نگاهى به آسیبشناسى حکومت دینى
آرشیو
چکیده
متن
مطالعه در تاریخ ملل و حکومتهاى دینى و غیردینى از آنجا ضرورت دارد که بدانیم چه عواملى باعث پیشرفت و یا پسرفت یک حکومت مىشود. زیرا این امر از یک سو نشان مىدهد که همان عوامل و آسیبها کم و بیش هماکنون نیز به شکل سنّت تاریخى نقش خود را در پایدارى نظامها و سقوط حکومت ایفا مىکند و به حکم قاعده «مشابهت تاریخى اقوام»(1) سرگذشت و فراز و نشیب نظامها و حکومتهاى پیشین در حقیقت مشابه سرگذشت نظامهاى کنونى است؛ یعنى تاریخ همواره تکرار مىگردد.
امام على(ع) در این باره مىفرماید: «فیما اَشَدَّ اعتدال الاحوال و اقرب اشتباه الامثال؛(2) چه بسیار متناسب است سرگذشتها و چه همانند و نزدیک است داستانها.»
از سوى دیگر بررسى و شناخت آسیبهاى نظامها و حکومتهاى گذشته مىتواند مایه عبرت از تاریخ شود. بر این اساس یک سوم قرآن را نقل قصص و تاریخ ملتهاى گذشته تشکیل مىدهد و مردم را به سیر در زمین و عبرتگیرى از آن فرامىخواند تا آنجا که هفت بار با تأکید فراوان فرموده است: «قُلْ سِیرُوا فِى الْأَرْضِ» با این بیان، قرآن کریم تاریخ جامعهها و نظامهاى پیشین را آینه عبرت و مایه تنبّه و بیدارى و وسیله شناسایى علل ترقى و آسیبهایى که منجر به انحطاط مىداند و در فرازى دیگر تأکید مىکند که: «لَقَدْ کَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُّولِى الْأَلْبَبِ».(3)
از این رو، بر اندیشمندان و دلآگاهان است که در شیوه زندگى اقوام گذشته به طور عام، و نحوه حکومت حاکمان به طور خاص به کنجکاوى بپردازند و از علل قوت و آسیبهاى آن آگاه شوند.
امام على(ع) نیز بر این امر تأکید ورزیده و در وصیتنامه خود به فرزندش امام حسن مىفرماید: «فرزندم به دقت سرگذشت پیشینیان و نقاط قوت و آسیبهاى آن را به خاطرت عرضه بدار و در خانهها، آثار و نشانههاى آنها گردش کن، بنگر که چه کردند و از کجا منتقل شدند و به کجا فرود آمدند.»(4)
بنابراین، شایسته است مدیران و تصمیمگیران حکومت دینى با دقت در رفتار و اعمال خود بنگرند و به نقاط ضعف خویش آگاه شوند و آسیبهاى نظام اسلامى را که مثل موریانه پایههاى آن را مىخورد و سست مىکند، شناسایى کنند و به کتاب خدا تمسّک جویند و راهکارهاى مدیریت صحیح را از آن بیاموزند؛ زیرا قرآن طلوع و و سقوط نظامها و حکومتهاى ناصالح را یک امر قطعى تلقى کرده و مىگوید: هرگز قدرت و تمکّن در دست یک گروه تا پایان جهان باقى نمىماند بلکه به عللى دست به دست گشته تا عمر جهان سپرى گردد؛ «و تلک الایام نداولها بین الناس...».
حال مىپردازیم به برخى از آسیبهاى نابود کننده حکومت دینى از نگاه قرآن: 1- ستمگرى یا ستمپیشهگى
از جمله آسیبهاى حکومت دینى ظلم و ستم نسبت به مردم است؛ چرا که کاخها و بناها از بادهاى صرصر ویران نمىشود ولى از آه جگرسوز مظلومان ویران مىشوند. حکومتآفرینان دینى به خاطر رفتارهاى نامناسب در نگاه مردم به چهرههاى زشت و نفرتانگیز بدل مىشوند و در نهایت نفوذ مردمى و پایگاه اجتماعى خود را از دست مىدهند. از این جهت، رو در روى مردم قرار مىگیرند و به ناچار براى حفظ پایگاه خود به ستم روى مىآورند و ستم نیز پایههاى کاخ حکومت را فرو مىریزد. قرآن ستمگرى و خروج از خط عدالت را مایه هلاکت و نابودى امتها و در نهایت حاکمان دینى مىداند و در آیات زیادى سبب فروپاشى جامعه و ملّتها و افول حکومتها را ستم ذکر کرده است. از جمله مىفرماید: «ما پیش از شما عدّهاى را یکى پس از دیگرى هلاک کردیم چون ستم کرده بودند و فرستادگان ما پیغامهاى آشکار به آنها آمده بود ولى ایمان نیاورده بودند بدینگونه ما گناهکاران را کیفر مىدهیم.»(5)
و در جاى دیگر مىفرماید: «اى محمد! پروردگار تو مردمان شهرى را هلاک و نابود نمىکند مگر پس از آن که در میان آن شهر پیغمبرى بفرستد که سخنان ما را بر آنها بخواند و ما هلاک و نابود کننده مردمان شهرها نیستیم، مگر آنجایى که مردمانش ستمکار باشد.»(6)
و نیز در آیات دیگر چنین آمده: «بگو چه مىبینید اگر ناگهان در نهان یا آشکار عذاب خدا بر شما نازل شد و هلاک نمىشود جز گروه ستمکاران»(7)، و در فرازى دیگر مىخوانیم: «چه بسیار شهرها را که مردم آنها ستمکار بودند، نابود کردیم.»(8)
براساس آیات یاد شده عامل سقوط و افول و نابودى حکومتهاى دینى پشت کردن به جادّههاى حق و روى آوردن به ستم دانسته شده است و اگر قرآن به بیان عوامل سقوط و نابودى حکومتهاى دینى مىپردازد، تنها از زاویه کاربرد تاریخى آن نیست بلکه بیانگر قانون و سنّت حاکم بر هر جامعه و حکومتى است که در طول تاریخ شکل مىگیرد و بر مبناى این قانون و سنّت الهى است که سرنوشت نظامهاى اجتماعى و حکومت دینى امروز بشر نیز رقم مىخورد.
بنابراین هر نظام و حکومتى دینى تا آنگاه زنده و پایدار مىماند که هماهنگ با قانونهاى عام آفرینش و سنّتهاى حق جلو برود و انحراف از این اصل عامل سقوط و افول آن حکومت است. 2- فساد
دومین آسیب حکومت دینى فساد است. فساد در لغت به معناى خارج شدن از اعتدال چه کم و چه زیاد مانند فساد در نفس، بدن و...(9) آمده است.
وقتى حکومت و جامعه دینى گرفتار فساد شود، از حدّ وسط و اعتدال خارج مىشود. فساد، یعنى دستاندازى به حقوق دیگران از راه قانونشکنى و سرپیچى از قانون. از اینروى در نگاه قرآن فساد کننده، محدوده کوچکى را به تباهى نمىکشد بلکه آثار زیانبار به همه ارکان جامعه سریان پیدا مىکند و خشک وتر را مىسوزاند.
به طور کلى قرآن در سورههاى اعراف، هود، شعراء از هلاکت و نابودى قوم نوح، هود، صالح، لوط و شعیب سخن گفته و تأکید کرده که این قومهاى صاحب حکومت و ثروت با وجود اینکه پیامبر داشتند و دیندار هم بودند، ولى بر اثر فساد نابود شدند.
گفتنى است که فساد انواع مختلفى دارد و ما در این جا تنها فساد اقتصادى و فساد جنسى را مورد بررسى قرار مىدهیم. الف) فساد اقتصادى
اقتصاد، از جمله پایهها و رکنهاى مهم و بنیادین جامعه است، و در واقع از ستونهاى برپادارنده خیمه هر حکومت به شمار مىآید، اگر این رکن مهم فرو ریزد تمامى رکنهاى جامعه یکى پس از دیگرى فرو مىریزد از این روى خداوند، بر سالم ماندن این رکن تأکید مىورزد و به پیامبر بزرگ خود شعیب مأموریت مىدهد که در اصلاح اقتصاد مردم شهر «مَدْیَن» تلاش کند تا جامعه از هم فرو نپاشد.
«به سوى شهر مدین برادرشان شعیب را فرستادیم که گفت اى خویشان من خدا را بپرستید، شما را جز او خدایى نیست و پیمانه و ترازو را نکاهید و کم ندهید، من نیکویى شما را مىبینم و از عذاب بزرگ بر شما مىترسم.»(10)
گویند که قوم شعیب راه را به اصلاح بسته و بر افساد گشوده بودند چون شهرشان بر سر راه کاروانها بود و از این جایگاه بهره ناروا مىبردند و عرصه را بر کاروانیان و بازرگانان تنگ مىکردند؛ چنانکه کالاى آنها را به بهاى کم مىخریدند و کالاى مورد نیاز آنان را به بهاى گران در اختیارشان مىگذاشتند و یا مردم را از پیوستن به حق باز مىداشتند و نمىگذاشتند برگرد شعیب حلقه زنند و راه را از بىراهه بازشناسند.
آرى همیشه چنین بوده که حکومتهاى بزرگ، توانا با لشگریان بىشمار و فرمانروایان و سردمداران با تدبیر، وقتى فساد و رانتخوارى به ارکان اقتصادى آنها راه یافته، با وجود همه تلاشهایى که براى سر پا نگهداشتن حکومت مصروف داشتهاند، نظام حکومتىشان از هم فروریخته است.
استاد محمدتقى جعفرى در این باره مىنویسد: «تباهى یا اختلالات اقتصادى، مىتواند عامل نابودى هر گونه حکومتى بوده باشد، اگر چه آن حکومت در اوج شکوفایى سیر کند... بدیهى است که قوام حیات بشرى و میدان تحرّک آن را مسائل اقتصادى تشکیل مىدهد زیر انسان چه در ابتدایىترین شکل حیات بوده باشد و چه در عالىترین اشکال آن بدون استهلاک موادى از طبیعت امکان ادامه حیات ندارد.»(11) ب) فساد جنسى
بىتردید یکى از آسیبهاى اجتماعى در حکومت دینى، فساد جنسى است و چنانچه از جانب مدیران یک حکومت راهکارها و سمت و سوى آن به طور صحیح و قانونمند تعریف نشود، در دراز مدت پایههاى آن حکومت را سست مىنماید و در نهایت آن را به افول و سقوط مىکشاند.
اساساً فساد جنسى از مؤثرترین ابزارى بوده که همواره جامعههاى دینى را تهدید کرده و مىکند. اگر مردم بخصوص قشر جوان که زیر پرچم حکومت دینى زندگى مىکنند هر شامگاهان با همآغوشى تصاویر زشت زنان روسپى از طریق ماهواره و اینترنت روزگار خود را سپرى کنند و یا در راه تأمین لذتجویى پلید خویش خود را در میان میگساران و در آغوش روسپیان قرار دهند، آیا فرصت پیدا مىکنند که در راه راستین انسان و شناخت آن اندیشه کنند و یا فرمانبر رهبران حکومتى دینى باشند و اهداف آن را به پیش ببرند.
به عنوان نمونه به حکومت دینى کشور اندلس اشاره مىکنیم. در نیمه دوم قرن اول هجرى سرزمین اسپانیا(12) به دست مسلمانان فتح شد و مسلمانان در آنجا حکومت دینى تشکیل دادند و 8 قرن در زیر پرچم چنین حکومتى با قوانین و ادبیات و تمدن دینى زندگى کردند که هنوز هم با گذشت سالیان دراز برخى از آثار آن همچنان باقى است. به هر حال، در آن زمان با بسط و گسترش اسلام در آن سرزمین تمام سران مسیحیت احساس خطر کردند و به طرح نقشههاى شوم و فریبنده براى نابودى مسلمانان پرداختند آنان با سران حکومت دینى اندلس پیماننامهاى به امضا رساندند که سه ماده داشت: 1- آزادى مذهب، 2- آزادى تعلیم و تربیت، 3- توسعه روابط بازرگانى که با این توافقنامه مسیحیان توانستند با رخنه در اجتماع اسلامى بخصوص با جوانان آنان ارتباط مستقیم بر قرار کنند. از جمله، تفریحگاههایى ترتیب دادند که در آن دختران مسیحى با شور و شراب از ایشان پذیرایى مىکردند. غیرت و جوهره و تعصب مسلمانى جوانان مسلمانان با هم آغوشى دختران مسیحى و مشروبات الکلى سست شد و با این ابزار نیروهاى اخلاق و تعصب اسلامى در توده جوان از بین رفت(13) بدینسان بود که فاجعه آغاز شد و دشمن شمشیر جنگ برکشید و با استفاده از سستى و ضعف و تخدیر مسلمانان، به قتلعام آنان پرداخت و به حکومت دینى در اسپانیا پایان داد.
هماکنون نیز یکى از ابزارهاى مهم براى از بین بردن اخلاق و غیرت و تعصب مردمان حکومت دینى فساد جنسى است که آسیب جدى براى آن به شمار مىآید. 3- اسراف
خداوند بشر را آفرید و به او عقل و شعور و قوه بازشناسى حق از باطل را عطا کرد تا راه کمال را بپیماید و خود را از سایر جانداران جدا سازد و جامعه انسانى را بنا کند. و طبیعت را نگهبان باشد و از مواهب طبیعت به نحو مطلوب استفاده نماید. همچنان که به او جسمى قوى با توانمندىهاى بالا عنایت کرد تا بتواند بر بازدارندهها پیروز شود و از موانع عبور نماید و زندگى خویش را به بهترین وجه سامان دهد.
قرآن مىفرماید: «اى فرزندان آدم هنگام نماز جامه بپوشید و خود را بیارایید و بخورید و بیاشامید ولى زیادهروى نکنید، که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.»(14)
بنابراین استفاده از مواهب الهى اندازه دارد و اگر از اندازه درگذرد آفتها و آسیبهاى انسانى بسیار در پى خواهد داشت. بسیارى از جوامع انسانى و حکومتهاى دینى در درازاى تاریخ به خاطر زیادهروى در نعمتها در باتلاق مرگ فرورفتهاند و امروزه به سبب اسراف و تبذیر در بسیارى از کشورهاى پیشرفته بخشى از جهان در سیاهى فقر و فلاکت فرورفته و گرسنگى گریبانگیر بسیارى از انسانها شده است.
بسیارى از حکومتهاى پیشرفته غربى ناقوس مرگ خود را با اسراف و تبذیر به صدا در آوردهاند و اگر این حرکت ویرانگر ادامه یابد و از مرکب غرور و کبر فرود نیایند و از اسراف و تبذیر پرهیز نکنند، دیرى نمىپاید که از هم فرو خواهند پاشید.
فرعون در رأس هرم جامعه پیشرفته و متمدّن مصر قرار گرفته بود و از قدرت، شوکت، هیمنه ثروت، عدّه و عُدّه بىشمارى برخوردار بود؛ به گونهاى که کسى باورش نمىکرد این انسان قدرتمند از اریکه قدرت فرو بیفتد و لشگریانش نابود شوند و حکومت خیره کنندهاش از هم فروپاشد و خوار و ذلیل در آب غرق شود و آب جسدش را براى عبرت دیگران به ساحل براند.
خداوند این انسان چموش و سرکش را که گرفتار عذاب الهى شد، از اسراف کنندگان مىداند و از او به عنوان مسرف یاد مىکند.(15)
قرآن کریم در جاى دیگر فساد و اسراف را از آسیبهاى مهم قوم عاد مىشمارد؛ چنانکه قوم عاد را با آن ساختمانهاى بزرگ و با شکوه و توانایىهاى شگفتانگیزشان، و قوم ثمود را با آن صنعت و هنر پیشرفته و توان بالاى ساختمانسازى در دل صخرهها و کوههاى سخت و توان بریدن کوهها و صخرهها(16) به جهت گناهان بسیار از جمله اسراف و گردن ننهادن به فرمان صالح پیغمبر(17) و استفادههاى ناروا از قدرت، فکر و اندیشه، طبیعت و گوناگونى نعمتهاى خداوندى، در دل صخرهها و ساختمانهاى سر به فلک کشیده دفن شدند و عذاب خدائى دودمانشان را بر باد داد و از آن همه قدرت، حکومت و فرهنگ هیچ نماند جز درس عبرتى بزرگ و همیشگى براى انسانهاى بعدى.
از اینرو، مىتوان اذعان داشت که از اندازه گذشتن و از مرز تعادل و قانون پا فراتر نهادن، چه در استفاده از مواهب طبیعت و چه در بکارگیرى قدرت و ثروت، از آسیبهاى مهم حکومت دینى به شمار مىآید. 4- پاىبندى به اندیشههاى کهنه
یکى دیگر از آفات و آسیبهاى حکومت دینى پاىبندى به اندیشههاى کهنه است، مطالعه و سیر در تاریخ نشان مىدهد که جوامع و تمدنهاى بزرگ انسانى در پرتو اندیشههاى نو و خردورزىها پا گرفته و بالنده و شکوفا شدهاند، از اینرو، حکومت دینى براى حیات خود ناگزیر است از اندیشههاى کهنه و ناکارآمد، به ابتکارها و نوآورىها روى آورد؛ مثلاً در آموزش و پرورش در امر تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان از شیوههاى جدید بهره بگیرد تا در مبارزه با ناهنجارىهاى اجتماعى موفق باشد.
استاد شهیدمطهرى در این باره مىنویسد: دو مطلب سبب توقف جامعه مىشود مطلب اول مقدس بودن گذشته یعنى دلبستگى به گذشته از آن جهت که گذشته است تقدیس مىکند و عمداً نو را از آن جهت که نو است تقبیح مىکند؛ که در قرآن نیز به آن اشاره شده است.(18)
تقریباً همه پیغمبران با این حرف روبرو بودند و برخورد امّتها با پیغمبران مختلف بود چون هر اُمّتى با یک فساد اخلاقى مخصوص روبرو مىشدند ولى در یک امر مشترک بودند که همان تقلید کورکورانه و ناآگاهانه نسبت به گذشتگان است.
مطلب دوم، رم کردن از جدید است؛ یعنى تازه را به دلیل تازه بودن تقبیح مىکردند و با هر چیز جدیدى مخالفند.(19)
از بیان استاد به خوبى استفاده مىشود که کهنهاندیشى و داشتن فکرى بسته و محدود تنها در مسائل دینى و عقیدتى جلوه ندارد؛ بلکه در هر چیز و عملى، مىتواند مصداق داشته باشد و خود از آسیبهاى بزرگ و مهمى است که جامعه حکومت دینى را از پیشرفت باز مىدارد و در نتیجه حکومت دینى نخواهد توانست خود را با زمان هماهنگ سازد و نیازهاى روز را پاسخ گوید. در نهایت پایههاى حکومت به تدریج سست مىشود و آن نظام به راحتى سقوط مىکند. از اینرو قرآن افکار کسانى را که تلاش کردهاند انسانها را به تقلید از پیشینیان وادارند بر ملا کرده و مذمت نموده و به اندیشههاى جدیدى که رسولان خداوند به آن مأمور بودهاند تشویق کرده و از واپسگرایى و تقلید کورکورانه و گمراهکننده پرهیز داده است: «و بدین گونه در هیچ شهرى پیش از تو هشداردهندهاى نفرستایم مگر آنکه خوشگذرانان آن گفتند: ما پدران خود را با آیینى (راهى) یافتهایم و به آنها اقتدا مىکنیم»(20)
بنابراین از این آیه و آیات دیگر به خوبى استنباط مىشود که از رموز ماندگارى حیات حکومت دینى و پویایى جامعه اسلامى و یا راه مواجهه با آسیب کهنهگرایى، آن است که عرصه دین و فرهنگ را به ناز پروردگان و تن آسایان و راحتطلبان و افزونکاران بىدرد وانگذارند؛ چرا که اینان جامعه را همیشه در گذشته نگه مىدارند و حیات و ماندگارى و اریکهنشینى خودشان را در گرو گذشتهگرایى و تقلید مردم از گذشته مىپندارند. از اینروى باید آگاهانه در هر زمان و مکان با این تیرهروزان به مقابله برخاست تا آفتاب حق همیشه نورافشاند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز سواء» 2) نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خ 234. 3) یوسف/ 111. 4) نهج البلاغه، نامه 31. 5) یونس/ 13. 6) قصص/ 59. 7) انعام/ 47. 8) حج/ 45. 9) مفردات راغب، ص 379. 10) هود/ 84. 11) تفسیر و ترجمه نهجالبلاغه، ج 5، ص 218. 12) اندلس سرزمین خاطرهها. 13) اقتباس از تفسیر طنطاوى، ج 21، ص 180 - 182. 14) اعراف/ 31. 15) یونس/ 83. 16) فجر/ 7 و 9. 17) شعراء/ 147 - 150 و 158. 18) زخرف/ 23. 19) مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 13،ص 806. 20) زخرف/ 23.
امام على(ع) در این باره مىفرماید: «فیما اَشَدَّ اعتدال الاحوال و اقرب اشتباه الامثال؛(2) چه بسیار متناسب است سرگذشتها و چه همانند و نزدیک است داستانها.»
از سوى دیگر بررسى و شناخت آسیبهاى نظامها و حکومتهاى گذشته مىتواند مایه عبرت از تاریخ شود. بر این اساس یک سوم قرآن را نقل قصص و تاریخ ملتهاى گذشته تشکیل مىدهد و مردم را به سیر در زمین و عبرتگیرى از آن فرامىخواند تا آنجا که هفت بار با تأکید فراوان فرموده است: «قُلْ سِیرُوا فِى الْأَرْضِ» با این بیان، قرآن کریم تاریخ جامعهها و نظامهاى پیشین را آینه عبرت و مایه تنبّه و بیدارى و وسیله شناسایى علل ترقى و آسیبهایى که منجر به انحطاط مىداند و در فرازى دیگر تأکید مىکند که: «لَقَدْ کَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُّولِى الْأَلْبَبِ».(3)
از این رو، بر اندیشمندان و دلآگاهان است که در شیوه زندگى اقوام گذشته به طور عام، و نحوه حکومت حاکمان به طور خاص به کنجکاوى بپردازند و از علل قوت و آسیبهاى آن آگاه شوند.
امام على(ع) نیز بر این امر تأکید ورزیده و در وصیتنامه خود به فرزندش امام حسن مىفرماید: «فرزندم به دقت سرگذشت پیشینیان و نقاط قوت و آسیبهاى آن را به خاطرت عرضه بدار و در خانهها، آثار و نشانههاى آنها گردش کن، بنگر که چه کردند و از کجا منتقل شدند و به کجا فرود آمدند.»(4)
بنابراین، شایسته است مدیران و تصمیمگیران حکومت دینى با دقت در رفتار و اعمال خود بنگرند و به نقاط ضعف خویش آگاه شوند و آسیبهاى نظام اسلامى را که مثل موریانه پایههاى آن را مىخورد و سست مىکند، شناسایى کنند و به کتاب خدا تمسّک جویند و راهکارهاى مدیریت صحیح را از آن بیاموزند؛ زیرا قرآن طلوع و و سقوط نظامها و حکومتهاى ناصالح را یک امر قطعى تلقى کرده و مىگوید: هرگز قدرت و تمکّن در دست یک گروه تا پایان جهان باقى نمىماند بلکه به عللى دست به دست گشته تا عمر جهان سپرى گردد؛ «و تلک الایام نداولها بین الناس...».
حال مىپردازیم به برخى از آسیبهاى نابود کننده حکومت دینى از نگاه قرآن: 1- ستمگرى یا ستمپیشهگى
از جمله آسیبهاى حکومت دینى ظلم و ستم نسبت به مردم است؛ چرا که کاخها و بناها از بادهاى صرصر ویران نمىشود ولى از آه جگرسوز مظلومان ویران مىشوند. حکومتآفرینان دینى به خاطر رفتارهاى نامناسب در نگاه مردم به چهرههاى زشت و نفرتانگیز بدل مىشوند و در نهایت نفوذ مردمى و پایگاه اجتماعى خود را از دست مىدهند. از این جهت، رو در روى مردم قرار مىگیرند و به ناچار براى حفظ پایگاه خود به ستم روى مىآورند و ستم نیز پایههاى کاخ حکومت را فرو مىریزد. قرآن ستمگرى و خروج از خط عدالت را مایه هلاکت و نابودى امتها و در نهایت حاکمان دینى مىداند و در آیات زیادى سبب فروپاشى جامعه و ملّتها و افول حکومتها را ستم ذکر کرده است. از جمله مىفرماید: «ما پیش از شما عدّهاى را یکى پس از دیگرى هلاک کردیم چون ستم کرده بودند و فرستادگان ما پیغامهاى آشکار به آنها آمده بود ولى ایمان نیاورده بودند بدینگونه ما گناهکاران را کیفر مىدهیم.»(5)
و در جاى دیگر مىفرماید: «اى محمد! پروردگار تو مردمان شهرى را هلاک و نابود نمىکند مگر پس از آن که در میان آن شهر پیغمبرى بفرستد که سخنان ما را بر آنها بخواند و ما هلاک و نابود کننده مردمان شهرها نیستیم، مگر آنجایى که مردمانش ستمکار باشد.»(6)
و نیز در آیات دیگر چنین آمده: «بگو چه مىبینید اگر ناگهان در نهان یا آشکار عذاب خدا بر شما نازل شد و هلاک نمىشود جز گروه ستمکاران»(7)، و در فرازى دیگر مىخوانیم: «چه بسیار شهرها را که مردم آنها ستمکار بودند، نابود کردیم.»(8)
براساس آیات یاد شده عامل سقوط و افول و نابودى حکومتهاى دینى پشت کردن به جادّههاى حق و روى آوردن به ستم دانسته شده است و اگر قرآن به بیان عوامل سقوط و نابودى حکومتهاى دینى مىپردازد، تنها از زاویه کاربرد تاریخى آن نیست بلکه بیانگر قانون و سنّت حاکم بر هر جامعه و حکومتى است که در طول تاریخ شکل مىگیرد و بر مبناى این قانون و سنّت الهى است که سرنوشت نظامهاى اجتماعى و حکومت دینى امروز بشر نیز رقم مىخورد.
بنابراین هر نظام و حکومتى دینى تا آنگاه زنده و پایدار مىماند که هماهنگ با قانونهاى عام آفرینش و سنّتهاى حق جلو برود و انحراف از این اصل عامل سقوط و افول آن حکومت است. 2- فساد
دومین آسیب حکومت دینى فساد است. فساد در لغت به معناى خارج شدن از اعتدال چه کم و چه زیاد مانند فساد در نفس، بدن و...(9) آمده است.
وقتى حکومت و جامعه دینى گرفتار فساد شود، از حدّ وسط و اعتدال خارج مىشود. فساد، یعنى دستاندازى به حقوق دیگران از راه قانونشکنى و سرپیچى از قانون. از اینروى در نگاه قرآن فساد کننده، محدوده کوچکى را به تباهى نمىکشد بلکه آثار زیانبار به همه ارکان جامعه سریان پیدا مىکند و خشک وتر را مىسوزاند.
به طور کلى قرآن در سورههاى اعراف، هود، شعراء از هلاکت و نابودى قوم نوح، هود، صالح، لوط و شعیب سخن گفته و تأکید کرده که این قومهاى صاحب حکومت و ثروت با وجود اینکه پیامبر داشتند و دیندار هم بودند، ولى بر اثر فساد نابود شدند.
گفتنى است که فساد انواع مختلفى دارد و ما در این جا تنها فساد اقتصادى و فساد جنسى را مورد بررسى قرار مىدهیم. الف) فساد اقتصادى
اقتصاد، از جمله پایهها و رکنهاى مهم و بنیادین جامعه است، و در واقع از ستونهاى برپادارنده خیمه هر حکومت به شمار مىآید، اگر این رکن مهم فرو ریزد تمامى رکنهاى جامعه یکى پس از دیگرى فرو مىریزد از این روى خداوند، بر سالم ماندن این رکن تأکید مىورزد و به پیامبر بزرگ خود شعیب مأموریت مىدهد که در اصلاح اقتصاد مردم شهر «مَدْیَن» تلاش کند تا جامعه از هم فرو نپاشد.
«به سوى شهر مدین برادرشان شعیب را فرستادیم که گفت اى خویشان من خدا را بپرستید، شما را جز او خدایى نیست و پیمانه و ترازو را نکاهید و کم ندهید، من نیکویى شما را مىبینم و از عذاب بزرگ بر شما مىترسم.»(10)
گویند که قوم شعیب راه را به اصلاح بسته و بر افساد گشوده بودند چون شهرشان بر سر راه کاروانها بود و از این جایگاه بهره ناروا مىبردند و عرصه را بر کاروانیان و بازرگانان تنگ مىکردند؛ چنانکه کالاى آنها را به بهاى کم مىخریدند و کالاى مورد نیاز آنان را به بهاى گران در اختیارشان مىگذاشتند و یا مردم را از پیوستن به حق باز مىداشتند و نمىگذاشتند برگرد شعیب حلقه زنند و راه را از بىراهه بازشناسند.
آرى همیشه چنین بوده که حکومتهاى بزرگ، توانا با لشگریان بىشمار و فرمانروایان و سردمداران با تدبیر، وقتى فساد و رانتخوارى به ارکان اقتصادى آنها راه یافته، با وجود همه تلاشهایى که براى سر پا نگهداشتن حکومت مصروف داشتهاند، نظام حکومتىشان از هم فروریخته است.
استاد محمدتقى جعفرى در این باره مىنویسد: «تباهى یا اختلالات اقتصادى، مىتواند عامل نابودى هر گونه حکومتى بوده باشد، اگر چه آن حکومت در اوج شکوفایى سیر کند... بدیهى است که قوام حیات بشرى و میدان تحرّک آن را مسائل اقتصادى تشکیل مىدهد زیر انسان چه در ابتدایىترین شکل حیات بوده باشد و چه در عالىترین اشکال آن بدون استهلاک موادى از طبیعت امکان ادامه حیات ندارد.»(11) ب) فساد جنسى
بىتردید یکى از آسیبهاى اجتماعى در حکومت دینى، فساد جنسى است و چنانچه از جانب مدیران یک حکومت راهکارها و سمت و سوى آن به طور صحیح و قانونمند تعریف نشود، در دراز مدت پایههاى آن حکومت را سست مىنماید و در نهایت آن را به افول و سقوط مىکشاند.
اساساً فساد جنسى از مؤثرترین ابزارى بوده که همواره جامعههاى دینى را تهدید کرده و مىکند. اگر مردم بخصوص قشر جوان که زیر پرچم حکومت دینى زندگى مىکنند هر شامگاهان با همآغوشى تصاویر زشت زنان روسپى از طریق ماهواره و اینترنت روزگار خود را سپرى کنند و یا در راه تأمین لذتجویى پلید خویش خود را در میان میگساران و در آغوش روسپیان قرار دهند، آیا فرصت پیدا مىکنند که در راه راستین انسان و شناخت آن اندیشه کنند و یا فرمانبر رهبران حکومتى دینى باشند و اهداف آن را به پیش ببرند.
به عنوان نمونه به حکومت دینى کشور اندلس اشاره مىکنیم. در نیمه دوم قرن اول هجرى سرزمین اسپانیا(12) به دست مسلمانان فتح شد و مسلمانان در آنجا حکومت دینى تشکیل دادند و 8 قرن در زیر پرچم چنین حکومتى با قوانین و ادبیات و تمدن دینى زندگى کردند که هنوز هم با گذشت سالیان دراز برخى از آثار آن همچنان باقى است. به هر حال، در آن زمان با بسط و گسترش اسلام در آن سرزمین تمام سران مسیحیت احساس خطر کردند و به طرح نقشههاى شوم و فریبنده براى نابودى مسلمانان پرداختند آنان با سران حکومت دینى اندلس پیماننامهاى به امضا رساندند که سه ماده داشت: 1- آزادى مذهب، 2- آزادى تعلیم و تربیت، 3- توسعه روابط بازرگانى که با این توافقنامه مسیحیان توانستند با رخنه در اجتماع اسلامى بخصوص با جوانان آنان ارتباط مستقیم بر قرار کنند. از جمله، تفریحگاههایى ترتیب دادند که در آن دختران مسیحى با شور و شراب از ایشان پذیرایى مىکردند. غیرت و جوهره و تعصب مسلمانى جوانان مسلمانان با هم آغوشى دختران مسیحى و مشروبات الکلى سست شد و با این ابزار نیروهاى اخلاق و تعصب اسلامى در توده جوان از بین رفت(13) بدینسان بود که فاجعه آغاز شد و دشمن شمشیر جنگ برکشید و با استفاده از سستى و ضعف و تخدیر مسلمانان، به قتلعام آنان پرداخت و به حکومت دینى در اسپانیا پایان داد.
هماکنون نیز یکى از ابزارهاى مهم براى از بین بردن اخلاق و غیرت و تعصب مردمان حکومت دینى فساد جنسى است که آسیب جدى براى آن به شمار مىآید. 3- اسراف
خداوند بشر را آفرید و به او عقل و شعور و قوه بازشناسى حق از باطل را عطا کرد تا راه کمال را بپیماید و خود را از سایر جانداران جدا سازد و جامعه انسانى را بنا کند. و طبیعت را نگهبان باشد و از مواهب طبیعت به نحو مطلوب استفاده نماید. همچنان که به او جسمى قوى با توانمندىهاى بالا عنایت کرد تا بتواند بر بازدارندهها پیروز شود و از موانع عبور نماید و زندگى خویش را به بهترین وجه سامان دهد.
قرآن مىفرماید: «اى فرزندان آدم هنگام نماز جامه بپوشید و خود را بیارایید و بخورید و بیاشامید ولى زیادهروى نکنید، که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.»(14)
بنابراین استفاده از مواهب الهى اندازه دارد و اگر از اندازه درگذرد آفتها و آسیبهاى انسانى بسیار در پى خواهد داشت. بسیارى از جوامع انسانى و حکومتهاى دینى در درازاى تاریخ به خاطر زیادهروى در نعمتها در باتلاق مرگ فرورفتهاند و امروزه به سبب اسراف و تبذیر در بسیارى از کشورهاى پیشرفته بخشى از جهان در سیاهى فقر و فلاکت فرورفته و گرسنگى گریبانگیر بسیارى از انسانها شده است.
بسیارى از حکومتهاى پیشرفته غربى ناقوس مرگ خود را با اسراف و تبذیر به صدا در آوردهاند و اگر این حرکت ویرانگر ادامه یابد و از مرکب غرور و کبر فرود نیایند و از اسراف و تبذیر پرهیز نکنند، دیرى نمىپاید که از هم فرو خواهند پاشید.
فرعون در رأس هرم جامعه پیشرفته و متمدّن مصر قرار گرفته بود و از قدرت، شوکت، هیمنه ثروت، عدّه و عُدّه بىشمارى برخوردار بود؛ به گونهاى که کسى باورش نمىکرد این انسان قدرتمند از اریکه قدرت فرو بیفتد و لشگریانش نابود شوند و حکومت خیره کنندهاش از هم فروپاشد و خوار و ذلیل در آب غرق شود و آب جسدش را براى عبرت دیگران به ساحل براند.
خداوند این انسان چموش و سرکش را که گرفتار عذاب الهى شد، از اسراف کنندگان مىداند و از او به عنوان مسرف یاد مىکند.(15)
قرآن کریم در جاى دیگر فساد و اسراف را از آسیبهاى مهم قوم عاد مىشمارد؛ چنانکه قوم عاد را با آن ساختمانهاى بزرگ و با شکوه و توانایىهاى شگفتانگیزشان، و قوم ثمود را با آن صنعت و هنر پیشرفته و توان بالاى ساختمانسازى در دل صخرهها و کوههاى سخت و توان بریدن کوهها و صخرهها(16) به جهت گناهان بسیار از جمله اسراف و گردن ننهادن به فرمان صالح پیغمبر(17) و استفادههاى ناروا از قدرت، فکر و اندیشه، طبیعت و گوناگونى نعمتهاى خداوندى، در دل صخرهها و ساختمانهاى سر به فلک کشیده دفن شدند و عذاب خدائى دودمانشان را بر باد داد و از آن همه قدرت، حکومت و فرهنگ هیچ نماند جز درس عبرتى بزرگ و همیشگى براى انسانهاى بعدى.
از اینرو، مىتوان اذعان داشت که از اندازه گذشتن و از مرز تعادل و قانون پا فراتر نهادن، چه در استفاده از مواهب طبیعت و چه در بکارگیرى قدرت و ثروت، از آسیبهاى مهم حکومت دینى به شمار مىآید. 4- پاىبندى به اندیشههاى کهنه
یکى دیگر از آفات و آسیبهاى حکومت دینى پاىبندى به اندیشههاى کهنه است، مطالعه و سیر در تاریخ نشان مىدهد که جوامع و تمدنهاى بزرگ انسانى در پرتو اندیشههاى نو و خردورزىها پا گرفته و بالنده و شکوفا شدهاند، از اینرو، حکومت دینى براى حیات خود ناگزیر است از اندیشههاى کهنه و ناکارآمد، به ابتکارها و نوآورىها روى آورد؛ مثلاً در آموزش و پرورش در امر تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان از شیوههاى جدید بهره بگیرد تا در مبارزه با ناهنجارىهاى اجتماعى موفق باشد.
استاد شهیدمطهرى در این باره مىنویسد: دو مطلب سبب توقف جامعه مىشود مطلب اول مقدس بودن گذشته یعنى دلبستگى به گذشته از آن جهت که گذشته است تقدیس مىکند و عمداً نو را از آن جهت که نو است تقبیح مىکند؛ که در قرآن نیز به آن اشاره شده است.(18)
تقریباً همه پیغمبران با این حرف روبرو بودند و برخورد امّتها با پیغمبران مختلف بود چون هر اُمّتى با یک فساد اخلاقى مخصوص روبرو مىشدند ولى در یک امر مشترک بودند که همان تقلید کورکورانه و ناآگاهانه نسبت به گذشتگان است.
مطلب دوم، رم کردن از جدید است؛ یعنى تازه را به دلیل تازه بودن تقبیح مىکردند و با هر چیز جدیدى مخالفند.(19)
از بیان استاد به خوبى استفاده مىشود که کهنهاندیشى و داشتن فکرى بسته و محدود تنها در مسائل دینى و عقیدتى جلوه ندارد؛ بلکه در هر چیز و عملى، مىتواند مصداق داشته باشد و خود از آسیبهاى بزرگ و مهمى است که جامعه حکومت دینى را از پیشرفت باز مىدارد و در نتیجه حکومت دینى نخواهد توانست خود را با زمان هماهنگ سازد و نیازهاى روز را پاسخ گوید. در نهایت پایههاى حکومت به تدریج سست مىشود و آن نظام به راحتى سقوط مىکند. از اینرو قرآن افکار کسانى را که تلاش کردهاند انسانها را به تقلید از پیشینیان وادارند بر ملا کرده و مذمت نموده و به اندیشههاى جدیدى که رسولان خداوند به آن مأمور بودهاند تشویق کرده و از واپسگرایى و تقلید کورکورانه و گمراهکننده پرهیز داده است: «و بدین گونه در هیچ شهرى پیش از تو هشداردهندهاى نفرستایم مگر آنکه خوشگذرانان آن گفتند: ما پدران خود را با آیینى (راهى) یافتهایم و به آنها اقتدا مىکنیم»(20)
بنابراین از این آیه و آیات دیگر به خوبى استنباط مىشود که از رموز ماندگارى حیات حکومت دینى و پویایى جامعه اسلامى و یا راه مواجهه با آسیب کهنهگرایى، آن است که عرصه دین و فرهنگ را به ناز پروردگان و تن آسایان و راحتطلبان و افزونکاران بىدرد وانگذارند؛ چرا که اینان جامعه را همیشه در گذشته نگه مىدارند و حیات و ماندگارى و اریکهنشینى خودشان را در گرو گذشتهگرایى و تقلید مردم از گذشته مىپندارند. از اینروى باید آگاهانه در هر زمان و مکان با این تیرهروزان به مقابله برخاست تا آفتاب حق همیشه نورافشاند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز سواء» 2) نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خ 234. 3) یوسف/ 111. 4) نهج البلاغه، نامه 31. 5) یونس/ 13. 6) قصص/ 59. 7) انعام/ 47. 8) حج/ 45. 9) مفردات راغب، ص 379. 10) هود/ 84. 11) تفسیر و ترجمه نهجالبلاغه، ج 5، ص 218. 12) اندلس سرزمین خاطرهها. 13) اقتباس از تفسیر طنطاوى، ج 21، ص 180 - 182. 14) اعراف/ 31. 15) یونس/ 83. 16) فجر/ 7 و 9. 17) شعراء/ 147 - 150 و 158. 18) زخرف/ 23. 19) مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 13،ص 806. 20) زخرف/ 23.