آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

مدارک کافی که امروزه، اماکن و شهرهای تاریخی را معرفی نماید تقریباً اندک است. علم باستان شناسی به کمک همین متون اندک تاریخی،مکان ٢شهرها را یکی پس از دیگری آشکار ساخته است. قرآن کریم به عنوان معتبرترین متون مذهبی، می تواند باستان شناسان را جهت کشف این مکان‌ها یاری دهد. مطالعات باستان شناسی با روشن ساختن جزئیاتی چون هنر معماری و نحوه سکونت، نوع معیشت، آداب و رسول و دین، سیمایی از روزگار کهن را می نمایاند که می‌تواند تا حد زیادی عللی که مردم یک جامعه را به تباهی کشیده تجسم بخشد.علت‌هایی که با توجه به قصص قرآن، چگونگی آن در قالب یک داستان روایت شده است و اینکه چگونه یک شهر‌آباد به دلیل گناهکاری ساکنان آن به تباهی کشیده شده و سرانجام به عذاب الهی دچار گشته و به نابودی آنها منجر گردیده است. پژوهش‌های قرآنی، انسان را به تفکر وامی‌دارد، که کشف و مطالعه این مکانها و کیفری که بر مردم آنها نازل گردیده نشانه ای از خشم خدا بر گناهکاران در یک مقیاس کوچک است. یکی از نام جاهایی که قرآن نام می‌برد شهر حجر است که مربوط به قوم ثمود است و نیز زمان پیامبری حضرت صالح،که ما در این مقاله بدان می‌پردازیم و سبب نابودی آن را از کلام خدا مورد مطالعه قرار داده و با توجه به مآخذ معتبری چون تفاسیر و کتاب‌های دیگر و نیز با توجه به تحقیقات باستان شناختی انجام شده، چگونگی کار و محل و سرانجام آن را بررسی می کنیم.

متن


انّ فی ذلک لایات للمتوسّمین(حجر،15/75)
و این شهرها برای هوشمندان و اهل اعتبار راهی روشن و آشکار است.شهرها، نخستین پایگاه‌های تمدن و مدنیت به شمار می‌آیند. انبیا و پیامبران مکان های پرجمعیت و کانون‌های شهری را به عنوان پایگاه‌های تبلیغ و ارشاد مردم و پیام رسانی دین الهی برگزیدند، بنابراین، طبیعی است که در قرآن کریم در ضن بیان حرکت توحیدی پیامبران در اصلاح جامعه، از اماکن وشهرهایی سخن به میان آید که محل دعوت پیامبران بوده است. شناخت شهرها و اماکن قرآنی و اهمیت و بیان ویژگی‌های تاریخی و اعتقادی مردمی که در این شهرها زندگی می‌کرده‌اند، برای بازنگری و بینش درست از داده‌ها و گزارش های آمده در قرآن ارزشمند است. شهرهایی که هر کدام برای خود تاریخی مستقل از حوادث و اتفاقات و رشد و انحطاط تمدن جامعه شهری رانشان داده و در گذر زمان به فراموشی و رشد و انحطاط تمدن جامعه شهری را نشان داده و در گذر زمان به فراموشی سپرده شده‌اند. شهرهای یاد شده در قرآن، شاهدی از تنبیه گناهکاران ساکن در آنها، توسط خداوند بوده است که شرح آن به صورت قصص در قرآن کریم ذکر شده است.در حقیقت تاریخ یک شهر را همانا مردمانی می‌سازند که در آن زندگی می کنند، این مردمان با اعمال نیک و بدی که انجام می‌دهند باعث ترقی و یا انحطاط تمدن خود می‌گردند، مردمانی که با رفتن به سوی فساد و بت‌پرستی و دوری از خداوند، دچار عذاب الهی می‌شوند و نام خود را در تاریخ حوادث قرآن کریم ثبت می‌کنند.
گذشته از تاریخ شهرها، نقش مردم باستان در علم باستان شناسی امروز نیز روشن است. همین مردم هستند که فرهنگ، هنر و معماری شهرهای مورد نظر را پدید آورده‌اند. گو اینکه در قرآن این جنبه‌ها در نظر نبوده است.
به کمک باستان شناسی می توان حقایق علمی را درباره این شهرها بیان کرد،که صحت تاریخی و فرهنگی آیات قرآن را اثبات کند و تصویری از جامعه و زندگی اجتماعی در این شهرها را ارائه نماید.بررسی اماکن قرآن، ضمن یادآوری غضب خداوند نسبت به نافرمانان، درک بیشتر از رحمت الهی نسبت به مؤمنان است.
در هیچ یک از آیات قرآن نام، نسب، دودمان، محل تولد، مسکن، شیوهٔ زندگی اجتماعی، هنری و سایر خصوصیات مربوط به مردمی که در آن شهرها زندکی می کرده‌اند بیان نگردیده و به جزئیات توجهی نشده است؛ روشن است که قرآن کریم کتاب تاریخ نیست تا در آن به شرح زندگی فرد فرد مردم بپردازد، بلکه کتاب هدایت است و از امور گذشتگان آنچه را که مایه سعادت مردم است، شرح می دهد و البته دلیلی وجود ندارد که به یک داستان اخلاقی، جزئیاتی چون نام افراد و مکانها مثلاً نام شاهان همسایه و نیز شیوه‌های هنری و فرهنگی اضافه شود. اینجاست که مدارک تاریخی و باستان‌شناسی در روشن کردن این مسایل به یاری می‌آید.
حضرت صالح و قوم ثمود و شهر حجر
1. زندگینامه حضرت صالح(ع):
از پیامبرانی که خداوند او را برانگیخت تا مردم را به شناخت یگانگی وجود خدا دعوت کند حضرت صالح بن جابر بن ارم بن سام بن نوح(ع)1 و به روایتی صالح بن عبید بن مسیح بن عبید بن حادر بن ثمود بن ارم بن سام بن نوح می‌باشد.2
خداوند در قرآن به دنبال داستان هود، درباره صالح می‌فرماید: و الی ثمود اخاهم صالحاً(اعراف،7/73) این نوشته درباره داستان حضرت صالح است که خود از اولاد ثمود بود و قبیله ثمود بن ارم بن سام بن نوح(ع).3
اکثر تاریخ دانان مسلمان،ثمودیان را از نسل سام می‌دانند.4 قوم ثمود مردم ثروتمندی بودند زیرا که شهر آنان بر سر راه تجارتی شبه جزیره عربستان ـ یمن و سوریه قرار گرفته بود5 و ثروت آنان همچنان افزایش می‌یافت.ثمودیان مانند اغلب اقوام آن زمان، بت‌پرست بودند و نام هزاران بت مذکر و مؤنث که هر یک نمایندهٔ یکی از نیروهای طبیعت بود در آثار ایشان یافت شده است.6
خداوند برای هدایت ایشان حضرت صالح(ع) را که مردی از خودشان بود برانگیخت. او مردم را به پرستش خدای یگانه ندا می‌داد.در روایت است که حضرت صالح به هنگام مبعوث شدن به پیامبری 16 ساله بود و تا سن 120 سالگی در میان این قوم به دعوت و نصیحت پرداخت اما نتیجه‌ای نگرفت. سرانجام به قوم خود گفت؛ بیایید یکی از دو کار را بکنید یا من از خدایان شما درخواست می کنم و اگر مرا اجابت کردند تابع کیش شما می‌شوم یا از خدای خود درخواست می کنم هر چه بخواهید اجابت کند.که در این صورت شما ایمان بیاورید. گفتند؛منصفانه است، و برای این کار روز عیدی را در نظر گرفتند،روز عید فرا رسید و آنها در پیشگاه بتها مراسمی با شکوه ترتیب دادند. سرانجام مسابقه آغاز شد. صالح پیش آمد و در پیشگاه بتان با قلبی سرشار از تنفر آغاز راز و نیاز کرد. خواهش کرد، استغاثه کرد و اما از یک مشت اجسام بی جان چه کاری ساخته بود. طبیعی است که بتها پاسخی نمی‌دادند.صالح فرمود اجازه بدهید از خداوند یکتای خود درخواست کنم تا شما را اجابت کند.در آنجا سنگ عظیمی بود، اشاره به سنگ کردند و گفتند: اگر از این سنگ شتری زیبا، ماده و باردار بیرون‌آوری تو را تصدیق می‌کنیم. صالح از خدای خود درخواست کرد که این خواسته را اجابت نماید:سنگ به صدا درآمد.صدایی بس هولناک، آنگاه شکم سنگ شکافته شد و شتری سرخ موی آنچنان که آنها خواسته بودند از دل سنگ بیرون‌آمد و پس از چند لحظه کرّه ای نیز به دنیا آورد.مردم حیرت زده شدند،دیگر جای تردید نبود.گروهی که دارای وجدان سالم بودند ایمان آوردند.اما طبقه اعیان و اشراف دست از عناد و سرکشی برنداشتند. صالح گفت این شتری است که درخواست کردید یک روز تمام آبهای شما اختصاص به خود شما دارد و یک روز از آن این شتر می‌باشد، او یک روز آب می نوشد و یک روز به شما شیر می‌دهد. مبادا به او آزار برسانید که به عذاب الهی گرفتار خواهید شد.7 در قرآن مجید از آن شتر(ناقه) به عنوان شتر خدا8 یاد شده چرا که خدا او را بدون واسطه آفریده و دلیل بر توحید و نبوت قرار داده و این شتر مالکی جز خداوند نداشت.9
اما آنان در صدد کشتن شتر برآمدند و به دسیسهٔ دو زن، نُه مرد از آنان جمع شدند و شتر صالح را پی‌کردند و گوشت آن را میان مردم تقسیم نمودند.کره شتر هم که این واقعه را دید پا به فرار گذاشت و بالای کوهی رفت.صالح گفت اگر بتوانید کره شتر را برگردانید ممکن است از عذاب نجات یابید. آنها هر چه در صحرا و کوه گشتند او را نیافتند، پس صالح گفت:سه روز را در خانه‌هایتان منتظر عذاب الهی باشید. روز اول چهره هایتان زرد رنگ می‌شود و روز دوم به سرخی می گراید و روز سوم سیاهرنگ خواهد شد.10مگر توبه کنید. خداوند به آنها سه روز فرصت داد اما آنها توبه نکردند و در روز سوم صیحه ای بلند از آسمان بلند شد،صاعقه‌ای زده شد و زلزلهٔ شدیدی شهر آنان را تکان داد و همه آن امت به جز صالح و پیروان او نابود شدند.11 که سرنوشت آنان برای عبرت سایرین در قرآن آمده است.12 قابل ذکر است که صالح(ع) یکی از پیامبران عرب است که ذکر نام ایشان فقط در قرآن کریم آمده و در کتب دیگر ادیان از او نشانی نیست.
2. آیاتی که در مورد حضرت صالح(ع) و قوم ثمود آمده است:
در قرآن کریم نام حضرت صالح و قوم ثمود و اصحاب حجر در آیات متعددی ذکر شده است:
اعراف/73 ـ 79،هود/61 ـ 68،شعراء/141 ـ 158،فصلت/16ـ17،ذاریات/43 ـ 45،شمس/11 ـ 15، نجم/51،قمر/23 ـ 31،حاقه/4 ـ 5، حجر/80 ـ 84 و فجر/6 ـ 8.
سوره اعراف، 7/73 ـ 70
و بر قوم ثمود برادرشان صالح را به رسالت فرستادیم گفت ای قوم،خدای را پرستید که جز او شما را خدایی نیست اکنون معجزهٔ واضح و آشکار از طرف خدا آمد.این ناقهٔ خداست که شما را آیت و معجزیست بزرگ.او را واگذارید تا در زمین خدا چرا کند و قصد سویی دربارهٔ او مکنید که به عذابی دردناک گرفتار خواهید شد(73).
متذکر باشید و فراموش نکنید که شما را پس از هلاک قوم عاد،خدا جانشین اقوام سلف نمود و در زمین منزل داد تا از اراضی سهله(خاک نرم) قصرهای عالی و از کوه سخت بتراشیدن سنگ منزل‌های محکم بنا کنید پس نعمتهای خدا را یاد کنید،و در زمین به فساد و تبه‌کاری برنخیزید.(74)
رؤسا و گردنکشان قوم صالح با ضعفا و فقیرانی که با ایمان آوردن به تمسخر گفتند آیا شما اعتقاد دارید که صالح را خدا به رسالت فرستاده مؤمنان جواب دادند بلی ما بر این عالم و مطمئنیم ما بی‌هیچ شک به آیینی که از طرف خدا بر او فرستاده شده ایمان ـ داریم.(75) متکبران بی‌ایمان گفتند ما هم بی هیچ شک به آنچه شما ایمان دارید کافریم.(76) آن گاه ناقهٔ صالح را پی کردند و از امر خدا سرباز زدند و با پیغمبرشان صالح از روی تحکم و تمسخر گفتند که ای صالح اگر تو از رسولان خدایی اکنون عذابی که بر(پی کردن ناقه‌و) نافرمانی خدا ما را وعده کردی بیار.(77) پس زلزله‌ای بر آنها آغاز گردید تا آنکه همه در خانه های خود از پای درآمدند(برخی مفسران گفتند علایم عذاب بر آنها آمد و پس از سه روز هلاک شدند.)(78) چون علایم عذاب رسید صالح از‌آنان روی گردانید و از ایمان ناامید شد و گفت ای قوم من ابلاغ رسالت از خدای خود نمودم و شما را نصیحت کردم لیکن شما را از جهل و غرور،ناصحان را دوست می دارید.(79)
سوره هود،11/61 ـ 68
و باز ما صالح پیغمبر را به سوی قوم ثمود به رسالت فرستادیم صالح به قوم خود گفت ای مردم خدای یگانه را که جز او خدایی نیست پرستش کنید او خدایی است که شما را از خاک بیافرید و برای عمارت و آباد ساختن زمین برگماشت پس شما از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاه او پناه برید و از لغزش و گناهان توبه کنید که البته خدا به همه نزدیک است و دعای خلق را می شنود و اجابت می کند(61) قوم گفتند ای صالح تو پیش از آنکه دعوت نبوت کنی در میان ما مورد اعتماد و امیدواری بودی آیا می خواهی(باین دعوی پرستش خدای یگانه) ما را از پرستش خدایان پدران‌مان منع کنی ما به دعوی نبوتت سخت بدگمان و بی‌عقیده خواهیم بود(62) صالح باز گفت آیا رأی شما چیست اگر من بر دعوی خود معجز و دلیلی از طرف خدا در دست دارم که او مرا به نبوت به لطف و مرحمت بسیار برگزیده است اگر باز هم فرمان او نبرم و گفتار جاهلان شما را بشنوم و ابلاغ رسالت نکنم در این صورت مرا از عذاب،که امان تواند داد؟ که شما بر من جز ضرر و زیان چیزی نخواهید افزود(63)صالح باز گفت ای قوم این ناقه آیت خداست و معجز برای اتمام حجت الهی بر شما،او را به حال خود آزاد گذارید تا در زمین خدا چرا کند و قصد آزار او مکنید و گرنه خدا شما را بزودی به عذاب گرفتار سازد(64) قوم پند صالح نشنیدند و ناقه را پی کردند صالح هم به آنها وعده عذاب داد که بعد از این عمل تا سه روز دیگر در منازل خود از زندگی تمتع برید که سپس همه هلاکت خواهید شد و این وعده البته حق است و دروغ نیست(65) چون وقت فرمان قهر ما فرا رسید تنها صالح و مؤمنان به او را،به رحمت خاص خود از بلای آن روز نجات دادیم که خدا بر هر چه خواهید مقتدر و تواناست(66) و آنگاه ستمکاران را شب صیحهٔ عذاب آسمانی بگرفت که صبحگاه در دیارشان بیحس و حرکت و خاموش ابدی شدند(67) چنان هلاک شدند که گویی آنها در آن دیار هرگز زنده نبودند. شما مردم از آنها عبرت گیرید و آگاه شوید که قوم ثمود چون به خدای خود کافر شدند دور از رحمت ابدی خدا گردیدند(68).
سورهٔ شعراء،26/141ـ 158
قوم ثمود نیز رسول خدای را تکذیب کردند(141) هنگامی که پیغمبر(و برادر مهربان) آنها صالح به ایشان گفت آیا باز هم متقی و خدا ترس نمی شوید؟(142)من برای شما پیغمبر بسیار امین و خیر خواهم(143)(پند من بشنوید و) از خدا بترسید و راه اطاعت پیش گیرید(144) من اجری از شما برای رسالت نمی خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم(145) آیا(تصور می کنید که) تا ابد ایمن از مرگ در این ناز و نعمت دنیا خواهید ماند؟(146)(گمان دارید) در این باغ‌های باصفا و چشمه های آب گوارا و مزارع و کشتزار و نخل و آن شکوفه‌های زیبایش(همیشه زنده‌اید)(147) و خیال می‌کنید دایم در این عماراتی که در کوهستان(و ییلاقات) با کمال دقت بنا کرده‌اید به آسایش تعیش می کنید؟(148)(البته چنین نیست و مرگ شما را در پیش است) پس پند من بشنوید و از خدا بترسید و راه طاعت پیش گیرید(149) خدا ترس باشید و مرا که رسول اویم اطاعت کنید(150) و از رفتار رؤسای مسرف و ستمگر پیروی نکنید(151) که آن مردم در زمین همه گونه فساد می‌کنند و هیچ‌گونه به اصلاح حال خود نمی پردازند(152)قوم صالح گفتند به یقین تو را سحر کرده اند(که دعوی نبوت کنی)(153) و(گرنه) تو هم مثل ما بشری بیش نیستی اگر راست می‌گویی(و پیغمبر خدایی معجزی بیاور)(154) صالح(که از او تقاضای معجزه کردند) گفت این ناقه(معجزهٔ من) است.آب نهر را روزی ناقه بنوشد و روزی شما بنوشید(و روز نوبت ناقه شما به جای آب از شیر ناقه بهره مند شوید)(155)و هرگز سوء قصدی بر ناقه مکنید که(اگر ناقه را کشتید) به روز سخت عذاب گرفتار خواهید شد(156) قوم صالح(سخن نشنیدند و)ناقه را پی کردند و صبحگاه از کار خود پشیمان شدند(157) و آنگاه به عذاب موعود گرفتار شدند(و هلاک گردیدند) همانا در هلاک این قوم آیت عبرت برای دیگران بود و(لیکن) اکثر مردم باز ایمان به خدا نیاوردند(158).
سورهٔ فصلت،4/16 ـ 17
ما هم بر هلاک آن قوم عاد باد تندی در ایام نحس شوم فرستادیم تا به آنها عذاب ذلت وخذلان را در دنیا بچشانیم در صورتی که خواری عذاب آخرت پیش از دنیاست و آنجا هیچ کس یاری آنها نخواهد کرد(16) اما قوم ثمود را نیز(رسول فرستادیم و) هدایت کردیم لیکن آنها خود کوری جهل و ضلالت را بر هدایت بگزیدند پس بر آنها هم صاعقه عذاب خواری و هلاکت به کیفر کردارشان فرود آمد(17).
سورهٔ ذاریات، 51/43 ـ 45
و هم در قوم ثمود بر خلق عبرتی است که به آنان گفته شد اینک گرم تعیش و تمتع حیوانی باشید تا هنگام معین(که وعده انتقام حق فرا می‌رسد)(43) آنها هم از فرمان خدای خود سرکشیدند. پس آنها را صاعقه آتش درگرفت و(هلاک خویش را) به چشم مشاهده کردند(44) در حالی که نه هیچ توانایی برخاستن و گریختن داشتند و نه هیچ یار و مددکاری یافتند.(45)
سورهٔ شمس،91/11 ـ 15
طایفه ثمود از غرور و سرکشی پیغمبر خود صالح را تکذیب کردند(11) هنگامی که شقی ترینشان(قدار بن سالف) برانگیخته شد(تا ناقه صالح را پی‌کند)‌(12)و رسول خدا صالح به او گفت:این ناقه آیت خداست از خدا بترسید و آن را سیراب گردانید(تا از شیرش به امر حق همه برخوردار شوید)(13) آن قوم رسول را تکذیب و ناقه او را پی‌کردند خدا هم آنان را به کیفر ظلم و گناهشان هلاک ساخت و شهرشان را با خاک بکسان کرد(14) هیچکس در آن آتش درنیفتد مگر شقی ترین خلق(15).
سورهٔ نجم،53/51
و قوم ثمود را و هیچ باقی نگذاشت(51)
سورهٔ قمر،54/23 ـ 31
قوم ثمود هم آیات حق را تکذیب کردند(23) و گفتند آیا سزد که ما یک بشری از جنس خودمان را پیروی کنیم؟در این صورت به گمراهی و ضلالت سخت در افتاده‌ایم(24) ای عجب آیا از بین ما افراد بشر تنها بر او وحی رسید(چنین نیست) بلکه او مرد دروغگوی بی‌باکی است(25) این منکران بزودی فردای قیامت کاملاً معلومشان شود که دروغگوی بی‌باک کیست(و از انکارشان سخت پشیمان شوند)(26) ما برای امتحان آنها ناقه صالح را(به درخواست آنها از سنگ) بیرون فرستادیم(و صالح را گفتیم) مراقب حالشان باش و بر آزارشان صبر پیشه‌گیر(27) و به آنها خبر ده که نوشیدن آب چشمه بین شما و ناقه تقسیم شده که یک روز سهم ناقه و روزی برای شما است(28) آن قوم شقی صاحب(و رئیس) خود را خواندند تا مجهز شد و ناقه را پی‌کرد(29) پس باز بنگرید که عذاب و تنبیه ما چگونه سخت بود(30) ما بر هلاک آنها یک صیحه(عذاب آسمانی) فرستادیم و همه مانند گیاه خشک شدند.(31)
سورهٔ حاقه،69/4 ـ 5
قوم عاد و ثمود آن قیامت موعود را تکذیب کردند(4) اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند(5).
سورهٔ حجر،15/80 ـ 84
اصحاب حجر هم رسولان را بکلی تکذیب کردند(80) و از آیاتی که ما بر آنان فرستادیم روگردانیدند(81) ود ر کوهها منزل می‌ساختند تا از خطر ایمن باشند(82)صبحگاهی صیحه عذاب قهر ما آنها را نابود کرد(83) و به فراز کوه یا ذخایر و ثروت از هلاک ایمن نگردیدند.(84)
سورهٔ فجر،89/6 ـ 8
ندیدی که خدای تو با عاد چه کرد(6) و نیز با اهل شهر ارم که صاحب قدرت بودند(7) در صورتی که مانند آن در بلاد عالم نبود(8).
3.مکان‌یابی مساکن قوم ثمود و اصحاب حجر براساس روایات و متون
در قرآن در‌آیات مختلفی از قوم ثمود یاد شده و در سورهٔ حجر آیات 80 تا 84 هم از ایشان به عنوان اصحاب حجر نام برده شده است.
به شهادت تاریخ‌های گوناگون، گروهی از این قوم بلازده، تا حدود یک قرن پیش از اسلام در گوشه و کنار جزیره العرب پراکنده بودند و اندک اندک نسلشان بر افتاده و نامهایشان از خاطره‌ها محو شد.13
ابوالفداء روایت می کند که:ایشان نخست در یمن می‌زیستند، لکن وقتی پادشاه سبا درگذشت، پسرش حمیر آن را از یمن برون راند.ثمودیان ازآنجا به کوه‌های حجاز پناه بردند. در همین زمان است که باید حوادث مذکور در قرآن رخ داده باشد و ایشان پریشان و نابود گشته،خانه هایشان ویران شده باشد. بنا به این روایت، آثار این خانه ها هنوز در الحجر در دیار ثمود موجود است.14 مسعودی محل ایشان را دقیقاً شرح داده و گوید: ملک ثمود ما بین حجاز و شام نزدیک ساحل دریای حبشی جای داشته و خانه‌های ایشان که در کوهها تراشیده شده تاکنون نمایان است و آثار ایشان در راه حاجیان شام به نزدیکی وادی القری است.15
و ابن بطوطه نیز این آثار را دیده است و می‌گوید که هنوز مکانی را که ناقه صالح در آن زانو زده بود می توان دید.16 سیوطی آورده است که حجر، منازلی در ناحیه شام، کنار وادی القری می‌باشد.17
یاقوت حموی در معجم البلدان می‌نویسد: حجر دیار ثمود، در وادی القری میان مدینه و شام است.18 جزایری در قصص الانبیاء آورده که نقطه دقیق سکونت ثمود(وادی القری) در بیابان های بین مدینه و شام است.19 عمادزاده آورده است که قبیلهٔ ثمود در شهر حجر که بین شام و عربستان است سکنی داشتند که هم اکنون برخی از آثار خانه های مسکونی آنها در میان پاره تخته سنگ های عظیم الجثه دیده می شود و گویا مربوط به حجر است و همچنین آمده که حجر به نام مداین صالح تاکنون شهرت دارد و قصر پادشاهان که از سنگ بنا شده هنوز خرابه‌هایش محسوس است و دارای چند حجره و اطاق است و هم اکنون به «فج الناقه» معروف است.20 استخری در المسالک گوید که: حجر قریه کوچکی کم سکنه از وادی القری است و یک روز راه تا کوه دارد و منازل ثمود در آن بوده است و گفت:خانه‌هایی مانند خانه‌های ما در کوه ساخته‌اند و آن کوهها(اثالث) نام دارد.21 ابوعبداللّه صوفی دمشقی(شیخ الربوه) در کتاب نخبة الدهر گوید:ناحیتی است میان سوره و حجاز دیار ثمود و بلاد آنان در نواحی شام.22
علامهٔ دهخدا در ذیل کلمه حجر آورده که:
حجر نام دیار ثمود است در وادی القری میان مدینه و شام. منازل این طایفه عارت بود از مسکن‌های مغاره مانندی که در کوهها شکافته و ساخته بودند و خانه های زیادی در اینجا دیده می شد، در منتهای زیبایی با نقش و نگار و طبقات محکم و استوار، هر کوهی مقام مستقلی داشت و به کوه دیگر مربوط نبود. در حوالی آن عبور و مرور می شد و در وسط برای آب دادن با شتران چاهها کنده بودند.23
شمس‌الدین سامی در قاموس الاعلام(ترکی) می نویسد:
نام قریه ای در شمال غربی جزیره العرب که بین مدینهٔ منوره و برالشام واقع شده می باشد و عبارت است از بقایای یک شهر قدیمی که در دومة الجندل وجود داشت و آثار قوم ثمود در گرداگرد این محل پدیدار است.24
در تفاسیر نیز مکان قوم ثمود ثبت شده است:
قوم ثمود در سرزمین وادی القری میان شام و مدینه زندگی می کردند.25 آنها در بیابانهاخانه‌ها و ویلاهای تابستانی می سازند و در کوهها منزل درست می کنند.26
ابن عباس می گوید برای تابستان در بیابانها خانه درست می کردند و در زمستان از کوه خانه می تراشیدند تا جای آنها محکم‌تر و گرم‌تر باشد،27 در فصل بهار و تابستانها در دشتهای وسیع و پربرکت به دامداری و زراعت می‌پرداختند،به همین جهت خانه هی مرفه و زیبایی داشتند و در زمستان به خانه‌های محکمی که در صخره‌ها داشتن پناه می بردند28و آنان در ساختن بناهای محکم چنان ماهر بودند که قرآن در آیه82 حجر می گوید: در دل کوه‌ها امن و امان می ساختند.29 ابوزبیر از جابر بن عبدالله روایت کرده است که وقتی همراه پیامبر هنگام جنگ تبوک از جایگاه قوم ثمود گذر کردیم، پیامبر خدا گفت: هیچ یک از شما داخل این قریه نشود و از‌ آب آنها ننوشد و بر این عذاب دیدگان داخل نشود مگر با چشمان گریان، مبادا به آن عذابی که آنان گرفتار شدند، گرفتار شوید، پس پیامبر فرمود، اینها قوم صالح هستند که به علت سرپیچی از دستور خدا هلاک شدند.پیامبر پس از این جریان با سرعت هر چه بیشتر از آن وادی گذشت.30
اما در میان خاورشناسان، ون دن براندن(Van den branden) بیش از همه به قوم ثمود و تاریخ ایشان توجه داشت وی غیر از مقالات متعددی که در این باب نگاشته، رساله دکتری خویش را هم بر این موضوع اختصاص داده است.
Van den Branden:IesInscription tham oudennes. Louvain-Heverle1950.
پس از آن نیز کتاب دیگری به نام تاریخ ثمود منتشر کرد:
Van den Branden:Histoire de thamovd.Beyrouth,1960.
که این دو کتاب اساس کار آقای دکتر آذرتاش آذرنوش در تحریر مقاله «نگاهی به تاریخ قوم ثمود» قرار گرفته است.31
دانشمندان عرب هم همه مانند ابوالفداء بر آشنایی جزیی با قوم ثمود اکتفا کرده اند و مجموعه معلوماتشان تنها اشاراتی است که قرآن به این قوم فرموده است.
با در نظر گرفتن آیات قرآن و تفاسیر و روایات مربوط به آنها و همچنین روایات مورخان می توان گفت که تازیان معتقد بودند که ثمود در ناحیه میان مدینه و سوریه زندگی می‌کردند. در روایات آشوریان نام تازیان فراوان آمده و در مواردی عیناً از قوم ثمود ذکری شده است. مثلاً سارگون دوم(722 ـ 705 پ . م)فاتح کرکمیش و سامره چنین آورده که به سال 7 سلطنت خویش از جمله قبایل ثمود و قبیل ابادید را که در صحرا سکونت داشتند، به اطاعت درآورد و سرکوب کرد.32 نام بسیاری ازخدایان آشوری نیز با نام خدایان ثمودی در کشفیات جدید قابل انطباق است.به هر حال در آغاز قرن 8 پ .م، نام ثمود در شمال جزیره فراوان به چشم می‌خورد.
آثار کلاسیک اروپای کهن نیز با این قوم آشنایی نزدیکی دارند. دیو دور صقلی متوفی قرن اول ق .م) به نقل از رجال قرن دوم پ. م مستقیماً به قوم ثمود اشاره کرده و می گوید: اینان در کرانه‌های دریای احمر زندگی می کنند.
پلین بزرگ که از معاصران دیودور بود نیز از این قوم سخن رانده است. اما وی کرانه های دریای احمر را سرزمین لحیانی‌ها می‌داند و ثمودیان را در بخش شرقی دریا داخل خاک جزیره العرب جای می دهد و شهرهای ایشان را هگرا Hegra، دوماتا Domata و بداناتا Badanataمی‌نامد.
دو شهر نخستین باالحجر(میدان صالح کنونی) و دومة الجندل در جوف(در جنوب وادی سرحان) قابل انطباق است و شهر سوم را نیز برخی به طعن بشای کنونی می‌انگارند.
در قرن دوم میلادی بطلمیوس(165م) از ثمودیان سخن رانده و سرزمین آنان را جای وسیع‌تری ذکر می‌کند چنانکه شامل بخش بزرگی از شمال غربی جزیره می گردد. اورانیوس نیز در حدود قرن 3 و 4 سخن او را تأیید می‌کند و می‌گوید سرزمین ایشان ثمود نامیده می‌شود. به این ترتیب ملاحظه می شود که منابع کهن اروپایی جای دقیقی را به عنوان سرزمین قوم ثمود ذکر نمی‌کنند. لکن براساس این روایات و روایات آشوری می توان گفت که اینان از هشت قرن قبل از میلاد تا دو قرن بعد از آن در شمال جزیرة العرب زندگی می کرده‌اند اما گاهی به نواحی جنوبی نفوذ می‌کردند و گاه در شرق و یا در سواحل دریای سرخ قدرت بیشتری داشتند. در بخش بزرگی از صحرای عربستان سنگ نوشته های گوناگونی می توان یافت که در زمان‌های پیشین هرگز مورد استفاده تاریخ دانان عرب قرار نگرفت، زیرا ایشان هنوز در زمینه علوم تاریخ و باستان‌شناسی، وسایل و کشفیات امروزی را به دست نیاورده بودند. لکن قرن ها بعد دانشمندان شرق شناس به یاری روش‌های نوین خط خوانی دریچه‌های تازه‌ای بر علم تاریخ و زبان شناسی گشودند.
دانشمندان بسیاری مانند شارل دوتی، شارل هربر، اوتینگ، ژوسان، ساوینیاک، فیلبی، ریکمن، در سفر به جزیرة العرب الواح زیادی را به همراه خود بردند. در میان سیزده هزار اثری که در قرن 19 و اوایل قرن20کشف شده و دانشمندان مربوط به قوم ثمود می‌دانند تنها شش اثر مستقیماً واژه ث  مـ  د را استعمال کرده‌اند، در قرن 19 که برای اولین بار مقداری از سنگ نوشته‌ها خوانده شد کسی قادر نبود نام خاصی به آنها بدهد یا به قوم خاصی منسوب سازد، از این رو آنها را(عربی پیشین) نامیدند.
سرانجام واژه ث  مـ  د در آنها خوانده شد، از این رو آنها را ثمودی نامیدند، و از‌آنجا که محل کشف این نوشته‌ها در سرزمین ثمود است به طور قطع مربوط به این قوم هستند.
در نوشته ای که فیلبی Philby در 1951 در معبد روانه کشف کرده،به ایشان مربوط است و به دو زبان یونانی ـ نبطی است، هم او نوشته دیگری به زبان یونانی در همان مکان یافت.
در این نوشته آمده است که ثمودیان که این معبد را بنا کرده‌اند از قبیله رباث Robath می‌باشند. این دو اثر ثابت می‌کند که ایشان معابدی از سنگ برای خدایان خود می‌ساخته‌اند و به زبان یونانی و نبطی هم آشنا بوده اند و با امپراطوران روم نیز رابطه داشته‌اند، زیرا همین معبد را به مارک اورل و لوسیوس دو امپراطور رومی تقدیم کرده‌اند.
کثرت آثاری که به زبان ثمودی یافته شده و گسترش شگفت‌آور سرزمین آنان باعث شده که گروهی از دانشمندان این سؤال را مطرح کنند که آیا تمام این آثار تنها متعلق به قوم ثمود بوده یا اینکه اقوام دیگری را نیز باید با ایشا ن شریک دانست؟
فن دن براندن، با در نظر گرفتن منابع اروپایی قدیم و اشاراتی که سنگ نوشته های غیر ثمودی به این قوم دارد، می‌کوشد ثابت کند که ثمودیان دیر زمان در شمال عربستان زندگی می کرده‌اند و گاه به مراکز جزیره می‌شتافتند و نیز بساکاروانها که به خارج از جزیره سفر کرده و آثاری از خود به جای گذارده‌اند و همه این آثار متعلق به اینان است. با این حساب نمی توان ثمود را تنها یک قبیله دانست بلکه باید گفت: ملت ثمود. در زبان ثمود ال(Iُ) به معنی قبیله آمده است لکن هرگز نمی‌بینیم که در آثار مکشوفه، کسی خود را متعلق به«آل ثمود» بداند، زیرا ایشان مستقیماً قبیله و عشیره خود را ذکر می کنند نه ملت بزرگی را که به آن متعلق‌اند. اما در جاهایی که عمومیت ایجاب می‌کند، مثلاً در نام خدایان، کلمه ثمود ذکر شده است.
آغاز پیدایش و یا نخستین سال‌های قدرت و گسترش قوم ثمود بر ما معلوم نیست، لکن به یاری تاریخ اقوام دیگر و همچنین به کمک دیگر آثار مکشوفه، می توان نتیجه گرفت که ایشان نخست در حدود قرن 8 پ.م در منطقه‌ای که دو شهر مکه و مدینه نیز در آن واقع بوده زندگی می کرده‌اند و واژه ثمود نیز زاییده کیفیت زمین این ناحیه است: ثمود یعنی سیل‌گیری که در تابستان خشک است و این با بیابان‌های اطراف مکه منطبق است.در این دوران بر مبنای شهادت آثار آشوری، ثمود، قبیله‌ای بیش نبود.
سارگون دوم به کشور ایشان حمله کرد و ظاهراً گروهی به کوه‌های حجاز پناه بردند و گروهی به شمال جزیره کوچیدندو در حدود شش قرن پیش از میلاد آثاری در این ناحیه بر جای گذاشتند که خط آنها از خط قوم دیدان ـ ساکنان شمال ـ اقتباس شده است. و از سوی دیگر آثار فراوانی از ایشان را در جنوب جزیره می‌توان دید و شاید بتوان گفت که چند قرن پس از مهاجرت به شمال باز به جنوب کوچ کردند. اینکه این قوم در چه زمان منقرض شدند به طور قطعی نمی توان پاسخ داد. در قرن 5 پ.م لحیانیان، کشور مستقلی در ناحیه غربی جزیره تشکیل می‌دهند و هنگامی که رو به ضعف می‌نهند معینیان قدرت می‌یابند. در این هنگام نبطیان به شمال غربی جزیره گام می‌نهند و در سرزمینی که به نام سرزمین ثمود شناختیم مرکز عمده‌ای تشکیل می‌دهند و اندکی پیش از میلاد مسیح، به تدریج لحیانیان و معینیان را بیرون رانده بر تمام مرکز مسلط می‌شوند. در طی این دورانها، ثمودیان در گوشه و کنار و یا در داخل کشور نبطیان روزگار می‌گذاشتند و چنان تحت تأثیر تمدن نبطی قرار گرفتند که تقریباً تمدن خود را فراموش کردند.
پس از انقراض نبطیان، باز قوم ثمود مدت یک قرن و نیم از خط و تمدن ایشان استفاده می کردند اما در این هنگام دیگر نمی توان از ثمود به عنوان یک قوم قدرتمند سخن راند، پس از چندی، دیگر سخنی از ثمودیان نمی‌شنویم و تنها قرآن کریم است که از ایشان سخن می راند.33
از طرفی امتیازات قومی، عرب را به دو قسمت تقسیم می‌کند: عرب بائده(نابود شده) ثمود و عاد که نامشان در قرآن آمده و عرب باقیه.34
البته برخی نیز ثمود را از تیرهٔ یهود می دانند که از فلسطین آمده و ساکن حجر شدند اما آنها قبل از موسی بوده‌اند چون درباره مردم مصر و بنی‌اسرائیل که ایمان نیاورده بودند قرآن تصریح دارد که آنها را تهدید فرمود که اگر ایمان نیاوردید مانند قوم عاد و ثمود خواهید شد. برخی هم ثمود را از تیره قوم عاد شناخته اند و این نظریه به جهت تشابهات بسیاری بین این دو قوم،صحیح‌ترین نظریه‌های مردم شناسی است و سرزمین ثمود از مستعمرات عاد بود و بیان قرآن:واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد بؤاکم فی الارض…همین معنی را متذکر شده است.35
و حمزهٔ اصفهانی در تاریخ پیامبران و شاهان گفته:در اخباری به روایت عیسی بن داب خوانده است که در روزگار جمشید پادشاه ایران، هود به قوم عاد و صالح به قوم ثمود پبامبر شدند.36
4.مکان شهر حجر براساس مدارک باستان شناسی:
در شمال کشور عربستان در محلی بین مدینه و تبوک در مکانی که اینک به عنوان(مداین صالح) شناخته می‌شود، آثار باشکوهی از دوران باستان وجود دارد.که در دوران گذشته به عنوان(الحجر) از آن یاد شده است.
این‌آثار شامل خانه های تراشیده شده درون صخره‌ها می‌باشد، الحجر در سر راه اصلی تجاری بین یمن در جنوب و سوریه در شمال شبه جزیره عربستان واقع گردیده است، و استقرار در این محل در مدت زمان طولانی، به خاطر وجود راه بازرگانی، فراوانی آب، خاک حاصلخیز و مهم‌تر از همه،حفاظت طبیعی در بین صخره‌های بزرگ، وجود داشت.37
این شهر از قرن‌ها پیش از نبطیان وجود داشت ولی در دوران ایشان به دلیل اینکه نبطی‌ها این شهر را به عنوان دومین پایتختشان بعد از پترا در اردن، برای کنترل شمال غربی عربستان قرار دادن، توسعه پیدا کرد.
الحجر بعد از پایان پادشاهی نبطیان در 106 میلادی باز هم به سبب راه بازرگانی دریای سرخ از مراکز مهم بازرگانی بود وحتی بعد از اسلام به علت عبور زایرین شام به مدینه و مکه، به عنوان توفقگاه زایرین اهمیت زیادی داشت.38
نام کنونی مداین صالح، به وسیله مسافران اندلسی در 747 هجری یا 1336 میلادی به الحجر تغییر داده شده است و این همان کافی است که پیامبر اسلام درسفر به تبوک از آن به عنوان بقایای شهر قوم ثمود نام برده است.و در تمام دوران پس از اسلام، اعراب از آن به عنوان مسکن قوم ثمود یادکرده‌اند، البته علی رغم این روایات، ژوسان و ساوینیاک، این صخره‌ها را قبرهای نبطی می دانند.39
نتیجه
امروزه پس از مطالعات کامل در مورد نبطیان و هنر آنها و همچنین حفاری‌های شهر پترا، و تشابهات زیاد این دو مکان که حتی به عنوان دو خواهر از آنها یاد می‌شود به نبطی بودن این آثار،اطمینان کامل داریم که زمان آن به حدود 6پ.م تا اول م می‌رسد.ولیکن طبق آیه‌های قرآنی که قوم عاد و ثمود را اقوام پس از قوم نوح خوانده که بر عذاب دچار شده‌اند، مفسران قرآنی هم این قوم را به زمان پس از حضرت نوح مربوط می دانند.
براساس مدارک، طوفان نوح حدوداً در 3500 پ.م رخ داده است و تاریخی را که مورخان برای قوم ثمود پیشنهاد کرده‌اند 2900 پ.م می‌باشد. که آثار الحجر با این زمان منطبق نیست. یعنی یا این آثار متعلق به قوم ثمود نمی‌باشد که براساس مدارک باستان‌شناسی قوم ثمود در همین محدوده زمانی می زیسته‌اند و یا اینکه منظور قرآن از ذکر قوم ثمود و قوم عاد پس از قوم نوح به سبب این باشد که چون اینان پیامبران عرب هستند و قوم نوح هم از اقوام عرب بوده،پس اینان دومین و یا سومین اقوام عربی هست که توسط خداوند عذاب شده اند نه اینکه تاریخ آنها بلافاصله بعد از حضرت نوح باشد.
متأسفانه مدارک باستان‌شناسی از این شهر در دسترس نبود و اینکه آیا این شهر را حقیقتاً می توان با این قوم در ارتباط دانست نیاز به مطالعات بیشتر خصوصاً پژوهش‌های میدانی دارد، در این نوشته فقط منظور معرفی و فرضیه‌ای در مورد این قوم و محل مربوط به آنها بود. که امید است در آینده‌ای نزدیک در مورد این فرضیه مطالعات تکمیلی انجام گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* یادآوری می‌شود که که این نوشته و پایان نامهٔ آن با راهنمایی استاد دکتر محمود طاووسی تهیه شده است.
1. حسین عمادزاده، تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم/258،تهران:اسلام،1374.
2.Prophet saleh-P.l
3. شیخ طبرسی،مجمع البیان، مترجم: دکتر سید ابراهیم میرباقری و…،9/157،چاپ اول:60ـ1350ش، تهران: فراهانی.
4. مسعودی، مروج الذهب،1/404،ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی فرهنگی،1374.
5. WWW.zajil.com/entyavel-toutism/gulf(Al.hijy.p.l)
6. آذرتاش آذرنوش، نگاهی تاریخی به قوم ثمود، نشریه گروه تحقیقاتی دانشکده الهیات/46،بی تا؛مجمع البیان،9/252.
7. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،6/13و235، تهران:دارالکتاب الاسلامیه،1366ش.
8. اعراف/73 و شمس/13.
9. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان،8/288، قم: اسلامی،1363 و نیز مجمع البیان،9/157.
10. نعمت الله جزایری، قصص الانبیاء، مترجم:یوسف عزیزی/175، تهران: هاد، 1375ش.
11. Prophet salih.p.4
12. مجمع البیان،9/159.
13. نگاهی تاریخی به قوم ثمود/33.
14. ابوالفداء، مختصر فی اخبار البشر،1/96.
15. مروج الذهب/405.
16. نگاهی تاریخی به قوم ثمود/34 و سفرنامه ابن بطوطه،1/261.
17. عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن،مترجم:مهدی حائری قزوینی ،2/454، تهران: امیرکبیر،1364.
18. یاقوت حموی، معجم البلدان،2/61، بیروت: دارالفکر.
19. جزایری، قصص الانبیاء/174.
20. تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم/261.
21. ابواسحق استخری، مسالک و ممالک، ایرج افشار، سوم، علمی، فرهنگی،1368.
22.ابوعبداللّه دمشقی، نخبه الدهر/249،آلمان،چاپ لاییزیک. نادر کریمیان، سیمای جغرافیای شهری در قرآن، مجموعه مقالات کنگره معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم/510، اول:میراث فرهنگی.
23. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، حرف ح /337،ایران، دانشگاه تهران،1345ش.
24. سیمای جغرافیای شهری در قرآن/511.
25. تفسیر نمونه،9/149 و تفسیر المیزان،10/474، و تفسیر مجمع البیان،12/83.
26. اعراف/74.
27. مجمع البیان،9/158.
28. تفسیر نمونه،7/237.
29. همان،20/243.
30. مجمع البیان،9/159.
31. نگاهی تاریخی به قوم ثمود/32.
32. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ابوالقاسم پاینده،1/48، تبریز:کتابفروشی حقیقت، 1344ش.
33. نگاهی تاریخی به قوم ثمود/31 ـ41.
34. تاریخ عرب، 1/42.
35. تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم،1/262.
36. حمزه اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، مترجم: دکتر جعفر شعار/130، بنیاد فرهنگ ایران: 1346.
37./gvlf WWW.Zajil.com/entrayel-tayrism
38. WWW.Al-ola.com thtm/tarekmaden.eng
39. نگاهی تاریخی به قوم ثمود/34.

تبلیغات