آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

نهضت حضرت اباعبداللّه الحسین(ع) حادثه‏اى نبود که در روز عاشوراى سال 61 هجرى اتفاق بیفتد و از قبل و بعد خود جدا باشد. هم ریشه در حوادث پیشین و تحوّلات اجتماعى مسلمانان از زمان رحلت پیامبراکرم(ص) تا سال 60 هجرى داشت، هم پیامدهاى آن و آثارى که در فکر و عمل مسلمانان داشته، تا امروز گسترده شده است و تا دامنه قیامت نیز امتداد خواهد یافت.
با وجود همه پژوهشهایى که درباره قیام سیدالشهداء انجام گرفته، به نظر مى‏رسد هنوز زمینه‏هاى زیادى براى تحقیق و پژوهش در این زمینه وجود دارد. و هر زمان به شکلى و در قالبى نوتر، مى‏توان درسهایى از این حادثه مهم گرفت و عبرتهایى را آموخت.
بنابراین عاشورا براى همه و همیشه پیام دارد و سزاوار است که ما همواره پاى درس‏هاى این کلاس ابدى بنشینیم و به مراتب بالاترى از ایمان، دین‏شناسى، شناخت تکلیف و عمل به وظیفه برسیم.
حماسه جاودان امام حسین(ع) منشأ بسیارى تحولات و جنبش‏هاى آزادى بخش در جهان اسلام و حتى غیر مسلمانان گردیده است. یکى از بزرگترین انقلابهاى جهان که مى‏توان گفت در دنیا بى نظیر است. انقلاب اسلامى ایران مى‏باشد که با الهام از نهضت حسینى و با الگوگیرى از آن قیام الهى با رهبرى بزرگ مرد جهان اسلام خمینى کبیر(ره) توانست تحوّلى عظیم در جامعه ایران و حتى در کل جهان اسلام بوجود آورد و نظام پوسیده دوهزار و پانصد ساله حکومت سلطنتى را در ایران سرنگون و شجره طیبه حکومت اسلامى را بر اساس قوانین و دستورات اسلام و برگرفته از قرآن و عترت پایه‏ریزى نماید.
اینک که در حال نگارش این سطور در آستانه بیست و نهمین سالگرد پیروزى و استقرار خود را که مقارن با ایام ماه خون و قیام محرم الحرام مى‏باشد نکو داشت مى‏گیرد، بسیار بجا و ستودنى است که مراکز و نشریات فرهنگى به عنوان جایگاههاى تفکر و اندیشه و تأثیرگذار در فرهنگ و افکار و عقاید مردم مى‏باشند ارتباط بین این دو قیام الهى را کاویده و به تشنگان فرهنگ و اسلام ناب محمّدى(ص) معرفى و عرضه نمایند بر همین اساس در این نوشتار هدف این است که برخى از تناسب‏ها و الگوگیرى‏هاى انقلاب خمینى (ره) از نهضت حسینى مورد شناسایى و معرفى قرار گیرد.
از جهات مختلف انقلاب اسلامى ایران با نهضت اباعبداللّه(ع) تشابه و سنخیّت دارد که متناسب با این نوشته برخى از آنها مورد توجه قرار مى‏گیرد.
حماسه امام حسین(ع) نهضتى بود که برخاسته از مسائل اعتقادى بود. توحید نظرى و عملى در سراسر نهضت حسینى جلوه‏گر است. اباعبداللّه(ع) وقتى احساس کرد که اعتقاد به توحید در همه اقسام و مراتب آن در زندگى روزمره و عملى انسانها نقش ایفا نمى‏کند و مردم در عمل به مسائل اعتقادى پایبند نیستند. قیام نمود که اعتقاد به توحید در عبادت و اطاعت و استعانت را در جامعه اسلامى احیا نماید. امام حسین قیام نمود تا به همگان بیاموزد که خداباورى تنها نباید در ذهن و اندیشه مسلمانان بماند بلکه در همه شؤون و شرایط و زوایاى زندگى آنها نقش آفرین باشد.
امام خمینى(ره) نیز وقتى مشاهده نمود که مسائل اعتقادى در میان جوامع اسلامى و ملّت مسلمان ایران تنها در مرحله نظر و اعتقاد و باور ذهنى باقى مانده است و در رفتار و کردار مسلمانان اثرى از توحید به معناى واقعى آن وجود ندارد اقدام به قیام و مبارزه بر علیه رژیم طاغوت پهلوى نمود.
حضرت سیدالشهداء در قیام خویش تنها به قدرت لایزال الهى تکیه نمود، و خود را از اعتماد به غیر خدا بى‏نیاز اعلام نمود و فرمود: «سیغنى اللّه عنکم»(1) تکیه‏گاه من خداست و او مرا از شما (مردم) بى نیاز مى‏کند. اما در پاسخ فردى که به او اعلام نمود مردم کوفه براى جنگ با او آماده شده‏اند فرمود: «حسبى اللّه و نعم الوکیل».(2)
رهبر کبیر انقلاب اسلامى نیز در شرایطى اقدام به قیام و مبارزه بر علیه طاغوت زمان نمود که برداشت عمومى مردم این بود که براى مبارزه با حکومت باید یا وابسته به شرق بود و یا غرب و جداى از آنها هیچ مبارزه‏اى نتیجه نخواهد داد، اما امام خمینى (ره) با تکیه بر قدرت خدا و یارى و استعانت الهى و پشتیبانى مردم رشید ایران دست به قیام و مبارزه زد و استقلال خود را از هر نیروى غربى و شرقى اعلام نمود.
امام حسین(ع) براى برگرداندن اصل امامت بعنوان یک منصب الهى به جایگاه خویش قیام نمود. وقتى دید امامت از مسیر اصلى خویش منحرف شده و نا اهلان خود را به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر و زمامدار حکومت اسلامى معرفى مى‏نمایند اقدام به مبارزه نمود تا به همگان بیاموزد که رهبر و پیشواى مردم باید داراى شرایطى خاص و از ایمان و تقواى الهى برخوردار باشد و هر فاسق و فاجرى صلاحیت حکومت بر مردم را ندارد. بر اساس همین دیدگاه بود که اباعبداللّه(ع) در موارد مختلف خود را شایسته مقام رهبرى و حکومت مى‏دانست و خواستار برکنارى غاصبان حکومت بود. در جایى فرمود: «به جان خودم سوگند، امام جز آنکه به کتاب خدا، حکومت و داورى کند و قیام به قسط و عدل نماید و به دین حق گردن نهد و خود را وقف راه خدا کرده باشد نیست.»(3)
امام حسین(ع) در مسیر کوفه پس از برخورد با سپاه حر فرمود: «ما دودمان پیامبریم و به عهده دارى حکومت و ولایت بر شما از دیگران که بناحق مدّعى آنند و در میان شما به ستم و تجاوز حکومت مى‏کنند سزاوارتریم.»(4)
بنیانگذار نظام جمهورى اسلامى نیز حکومت پهلوى را غاصب معرفى نمود و بر علیه زمامداران ناشایست و ستمگر او اقدام به قیام و مبارزه نمود و حکومت بر مسلمین را حق علماى دین که جانشینان به حق ائمه معصومین(ع) مى‏باشند مى‏دانست و مردم فهیم ایران را آگاه نمود که حاکم در حکومت اسلامى بایدعالم به احکام دین و از عدالت و تقواى الهى برخوردار باشد و هر انسان زورگو و ستمگرى حق حکومت بر مردم مسلمان را ندارد و وقتى مردم ایران این حقیقت را فهمیدند از او حمایت کردند و حکومت اسلامى را به رهبرى فقیهى جامع الشرایط برپا کردند.
امام حسین(ع) اعلام نمود که حتى اگر هیچ یار و یاور و حمایت کننده نداشته باشد بازهم دست بیعت به یزید نمى‏دهد و حکومت یزید را تأیید نمى‏نماید چون مشروعیت ندارد. فرمود: «و اللّه ان لم یکن فى الدنیا ملجأ و لامأوى لما بایعت یزید بن معاویه».(5)
رهبر فقید جمهورى اسلامى ایران نیز در ابتداى نهضت یکه و تنها در مقابل رژیم تا دندان مسلح پهلوى قد علم نمود و بر علیه او قیام نمود و وقتى رژیم بعث عراق در سال 57 اقدام به اخراج امام خمینى نمود و دولت کویت نیز از پذیرش امام سرباز زد فرمود: اگر هیچ یک از کشورها مرا پناه ندهد سوار بر کشتى مى‏شوم و در اعماق دریاها بر علیه حکومت ظالم و ستمگر پهلوى ساکت نمى‏نشینم و فریاد خویش و مردم ایران را به گوش جهانیان مى‏رسانم.
یکى از اهداف مهم قیام سیدالشهداء مبارزه با تحریف‏ها و بدعت‏هاى وارد شده بر دین اسلام از سوى امویان بود و فرمود: «فانّ السنّة قد امیتت و البدعة قد احییت»(6) سنّت مرده و بدعت زنده شده است پس باید قیام نمود و بدعت‏ها رااز بین برد و اسلام ناب محمّدى را از اسلام ابوسفیانى و اموى جدا ساخت. امام خمینى(ره) نیز وقتى دید حکومت شخص محمدرضا پهلوى خود را مسلمان و کمر بسته امام رضا(ع) معرفى مى‏کند و مردم کارهاى او را به پاى اسلام مى‏گذارند اقدام به قیام و مبارزه نمود و فرمود: «ما باید سعى کنیم تا حصارهاى جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمّدى(ص) برسیم.»(7) و بدین وسیله اسلام ناب محمّدى(ص) را از اسلام آمریکایى جدا ساخت و به مردم مؤمن ایران نشان داد که اسلام غیر از آن چیزى است که حکومت پهلوى معرفى و عمل مى‏نماید.
انقلاب حسینى براى رهایى انسان‏ها از قید و بندهاى ذلت آور و حقارت بار خلفاى دنیا طلب و زر و زورمدار اموى بود و علاوه بر اینکه خود زیر بار ظلم و ستم آنها نرفت و مرگ با عزت را بهتر ازحیات ذلیلانه دانست و فرمود: «به خدا سوگند دست ذلت به آنها نمى‏دهم و چون بردگان تسلیم آنها نمى‏شوم»(8) انقلاب خمینى(ره) نیز هم مردم ایران را از زیر ظلم و ستم و شکنجه رژیم سفاک پهلوى نجات داد و به آنها آزادى بخشید و یکى از شعارهاى مردم ایران در انقلاب 57 آزادى بود و هم به مسلمین جهان نشان داد که مى‏توان آزاد زندگى کرد و تحت سیطره حکومت چپاولگران شرق و غرب نبود.
در صحنه عاشورا کسانى حضور داشتند که اهل جهاد و مبارزه با نفس بودند و هیچ هوا و هوسى در انگیزه آنان دخیل و شریک نبود. از همین رو، بر جاذبه‏هاى مال، مقام و شهوت، عافیت و رفاه و ماندن و زیستن،...پیروز شدند. امام خمینى(ره) نیز علاوه بر مبارزه با نفس خویش دیگران را نیز دعوت به جهاد با نفس کرده و فرمود: «باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید خود ساختن به این است که تبعیّت از احکام خدا کنید.»(9)
و در جاى دیگر مى‏فرماید: «تا در بند خویشتن خویش و هواهاى نفسانى خود باشید، نمى‏توانید جهاد فى سبیل اللّه و دفاع از حریم الهى نمایید.»(10)
صبر و مقاومت براى مقابله با فشارهاى درونى و بیرونى براى غلبه بر مشکلات در راه رسیدن به هدف یکى از اهداف مهم قیام سیدالشهداء بود، در صحنه‏هاى مختلف قیام عاشورا هم خود امام مقاوم و صبور بود و در مقابل مصائب کوچکترین ضعفى از خود نشان نداد و هم اصحاب و یاران را و اهل بیت خود را دعوت به پایدارى و استقامت مى‏نمود.
از زمزمه‏هاى عرفانى آن حضرت در واپسین لحظات حیات او این بود «صبراً على قضائک یا ربّ، لااله سواک...صبراً على حکمک یا غیاث من لا غیاث له»(11)
رهبر فرزانه انقلاب اسلامى ایران حضرت امام خمینى(ره) درباره صبر و استقامت فرمود:
«مبارک باد بر خانواده‏هاى عزیز شهدا، مفقودین و اسرا و جانبازان و بر ملت ایران که با استقامت و پایدارى و پایمردى خویش به بنیانى مرصوص مبدّل گشته‏اند که نه تهدید ابرقدرتها آنان را به هراس مى‏افکند و نه از محاصره‏ها و کمبودها به فغان مى‏آیند.»(12)
حضرت سیدالشهداء(ع) براى عمل به تکلیف قیام نمودند، و هیچ چیز نتوانست او را از عمل به تکلیف باز دارد. امام امّت نیز مى‏فرمود: «ملتى که شهادت براى او سعادت است پیروز است، ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم.»(13) و این همان عمل به تکلیف است.
امام خمینى(ره) در جاى دیگر فرمود: «همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه‏ایم، نه مأمور به نتیجه».(14)
امام امت پذیرش تلخ قطعنامه 598 را تکلیف الهى مى‏داند و حتى براى اداى تکلیف حاضر شد آبروى خویش را با خدا معامله نماید.(15)
قیام سید الشهداء بیانگر زندگى بى مرگ شهید بود و به انسانها آموخت که با آنکه شهید جان مى‏دهد و کشته مى‏شود، اما از نوعى حیات برتر برخوردار مى‏شود و به تعبیر قرآن زنده جاوید مى‏شود و نزد خداوند روزى مى‏خورد «بل احیاء عند ربهم یرزقون» پس جان دادن براى همه پایان زندگى محسوب نمى‏شود. بلکه براى شهیدان آغاز مرحله‏اى متعالى‏تر و برخوردار از رزق پرورگار است. تعبیر امام خمینى(ره) درباره شهادت چنین است، فرمودند: «شهادت در راه خدا، زندگى افتخارآمیز ابدى و چراغ هدایت براى ملتهاست.»(16)
صحنه عاشورا جلوه شهادت‏طلبى یاران با ایمان امام حسین(ع) بود خود حضرت نیز پیشتاز و الگوى این میدان بود. وقتى امام مى‏خواست از مکّه حرکت کند فرمود: «من کان باذلاً فینا مهجته فلیرحل معنا»(17) هر کس شهادت طلب است و آمادگى بذل جان و خون دارد همراه ما بیاید.
در سخنان و پیامهاى حضرت امام خمینى(ره) نمونه‏هاى فراوانى از روح حسینى و عاشورایى و شهادت‏طلبى به چشم مى‏خورد که برخى از آنها تقدیم مى‏گردد، فرمودند: مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگى سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‏ایم تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانى با سرافرازى بایستند.»(18) و در جاى دیگر مى‏فرماید: «من خون و جان ناقابل خویش را براى اداى واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده ساخته‏ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.»(19)
عزّت و عظمت و ارزش دین تا حدّى است که براى بقاى آن عزیزترین انسانهاى پاک و حجتهاى الهى خود را فداى حفظ و بقاى دین مى‏کنند و این فدا شدن را اداى حق الهى مى‏شمارند. امام حسین(ع) خود و یاران و فرزندانش را قربانى و فدایى دین اسلام نمودند. در زیارت اربعین سیدالشهداء(ع) مى‏خوانیم: «او خون خویش را در راه تو نثار کرد، تا بندگانت را از نادانى و سرگشتگى گمراهى نجات دهد.»(20) امام خمینى(ره) درباره نقش فداکارى امام حسین(ع) براى احیاى دین خدا مى‏فرماید: «اسلام همچو عزیز است که فرزندان پیغمبر، جان خودشان را فداى اسلام کردند.»(21)
حضرت امام، روحیه شهادت‏طلبى و آمادگى براى فدا شدن را که در ایران اسلامى و در میان رزمندگان اسلام بود، بارقه‏اى از همان روح عاشورایى مى‏دانست و مى‏فرمود: «ملت ما اکنون به شهادت و فداکارى خوى گرفته است و از هیچ دشمنى و هیچ قدرتى و هیچ توطئه‏اى هراس ندارد، هراس آن دارد که شهادت، مکتب او نیست.»(22)
سیدالشهداء(ع) در مقابل خواست خدا و تقدیر او کاملاً راضى بودند و این را براى خود کمال مى‏دانستند و با پشتوانه رضا هر مشکل، و بلا و سختى را صبورانه و عاشقانه تحمّل مى‏کردند و فرمودند: «الهى رضىً بقضائک» حضرت زینب(س) بعنوان الگوى صبورى و مقاومت در مجلس ابن زیاد در کوفه وقتى والى مغرور با طعنه خطاب به آن بانوى قهرمان گفت:کار خدا را با برادرت و خاندانت چگونه دیدى؟ زینب کبرى پاسخ داد: جز زیبایى چیزى ندیدم: «ما رأیت الّا جمیلا»(23) و امام خمینى(قدس سره) نیز همواره در مقابل خواست و قضاء الهى تسلیم بودو مى‏فرمود: مرگ مصطفى از الطاف خفیه الهى بود.
یکى از جلوه‏هاى زیباى حماسه حسینى حرکت خالصانه آن حضرت بود. او فقط براى رضاى خدا و انجام تکالیف الهى دست به قیام و مبارزه زد و هیچ انگیزه دیگرى در نهضت آن حضرت دخیل نبود اصحاب و یاران با وفاى آن امام شهید نیز خالصانه تا آخرین لحظه در رکاب آن حضرت جنگیدند و به شهادت رسیدند و بارها وفادارى خویش به راه و مرام آن حضرت را اعلام نمودند. دستگاه حسین بن على(ع) مشترى خلوص در عمل بود. پیشواى فرزانه انقلاب اسلامى در قیام و مبارزه خویش بر علیه طاغوت زمان هیچ انگیزه‏اى جز رضاى خدا و انجام تکلیف الهى و برقرارى حکومت اسلامى چیز دیگرى نبود. قیام و مبارزه اباعبداللّه الحسین(ع) و روح خدا خمینى کبیر هر دو براى خدا بود. نه براى مقام و ریاست و دنیاطلبى. حضرت امام درباره قیام سیدالشهداء مى‏فرمود: «شکست نبود کشته شدن سیدالشهداء چون قیام لله بود، قیام لله شکست ندارد.»(24)
یکى از تکالیف مهم مسلمانان در حراست از دین و کیان خویش و مقابله با دشمنان، جهاد است، کوششى همه جانبه و فراگیر، به تناسب زمان و شرایط، براى دفع تجاوز یا دفاع از مظلوم و حفظ اسلام و جان و مال مسلمانان.
در عصر امام حسین(ع) مردم گرفتار حکومت ظالم و فاسدى شده بودند که براى مقدّسات دینى و نوامیس مسلمانان و اسلام عزیز، هیچ حرمتى قائل نبود و اسلام در سایه چنان حکومتى در معرض نابودى قرار گرفته بود. تکلیف مبارزه با حکومت ستم، امام حسین(ع) را به موضعگیرى علیه یزید واداشت و این کار، مستند به سخن پیامبر بود که فرموده بود: هر کس حکومت ظالمى را ببیند که حرام الهى را حلال مى‏شمارد و عهد خدا را مى‏شکند و با سنّت پیامبر مخالفت مى‏کند و در میان مردم به گناه و طغیان رفتار مى‏کند، اگر با عمل و گفتار بر ضدّ او اقدام نکند بر خداوند است که او را به جایگاه و کیفرش برساند: «من رأى سلطاناً جائرا...»(25)
امام حسین(ع) قیام بر چنین حکومتى را واجب مى‏دید و با امتناع از بیعت با یزید به مکّه رفت و از آنجا به کوفه عزیمت نمود، تا شیعیان را در جهاد ضدّ ستم رهبرى کند.
عاشورا صحنه تجلّى تکلیف دینى جهاد بر علیه ستمگران بود و وجوب جهاد علیه کفّار و دشمنان اسلام دستور دین براى همه و در همه دورانها با همه دشمنان است. علماى دین نیز در طول قرون، پیوسته پیشگام جهاد با دشمنان اسلام و سلطه جویان بر مسلمین بوده‏اند.
انقلاب اسلامى ایران یکى از بارزترین حلقه‏هاى جهادى عاشورا بر ضدّ طاغوت و طغیان و ستم بود، به تعبیر امام خمینى(ره) «انقلاب اسلامى ایران، پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است.»
امام امّت، درسهاى جهاد و شهادت عاشورا را براى همه و همیشه مى‏داند و مى‏فرماید: «عاشورا، تمام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمانى و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور، آن است که این برنامه، سرلوحه زندگى امّت در هر روز و در هر سرزمین باشد. روزهایى که بر ما گذشت، عاشوراى مکرّر بود و میدانها و خیابانها و کوى‏و برزنهایى که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلاى مکرّر.»(26)
یکى از ابعاد بسیار مهمّ نهضت عاشورا بعد اصلاح گرانه آن بود. جامعه‏اى که از معیارهاى اصیل دین و ملاکهاى ارزشى فاصله بگیرد و فساد در پیکره آن ریشه بدواند، بى بند و بارى در آن گسترش یابد و ظلم و ستم بر مردم حکومت کند و به جان و مال مسلمانان تعرض شود، چنین جامعه‏اى بیش از هر چیز نیاز به اصلاح دارد و امام حسین(ع) در چنین شرایطى زندگى مى‏کردند و بنابراین مهمترین هدف قیام خویش را اصلاح امت جدّش معرفى نمودند و فرمودند: «و انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدّى»(27)
قیام اصلاحى امام حسین(ع) خود ریشه در قیام اصلاح گرانه پیامبران داشت و الگوى بسیارى از قیامها و نهضت‏هاى اصلاحگرانه بوده است. انقلاب اسلامى ایران نیز به پیروى از نهضت حضرت اباعبداللّه(ع) براى اصلاح جامعه ایران از مفاسدى که حکومت‏هاى غاصب و ستمگر بوجود آورده بودند، صورت گرفت و هدف اصلى قیام امام خمینى(ره) اصلاح امور جهان اسلام در سطح کلان و جامعه ایرانى در بدو امر بود امام امت فرمودند: «تمام انبیاء براى اصلاح جامعه آمده‏اند تمام و همه آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فداى جامعه شود... سیدالشهداء(ع) روى همین میزان آمد رفت خودش و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد، که فرد باید فداى جامعه بشود. جامعه باید اصلاح بشود.»(28)
حماسه حسینى نشان داد که همشه فتح، به معناى پیروزى نظامى نیست، گاهى سلاح مظلومیت، برنده‏تر از سلاح آهنین و آتشین است و خون شهدا مى‏تواند حکومت جابران و ستمگران را به نابودى بکشاند. امام حسین(ع) با نهضت خویش و فداکردن فرزندان و یاران با وفاى خویش پایه‏هاى حکومت در ظاهر قوى و مسلح و در واقع پوسیده و منحرف از مسیر حق را سست و از هم فرو پاشید و انقلاب خمینى نیز رژیم تا دندان مسلح پهلوى را که تحت حمایت شرق و غرب نیز بود نابود کرد و این در حالى صورت گرفت که در ابتداى قیام تنها عدّه‏اى از جوانان متدین و بدون هیچ گونه سلاحى همراه و گوش به فرمان امام امت بودند، اما با فراگیر شدن نهضت اکثر قریب به اتفاق مردم ایران به انقلابیون پیوستند و حکومت طاغوت را نابود و حکومت اسلامى متکى به رأى و پشتیبانى مردم را جایگزین آن نمودند. امام خمینى با انقلاب خویش بر علیه طاغوت نشان داد که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک حقیقت است و مبارزه و تقابل و روردر رویى حق و باطل همیشه بوده و خواهد بود. و در این باره فرمودند: «همه روز باید ملّت ما این معنى را داشته باشند که امروز روز عاشورا و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین ندارد. انحصار به یک افراد نمى‏شود، قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک سرزمین کربلا نبوده، همه زمین‏ها باید این نقش را ایفا کنند.»(29)
عاشوراى حسینى، برنامه‏اى احیاگرانه نسبت به دین و جلوه‏هاى گوناگون آن بود تا در سایه بذل خون و نثار جان، دین برپا شود و سیره پیامبر اسلام(ص) سرمشق عملى مسلمانان گردد و عزت دین خدا به جامعه باز گردد، نهضت خمینى نیز یک انقلاب احیاگرانه اسلام ناب محمدى(ص) و جدا کردن آن از اسلام آمریکایى بود، آنچه مردم ما قبل از انقلاب از اسلام مى‏دانستند تنها ظواهرى بدون روح و سکوت مرگبار در مقابل حکومت سلطنتى و ستمگر بود. اما امام امت این را به مردم ایران آموخت که اسلام دین سکوت نیست بلکه مکتب قیام، مبارزه و فریاد بر علیه ظالمین است و بسیارى از شعائر دینى به فراموش سپرده شده را احیا نمود که مهمترین آن را مى‏توان تشکیل حکومت بر پایه اسلام و قوانین اسلام که در رأس آن یک فقیه دین‏شناس قرار داشته باشد احیاء روحیه شهادت، شجاعت، ظلم ستیزى، عدالت خواهى، یارى از مستضعفین، حمایت از دین، بى تفاوت نبودن در مقابل منکرات و ترک معروف‏ها، احیا و زنده کردن قرآن و سنّت در جامعه و نمونه‏هاى فراوان دیگر که همگى از ثمرات قیام خمینى است که الگو گرفته از نهضت حسینى است که حضرت اباعبداللّه(ع) هدف از قیام خود را احیاى کتاب و سنت و از بین بردن بدعت‏ها معرفى نموده است.
هجرت در راه دین درس دیگرى است که امام امت از حضرت اباعبداللّه(ع) آموخت او از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا هجرت نمود تا فریاد مبارزه خویش را به گوش جهانیان برساند و خمینى نیز با آغاز قیام در ایران با هجرت و تبعید به ترکیه و سپس به عراق و فرانسه فریاد حق‏طلبى خویش را به گوش مردم جهان رساند همانگونه که در نهضت حسینى بانوان نقش مهمى ایفا نمودند و با رساندن پیام قیام عاشورا آن را به ثمر رساندند در انقلاب خمینى نیز زنان متدین ایران از همان روزهاى اولى مبازره وارد میدان شدند و نقش مهمى را در پیروزى انقلاب ایفا نمودند و امام با این کار حضور همراه با عفاف و پاکدامنى زنان را در صحنه‏هاى سیاسى جامعه زنده نمود و بر خط فکرى کسانى که معتقد بودند زنان باید تنها در کنج خانه‏ها محبوس باشند خط بطلان کشید و اسلام راستین که همان اسلام ناب محمدى(ص) است را به مردم معرفى نمود و الگویى موفق از حکومت اسلامى را براى مردم مسلمان جهان نشان داد و این حقیقت را به مردم آموخت که مى‏شود در دنیاى مدرن و از لحاظ تکنیک و فناورى پیشرفته دیندار بود و حکومت دینى تشکیل داد و بر اساس احکام و قوانین اسلام که هدف اصلى از تشریع قوانین اسلام بوده است، جامعه را اداره نمود.
پى‏نوشت‏ها:
1. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع) پژوهشکده باقرالعلوم، ص 377، چاپ دارالمعروف، قم 1374 ق،.
2. همان، ص 378.
3. ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 35، چاپ کنگره هزاره شیخ مفید، قم، 1413 ق.
4. بحارالانوار، ج 44، ص 377، مؤسسه الوفاء، 1403 ق.
5. اعیان الشیعه، سید محسن الامین، ج 1، ص 588، دارالتعارف للمطبوعات بیروت، 1404 ق.
6. حیاة الحسین بن على، باقر شریف القرشى، ج 2، ص 322، دارالکتب العلمیه، قم، 1397 ق.
7. صحیفه نور، امام خمینى، ج 21، ص 41، وزارت ارشاد، تهران، 1361ش.
8. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 421.
9. کلمات قصار، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ص 66.
10. همان، ص 75.
11. مقتل الحسین، مقرّم، ص 357، مکتبة بصیرتى قم، 1394 ق.
12. صحیفه نور، ج 2، ص 59.
13. همان، ج 13، ص 65.
14. کلمات قصار، ص 50، امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران.
15. صحیفه نور، ج 20، ص 241.
16. همان، ج 10، ص 110.
17. بحارالانوار، ج 44، ص 366.
18. صحیفه نور، ج 14، ص 266.
19. همان، ج 20، ص 113.
20. مفاتیح الجنان، ص 468.
21. صحیفه نور، ج 4، ص 100.
22. همان، ج 13، ص 65.
23. بحارالانوار، ج 45، ص 116.
24. صحیفه نور، ج 7، ص 37.
25. کامل: ابن اثیر، ج 3،ص 280، داراحیاء التراث العربى، 1408 ق.
26. صحیفه نور، ج 18، ص 12.
27. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 89، علّامه، قم.
28. صحیفه نور، ج 15، ص 148.
29. همان، ج 9، ص 202.

تبلیغات