آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

به مناسبت سالروز تبعید امام خمینى(ره) از ایران‏
سیزدهم آبان سال 1343 امام خمینى توسط رژیم ستم شاهى از ایران به ترکیه تبعید شدند.
اجمال ماجرا از این قرار بود که امام با اطلاع و شناختى که از حضور مستشاران نظامى و امنیتى آمریکایى و اسرائیلى و عملکرد زیانبار و توهین‏آمیز آنها در کشورمان داشتند پس از تصویب قانون کاپیتولاسیون براى نظامیان آمریکایى در مهرماه 43، تصمیم گرفتند تا این توطئه بزرگ را که رژیم دست نشانده شاه علیه اسلام و استقلال کشور تدارک دیده بود افشا نمایند.
درست در حالیکه رژیم مى‏کوشید تا با برگزارى جشن چهارم آبان!(روز تولد شاه) این فاجعه بزرگ را به دست فراموشى بسپارد امام تاریخ سخنرانى خود را در روز 4 آبان 43 - که مصادف با میلاد حضرت فاطمه(ع) بود - اعلام کردند و در همه جا این خبر منتشر شد.
شاه که از تصمیم امام آگاه شد پیکى را نزد ایشان فرستاد، ولى امام حاضر به پذیرفتن وى نشد و او ناچار با شهید حاج آقا مصطفى، فرزند بزرگ امام، ملاقات کرد و پیغام شاه را رساند. او از قول شاه، امام را از حمله به آمریکا برحذر داشت و آنرا کارى خطرناک و حتى مهمتر از حمله به شخص اول مملکت (شاه) دانست. امام کوچکترین اعتنایى به این تهدید ننمود ودر روز مقرر در ساعت هشت و سى دقیقه صبح در حالیکه ناراحت و برافروخته به نظر مى‏رسیدند سخنرانى تاریخى خود را در جمع هزاران نفر از مردم مؤمن و انقلابى و علاقمند به ایشان که از دور و نزدیک گرد آمده بودند ایراد کردند.
در اینجا بخشهایى از این سخنرانى مهم را از نظر مى‏گذرانیم:
«عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت (گریه حضار) عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونى به مجلس بردند که در آن، اولاً ما را ملحق کردند به «پیمان وین» و ثانیاً الحاق کردند به آن که تمام مستشاران نظامى آمریکایى، با خانواده هایشان با کارمندان فنى‏شان، با کارمندان ادارى‏شان، با خدمه شان و با هر کس که به آنها بستگى دارد از هر جنایتى که در ایران بکند مصون هستند.
اگر یک خادم آمریکایى، یا یک آشپز آمریکایى مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیرپاى خود منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد! دادگاههاى ایران حق محاکمه ندارد! باید پرونده به آمریکا برود! و در آنجا اربابها! تکلیف را معین کنند!
دولت سابق این طرح را تصویب کرده بود و بکسى نگفت، دولت حاضر این تصویبنامه را چندى پیش به مجلس سنا برد و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کرد و باز نفسشان درنیامد، چند روز پیش این تصویبنامه را به مجلس شورا بردند، در آنجا صحبتهائى شد، بعضى از وکلا مخالفتهایى کردند، لیکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفدارى کرد، ملت ایران را از سگهاى آمریکایى پست‏تر کردند!
اگر کسى یک سگ آمریکائى را با اتومبیل زیر بگیرد، او را بازخواست مى‏کنند. حتى اگر شاه ایران یک سگ آمریکایى را زیر بگیرد، مورد بازخواست قرار مى‏گیرد ولى چنانچه یک آشپز آمریکایى شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، کسى حق تعرض ندارد.
آقایان! من اعلام خطر مى‏کنم.
اى ارتش ایران! من اعلام خطر مى‏کنم.
اى سیاسیون ایران! من اعلام خطر مى‏کنم.
اى بازرگانان ایران! من اعلام خطر مى‏کنم.
اى علماى ایران! اى مراجع اسلام! من اعلام خطر مى‏کنم.
اى فضلا! اى طلاب! اى حوزه‏هاى علمیه! اى نجف! اى قم! اى مشهد! اى تهران! اى شیراز! من اعلام خطر مى‏کنم.
و آن آقایانى که مى‏گویند باید خفه شد و دم در نیاورد آیا در این مورد هم مى‏گویند باید خفه شد؟ در اینجا هم ساکت باشیم و دم در نیاوریم؟! ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟ استقلال ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟!
واللّه گناهکار است کسى که داد نزند، واللّه مرتکب کبیره است کسى که فریاد نزند.
اى سران اسلام! بداد اسلام برسید.
اى علماى نجف! بداد اسلام برسید.
اى علماى قم! بداد اسلام برسید. رفت اسلام، اى ملل اسلام! اى سران ملل اسلام! اى رؤساى جمهور ملل اسلامى! اى سلاطین ملل اسلام! بداد ما برسید، اى شاه ایران! بداد خودت برس!...
امروز تمام گرفتارى ما از آمریکاست، تمام گرفتارى ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست، این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزراء هم از آمریکا هستند همه دست نشانده آمریکا هستند، اگر نیستند چرا در مقابل آن نمى‏ایستند داد بزنند؟!
به حسب نص قانون، طبق اصل دوم متمم قانون اساسى تا مجتهدین در مجلس نظارت نداشته باشند قانون هیچ اعتبارى ندارد از اول مشروطه تا بحال، کدام مجتهد نظارت داشته است؟ اگر پنج نفر مجتهد در این مجلس بود، حتى اگر یک روحانى در این مجلس بود تو دهن اینها مى‏زد، نمى‏گذاشت این کار انجام شود، و مجلس را بهم مى‏زد.
من به آن وکلائى که بظاهر مخالفت کردند این اعتراض را دارم که اگر واقعاً مخالف بودید، چرا خاک بر سرتان نریختید؟ چرا بلند نشدید یقه آن مردک را بگیرید؟ آیا معناى مخالفت اینستکه بگوئید ما مخالفیم و سرجاى خود بنشینید؟ و آنهمه تملق بگوئید؟ باید هیاهو کنید باید بریزید وسط مجلس، نگذارید چنین مجلسى وجود پیدا کند و این طرح را از مجلس بیرون ببرید، به صرف اینکه من مخالفم کار درست مى‏شود؟ دیدید که مى‏گذرد.
ما این قانون را که باصطلاح خودشان گذرانیده‏اند قانون نمى‏دانیم اینها خائنند، خائن به کشورند.
خداوندا امور مسلمین را اصلاح کن.
خداوندا دیانت مقدسه اسلام را عظمت عنایت فرما.
خداوندا افرادى که به این آب و خاک خیانت مى‏کنند، به قرآن خیانت مى‏کنند نابود کن.»
علاوه بر این سخنرانى، امام اعلامیه‏اى منتشر و خیانت ننگین و اسارتبار دولت و مجلس را پیرامون تصویب لایحه کاپیتولاسیون افشا نمودند امام این قانون را «سند بردگى ملت ایران» و «اقرار به مستعمره بودن ایران» و «ننگین‏ترین و موهن‏ترین تصویب نامه غلط دولتهاى بى حیثیت» نامیده و نوشتند:
«اکنون من اعلام مى‏کنم که این رأى ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رأى ملت مسلمان است. وکلاى مجلسین وکیل ملت نیستند وکلاى سرنیزه هستند، رأى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشى ندارد و اگر اجنبى‏ها بخواهند از این رأى کثیف سوء استفاده کنند تکلیف ملت تعیین خواهد شد.دنیا بداند که هر گرفتارى که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست، ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است...»
امام آمریکا را عامل اصلى همه گرفتارى‏هاى مردم معرفى نمودند: «آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانى مى‏کند، آمریکاست که به اسرائیل قدرت مى‏دهد که اعراب مسلم را آواره کند، آمریکاست که وکلاء را یا بى واسطه و یا با واسطه بر ملت ایران تحمیل مى‏کند، آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر مى‏داند و مى‏خواهد آنها را از جلو خود بردارد، آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار مى‏داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد، آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار وارد مى‏آورد که چنین تصویبنامه مفتضحى را که تمام مفاخر اسلامى و ملى را پایمال مى‏کند تصویب و اجرا کنند، آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشى‏گرى و بدتر از آن مى‏نماید... امروز اقتصاد ایران بدست آمریکا و اسرائیل است و بازار ایران از دست ایرانى و مسلم خارج شده است و غبار ورشکستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و اصلاحات آقایان بازار سیاه براى آمریکا و اسرائیل درست کرده است و کسى نیست که به داد ملت ایران برسد.»
سپس به مردم توصیه و تأکید کردند: «....بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند، و بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهاى ننگینى در ایران واقع شود... این دولت را ساقط کنند، وکلایى که به این امر مفتضح رأى دادند از مجلس بیرون کنند. بر فضلا و مدرسین حوزه‏هاى علمیه است که از علماء اعلام بخواهند که این سکوت را بشکنند... بر جوانان دانشگاهى است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند... بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتى که آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته ساکت ننشینند.»
سخنرانى امام و بدنبال آن این اعلامیه، در سراسر کشور بازتاب وسیعى داشت. مردم بیش از پیش از رژیم شاه به خاطر بیگانه پرستیش متنفر شده بودند. از اینرو شاه پس از چند روز فکر و تأمّل براى مقابله با افشاگرى امام تصمیم نهایى را گرفت. نخست وزیر پاسخ کودکانه و مفتضحانه‏اى به سخنان امام داد و 9 روز بعد، یعنى در شب 13 آبان 43 صدها کماندو خانه امام را در قم محاصره کرده و بدور از چشم مردم سراسیمه به منزل امام وارد شدند و ایشان را دستگیر نمودند. امام را با عجله به فرودگاه تهران آوردند و با هواپیمایى که از قبل فراهم شده بود، ایشان را به همراه دو مأمور امنیتى به تبعیدگاهشان ترکیه، فرستادند. روز بعد رادیو و مطبوعات کشور خبر دستگیرى و تبعید امام را در یک جمله به اطلاع مردم ایران رساندند: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافى چون رویه آقاى خمینى و تحریکات مشارالیه برعلیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضى کشور تشخیص داده شد لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید.»
13 آبان 1357 ه.ش‏
این روز که مصادف با سالگرد تبعید امام خمینى رضوان اللّه تعالى علیه به ترکیه بود، دانشجویان و دانش‏آموزان اجتماع بسیار بزرگى را در دانشگاه تهران ترتیب دادند تا بیعت خود را با رهبر انقلاب اسلامى در جهت سرنگونى رژیم شاه تجدید نمایند.
در جریان این اجتماع مأمورین نظامى رژیم پهلوى به جمعیت دهها هزار نفرى دانشجویان و دانش‏آموزان یورش برده و پس از وحشیگرى‏هاى فراوان، تعدادى از دانش‏آموزان و دانشجویان شهید و صدها نفر مجروح و مصدوم گردیدند.
بخاطر بزرگداشت یاد شهداى این فاجعه، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، 13 آبان به عنوان روز دانش‏آموز نام گذارى شد و هر ساله مراسمى به این منظور از سوى دانش‏آموزان برگزار مى‏شود.
13 آبان 1358 ه.ش‏
در روز 13 آبان 1358 جاسوسخانه شیطان بزرگ توسط گروهى از دانشجویان مسلمان تسخیر گردید و با اشغال لانه جاسوسى آمریکا بود که انقلاب دومى جهت مبارزه با استکبار و مزدورانش آغاز شد. یک روز پس از این واقعه دولت موقت به نخست وزیرى مهدى بازرگان که نتوانسته بود پاسخگوى انتظارات مردم مسلمان و انقلابى در جهت مبارزه با ظلم و استکبار باشد با استعفاى بازرگان ساقط شد و از طرف امام خمینى اداره امور کشور به شوراى انقلاب واگذار گردید.

تبلیغات