درآمدى بر سیره اقتصادى معصومین(ع)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یکى از آموزههاى مهم و اساسى براى پیشرفت و سعادت فرد و اجتماع اشتغال به کار و فعالیّتهاى اقتصادى است.
مکتب حیات بخش اسلام جهت نیل به اهداف مادى و معنوى، انسان را به تلاش مفید و سازنده ترغیب مىنماید و مىفرماید:
«و ان لیس للانسان الّا ما سعى؛(1) انسان بدون کار و کوشش از چیزى بهرهاى نمىبرد.»
با نگاهى به سیره معصومین(ع) در مىیابیم که تلاش و پرداختن به فعالیتهاى اقتصادى از برجستهترین ویژگىهاى آن بزرگواران(ع) است. آنان با این روش درس بزرگى و عزّت نفس به پیروان راستین خود آموختهاند. این نوشتار نگاهى کوتاه به جنبه کار و فعالیتهاى اقتصادى در زندگى پیشوایان معصوم(ع) دارد.
ارزش کار
کار و تلاش رمز بقاى یک جامعه است. در سیره پیشوایان معصوم(ع) فعالیّتهاى اقتصادى افراد ارزش بالایى دارد. آن بزرگواران کارگران و تولید کنندگان را بسیار تشویق مىکردند سیره عملى پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) این بوده است که بار زندگى خود را شخصاً به دوش مىکشیدند و هیچگاه براى تأمین ضروریات زندگى، خود را وابسته به دیگران نمىکردند، این امر بیانگر نوع نگرش آن برگزیدگان به دنیا و رابطه آن با آخرت است و بر اندیشههاى انحرافى زهد مآبانه که کار و تولید را با کمالات معنوى و مصالح اخروى در تضاد مىدانستند و یا افکار باطل ارباب مآبانه که کار را وظیفه افراد پست و پایین جامعه مىدانستند، خط بطلان مىکشد.
«انس بن مالک» مىگوید: هنگامى که رسول خدا(ص) از جنگ تبوک بر مىگشت، «سعد انصارى» - یکى از کارگران مدینه - به استقبال آن حضرت آمد. وقتى پیامبر(ص) با او دست داد، احساس کرد که دستان وى زبرو خشن است! نبىمکرّم(ص) سؤال کرد: چرا دستان تو این قدر خشن و زبر است؟ عرضه داشت: یا رسول اللّه! این خشونت و زبرى دستان من به خاطر کارکردن با بیل و طناب است تا مخارج خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر(ص) دستان او را بوسید و فرمود: این دستى است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد.(2)
وقتى ابعاد گوناگون شخصیتى همچون حضرت على(ع) را مورد مطالعه و بررسى قرار مىدهیم، مىبینیم که ایشان در عین حال که زاهدترین فرد زمان خود است، فعّالترین آنها نیز هست. شهید آیت اللّه مطهرى(ره) مىگوید: «شخصیت على(ع) شخصیّتى جامع الاضداد است. وقتى خلوت شب فرا مىرسد، هیچ عارفى به پاى او نمىرسد و روز که مىشود گویى این آدم آن آدم نیست. با اصحابش که مىنشیند چنان چهرهاش باز و خندان است که از جمله اوصافش این است که همیشه قیافهاش باز و شکفته است.»(3)
امام موسى بن جعفر(ع) به یکى از یارانش که کاسب و فروشنده بود، فرمود: «اغد الى عزّک؛(4) صبح زود به سوى عزّت و سربلندى خود بشتاب» منظور آن حضرت همان کسب و تجارت است عزّت انسان در سایه تلاش او در جهت تولید به دست مىآید.از این رو پیشوایان معصوم(ع) با تمام مشکلات و مسؤولیتهاى طاقت فرساى اجتماعى، سیاسى و فرهنگى در عرصه کار و تلاشهاى اقتصادى کوشا و فعّال بودند و در کنار کارگران و غلامان به کار و تولید مىپرداختند.
نکوهش افراد تنبل
بیکارى نه تنها ضربه اقتصادى به فرد و جامعه مىزند، بلکه ضرر و خطر بزرگتر آن متوجه آسیبهاى روحى و روانى فرد مىشود، زیرا انسان را از لحاظ حیثیّت و شخصیّت واقعى تنزّل مىدهد و او را از خوشبختى و سعادت محروم مىسازد.
در مکتب حیات بخش اسلام انسانى که صاحب حرفه است و از دست رنج خود مخارج خانوادهاش را تأمین مىکند، جایگاه والایى دارد: «انّ اللّه یحبّ المحترف الامین»(5) و بر عکس آن کسى که توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر دیگرى تحمیل مىکند، ملعون خوانده مىشود.
رسول گرامى اسلام(ص) در گفتارى حکیمانه افراد تنبل را مورد نکوهش و سرزنش قرار داده و مىفرماید: «ملعونٌ ملعونٌ من القى کلّه على النّاس ملعونٌ ملعونٌ من ضیّع من یعول؛(6)ملعون است ملعون است! کسى که بار زندگى خود را به گردن مردم بیندازد. ملعون است ملعون است! کسى که خانوادهاش را در اثر ندادن نفقه ضایع و تباه کند.»
امام محمد باقر(ع) در نکوهش بیکارى و تنبلى مىفرماید: «ایّاک و الکسل و الضجر فانّهما مفتاح کلّ شرّ من کسل لم یؤدّ حقّاً و من ضجر لم یصبر على حقٍّ؛(7) به پرهیز از کاهلى و افسردگى، زیرا این دو کلید تمام بدى هاست. آدم تنبل حقّش را نمىتواند به دست آورد و آدم افسرده حال نمىتواند در کار حق بردبارى ورزد.»
آن بزرگوار باز هم در مذمّت تنبلى خاطرنشان نمودهاند که: «انّى لابغض الرّجل ان یکون کسلان عن امر دنیاه و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل؛(8) همانا من دشمن مىدارم فردى را که در کارهاى خوب زندگى دنیوىاش تنبل است؛ زیرا هر کس در کار دنیوى کاهلى کند، نسبت به کار آخرتش کاهلتر خواهد بود.»
تلاش در عرصه تولید
با مطالعه در رفتارهاى اقتصادى پیشوایان معصوم(ع) مىتوان به اصول کلى در زمینه تولید دست یافت. آنان نه تنها خود علاقه زیادى به کارهاى تولیدى و اقتصادى داشتند، بلکه با استفاده از فرصتهاى مناسب براى شکوفایى نیروهاى درونى و استعدادهاى نهفته افراد زمینه سازى مىنموده و از این طریق در آنان انگیزه تولید و کسب درآمد را تقویت مىکردند.
تأکید آن بزرگواران بر تولید بیان گر آن است که اسلام اقتصاد بر محور تولید مخصوصاً کشاورزى را بر سایر موارد ترجیح مىدهد. بررسى زندگى امام على(ع) نشان مىدهد که آن حضرت در دوران 25 سال فاصله از امور حکومتى، بیشتر وقتشان را به باغ دارى و کشاورزى و کارهایى مربوط به آن نظیر حفر چاه و قنات مىگذراندند.
اخبار و روایات متعدد تاریخى نشان مىدهد که مهمترین و اصلىترین منبع مالى امام موسى کاظم(ع) کشاورزى بوده است «على بن ابى حمزه» مىگوید: امام کاظم(ع) را دیدم که در زمین کشاورزى خود کار مىکرد و عرق مىریخت. عرض کردم: قربانت گردم! پس کارگران کجا هستند؟ فرمود: اى على! بهتر از من و پدرم در این زمین با بیل کار مىکردند. عرض کردم: آنان را معرفى نما! حضرت فرمود: رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و پدرانم همه با دست خود کار مىکردند. کشاورزى شغل پیامبران خدا و جانشینان آنان و مردان شایسته است.(9)
حمایت از تولیدکنندگان
پیشوایان معصوم(ع) علاوه بر این که خود در عرصه تولید و تلاشهاى اقتصادى پیش گام بودند، از تولید کنندگان و کشاورزان حمایت مىکردند و به آسیب دیدگان و ورشکستگان و قرض دارانى که زندگى اقتصادى آنها به دلیل مشکلات طبیعى مختل شده بود، کمکهاى فراوانى مىکردند.
امام على(ع) به تولید کنندگان و کشاورزان عنایت ویژهاى داشت. امام صادق(ع) در این باره مىفرماید: «کان امیرالمؤمنین یکتب و یوصى بفلّاحین خیراً؛(10) امیرمؤمنان همیشه به عمال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را مىنمود.»
امام موسى کاظم(ع) از کشاورزان و تولید کنندگان مدینه زیاد حمایت مىکرد، شخصى مىگوید: در نزدیکى مدینه صیفى کارى داشتم. موقعى که فصل برداشت محصول نزدیک مىشد، ملخها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده کار بودم. نشسته بودم و فکر مىکردم. ناگهان امام موسى بن جعفر(ع) را دیدم که در حال عبور از آن جا بود و مرا دید، فرمود: چرا ناراحتى؟ عرض کردم: به خاطر این که ملخها کشاورزى مرا نابود کردهاند.
حضرت فرمود: چه قدر ضرر کردهاى؟ عرض کردم: یک صد و بیست دینار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمود: یک صد و پنجاه دینار به او بده سى دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وى تحویل بده!
آن مرد مىگوید: وقتى این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین من شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا کرد، سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: از بازماندگان مشکلات محکم نگه دارى کنید.(11)
بدین سان امام به مسؤولان و افراد جامعه مىآموزد که چگونه به افراد آسیب دیده کمک کنند. حضرت موسى بن جعفر(ع) در کمک به کشاورزى که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایه، مقدار سودى که انتظار داشت به او مىپردازد، ضمن این که حمایت معنوى خود را نیز اعلام مىدارد و براى آن کشاورز دعا مىکند و با ذکر روایتى از پیامبر(ص) او را مشمول هدایت فکرى و معنوى خود قرار مىدهد.
تأمین نیازهاى محرومان
گرفتارىها و نیازمندىها به طور طبیعى ممکن است به سراغ هر انسانى بیاید. در چنین مواقعى که فرد در جامعه دچار مشکل شده و به یارى دیگران نیازمند است، انتظار دارد افراد توانا و توانمند قدمى در جهت حل مشکل وى بردارند.
اسلام نهایت کوشش و تلاش خود را به خرج مىدهد که در تمام جامعه اسلامى حتّى یک فقیر و نیازمند هم پیدا نشود، امّا بدون شک در هر جامعهاى افرادى از کار افتاده آبرومند، کودکان یتیم، بیماران و مانند اینها وجود دارند که باید به وسیله بیت المال و نیز افراد متمکن با نهایت ادب و احترام تأمین شوند.
توجه به امور معیشتى فقرا و نیازمندان جامعه در سیره پیشوایان معصوم جایگاه ویژهاى دارد.
حضرت على(ع) حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامههاى اصلاحى خویش قرار داده بود. آن حضرت(ع) در عهدنامه خویش به «مالک اشتر نخعى» به وى مأموریت مىدهد که هیچ گاه از اقشار محروم غفلت نورزد و نیازهاى آنان را تأمین کند: «...ثمّ اللّه اللّه فى الطبقة السّفلى...»(12)
امام متقین علاوه بر فرمانهایى که به کارگزاران خویش جهت تأمین اجتماعى جامعه مىدهد، خود عملاً نیز به تأمین این قشر در جامعه اقدام مىکند. آن حضرت خود را پدر یتیمان معرفى مىکند و همچون پدر با آنان رفتار مىنماید.(13)
در حدیثى آمده است که امام سجاد(ع) در شبهاى تاریک از خانه خارج مىشد و انبانى را که در آن کیسههاى درهم و دینار بود بر دوش خویش حمل مىکرد و بر در خانه فقرا مىآورد و به آنان مىبخشید. زمانى که آن حضرت به شهادت رسید و آن عطایا به مردم نرسید، تازه متوجه شدند که آورنده آن بخششها امام سجاد(ع) بوده است.(14)
«ابوهاشم جعفرى» - یکى از اصحاب خاص امام حسن عسگرى(ع) - مىگوید: از فقر و تنگ دستى به امام حسن عسگرى(ع) شکایت کردم. آن حضرت با تازیانه خود خطى برروى زمین کشید و شمشى از طلا که نزدیک پانصد اشرفى بود از آن بیرون آورد و فرمود: اى اباهاشم! این را بگیر و ما را معذوردار!(15)
«حسن بن کثیر» مىگوید: در محضر امام محمد باقر(ع) از ندارى خویش و بىتوجهى برادران شکایت کردم. حضرت خود دستور داد کیسهاى را که در آن هفتصد درهم بود، بیاورند و فرمود: اینها را خرج کن وقتى تمام شد، مرا با خبر ساز.(16)
«صفوان بن ساربان» مىگوید: در محضر امام صادق(ع) بودم. مردى از اهالى مکه به نام «میمون» نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: کرایه راه سفر تمام شده، نیاز به کرایه دارم. امام بىدرنگ به من فرمود: برخیز و به کار برادرت رسیدگى کن. برخاستم و به حل مشکلات او پرداختم. خداوند کمک کرد و نیاز او بر طرف شد. در این هنگام به محضر امام صادق(ع) رسیدم، از من پرسید: در مورد نیاز و مشکل برادرت چه کردى؟ عرض کردم به یارى خدا مشکل او حل شد. آن حضرت فرمود: آگاه باش! که حتماً برادر دینیت را یارى کنى. این کار در نزد من محبوبتر و بهتر از آن است که یک هفته خانه کعبه را طواف نمایى.(17)
اعتدال و قناعت در مصرف
حد مطلوب بهره مندى و استفاده از نعمتهاى الهى آن است که همراه با رعایت اعتدال و به قدر کفاف باشد. اعتدال و قناعت در مصرف موجب بقاى نعمت و پدید آورنده زمینه مناسبى براى رشد صفات و کمالات معنوى در انسان است.
از جمله آموزههاى سیره معصومین(ع) این است که انسان تولید و انفاق زیاد داشته باشد ولى در مصرف شخصى به حداقل قناعت نماید. روحیه تولید و تلاش در سیره آن بزرگواران چنان است که تولید را براى ارتقاى سطح معیشت مردم مىخواستند. آنان با تولید بیشتر کمترین استفاده شخصى را مىنمودند.
«ابن عباس» مىگوید: در زمان جنگ جمل هنگامى که در منطقه «ذى قار» براى جمع آورى نیرو اردو زده بودیم، یک روز به خیمه مولاى متقیان(ع) رفتم. دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خویش است سلام کردم، امام جواب دادند. پرسیدند: ابن عباس! این نعلین و صله خورده چقدر مىارزد؟ گفتم: ارزشى ندارد. امام فرمودند: حکومت بر شما نزد من از این نعلین بى ارزشتر است، مگر آن که حقى را برپا سازم و یا باطلى را از میان بردارم.(18)
امام باقر(ع) در این زمینه مىفرماید: «من قنع بما رزقه اللّه فهو من اغنى النّاس؛(19) هر کس به مقدار رزقى که خداوند به او داده قانع باشد پس او بىنیازترین مردم مىباشد.»
امام کاظم(ع) در مورد اعتدال در مصرف مىفرماید: «من اقتصد وقنع بقیت علیه النّعمة و من بذّر و اسرف زالت عنه النّعمة؛(20) هر کس میانه روى و اعتدال را رعایت کند و قانع باشد، نعمت براى او باقى خواهد ماند و هر کس اسراف کند، نعمت از دستش خواهد رفت.»
نوع لباس، مرکب، منزل و غذاى آن حضرت نمونهاى عالى از اعتدال و میانه روى بود و در برخى موارد امام تصریح مىکرد که علت انتخابش معتدل بودن آن بوده است.
اجراى عدالت اقتصادى
پیشوایان معصوم براى زدودن شرایط ناعادلانه زندگى و دست یابى به عدالت اقتصادى آن هم با توجه به بىعدالتى جامعه آنان، شعار عدالت اقتصادى را مطرح مىکردند و در راه تحقق آن سیاست هایى را در پیش مىگرفتند.
در زمان حضرت على(ع) مهمترین منبع درآمد حکومت، بیت المال بود که از راههاى گوناگون مانند غنایم جنگى و اخذ مالیات به دست مىآمد، بنابراین بیت المال که به منزله درآمد ملى حکومت ایشان و وسیله رفاه مردم بود از ناحیه ایشان نسبت به آن دقت و دلسوزى مىشد، چنان که وقتى شبى «طلحه» و «زبیر» بر او وارد شدند، امام چراغى را که در برابرش بود، خاموش کرد و فرمود تا چراغى از خانه برایش آوردند. طلحه وزبیر سبب آن را پرسیدند. امام فرمودند: روغن چراغ از بیت المال است. سزاوار نیست با شما با روشنایى آن هم نشینى کنم.(21)
امام متقین هرگز اجازه نمىدادند مسؤولان حکومتى کوچکترین تعرّضى نسبت به اموال بیت المال مسلمانان داشته باشند. به «زیاد بن ابیه» در این مورد نامه نوشت و فرمود:«به خدا قسم! اگر به من خبر رسید که در اموال مسلمانان خیانتى کوچک یا بزرگ از تو سر زده است، چنان با تو برخورد خواهم کرد که خوار و ذلیل و از هزینه زندگى درمانده و پریشان حال گردى»(22) آن حضرت از یک سو به زمامداران درباره توجه به اقشار تولید کنندگان، توزیع کنندگان و خدمتگزاران و مصرف کنندگان سفارش مىکردند و از سوى دیگر جهت امنیّت اقتصادى و تأمین همه جانبه زندگى مردم، نظارت مستقیم بر بازار را مورد تأکید قرار مىدادند.(23) هم چنین به کارگزاران خود دستور دادند که نرخها را در سطحى نگه دارند که براى همه گروههاى مردم قابل تحمّل باشد و به فروشندگان نیز زیانى نرساند.(24)
از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) درآمد حکومت اسلامى از آن خداست از این رو حتّى حاکم اسلامى نیز حق ندارد آن را بدون حساب به اطرافیان خود ببخشد، بلکه باید در میان بندگان مؤمن خدا یعنى مسلمانان به عنوان عیال اللّه به تساوى تقسیم شود.
در اواخر دوران حکومت على(ع) یاران آن حضرت به دلیل سختگیرىهاى آن بزرگوار در تقسیم بیت المال یکى پس از دیگرى از ایشان جدا شدند، برخى به معاویه و برخى دیگر به گوشه خانههایشان خزیدند و دنبال زندگى شخصى خود رفتند، برخى از دوستان حضرت از این وضع ناراحت بودند؛ بدین روى پس از تأمّل و چارهجویى از حضرت خواستند قدرى تسامح به خرج دهد و به قریش و اشراف عرب بیش از غیر عرب و موالى حق بپردازد تا قدرى اوضاع حکومت سامان پیدا کند، سپس مطابق گذشته رفتار کند. حضرت در پاسخ آنها فرمودند: «آیا به من مىگویید پیروزى را با ظلم بر کسانى که به ولایت و حکومت بر آنها برگزیده شدهام به دست آورم؟ و اللّه تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى یکدیگر طلوع و غروب مىکنند، چنین نخواهم کرد! اگر آن مال از ان من هم بود در میانشان به صورت متساوى تقسیم مىکردم، چه رسد به این که آن مال خداست.»(25)
این جملات صریحاً نشان مىدهد که از منظر على بن ابى طالب و فرزندانش جلب رضایت خواص با اعطاى امتیازات ویژه از بیت المال به آنها خیانت به توده مسلمان و ستم در حق سایر اقشار مملکت است. جایگاه یک مسؤول در نظام اسلامى چنان حسّاس است که حتى هنگام انفاق اموال شخصى خود به دیگران نیز باید همه را به یک چشم بنگرد و اموالش را یکسان و عادلانه انفاق کند.
پىنوشتها: -
1. سوره نجم، آیه 39.
2. اسدالغابه، ابن اثیر، ج 2، ص 169.
3. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص 410.
4. مسند الامام الکاظم(ع)،عزیز اللّه عطاردى، ج 2، ص 359.
5. وسایل الشیعه، حر عاملى، ج 12، ص 13.
6. تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ص 37.
7. همان، ص 295.
8. الحکم الزاهرة، على رضا صابرى یزدى، ترجمه محمد رضا انصارى، ج2، ص 469.
9. بحارالانوار، مجلسى، ج 48، ص 115.
10. وسایل الشیعه، ج 13، ص 216.
11. تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ج 15، ص 16.
12. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 582.
13. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص 406.
14. همان، ج 1، ص 389.
15. مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 328.
16. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 166.
17. اصول کافى، ج 2، ص 198.
18. بحارالانوار، ج 40، ص 328.
19. الحکم الزاهرة، ج 1، ص 650.
20. بحارالانوار، ج 87، ص 327.
21. سیاست نامه امام على(ع)، محمد محمدى رى شهرى، ترجمه مهدى مهرى، ص 444.
22. نهج البلاغه، نامه 20، ص 500 - 499.
23. نک: نهج البلاغه،، نامه 53.
24. همان.
25. نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، محمد باقر محمودى، ج 2، ص 452 - 450.
مکتب حیات بخش اسلام جهت نیل به اهداف مادى و معنوى، انسان را به تلاش مفید و سازنده ترغیب مىنماید و مىفرماید:
«و ان لیس للانسان الّا ما سعى؛(1) انسان بدون کار و کوشش از چیزى بهرهاى نمىبرد.»
با نگاهى به سیره معصومین(ع) در مىیابیم که تلاش و پرداختن به فعالیتهاى اقتصادى از برجستهترین ویژگىهاى آن بزرگواران(ع) است. آنان با این روش درس بزرگى و عزّت نفس به پیروان راستین خود آموختهاند. این نوشتار نگاهى کوتاه به جنبه کار و فعالیتهاى اقتصادى در زندگى پیشوایان معصوم(ع) دارد.
ارزش کار
کار و تلاش رمز بقاى یک جامعه است. در سیره پیشوایان معصوم(ع) فعالیّتهاى اقتصادى افراد ارزش بالایى دارد. آن بزرگواران کارگران و تولید کنندگان را بسیار تشویق مىکردند سیره عملى پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) این بوده است که بار زندگى خود را شخصاً به دوش مىکشیدند و هیچگاه براى تأمین ضروریات زندگى، خود را وابسته به دیگران نمىکردند، این امر بیانگر نوع نگرش آن برگزیدگان به دنیا و رابطه آن با آخرت است و بر اندیشههاى انحرافى زهد مآبانه که کار و تولید را با کمالات معنوى و مصالح اخروى در تضاد مىدانستند و یا افکار باطل ارباب مآبانه که کار را وظیفه افراد پست و پایین جامعه مىدانستند، خط بطلان مىکشد.
«انس بن مالک» مىگوید: هنگامى که رسول خدا(ص) از جنگ تبوک بر مىگشت، «سعد انصارى» - یکى از کارگران مدینه - به استقبال آن حضرت آمد. وقتى پیامبر(ص) با او دست داد، احساس کرد که دستان وى زبرو خشن است! نبىمکرّم(ص) سؤال کرد: چرا دستان تو این قدر خشن و زبر است؟ عرضه داشت: یا رسول اللّه! این خشونت و زبرى دستان من به خاطر کارکردن با بیل و طناب است تا مخارج خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر(ص) دستان او را بوسید و فرمود: این دستى است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد.(2)
وقتى ابعاد گوناگون شخصیتى همچون حضرت على(ع) را مورد مطالعه و بررسى قرار مىدهیم، مىبینیم که ایشان در عین حال که زاهدترین فرد زمان خود است، فعّالترین آنها نیز هست. شهید آیت اللّه مطهرى(ره) مىگوید: «شخصیت على(ع) شخصیّتى جامع الاضداد است. وقتى خلوت شب فرا مىرسد، هیچ عارفى به پاى او نمىرسد و روز که مىشود گویى این آدم آن آدم نیست. با اصحابش که مىنشیند چنان چهرهاش باز و خندان است که از جمله اوصافش این است که همیشه قیافهاش باز و شکفته است.»(3)
امام موسى بن جعفر(ع) به یکى از یارانش که کاسب و فروشنده بود، فرمود: «اغد الى عزّک؛(4) صبح زود به سوى عزّت و سربلندى خود بشتاب» منظور آن حضرت همان کسب و تجارت است عزّت انسان در سایه تلاش او در جهت تولید به دست مىآید.از این رو پیشوایان معصوم(ع) با تمام مشکلات و مسؤولیتهاى طاقت فرساى اجتماعى، سیاسى و فرهنگى در عرصه کار و تلاشهاى اقتصادى کوشا و فعّال بودند و در کنار کارگران و غلامان به کار و تولید مىپرداختند.
نکوهش افراد تنبل
بیکارى نه تنها ضربه اقتصادى به فرد و جامعه مىزند، بلکه ضرر و خطر بزرگتر آن متوجه آسیبهاى روحى و روانى فرد مىشود، زیرا انسان را از لحاظ حیثیّت و شخصیّت واقعى تنزّل مىدهد و او را از خوشبختى و سعادت محروم مىسازد.
در مکتب حیات بخش اسلام انسانى که صاحب حرفه است و از دست رنج خود مخارج خانوادهاش را تأمین مىکند، جایگاه والایى دارد: «انّ اللّه یحبّ المحترف الامین»(5) و بر عکس آن کسى که توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر دیگرى تحمیل مىکند، ملعون خوانده مىشود.
رسول گرامى اسلام(ص) در گفتارى حکیمانه افراد تنبل را مورد نکوهش و سرزنش قرار داده و مىفرماید: «ملعونٌ ملعونٌ من القى کلّه على النّاس ملعونٌ ملعونٌ من ضیّع من یعول؛(6)ملعون است ملعون است! کسى که بار زندگى خود را به گردن مردم بیندازد. ملعون است ملعون است! کسى که خانوادهاش را در اثر ندادن نفقه ضایع و تباه کند.»
امام محمد باقر(ع) در نکوهش بیکارى و تنبلى مىفرماید: «ایّاک و الکسل و الضجر فانّهما مفتاح کلّ شرّ من کسل لم یؤدّ حقّاً و من ضجر لم یصبر على حقٍّ؛(7) به پرهیز از کاهلى و افسردگى، زیرا این دو کلید تمام بدى هاست. آدم تنبل حقّش را نمىتواند به دست آورد و آدم افسرده حال نمىتواند در کار حق بردبارى ورزد.»
آن بزرگوار باز هم در مذمّت تنبلى خاطرنشان نمودهاند که: «انّى لابغض الرّجل ان یکون کسلان عن امر دنیاه و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل؛(8) همانا من دشمن مىدارم فردى را که در کارهاى خوب زندگى دنیوىاش تنبل است؛ زیرا هر کس در کار دنیوى کاهلى کند، نسبت به کار آخرتش کاهلتر خواهد بود.»
تلاش در عرصه تولید
با مطالعه در رفتارهاى اقتصادى پیشوایان معصوم(ع) مىتوان به اصول کلى در زمینه تولید دست یافت. آنان نه تنها خود علاقه زیادى به کارهاى تولیدى و اقتصادى داشتند، بلکه با استفاده از فرصتهاى مناسب براى شکوفایى نیروهاى درونى و استعدادهاى نهفته افراد زمینه سازى مىنموده و از این طریق در آنان انگیزه تولید و کسب درآمد را تقویت مىکردند.
تأکید آن بزرگواران بر تولید بیان گر آن است که اسلام اقتصاد بر محور تولید مخصوصاً کشاورزى را بر سایر موارد ترجیح مىدهد. بررسى زندگى امام على(ع) نشان مىدهد که آن حضرت در دوران 25 سال فاصله از امور حکومتى، بیشتر وقتشان را به باغ دارى و کشاورزى و کارهایى مربوط به آن نظیر حفر چاه و قنات مىگذراندند.
اخبار و روایات متعدد تاریخى نشان مىدهد که مهمترین و اصلىترین منبع مالى امام موسى کاظم(ع) کشاورزى بوده است «على بن ابى حمزه» مىگوید: امام کاظم(ع) را دیدم که در زمین کشاورزى خود کار مىکرد و عرق مىریخت. عرض کردم: قربانت گردم! پس کارگران کجا هستند؟ فرمود: اى على! بهتر از من و پدرم در این زمین با بیل کار مىکردند. عرض کردم: آنان را معرفى نما! حضرت فرمود: رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و پدرانم همه با دست خود کار مىکردند. کشاورزى شغل پیامبران خدا و جانشینان آنان و مردان شایسته است.(9)
حمایت از تولیدکنندگان
پیشوایان معصوم(ع) علاوه بر این که خود در عرصه تولید و تلاشهاى اقتصادى پیش گام بودند، از تولید کنندگان و کشاورزان حمایت مىکردند و به آسیب دیدگان و ورشکستگان و قرض دارانى که زندگى اقتصادى آنها به دلیل مشکلات طبیعى مختل شده بود، کمکهاى فراوانى مىکردند.
امام على(ع) به تولید کنندگان و کشاورزان عنایت ویژهاى داشت. امام صادق(ع) در این باره مىفرماید: «کان امیرالمؤمنین یکتب و یوصى بفلّاحین خیراً؛(10) امیرمؤمنان همیشه به عمال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را مىنمود.»
امام موسى کاظم(ع) از کشاورزان و تولید کنندگان مدینه زیاد حمایت مىکرد، شخصى مىگوید: در نزدیکى مدینه صیفى کارى داشتم. موقعى که فصل برداشت محصول نزدیک مىشد، ملخها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده کار بودم. نشسته بودم و فکر مىکردم. ناگهان امام موسى بن جعفر(ع) را دیدم که در حال عبور از آن جا بود و مرا دید، فرمود: چرا ناراحتى؟ عرض کردم: به خاطر این که ملخها کشاورزى مرا نابود کردهاند.
حضرت فرمود: چه قدر ضرر کردهاى؟ عرض کردم: یک صد و بیست دینار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمود: یک صد و پنجاه دینار به او بده سى دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وى تحویل بده!
آن مرد مىگوید: وقتى این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین من شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا کرد، سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: از بازماندگان مشکلات محکم نگه دارى کنید.(11)
بدین سان امام به مسؤولان و افراد جامعه مىآموزد که چگونه به افراد آسیب دیده کمک کنند. حضرت موسى بن جعفر(ع) در کمک به کشاورزى که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایه، مقدار سودى که انتظار داشت به او مىپردازد، ضمن این که حمایت معنوى خود را نیز اعلام مىدارد و براى آن کشاورز دعا مىکند و با ذکر روایتى از پیامبر(ص) او را مشمول هدایت فکرى و معنوى خود قرار مىدهد.
تأمین نیازهاى محرومان
گرفتارىها و نیازمندىها به طور طبیعى ممکن است به سراغ هر انسانى بیاید. در چنین مواقعى که فرد در جامعه دچار مشکل شده و به یارى دیگران نیازمند است، انتظار دارد افراد توانا و توانمند قدمى در جهت حل مشکل وى بردارند.
اسلام نهایت کوشش و تلاش خود را به خرج مىدهد که در تمام جامعه اسلامى حتّى یک فقیر و نیازمند هم پیدا نشود، امّا بدون شک در هر جامعهاى افرادى از کار افتاده آبرومند، کودکان یتیم، بیماران و مانند اینها وجود دارند که باید به وسیله بیت المال و نیز افراد متمکن با نهایت ادب و احترام تأمین شوند.
توجه به امور معیشتى فقرا و نیازمندان جامعه در سیره پیشوایان معصوم جایگاه ویژهاى دارد.
حضرت على(ع) حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامههاى اصلاحى خویش قرار داده بود. آن حضرت(ع) در عهدنامه خویش به «مالک اشتر نخعى» به وى مأموریت مىدهد که هیچ گاه از اقشار محروم غفلت نورزد و نیازهاى آنان را تأمین کند: «...ثمّ اللّه اللّه فى الطبقة السّفلى...»(12)
امام متقین علاوه بر فرمانهایى که به کارگزاران خویش جهت تأمین اجتماعى جامعه مىدهد، خود عملاً نیز به تأمین این قشر در جامعه اقدام مىکند. آن حضرت خود را پدر یتیمان معرفى مىکند و همچون پدر با آنان رفتار مىنماید.(13)
در حدیثى آمده است که امام سجاد(ع) در شبهاى تاریک از خانه خارج مىشد و انبانى را که در آن کیسههاى درهم و دینار بود بر دوش خویش حمل مىکرد و بر در خانه فقرا مىآورد و به آنان مىبخشید. زمانى که آن حضرت به شهادت رسید و آن عطایا به مردم نرسید، تازه متوجه شدند که آورنده آن بخششها امام سجاد(ع) بوده است.(14)
«ابوهاشم جعفرى» - یکى از اصحاب خاص امام حسن عسگرى(ع) - مىگوید: از فقر و تنگ دستى به امام حسن عسگرى(ع) شکایت کردم. آن حضرت با تازیانه خود خطى برروى زمین کشید و شمشى از طلا که نزدیک پانصد اشرفى بود از آن بیرون آورد و فرمود: اى اباهاشم! این را بگیر و ما را معذوردار!(15)
«حسن بن کثیر» مىگوید: در محضر امام محمد باقر(ع) از ندارى خویش و بىتوجهى برادران شکایت کردم. حضرت خود دستور داد کیسهاى را که در آن هفتصد درهم بود، بیاورند و فرمود: اینها را خرج کن وقتى تمام شد، مرا با خبر ساز.(16)
«صفوان بن ساربان» مىگوید: در محضر امام صادق(ع) بودم. مردى از اهالى مکه به نام «میمون» نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: کرایه راه سفر تمام شده، نیاز به کرایه دارم. امام بىدرنگ به من فرمود: برخیز و به کار برادرت رسیدگى کن. برخاستم و به حل مشکلات او پرداختم. خداوند کمک کرد و نیاز او بر طرف شد. در این هنگام به محضر امام صادق(ع) رسیدم، از من پرسید: در مورد نیاز و مشکل برادرت چه کردى؟ عرض کردم به یارى خدا مشکل او حل شد. آن حضرت فرمود: آگاه باش! که حتماً برادر دینیت را یارى کنى. این کار در نزد من محبوبتر و بهتر از آن است که یک هفته خانه کعبه را طواف نمایى.(17)
اعتدال و قناعت در مصرف
حد مطلوب بهره مندى و استفاده از نعمتهاى الهى آن است که همراه با رعایت اعتدال و به قدر کفاف باشد. اعتدال و قناعت در مصرف موجب بقاى نعمت و پدید آورنده زمینه مناسبى براى رشد صفات و کمالات معنوى در انسان است.
از جمله آموزههاى سیره معصومین(ع) این است که انسان تولید و انفاق زیاد داشته باشد ولى در مصرف شخصى به حداقل قناعت نماید. روحیه تولید و تلاش در سیره آن بزرگواران چنان است که تولید را براى ارتقاى سطح معیشت مردم مىخواستند. آنان با تولید بیشتر کمترین استفاده شخصى را مىنمودند.
«ابن عباس» مىگوید: در زمان جنگ جمل هنگامى که در منطقه «ذى قار» براى جمع آورى نیرو اردو زده بودیم، یک روز به خیمه مولاى متقیان(ع) رفتم. دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خویش است سلام کردم، امام جواب دادند. پرسیدند: ابن عباس! این نعلین و صله خورده چقدر مىارزد؟ گفتم: ارزشى ندارد. امام فرمودند: حکومت بر شما نزد من از این نعلین بى ارزشتر است، مگر آن که حقى را برپا سازم و یا باطلى را از میان بردارم.(18)
امام باقر(ع) در این زمینه مىفرماید: «من قنع بما رزقه اللّه فهو من اغنى النّاس؛(19) هر کس به مقدار رزقى که خداوند به او داده قانع باشد پس او بىنیازترین مردم مىباشد.»
امام کاظم(ع) در مورد اعتدال در مصرف مىفرماید: «من اقتصد وقنع بقیت علیه النّعمة و من بذّر و اسرف زالت عنه النّعمة؛(20) هر کس میانه روى و اعتدال را رعایت کند و قانع باشد، نعمت براى او باقى خواهد ماند و هر کس اسراف کند، نعمت از دستش خواهد رفت.»
نوع لباس، مرکب، منزل و غذاى آن حضرت نمونهاى عالى از اعتدال و میانه روى بود و در برخى موارد امام تصریح مىکرد که علت انتخابش معتدل بودن آن بوده است.
اجراى عدالت اقتصادى
پیشوایان معصوم براى زدودن شرایط ناعادلانه زندگى و دست یابى به عدالت اقتصادى آن هم با توجه به بىعدالتى جامعه آنان، شعار عدالت اقتصادى را مطرح مىکردند و در راه تحقق آن سیاست هایى را در پیش مىگرفتند.
در زمان حضرت على(ع) مهمترین منبع درآمد حکومت، بیت المال بود که از راههاى گوناگون مانند غنایم جنگى و اخذ مالیات به دست مىآمد، بنابراین بیت المال که به منزله درآمد ملى حکومت ایشان و وسیله رفاه مردم بود از ناحیه ایشان نسبت به آن دقت و دلسوزى مىشد، چنان که وقتى شبى «طلحه» و «زبیر» بر او وارد شدند، امام چراغى را که در برابرش بود، خاموش کرد و فرمود تا چراغى از خانه برایش آوردند. طلحه وزبیر سبب آن را پرسیدند. امام فرمودند: روغن چراغ از بیت المال است. سزاوار نیست با شما با روشنایى آن هم نشینى کنم.(21)
امام متقین هرگز اجازه نمىدادند مسؤولان حکومتى کوچکترین تعرّضى نسبت به اموال بیت المال مسلمانان داشته باشند. به «زیاد بن ابیه» در این مورد نامه نوشت و فرمود:«به خدا قسم! اگر به من خبر رسید که در اموال مسلمانان خیانتى کوچک یا بزرگ از تو سر زده است، چنان با تو برخورد خواهم کرد که خوار و ذلیل و از هزینه زندگى درمانده و پریشان حال گردى»(22) آن حضرت از یک سو به زمامداران درباره توجه به اقشار تولید کنندگان، توزیع کنندگان و خدمتگزاران و مصرف کنندگان سفارش مىکردند و از سوى دیگر جهت امنیّت اقتصادى و تأمین همه جانبه زندگى مردم، نظارت مستقیم بر بازار را مورد تأکید قرار مىدادند.(23) هم چنین به کارگزاران خود دستور دادند که نرخها را در سطحى نگه دارند که براى همه گروههاى مردم قابل تحمّل باشد و به فروشندگان نیز زیانى نرساند.(24)
از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) درآمد حکومت اسلامى از آن خداست از این رو حتّى حاکم اسلامى نیز حق ندارد آن را بدون حساب به اطرافیان خود ببخشد، بلکه باید در میان بندگان مؤمن خدا یعنى مسلمانان به عنوان عیال اللّه به تساوى تقسیم شود.
در اواخر دوران حکومت على(ع) یاران آن حضرت به دلیل سختگیرىهاى آن بزرگوار در تقسیم بیت المال یکى پس از دیگرى از ایشان جدا شدند، برخى به معاویه و برخى دیگر به گوشه خانههایشان خزیدند و دنبال زندگى شخصى خود رفتند، برخى از دوستان حضرت از این وضع ناراحت بودند؛ بدین روى پس از تأمّل و چارهجویى از حضرت خواستند قدرى تسامح به خرج دهد و به قریش و اشراف عرب بیش از غیر عرب و موالى حق بپردازد تا قدرى اوضاع حکومت سامان پیدا کند، سپس مطابق گذشته رفتار کند. حضرت در پاسخ آنها فرمودند: «آیا به من مىگویید پیروزى را با ظلم بر کسانى که به ولایت و حکومت بر آنها برگزیده شدهام به دست آورم؟ و اللّه تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى یکدیگر طلوع و غروب مىکنند، چنین نخواهم کرد! اگر آن مال از ان من هم بود در میانشان به صورت متساوى تقسیم مىکردم، چه رسد به این که آن مال خداست.»(25)
این جملات صریحاً نشان مىدهد که از منظر على بن ابى طالب و فرزندانش جلب رضایت خواص با اعطاى امتیازات ویژه از بیت المال به آنها خیانت به توده مسلمان و ستم در حق سایر اقشار مملکت است. جایگاه یک مسؤول در نظام اسلامى چنان حسّاس است که حتى هنگام انفاق اموال شخصى خود به دیگران نیز باید همه را به یک چشم بنگرد و اموالش را یکسان و عادلانه انفاق کند.
پىنوشتها: -
1. سوره نجم، آیه 39.
2. اسدالغابه، ابن اثیر، ج 2، ص 169.
3. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص 410.
4. مسند الامام الکاظم(ع)،عزیز اللّه عطاردى، ج 2، ص 359.
5. وسایل الشیعه، حر عاملى، ج 12، ص 13.
6. تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ص 37.
7. همان، ص 295.
8. الحکم الزاهرة، على رضا صابرى یزدى، ترجمه محمد رضا انصارى، ج2، ص 469.
9. بحارالانوار، مجلسى، ج 48، ص 115.
10. وسایل الشیعه، ج 13، ص 216.
11. تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ج 15، ص 16.
12. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 582.
13. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص 406.
14. همان، ج 1، ص 389.
15. مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 328.
16. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 166.
17. اصول کافى، ج 2، ص 198.
18. بحارالانوار، ج 40، ص 328.
19. الحکم الزاهرة، ج 1، ص 650.
20. بحارالانوار، ج 87، ص 327.
21. سیاست نامه امام على(ع)، محمد محمدى رى شهرى، ترجمه مهدى مهرى، ص 444.
22. نهج البلاغه، نامه 20، ص 500 - 499.
23. نک: نهج البلاغه،، نامه 53.
24. همان.
25. نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، محمد باقر محمودى، ج 2، ص 452 - 450.