قلمرو شورا در منابع اسلامى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن جامعه در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی تاریخ و سیره پیامبران و امامان در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی مفاهیم فقه سیاسی شورا و مشورت
آرشیو
چکیده
متن
از مهمترین اصول اجتماعى اسلام اصل شورا و مشاوره است که در منابع اسلامى با دقت و اهمیت خاصى مطرح و در سیره پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان بزرگ اسلام جایگاه ویژهاى دارد به طورى که مىتوان گفت: «نهاد شورا» ستون فقرات نظام اسلامى و شیوهاى اجتنابناپذیر در مدیریت جامعه اسلامى و جامعه مؤمنان مىباشد.
قرآن کریم در چهار آیه موضوع شورا را مطرح کرده است.
1- در آیه 159 سوره آل عمران به پیامبر اسلام (ص) دستور مىدهد در امور، با مسلمانان مشورت کند و آن را از رموز پیروزى و موفقیت آن حضرت مىداند «فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لوکنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على اللّه».
2- در آیه 38 سوره شورى، هنگام بیان اوصاف برجسته مؤمنان مىفرماید: «و الذین استجابوا لربّهم و اقاموا الصلوة و امرهم شورى بینهم؛آنها کسانى هستند که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پاى دارند و کارهایشان بین آنان با مشورت انجام مىشود.
3- سوره بقره آیه 233 مىفرماید: اگر در مورد بازداشتن کودک از شیر قصد تصمیمگیرى دارید مشورت کنید «فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما» این آیه مىگوید اگر در مورد دیگرى حتى اگر کودک شیر خوارى باشد بخواهید تصمیمگیرى کنید. باید مشورت نمایید، حالا این مشورت بین پدر و مادر باشد چنانکه بعضى گفتهاند و یا مشاوره با دیگرى مثل پزشک باشد و یا اینکه هم پدر و مادر با هم مشورت کنند و هم با صاحبنظران مثل پزشک مشورت نمایند.(1) از این آیه استفاده مىشود که پدر یا مادر با همه علاقه و عاطفهاى که به فرزندشان دارند خداوند اجازه نمىدهد در امر تربیت و پرورش فرزندشان استبداد به خرج دهند بلکه باید با هم یا با دیگران مشورت کنند. و بعد از مشورت آنچه را که مصلحت است تصمیمگیرى نمایند.
4- سوره زمر آیه 18 مىفرماید: «فبشّر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه؛ پس بندگان مرا که سخن را مىشنوند و نیکوترین را پیروى مىکنند بشارت ده.»
مرحوم علامه طباطبایى مىنویسد، آیه «و امرهم شورى بینهم» از نظر من نزدیک به آیه فوق مىباشد(2) زیرا شورا و مشورت براى رسیدن به آراء نظریههاى خوب یا بهترین آراء و نظریه هاست و در این آیه هم مىفرماید:بندگان خدا سخن را مىشنوند و بهترین را انتخاب و پیروى مىکنند.
روایات و احادیث اسلامى به عنوان دومین منابع دین، شورا و مشاوره را مورد تأکید قرار داده و از مسلمین خواسته است در امور از استبداد رأى و تک روى پرهیز نموده و با دیگران مشورت نمایند در غیر این صورت رأى او بى ارزش بوده و موجب هلاکت و نابودى مىگردد. على (ع) فرمود: «لارأى لمن انفرد به »(3)و فرمود: «لاتستبد برأیک فمن استبد برأیه هلک».(4)
پیامبر اسلام مشورت را یکى از اسباب حیات جامعه و ترک آن را یکى از اسباب مرگ جامعه معرفى کرده است «اذا کان امرائکم خیارکم و اغنیاءکم سمحا ئکم و امرکم شورى بینکم فظهر الارض خیرلکم من بطنها و اذاکان امرائکم شرارکم و اغنیائکم بخلائکم و لم یکن امرکم شورى بینکم فبطن الارض خیرلکم من ظهرها».(5)
مشاوره موجب رشد اندیشه و تفکر در جامعه اسلامى و مشارکت مردم در سرنوشت خویش، سبب تحکیم پیوندهاى اجتماعى و تقویت روحیه مسئولیت پذیرى و مشارکت در امور و از بین رفتن روحیه بى تفاوتى و انزواگرایى مىگردد.
مهمترین جنبه یک حکومت مردمى بودن آن است که نقش پشتوانه را اجراء مىکند و مردم با اعتبار یافتن و شرکت در امور نقش واقعى خود را مىیابند و لذا در قرآن خطاب به پیامبر(ص) فرمود: «یا ایها النبى حسبک اللّه و من اتبعک من المؤمنین»(6) اى پیامبر خداوند و مؤمنان که از تو پیروى مىکنند براى حمایت تو کافى است و با کمک آنان مىتوانى به هدف خود نائل شوى. یکى از راههاى مشارکت مردم در امور در قالب مشاوره با آنهاست و لذا مشارکت در قالب مشورت پشتوانهاى بس عظیم براى هر نظامى است، على(ع) فرمود: «لامظاهرة اوثق من المشارة»(7) هیچ پشتیبانى مطمئنتر از مشورت نیست.
به لحاظ این که مشاوره با صاحب نظران و عاقلان باعث دریافت حقیقت و دورى از خطاء و لغزش است على (ع) فرمودند: «الاستشارة عین الهدایة و قد خاطر من استغنى برأیه»(8) مشورت عین هدایت است و کسى که تنها به فکر خود اکتفا کند خویشتن را به خطر انداخته است.
جامعهاى که فاقد سنت مشورت است در تب و تاب خود محوریها و خودسریها مىسوزد و دچار عدم تعادل مىشود و لذا براى سلامت در تصمیمگیرىها پیامبر اسلام (ص) فرمود: «من اراد امراً فشاور فیه و قضى هدى لارشد الامور»(9) هر کس تصمیم به اجراى کارى گیرد و سپس براى آن مشورت کند و انجام دهد به بهترین راه دست یافته است. على (ع) فرمود: «اذا عزمت فاستشر»(10)هر گاه عزم کارى کردى مشورت کن مشورت کردن مایه پشت گرمى و رسیدن به حق و دورى از خطاء و لغزش و در نتیجه دورى از ندامت و پشیمانى است. على(ع) فرمود: «شاور ذوى العقول تأمن الزّلل و الندم »(11)با صاحبان خرد مشورت کن تا از لغزشها و پشیمانیها ایمن گردى.
سیره و سنت پیامبر هم بر همین اصل استوار بود تا آنجایى که در احادیث آمده است پیامبر اسلام زیاد با اصحاب مشورت مىکرد.(12) و از ابوهریره نقل شده است که گفت: هیچکس را ندیدم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحاب خود مشورت نماید.(13)
نمونههایى از مشورت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)
پیامبر همانطوریکه از طرف خداوند مأموریت یافت تا با مردم مشورت کند سیره عمل آن حضرت نیز حکایت از مشورت آن حضرت مىکند امام رضا(ع) مىفرماید: «انّ رسول الله (ص) کان یستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید»(14) رسول خدا با اصحابش مشورت مىکرد سپس بر آنچه که اراده مىکرد تصمیم مىگرفت. از این روایت استفاده مىشود که سیره مستمر و همیشگى پیامبر مشورت با مردم بود و لذا نمونه هایى از مشورتهاى آن حضرت به اشاره بیان مىشود.
1- پیامبر در جنگ بدر در سه مورد مشورت کرد.
اول: درباره اصل جنگ با اصحاب مشورت کرد. پس از اظهار نظر از طرف افراد، پیامبر براى جلب نظر انصار فرمود: «اشیروا علىّ یا ایها الناس» اى مردم نظر مشورتى خود را بیان کنید. سعدابن معاذ انصارى سخنانى گفت که پیامبر اکرم پس از شنیدن آن بلافاصله دستور حرکت صادر کرد.(15)
دوم: در انتخاب و تعیین موضع نبرد با اصحاب مشورت کرد.
سوم: درباره اسیران جنگ بدر با اصحاب مشورت کرد.(16)
2- در جنگ احد پیامبر شورایى تشکیل داد و از نحوه برخورد با لشکر قریش مشورت کرد و در نهایت برخلاف نظر خود که خروج از مدینه را نمىپسندید تسلیم نظر کسانى شد که نظر به خروج از مدینه را داشتند.(17)
3- در جنگ احزاب پیامبر براى مقابله با سپاه عظیم مشرکان در دو مورد مشورت کرد اول: در کیفیت رویارویى با دشمن مشورت کرد که سلمان فارسى در این مجلس پیشنهاد حفر خندق را داد و پیامبر رأى او را اخذ کرد و دستور حفر خندق را صادر کرد.(18)
دوم: قبایلى به انگیزه مادى در جنگ شرکت کرده بود نظر این بود که در قبال پرداخت یک سوم میوههاى مدینه با آنها صلح نماید ولى پیامبر بعد از دریافت صلحنامه و امضاء آن با اصحاب مشورت کرد که سعد ابن معاذ و سعد ابن عباده نظر به رد صلح دادند پیامبر نظر آنان را پذیرفت و به آن عمل کرد.
4- در پیکارهاى بنى قریظه و بنى نضیر در برخورد با یهود مدینه مشورت صورت گرفت.(19)
5 - در ماجراى حدیبیه پس از آنکه مشرکان مانع ادامه حرکت کاروان زیارتى مسلمانان به سوى مکه شدند، رسول خدا با یاران به مشورت پرداخت، در مقام مشورت گفتند: ما براى زیارت آمدهایم نه براى جنگ که در نتیجه منجر به صلح با قریش شد.(20)
6- در جنگ خیبر براى انتخاب منزلگاه مناسب با اصحاب مشورت نمود که براساس نظر حباب ابن منذر عمل کرد و محل استقرار نیرو را تغییر داد.
7- هنگام فتح مکه زمانى که رسول خدا شنید ابوسفیان به اردوگاه مىآید مشورت کرد.
8 - در غزوه طائف پس از محاصره دشمن درباره ماندن و ادامه محاصره مشورت صورت گرفت.(21)
9- در غزوه تبوک نیز آن حضرت با اصحاب خود مشورت کرد.(22)
10- درباره اسیران هوازن با اصحاب مشورت فرمود.
11- در ماجراى تهمت به عایشه، با على(ع) و زیدبن حارثه مشورت کرد و سرانجام نظر على را ترجیح داد.(23)
12- در اعزام افراد براى اداره امور یک منطقه و فرماندارى و حکومت بخشى از مناطق تحت اداره مسلمانان مشورت مىکرد.(24)
رسول خدا نه تنها خود پاى بند این اصل بود بلکه به اصحاب و تربیت یافته گان مکتب خود سفارش مىکرد که به این اصل پایبند باشند.
نمونهاى از مشورت در زندگى امامان معصوم(ع)
1- على (ع) هنگامى که مىخواست به شام برود با مهاجرین و انصار مشورت کرد.(25)
2- امام صادق با فضیل بن یسار یکى از اصحاب خود مشورت مىکند، فضیل مىگوید: مانند من طرف مشورت تو واقع مىشود. حضرت فرمود:وقتى کسى با تو مشورت کرد نظر بده.(26)
3- امام هفتم (ع) با اهل بیت و شیعیان خود مشورت مىکند.
موسىبن مهدى موسى ابن جعفر(ع) را تهدید کرد. على بن یقطین آن حضرت را در جریان امر قرار داد حضرت اهل بیت و شیعیان خود را جمع کرد و از آنها در مورد کیفیت رویارویى با این خبر مشورت کرد.(27)
4- امام هفتم با غلام سیاه خود مشورت کرد با اینکه عقل و اندیشه آن حضرت برترین اندیشه بود، فردى گفت آیا مثل شما عاقلى با غلامى مشورت مىکند حضرت فرمود: خداوند حق را بر زبان او مىگشاید و آشکار مىسازد.(28)
5 - امام رضا(ع) با یکى از اصحاب خود مشورت کرد. طرف به امام گفت آیا مثل تو مانند من مشورت مىکند. امام با حالت غضب فرمود: پیامبر پیوسته با اصحاب خود مشورت مىکرد.(29)
6- امام جواد(ع) از على بن مهزیار خواست که با فردى مشورت کند و نظر او را در مورد چگونگى رویارویى با سلطان و اینکه در شهر او چه چیزى رواست دریافت کند زیرا مشورت مبارک است.(30)
علاوه بر اینها در دوران حکومت خلفاى راشدین به تأسى از پیامبر آنها با على(ع) مشورت مىکردند و بعد از دریافت نظر آن حضرت، از او پیروى مىکردند که نمونههاى آن عبارتند:
1- مشورت در فتح ایران.(31)
2- مشورت در فتح بیت المقدس.(32)
3- در تعیین مبدأ تاریخ اسلام.(33)
با دقت در مجموعه آنچه که در متون و منابع دین آمده است روشن مىشود که شورا در معارف اسلامى از جایگاه و اهمیت ویژهاى برخوردار است.
1- شورا فضیلتى انسانى است زیرا اهل مشورت از طرفى از استبداد و خودکامگى و انحصارطلبى که عامل سقوط انسانیت است بدورند و از سویى به شخصیت دیگران اعتراف مىنمایند.
2- شورا راه صحیح براى رسیدن به حقیقت و دریافت بهترین نظریه هاست.
3- نماد مساوات انسانى و آزاداندیشى است.
4- اعتقاد به حق مشارکت براى افراد جامعه با نظارت کردن و انتقاد نمودن است.
5 - راهى به سوى وحدت امت اسلامى از طریق ایجاد احساس مسئولیت در مردم.
6- دوراندیشى و محکم کارى در امور را به همراه دارد.
با توجه به اهمیت شورا در اسلام و نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى انسان لازم است به چند مطلب بپردازیم.
شورا در لغت و اصطلاح
شورا در لغت به معنى مشورت کردن و رأى زدن است و در عربى در چیدن عسل از خانه زنبور عسل، ریاضت دادن اسبان تا سوار شوند بر آنها در وقت فروش و آزمایش، فربه شدن و هویدا کردن استعمال شده است.(34)
در مقاییس اللغه در اصل به معنى ابداء و اظهار چیزى و گرفتن چیزى استعمال شده است بعد مىگوید: «فکان المستشیر یاخذالرأى من غیره» مستشیر رأى خود از دیگرى دریافت مىکند و در مفردات هم آن را به اخراج عسل از کندو معنى کرده است سپس مىگوید: «التشاور و المشاورة و المشورة استخراج الرأى بمراجعة البعض الى البعض من قولهم شرت العسل اذا اتخذته من موضعه و استخرجته منه» یعنى تشاور و مشاوره و مشورت به معنى استخراج رأى و نظر از از طریق مراجعه به دیگران است که از گفتار آنان در دریافت عسل از جایش و استخراج آن از کندو اقتباس شده است.(35) بنابراین شورا در اصل به معنى مکیدن زنبور از شیره گلها است. و کسى که با دیگران مشورت مىکند آراء نظرات آنان را دریافت مىکند و همانطوریکه زنبور عسل با تلاش و جستجو گلها و گیاهان مناسب را شناسایى و سپس شیره آنها را مىمکد پس از آن در درون خود آن را پالایش و سپس به صورت عسل شیرین خارج مىسازد و انسان از آن استفاده مىکند، انسانها نیز افراد واجد شرائط را شناسائى و با آنها رأى زنى کرده و آراء آنان را بیابند و سپس با مقایسه بین آنها بهترین رأى را جذب و بکار ببندد. و لذا در تعریف اصطلاحى شورا و مشورت گفتهاند: آگاهى از رأى کارشناسان براى رسیدن به بهترین نظریه و رأى، نظرى که به صواب و حق نزدیک باشد.(36)
حضرت على (ع) در سفارشاتش به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود: «اضمم آراء الرجال بعضها ببعض ثم اختر اقربها من الصواب و ابعدها من الارتیاب...خاطر بنفسه من استغنى برأیه و من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء».(37)آراء دیگران را با همدیگر ضمیمه کن سپس بهترین آنها را که به صواب و درستى نزدیکتر و از باطل و خطاء دورتر است انتخاب کن زیرا کسى که خود رأى باشد در معرض خطر است و کسى که از آراء دیگران استقبال کند موارد خطاء را مىشناسد.
موضوع و قلمرو شورا
بعد از بیان اهمیت شورا و معنا و ماهیت آن به تبیین قلمرو و موضوع شورا مىپردازیم. براى بیان قلمرو شورا باید اولاً بدانیم هدف شورا چیست و ثانیاً مراد از امر در قرآن چه مىباشد؟ آیا مقیّد و محدود است یا مطلق و اگر محدود است به چه چیزى محدود است و ثالثاً شرائط مشاور چیست؟ و رابعاً آیا شورا موضوعیت دارد یا طریقت دارد یعنى آیا شورا براى رسیدن به معرفت و آگاهى است و لذا در تصمیمگیرى مؤثر است یا احترام به حق دیگران است و تصمیم با مدیر است گرچه مخالف نظر دیگران باشد.
هدف شورا
با توجه به آنچه که در اهمیت شورا و ماهیت شورا گفته شد هدف شورا به طور کلى دو چیز است:
1- اجتناب از خودمحورى و استبداد رأى و خودکامگى و انحصارطلبى و در نتیجه از پیامدهاى آن از قبیل از دست دادن ارزشهاى انسانى، ندامت و لغزش بدور بودن.
2- رسیدن به معرفت و آگاهى و غنا بخشیدن به اندیشه و فکر در پرتو تضارب آراء و دستیابى به توافق جمعى.
و لذا در تفاسیر قرآن در اینکه چرا پیامبر(ص) با اینکه از منبع وحى حقایق را دریافت مىکرد مأمور به مشورت شد وجوهى ذکر کردهاند که همه آنها به این دو هدف بر مىگردد. آنها عبارتند از:
1- مشاوره براى شخصیت دادن به افراد
2- براى رشد فکرى مردم
3- براى اینکه مردم بدانند حکومت او استبدادى نیست
4- براى اینکه خلق خدا بدانند نزد خدا احترام دارند
5 - براى اینکه نظر خواهى از دیگران عادیست
6- براى اقتداء و تأسى امت به حضرت
7- براى آزمایش افراد و اینکه افراد صاحب نظر و عاقل تشخیص داده شوند
8 - براى استفاده از تأیید مردم و توافق جمعى
9- در صورت شکست انتقاد بىجا نکنند
10- براى آگاهى مشورت شوندگان به اینکه نظر صحیح کدام است.(38)
آیا شورا موضوعیت دارد یا طریقیت
با توجه به اهداف شوراء روشن مىشود که شورا هم موضوعیت دارد و هم طریقیت دارد توضیح مطلب اینکه: گاهى هدف شورا دست یابى به واقعیت و کم کردن خطا در اندیشه و عمل است این نوع مشورت طریقى است و براى کسى مطلوب است که خود متحیّر و از واقعیت بى اطلاع مىباشد و براى خروج از تحیّر و اطلاع از واقع باید مشورت کرد. که در این صورت مشورت مقید به عدم علم به واقعیت و حقیقت است و لذا باید افرادى را به عنوان مشاور انتخاب کند که نسبت به موضوع تخصص و آگاهى داشته باشند این نوع مشورت است که در تصمیمگیرى مؤثر است.
گاهى هدف مشورت رعایت حقوق دیگران یعنى مشورت شوندگان و دست یابى به واقعیت مقصود اصلى نیست، این نوع مشورت خود موضوعیت دارد یعنى مشورت به این دلیل است که رعایت حقوق دیگران و احترام به آنهاست، در واقع مشورت شونده حقى به گردن مشورت کننده دارد که باید آن حق را دریافت کند. لذا مشورت کننده چه عالم باشد و چه نباشد باید با او مشورت کرد گرچه در تصمیمگیرى مؤثّر نباشد.
گاهى هدف مشورت هم دستیابى به واقع است و هم رعایت حقوق دیگران مىباشد که در واقع جمع بین دو جهت طریقت و موضوعیت است به این بیان که تشکیل شورا در روند تصمیمگیرى به هدف دستیابى به واقع و حقیقت از حقوق مردم محسوب مىشود از آیات و روایات استفاده مىشود هر دو جهت مورد نظر است.
کلمه امر و مراد از آن
با توجه به اینکه در قرآن کریم شورا به کلمه امر قرین گردیده است چه آنجا که خطاب به پیامبر است «وشاورهم فى الامر» و چه آنجایى که ویژگى جامعه مؤمنان مطرح مىشود «و امرهم شورى بینهم» لازم است بدانیم مراد از کلمه امر چیست؟ عموم مفسران عامه و خاصه مىگویند: امرى که در این آیات به کار رفته مقیّد است به مواردى که وحى در آن نازل نشده باشد و لذا در مواردى که از او امر و نواهى الهى و فرامین پیامبر خارج باشد جاى مشورت است و در نتیجه در همه شؤون و ابعاد زندگى چه فردى باشد و چه اجتماعى مىتوان مشورت کرد. صاحب المنار مىنویسد: فرمان مشورت در همه امور مربوط به سیاست امت و مصالح دنیوى آنها را در بر مىگیرد. وى سپس مىگوید: مراد از امر امور دنیوى است که حکومت قائم به آن است نه امر دینى محض که مدار آن وحى است. سرّ مسئله را این چنین بیان مىکند، اگر مسائل دینى مانند عقاید و عبادات و حلال و حرام مورد مشورت قرار گیرد از دین بودن خارج و خصلت بشرى به خود مىگیرند در حالى که دین الهى است، و نظر کسى در آن دخیل نیست و از اصحاب پیامبر زمانى نظر خود را به آن حضرت عرضه مىکردند که اطمینان پیدا کنند در آن مورد وحى وجود ندارد.(39)
مرحوم علامه طباطبایى مىنویسد: اگر در حدود شرعى مشورت روا باشد تشریع و شریعت لغو خواهد شد.(40)
قرآن هم مؤید این مطلب است زیرا هم به پیامبر مىگوید: باید بر اساس فرمان خدا حکومت کنى «انّا انزلنا الیک الکتاب لتحکم بین الناس بما اریک اللّه»(41) ما این کتاب را به حق برتو نازل کردیم تا به آنچه که خداوند به تو آموخته در میان مردم حکومتى کنى. از این آیه استفاده مىشود که رسول خدا موظف است بر اساس فرمان خدا حکومت کند، درباره عموم مؤمنان هم مىفرماید: «و ما کان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً»(42) هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارند که هرگاه خدا و پیامبرش دستورى دادند از پیش خود اختیارى داشته باشند و هر کس نافرمانى خدا و رسول او را پیشه سازد در گمراهى آشکار به سر مىبرد.
نویسنده کتاب دراسات فى ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه مىنویسد: گرچه لفظ امر به حسب لغت و مفهوم همه شؤون فردى و اجتماعى اعم از سیاسى اقتصادى و فرهنگى و دفاعى را شامل مىشودو مشورت در همه این مسائل حتى امور فردى مهم و پسندیده است اما متبادر از امر و قدر متیقن آن همان مشورت در مسائل حکومتى و اداره امور جامعه است که از مهمترین آنها مسئله جنگ و دفاع است.(43)
مرحوم نائینى(ره) مىنویسد: دلالت کلمه (فى الامر) که مفرد محلّى و مفید عموم اطلاقى است بر اینکه متعلق مشورت مقررّه در شریعت مطهّره کلیه امور سیاسیه است هم در غایت وضوح است و خروج احکام الهیه از این عموم از باب تخصص است نه تخصیص.(44)
با توجه به آنچه استفاده مىشود قلمرو شورا مواردى است که وحى در آن وارد نشده باشد و شریعت در آن رابطه فاقد حکم باشد ولى در امورى که خدا و پیامبر در آن حکمى ندارند مىتوان مشورت کرد.
شرائط مشاور
یکى از مطالبى که در تعیین قلمرو شورا مؤثر است شرائطى است که از متون اسلامى براى مشاور ذکر شده است، در اینکه اعضاى شورا باید واجد چه صفاتى بوده و از چه اوصافى بر کنار باشند و اگر فاقد این اوصاف باشند نمىتوانند در امور مسلمین اظهار نظر نمایند مىتوان قلمرو شورا را مشخص کرد، شرائط مشاوران دو دسته ثبوتى و سلبى هستند.
صفات ثبوتى مشاوران
1- اسلام: اولین شرط عضویت در شورا که موضوع آن رسیدگى به امور مسلمین است مسلمان بودن است زیرا یکى از حدودى که در شورى باید رعایت شود راز دارى است خدا فرموده است غیر مسلمان را بطانه و همراز نگرید «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونکم لایألونکم خبالاً ودّوا ما عنتم»(45)
اى کسانى که ایمان آوردهاید محرم اسرارى از غیر خود انتخاب نکنید آنها از هر گونه شر و فساد درباره شما کوتاهى نمىکنند، آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.
2- تعقل: پیشوایان حق سفارش کردهاند که با انسانهاى عاقل مشورت کنید نه افراد کم خرد رسول خدا(ص) فرمود: «استرشدوا العاقل ولاتعصوه فتندموا»(46) با انسان عاقل مشورت کنید و او را نافرمانى نکنید که پشیمان مىشوید. و باز فرمود: «مشاورة العاقل الناصح رشدٌ و یمن و توفیق من اللّه فاذا اشار علیک العاقل الناصح فایاک و الخلاف فانّ فى ذلک العطب»(47) مشورت با انسان عاقل خیرخواه رشد و برکت و توفیق الهى است پس هرگاه انسان عاقل خیرخواه نظر مشورتى داد از مخالفت با آن بپرهیز که سختى بدنبال خواهد داشت و لذا مشورت با زنان عاقل مورد توجه قرار گرفته است.
على(ع) فرمود: «ایاک و مشاورة النساء الامن جربت بکمال عقل»(48) از مشورت با زنان اجتناب کنید مگر آنکه کمال عقلانى او به ثبوت رسیده باشد.
3- تقوى
پیامبر خدا(ص)فرمود: با اهل تقوا و پرهیزکارى مشورت کنید: «شاور المتقین الذین یؤثرون الآخرة على الدنیا و یؤثرون على انفسهم فى امورکم.»
با متقین مشورت کنید که آنها کسانى هستند که آخرت را بر دنیا ترجیح مىدهند و کارهاى شما را بر امور خویش مقدّم مىدارند.
4- تجربه
مشورت با کسانى که اهل تجربه هستند مىتواند انسان را از خطاها مصون و به راه صحیح رهنمون باشد و لذا یکى از شرائط مستشار تجربه است. على علیه السلام فرمود: «افضل من شاورت ذوى التجارب»(49) برترین کسى که با وى مشورت مىکنى باید داراى تجربهها باشد. امام صادق(ع) فرمود: «شاور فى امورک مما یقتضى الدین من فیه خمسة خصال، عقل و حلم و تجربة و نصح و تقوى فاستعمل الخمسة و اعزم و توکل على اللّه فان ذلک یؤدیک الى الصواب.»(50)
در کارها با کسانى مشورت کن که داراى پنج خصلت باشند، عقل، حلم و بردبارى، تجربه، نصح و خیرخواهى، تقوى این پنج خصلت را به کارگیر و تصمیم بگیر و بر خدا توکّل کن که این کار تو را به حق مىرساند.
على علیه السلام فرمود: «خیر من شاورت ذووى النهى و العلم و اولواالتجارب و الحزم»(51) بهترین کسى که با او مشورت کنى صاحبان خرد و اندیشه و خداوندان تجربهها و دوراندیشى هستند.
5 - علم
یکى از شرائط مشاوران آنست که عالمان صالح باشند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «شاور و العلماء الصالحین فاذا عزمتم على امضاء ذلک فتوکّلوا على اللّه»(52) با علماى صالح مشورت کنید و چون تصمیم بر اجراى آن گرفتید به خدا توکّل کنید.
6- حلم 7- نصح 8 - حزم 9- راز دار بودن
صفات سلبى مشاوران
صفات منفى مشاوران عبارت است: 1- جبن و ترسو بودن 2- بخیل 3- حریص 4- استبداد رأى 5 - حماقت و سفاهت 6- تلوّن 7-جهل 8 - دروغگویى...
على (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر فرمود: «ولاتدخلنّ فى مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر و لاجباناً یضعفک عن الامور و لاحریصاً یزین لک الشرّه فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتّى یجمعها سوءالظن باللّه».(53)
بخیل را در مشورت دخالت مده زیرا که تو را از احسان منصرف مىکند و از نیازمندى مىترساند، با افراد ترسو مشورت مکن زیرا در کارها روحیهات را ضعیف مىکند حریص را مشاور انتخاب نکن که حرص را با ستمگرى در نظرت زینت مىدهد. بخل و ترس و حرص غرایز و تمایلات مختلفى هستند که از بدگمانى به خدا سرچشمه مىگیرد.
با توجه به مطالبى که تا کنون گفته شد مطالب ذیل استنتاج مىشود:
1- موضوع شورا فقط فرد نیست انسان فقط در مصالح فردى ملزم به مشورت باشد بلکه جامعه هم موضوع شورا است که در همه شؤون اجتماعى باید مشورت کرد.
2- در تمام سطوح مدیریت چه مدیریت کلان و چه مدیریت عالى و چه میانى و خدماتى باید کارها را با مشورت انجام دهند چنانکه پیامبر اکرم(ص) به عنوان مدیر کلان و عالى جامعه و به عنوان زعیم و رهبر سیاسى از طرف خدا مأمور شده بود که مشورت کند و هم سیره عملى آن حضرت بر مشورت در همه شؤون زندگى استمرار داشت و لذا مدیران به عنوان ادامه دهندگان زعامت و رهبرى آن حضرت باید به آن عنایت داشته و در همه کارها مشورت نمایند.
3- همه امورى که به مصالح مسلمین مربوط مىشود در قلمرو شورا قرار گیرد.
4- شورا در نظام اسلامى محدود است اولاً به امورى که حکمى از طرف خداوند و رسول او در آن وارد نشده باشد و لذا جامعه اسلامى حق به شور گذاشتن احکام صریح اسلامى و فرامین پیامبر خدا را ندارد و ثانیاً افرادى که به عنوان مشاور برگزیده مىشوند از شرائط و ویژگىهایى برخوردار باشند که برخى از آنها از صفات ثبوتى که باید آنها را داشته باشند و برخى از صفات سلبى هستند که باید از آن برکنار باشند.
پىنوشتها: -
1. شورى در قرآن و حدیث، ص47و48.
2. تفسیر المیزان، ج18.
3. بحار ج72، ص 105.
4. غررالحکم، ج 6، ص 296.
5. تحف العقول، ص 26.
6. سوره انفال، آیه 64.
7. محاسن برقى، ص 601.
8. بحار، ج72، ص104.
9. الدرالمنثور، ج 6، ص 10.
10. غررالحکم، ج 1، ص 275.
11. غررالحکم، ج 4، ص 179.
12. تفسیر الحلالین، ص 82.
13. سنن بیهقى، ج 7، ص 45.
14. محاسن برقى، ص 601.
15. المغازى، ج 1، ص 48.
16. مسند احمد، ج 3، ص 243.
17. سیره ابن هشام، ج 3، ص 66، مغازى، ج1،ص209.
18. المغازى، ج 1، ص 444.
19. سنن بیهقى،ج 9، ص 218.
20. تفسیر ابن کثیر، ج1، ص220.
21. سیره حلبى، ج3، ص 161.
22. فتح البارى، 10/82 -83.
23. مسند احمد، ج1، ص95.
24. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 49.
25. نهج السعاده، ج 2، ص 92.
26. محاسن برقى، ص 601.
27. شورا در قرآن و حدیث، ص 62.
28. محاسن برقى، ص 602.
29. وسائل الشیعه، ج8، ص 428.
30. همان.
31. خطبه 146، نهج البلاغه.
32. ثمرة الاوراق، در حاشیه المستطرف، ج2، ص 15.
33. شرح ابن ابى الحدید، ج 3، ص 113.
34. فرهنگ معین، ج 2، ص 2085.
35. مفردات راغب، ص 350.
36. الشورى و اثرها فى الدموقراطیه.
37. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 385و388.
38. شورى در قرآن و حدیث، ص 31 و 36.
39. تفسیر المنار، ج 4، ص 199 و 200؛ تفسیر کشاف، ج 1، ص 432 ؛ صفوة التفاسیر، ج 1، ص 240؛ مجمع البیان، ج 1، ص 527 و ج 9، ص 33 ؛ زاد المسیر،ج 2، ص 48؛ الاساس فى العشیر، ج 2، ص 916؛ القرآن و العقل، ج 1، ص 264.
40. المیزان، ج 4، ص 58.
41. سوره نساء، آیه 105.
42. سوره احزاب، آیه 36.
43. دراسات فى ولایة الفقیه، ج 2، ص 33.
44. تنبیه الامه و تنزیه المله، ص 53.
45. سوره آل عمران، آیه 118.
46. بحارالانوار، ج 72، ص 100.
47. بحارالانوار، ج 88، ص 254.
48. همان، ج 100، ص 253.
49. شورى در قرآن و حدیث، ص 82.
50. غررالحکم، ج 1، ص 205.
51. شورى در قرآن و حدیث، ص 87.
52. همان، ص 83.
53. همان، ص 82.
قرآن کریم در چهار آیه موضوع شورا را مطرح کرده است.
1- در آیه 159 سوره آل عمران به پیامبر اسلام (ص) دستور مىدهد در امور، با مسلمانان مشورت کند و آن را از رموز پیروزى و موفقیت آن حضرت مىداند «فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لوکنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على اللّه».
2- در آیه 38 سوره شورى، هنگام بیان اوصاف برجسته مؤمنان مىفرماید: «و الذین استجابوا لربّهم و اقاموا الصلوة و امرهم شورى بینهم؛آنها کسانى هستند که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پاى دارند و کارهایشان بین آنان با مشورت انجام مىشود.
3- سوره بقره آیه 233 مىفرماید: اگر در مورد بازداشتن کودک از شیر قصد تصمیمگیرى دارید مشورت کنید «فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما» این آیه مىگوید اگر در مورد دیگرى حتى اگر کودک شیر خوارى باشد بخواهید تصمیمگیرى کنید. باید مشورت نمایید، حالا این مشورت بین پدر و مادر باشد چنانکه بعضى گفتهاند و یا مشاوره با دیگرى مثل پزشک باشد و یا اینکه هم پدر و مادر با هم مشورت کنند و هم با صاحبنظران مثل پزشک مشورت نمایند.(1) از این آیه استفاده مىشود که پدر یا مادر با همه علاقه و عاطفهاى که به فرزندشان دارند خداوند اجازه نمىدهد در امر تربیت و پرورش فرزندشان استبداد به خرج دهند بلکه باید با هم یا با دیگران مشورت کنند. و بعد از مشورت آنچه را که مصلحت است تصمیمگیرى نمایند.
4- سوره زمر آیه 18 مىفرماید: «فبشّر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه؛ پس بندگان مرا که سخن را مىشنوند و نیکوترین را پیروى مىکنند بشارت ده.»
مرحوم علامه طباطبایى مىنویسد، آیه «و امرهم شورى بینهم» از نظر من نزدیک به آیه فوق مىباشد(2) زیرا شورا و مشورت براى رسیدن به آراء نظریههاى خوب یا بهترین آراء و نظریه هاست و در این آیه هم مىفرماید:بندگان خدا سخن را مىشنوند و بهترین را انتخاب و پیروى مىکنند.
روایات و احادیث اسلامى به عنوان دومین منابع دین، شورا و مشاوره را مورد تأکید قرار داده و از مسلمین خواسته است در امور از استبداد رأى و تک روى پرهیز نموده و با دیگران مشورت نمایند در غیر این صورت رأى او بى ارزش بوده و موجب هلاکت و نابودى مىگردد. على (ع) فرمود: «لارأى لمن انفرد به »(3)و فرمود: «لاتستبد برأیک فمن استبد برأیه هلک».(4)
پیامبر اسلام مشورت را یکى از اسباب حیات جامعه و ترک آن را یکى از اسباب مرگ جامعه معرفى کرده است «اذا کان امرائکم خیارکم و اغنیاءکم سمحا ئکم و امرکم شورى بینکم فظهر الارض خیرلکم من بطنها و اذاکان امرائکم شرارکم و اغنیائکم بخلائکم و لم یکن امرکم شورى بینکم فبطن الارض خیرلکم من ظهرها».(5)
مشاوره موجب رشد اندیشه و تفکر در جامعه اسلامى و مشارکت مردم در سرنوشت خویش، سبب تحکیم پیوندهاى اجتماعى و تقویت روحیه مسئولیت پذیرى و مشارکت در امور و از بین رفتن روحیه بى تفاوتى و انزواگرایى مىگردد.
مهمترین جنبه یک حکومت مردمى بودن آن است که نقش پشتوانه را اجراء مىکند و مردم با اعتبار یافتن و شرکت در امور نقش واقعى خود را مىیابند و لذا در قرآن خطاب به پیامبر(ص) فرمود: «یا ایها النبى حسبک اللّه و من اتبعک من المؤمنین»(6) اى پیامبر خداوند و مؤمنان که از تو پیروى مىکنند براى حمایت تو کافى است و با کمک آنان مىتوانى به هدف خود نائل شوى. یکى از راههاى مشارکت مردم در امور در قالب مشاوره با آنهاست و لذا مشارکت در قالب مشورت پشتوانهاى بس عظیم براى هر نظامى است، على(ع) فرمود: «لامظاهرة اوثق من المشارة»(7) هیچ پشتیبانى مطمئنتر از مشورت نیست.
به لحاظ این که مشاوره با صاحب نظران و عاقلان باعث دریافت حقیقت و دورى از خطاء و لغزش است على (ع) فرمودند: «الاستشارة عین الهدایة و قد خاطر من استغنى برأیه»(8) مشورت عین هدایت است و کسى که تنها به فکر خود اکتفا کند خویشتن را به خطر انداخته است.
جامعهاى که فاقد سنت مشورت است در تب و تاب خود محوریها و خودسریها مىسوزد و دچار عدم تعادل مىشود و لذا براى سلامت در تصمیمگیرىها پیامبر اسلام (ص) فرمود: «من اراد امراً فشاور فیه و قضى هدى لارشد الامور»(9) هر کس تصمیم به اجراى کارى گیرد و سپس براى آن مشورت کند و انجام دهد به بهترین راه دست یافته است. على (ع) فرمود: «اذا عزمت فاستشر»(10)هر گاه عزم کارى کردى مشورت کن مشورت کردن مایه پشت گرمى و رسیدن به حق و دورى از خطاء و لغزش و در نتیجه دورى از ندامت و پشیمانى است. على(ع) فرمود: «شاور ذوى العقول تأمن الزّلل و الندم »(11)با صاحبان خرد مشورت کن تا از لغزشها و پشیمانیها ایمن گردى.
سیره و سنت پیامبر هم بر همین اصل استوار بود تا آنجایى که در احادیث آمده است پیامبر اسلام زیاد با اصحاب مشورت مىکرد.(12) و از ابوهریره نقل شده است که گفت: هیچکس را ندیدم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحاب خود مشورت نماید.(13)
نمونههایى از مشورت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)
پیامبر همانطوریکه از طرف خداوند مأموریت یافت تا با مردم مشورت کند سیره عمل آن حضرت نیز حکایت از مشورت آن حضرت مىکند امام رضا(ع) مىفرماید: «انّ رسول الله (ص) کان یستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید»(14) رسول خدا با اصحابش مشورت مىکرد سپس بر آنچه که اراده مىکرد تصمیم مىگرفت. از این روایت استفاده مىشود که سیره مستمر و همیشگى پیامبر مشورت با مردم بود و لذا نمونه هایى از مشورتهاى آن حضرت به اشاره بیان مىشود.
1- پیامبر در جنگ بدر در سه مورد مشورت کرد.
اول: درباره اصل جنگ با اصحاب مشورت کرد. پس از اظهار نظر از طرف افراد، پیامبر براى جلب نظر انصار فرمود: «اشیروا علىّ یا ایها الناس» اى مردم نظر مشورتى خود را بیان کنید. سعدابن معاذ انصارى سخنانى گفت که پیامبر اکرم پس از شنیدن آن بلافاصله دستور حرکت صادر کرد.(15)
دوم: در انتخاب و تعیین موضع نبرد با اصحاب مشورت کرد.
سوم: درباره اسیران جنگ بدر با اصحاب مشورت کرد.(16)
2- در جنگ احد پیامبر شورایى تشکیل داد و از نحوه برخورد با لشکر قریش مشورت کرد و در نهایت برخلاف نظر خود که خروج از مدینه را نمىپسندید تسلیم نظر کسانى شد که نظر به خروج از مدینه را داشتند.(17)
3- در جنگ احزاب پیامبر براى مقابله با سپاه عظیم مشرکان در دو مورد مشورت کرد اول: در کیفیت رویارویى با دشمن مشورت کرد که سلمان فارسى در این مجلس پیشنهاد حفر خندق را داد و پیامبر رأى او را اخذ کرد و دستور حفر خندق را صادر کرد.(18)
دوم: قبایلى به انگیزه مادى در جنگ شرکت کرده بود نظر این بود که در قبال پرداخت یک سوم میوههاى مدینه با آنها صلح نماید ولى پیامبر بعد از دریافت صلحنامه و امضاء آن با اصحاب مشورت کرد که سعد ابن معاذ و سعد ابن عباده نظر به رد صلح دادند پیامبر نظر آنان را پذیرفت و به آن عمل کرد.
4- در پیکارهاى بنى قریظه و بنى نضیر در برخورد با یهود مدینه مشورت صورت گرفت.(19)
5 - در ماجراى حدیبیه پس از آنکه مشرکان مانع ادامه حرکت کاروان زیارتى مسلمانان به سوى مکه شدند، رسول خدا با یاران به مشورت پرداخت، در مقام مشورت گفتند: ما براى زیارت آمدهایم نه براى جنگ که در نتیجه منجر به صلح با قریش شد.(20)
6- در جنگ خیبر براى انتخاب منزلگاه مناسب با اصحاب مشورت نمود که براساس نظر حباب ابن منذر عمل کرد و محل استقرار نیرو را تغییر داد.
7- هنگام فتح مکه زمانى که رسول خدا شنید ابوسفیان به اردوگاه مىآید مشورت کرد.
8 - در غزوه طائف پس از محاصره دشمن درباره ماندن و ادامه محاصره مشورت صورت گرفت.(21)
9- در غزوه تبوک نیز آن حضرت با اصحاب خود مشورت کرد.(22)
10- درباره اسیران هوازن با اصحاب مشورت فرمود.
11- در ماجراى تهمت به عایشه، با على(ع) و زیدبن حارثه مشورت کرد و سرانجام نظر على را ترجیح داد.(23)
12- در اعزام افراد براى اداره امور یک منطقه و فرماندارى و حکومت بخشى از مناطق تحت اداره مسلمانان مشورت مىکرد.(24)
رسول خدا نه تنها خود پاى بند این اصل بود بلکه به اصحاب و تربیت یافته گان مکتب خود سفارش مىکرد که به این اصل پایبند باشند.
نمونهاى از مشورت در زندگى امامان معصوم(ع)
1- على (ع) هنگامى که مىخواست به شام برود با مهاجرین و انصار مشورت کرد.(25)
2- امام صادق با فضیل بن یسار یکى از اصحاب خود مشورت مىکند، فضیل مىگوید: مانند من طرف مشورت تو واقع مىشود. حضرت فرمود:وقتى کسى با تو مشورت کرد نظر بده.(26)
3- امام هفتم (ع) با اهل بیت و شیعیان خود مشورت مىکند.
موسىبن مهدى موسى ابن جعفر(ع) را تهدید کرد. على بن یقطین آن حضرت را در جریان امر قرار داد حضرت اهل بیت و شیعیان خود را جمع کرد و از آنها در مورد کیفیت رویارویى با این خبر مشورت کرد.(27)
4- امام هفتم با غلام سیاه خود مشورت کرد با اینکه عقل و اندیشه آن حضرت برترین اندیشه بود، فردى گفت آیا مثل شما عاقلى با غلامى مشورت مىکند حضرت فرمود: خداوند حق را بر زبان او مىگشاید و آشکار مىسازد.(28)
5 - امام رضا(ع) با یکى از اصحاب خود مشورت کرد. طرف به امام گفت آیا مثل تو مانند من مشورت مىکند. امام با حالت غضب فرمود: پیامبر پیوسته با اصحاب خود مشورت مىکرد.(29)
6- امام جواد(ع) از على بن مهزیار خواست که با فردى مشورت کند و نظر او را در مورد چگونگى رویارویى با سلطان و اینکه در شهر او چه چیزى رواست دریافت کند زیرا مشورت مبارک است.(30)
علاوه بر اینها در دوران حکومت خلفاى راشدین به تأسى از پیامبر آنها با على(ع) مشورت مىکردند و بعد از دریافت نظر آن حضرت، از او پیروى مىکردند که نمونههاى آن عبارتند:
1- مشورت در فتح ایران.(31)
2- مشورت در فتح بیت المقدس.(32)
3- در تعیین مبدأ تاریخ اسلام.(33)
با دقت در مجموعه آنچه که در متون و منابع دین آمده است روشن مىشود که شورا در معارف اسلامى از جایگاه و اهمیت ویژهاى برخوردار است.
1- شورا فضیلتى انسانى است زیرا اهل مشورت از طرفى از استبداد و خودکامگى و انحصارطلبى که عامل سقوط انسانیت است بدورند و از سویى به شخصیت دیگران اعتراف مىنمایند.
2- شورا راه صحیح براى رسیدن به حقیقت و دریافت بهترین نظریه هاست.
3- نماد مساوات انسانى و آزاداندیشى است.
4- اعتقاد به حق مشارکت براى افراد جامعه با نظارت کردن و انتقاد نمودن است.
5 - راهى به سوى وحدت امت اسلامى از طریق ایجاد احساس مسئولیت در مردم.
6- دوراندیشى و محکم کارى در امور را به همراه دارد.
با توجه به اهمیت شورا در اسلام و نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى انسان لازم است به چند مطلب بپردازیم.
شورا در لغت و اصطلاح
شورا در لغت به معنى مشورت کردن و رأى زدن است و در عربى در چیدن عسل از خانه زنبور عسل، ریاضت دادن اسبان تا سوار شوند بر آنها در وقت فروش و آزمایش، فربه شدن و هویدا کردن استعمال شده است.(34)
در مقاییس اللغه در اصل به معنى ابداء و اظهار چیزى و گرفتن چیزى استعمال شده است بعد مىگوید: «فکان المستشیر یاخذالرأى من غیره» مستشیر رأى خود از دیگرى دریافت مىکند و در مفردات هم آن را به اخراج عسل از کندو معنى کرده است سپس مىگوید: «التشاور و المشاورة و المشورة استخراج الرأى بمراجعة البعض الى البعض من قولهم شرت العسل اذا اتخذته من موضعه و استخرجته منه» یعنى تشاور و مشاوره و مشورت به معنى استخراج رأى و نظر از از طریق مراجعه به دیگران است که از گفتار آنان در دریافت عسل از جایش و استخراج آن از کندو اقتباس شده است.(35) بنابراین شورا در اصل به معنى مکیدن زنبور از شیره گلها است. و کسى که با دیگران مشورت مىکند آراء نظرات آنان را دریافت مىکند و همانطوریکه زنبور عسل با تلاش و جستجو گلها و گیاهان مناسب را شناسایى و سپس شیره آنها را مىمکد پس از آن در درون خود آن را پالایش و سپس به صورت عسل شیرین خارج مىسازد و انسان از آن استفاده مىکند، انسانها نیز افراد واجد شرائط را شناسائى و با آنها رأى زنى کرده و آراء آنان را بیابند و سپس با مقایسه بین آنها بهترین رأى را جذب و بکار ببندد. و لذا در تعریف اصطلاحى شورا و مشورت گفتهاند: آگاهى از رأى کارشناسان براى رسیدن به بهترین نظریه و رأى، نظرى که به صواب و حق نزدیک باشد.(36)
حضرت على (ع) در سفارشاتش به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود: «اضمم آراء الرجال بعضها ببعض ثم اختر اقربها من الصواب و ابعدها من الارتیاب...خاطر بنفسه من استغنى برأیه و من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء».(37)آراء دیگران را با همدیگر ضمیمه کن سپس بهترین آنها را که به صواب و درستى نزدیکتر و از باطل و خطاء دورتر است انتخاب کن زیرا کسى که خود رأى باشد در معرض خطر است و کسى که از آراء دیگران استقبال کند موارد خطاء را مىشناسد.
موضوع و قلمرو شورا
بعد از بیان اهمیت شورا و معنا و ماهیت آن به تبیین قلمرو و موضوع شورا مىپردازیم. براى بیان قلمرو شورا باید اولاً بدانیم هدف شورا چیست و ثانیاً مراد از امر در قرآن چه مىباشد؟ آیا مقیّد و محدود است یا مطلق و اگر محدود است به چه چیزى محدود است و ثالثاً شرائط مشاور چیست؟ و رابعاً آیا شورا موضوعیت دارد یا طریقت دارد یعنى آیا شورا براى رسیدن به معرفت و آگاهى است و لذا در تصمیمگیرى مؤثر است یا احترام به حق دیگران است و تصمیم با مدیر است گرچه مخالف نظر دیگران باشد.
هدف شورا
با توجه به آنچه که در اهمیت شورا و ماهیت شورا گفته شد هدف شورا به طور کلى دو چیز است:
1- اجتناب از خودمحورى و استبداد رأى و خودکامگى و انحصارطلبى و در نتیجه از پیامدهاى آن از قبیل از دست دادن ارزشهاى انسانى، ندامت و لغزش بدور بودن.
2- رسیدن به معرفت و آگاهى و غنا بخشیدن به اندیشه و فکر در پرتو تضارب آراء و دستیابى به توافق جمعى.
و لذا در تفاسیر قرآن در اینکه چرا پیامبر(ص) با اینکه از منبع وحى حقایق را دریافت مىکرد مأمور به مشورت شد وجوهى ذکر کردهاند که همه آنها به این دو هدف بر مىگردد. آنها عبارتند از:
1- مشاوره براى شخصیت دادن به افراد
2- براى رشد فکرى مردم
3- براى اینکه مردم بدانند حکومت او استبدادى نیست
4- براى اینکه خلق خدا بدانند نزد خدا احترام دارند
5 - براى اینکه نظر خواهى از دیگران عادیست
6- براى اقتداء و تأسى امت به حضرت
7- براى آزمایش افراد و اینکه افراد صاحب نظر و عاقل تشخیص داده شوند
8 - براى استفاده از تأیید مردم و توافق جمعى
9- در صورت شکست انتقاد بىجا نکنند
10- براى آگاهى مشورت شوندگان به اینکه نظر صحیح کدام است.(38)
آیا شورا موضوعیت دارد یا طریقیت
با توجه به اهداف شوراء روشن مىشود که شورا هم موضوعیت دارد و هم طریقیت دارد توضیح مطلب اینکه: گاهى هدف شورا دست یابى به واقعیت و کم کردن خطا در اندیشه و عمل است این نوع مشورت طریقى است و براى کسى مطلوب است که خود متحیّر و از واقعیت بى اطلاع مىباشد و براى خروج از تحیّر و اطلاع از واقع باید مشورت کرد. که در این صورت مشورت مقید به عدم علم به واقعیت و حقیقت است و لذا باید افرادى را به عنوان مشاور انتخاب کند که نسبت به موضوع تخصص و آگاهى داشته باشند این نوع مشورت است که در تصمیمگیرى مؤثر است.
گاهى هدف مشورت رعایت حقوق دیگران یعنى مشورت شوندگان و دست یابى به واقعیت مقصود اصلى نیست، این نوع مشورت خود موضوعیت دارد یعنى مشورت به این دلیل است که رعایت حقوق دیگران و احترام به آنهاست، در واقع مشورت شونده حقى به گردن مشورت کننده دارد که باید آن حق را دریافت کند. لذا مشورت کننده چه عالم باشد و چه نباشد باید با او مشورت کرد گرچه در تصمیمگیرى مؤثّر نباشد.
گاهى هدف مشورت هم دستیابى به واقع است و هم رعایت حقوق دیگران مىباشد که در واقع جمع بین دو جهت طریقت و موضوعیت است به این بیان که تشکیل شورا در روند تصمیمگیرى به هدف دستیابى به واقع و حقیقت از حقوق مردم محسوب مىشود از آیات و روایات استفاده مىشود هر دو جهت مورد نظر است.
کلمه امر و مراد از آن
با توجه به اینکه در قرآن کریم شورا به کلمه امر قرین گردیده است چه آنجا که خطاب به پیامبر است «وشاورهم فى الامر» و چه آنجایى که ویژگى جامعه مؤمنان مطرح مىشود «و امرهم شورى بینهم» لازم است بدانیم مراد از کلمه امر چیست؟ عموم مفسران عامه و خاصه مىگویند: امرى که در این آیات به کار رفته مقیّد است به مواردى که وحى در آن نازل نشده باشد و لذا در مواردى که از او امر و نواهى الهى و فرامین پیامبر خارج باشد جاى مشورت است و در نتیجه در همه شؤون و ابعاد زندگى چه فردى باشد و چه اجتماعى مىتوان مشورت کرد. صاحب المنار مىنویسد: فرمان مشورت در همه امور مربوط به سیاست امت و مصالح دنیوى آنها را در بر مىگیرد. وى سپس مىگوید: مراد از امر امور دنیوى است که حکومت قائم به آن است نه امر دینى محض که مدار آن وحى است. سرّ مسئله را این چنین بیان مىکند، اگر مسائل دینى مانند عقاید و عبادات و حلال و حرام مورد مشورت قرار گیرد از دین بودن خارج و خصلت بشرى به خود مىگیرند در حالى که دین الهى است، و نظر کسى در آن دخیل نیست و از اصحاب پیامبر زمانى نظر خود را به آن حضرت عرضه مىکردند که اطمینان پیدا کنند در آن مورد وحى وجود ندارد.(39)
مرحوم علامه طباطبایى مىنویسد: اگر در حدود شرعى مشورت روا باشد تشریع و شریعت لغو خواهد شد.(40)
قرآن هم مؤید این مطلب است زیرا هم به پیامبر مىگوید: باید بر اساس فرمان خدا حکومت کنى «انّا انزلنا الیک الکتاب لتحکم بین الناس بما اریک اللّه»(41) ما این کتاب را به حق برتو نازل کردیم تا به آنچه که خداوند به تو آموخته در میان مردم حکومتى کنى. از این آیه استفاده مىشود که رسول خدا موظف است بر اساس فرمان خدا حکومت کند، درباره عموم مؤمنان هم مىفرماید: «و ما کان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً»(42) هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارند که هرگاه خدا و پیامبرش دستورى دادند از پیش خود اختیارى داشته باشند و هر کس نافرمانى خدا و رسول او را پیشه سازد در گمراهى آشکار به سر مىبرد.
نویسنده کتاب دراسات فى ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه مىنویسد: گرچه لفظ امر به حسب لغت و مفهوم همه شؤون فردى و اجتماعى اعم از سیاسى اقتصادى و فرهنگى و دفاعى را شامل مىشودو مشورت در همه این مسائل حتى امور فردى مهم و پسندیده است اما متبادر از امر و قدر متیقن آن همان مشورت در مسائل حکومتى و اداره امور جامعه است که از مهمترین آنها مسئله جنگ و دفاع است.(43)
مرحوم نائینى(ره) مىنویسد: دلالت کلمه (فى الامر) که مفرد محلّى و مفید عموم اطلاقى است بر اینکه متعلق مشورت مقررّه در شریعت مطهّره کلیه امور سیاسیه است هم در غایت وضوح است و خروج احکام الهیه از این عموم از باب تخصص است نه تخصیص.(44)
با توجه به آنچه استفاده مىشود قلمرو شورا مواردى است که وحى در آن وارد نشده باشد و شریعت در آن رابطه فاقد حکم باشد ولى در امورى که خدا و پیامبر در آن حکمى ندارند مىتوان مشورت کرد.
شرائط مشاور
یکى از مطالبى که در تعیین قلمرو شورا مؤثر است شرائطى است که از متون اسلامى براى مشاور ذکر شده است، در اینکه اعضاى شورا باید واجد چه صفاتى بوده و از چه اوصافى بر کنار باشند و اگر فاقد این اوصاف باشند نمىتوانند در امور مسلمین اظهار نظر نمایند مىتوان قلمرو شورا را مشخص کرد، شرائط مشاوران دو دسته ثبوتى و سلبى هستند.
صفات ثبوتى مشاوران
1- اسلام: اولین شرط عضویت در شورا که موضوع آن رسیدگى به امور مسلمین است مسلمان بودن است زیرا یکى از حدودى که در شورى باید رعایت شود راز دارى است خدا فرموده است غیر مسلمان را بطانه و همراز نگرید «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونکم لایألونکم خبالاً ودّوا ما عنتم»(45)
اى کسانى که ایمان آوردهاید محرم اسرارى از غیر خود انتخاب نکنید آنها از هر گونه شر و فساد درباره شما کوتاهى نمىکنند، آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.
2- تعقل: پیشوایان حق سفارش کردهاند که با انسانهاى عاقل مشورت کنید نه افراد کم خرد رسول خدا(ص) فرمود: «استرشدوا العاقل ولاتعصوه فتندموا»(46) با انسان عاقل مشورت کنید و او را نافرمانى نکنید که پشیمان مىشوید. و باز فرمود: «مشاورة العاقل الناصح رشدٌ و یمن و توفیق من اللّه فاذا اشار علیک العاقل الناصح فایاک و الخلاف فانّ فى ذلک العطب»(47) مشورت با انسان عاقل خیرخواه رشد و برکت و توفیق الهى است پس هرگاه انسان عاقل خیرخواه نظر مشورتى داد از مخالفت با آن بپرهیز که سختى بدنبال خواهد داشت و لذا مشورت با زنان عاقل مورد توجه قرار گرفته است.
على(ع) فرمود: «ایاک و مشاورة النساء الامن جربت بکمال عقل»(48) از مشورت با زنان اجتناب کنید مگر آنکه کمال عقلانى او به ثبوت رسیده باشد.
3- تقوى
پیامبر خدا(ص)فرمود: با اهل تقوا و پرهیزکارى مشورت کنید: «شاور المتقین الذین یؤثرون الآخرة على الدنیا و یؤثرون على انفسهم فى امورکم.»
با متقین مشورت کنید که آنها کسانى هستند که آخرت را بر دنیا ترجیح مىدهند و کارهاى شما را بر امور خویش مقدّم مىدارند.
4- تجربه
مشورت با کسانى که اهل تجربه هستند مىتواند انسان را از خطاها مصون و به راه صحیح رهنمون باشد و لذا یکى از شرائط مستشار تجربه است. على علیه السلام فرمود: «افضل من شاورت ذوى التجارب»(49) برترین کسى که با وى مشورت مىکنى باید داراى تجربهها باشد. امام صادق(ع) فرمود: «شاور فى امورک مما یقتضى الدین من فیه خمسة خصال، عقل و حلم و تجربة و نصح و تقوى فاستعمل الخمسة و اعزم و توکل على اللّه فان ذلک یؤدیک الى الصواب.»(50)
در کارها با کسانى مشورت کن که داراى پنج خصلت باشند، عقل، حلم و بردبارى، تجربه، نصح و خیرخواهى، تقوى این پنج خصلت را به کارگیر و تصمیم بگیر و بر خدا توکّل کن که این کار تو را به حق مىرساند.
على علیه السلام فرمود: «خیر من شاورت ذووى النهى و العلم و اولواالتجارب و الحزم»(51) بهترین کسى که با او مشورت کنى صاحبان خرد و اندیشه و خداوندان تجربهها و دوراندیشى هستند.
5 - علم
یکى از شرائط مشاوران آنست که عالمان صالح باشند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «شاور و العلماء الصالحین فاذا عزمتم على امضاء ذلک فتوکّلوا على اللّه»(52) با علماى صالح مشورت کنید و چون تصمیم بر اجراى آن گرفتید به خدا توکّل کنید.
6- حلم 7- نصح 8 - حزم 9- راز دار بودن
صفات سلبى مشاوران
صفات منفى مشاوران عبارت است: 1- جبن و ترسو بودن 2- بخیل 3- حریص 4- استبداد رأى 5 - حماقت و سفاهت 6- تلوّن 7-جهل 8 - دروغگویى...
على (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر فرمود: «ولاتدخلنّ فى مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر و لاجباناً یضعفک عن الامور و لاحریصاً یزین لک الشرّه فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتّى یجمعها سوءالظن باللّه».(53)
بخیل را در مشورت دخالت مده زیرا که تو را از احسان منصرف مىکند و از نیازمندى مىترساند، با افراد ترسو مشورت مکن زیرا در کارها روحیهات را ضعیف مىکند حریص را مشاور انتخاب نکن که حرص را با ستمگرى در نظرت زینت مىدهد. بخل و ترس و حرص غرایز و تمایلات مختلفى هستند که از بدگمانى به خدا سرچشمه مىگیرد.
با توجه به مطالبى که تا کنون گفته شد مطالب ذیل استنتاج مىشود:
1- موضوع شورا فقط فرد نیست انسان فقط در مصالح فردى ملزم به مشورت باشد بلکه جامعه هم موضوع شورا است که در همه شؤون اجتماعى باید مشورت کرد.
2- در تمام سطوح مدیریت چه مدیریت کلان و چه مدیریت عالى و چه میانى و خدماتى باید کارها را با مشورت انجام دهند چنانکه پیامبر اکرم(ص) به عنوان مدیر کلان و عالى جامعه و به عنوان زعیم و رهبر سیاسى از طرف خدا مأمور شده بود که مشورت کند و هم سیره عملى آن حضرت بر مشورت در همه شؤون زندگى استمرار داشت و لذا مدیران به عنوان ادامه دهندگان زعامت و رهبرى آن حضرت باید به آن عنایت داشته و در همه کارها مشورت نمایند.
3- همه امورى که به مصالح مسلمین مربوط مىشود در قلمرو شورا قرار گیرد.
4- شورا در نظام اسلامى محدود است اولاً به امورى که حکمى از طرف خداوند و رسول او در آن وارد نشده باشد و لذا جامعه اسلامى حق به شور گذاشتن احکام صریح اسلامى و فرامین پیامبر خدا را ندارد و ثانیاً افرادى که به عنوان مشاور برگزیده مىشوند از شرائط و ویژگىهایى برخوردار باشند که برخى از آنها از صفات ثبوتى که باید آنها را داشته باشند و برخى از صفات سلبى هستند که باید از آن برکنار باشند.
پىنوشتها: -
1. شورى در قرآن و حدیث، ص47و48.
2. تفسیر المیزان، ج18.
3. بحار ج72، ص 105.
4. غررالحکم، ج 6، ص 296.
5. تحف العقول، ص 26.
6. سوره انفال، آیه 64.
7. محاسن برقى، ص 601.
8. بحار، ج72، ص104.
9. الدرالمنثور، ج 6، ص 10.
10. غررالحکم، ج 1، ص 275.
11. غررالحکم، ج 4، ص 179.
12. تفسیر الحلالین، ص 82.
13. سنن بیهقى، ج 7، ص 45.
14. محاسن برقى، ص 601.
15. المغازى، ج 1، ص 48.
16. مسند احمد، ج 3، ص 243.
17. سیره ابن هشام، ج 3، ص 66، مغازى، ج1،ص209.
18. المغازى، ج 1، ص 444.
19. سنن بیهقى،ج 9، ص 218.
20. تفسیر ابن کثیر، ج1، ص220.
21. سیره حلبى، ج3، ص 161.
22. فتح البارى، 10/82 -83.
23. مسند احمد، ج1، ص95.
24. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 49.
25. نهج السعاده، ج 2، ص 92.
26. محاسن برقى، ص 601.
27. شورا در قرآن و حدیث، ص 62.
28. محاسن برقى، ص 602.
29. وسائل الشیعه، ج8، ص 428.
30. همان.
31. خطبه 146، نهج البلاغه.
32. ثمرة الاوراق، در حاشیه المستطرف، ج2، ص 15.
33. شرح ابن ابى الحدید، ج 3، ص 113.
34. فرهنگ معین، ج 2، ص 2085.
35. مفردات راغب، ص 350.
36. الشورى و اثرها فى الدموقراطیه.
37. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 385و388.
38. شورى در قرآن و حدیث، ص 31 و 36.
39. تفسیر المنار، ج 4، ص 199 و 200؛ تفسیر کشاف، ج 1، ص 432 ؛ صفوة التفاسیر، ج 1، ص 240؛ مجمع البیان، ج 1، ص 527 و ج 9، ص 33 ؛ زاد المسیر،ج 2، ص 48؛ الاساس فى العشیر، ج 2، ص 916؛ القرآن و العقل، ج 1، ص 264.
40. المیزان، ج 4، ص 58.
41. سوره نساء، آیه 105.
42. سوره احزاب، آیه 36.
43. دراسات فى ولایة الفقیه، ج 2، ص 33.
44. تنبیه الامه و تنزیه المله، ص 53.
45. سوره آل عمران، آیه 118.
46. بحارالانوار، ج 72، ص 100.
47. بحارالانوار، ج 88، ص 254.
48. همان، ج 100، ص 253.
49. شورى در قرآن و حدیث، ص 82.
50. غررالحکم، ج 1، ص 205.
51. شورى در قرآن و حدیث، ص 87.
52. همان، ص 83.
53. همان، ص 82.