آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«از صدر اسلام به بعد پیوسته هرگونه حرکتى از مسجد سرچشمه گرفته است. این مسجد بوده است که نیروى متحد، ضد کفّار و مشرک را پدید آورد.» «امام خمینى»
پایگاه عبادى سیاسى
تجسّم خارجى یا مهم‏ترین پدیده جغرافیایى در اسلام به شکل مسجد تجلّى مى‏نماید. خداوند آن مسجدى را که از روز نخست بر پایه تقوا بنا نهاده شده، شایسته‏تر مى‏داند. لمسجدٌ اسّس على التقوى من اوّل یوم؛(1) طبرسى در تفسیرش مى‏گوید مراد این آیه هر مسجدى است که برپایه طاعت الهى و نیّت خالصانه برپا گردد. البته وى قول‏هاى دیگرى را هم یادآورى مى‏کند و مى‏افزاید امکان دارد مسجد قبا و یا مسجدالنّبى باشد،(2) علامه طباطبایى تأکید مى‏نماید این آیه به مسجد قبا نظر دارد و بین این مسجد و مسجد ضرار مقایسه‏اى صورت گرفته است.(3)
بنابراین آنان که انگیزه‏اى غیر از پرهیزگارى و یکتاپرستى دارند نمى‏توانند به احداث مسجد همّت گمارند و قرآن افرادى را که مسجدى براى زیان رسانیدن به مسلمین، تقویت کفر و تفرقه افکنى میان مؤمنان ساختند محکوم مى‏کند. فرمان وحى از این مکان که به مسجد ضرار موسوم گردید پرده برداشت و اهداف شوم بانیان آن را روشن نمود و به پیامبراکرم(ص) فرمان داد که در آن نماز نخواند و نیز هرگونه فعالیتى در آن ممنوع است.(4) پیامبر فرمانى صادر کرد تا بر اساس آن این مسجد را تخریب نموده و به آتش کشند و به زباله‏دانى تبدیل کنند.
پس اغراض سیاسى منفى که از نقشه‏ها و توطئه‏هاى دشمنان اسلام حکایت دارد مى‏تواند در لباس زهد و تقوا و حربه مذهب آشکار گردد و از این رهگذر به مسلمین ضربه بزند و با احداث مسجد مردم را بفریبد و باید مراقب این نیرنگ‏هاى خطرناک بود.
همچنین قرآن اجازه نداده است مشرکان در حالى که به کفر خویش گواهى مى‏دهند مساجد خدا را آباد کنند، این گونه اشخاص اعمالى خراب دارند و در آتش دوزخ جاویدان هستند.(5)
و در آیه‏اى دیگر به کسانى اجازه داده شده که مساجد را آباد و تعمیر کنند که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و از خدا مى‏ترسند و نماز را اقامه نموده و زکات مى‏دهند.(6)
قرآن کسانى را که مردم را باز مى‏دارند که در مساجد نام خدا یادآورى شود و در خرابى این اماکن مى‏کوشند مصداقى از ستم کارترین افراد دانسته است.(7) امام صادق(ع) خطاب به یکى از یاران خویش به نام یونس بن یعقوب مى‏فرماید: ستمگران را حتى در ساختن مسجد نیز یارى مکن.(8) زیرا هرگاه آنان بخواهند از این مکان پوششى براى ستم خویش بسازند یارى رسانیدن به آنان در راستاى تقویت بیدادگرى است نه احیاى مسجد، پس مسجد مى‏تواند در گسترش عدالت اجتماعى نقش سازنده و مثبتى داشته باشد.
رسول اکرم(ص) در ربیع الاول سال سیزدهم بعثت مکه را به قصد یثرب(مدینه) ترک نمود، آن حضرت بعد از پیمودن حدود 400 کیلومتر در دوشنبه 12 ربیع الاول به دهکده قبا رسید که در دو فرسخى مدینه قرار داشت، پیامبر در این آبادى شالوده مسجدى را ریخت که قبا نام گرفت، خاتم رسولان این مساجد را براى بنى عمروبن عوف بنا نهاد، آن حضرت به این مسجد توجه ویژه‏اى داشت و هر شنبه با پاى پیاده یا سواره از مدینه به قبا مى‏آمد تا در آن نماز بگزارد، این همان مسجدى است که قرآن به عنوان اولین مکان عبادى مسلمانان بدان اشاره دارد و فضیلت نمازگزارى در آن طى روایاتى مورد توجه پیامبر و ائمه هدى قرار گرفته است.(9) پیامبر در مدینه نیز مسجدى را بنیان نهاد که تنها در آن نماز اقامه نمى‏گردید بلکه مرکز فعالیت‏هاى فرهنگى و تبلیغى و سیاسى مسلمانان تلقى گردید، از بدو استقرار رسول خدا(ص) در مدینه که مسجد به منزله پایگاه اساسى تمامى فعالیت‏هاى عبادى و سیاسى مسلمین قرار گرفت، یکى از مهم‏ترین کارکردهاى آن حرکت و جهاد بود، مقدمات فکرى و اجتماعى اکثر غزوات در مسجد تدارک مى‏شد و حضرت محمّد(ص) با بیان شیواى خود مسلمانان را در این مکان براى جهاد با کفّار و مشرکان بسیج مى‏نمودند. به یمن امنیتى که در این پایگاه توحید و عبادت وجود داشت مردم براى گره‏گشایى امور اجتماعى به حضرتش مراجعه مى‏کردند و مشکلات جامعه را بر طرف مى‏نمودند. در جوار مسجد صفه‏اى براى بینوایان و مهاجران تهیدست ساخته شد تا در آنجا بسر ببرند، همین مسایل حکایت از آن داشت که در اسلام ایمان از مسایل اجتماعى و سیاسى جدا نیست و صرفاً یک آیین مذهبى معنوى نمى‏باشد بلکه با زندگى فردى و جمعى سر و کار دارد و ضمن آن که همه را به تقوا و پارسایى فرا مى‏خواند از تدابیر در امور سیاسى و اصلاح اوضاع اجتماعى غفلت ندارد.(10)
امام خمینى در این باره گفته است: «در صدر اسلام از همین مسجدها، جیش‏ها، ارتش‏ها، راه مى‏افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسى اسلام بوده، هر وقت یک گرفتارى پیدا مى‏شد صدا مى‏کردند که «الصلوة بالجماعة» اجتماع مى‏کردند، آن گرفتارى را طرح مى‏کردند.»(11)
مسجد کانون حماسه‏
بنابراین مسجد در ضمن این که مرکز عبادت و تربیت معنوى است، کانونى براى مقاومت در برابر استبداد و سلطه گران وقواى استکبار مى‏باشد و بر همین مبنا تمامى فریادها، خروش‏ها و نهضت اسلامى بطور مستقیم و غیر مستقیم از مساجد سرچشمه مى‏گرفت و روى همین جهت مسجد در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام و خصوص تشیع بزرگ‏ترین پایگاه تجمّع مردم و از سویى مهم‏ترین خار چشم حکومت‏هاى ظالم و جفا پیشه بوده است و همواره آنان در صدد بوده‏اند با شیوه‏هاى گوناگون اماکن را به تعطیلى بکشانند امّا چون مستقیماً در برابر شور و احساسات، اراده قوى وایمان استوار مردم قرار مى‏گرفتند این جسارت و توان را در خود نمى‏دیدند که علنى در برابر افراد مسلمان بایستند و از طرق دیگرى وارد مى‏شدند و از آن جمله در چهره قداست و مذهب در مى‏آمدند و مسجد را تحت پوشش و استیلاى خود در مى‏آوردند البته مردم پس از چندى به این تزویر پى مى‏بردند و با چنین حاکمانى به مخالفت بر مى‏خاستند و یا از شرکت در مسجدى که تحت سلطه زورمداران بود اجتناب مى‏نمودند و اگر امکان و اقتدارى را بدست مى‏آوردند این مکان مبارک و مقدّس را از سلطه آنان مى‏رهانیدند.
در طول تاریخ، تمامى قیام‏ها از سرچشمه مسجد جرعه نوش بودند و فریاد بیدار باش و حرکت عمومى از بالاى منابر سر داده مى‏شد و مردم بعد از سخنرانى‏هاى آتشین، روشنگر و کوبنده که توسط گویندگان متعهد و مسؤول ایراد مى‏گردید به کوچه‏ها و معابر مى‏ریختند و در برابر حکومت‏هاى ظلم پیشه به نبرد مى‏پرداختند و یا مرگى با عزت را پذیرا مى‏شدند یا بر تباهى‏ها غلبه مى‏یافتند، با این وصف مى‏توان گفت مسلمانان عظمت و اُبُهت معنوى و سیاسى خود را باید مرهون مساجد بدانند و این سنگرهاى تسخیرناپذیر بودند که بزرگ‏ترین نقش را در این راستا ایفا کردند و بزرگ‏ترین سد در برابر هر جریان ضد ارزشى بوده و مى‏باشند.
مسجد کوفه‏
کوفه که در آغاز براى استقرار رزمندگان اسلام بوجود آمد بر کانون مرکزى مسجد شکل گرفت و نخستین محل آن که جزو مساجد چهارگانه به شمار مى‏رود مسجد بود، این مکان مدتى محل تفسیر آیات قرآن، بیان سنت رسول خدا(ص) و عرضه معارف اسلام و پایگاه ارشادها و هدایت‏ها و خروش‏هاى حضرت على(ع) بوده است، در همین مسجد آن حضرت از دو چهرگان و مؤمنان سست ایمان گلایه مى‏کند و زمینه حرکت و مبارزه با پیمان شکنان (ناکثین)، و ستم پیشگان(قاسطین) و آشوب طلبان(مارقین) را فراهم آورد و سرانجام در محراب همین مسجد در سپیده دم نوزدهم رمضان سال چهلم هجرى به شهادت رسید.(12)
در مسجد کوفه امام حسن مجتبى(ع) ضمن خطابه‏اى تاریخى از اهل بیت و حق مسلم آنان در خلافت سخن گفت و چون احساس نمود معاویه دست به عصیان زده و افرادى را براى اخلال گرى تقویت مى‏کند در پاسخ به این ستیزه جویى مؤمنان را بسیج نمود تا با معاویه به نبرد برخیزند امّا به دلیل شرایطى که در سپاه خود مى‏دید و تبلیغات منفى امویان و نفوذ خوارج و وابستگان دشمنان در میان نیروهاى مردمى، امام جنگ را ترک نمود و به صلح روى آورد، طرفین در مسجد کوفه اجتماع کردند و امام با بزرگوارى و متانت خاصى بر منبر مسجد قرار گرفت در بخشى از بیانات خویش فرمود: معاویه چنین وانمود کرده که او را شایسته خلافت دیده‏ام ولى او دروغ مى‏گوید، بر اساس قرآن و قضاوت رسول اکرم(ص) ما از همه کس به حکومت اولى‏تریم.(13)
مختاربن ابو عبیده ثقفى براى مجازات جنایتکاران اموى که در کربلا شرارت کرده و کارنامه‏اى ننگین از خود به جاى نهاده بودند، در کوفه قیام کرد، مرکز خیزش وى مسجد جامع این شهر است، او پس از مسلط شدن بر اوضاع شهر، در مسجد مذکور براى مردم خطبه‏اى حماسى خواند. سپس مراسم بیعت با وى با شور و هیجان وصف‏ناپذیرى آغاز شد.(14)
جامع دمشق‏
یکى از مهم‏ترین حوادث دردناک تاریخ اسلام، حکومت جابرانه امویان مى‏باشد، معاویه به عنوان بنیان گذار این سلسله ملعون از سال 41 تا 60 هجرى بر سرزمین شام حکومت کرد ولى عامل دوام سلطه‏اش، سیاست بازى و دوروئى است و ماهیت شرک و ستم را در پرده‏اى از ریا و تزویر مخفى کرد و تنها پایگاه تبلیغات مسموم وى در جهت انحراف افکار مردم از مسیر صحیح اسلام و مشحون نمودن اذهان از یاوه سرایى‏ها و تهمت بر علیه عزیزترین بندگان خدا، مسجد جامع دمشق، بود، بعد از وى فرزند فاسدش همانند او از این مکان مقدس استفاده سوء کرد و آن را بهترین جایگاه قدرت پوشالى خود مى‏دانست و براى قراردادن پوششى بر جنایات و مفاسد خویش هر صبح و شام به مسجد مى‏آمد و به عنوان نماز جماعت و سخنرانى از آن استفاده مى‏نمود امّا حادثه‏اى به وقوع پیوست که سیماى کریه او را افشا ساخت، امام سجاد(ع) و عدّه‏اى از بازماندگان حادثه نینوا بعد از حماسه عاشورا، به عنوان اسارت به شام انتقال یافته و در خرابه‏اى اسکان داده شدند، روزى یزید، امام چهارم را به این مسجد فرا خواند و درحضور آن امام همام از خطیب مزدورى خواست بر فراز منبر رود و از فضایل بنى امیه و معایب دشمنان این خاندان سخن بگوید، آن خطیب چنین کرد و چندان که توانست در مدح آل ابوسفیان و علیه آل ابى طالب مطالبى بر زبان جارى نمود، امام زین العابدین(ع) چون این سخنان یاوه و باطل را شنید، روى به آن سخنران نمود و فرمود: واى بر تو، رضایت مخلوق را بر خشم خداوند برترى دادى، پس جایگاهت در آتش است، آنگاه از یزید خواست تا اجازه دهد وى بر منبر مسجد رفته و مطالبى بگوید که مایه خشنودى خداوند و ثواب براى حاضران در مسجد باشد. یزید در آغاز نپذیرفت ولى با اصرار مردم قبول کرد و با کراهت اجازه داد امام به منبر برود. حضرت على بن الحسین(ع) طى بیاناتى شیوا و جالب از فضایل اهل بیت سخن گفت و از حماسه کربلا و جنایت شقاوت پیشه‏گان اموى در کربلا گزارشى ارائه داد و با سخنان حماسى و روشنگر خویش مسجد را یکپارچه تبدیل به فریاد، گریه و شور و هیجان نمود و ماهیت فساد و تباهکارى نظام استبدادى و اختناق اموى را رسوا ساخت و پایه‏هاى لرزان آن را رو به ویرانى نهاد. یزید که از این افشاگرى سخت هراسناک و بیمناک گردید به فکر چاره‏اى افتاد و مؤذن را فرمان داد اذان بگوید تا از این راه جلو سخنان امام را بگیرد ولى حضرت سجّاد از این سرود زیباى توحید هم بهترین استفاده را نمود و عباراتى از آن را براى هدایت مردم به سوى حقایق ناب و حاکمیت عدالت اسلامى بکار گرفت.(15)
قیام‏هاى علویان‏
ازحوادث مهم سیاسى در ایّام امامت امام صادق(ع) قیام زیدبن على در کوفه است، حرکتى که وى آغاز کرد نشان از نفوذ علویان در میان مردمان عراق دارد، او با بهره‏مندى از چشمه پر فیض پدر یعنى امام سجاد(ع) ضمن آن که به فضایل و معارفى آراسته گردید خود را براى خیزشى علیه هشام بن عبدالملک، خلیفه وقت اموى، مهیّا نمود، وقتى وى به کوفه آمد شیعیان و علاقه‏مندان به خاندان عترت در مسجد جامع کوفه گروه گروه نزدش مى‏آمدند و با زید بیعت مى‏کردند، چون زمان قیام نزدیک گردید، زید به یاران و هواداران وعده داد در چهارشنبه اول صفر سال 122 هجرى خروج خواهد نمود ولى وقتى خبر مذبور به گوش والى وقت کوفه یوسف بن عمر، رسید، بیعت کنندگان با زید را در مسجد تحت فشار سختى قرار داد و صرفاً از میان 15000 نفر حامى زید، 300 نفر موفق شدند به وى بپیوندند. در این میان نضربن خذیمه که از یاران نزدیک زید بود، به او گفت: مردم را در مسجد حبس کرده‏اند، ما را به سوى ایشان ببر، زید چنین کرد، اصحابش وقتى به مسجد رسیدند پرچم‏هاى خود را از بالاى درب‏ها داخل مسجد مى‏نمودند و مى‏گفتند اى اهل مسجد بیرون آیید و به ما ملحق شوید امّا از آن سوى سپاه اموى بر این حامیان سنگ پرتاب مى‏کردند و نبردى سخت بین دو طرف در گرفت و باران تیر به سوى مبارزان بارید و گرچه آنان فداکارانه مقاومت کردند ولى قیام با شهادت زید به پایان رسید، برخى از مورخان گفته‏اند، عدّه‏اى از کوفیان دعوت زید را نادیده گرفتند و ماندن در حبس و گرفتار شدن در محاصره دشمن را بر پیوستن به فرزند امام چهارم ترجیح دادند.(16)
در عصر امام کاظم(ع) یکى از نوادگان امام حسن مجتبى(ع) به نام حسین بن على بن حسن که شخصیتى ممتاز و مسلمانى راستین بود در هشتم ذیحجه سال 169 ه. در زمان خلافت هادى عباسى بر ضد حکومت ستمگر وقت قیامى را در سرزمین فخ، حوالى شهر مکه، سامان داد این خروش مقدّس از مسجد اعلام و آغاز شد و روزهاى او.ّل انقلاب، مسجد مرکز جنب و جوش و هیجان‏هاى مردم بود و در این مکان، ستاد فرماندهى نهضت تشکیل گردید، رهبرى قیام همراه با جمعى از شیعیان و علویان وارد مسجدالنبى گردید و در حالى که لباس و عمامه سپیدى پوشیده و شمشیرى برهنه در دست داشت بر فراز منبر رفت و انگیزه نهضت و علل آن را بطور اختصار بیان داشت. در آن سال جمعیت قابل توجهى براى زیارت بارگاه نبى‏اکرم به مدینه آمده بودند و در روز انقلاب و طى مراسم بیعت، در مسجد حضور داشتند به طورى که مسجد از افراد پر شده بود، پس از انجام این مراسم، نیروهاى مبارز در این مکان گرد آمدند و مسلّح و آماده دفاع و منتظر واکنش دشمن گردیدند، سرانجام پاسبان‏هاى مدینه که خالد بربرى فرماندهى آنان را عهده دار بود به استعداد 200 نفر به سوى مقرّ فرماندهى انقلاب یعنى مسجد یورش بردند و بدین گونه درگیرى آغاز شد امّا طرفداران حسین گروههاى مهاجم را عقب زده و از مسجد بیرون راندند و موفق گردیدند فرماندارى مدینه را تصرف کنند و در روز سوم قیام، شهر کاملاً در تصرف قواى قیام فخ بود، سپاه فاتح از مدینه به سوى وادى فخ رسیدند و در آنجا نیرویى اندک با انبوه نیروهاى ستم با وضعى نابرابر درگیر شدند که منجر به شهادت رهبرى قیام و تعدادى از یارانش گردید. رهبر قیام گرچه در این حرکت مقدس شکست خورد امّا در ابتداى پیروزى بر مدینه افتخار مى‏کرد او به عنوان ذریه‏اى از رسول خدا، در مسجد النبى و بر روى منبر پیامبر با مردم سخن مى‏گوید و از این مکان به مبارزه با ظلم و جفا برخاسته است.(17)
قیام سربداران‏
تهاجم متوالى مغول به قلمرو جهان اسلام، تعادل سیاسى و امنیتى را بر هم زد، با این وجود بر اثر فروپاشى دستگاه عباسیان توسط این قوم، برخى فرق شیعه بال و پر گرفتند و رشد کردند، در این میان با تلاش‏هاى بى وقفه خواجه نصیر طوسى و ابن مطهر حلّى مذهب شیعه اثنى عشرى به حیات فکرى و ارزشى خود ادامه داد و موفق گردید راه را براى پیروزى‏هاى آینده هموار سازد شیخ خلیفه روحانى شیعه و انسانى پرهیزگار که از اهالى مازندران بود به سرزمین خراسان مهاجرت نمود و در مسجد جامع سبزوار به وعظ و خطابه و ارشاد مردم پرداخت سخنان این دانشور عارف عدّه کثیرى‏را به سوى او جذب کرد و بسیارى از مردم پیروش شدند. بدین ترتیب آوازه شهرتش در اطراف و اکناف پیچید و صاحبان قدرت را به هراس افکند و عدّه‏اى که از راه سالوس و ریا بر مردم سلطه داشتند با افشاگرى‏هاى او، منافع خود را در خطر دیدند، از این رو حاکمان وقت در دو بعد سیاسى و عقیدتى بر علیه وى به مبارزه برخاستند ولى شیخ خلیفه به عنوان دانشورى عارف، با توجه به فضاى سیاسى جدیدى که براى علماى شیعه پدید آمده بود به کار خود ادامه داد، برخى علماى وابسته به دربار فتوایى صادر کردند با این مضمون که شخصى در مسجد ساکن است و از دنیا حدیث مى‏گوید و چنین کسى واجب القتل است،سپس صورت فتوى را براى سلطان ابوسعید فرستادند تا متن آن را تأیید کند ولى وى امتناع کرد و گفت: من دست به خون این فرد نمى‏آلایم. لکن معاندان بعد از نقشه‏هاى زیادى که به اجرا در آوردند به هدف خویش رسیده و این عالم شیعى را شهید نمودند، شیخ حسن جورى، شاگردش راه او را ادامه داد و از پایگاه مسجد براى ستیز با ستم، قیام سربداران را رهبرى نمود. پیروانش غالباً کسبه عادى بودند حرکت سیاسى این روحانى شیعى در آغاز از موضع مسجد حالت مخفیانه داشت و بعدها وقتى مبارزه آغاز گردید صورت علنى به خود گرفت، تاریخ آغاز قیام سال 736ه.ق مى‏باشد آنان در اندک مدتى قواى کمکى علاء الدین محمد وزیر را درهم شکستند و پیروزى از آن سربداران شد و پس از حملات و جنگ و گریزهاى متوالى، شهر سبزوار را تسخیر کردند و آن جا را پایگاه عملیاتى خود کردند. امیرعبدالرزاق از افراد شجاع سربدار پس از این فتح در سال 737ه.ق در مسجد سبزوار خطبه به نام خود خواند و اعلام استقلال کرد، در این حال شیخ حسن در خلال اقداماتى که دشمنانش علیه او انجام دادند، توسط ارغون شاه،دستگیر و در قلعه طاق یارز محبوس گشت، زمانى که امیر وجیه‏الدّین مسعود بعد از قتل برادر(عبدالرزاق)، روى کار آمد تصمیم گرفت شیخ حسن را از حبس برهاند، استخلاص این روحانى عملى گردید و او از زندان به سبزوار آمد و رهبرى مذهبى حرکت سبزوار را همچون گذشته عهده دار گشت. امیر مسعود با کمک شیخ حسن و پیروانش لشکر ارغون شاه را پراکنده ساخت و سیطره سربداران را تا نقاط دور دست کشانید.(18)
آنچه که قیام سربداران را ممتاز و برجسته مى‏نماید این است که درون مایه‏اش مذهبى و شیعى بود و مرکز شکل‏گیرى فکرى و سیاسى آن مسجد مى‏باشد.
در جنبش سربداران سمرقند نیز مذهب، نقش اصلى را ایفا مى‏کند، رهبر آن مولانا زاده سمرقندى رهبرى مقاومت مردم این سامان را در برابر مهاجمین مغول به عهده گرفت، قبل از شروع قیام مردم از اقشار گوناگون در مسجد جامع شهر گردآمدند تا در این خصوص به مشورت بپردازند. مولانازاده تیرانداز و دلیر در حالى که شمشیر حمایل کرده، آرام آرام بر بالاى منبر مسجد آمد و پس از سلام بر حاضران آواز برآورد که امروز کفّار به قصد تخریب قلمرو مسلمانان و کشتار آنان پرداخته است، در این مورد نباید کوتاهى کنید، روز قیامت از شما مى‏پرسند که چرا با وجود توانایى خاموش ماندید، جهاد و دفع اذیت از خود کردن و غم صلاح مسلمین خوردن همچون اداى نمازهاى پنج‏گانه و روزه ماه رمضان فرض است. در این زمان از میان تمامى شماها که در این خانه خدا حاضر شده‏اید، کدامیک به این امر خطیر قیام مى‏نمائید؟ هرچه در دل دارید بگوئید و رضا مدهید که کار دین عقب بماند. گرایش مردمى که در مسجد جامع شهرگرد آمده‏اند نسبت به مواعظ و هشدارهاى مولانا متفاوت است، خواص مرفّه از این که خود را براى هدفى والا به خطر بیاندازند شانه خالى مى‏کنند ولى عموم مردم که رنج دیده و بلا خورده‏اند براى حفظ دین و صیانت از قلمرو مسلمانان آماده جان‏فشانى هستند، ناگهان مولانا تیغ از نیام برکشید و بر گردن خود نهاد و روى به مردم کرد و گفت: من آماده فداکارى هستم و این وظیفه بزرگ را پذیرا گردیدم، شما چه مى‏گوئید؟ این چنین بود که رهبرى قیام را در برابر مغولان پذیرا گشت و قدرتش در این حرکت به حدى بود که اهالى به اشاره‏اش آماده هرگونه ایثارى بودند. آنان پس از مقدمات و تدارکات لازم بر شهر مسلط شدند و چون دشمن مغرور وارد سمرقند گردید با تیرباران وسنگ ریزان مردم مواجه شد و کارشان به فرار انجامید، پس از آن، سربداران سمرقند حدود شش سال و هفت ماه از پاییز سال 766 ه.ق تا بهار سال 767 ه.ق به طور مستقل بر این ناحیه حکومت کردند اما پس از این مدت با حیله و نیرنگ تاتاران مغول قتل عام شدند و مولانا سمرقندى به دلیل نفوذ عمیق مذهبى از مرگ رهایى یافت.(19)
در این قیام، انگیزه اصلى همچنان مذهب است و این عامل از لابلاى سخنان مولانا در مسجد جامع کاملاً مشهود است، کانون شکل‏گیرى نیز مقدس‏ترین مکان سمرقند یعنى مسجد جامع است.
خشم مقدس‏
میرزا مسیح مجتهد استرآبادى متوفى به سال 1263 ه.ق از فقهاى قرن سیزدهم و شاگرد میرزاى قمى مى‏باشد که در تهران به بحث و درس و تربیت شاگردان مشغول بود، هنگامى که وى در مسجد جامع تهران پرتوافشانى مى‏کرد، بر اثر بى کفایتى شاهان قاجار و زورگویى‏هاى روس معاهده‏هاى ننگینى تحت عناوین ترکمان چاى و گلستان به ایران تحمیل گردید. گریبایدوف روسى که فردى متکبّر و جاه طلب بود در پنج رجب 1244 ه.ق براى اجراى یکى از بندهاى قرارداد ایران و روس از جمله استرداد اسرا و دریافت غرامت به ایران آمد و خواست از راه تفرعن و تحقیر و توهین مردم کار خود را سریع‏تر انجام دهد. او به بهانه جستجوى گرجیان و روس‏هاى پناهنده به حریم خانه‏هاى مسلمانان تجاوز کرد و در پى تعقیب زنان گرجى برآمد در حالى که بسیارى از آنان از زمان آغامحمدخان قاجار مسلمان و شیعه شده و به عقد ازدواج مردمان مسلمان ایران درآمده و صاحب فرزند بودند. گریبایدوف این بانوان را با تهدید و ارعاب و ضرب و جرح به سفارت روس انتقال داد و در این مکان نیز با آنان بناى بد رفتارى نهاد، زنان که با تقاضاى وى و همراهانش مخالف بودند به وسیله ذکر و دعا خواندن قرآن به صورت دسته جمعى تنفّر خویش را از سفیر و دیگر کارگزاران روس اعلام کرده و فریاد استغاثه خود را به گوش علماى تهران رسانیدند، ضمن آن که مجتهدان شهر وظیفه خود دیدند تا از حریم ارزش‏ها و شرافت دینى حمایت کنند، مردم نیز به آنان مراجعه و تقاضاى اقدام فورى و مؤثّرى نمودند. طبیعى بود که مردم به سراغ مجتهد برگزیده‏اى مى‏روند که در سنگر مسجد جامع به تنویر افکار عمومى مى‏پردازد و او کسى جز میرزا مسیح مجتهد نبود، سرانجام روز حادثه فرا رسید و مردم مسلمان تهران با هدایت علماء و فتواى میرزا مسیح در روز ششم شعبان 1244ه.ق در مسجد جامع تهران اجتماع کردند و از این کانون توحید و تقوا به سوى لانه فسادى که گریبایدوف ایجاد کرده بود روانه شدند تا حکم اسلام را مبتنى بر آزاد نمودن زنان مسلمان از دست متجاوزان روس، به اجرا در آورند، جمعیت وقتى به درب سفارت رسیدند ضمن کنترل خشم و هیجان خویش، خواسته برحق و منطقى خود را مطرح کردند ولى گریبایدوف به جاى بُردبارى در مقابل مسلمانان، دستور تیراندازى داد و نوجوان 14 ساله‏اى را که جلو جمعیت بود، به شهادت رسانید، مردم پیکر وى را به مسجدى در آن حوالى آورده و بر سر جنازه‏اش به سوگوارى پرداختند و براى گرفتن انتقام با هجوم دسته جمعى وارد سفارت گردیدند و با افراد آن درگیر شدند و بر اثر آن 38 نفر از ساکنان سفارت از جمله گریبایدوف و 80 نفر از مردم کشته شدند. دولت روسیه از راه تهدید، از دولت ایران خواست تا رهبر قیام را تبعید کند اما وقتى خبر مزبور به آگاهى مردم رسید، آنان با تظاهرات وسیعى اعتراض خود را با این برنامه اعلام کردند، پس از سرکوبى اهالى تهران در هشتم صفر 1245 ه.ق میرزا مسیح را به مسجد شاه (امام خمینى کنونى) آوردند و وى را مجبور کردند تهران را به مقصد عتبات عالیات ترک کند.(20)
قیام گوهرشاد
هم زمان با اجبارى شدن کلاه بین المللى(شاپو) زمزمه‏هاى حجاب زدایى از سوى رژیم رضاخان بلند مى‏شود و نطق هایى جهت آماده سازى اذهان عمومى ایراد مى‏گردد اما بر خلاف پیش بینى تئوریسین‏هاى و ابسته به استعمار و پس از جنگ‏هاى روانى شدید که علیه روحانیت ترتیب دادند، علماى مشهد با شنیدن این زمزمه‏ها و گفتار دولتى‏ها، بطور مخفى جلساتى برگزار مى‏کنند، در یکى از این نشست‏ها پیشنهاد مى‏شود که آیةالله حاج آقا حسین قمى به تهران برود و مستقیماً با رضا شاه مذاکره کند، اما حاج آقا حسین قمى در باغ سراج الملک شهر رى بازداشت و ممنوع الملاقات مى‏گردد. از آن سوى مسجد گوهرشاد مشهد چند روزى است که محل اجتماع و سخنرانى علیه کشف حجاب است و با بازداشت این روحانى برجسته اجتماعات مزبور هر لحظه وسیع‏تر و اعتراضات گسترده مى‏شود و سخنرانان در مسجد گوهرشاد با کلامى آتشین‏تر به افشاگرى مى‏پردازند. گردهمایى فزاینده مردم در مسجد مزبور همراه با سخنرانى‏هاى روحانیون بیدار، مى‏رود تا پایه‏هاى نظام سلطه استعمارى را در هم بریزد، اما صبح روز جمعه 10 ربیع الثانى 1354 ه.ق (20تیر 1314ه.ش) قزاقان مستقر در مشهد براى متفرق ساختن مردم وارد عمل مى‏شوند و برروى آنان آتش مى‏گشایند و یک صد نفر را کشته و زخمى مى‏کنند ولى اهالى مشهد و حومه متفرق نمى‏گردند و مقاومت مى‏نمایند مهاجمین مسلح که دستورى براى ادامه جنایت از مرکز یا فرمانده خود دریافت نکرده بودند از برابر مردم عقب نشینى مى‏کنند. پس از این یورش مردم اطراف مشهد با ابزارهاى کشاورزى و بنایى به سوى مسجد سرازیر مى‏گردند و مسجد لبریز از جمعیت معترض مى‏شود، غذاى مورد نیاز افراد متحصّن در مسجد از بیرون توسط حامیان قیام تأمین مى‏گردد. زنان خواستار شرکت در خیزش گوهرشاد هستند و مسجد پیرزن که در میان مسجد گوهر شاد است با زدن چادرى براى بانوان شجاع و دلیر مهیا مى‏شود. روز شنبه 11 ربیع الثانى 1354 ه.ق برابر 21 تیر 1314 مسجد دیگر جاى سوزن انداختن نبود، شعارهایى ضد سلطنت وکلاه بین المللى و ضد حجاب زدایى داده مى‏شود، مردم یکپارچه در مسجد سرود مقاومت سر مى‏دهند، عوامل رژیم نگرانى خود را به مرکز خبر مى‏دهند اما رضاخان دستور مى‏دهد اجتماع کنندگان در مسجد را به شدت سرکوب نمایند. سران قشون و شهربانى قواى خود را هماهنگ مى‏کنند، قزاقان در اطراف مسجد مستقر مى‏گردند، اسدى نایب التولیه که ازکشتار خونین در آینده‏اى نزدیک اطلاع دارد و نیز مى‏داند عده‏اى مجتهد بر جسته در مسجد هستند به بهانه مذاکره آنان را از مسجد خارج مى‏نماید. پاسى از نیمه‏هاى شب 12ربیع الثانى گذشته بود که صداى غرّش مسلسل‏هاى قزاقان خراسان را به لرزه افکند و صداى شیپور جنگ از همه طرف بلند شد، گروهى از دژخیمان اسلحه بدست، به داخل مسجد رفتند و عده زیادى را کشتند و به هیچ کس رحم نکردند، وقتى سپیده سر زد نه صداى گلوله‏اى بود و نه ذکر فریاد معترضان از مسجد شنیده مى‏شد و قزاقان با کشتن بیش از دو هزار نفر تا پنج هزار نفر و اسیر کردن 1500 تن و بازداشت نمودن عده‏اى از روحانیون موفق شدند قلب مقاومت مسجد گوهرشاد را درهم شکنند و دل استعمار گران را شاد کنند و ارباب خود یعنى رضاخان را راضى نمایند اما آنان نتوانستند آوازه‏هاى استقامت و دفاع از ارزش‏هاى الهى را به بند کشند و کوس رسوایى آنان به صدا در آمد.(21)
فریاد اعتراض‏ها در قیام 15 خرداد
به دنبال دستور امام خمینى از اول محرم سال 1382 ه.ق مجامع و محافل کثیرى در سراسر کشور براى روشنگرى و افشاى رژیم وابسته به استکبار پهلوى برگزار شد و در دسته‏هاى سینه زنى و زنجیرزنى شعارهاى انقلابى مطرح گردید. از جالب‏ترین این برنامه‏ها تظاهرات روز عاشوراى تهران بود که از مسجد حاج ابوالفتح واقع در میدان شاه سابق آغاز گشت در این حرکت، جمعیت به گروههاى متعدد تقسیم شده و نظم و سازماندهى هر گروهى به عهده عده‏اى مجرب گذاشته شده بود و براى جلوگیرى از حمله آشوبگران گماشته دولتى، دو صف زنجیرى طویلى از مسئولین تظاهرات دو سوى جمعیت را محافظت مى‏کرد. هر گروهى شعار مخصوص خود را داشت، جالب این که اقشار دانشجویى، روحانى، بازارى، کارگر و دهقان، در این خشم مقدس حضور داشتند، تصویر امام خمینى و جملاتى از حضرت امام حسین(ع) زینت بخش صفوف عزاداران بود، تظاهر کنندگان صبح روز عاشورا شروع به حرکت کردند و ساعت سه بعد از ظهر پس از عبور از مسیر رى، بهارستان، مخبرالدوله، دانشگاه، بازار در مسجد شاه (مسجد امام خمینى) به متینگ خود خاتمه دادند این تظاهرات که از مسجد آغاز و به مسجد ختم گردید تبلور عینى اقشار مختلف جامعه خصوص بازاریان و دانشجویان بود که در حمایت از روحانیت و مخالفت با رژیم پهلوى پاى بر میدان نهاده بود.(22)
مساجد سید عزیزالله، شیخ على، امین الدوله و آذربایجانى‏ها نیز به عنوان محل شکل‏گیرى هسته‏هاى مبارزاتى اهمیت ویژه‏اى داشتند و مرکز ارتباط روحانیان و بازاریان بودند، نقطه عطف این مبارزات با روى کار آمدن اسدالله علم و اجراى طرح انجمن‏هاى ایالتى و ولایتى آغاز شد و به مبارزه علنى علما، بازاریان و سایر طبقات با رژیم پهلوى مبدّل گشت. به دنبال سخنرانى امام خمینى در خرداد 1342، در مسجد سید عزیزالله مراسم دعا و نیایش برگزار شد و در پى آن علماى وقت آیات محترم خوانسارى، بهبهانى و تنکابنى در این مسجد متحصّن شدند، در پى این اقدام مساجد دیگر نیز وارد عمل شدند و مبارزات مردمى در کشور افزایش یافت و سخنرانى‏هایى در مساجد فوق به تأسى از امام خمینى توسط آیة الله خوانسارى و حجج اسلام فلسفى و تنکابنى برگزار شد. به نحوى که عمال رژیم پهلوى در خرداد 1342 مسجد سید عزیزالله را که در چهار سوق بازار تهران قرار داشت تعطیل کردند، با این وجود شدّت مبارزات مردمى به حدى بود که اسدالله علم ناچار به لغو تصویب نامه مورد اشاره گردید. مسجد سید عزیزالله همچنان جایگاه خود را در مبارزات ضد پهلوى حفظ نمود و در سال‏هاى 1346 تا 1350 ش محل موعظه استاد فلسفى و مرکز تجمع مبارزان بود.در ماه رمضان سال 1371ه.ق (1331ش) قرار بود که حجةاالاسلام فلسفى در مسجد شاه (امام خمینى کنونى) سخنرانى کند اما چون مطالب ایشان به قول عوامل رژیم، تحریک کننده بود، عده‏اى از افراد شهربانى داخل مسجد شدند و اجازه ندادند وى منبر برود و بدین گونه مراسم آن ایام این مسجد، به تعطیلى کشانیده شد، از آن سوى فرماندارى نظامى تهران در اطلاعیه‏اى که صادر کرد به وعاظ هشدار داد به هیچ وجه در منابر حق صحبت کردن در اطراف مسایل سیاسى را ندارند، امام خمینى که در زمان تعطیل گردیدن مراسم مسجد شاه در همدان بسر مى‏برد از این برنامه اظهار نگرانى نمود، علماى قم و تهران و ائمه جماعات برخى شهرستان‏ها هم در بیانیه‏هاى جداگانه‏اى تأثر خویش را از این بابت اعلام کردند.(23)
این مسجد در حوادث 15 خرداد 1342 نیز، کانونى مهم به شمار مى‏رفت، به دنبال اعلام مراجع و علما خصوص امام خمینى به برگزارى مراسم و مجالس عزادارى بصورتى پررنگ‏تر در عاشوراى سال 1382 ه.ق، مردم به صورت دسته‏هاى عزادار در خیابان‏هاى تهران ظاهر شدند و با سردادن شعار خمینى خمینى خدا نگه دار تو، ملّت طرفدار تو ،حمایت خویش را از امام و مخالفت خود را با رژیم شاه اعلام کردند، آنان به بازار تهران آمدند و از طریق خیابان مولوى به مسجد شاه (امام) رفتند. در این تظاهرات یکى از دانشجویان ضمن سخنرانى، پشتیبانى دانشجویان را از نهضت امام خمینى اعلام کرد. ساعت 16 همان روز مردم پس از تظاهرات به مسجد بازگشتندو پس از استماع سخنرانى آیةالله مکارم شیرازى که در تقبیح اعمال رژیم پهلوى صورت گرفت، در حالى که شعار خمینى خمینى خدا نگه دار تو بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو، سر مى‏دادند به سوى میدان سپه راه افتادند و در اثناى حرکت عده کثیرى به آنان ملحق شدند. آنان بعد از تظاهرات در بازار به مسجد حاج ابوالفتح رفتند و در مجلس ماتمى که روحانیان برگزار کرده بودند، حضور یافتند، در آن جلسه مقرر گردید تظاهرات روز بعد از مسجد شاه (امام) ادامه یابد.(24)
مسجد شیخ عبدالحسین واقع در بازار تهران است که به مسجد ترک‏ها یا آذربایجانى‏ها موسوم است این مکان توسط وصى میرزاتقى خان امیر کبیر از ثلث اموال آن مرحوم یعنى شیخ عبدالحسین تهرانى مشهور به شیخ العراقین ساخته شد، این مسجد نیز مرکز فعالیت‏هاى مذهبى و تبلیغى و سیاسى بود، مرحوم فلسفى در شب عاشوراى سال 1383ه.ق (1342 ش) در این مکان بحث هایى را آغاز کرد که گزارش‏هایى از منبرهاى ایشان در اسناد ساواک و شهربانى آمده است، جالب آن که اسداللّه علم نخست وزیر وقت و نصیرى(رئیس ساواک)، برخى امراى ارتش و عده‏اى ساواکى، مستمع سخنان وى بودند، جمعیت به قدرى زیاد بود که فلسفى از طریق پشت بام به مسجد رفت. وى در این منبر مسجد را کانون جنبش معرفى کرد و از استیضاح دولت عَلَم توسط روحانیت، قدرت علما، جنایات رژیم در مدرسه فیضیه و ایجاد محیط رعب و وحشت در قم سخن گفت، به همین دلیل حجةالاسلام فلسفى را دستگیر و به زندان شهربانى انتقال دادند.(25)
مسجد جامع بازار به دلیل موقعیت سیاسى بازار داراى نقش و اهمیت خاصى در قیام 15خرداد 1342 و انقلاب اسلامى بوده‏است و از همان آغاز پایگاه مبارزان بود، اسناد شهربانى و ساواک این موضوع را مورد تأیید قرار مى‏دهد، در اسناد 11خرداد 1342 شهربانى آمده است: پیرو گزارش قبل از مسجد جامع مراقبت به عمل آمد، هفت نفر روضه خواندند، آقاى کامل خراسانى بر منبر رفته و تمام صحبت‏هاى او اشاره به دولت و مردم را بر علیه حکومت تحریک مى‏نمود و گفت چرا خارجیان را به خاک ایران راه داده‏اند، آقاى انصارى قمى بر منبر قرار گرفت و به مردم گفت چرا قیام نمى‏کنید و چرا از بیگانگان پیروى مى‏نمائید.(26)
مسجد و انقلاب اسلامى
امام خمینى رهبر انقلاب صرف نظر از آن که جلسات درسى، عبادات و نماز جماعت را در مساجد برگزار مى‏نمود، مسجد را بهترین مکان براى شروع نهضت مى‏دانست. او در مسجد اعظم قم دوم ذى حجه 1383ه.ق (1342ش) اندکى پس از آزادى، در جمع هزاران نفر از علما و فضلاى قم و سایر اقشار به تفصیل آن چه را پس از بازداشت ایشان رخ داده بود و شاه و دستگاه تبلیغاتى وى در ایران و خارج شایع ساخته بودند، به باد انتقاد گرفت. آنگاه در اثر انعکاس این فریادها و بیدارباشى‏هاى روشنگر و حرکت آفرین امام، در سراسر کشور خطبا و گویندگان متعهد در اجتماعات گوناگونى که در مساجد تشکیل مى‏گردید به پیروى از امام امت به افشاگرى و مخالفت صریح با نظام ستم شاهى پرداختند و تحول عظیمى در افکار و اندیشه‏هاى مردم بوجود آوردند که باعث هراس رژیم پهلوى و اربابانش گردید.
این فریادها که از عمق جان‏ها در پایگاه مقدّس مسجد برخاسته بذر امید و حرکتى بود که بر دل‏ها پاشیده و با تداوم آن به رشد و نمو و شکوفایى رسید، امام در نجف اشرف و علما، خطبا و طلّاب در شهرهاى گوناگون و روستاهاى کشور با سخنرانى‏هاى کوبنده بر این حرکت مقدّس تداوم بخشیدند، نوارهاى سخنرانى‏هاى امام و پیام‏هاى معظم له به گونه دقیق و برنامه ریزى شدى در مسجد به مردم رسید. به همین دلیل رژیم در مقام مخالفت و به تعطیلى کشانیدن این اماکن مقدس بر آمد اما موج حرکت چنان قوى بود که نمى‏توانست آن را از ریشه برکند لذا گاهى گویندگان متعهد را که برفراز منابر مساجد حقایقى را مطرح مى‏کردند راهى زندان، تبعید و یا ممنوع المنبر مى‏گردانید و در مواقعى هم مزدوران رژیم ستم شاهى به مساجد مى‏ریختند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار مى‏دادند و زمانى هم درب‏ها را مى‏بستند تا کسى به این اماکن نیاید.
مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول تهران پایگاه مهم فرهنگى و سیاسى آیت الله سید محمد طالقانى بود و او در مدت سى سال در این مکان مبارک نسلى دین دار، دردمند و مبارز تربیت کرد، افراد(27) حاضر در این مسجد اغلب جوانان و دانشجویان بودند و به قول شهید مطهرى دالان دانشگاه بود بر اساس گزارش‏هاى ساواک طالقانى در مسجد مزبور به موعظه و تفسیر مى‏پردازد و و در جلسات وى حدود 400نفر شرکت مى‏کنند، او در بیانات خود پیوسته به اوضاع روز پرداخته و به مقامات عالى رژیم پهلوى حمله مى‏نماید و اولیاى امور را به ایجاد محیط رعب و وحشت و نقض قانون اساسى، آزادى بیان، اختلاس و ارتشا متهم ساخته و حضّار را به قیام علیه وضع کنونى تحریک مى‏کند. چون با وجود تذکرات مکرّرى که به نامبرده در مورد خوددارى از ادامه این روش داده شد، مشارالیه به حملات خود ادامه مى‏دهد، عمل وى طبق ماده 79 قانون مجازات عمومى جرم محسوب و در صورت تصویب مراتب به دادستانى ارتش منعکس تا نامبرده تحت تعقیب قرار گیرد.(28)
در گزارش ساواک این مسجد به عنوان کانون جوانان معرفى شده چرا که محل فعالیت‏هاى انجمن اسلامى دانشجویان دانشگاه تهران در این مسجد بود و انجمن اسلامى دانشجویان تهران در سال 1342 سخنرانى‏هاى افشاگرانه خود را علیه انقلاب سفید در مسجد هدایت برگزار کرد از این رو شهید باهنر آن را اولین مرکز هدایت جوانان و روشنفکران و شهید چمران آن را کشتى نجات نامید بیانات طالقانى در این مسجد کام حاکمان رژیم پهلوى را تلخ کرد و همواره وى را ممنوع المنبر مى‏نمودند یا روانه زندان و تبعید مى‏کردند.(29)
شهید آیةالله مفتح به موازات فعالیت‏هاى علمى و آموزشى بنا به دعوت اهالى مسجد الجواد که یکى از معدود پایگاههاى عرضه اسلام راستین در آن زمان بود، در این مکان به ایجاد سخنرانى و جلسات تفسیرى پرداخت و به روشنگرى نسل جوان مبادرت نمود، یادآور مى‏شود در سال 1349 تا 1351 ش برنامه‏هاى تبلیغى این مسجد زیر نظر شهید مطهرى بود.
مفتح در سال 1352 ش براى ایجاد تشکّل بین نیروهاى مؤمن و مبارز و گشودن سنگرى براى ارائه اسلام راستین، امامت مسجد جاوید را پذیرفت و در این پایگاه یک هسته مقاومت تشکیل داد و در اکثر اوقات از سخنرانان مبارز و متعهد که در راه نهضت اسلامى گام بر مى‏داشتند دعوت به عمل مى‏آورد تا جوانان و خصوص دانشجویان را متوجه حقایقى ناب بنماید.
به دلیل تبدیل شدن مسجد جاوید به سنگرى استوار براى ستیز با طاغوت و استقبال اقشار تحصیل کرده از برنامه هایش و سخنرانى شخصیت هایى چون آیت الله خامنه‏اى و شهید مطهرى در آن، برنامه‏هاى این مسجد بیش از 18 ماه ادامه نیافت و در سوم آذر 1353 پس از سخنرانى آیت الله خامنه‏اى ساواک به آن هجوم برد و مسجد جاوید را تعطیل و مفتّح را روانه زندان ساخت. در سال 1355 ش مفتّح امامت مسجدى را در حوالى حسینیه ارشاد پذیرفت که به مسجد قبا معروف گردید تا یادآور مسجدى باشد که در ظلمتکده جاهلیت توسط رسول اکرم(ص) بنیان نهاده شد. مفتح در مسجد مزبور در سطحى وسیع‏تر به تشکیل کلاسهاى عقیدتى و سخنرانى‏هاى روشنگرانه دست زد، رژیم که چنین شور و شوق و تحولى را مى‏دید، وى را در تنگنایى سخت قرار داد اما او تنها و استوار در برابر فشارهاى سیاسى ایستاد واین مسجد چنان مورد استقبال جوانان قرار گرفت که جمعیت انبوه هنگام سخنرانى‏ها خیابان‏هاى اطراف آن را پر مى‏کرد. در گزارش ساواک نیز از جذب جوانان مذهبى در این مسجد سخن به میان آمده و این که مسجد قبا به قطب تازه‏اى براى مبارزین تبدیل شده و جاى مسجد هدایت را گرفته است.(30)
شهید دکتر محمد جواد باهنر طى سال‏هاى 1342تا1356 همزمان با استفاده از آموزش و پرورش و مدارس، از مساجد و حسینیه‏ها براى ایجاد تحول فرهنگى و سیاسى در جامعه استفاده مى‏نمود. او فعالیت خود را به یک مسجد خاصى محدود نکرد بلکه با مساجدى که پایگاه مبارزان بود، ارتباط داشت و در چندین مسجد سخنرانى مى‏نمود. مسجد جلیلى واقع در خیابان ایرانشهر یکى از مهم‏ترین پایگاههاى مبارزه علیه حکومت پهلوى بود، در این مسجد اقشارى از بازاریان تا روحانیان و دانشگاهیان در آن شرکت مى‏کردند و به تبادل نظر در مسایل سیاسى مى‏پرداختند. شخصیت تأثیر گذار این مسجد آیت الله محمد رضا مهدوى کنى بود. باهنر در مواردى در این مکان به فعالیت و انجام سخنرانى مى‏پرداخت. وى در سخنرانى‏هاى خود در مسجد جلیلى به ناهنجارى‏هاى سیاسى در جامعه اسلامى پرداخت و سلطه خارجى را از موانع رشد و ترقّى دانست. باهنر به دلیل شرکت در بحث هایى که شب‏هاى شنبه هر هفته در این مسجد تشکیل مى‏گردید تحت مراقبت و کنترل ساواک قرار گرفت.در مسجد هدایت هم باهنر، از رژیم پهلوى انتقاد شدیدى نمود و حکومت شاهنشاهى را زیر سؤال برد. باهنر به دلیل فعالیت در این مسجد و نیز مسجد الجواد ممنوع المنبر گردید.(31)
اوج‏گیرى نهضت اسلامى ایران‏
اول آبان 1356 (ذى قعده 1398 ه.ق) خبر تأثرانگیز شهادت حاج سید مصطفى خمینى موج عظیمى در میان مردم ایران پدید آورد و برخلاف اختناق شدید، اقشار مختلف مجالس ختم گوناگونى براى تجلیل از مقام آن عالم بزرگوار و فرزند رهبر انقلاب ترتیب دادند اولین مجلس ختم از سوى علماى تهران در مسجد جامع این شهر برگزار شد، سپس در مساجد دیگر تهران، قم و سایر شهرستان‏ها مجالسى بدین مناسبت منعقد گردید.
مجلس بسیار بزرگ و بى سابقه از طرف حوزه علمیه قم در مسجد اعظم این شهر منعقد گشت که در این برنامه علاوه بر شرکت گسترده علما، مراجع، فضلاء و طلّاب، جمعیت زیادى که از شهرستان‏ها آمده بودند، حضور بهم رسانیدند. کثرت حاضران به حدى بود که تمام شبستان‏ها، حیاط مسجد و صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) و خیابان‏هاى اطراف مسجد و حرم مطهر مملوّ از جمعیت بود، سخنرانان نیز در افشاى هر چه افزون‏تر چهره استبداد کوشیدند و پایه‏هاى ستم را با بیان واقعیت‏ها، متزلزل نمودند.
مجالس ختم همچنان ادامه داشت تا قیام نوزده دى 1356 در قم بوجود آمد، اربعین شهداى این قیام از سوى روحانیت متعهد تبریز و مردمان قهرمان این سامان در مسجد حاج میرزا یوسف آقا مجتهد تبریز برگزار شد. عده‏اى هم اعلامیه‏هایى را که بر دیوار مسجد نصب شده بود مطالعه مى‏کردند که مأموران ساواک با آنان درگیر شدند و گروهى از مبارزان به شهادت رسیدند، براى بزرگداشت شهداى تبریز، مردم در شهرهاى دیگر مجالسى برگزار کردند.(32)
در ایام ماه رمضان سال 1398ه.ق مسجد مولا در شیراز، تحت محاصره ى قواى نظامى بود اما هزاران نفر در این مکان به منظور اقامه نماز جماعت و شنیدن سخنان آیت الله محلاتى گرد آمده بودند. در مسجد جامع این شهر رژیم دست به جنایتى دیگر زد و عصر پنجم رمضان (20مرداد1357) هنگامى که مردم بى دفاع در این مسجد مشغول انجام فریضه مذهبى بودند مورد هجوم افراد مسلّح پلیس قرار گرفتند در این یورش طىّ مدت کوتاهى دهها نفر شهید و عده ى زیادى زخمى شدند.(33)
در اصفهان ضمن شکل‏گیرى تظاهرات و راهپیمایى‏هاى گسترده، همه روزه و شب‏ها اجتماعاتى در مساجد گوناگون برگزار مى‏شد، مسجد الرحیم، مسجد جامع و مسجد سید از جمله آن‏ها بود. مسجد حکیم پایگاهى مهم براى نهضت اسلامى در اصفهان به شمار مى‏رفت و ضمن سخنرانى‏هاى انقلابى، اعلامیه‏هایى در این مکان پخش مى‏گردید.(34)
در 24 مهر ماه 1357ش در حالى که مردم کرمان در مسجد جامع این شهر گرد آمده بودند و چهلم شهداى میدان شهداء قم و فاجعه 17 شهریور تهران را گرامى مى‏داشتند و به سخنان یکى از وعاظّ گوش فرا مى‏دادند، مأموران ساواک در حالى که عده‏اى را اجیر کرده بودند با چوپ و چماق به این مسجد یورش بردند و پس از منفجر کردن چند کپسول گاز اشک آور، از درب ورودى و پشت بام مسجد با چوب، سنگ و آجر و اسلحه گرم به مردم حمله کردند و عده‏اى را شهید و دهها نفر را مجروح و مصدوم کردند و قرآن‏ها و کتاب‏هاى موجود در آن را به آتش کشیدند.(35)
هرچه انقلاب اسلامى مسیر حرکت و رشد سریع خود را مى‏پیمود، نقش مساجد در شکوفایى آن محسوس‏تر مى‏گردید، در لحظات پیروزى دیگر مساجد کانون تلاش، و مبارزه مردم بود و آنان جز آنجا، مکانى را براى دریافت اخبار نهضت نمى‏شناختند پیام‏هاى امام توسط گویندگان مذهبى و افراد متعهد از بلندگوهاى مسجد منتشر مى‏گردید و تمامى راهپیمائیهاى با شکوه و حماسى میلیونى از مسجد سرچشمه مى‏گرفتند و چون جویبار هایى در خیابان‏ها و معبر جارى مى‏شدند تا آن که بساط طاغوت در هم پیچید و انقلاب اسلامى به پیروزى رسید، بعد از این فتح بزرگ مساجد کانونهایى براى حفظ انتظامات شهرى، پاسدارى از نهضت و مکانى براى تلاش‏هاى فرهنگى و اجتماعى بودند، کمیته‏هاى انقلاب اسلامى، بسیج مستضعفین و کمیته امداد امام خمینى در همین مکان‏ها شکل گرفتند و با شروع جنگ تحمیلى مساجد مراکزى مهم براى ساماندهى نیروهاى رزمنده و عزیمت آنان به جبهه‏هاى جنگ به شمار مى‏رفتند، امکانات مورد نیاز دفاع مقدس در مساجد جمع آورى و بسته بندى مى‏گردید و به رزمندگان اسلام مى‏رسید.
پى‏نوشت‏ها: -
1. سوره توبه، آیه 108.
2. تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 73.
3. تفسیر المیزان، ترجمه، ج 18،ص 330.
4. نک: سوره توبه، آیه 107.
5. سوره توبه، آیه 17.
6. همان، آیه 18.
7. سوره بقره، آیه 114.
8. وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج 12، ص 129.
9. همان، ج 3، ص 548، ج 10، ص 276؛وفاء الوفاء، سمهودى، ج 3، ص 808.
10. فروغ ابدیت، جعفر سبحانى، ص 453 - 452 ؛ بینش اسلامى و پدیده‏هاى جغرافیایى، دکتر عباس سعیدى رضوانى، ص 42.
11. صحیفه امام، روح اللّه موسوى خمینى، ج 10، ص 16.
12. سیماى کوفه، از نگارنده، ص 74 - 72.
13. سیرى در سیره ائمه اطهار،شهید مرتضى مطهرى، 89 - 82 و نیز نک: صلح امام حسن شیخ راضى آل یاسین، ترجمه آیة اللّه سید على خامنه‏اى.
14. ماهیت قیام مختار، سید ابوفاضل رضوى اردکانى، ص 322 - 309.
15. مقتل الحسین، خوارزمى، ج 2، ص 72 و 73 ؛ الارشاد، شیخ مفید، ص 246.
16. تفصیل این قیام را در کتاب سیره و قیام زیدبن على به قلم حسین کریمان و کتاب رهبر انقلاب کوفه، نوشته عبدالرزاق مقرم، ترجمه عزیز اللّه عطارى مطالعه نمائید.
17. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانى، ص 298؛ بحارالانوار، ج 48، ص‏165؛ تاریخ طبرى، ج 8، ص 194..
18. قیام سربداران، یعقوب آژند، ص 40 - 24.
19. منتخب التواریخ، معین الدین نطنزى، ص 222 به بعد، مطلع السعدین، عبدالرزاق سمرقندى، به اهتمام عبدالحسین نوایى، ص 331 و 333.
20. تفصیل این قیام را در کتاب میرزا مسیح مجتهد و فتواى شرف، به قلم نگارنده مطالعه فرمائید.
21. قیام گوهرشاد، سینا واحد، ص 50 - 47، علما و رژیم رضاخان، حمید بصیرت منش، ص 470 - 467.
22. نقش روحانیت مبارز در جنبش تاریخى 15 خرداد 1342،بى نا، ص 53 - 52 ؛ طلوع فجر، عبدالمجید معادیخواه، ص 77؛ فصلنامه دانشگاه اسلامى، سال نهم، ش 28، ص 189 - 188 نهضت روحانیون ایران، على دوانى، ج 3 و 4، ص 73 و 74، ماهنامه مسجد، شماره 100، ص 78.
23. خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى، ص 151 - 149.
24. تحولات سیاسى اجتماعى در دوران پهلوى، علیرضا امینى، ص 276، قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، جواد منصورى، ص 635، از قبا تا فیضیه، جنبش مسلمانان تبریز، ص 50.
25. خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى، ص 255 و 258، 259 و 274.
26. فصلنامه یاد، شماره 45 و 46، ص 175 - 172.
27. راهى که نرفته‏ایم (مجموعه مقالات برگزیده از 20 سال نشریه پیام‏هاجر درباره آیت طالقانى) به کوشش مهدى غنى (تهران، مجتمع فرهنگى آیت اللّه طالقانى)، 1379، ص 140 - 139.
28. آیت اللّه سید محمود طالقانى(بازوى تواناى اسلام) به روایت اسناد ساواک، تهران، وزارت اطلاعات، ص 309.
29. پیک آفتاب، محمد اسفندیارى، ص 75 و 81.
30. نک: شهید مفتح و تکبیر وحدت، از نگارنده، ص 121 - 110.
31. شهید دکتر محمد جواد باهنر، مواضع و دیدگاهها، مرتضى نعمتى زرگران، ص 92 - 89.
32. تحلیلى از انقلاب اسلامى، حاتم قادرى، ص 100 - 97.
33. نهضت روحانیون ایران، على دوانى، ج 8 و 9، ص 208 - 202.
34. یادواره نهضت اسلامى یا چهره انقلاب در اصفهان، ج 3، سید حسن نوربخش، ص 98، 104 و 146.
35. حماسه‏هاى اسلامى ملت به رهبرى امام خمینى، ولى اللّه فوزى، ص 95 - 94.

تبلیغات