آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

تحقیق حاضر پیرامون مسائل کلی، زندگی نامه، آثار و وتألیفات سید قطب، مؤلف ارجمند تفسیر فی ظلال القرآن می‌باشد، که در آن مسائل مختلف علوم قرآنی چون : ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه،قرائت و کتابت قرآن ، اسباب نزول و… مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی مسائل علوم قرآنی خط سیری روشن برای طالبان قرآن کریم فراهم می‌آورد و فتح بابی خواهد بود برای فهم و درک بهتر مفاهیم قرآنی.
زندگی‌نامه سید قطب
سید بن قطب بن ابراهیم بن حسین شاذلی، در سال 1324 هجری قمری برابر با 1906 میلادی، در روستای «موشه» از توابع استان «أسیوط» مصر به دنیا آمد.
پدر وی هندی تبار بود و بزرگِ خاندان که می بایست نام و نشان و موقعیت آن را حفظ کند. سید به خانواده‌ای از نجبای روستایی که از نظر مالی در تنگنا قرار گرفته بودند تعلق داشت.
پدرش حاج قطب ابراهیم،نمایندهٔ حزب‌محلی مصطفی عامل در روستای موشه و یکی از مشترکین «اللواء» نشریهٔ ارگان حزب بود. سید قطب به دلیل برپایی جلسات مکرر خصوصی در خانهٔ پدرش در نوجوانی،یک فرد آگاه سیاسی شد و ضمن طرفداری از ناسیونالیسم ضد انگلیسی، مطبوعات و آثار جهانی را از کتابفروشان دوره‌گرد محلی تهیه می کرد و می‌خواند.
پدر سید مردی دیندار و مؤمن بود، چنانکه از اهدای کتاب «مشاهد القیامة فی القرآن» به روح وی برمی‌آید.مادرش نیز اهل دیانت بود.سید قطب در اهدای کتاب «التصویر الفنی فی القرآن» چنین می‌گوید:
این کتاب را به تو ای مادر پیشکش می‌کنم! چه دیر زمانی در روستا از پس شیشه‌ها به صدای قاریانی گوش فرا می‌دادی که در طول ماه مبارک رمضان در خانهٔ ما قرآن را ترتیل می کردند و من در کنار تو می خواستم مانند کودکان بازی کنم که با اشاره‌ای قاطع مرا باز می‌داشتی.
و وقتی در برابر تو بالیدم مرا به دبستان فرستادی و نخستین آرزویت آن بود که خداوند در کارم گشایشی بفرماید تا قرآن را حفظ کنم و آوازی خوش و زیبا عطایم کن تا در هر لحظه آن را پرتو آرام بخوانم!
تحصیل،آموزش و کار سید قطب
وقتی سید قدم به شش سالگی نهاد، خانواده‌اش تصمیم به علم آموزی وی گرفت.او هنگامی که به طور موقت در مدرسهٔ قرآنی به سر می‌برد از وقوع حادثه‌ای به شدت ترسید و به این جهت متعهد شد که پیش از رسیدن به سن ده سالگی قرآن را حفظ کند.
وی وقتی ده ساله شد برای تشبه به مردان در مسجد نماز می‌گذارد، سید قطب ضمن اثرپذیری از جوّ خانهٔ روستایی که عناصر وطن خواه به آنجا گرد می‌آمدند.از استاد خود نیز اثر پذیرفت که وطن دوستی در او موج می‌زد، سخنرانی‌های وی در روح و روان سید اثر گذاشت، به این سبب برای مشارکت در انقلاب ملی که در سال 1919 شعله ور شد، درنگ نکرد. سپس خانواده او تصمیم گرفت قطب را به دلیل استعداد فراوانش، پس از فارغ التحصیل شدن از مدرسه موشا،در سال 1920 به قاهره بفرستد.سید قطب بعد از رفتن به قاهره در کنار دایی خود که فارغ التحصیل الازهر بود و در قاهره به تدریس و روزنامه نگاری اشتغال داشت، سکنی گزید.
او به مدرسهٔ مقدماتی عبدالعزیز ملحق شد و سه سال در آنجا گذراند.این مدرسه مدرکی به نام «الکفاءة» به فارغ التحصیلان خود می‌داد.سپس در فاصلهٔ سال‌های 1929 ـ 1928 به مدت دو سال وارد «دار العلوم مقدماتی» شد که تحصیل در آن پیش درآمدی برای تحصیل در «دارالعلوم» بود.
در سال1930 به دارالعلوم پیوست.در سال 1933 با دست یابی به مدرک کارشناسی در ادب و فوق دیپلم در علوم تربیتی و تخصص در فنون زبان عربی فارغ التحصیل شد.
وی پس از اتمام تحصیلات، به عنوان دبیر در وزارت معارف به استخدام و شش سال (1939 ـ 1933) به تدریس ادامه داد. آنگاه به وزارتخانه منتقل و به عنوان ناظر بر فرهنگ عمومی مشغول به کار شد.وی به مدت 8 سال در این پست بود و در تألیف کتاب‌های مورد نیاز وزارت برای مدارس مشارکت کرد.
وی به دلیل انتقاد از اوضاع داخلی و نیز نگارش مقالات تند سیاسی مورد خشم رؤیسایش واقع شد و به این جهت تصمیم به استعفا گرفت،ولی تلاش دکتر طه حسین باعث شد که از استعفای خود جلوگیری کند.طه حسین از وی درخواست کرد به مدت دو ماه در منطقهٔ «صعید» به کار بازرسی بپردازد.
وی از سال 1940 تا 1945 بازرس وزارتخانه بود.طی این مدت طرح‌های زیادی برای اصلاح سیستم آموزشی مصر ارائه داد که همواره به داخل کیسهٔ مخصوص کاغذ باطله مقام‌های ارشد انداخته می‌شد.
سید قطب و گرایش‌های سیاسی
سید،در پی دوستی با محمود عقاد به عضویت حزب وفد در آمد.بعد از دو سال با کناره‌گیری از تمام احزاب مصری،در مقالهٔ شدید اللحنی در مجله «الرسالة» با عنوان«برنامه‌های خود را اصلاح کنید، یا قبل از فوت وقت کنار بکشید» نظر خود را در این باره اعلام کرد.
در سال1947م،مجله‌ای با نام اندیشهٔ نو «الفکر الجدید» را منتشر کرد و لکن با توجه به اوضاع اجتماعی، امتیاز آن را لغو کردند .
سید قطب و جمعیت اخوان المسلمین
سید قطب هنگام اقامت در آمریکا دربارهٔ جمعیت اخوان المسلمین به خصوص پس از قتل بنیانگذار آن «حسن النباء»، به سال 1949 به تأمل پرداخت.وی پس از بازگشت از آمریکا در تابستان 1951، آنچنان جامعهٔ آمریکا را تقبیح کرد که مجبور شد از وزارت معارف عمومی استعفا کند.
پس از آن با اخوان المسلمین رابطه برقرار کرد و سرانجام در 45 سالگی از طریق «صالح عشماوی» به عضویت اخوان در آمد .
سید قطب بررسی‌های هنری قرآن کریم را از سال 1939 شروع کرد که در سال 1945 در کتاب «التصویر الفنی فی القرآن» تبلور پیدا کرد و در سال 1947 «مشاهد القیامة فی القرآن» را نشر داد.
سید در سال 1952 میلادی به عنوان نمایندهٔ جمعیت اخوان المسلمین در «کنفرانس اسلامی مردمی» که در قدس برگزار گردید،شرکت کرد.
در 26 اکتبر 1954 به دنبال ترور نافرجام جمال عبدالناصر به دست یکی از اعضای اخوان المسلمین بهانه لازم برای یکسره کردن کار اخوان به دست رژیم حاکم افتاد.سید قطب نیز همانند اغلب مبارزان اخوان دستگیر شد و به سختی و به طور بی‌رحمانه مورد شکنجه قرار گرفت.وی در 13 ژوئیه 1955،پس از یک محاکمه مضحک،به بیست و پنج سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد.
هنگامی که ناصر در اوت 1965م اعلام کرد توطئه جدید اخوان المسلمین کشف شده است، سید قطب به عنوان رهبر اصلی آن دوباره دستگیر شد و پس از یک محاکمه کوتاه،سید قطب و دو تن از همکارانش به نام های محمد یوسف هواش و عبدالفتاح اسماعیل به مرگ محکوم شدند.سپس هر سه تن در سپیده دم 29 اوت 1966 به دار آویخته شدند.
آثار و تألیفات سید قطب
سید قطب زندگی ادبی خود را به عنوان نویسنده، در روزنامه‌ها و مجلات مصری آغاز می‌کند که در آنهاـ چه قبل از ورود به دارالعلوم و چه پس از آن ـ مقالات گوناگون نشر می‌کرد.در دههٔ سی میلادی.سید ااز مقاله نویسان برجسته می‌گردد، به خصوص در مقالات ادبی که در آن با ادیبان برنا و پیر،در مسائلی که مطرح می‌کردند با آرای ادبی و ناقدانه که ابراز می‌داشتند و معمولاً جنگ و جدال در پی داشت، به بحث می‌پرداخت.
در دههٔ چهل،سید در میان ادیبان و ناقدان، ناقدی نامور گردید به نحوی که در مقالات خود، بیشتر محصولات فکری و ادبی، شعری و نقدی را به بررسی و تحلیل می‌گرفت.
در دههٔ پنجاه و پس از بازگشت از آمریکا، تقریباً از نگاشتن مقاله‌های ادبی و ناقدانه اعراض می‌کند و به نوشتن مقالات دینی و سیاسی می‌گراید که اغلب آنها انعکاسی از دیدگاه دینی وی است.
سید قطب آثاری نیز در نقد ادبی در عرصهٔ داستان و رمان دارد مانند: «النقد الادبی اصوله و مناهجه» .
وی در کنار کتاب‌های ادبی و نقدی خود،آثاری نیز در پژوهش‌های قرآنی و کاووش‌های عمومی اسلامی، افزون بر بررسی‌های تشکیلاتی را به نگارش در آورد که می‌توان به ترتیب زیر برشمرد:
1. التصویر الفنی فی القرآن  تصویر هنری در قرآن، 1945 م.
2. فی ظلال القرآن  در سایهٔ قرآن.
3. العدالة الاجتماعیه فی الاسلام  عدالت اجتماعی در اسلام، 1949 م.
4. محرکة الاسلام و الرأسمالیه  کشمکش اسلام و سرمایه داری،1951 م.
5. السلام العالمی و الاسلام  اسلام و صلح جهانی، 1951 م.
6. دراسات الاسلامیه  بررسی‌های اسلامی، 1953 م.
7. خصائص التصویر الاسلامی و مقوماته  مشخصه‌های جهان بینی اسلامی و بنیادهای آن، 1962 م، (زمانی که سید در زندان بود)
8. اسلام و مشکلات الحضارة  اسلام و مشکلات تمدن، 1962 م.
9. هذا الدین  دین این است، بعد از سال 1954م.
10. المستقبل لهذا الدین  آینده در قلمرو اسلام،آغاز دههٔ 60.
11. معالم فی الطریق  نشانه‌هایی در راه، 1964 م.
12. مشاهد القیامة فی القران، 1947 م.
آثار دربارهٔ سید قطب
از جمله آثاری که دربارهٔ سید قطب و تألیفاتش نوشته شده است عبارتند از:
1. سید قطب و منهجه فی التفسیر  سید قطب و شیوهٔ تفسیری اواز اسماعیل الحاج امین
2. سید قطب شهید زنده
3. ایماژهای هنری در قرآن از دیدگاه سید قطب
4. شیوهٔ سید قطب در تفسیر،دکترصلاح الخالدی
5. سید قطب و میراث ادبی و فکری او ، ابراهیم بن عبدالرحمن البلیهی
6. اندیشه و ادب سید قطب ، دکتر سمیره فیاض (به زبان انگلیسی)
7. عالم ربانی شهید سید قطب،احمد سلیمان الحشماوی
8. سید قطب:چکیدهٔ شرح حال، راه کارش در جنبش، نقدهایی که از او شده، محمد توفیق برکات
9. سید قطب یا انقلاب اندیشهٔ اسلامی، محمد علی قطب.
10. همگام با سید قطب در اندیشهٔ سیاسی و دینی او، مهدی فضل الله.
11. سید قطب طلایه‌دار اندیشهٔ معاصر اسلامی، استاد یوسف العظم.
12. سید قطب بیوگرافی و ادب او، عبدالباقی محمد حسین.
بدین ترتیب، سید قطب از اندک اندیشمندانی است که تا این حد نویسندگان و فرهیختگان دنیای اسلام را به خود مشغول داشته اند.
تفسیر فی ظلال القرآن
سید بن قطب بن ابراهیم،6 جلد،چاپ‌1372هـ/1952م، دارالحیاء الکتب العربیه.
تفسیر فی ظلال القرآن، در میان تفسیرهای قرآن کریم دارای رویکردی سیاسی، اجتماعی، حرکتی و تربیتی است که مؤلف آن به مفسّری مجدّد با سیاق تفسیری نوینی شهرت دارد و یکی از پیشوایان و اندیشوران اصیل حرکت اسلامی معاصر است.
بنابراین تکرار مکررات فراوانی که در سایر تفاسیر ملاحظه می‌گردد،دراین تفسیر جایی ندارد و در بسیاری از موارد مباحثی بکر و بدیع عرضه کرده است.
شخص مؤلف تمام تجربهٔ قرآنی و نیز رهیافت تفسیری‌اش را در مقدمهٔ «فی ظلال» چنین خلاصه می‌کند:
در پرتو قرآن زیستم تا هستی را بسی فراخ‌تر از بسیاری از ظواهر مشهودش ببینم،بزرگتر در حقیقت و بزرگ‌تر در تعدد جوانبش.
در سایه سار قرآن بار یافتم که تصادف‌های بصیرت را در عرصهٔ هستی جایی نیست.
در آغاز تفسیر نیز می‌گوید:
فی ظلال القرآن کتابی است که نگارنده‌اش با روح، اندیشه، شعور، و همه هستی‌اش با آن زندگی کرد و گزیدهٔ تجربهٔ زنده‌اش در عالم ایمان را با آن به راز نهاد.
تفسیر «فی ظلال القرآن» در دو مرحله شکل گرفت.باری هنگامی که سید قطب هنوز پای در میدان جهاد، حرکت و دعوت نگذاشته بود و بیش‌تر از دیدگاه نکات ادبی به قرآن می‌نگریست، و دیگر بار که همهٔ وجود پیام قرآنی را بازیافت و به صورت عملی به حرکت، تربیت و دعوت ملتزم گشت.
نخستین مرحلهٔ پیدایش «فی ظلال»،به سال 1951در مجلهٔ المسلمون برمی‌گردد که سعید رمضان منتشر کنندهٔ این مجله از مرحوم شهید سید قطب خواست تا به گونهٔ پیوسته نوشتاری در آن مجله داشته باشد و سید نیز پذیرفت که مباحثی در تفسیر قرآن با عنوان «فی ظلال القرآن» بنویسد.
در نتیجه تا آیه 103 سورهٔ مبارکه بقره،را در مجلهٔ المسلمون منتشر کرد و پس از آن تصمیم گرفت عنوان دیگری را برای مقالات خویش در این مجله برگزیند وبه خوانندگان وعده داد که به همین ترتیب،تفسیر سیء جز ء قرآن کریم را درسی بخش منتشر خواهد کرد.
از آن تاریخ «فی ظلال» از مجلهٔ «المسلمون» درآمد و سرنوشتی دیگر یافت.
پیرو وعدهٔ قبلی،نخستین جزء از آن در اکتبر 1952 توسط دارالکتب العربیة در قاهره منتشر شد و پس از آن هر دو ماه یک جزء عرضه می‌شد.این سیر تا جزء شانزدهم قرآن کریم ادامه یافت.
سبب آزارهای روحی و جسمی که می‌دید، نتوانست کارش را در زندان ادامه دهد. در نتیجه ناشر که
بعد از انتشار جزء شانزدهم، سید قطب دستگیر و راهی زندان شد،در هفته های نخست به  قرار داد تفسیر تمامی قرآن مجید را تا پایان با او داشت، از دولت وقت به دادگاه برای جبران خسارت مالی خود شکایت کرد و در نتیجه دولت توافق کرد که سید قطب در زندان تفسیر را به پایان رساند.
در پایان دههٔ پنجاه میلادی تألیف «فی ظلال» در زندان پایان یافت.
«فی ظلال» در این مرحله گرچه روشی نوین داشت،اما آن نبود که ما امروز شاهدش هستیم بلکه مؤلف دانشمند، پس از کشف نمایش هنری در قرآن و تألیف کتابی در این زمینه و با همین عنوان، آرزو داشت که این کار را در همهٔ قرآن انجام دهد و به تفصیل ویژگی‌ها و عناوین نمایش هنری را در تمام قرآن عرضه دارد.در این مرحله توفیق یافت بخشی از آرزویش را در مورد نمایش هنری در قرآن برآورده سازد.
وی برخی از خواطر ذهنی، زیبایی، هنر، نمایش هنری و بعضی از مبادی و مناهج تفسیری‌اش را در تفسیر «فی ظلال» بیان داشت.اما زندان،سید قطب را با مرحلهٔ جدیدی از تجربیات قرآنی مواجه ساخت و گسترهٔ نوینی از منهج حرکت اسلامی در دعوت، تربیت، جهاد و تغییر بروی گشود و خداوند متعال او را به سوی کشف کلید فهم گنجینه‌های حرکت آفرین قرآن کریم و بکارگیری‌اش در مسیر دعوت و جهاد رهنمون گشت.
با سودجویی از این فیض، تفسیر «فی ظلال القرآن» وارد مرحلهٔ دوم سرنوشت خود شد و مؤلف محترم با پالایش و ویرایش دوباره، روح ویژه‌ای بدان بخشید.
این تفسیر با توجه به زمینه‌های روحی فراهم شده برای سید قطب از قبیل زندان و شکنجه و جاهلیت حاکم،از آیات مکّی که تلائم کامل با آن داشت،آغاز شد. از این رو مؤلف شروع این کار را از سه جزء آخر قرآن کریم که تأمین کنندهٔ این هدف بود، آغاز کرد و پاره‌ای از مفاهیم حرکتی جدید را در تفسیر این سه جزء بیان داشت و پس از آن مصمّم گشت این روند را در مورد همهٔ قرآن تکرار کند و با بیان تجربهٔ نوین حرکتی‌اش، روحی دیگر در تفسیر «فی ظلال» بدمد.
جزء نخست تنقیح شدهٔ «فی ظلال القرآن» در آغاز سال 1960 توسط داراحیاء الکتب العربیة منتشر شد و به این وسیله «نمایش هنری در قرآن» که بیانگر زیبایی و هنر در قرآن کریم بود،قرین دیگری یافت که از گنجینه‌های حرکتی قرآن کریم، پرده برمی‌داشت.
سید قطب بدین اعتبار مفسّری مجدّد گشت که دارای سبک نوینی در قرآن تحت عنوان «سبک تفسیر حرکتی» است.
شاهکار سید قطب در تأمین این هدف جزء هفت و هشت از «فی ظلال القرآن» است که در بردارندهٔ سورهٔ انعام است.
مؤلف در مقدمه ای که بر این سوره نوشته،حکمت بسیاری از موضع‌گیری‌های پیامبر اکرم(ص) را یادآور شده و ضرورت تأسی و به کار گماردن آن حکمت‌ها را در حرکت اسلامی معاصر گوشزد کرده است، چنان که این دو جزء متمرکزترین، پخته ترین و روشن‌ترین اجزای «فی ظلال» هستند.
سید قطب در پرتو همین رهیافت، 10 جزء نخست تفسیر«فی ظلال» را نیز تنقیح کرد.وی پس از آزادی از زندان در سال 1964 میلادی، قصد آن داشت که مابقی اجزاء را نیز به ترتیب سابق پالایش کند و اجزای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم را نیز در این راستا دوباره نوشت که با احتساب اجزای قبلی، به شانزده جزء رسید.اما سرکشان ستمگر، فرصت را از او سلب کردند و راه را بر او بستند و او را بی‌آنکه به هدفش برسد، به شهادت رساندند.
هدف و روش سید قطب درتفسیر فی ظلال القرآن
سید قطب در مقدمهٔ تفسیر می‌گوید:
الحیاة فی ظلال القرآن نعمة،نعمة لایعرفها إلا من ذاتها، نعمة ترفع العمر و تبارکه و تزکّیه.1
همانگونه که در مقدمهٔ تفسیر و نیز آیاتی که آنها را تفسیر و توضیح داده است برمی‌آید،برخی اهداف و انگیزه‌هایی‌که مؤلف‌کتاب‌را‌به نوشتن این تفسیر‌تشویق و‌ترغیب‌کرده است،عبارتند از:
1. برطرف کردن فاصلهٔ عمیق که میان مسلمانان معاصر و قرآن کریم است که «فی ظلال» وسیله‌ای برای تقرب مسلمانان به قرآن می باشد.
2. آشنا کردن مسلمانان نسبت به مسئلهٔ مهم حرکتی قرآن کریم و بیان طبیعت جهاد دفاعی.
3. بیان نشانه‌های راهی که گروه مسلمانان به سوی پرودگارشان ره می‌سپارند.
4. بیان وحدت موضوعی قرآن کریم.
5. تربیت فرد مسلمان که تربیتی کامل و قرآنی است.2
روش سید قطب
الف) روش سید قطب در ابتدای تفسیرش به این صورت است که در آغاز بخشی از آیات را ذکر می‌کند سپس جو عمومی سوره مسائل تاریخی زمان نزول آیه و حقایقی را که آیه را در برمی‌گیرد، بیان می‌کند و نیز اهداف و مقاصدی را که سوره یا آیه دنبال می‌کند.
در ضمن بیان این موارد، فضیلت سوره و اسباب النزول آن و نیز تناسبش را با سورهٔ قبلی بیان می‌کند و سپس ویژگی‌های دیگری از سوره و آیه را می‌گوید.
سپس برای بار دوم تفسیر تعدادی از آیات را با شرح و توضیح بیانی و اشارهٔ حرکتی و تربیتی بیان کرده و گاهی آثار وارده در تفسیر آیه را متذکر می شود.
ب) همان طور که بیان شد، روش سید، روشی فکری، حرکتی و تحلیلی است .سید بسیار علاقمند است که خواننده را در بحث های لغوی ، کلامی و یا فقهی، غرق نماید.
ج) در اوائل هر سوره مسائلی پیرامون تعریف سوره بیان می کند که این تعریف،تعریفی کامل،موضوعی،بلاغی،هنری،حرکتی و تاریخی است.وی در‌این تعریف،به خواننده صورتی مجمل و کافی از سوره‌می‌دهد.
د) همچنین بین سوره مکی و مدنی از جهت طبیعت و موضوعات تقارن برقرار می‌کند.
هـ) هر سوره را به دروسی تقسیم می کند که این تقسیم بندی، موضوعی است و در هر درسی یک وحدت موضوعی را مشخص می‌کند که از مسائل و مقاطع جزئی تشکیل می‌شود.
و) سید قطب از اسرائیلیات به دور است و نیز اختلافات فقهی و اغراق در مسائل لغوی، کلامی و فلسفی و نیز اختلافات مذهبی را ترک می‌کند.
ز) از تفسیر علمی اجتناب می‌ورزد، به جهت اینکه با بیان جزئیات از علوم طب و کیمیا (شیمی) و نجوم، این علوم را بزرگ نشمارد.3
آثار نگاشته شده دربارهٔ تفسیر فی ظلال القرآن
تاکنون کتاب‌ها، مقالات و نامه‌های فراوانی پیرامون این تفسیر نوشته شده است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1. مدخل الی ظلال القرآن، صلاح عبدالفتاح الخالدی، جده، دارالمنارة، الطبعة الاولی(چاپ اول)، 1406 هـ، 1986 م.
2. المنهج الحرکی فی ظلال القرآن، صلاح عبدالفتاح الخالدی.
3. فی ظلال القرآن فی المیزان، صلاح عبدالفتاح الخالدی.
4. مفتاح کنوز فی ظلال القرآن، محمد یوسف عباس، قم:دارالکتب الاسلامی، الطبعة الثالثه،(چاپ سوم)، 1406 هـ.
علوم قرآن در تفسیر فی ظلال القرآن
ناسخ و منسوخ
ما نسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها ألم تعلم أن الله علی کل شیء قدیر.(بقره، 2/106)
سید قطب این آیه را در ضمن آیات 104 تا 123 سورهٔ بقره تفسیر می‌کند.این درس در تعقیب مطالب پیشین، بخشی از دسیسه چینی‌ها و دشمنی‌های یهود دربارهٔ اسلام و مسلمانان را افشاء می‌سازد و مسلمانان را از نیرنگ ها و فریبکاری‌های آنان واز آتش کین و شرارتی که در کانون دل ایشان نسبت به امت اسلامی شعله‌ور است و از نقشه‌های خائنانه‌ای که برای مسلمانان طرح می‌کنند، برحذر می‌دارد و هشدار می‌دهد و پیروان اسلام را از تقلید گفتار و کردار ایشان منع می‌کند.همچنین انگیزه‌های واقعی یهود را که در هاله‌ای از اظهارات و اقدامات فریبگر و صحنه‌سازی‌های محیلانه پنهان است، برملا می‌سازد.
به نظر می‌رسد که یهودیان مدینه از نسخ و تغییر برخی از مقررات اسلامی که طبق مقتضیات و شرایط خاص جامعهٔ نو بنیاد اسلامی انجام می‌گرفت.همچون وسیله‌ای برای ایجاد تردید و دو دلی میان مسلمانان استفاده می‌کرده و پیروان آئین جدید را دربارهٔ مبدأ این مقررات دچار شک و شبهه می‌ساخته‌اند و به آنان می‌گفتند:که اگر این احکام و مقررات از سوی خدا می‌بود ، نسخ و دگرگونی در آن راه نمی‌یافت.این جملات تبلیغاتی هنگامی به اوج خود رسید که قبلهٔ مسلمانان در ماه شانزدهم هجرت از بیت المقدس به کعبه تبدیل یافت.
رسول اکرم در آغاز هجرت ـ به سمت بیت المقدس ـ قبله و نمازگاه یهود ـ نماز می‌خواند، یهودیان این را دلیل حقانیت آئین خود گرفته‌ و استدلال می‌کردند که دین درست و قبلهٔ درست ، دین و قبله یهود است.تا آنجا که پیامبر اکرم در دل ـ و نه بر زبان ـ آرزو کرد که قبله‌اش از بیت المقدس به کعبه که خانه‌ای با حرمت و از آن خداست تبدیل شود.
این تمایل قلبی همچنان بود تا اینکه خدای متعال خواستهٔ او را برآورد و وی را به قبله‌ای که از آن خشنود بود برگردانید.و از آنجا که این پدیده حربهٔ جالبی را از بنی اسرائیل باز می ستانید و دلیل موهوم آن را باطل می‌ساخت،درصدد برآمدند که از همین پیشامد، حربهٔ تازه‌ای بر ضد اسلام بسازند و تبلیغات فریبگر خود را از سوی دیگر ادامه دهند.
این بار در اینکه مبدأ و مصدر مقررات اسلام و دستورات پیامبر، وحی الهی باشد خدشه می‌کردند و پایهٔ اعتقادمسلمانان را هدف حملات تبلیغی خویش می ساختند و به آنها می‌گفتند: اگر رو کردن به بیت المقدس در حال نماز،کار نادرستی است پس همهٔ نمازها و عبادت‌هایی که در گذشته به جای آورده‌اید،بیهوده و باطل است و اگر کار بجا و درستی است،رویگردانیدن کنونی شما بیجا و غلط است.
در واقع با این وسوسه می‌خواستند مبنای اعتماد قلبی مردم به ذخیره آخرت و ثواب الهی و اساساً به حکیمانه بودن رهبری پیامبر اکرم (ص) متزلزل سازند.
همچنین به نظر می‌رسد که این جملات پلید و مکر آمیز، اثر ناروای خود را بر روی برخی از مسلمانان به جای گذارده بود و آنان با تردید ر اضطرابی که طبیعتاً با اعتماد و اطمینان کامل نسبت به مقام پیامبر و منبع فکر و اندیشه، سازگار نمی‌نمود، پیامبر را مورد پرسش قرار داده از آن حضرت دلیل و برهان می‌خواستند.به این جهت بود که آیاتی چند مشتمل بر روشنگری‌های لازم، نازل گشت.
این آیات برای مسلمانان روشن می‌سازد که نسخ برخی از مقررات و احکام همواره بر وفق حکمت کامل خداوند و برابر مصالح نهایی انسان‌هاست و نه بی‌دلیل و بیهوده؛و آنان را متوجه می‌کند که هدف یهودیان از این تبلیغات مسموم، آن است که پیروان اسلام را به دوران کفر و جاهلیت بازگردانند زیرا آنان رشک می‌برند از اینکه خداوند امت اسلام را از دیگر مردم برگزیده و به رحمت و فضل خویش اختصاص داده و آخرین کتاب آسمانی را بر ایشان نازل ساخته و مسئولیت رهبری بشریت را به آنان محول کرده باشد.
همچنین غرض‌های واقعی یهود را که در ورای سخنان گمراه کننده شان پنهان بود برملا می‌نماید و ادعای دروغین آنها را که بهشت حق خاص آنان است، رو می‌کند و تهمت هایی را که دو فرقه اهل کتاب ـ یهود و نصاری ـ بر یکدیگر وارد می‌آورند و هر یک آن دیگری را هیچ و پوچ و بی‌بنیاد می‌داند، برای مسلمانان باز می‌گوید.
آنگاه منظور اصلی یهودیان را در ماجرای قبله ـ که چیزی جز جلوگیری از روی آوردن به کعبه ـ نخستین خانه و پرستشگاه خداوند نبود ـ افشا می‌سازد و آن رانوعی ستیزه با ذکر خدا و نوعی تلاش برای ویران کردن پرستشگاه خدا می‌شمارد:
ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها ؛یعنی:هیچ آیه‌ای را نسخ یا محو نکنیم مگر اینکه بهتر از آن یا مانند آن را بیاوریم.
مناسبتی که نزول این آیه را اقتضا می‌کرده، آیا ماجرای قبله است؟(چنان که سیاق آیه‌های قبل و بعد این را تأیید می‌کند) یا ماجرای تغییر حکم و تکلیف دیگری است که تحوّلات و پیشرفت‌های جامعهٔ اسلامی آن را ایجاب می‌کرده است؟یا اساساً مربوط است به نسخ و تعدیل برخی از احکام تورات؟(با وجود اینکه اصل آن کتاب آسمانی در مجموع از نظر قرآن مورد قبول است).
به هر صورت و بنا بر هر یک از این سه احتمال ،قرآن در این آیه با بیانی قاطع، حقیقت نسخ و تحویل را روشن می‌سازد و خط بطلان بر همهٔ وسوسه‌ها و بذر تردید‌هایی که یهود طبق شیوهٔ خود در مبارزه با طرز تفکر اسلامی، می‌پراکندند، می‌کشد.
تغییر جزئی یک حکم بر طبق مقتضیات زمان در دورهٔ زندگی پیامبر اکرم، کاری است به سود بشریت و برای تأمین مصلحت مهمتری که تحوّلات زندگی بشر آن را اقتضا می‌کند.و خداوند آفریدگار انسان‌ها و برانگیزانندهٔ پیامبران و فرود آورندهٔ آیات، خود این دگرگونی های زندگی بشر را پدید می‌آورد.
پس اگر خداوند آیه‌ای را نسخ یا محو کند ـ چه آیهٔ خواندنی که مشتمل بر یکی از احکام و مقررات است و یا آیه به معنای نشانه و معجزه که به مناسبت خاصی به دست پیغمبر انجام گرفته باشد ـ به جای آن آیه‌ای که از آن بهتر یا هم طراز و هم وزن آن باشد خواهد آورد.
او که مالک همه چیز و صاحب اختیار آسمان و زمین است از این کار ناتوان نیست.لذا در ادامه این مطلب جملاتی که متضمن قدرت و مالکیت خداوند است ذکر می‌گردد.
ألم تعلم أنّ الله علی کل شیء قدیر؛مگر نمی‌دانی که خداوند بر همه چیز تواناست؟
مخاطب ساختن مؤمنان در این آیه، متضمن نوعی تهدید و هم یادآوری این مطلب است که خدا سرپرست و یاور آنهاست و به جز او ایشان را سرپرست و یاوری نیست.
شاید این لحن از آن جهت به آیه داده شده که برخی از مسلمانان تحت تأثیر جملات تبلیغاتی گمراه کنندهٔ یهود،دچار دو‌دلی و تردید شده و از پیامبر سؤالاتی می‌کردند که با اعتماد و اطمینان به مقام رهبری آن حضرت، تناسب و سازگاری نداشت.4
محکم و متشابه
هو الذی أنزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هنّ ام الکتاب و أخر متشابهات فامّا الذین فی قلوبهم زیع فیتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله الاّ الله و الرّاسخون فی العلم یقولون آمنّا به کلّ من عند ربّنا و ما یذکّر إلاّ اولوالالباب.ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمة انّک انت الوهّاب.(آل عمران/3 78 )
سید قطب در ذیل این آیات چنین می‌نویسد:
این کتابی است که خداوند آن را بر پیامبر(ص) نازل کرده است.این فرقانی است که بین حق و باطل را جدایی می‌اندازد. در آن اصول دقیقی است برای عقیده و شریعت و مدلولاتش از مفاهیم و مقاصد و اهدافش نیز قابل درک می باشند.
اصل این کتاب همین کتاب است که شنیدنی ها و ناپیدایی‌هایی در آن است که مدلولاتش بنابر تصور و حس بشر تشبیه شده است.و درک ماهیت و کیفیت آنها مشکل است چرا که مافوق وسایل ادراک و ذهن بشر می‌باشد و موضعگیری مردم هم مختلف است،بر اساس استقامت و دوام و یا انحراف فطرت و سرشت انسان و آنهایی که در قلوب و دل‌هایشان انحراف و گمراهی است و از فطرتشان جدا می‌باشند.
اصول و اساس واضح و روشن و دقیقی را که عقیده و شریعت بر آنها استوار است را رها می‌نمایند و به دنبال متشابهاتی می‌روند که در تصدیقش برایمان به راستی و درستی صاحب رسالت اتکاء می‌کند.
سپس آنهایی که بنا بر دوام و استقامت فطرتی که با الهام مستقیم،صدق و راستی همهٔ این کتاب و همهٔ آنچه را که به حق نازل شده است، را دریافت می‌کنند،ورای این متشابهات حرکت می کنند، چرا که آنها در آن زمینه ای می‌یابند که دوری از حقیقت را باعث شده و افتادن و در فتنه به واسطهٔ تأویل ها و تفسیرهای متزلزل برای عقاید و نیز اختلافاتی که از فساد افکار نشأت می‌گیرد را نتیجه می‌دهد.
در آنچه که زمینه‌ای برای اندیشه و تفکر انسان در تأویل آن نیست و تأویل آن را جز خداوند سبحان که دارای علم کامل و مطلق است،کس دیگری نمی‌داند.
و أما الراسخون فی العلم:راسخون در علم کسانی هستند که با توجه به علم و عقلشان،زمینهٔ تأویل این آیات را می‌شناسند و نیز در آنچه که نسبت به آن علم و آگاهی ندارند خوض نمی‌کنند و وارد نمی‌شوند.
این افراد می‌گویند:آمنّا به کل من عند ربّنا،و به خاطر این ایمان مطلقی که دارند می‌گویند همهٔ این آیات از جانب پروردگار است و اجازه و اذن تأویل آیات را هم خداوند به آنها عطا کرده است و‌آنها در‌می‌یابند‌که پروردگارشان داناتر‌است.این‌تصویری‌صحیح‌از راسخان در علم است.
سطحیون کسانی هستند که قشر و پوسته‌های علم،آنها را مغرور و فریفته کرده است.این افرادگان می‌کنند که همه چیز را می فهمند و درک می‌کنند و اگر چیزی را نفهمند و درک ننمایند آن چیز وجود ندارد و فرض می‌کند که ادراک و فهمشان بنابر حقایق است.
اما‌دانشمندانی‌که حقیقتاً‌علم دارند،تواضع و‌فروتنی‌شان زیاد‌است و‌نزدیک‌ترند‌به‌اینکه در مقابل‌عجز عقل بشر‌تسلیم شوند‌و‌این را جز‌صاحبان خرد و‌عقل‌و‌اندیشه نمی‌شوند.مثل‌اینکه بین اولوالالباب و‌رجوع به حق چیزی نیست جز اینکه متذکر شوند و به راه راست و صواب می‌روند.
در این حالت زبان و قلوب و دل‌هایشان را در حال تضرع به سوی خداوند قرار می‌دهند تا اینکه آنها را در راه حق ثابت قدم نگه دارد و قلوبشان بعد از هدایت یافتن گمراه نشود و رحمت و فضل خداوندبر آنها تمام شود.5

کتابت و قرائت قرآن
الذین یتّبعون الرّسول النّبی الأمی الّذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التّوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث.(اعراف،157/7)
سید قطب در ذیل این آیه چنین می‌نویسد که:همانا آخرین رسالت، رسالت کامل و تمامی است که اختصاص به قوم جنس و نسل خاصی ندارد.در صورتی که رسالت‌های گذشته، رسالت‌های قومی و منطقه‌ای بودند و محدود به زمان بین دو رسول می‌شد و بشریت بر اساس هدایت این رسالت‌ها گام های محدودی را بر می‌داشتند.
و هر رسالتی بنا بر درجهٔ ظرفیت بشریت تعدیل و تغییری را در بر داشت تا اینکه آخرین رسالت آمد که در اصولش کامل و در فروعش قابل انطباق می‌باشد.این آخرین رسالت برای همهٔ بشریت بود،چرا که بعد از این رسالت، رسالت دیگری برای اقوام و نسل‌های بعدی نمی‌آید.
این رسالت بر اساس فطرت انسانی که نزد همهٔ انسان‌ها موجود است، آمده و از این جهت آن را پیامبری اُمی حمل نمود، پیامبری که بر فطرت پاک و مصفّای او جز تعلیم پروردگارش چیزی دیگر داخل نشده بود و در این فطرت از شائبه‌های تعلیم مردم و انکار اهل زمین چیزی وارد نشده بود تا اینکه رسالت فطرت را برای همهٔ مردم حمل نماید و به این جهت است که خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید:
قل یا أیها الناس انّی رسول الله إلیکم جمیعاً الذی له ملک السّموات و الأرض؛بگو ای مردم همانا من رسول خداوند به سوی شما هستم، خدایی که تمام ملک و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست (لا اله الا هو) و دینی جز دین خداوند نیست و نه رسالتی جز آنچه که از جانب اوست «یحیی و یمیت» اوست که فرمانروایی می‌کند، حیات و زندگی و مرگ و آغاز و نهایت را «فأمنوا بالله و رسوله النّبی الأمّی» که خداوند به او تعلیم و آموزش داده و شخصی از مخلوقات را خداوند این گونه تعلیم نداده است.«الذی یؤمن بالله و کلماته» که به خداوند و کلماتش ایمان دارد.«و اتّبعوه لعلّکم تهتدون»(آل عمران،3/158) پس او دلیل و راهنمایتان است و از راهی که برای هدایت شماست گمراه نمی‌شود.6
اسباب النزول
بحث اسباب نزول از جمله مباحثی است که در قلمرو علوم قرآن مطرح بوده و هست.آیه‌ها و سوره‌های قرآنی، از نظر سبب نزول به دو دسته تقسیم می‌شوند:
1. آیه‌ها و سوره‌هایی که سبب نزول خاصی ندارند و سبب نزول آنها سبب نزول عام است
که همان فلسفهٔ نزول قرآن (هدایت، انذاز، تبشیرو…) می باشد.
2. آیه‌ها و سوره‌هایی که سبب نزول خاص دارند و متناسب حادثه یاجریانی خارجی نازل شده‌اند.7
سبب نزول،عبارت است از حادثه،یا سؤال و شبهه‌ای که در عصر پیامبر(ص) اتفاق افتاده و باعث نزول آیه، آیه‌ها‌و سوره‌ای از قرآن شده است که به شکلی اشاره به آن حادثه و یا سؤال و… دارد.
بنابراین اگر آیه یا سوره ای نظربه رخدادهای گذشتهٔ تاریخ (قبل از اسلام) داشته باشد، آن رخدادها سبب نزول نامیده نمی شود . مانند هجوم ابرهه که«واحدی» آن را سبب نزول سوره فیل می‌داند، در حالی که شرط تقارن زمانی بین سبب و مسبب را ندارد و نباید سبب نزول نامیده شود.آیا همهٔ آیات سبب نزول خاص دارند:
حدیثی از حضرت علی(ع) نقل شده که برخی از آن استفاده کرده اند همهٔ آیات سبب نزول خاص دارند، آن حدیث چنین است:
و ما نزلت آیة الاّ و قد علمت فیم نزلت و علی من نزلت و بم نزلت.8
ولی استفاده آنان، با منظور امام علی(ع) هماهنگ نمی‌باشد، چه این که مقصود حضرت از این بیان، اثبات این حقیقت است که من به تمام خصوصیات آیات آگاه هستم، می‌دانم هر آیه در چه موردی و‌موضوعی نازل شده، مخاطبش کیانند و چرا نازل شده؟بنابراین روایت یاد شده منافاتی با مطالب گذشته ندارند.9
در میان آیات قرآن، برخی بدون هیچ نیاز و وابستگی به شأن نزول، پیام و مفادی روشن دارند ولی دسته ای دیگر از آیات در پرتو شناخت اسباب نزول قابل درکند.
1. آیاتی که بدون توجه به شأن نزول، فاقد معنا و مفهومی مشخص‌اند و فهم معنای حقیقی آنها نیازمند آشنایی با سبب نزول آن آیات است.
2. آیاتی که در مقام تفسیر، دچار ابهام و پیچیدگی‌های مفهومی هستند و اسباب نزول راهگشای ما، در تفسیر صحیح و برداشت‌های واقعی از آن آیات است.
قصه‌های قرآن در بیان مفسر فی ظلال
قرآن در بسیاری از سوره‌ها به نقل وقایعی از امت‌های گذشته می پردازد.اگر چه همواره تفسیر این داستان‌ها محل اختلاف بوده است، اما در قرن اخیر موقعیت ممتازی یافته است.

معجزات و امور خارق العادهٔ داستان‌ها:
ـ معجزهٔ قوم ثمود ـ ناقة صالح
قرآن در سورهٔ شعراء به این معجزه اشاره کرده است.سید قطب در تفسیر آن چنین می‌آورد که، قوم ثمود این معجزه را درخواست کرده بودند و خداوند آن را به بنده‌اش صالح عطا فرموده، سید قطب آنچه را که در توصیف این ناقه آمده است. فاقد سند صحیح می داند و به ذکر آنها نمی‌پردازد و تنها به این مقدار اکتفا می‌کند که این معجزه‌ای بوده با همان ویژگی‌هایی که قوم ثمود خواسته بودند.10
او در تفسیر آنچه در این مورد، در سورهٔ هود آمده است، می‌افزاید که:از اینکه در آیه،ناقه به اسم جلاله «الله» اضافه شده (هذه ناقة الله)، و به این قوم اختصاص داده شده (لکم آیة)، در می‌یابیم که دارای صفاتی ویژه بوده است و آن را از بقیه متمایز می‌ساخته و به واسطهٔ آن درمی‌یافتند که نشانه‌ای است از سوی خداوند.
او به همین مقدار بسنده می‌کند و از پرداختن به آنچه در این باره گفته می‌شود پرهیز می کند و آنها را اساطیر و اسرائیلیات می نامد.11
اعتبار تاریخ در تفسیر داستان های قرآن
داستان‌های قرآن، با تاریخ حوزه‌ای مشترک دارند.از نظر سید قطب تنها مرجعی که می‌توانست برای تفصیل داستان‌های قرآن،قابل اعتماد باشد،تورات بود،اگر دستخوش تحریف و دگرگونی قرار نگرفته بود.
حال آنکه می دانیم بسیاری از آنچه در این کتاب آمده، اساطیر و افسانه بیش نیست و از تحریف نیز مصون نمانده است.12
از نظر وی تاریخ نمی‌تواند مرجع و حکم برای داوری در داستان‌های قرآن قرار گیرد.
به دو دلیل:الف) تاریخ مدوّن نسبت به عمر بشر، دانشی است جدید التأسیس،از این رو بسیاری از داستان‌های قرآن از محدودهٔ آن خارج است.13 از نظر او داستان طوفان نوح، از جمله داستان‌های قرآن است که دست تاریخ به آن نمی‌رسد.14
ب) تاریخ یک عمل انسانی خطاپذیر است که هر آن در معرض خطا و صواب، صدق و کذب، جرج و تعدیل قرار دارد.15
او در جای دیگر تاریخ را یک محصول بشری می‌خواند که به دروغ و اشتباه آمیخته است چرا که از احاطه به تمام عوامل حرکت ساز تاریخ ناتوان است، از این عوامل برخی برایش پنهان می‌مانند و به برخی دست می‌یابد.اما از همین مقدار هم در تمامی مراحل تمییز و جمع آوری و تفسیر نیز به خطا در می‌غلتد.او ادعای بشر مبنی بر احاطه عملی به تاریخ و ارائه تفسیر علمی از آن که در صحت آن شکی نباشد را بزرگترین دروغ بشر می‌خواند.16
بنابراین هر رجوعی به تاریخ دربارهٔ قصه‌های قرآن، عملی است که پیش از آنکه قرآن آن را باطل بشمارد، قواعد علمی که بشر خود مقرر کرده،آنرا باطل می‌دانند.بنابراین قرآن یگانه منبع قابل اعتماد در این موضوع است.17
سید قطب در سر تاسر تفسیر خود از داستان‌های قرآن به این اصل وفادار می ماند.وی هرگز به دامان اسرائیلیات و اساطیر دست نمی‌زند و هیچ گاه تمایلی به تفصیل داستان، فراتر از حد آیات قرآن نشان نمی‌دهد.
تنها موردی که سید قطب در تعیین مصداق قصه‌های قرآن به تاریخ مراجعه می‌کند حکایت ذوالقرنین است ـ شاید به این دلیل که به دوران پس از اسلام تعلق دارد ـ که قرآن حکایت می‌کند: ذوالقرنین به درخواست مردمانی برای جلوگیری از حمله قومی که آنها را یأجوج و مأجوج می‌خواند، سدی می سازد و او خرابی این سد و حملهٔ این قوم را از نشانه‌های نزدیک شدن قیامت معرفی می‌کند.
سید قطب با اشاره به اینکه زمان در حساب الهی با حساب بشر متفاوت است می‌گوید:شاید بین نزدیک شدن قیامت و وقوع آن میلیون‌ها سال یا قرن فاصله باشد که بشر آن را طولانی و خداوند کوتاه بداند.
او با استناد به آیه قرآن، شروع این زمان را مصادف با ظهور اسلام می‌داند و این احتمال را ممکن تلقی می‌کند که سد پس از اسلام و پیش از این فتح درست شده است و احتمال مشخص آن را حمله مغول می‌داند که با از بین رفتن خلافت عباسیان،فروپاشی حکومت اعراب را موجب شد.18
هدف قرآن از پرداختن به سرگذشت پیشینیان
از نظر سید قطب، همانطور که در جای جای تفسیر خود می‌آورد، قرآن کتاب خودسازی و سازندگی و منشور جاودانهٔ زندگی است.قرآن تنها کتاب عقیده نیست، کتاب عقیده برای عمل است.19
بنابراین از هر موضوعی که سخن می‌گوید و به هر بحثی که وارد می شود، اگر از زمین می‌گوید یا آسمان،از حال می‌گوید یا گذشته، از اقتصاد می‌گوید یا فرهنگ، همین هدف را دنبال می‌کند.
از نظر سید قطب قرآن از گذشتگان سخن می‌گوید اما با ویژگی‌های ذیل:
الف) داستان سرائی نمی‌کند، داستان‌های قرآن واقعی‌اند نه افسانه واسطوره و آنها را به منظور ارائه یک کالای هنری حکایت نمی‌کند.20
او در تفسیر داستان آدم(ع) در سورهٔ بقره، به قول کسانی اشاره می کند که معتقدند قرآن صرفاً با هدف ارائه کاری هنری، حوادث را می‌آفریند یا در آن دست می‌برد.او این سخن را رد کرده و مناسبت موضوعی و سیاق را شکل دهنده به داستان‌ها معرفی می‌کند و می‌افزاید که قرآن کتاب دعوت،قانون،حکومت و روش زندگی است نه کتاب داستان و تاریخ.
ب) قرآن تاریخ نمی‌گوید، افراد و مکان‌ها و زمان‌ها برای او اهمیت ندارد و به تعیین آنها نمی‌پردازد.21
ج) هدف قرآن از بیان داستان‌ها، وجود حکمت‌های نهفته در آنهاست.قرآن سرگذشت بشر را یک تجربه می‌داند ـ یک قصه طولانی در قرآن ـ مرزهای زمان را در می‌نوردد، گذشته در حالی تجلّی می‌یابد، تاریخ تکرار می‌شود، قصه همان قصه است، صحنه همان صحنه و نیروها همان نیرو.
قرآن این تجارب واقعی بشر را نشان می‌دهد تا توشه‌ای برای روندگان باشد،بشارتی برای ضعیفان و تهدیدی برای عصیانگران.در قرآن، قصه ابزار ترتیب نفوس و وسیله بیان معانی و حقایق و اصول است.قرآن از گذشتگان حکایت می‌کند تا عاقبت تکذیب کنندگان و سرانجام مؤمنان را بنمایاند.22
سید قطب قصه‌های قرآن را این گونه می‌بیند.کمتر قصه‌ای است که او به درس‌ها و جایگاهش در بیان اهداف سوره اشاره نکند.
سید قطب همواره در کلامش برای تحلیل کلی داستان‌ها و در بیان حکمت‌های آن و وجه ارتباطش با آیات قبل و بعد آن سوره از استدلال‌ها و مبانی عقلانی مدد می‌گیرد.
آشنایی سید قطب با ادبیات و فعالیت‌های او در زمینه نمایشنامه نویسی موجب شده تا او با نگاه یک ادیب و داستان پرداز به قرآن بنگرد و در ویژگی داستان‌های آن تأمل نماید و از این اطلاعات ادبی خود در تحلیل و تفسیر این داستان‌ها بهره برد.
قسم‌های قرآن از دیدگاه سید قطب
سوگندهای قرآن کریم از جمله معارف بلند و ارجمند قرآن است که در بسیاری از آیات و سور آمده است و بخش عظیمی از آیات را به خود اختصاص داده‌اند و غالباً اصول سه گانهٔ «توحید، نبوت و معاد» مورد اثبات و تأکید قرار گرفته است و با پیوندی ظریف بین «مقسم به و مقسم له» این حقایق روشن گشته است.
در این فصل، سوگندهای خداوند متعال که شامل سوگند به قرآن، ملائکه، قیامت، خورشید و آسمان و… است را از نظر سید قطب بررسی می‌کنیم.
1. سوگند به قرآن
ـ سورهٔ مبارکه یس:یس و القرآن الحکیم
سید قطب در تفسیر«یس»چنین می‌گوید که در این آیه مخاطب انسان است و«یس»اشاره به انسان دارد و‌در واقع تصغیر کلمهٔ انسان به«انیسین»است که پس از حذف به«یس»بدل شده است.
وی می‌گوید:قرآن روحی زنده دارد که عواطف بشری را برمی‌انگیزد و قلب‌ها را صیقل می‌دهد و اشتیاق افرادی را در پی بردن به عمق آیاتش زیاد می‌کند،تا بیشتر بخوانند و‌دمساز«قرآن»گردند، همانطور که در کنار دوست آرامش می‌گیرند‌در‌کنار قرآن نیز؛آرامشی وصف ناپذیر‌خواهند داشت.
سید قطب می‌گوید:آیهٔ «انک لمن المرسلین» بیانگر این نکته است که ارسال رسل یک امر مقرر است و امری بی‌سابقه نیست که احتیاج به اثبات داشته باشد و در این آیه فقط رسالت حضرت محمد(ص) مورد اثبات قرار می‌گیرد و خطاب در آیه به حضرت رسول (ص) است، به واقع خبری مستقیم از جانب خداوند است و انکاری آشکار بر عقاید منکرین «نبوت» است.
وی می‌گوید:خداوند در آیه «تنزیل العزیز الرحیم» خودش را به بندگانش معرفی کرده است تا حقیقت نزول قرآن را بدانند، خداوند «عزیز» است یعنی قوی و قدرتمند است و هر کاری را که اراده کند، انجام می‌دهد و «رحیم» است بر بندگانش، اراده‌اش با رحمت آمیخته شده است و در حقیقت حکمت این تنزیل«انذار و تبلیغ» است، خداوند «عزیز» است ،یعنی برآوردن چنین کتاب با عظمتی قادر و تواناست، کتابی که راه و رسم زندگی را با برنامه‌ای منظم ترسیم کرده است و «رحیم» است زیرا رحمتش ایجاب کرده که چنین نعمت عظیمی را در اختیار انسان‌ها قرار دهد و پیامبری با آن عظمت را مبعوث کند تا شما انسان‌های خفته در خواب را بیدار کند و به «سعادت» برساند و در مسیر مستقیم قرار دهد.23
سورهٔ ص
سیدقطب می‌گوید:در‌بخش اول سوره،اصول سه گانه دین مطرح شده است و موضع‌گیری مشرکین مکه در برابر دعوت پیامبر اکرم(ص) بیان شده است و پیامبر را دعوت به «صبر» در مقابل کفار و مشرکین می‌کند.
داستان حضرت سلیمان، داود و ایوب را برای مؤمنین که در مکه مورد اذیت و آزار بودند تعریف کرده است تا به آنان بفهماند که در وادی این سختی‌ها،رحمت خداوند قرار دارد.
در بخش دیگری از سوره،مسأله «قیامت» و عذاب سخت آن روز را یادآور شده است و در نهایت سوره را با سخن از قرآن خاتمه می‌دهد، همان گونه که با سخن از «قرآن»آغاز کرده بود.24
ص و القرآن ذی الذکر
«ذکر» یعنی یادآوری توحید و معارف حقه ای که از توحید سرچشمه می‌گیرد مانند:معاد و نبوت؛و در حقیقت «ذکر» همان رو آوری به طرف خداوند است و این توجه به سوی خداوند، حقیقت «اول» است.در قرآن با بیان شرایع و قصص از حقیقت اول سخن به میان آمده است و وصف«ذی الذکر»برای قرآن،به واقع همان رو آوری به سوی خداوند است که آیات قرآن به گونه‌ای است که انسان را متوجه خداوند می گرداند و این وصف اصلی برای قرآن به گونه‌ای است که انسان را متوجه خداوند می‌گرداند و این وصف اصلی برای قرآن است.25
سید قطب نوشته است که در این سوره «مقسم له» ذکر نشده است و به «مقسم به» اکتفا شده است و سپس در مورد آنچه مشرکین در آن تکبر و مخالفت کردند،سخن به میان آمده است، این انقطاع از قضیهٔ اول یک انقطاع ظاهری است و در واقع تأکید بیشتری است بر سوگند به «قرآن ذی الذکر» و بیانگر این نکته است که آن امر بسیار مهمی که به خاطرش این سوگند یاد شده است، در حقیقت عین تکبر و مخالفت آنان است در برابر «قرآن» و کلمهٔ «بل» نشانهٔ «اضراب» است و بیانگر مقابلهٔ شدید با آنان می باشد.خداوند قرآن را مورد تکریم و تعظیم قرار می‌دهد و مشرکین نیز با آن به مخالفت و انکار برمی‌خیزند.خداوند در ادامه،سخن از هلاکت و نابودی کسانی که قبل از مشرکین می‌زیستند و آنان نیز کتاب و پیامبر زمان خود را تکذیب کردند و در نتیجه همگی آنان نابود شدند، سخن به میان آورده است، دراین سوره علت تکبر و نفاق مشرکین را خاطر نشان کرده است:«عجبوا ان جاءهم منذر منهم و قال الکافرون هذا ساحر کذّاب» از این که هشدار دهنده‌ای از خودشان برایشان آمده در شگفتند و کافران می‌گویند:این ساحری شیاد است.(ص:14)
و در آیه 8:اَءنزل علیه الذکر من بیننا؛آیا از میان ما قرآن بر او نازل شده است.(ص، 8)، تکبر آنان آشکار گردیده است.26
سورهٔ زخرف
حم و الکتاب المبین
سید قطب دربارهٔ تفسیر این آیات نوشته است که:خداوند در این سوره به دو حرف «حاء و میم» و «کتاب مبین» سوگند یاد کرده است و در حقیقت گویی بیان می‌دارد که این قرآن روشن و آشکار از جنس همین حروف «حاء و میم» است و انسان با ترکیب همین حروف، معانی را ایجاد می‌کند و قادر است با دیگران سخن بگوید.
در این سوگند، آیه انّا جعلنا قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون.(ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که بیندیشید.(زخرف/3) جواب قسم است و ضمیر«ه» در جعلناه به کتاب برمی‌گردد.27
سوره مبارکه دخان
حم و الکتاب المبین.انّا انزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین
سید قطب می‌گوید:آیات کوتاه و آهنگین سوره، تأثیر عمیقی بر قلب‌های خفتهٔ انسان‌های سرگرم به لذّات دنیا می‌گذارد، از توحید، بعثت و رسالت سخن می‌گوید و انسان‌ها را به ایمان و تقوا ، حق و عدالت فرا می‌خواند و تا انتهای سوره، قلب بشری را هدف گرفته و او را متوجه عواقب کارش می‌گرداند.
سخن را از «قرآن» آغاز می‌کند و به نزول آن در شب مبارکی خبر می‌دهد و بندگان را «انذار» می‌دهد و در آیه رب السموات و الارض و ما بینهما ان کنتم موقنین؛پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است اگر یقین دارید(دخان/ 7)
پروردگار را به همگان معرفی نماید. خداوند «رب» اولین و آخرین شما انسان‌هاست و جز او خدایی نیست و همانگونه که سوره با سخن از قرآن آغاز شده بود با بیان عظمت قرآن پایان می‌پذیرد.28
سوره ق
ق و القرآن المجید
سید قطب معتقد است که خداوند به «ق» و «قرآن» سوگند یاد کرده است.وی می‌گوید:«محمد» همان «کرم» است و در قرآن هر آنچه که انسان به آن نیاز دارد، آمده است.بنابراین «کریم» است و در بعضی از آیات «مجید و حمید» با هم آمده است، حمید به معنای «مشکور» و مجید به معنای «کریم» است.29
2. سوگند به قیامت
سورهٔ قیامت
لا اقسم بیوم القیامة و لا اقسم بالنّفس اللوامة .
سید قطب در مورد این سوره چنین می‌نویسد:
این سوره کوچک حقایق و نشانه‌های روز قیامت را با آهنگی خاص بیان کرده است که تأثیرات بسیاری بر قلب بشر می‌گذارد.روش و اسلوب خاص قرآنی را به کار برده تا اذهان انسان‌ها را تحت تأثیر قرار دهد.حقیقت «مرگ» را به عنوان حقیقتی که هر لحظه در حال تکرار است و به واقع اولین گام به سوی قیامت می‌باشد، مطرح شده است تا انسان‌ها بدانند که هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد.
سید قطب معتقد است که این گونه سوگند یاد کردن، تأثیر شگرفی بر انسان دارد و بهترین شیوه در رساندن سخن به مخاطب است و در ورای این سوگند حقیقت «نفس لوامه» نیز مشخص و روشن می‌گردد.30
سوره بروج
و السّماء ذات البروج و الیوم الموعود و شاهد و مشهود
سید قطب آهنگ کلی این سوره را به این صورت بیان می‌کند که:این سوره حقایق عقیده و پایه‌های تصور ایمانی که همه یک رشته امور بسیار عظیم و با شکوه هستند را به نمایش می‌گذارد.معانی و حقایق در این سوره مستقیماً، پیوسته و بدون واسطه بیان شده است.
موضوع اساسی این سوره بیان داستان اصحاب اخدود است که بلافاصله بعد از ذکر سوگندهای عظیم،آن را مطرح کرده است و به مالکیت و حاکمیت مطلق «اللّه» در آسمان‌ها و زمین اشاره دارد.
الذی له ملک السموات و الارض و الله علی کل شیء شهید.(بروج:9)
و در نهایت از حقیقت قرآن در مقابل تکذیب منکرانش سخن می‌گوید:
قرآن سخن حق و جدا کنندهٔ حق از باطل و آخرین مرجع امور است.31
3. سوگند به فرشتگان
سوره صافات
و الصّافّات صفّاً . فالزجرات زجرا. فالتّالیات ذکرا.
سید قطب دربارهٔ فضای کلی این سوره می‌گوید:
هدف از این سوره پایه‌گذاری اصول اعتقادی مسلمین و پاک نمودن اذهان عرب جاهلی است از شائبه‌هایی که دربارهٔ ملائکه داشتند.آنان معتقد بودند که رابطهٔ پدر و فرزندی بین خداوند و ملائکه وجود دارد، لذا ملائکه را دختران خدا می‌دانستند، آیات آغازین این سوره این گونه شبهات بی‌اساس را رفع می‌کند.32
وره ذاریات
و الذّاریات ذروا. فالعاملات وقرا. فالجاریات یسرا، فالمقسّمات أمرا.(4 ـ 1)
از نظر سید قطب این سوره جو خاصی دارد.با بیان قوای چهارگانه در قالب الفاظی مبهم آغاز شده است که تأثیر شگرفی بر قلب‌ها و حس هادارد و نشانهٔ سرّی عظیم در این سوره است.
خداوند به این امور سوگند یاد کرده است تا بر عظمت آنان بیفزاید.سیاق سوره، قلب بشری را به آسمان و عالم غیب ربط می‌دهد و در مطلع سوره چهرهٔ متقین ترسیم شده است.انّ المتقین فی جنات و عیون (ذاریات:15)
و در ادامه نشانه‌های آنان بیان شده و نیز با اشاراتی صریح داستان حضرت ابراهیم،لوط، موسی و … بیان شده است و برایمان و یقین واقعی تأکید شده است.33
سوره مرسلات
و المرسلات عرفا.فالعاصفات عصفا.و النّاشرات نشراً.فالفارقات فرقا.فالملقیات ذکرا.(5 ـ 1)
سید قطب می‌گوید:خداوند سبحان در بخش اول این سوره قسم یاد کرده است بر اینکه وعده‌های آمدن قیامت،وعده‌هایی صادق و محقق است.صیغهٔ قسم در آیات آغازین سوره نشان می‌دهد که آنچه را که خداوند به آن قسم یاد کرده است از امور غیبی و نیروهای هستی است در حیات بشری بسیار مؤثرند.34
مفسران‌در‌حقیقت‌مصداق‌این‌امور‌اختلاف‌کرده‌اند،برخی‌مصداق‌آیات‌را باد‌می‌دانند، چنانکه‌در‌روایتی‌از«ابن مسعود»آمده‌است‌که«مرسلات عرفا»یعنی‌بادهایی‌که‌متوالی‌و‌پی‌در‌پی می‌وزند.
برخی دیگر‌مصداق آیه را«ملائکه»می‌دانند‌و به معنای این است که قسم به ملائکه‌ای‌که‌پی در‌پی‌فرستاده‌می‌شوند‌و‌فرستادگانی‌سخت‌گیر‌هستند‌و‌در‌مورد«فارقات‌و‌ملقیات»نیز می‌گویند: ملائکه‌هایی هستند که به امر خداوند بر رسولان نازل می‌شوند تا حق را از باطل جدا کنند و به آنان وحی را القا نمایند که در این امور برای خلق عذری باقی نمی‌ماند و هشداری برای دیگران است.
سورهٔ نازعات
و النّازعات غرقا.و‌الناشطات نشطا.و‌السّابحات سبحاً.فالسّابقات سبقاً.فالمدبّرات امراً.(5 ـ 1)
سید قطب می‌گوید:این سوره نمونه‌ای است که قلب بشری را از حقیقت آخرت با آن همه هول و هراس و بزرگی و عظمتش، آگاه می‌سازد.سیاق سوره با آهنگ‌های گوناگون قلب بشری را می‌نوازد و بر این حقیقت عظیم تأکید نموده است و با بیان صفات فرشتگان در قالب سوگندهایی عظیم پیش از بیش بر این حقیقت تأکید می‌کند.35
4. سوگند به قلم
سورهٔ قلم
ن و القلم و ما یسطرون
سید قطب معتقد است که خداوند به «ن» و «قلم» و «نوشته»سوگند یاد کرده است.رابطهٔ روشنی بین این سه مقسم به وجود دارد.به واقع هر نوشته‌ای از حروفی همانند «ن» که همان حروف الفبایی است،تشکیل می‌شود و قلم ابزاری است که نوشته را شکل می‌دهد و این سه عنصر مهم (حروف ـ قلم ـ نوشته) از نعمت‌های بزرگ الهی محسوب می‌شوند و خداوند نیز در آیات آغازین «وحی»،از قلم و تعلیم و تعلم سخن گفته است و در حقیقت در سورهٔ قلم مطالب قبلی را تأکید کرده است.36
5. سوگند به عصر
سورهٔ عصر
والعصر. انّ الانسان لفی خسر .
سید قطب می‌گوید این سورهٔ کوچک سه آیه‌ای با یک روش و نظام کامل برای زندگی بشریت آن طوری که اسلام خواهان آن است،تجسم یافته است و نشانه‌ها و علائم اندیشه ایمانی،با حقیقت بزرگ و فراگیرش در واضح‌ترین و دقیق‌ترین صورت بیان شده است.در این سوره همه دستورات اسلامی در کلمات کوتاه و قصاروضع گردیده و امت مسلمان را توصیف کرده است و حقیقت آن را و وظایفش را در یک آیه که آیه سوم سوره است، بیان کرده است و این همان اعجازی است که جز خداوند کسی قادر بر آن نیست.37
6. سوگند به مکه
سورهٔ تین
و هذا البلد الأمین، قسم به این شهر امن و امان .
سید قطب می‌گوید:حقیقت اساسی مهمی که سوره نمایش می‌دهد، همان حقیقت فطرت پایدار و استواری است که خداوند این انسان را بر پایه آن خلق کرده است.
فطرت انسان به طور طبیعی به ایمان گرایش دارد و می‌خواهد به حد کمال برسد و علت هبوط و سقوط انسان:منحرف شده از مسیر «فطرت» است.
خداوند سبحان با قسم به حقیقت «تین و زیتون و طور سینین و بلد امین» حقیقتی دیگر از خلقت انسان را بیان کرده است.حقیقتی شگرف و عظیم که همان خلقت نیکوی انسان است و وجه تمایز او بر سایر موجودات همین خلقت شگرف اوست.38
7. سوگند به آسمان و ستارگان
سوره طور
و الطّور.وکتاب مسطور.فی رق منشور.و البیت المعمور.و السّقف المرفوع.و‌البحر المسجور.(6 ـ 1)
سید قطب آهنگ کلی این سوره را این گونه بیان می‌کند که:این سوره تأثیر عمیقی بر قلب بشر می‌گذارد و شک و شبه و تردید را از انسان دور می‌کند، خداوند سبحان با سوگند به مقدسات زمین و افلاکی که بعضی مشخص و معلوم هستند و برخی دیگر پنهان و مجهول می‌باشند، سوره را آغاز کرده است و با قسم به امور عظیم و هراس انگیزی که قلب بشر را تکان می‌دهد و رعب و وحشتی هول انگیز سراسر جان انسان را فرا می‌گیرد بر حتمی بودن عذاب الهی و عدم وجود مانع و دافعی تأکید می‌نماید و از نشانه‌های آن روز هراس انگیز و سرانجام منکرین که جهنمی سوزان است، سخن به میان آمده است.
آیه إنّ عذاب ربّک لواقع ماله من دافع. که عذاب پروردگارت واقع شدنی است و آن را هیچ بازدارنده‌ای نیست.جواب سوگندهای قبل است که با تأکید شدیدی بیان شده است.
سید قطب می‌گوید که «عذاب الهی» به طور طقین واقع می‌گردد و گریز گاهی وجود ندارد،هیچ مانعی در راه تحقق این عذاب قابل تصور نیست.
آیات کوتاه با آهنگی موزون بر قطعی بودن آن عذاب دلالت دارد.این تأثیرات رعب آور در تمام جان بشر اثر می‌گذارد و او را به انجام عمل وا می‌دارد.39
طوره طارق
و السّماء و الطّارق. و ما ادریک ما الطّارق. النّجم الثاقب.
این سوره همانند سوره‌های دیگر قرآن که با سوگند آغاز شده اند،با ضرباتی پی در پی بر حس بشری، او را از خواب غفلت بیدار می‌کند، آهنگ مخصوص آن انسان را به هوش می‌آورد تا با نظر کردن درجهان طبیعت و تفکر و تدبر در مراحل خلقت خود، پی به وجود خدایی قادر و توانا ببرد و آزمایش و ابتلای الهی را فراموش نکند، با کلماتی پر معنا نظیر «طارق، ثاقب، دافق،رجع،صدع» صحنه‌هایی شگرف را به تصویر کشیده است.
انّ کل نفس لمّا علیها حافظ(طارق:4)
خداوند بعد از ذکر«مقسم به»،«مقسم له» را مطرح می کند.
سوگند‌به‌آسمان‌و‌آن‌ستارهٔ‌درخشان که شما توان درکش را ندارید و سوگند به ستارهٔ فروزان که هر‌نفسی‌نگهبان و‌محافظی‌دارد‌تا‌اعمال‌او‌را‌ثبت‌و ضبط‌کند‌و روز‌قیامت‌مورد‌محاسبه‌قرار‌دهد.
سید قطب دربارهٔ مقسم له می‌گوید:در این آیه ترکیبی خاص،همرا با تأکیدی شدید نهفته است.«هیچ نفسی وجود ندارد مگر آن که نگهبان و مراقبی بر او گمارده شده است تا اعمالش را یک یک بنگارد.» اینان مأموران الهی هستند و این نفس گنجینهٔ اسرار و افکار بشر است و در واقع این نفس گرفتار جزاء و ثواب می‌شود.هرج و مرجی در کار نیست،انسان‌ها به حال خود رها نشده اند و جهان پوچ و مهمل خلق نشده است، در واقع این سخن قرآنی،الهامی پر شکوه همراه با ترس و هراس می‌گستراند،به گونه‌ای که نفس احساس می‌کند در خلوت خود نیز تنها نیست و نگهبانانی در همه حال مراقب او هستند.
در‌آیات،تشبیه‌جالبی‌آمده‌است،ستاره‌ای‌که‌در‌دل‌شب‌پرده‌های ظلمت را می‌شکافد و به درون‌تاریکی‌نفوذ‌می‌کند‌همانند‌محافظی‌است‌که‌در‌تمام‌لحظات‌همراه‌نفس‌است.در‌مجموع خداوند با سوگند به آسمان و ستاره فروزان،بر وجود این محافظین الهی تأکید کرده است.40
سورهٔ شمس
و السّماء و ما بنیها
سید قطب معتقد است:«ما» در این آیه معنای مصدری دارد و معنای آیه این است:سوگند به آسمان و بنای آن و به اعتقاد وی هر گاه کلمه «سماء» شنیده می شود.انسان بی‌درنگ این آسمان بالای سرش به ذهنش خطور می کند،آسمانی که در هر کجا به آن بنگریم، به شکل گنبدی گسترده، آن را می‌بینیم، ستارگان و سیارات در حال حرکت در مدارهای خود پراکنده‌اند و نظم دقیق آن بدون هیچ گونه خلل و اضطرابی نمایان است ولی ما حقیقت و کیفیت ساخته شدن آن را درک نمی‌کنیم.
و الأرض و ما طحها ؛سوگند به زمین و آن کس که آن را گسترد(6)
زندگی بشر و سایر موجودات به این زمین وابسته است و خداوند این گستردگی را در زمین قرار داده است.
و نفس و ما سوّیها؛ سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد.(7)
به طور کلی انسان،موجودی است با دو سرنوشت، دو گونه استعداد و…
این دوگانگی در واقع داشتن استعدادهای مساوی برای خیر و شر و هدایت و ظلالت است.لذا در قرآن از این قدرت به «الهام» و «هدایت».یاد شده است.فألهمها فجورها و تقویها.(8)41
سورهٔ نجم
و النّجم اذا هوی؛قسم به ستاره چون فرود آید.
در کل سوره موسیقی و آهنگ مقدسی وجود دارد که در ساختار لفظی سوره جریان دارد، به وسیله فواصل موزون و متناسب معنا را به سوی مقصد اصلی سوره سوق می‌دهد.
در آغاز سوره از امور ملکوتی و جایگاه ربانی سخن به میان آمده است و در ادامه از حرکات لطیف «روح امین» و نحوهٔ الهام وحی به پیامبر(ص) توصیفاتی ذکر شده است.
در مطلع دوم سوره:از الهه‌های مشرکین «لات، عزی و منات»و توهّمات و خرافات آنان وحساب و جزا در روز قیامت و لحظاتی از عروج نورانی حضرت رسول(ص) بیان شده است، لحظاتی که حجاب‌ها برداشته شده و همه چیز آشکار گردیده و بدین سان خداوند بر بندگانش منت می‌گذارد و آن لحظات حیاتی را برای تأثیر گذاری در قلب انسان‌ها بازگو می‌کند.42
سورهٔ واقعه
فلا اقسم بمواقع النجوم؛سوگند به جایگاه‌های ویژه ستارگان .
سید قطب می‌گوید:قسم در این آیه برای تأکید بیشتر است و در واقع آن امر آن قدر واضح و روشن است که احتیاجی به قسم ندارد و آیه «و انه لقسم لو تعلمون عظیم» تکان شدیدی را به واسطهٔ قسم و عدول از آن ایجاد می‌کند، با این روش تأثیر عمیقی در تثبیت و تقدیر حقیقت می‌گذارد، خداوند سبحان با قسم به جایگاه ستارگان،حق بودن قرآن را و این که قرآن از طرف رب العالمین است را مورد تأکید قرار داده است.
آیه «انه لقرآن کریم» جواب قسم است. سید قطب می‌گوید:مشرکان آیات الهی را،کهانت کاهن و یا سخنان جنون آمیز و شعرگونه پیامبر و القا شده از طرف شیاطین می‌دانستند،خداوند در این آیات پاسخ مشرکین را می‌دهد و قرآن را معرفی می‌کند،قرآن در ذات،شکل،معنا و هدف «کریم» است و از هر خطا و تحریفی مصون و محفوظ است.و فقط مطهّرون می‌توانند به آن دست بزنند و قرآن از طرف خداوند جهانیان نازل شده است. تنزیل من رب العالمین.43
8. سوگند به شب و روز
سوره انشقاق
فلا اقسم بالشّفق. و اللیل و ما وسق. و القمر إذا اتّسق(18 ـ 16)
این سوره با بیان بعضی از صحنه‌های هولناک و تکان دهنده در جهان هستی آغاز می‌شود،نشانه‌های روز قیامت را همان گونه که در سورهٔ تکویر،انفطار و نباء آمده است، بیان می کند.تفاوت این سوره با سوره قبل این است که آیاتش طبیعت و وزن خاصی دارد.تسلیم شدن آسمان و زمین در برابر خداوند، در کمال خشوع و اطاعت بیان می‌دارد:
اذا السماء انشقت، أذنت لربّها و حقّت و… این آغاز خاشعانه و شکوهمند، مقدمه‌ای است برای خطاب به انسان و القاء خشوع در قلب او، در مقطع دیگر سوره با قسم به مخلوقات عظیم، از حالات گوناگون انسان خبر می‌دهد».
سید قطب در رابطه با جواب قسم می‌گوید:آیهٔ (لترکبنّ طبقاً عن طبق) بیانگر این نکته است که انسان با فشار و زحمت از حالتی به حالت دیگر انتقال می‌یابد و این انتقال بر اساس تقدیر الهی صورت می‌گیرد.قرآن از انتقال حالت پی در پی به «رکوب» تعبیر کرده است که در زبان عربی نیز این تعبیر در مورد سوار شدن بر خطرها و ترس‌ها به کار می‌رود.(این المضطر یرکب الصعب من الامور و هو عالم برکوبه؛انسان درمانده بر کارهای دشوار سوار می شود در حالی که خود به سوار شدن به آنها آگاه است.)
سید قطب می‌گوید:
به طور کلی جهان هستی در حال تغییر و تحول است . شفق و شب و ماه ، نیز از پدیده‌های متغیر هستند که خداوند با سوگند یاد کردن به آنها، تغییر حالات انسان‌ها را مورد تأکید قرار داده است.44
سورهٔ فجر
و الفجر. ولیال عشر(2 ـ 1)
سید قطب این سوره را حلقه‌ای از حلقه‌های این جزء از قرآن می‌داند که قلب بشری را به سوی ایمان و تقوا و بیداری و تدبر سوق می‌دهد و رنگ‌های گوناگونی از تحریفات و تناسب‌ها را مطرح می‌کند، سخن واحد اما همراه با نغمه‌های گوناگون در آیاتش، تأِثیر شگرفی در مفاهیم آن می‌گذارد و قلب های بشری را متأثر‌می‌گرداند.
به عقیدهٔ سید قطب در ظاهر آیات هیچ گونه قیدی نیامده است.بنابراین شب‌های دهگانه را باید مطلق دانست، در این صورت معنا لطیف‌تر و مؤثرتر خواهد بود.و ده شبی که فقط خداوند به آن علم دارد و به لحاظ شأن و مرتبه ای که دارد به آن سوگند یاد شده است، همانند موجودات زنده‌ای از آنان یاد شده که روح لطیفی دارند و بهترین زمان راز و نیاز با خداوند هستند و به تناسب آیه بعد (و الشفع و الوتر) این تعبیر شیواتر می گردد.
دربارهٔ جواب قسم،وی معتقد است که سیاق سوره، جواب قسم را در خود پوشانده است.گرفتار شدن طغیان گران وکافران به دست توانای خداوند به واقع جواب قسم است.سوگندهای دقیق و لطیف این سوره بر این مسئله تأکید می‌کند.45
سوره شمس
و الشّمس و الضحها. و القمر إذا تلها. و النّهار اذا جلّها . و الّلیل اذا یخشها.(6 ـ 1)
این سوره کوتاه دارای قافیهٔ واحد و موسیقی یکنواخت و هماهنگ است،برخوردهای وجدانی لطیف همراه با صحنه‌های بسیار زیبا و دل انگیز،آن حقیقت بزرگی که سوره درصدد بیان آن است را به تصویر کشیده است.
حقیقت نفس انسانی و استعدادهای درونی او و سرنوشت انسان، حقایقی هستند که سیاق سوره با حقایق جهان هستی آنان را ربط می‌دهد، داستان قوم ثمود و تکذیب آنان و تلاش‌های پیامبرشان صالح، نمونه‌ای است از انسان‌های فرو رفته در فسق و فجور که سرنوشت فلاکت‌باری داشتند و اینان آن حقیقت واقعی که در درونشان وجود دارد را نشناخته اند.
سید قطب می‌گوید:در مورد آیه و القمر اذا تلیها؛سوگند به ماه آن گاه که خورشید را دنبال می‌کند. ماه نور لطیف و شفاف خود را از خورشید می‌گیرد.میان ماه و قلب انسان،مهر و محبتی عمیق وجود دارد.مهر و محبتی که در اعماق تار و پود وجود او ریشه دوانده است.
خداوند به روشنایی روز و تلألؤ نور ماه سوگند یاد کرده است.این سوگندها تأثیر بسزایی در قلب انسان می‌گذارد.
سید قطب آیه «قد افلح من زکیها» را جواب قسم می‌داند و ضمیر را به«مَن» بر می‌گرداند.یعنی به تحقیق رستگار است کسی که خودش را تزکیه کند مانند:آیه قد افلح من تزکی خداوند فلاح و رستگاری را به فعل و عمل مربوط ساخته است.46
سوره ضحی
و الضّحی. و الیل إذا سجی(2ـ1)
این سوره نوازش لطیفی دارد، موضوعش، تعابیرش و صحنه‌هایی که به تصویر کشیده همه دل انگیز است،از رحمت بی‌پایان خداوند نسبت به پیامبر(ص)سخن می‌گوید و هم راز و نیازی است با پیامبر عزیز و گرامیش،براستی آوای حیاتبخش است بر روح آزرده و رنجیده پیامبر،الطاف بی پایانی است.از نزدیک و تقرب و قلب دردمند و مجروح پیامبر را التیام می‌بخشد.
سید قطب معتقد است که این دو لحظه که خداوند به آنها سوگند یاد نموده است.پرصفاترین و بی‌آلایش‌ترین لحظات شب و روز هستند که خداوند با سوگند به این دو لحظهٔ دلپذیر و الهامگر در حیات دنیوی بین پدیده‌های این جهان و قلب بشری که مملو از شعور و احساس است، ارتباط برقرار می‌کند و رسولش را مورد حمایت خود قرار می‌دهد و به گونه‌ای لطیف مورد محبت خویش قرار می‌دهد و بدین سان سخنان دشمنان حضرت را باطل می‌سازد.47
نتیجه گیری
در حقیقت خداوند متعال با سوگند یاد کردن به ذات و ربوبیت خویش و نیز با سوگند به مخلوقات با عظمتش چون ملائکه، خورشید و ماه، آسمان و ستارگان ، قرآن و… از یک سو عظمت و جلالت این امور را مشخص می‌نماید و بدین سان انسان را به تدبر و تفکر در این امور عظیم فرا می‌خواند و از سوی دیگر با این شیوهٔ بیانی شگرف، اصول اساسی دین یعنی توحید، نبوت و معاد را به اثبات می‌رساند.
سید قطب معتقد است آیاتی را که خداوند در آنها قسم یاد کرده است،به معرفت‌های قلبی اشاره دارد، به اینکه بشر باید بداند در وراء این امور مادی که با چشم و حواس ظاهری درک می‌شوند، اسراری که قابل رؤیت و درک بشر نیستند، وجود دارد.افق تصوّر انسانی در مورد این مسائل و حقیقت آنها باید گسترش یابد.که برای راه‌یابی به ماوراء این امور و اتصال به حق، انسان به «ایمان و شعور» نیاز دارد.علم و ایمان منافذ نور را به نفس انسان باز می‌کند تا به معرفت حقیقی پی ببرد.
مکی و مدنی
سید قطب قرآن را به دو بخش مکی و مدنی تقسیم می کند و محور سوره‌های مکی و مدنی را در راستای هدف کلی قرآن تعیین می‌نماید،سپس به روایات و نظریات دیگران در این خصوص می پردازد اما تکیه گاه اصلی او در اظهار نظر دربارهٔ مکی و مدنی بودن سیاق آیات است،که با این معیار و بدون در نظر گرفتن آراء دیگران دربارهٔ آنها نظر می‌‌دهد.
بنابراین مقدماتی که در آغاز سوره‌ها آورده است، اصول و روش کار و سبک تفسیر فی ظلال را از یک سو و دیدگاه‌های سید قطب دربارهٔ قرآن و هر سوره را از سوی دیگر مشخص کرده و خواننده را به افق‌های دور دستی می‌برد که پیش از این با آن آشنایی کامل نداشته است.
1. سید قطب ،تفسیر فی ظلال القرآن، 1/11.
2. صلاح الخالدی ،مدخل الی ظلال القرآن/98؛سید محمد علی ایازی،المفسرون حیاتهم و منهجهم/513.
3. همان/ 514 .
4. تفسیر فی ظلال القرآن، 1/131 ـ 137.
5. همان، 3/55 و 56.
6. همان، 7/47.
7. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، 1/107.
8. علامه مجلسی،بحارالانوار،40/138 ـ 157.
9. فصلنامهٔ پژوهش‌های قرآنی/15، بهار 1374.
10. تفسیر فی ظلال القرآن، 5/2612.
11.همان، 4/1908.
12. همان/ 2289.
13.همان، 2/1088 و 1059.
14. همان، 4/1881.
15. همان/1881 و 2290.
16. همان، 2/1088 و 1089.
17. همان، 4/1881 و 2290.
18. همان/ 2398.
19. همان،/2 1012 ، 1013.
20. همان، 1/261 ـ 262.
21. همان/55 ـ 56.
22. همان، 4 / 1943؛ 2 / 1042؛ 5 / 2624 و 2625.
23. همان، 5/2958 ـ 2960.
24. همان/3005.
25. همان/2007.
26. همان/ 3007.
27. همان/3166.
28.همان/6 و 32.
29. همان/3357.
30.همان، 6/3766 ـ 3768.
31. همان/3872.
32. همان، 5/2980.
33. همان، 6/3373.
34. همان/3791.
35. همان/3811.
36. همان/3655.
37. همان/3964.
38. همان/3932.
39.همان/3392 و 3393.
40. همان/3877 ـ 3879.
41 . همان/3917.
42. همان/3404.
43. همان/3461.
44. همان/3865 ـ 3866.
45. همان/3902 ـ 3903.
46. همان / 3915 ـ 3918 .
47. همان/4112 ـ 4113.

تبلیغات