبت خدا دانسته اند.مرحوم کلینی(ره) از امام صادق(ع) نقل می‌کند که:مطیع خدا و تابع اهل بیت(ع) محبوب خداست چه اینکه عصیان را با محبّت خدا ناسازگار دانسته اند.32
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1. العین،1/376.
2. فرهنگ معین،3/3892، انتشارات امیرکبیر.
3. مفردات راغب اصفهانی، مادهٔ حبب، دارالقرآن دمشق.
4. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن،1/44، انتشارات مرتضوی.
5.مجمع البیان، 2 ـ 1/453، دارالمعرفه.
6.امالی صدوق/396، مؤسسه علمی للمطبوعات بیروت.
7. دعای کمیل.
8. کافی،2/586،دارالتعاریف.
9. مصباح المتحجد/ 538 ، مفاتیح الجنان دعای ابوحمزه ثمالی.
10.شرح گلشن راز/739، انتشارات احیاء کتاب.
11.من لایحضر الفقیه،1/503، انتشارات جامعهٔ مدرسین قم.
12.معراج السعادة/744، انتشارات امینی و رشیدی.
13.دیوان فیض کاشانی/32،انتشارات کتابخانه سنانی.
14.کافی،2/131.
15.امثال و حکم دهخدا،1/270، انتشارات دانشگاه تهران.
16.المحجة البیضاء،/8 6، دفتر انتشارات اسلامی.
17.بحارالانوار،17/14، دارالاحیاء التراث العربی.
18.شرح فصوص الحکم،1/434، بوستان کتاب.
19.دیوان حکیم الهی قمشه‌ای،قصیدهٔ خاتمه، انتشارات علمیه اسلامیه.
20.بحارالانوار،16/22،ح 19.
21.نهج البلاغه،خ 220.
22.اشاره به آیهٔ 90 سورهٔ نحل.
23.بحارالانوار،2/304.
24.دیوان الهی قمشه‌ای.
25.کافی،1/446.
26. دیوان الهی قمشه‌ای.
27.بحارالانوار، 77/21،ارشاد القلوب دیلمی،1/199،باب 54،انتشارات شریف رضی.
28.بحارالانوار، 68/125.
29.همان،70/16،ح 7.
30. الدر المنثور،2/178،انتشارات دارالفکر.
31.بحارالانوار،75/226.
32.کافی،8/14.

تبلیغات