نقش عفاف و پاکدامنى در زندگى انسان
آرشیو
چکیده
متن
آثار و برکات عفت و پاکدامنى
آخرین قسمت 1. درک لذت ایمان
«خویشتن دارى» توانایى برجسته روحى به انسان مىدهد تا وى در برابر هجوم هوى و هوس سرکش، پایدارى کند و در فراز و فرود زندگى، به کمال برسد.
انسانى که اعتقاد به اصول و ارزشها دارد، در واقع به سرچشمه همه مهربانىها، لطافتها، عاطفهها، عشقها، زیبایىها و هنرمندىها و ابداعها ایمان دارد و چنین ایمانى، همچون بنیان مرصوص است(1) که هیچ تند بادى، از آزمندى، فزون خواهى و خشونتطلبى نمىتواند وى را آشفته سازد.
ایمان به خدا و زندگى پس از مرگ از مهمترین و قوىترین عوامل پیشگیرى از شهوات و هوسهاست. شخص با ایمان، خداوند را همه جا حاضر و ناظر مىبیند و باور دارد که همه کارهاى او به وسیله فرشتگان الهى در پروندهاى ثبت مىشود و روزى مورد رسیدگى قرار خواهد گرفت و سرنوشت نیکوکاران، بهشت و کیفر تبهکاران دوزخ است. این تعبیر از امام خمینى(ره) را به خاطر بسپاریم که: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنیم. این اعتقاد، بهترین مانع در برابر فسادهاى اخلاقى و اجتماعى است و هر قدر تقویت شود، مقاومت انسان در برابر شهوات بیشتر مىشود. از سوى دیگر با ضعف ایمان، عفت و مقاومت در برابر شهوات کاهش مىیابد. على(ع) فرمود: «فعصم السعداء بالایمان و خذل الاشقیاء بالعصیان»(2) خداوند سعادتمندان را به وسیله ایمان (از خطر گناه) حفظ کرد و ظالمان را به خاطر عصیان و نافرمانى، ذلیل و خوار گرداند.
از جمله آثار عفت و پاکدامنى درک لذت ایمان است و چشیدن این لذت در تمام عمر، بدون عفت و پاکدامنى غیر ممکن است. کسى که ایمان دارد به اینکه خداوند، ناظر اعمال اوست، هرگز تن به ناپاکى و بى عفتى نمىدهد. امام جواد(ع) فرمود: «بدان که از دایره دید خداوند بیرون نخواهى بود، اکنون ببین چگونه هستى».(3)
امام سجاد(ع) فرمود: مردى با خانوادهاش براى سفرى عازم شدند. براى آن سفر تصمیم گرفتند از طریق دریا سفر نمایند. پس از اینکه سوار کشتى شدند، طوفان تندى آغاز شد، به گونهاى که کشتى و اهل آن همه غرق شدند، همسر این مرد به وسیله تخته چوبى خود را از مرگ نجات داد و به جزیرهاى رسید: «تا وارد جزیره شد، فردى را دید خیلى خشن و تندخو، مرد تا او را دید از شدّت زیبایى به او خیره شد و سؤال کرد: آیا تو انسان هستى؟ زن جواب داد: آرى. مرد با نگاههاى تندش زن را به لرزه انداخت. مرد گفت: چرا نگرانى؟ زن گفت: مرا رها مىکنى یا اینکه از او مدد جویم؟ مرد گفت: اگر رهایت نکنم. چه مىشود؟ زن گفت: از او یارى مىجویم.
سخن زن، مرد را تکان داد و گفت: من باید بیشتر از خدا بترسم، زیرا من میل دارم نه تو. آن گاه از جا برخاست و سخنى نگفت و تصمیم به توبه و بازگشت گرفت. در حال رفتن، عابدى را در راه دید. گرماى خورشید هر دوى آنها را مىآزرد.
عابد گفت: بیا از خدا بخواهیم تا بین ما و خورشید سایهاى ایجاد نماید.
مرد گفت: من کارى در خود سراغ ندارم تا زمینه این لطف (ایجاد سایه) خداوند گردد. شما دعا کن تا من آمین بگویم. عابد، خدا را خواند و از او خواست که سایهاى براى آنها مقرر گرداند. مرد هم آمین گفت. بلافاصله قطعه ابرى روى سر هر دو قرار گرفت و موجب شد که آفتاب آنها را نیازارد. بعد از مقدارى که زیر سایه الهى مسیر را پیمودند، سر یک چند راهى خواستند از یکدیگر جدا شوند، که عابد دید ابر به طرف جوان مىرود. رو به جوان کرد و گفت: تو از من نزد خداوند مقربترى، زیرا، من قبلاً از خدا خواسته بودم ابرى عطا کند که خواستهام برآورده نشد، اما خداوند به تو عنایت کرد.
جوان جریان خود را نقل کرد. عابد گفت: خداوند گناه گذشتهات را عفو کرد و این لطف ویژه را نصیبت فرموده است. مراقب اعمال خود باش، زیرا، این مقام بس والایى است که خداوند به تو عنایت فرمود و تمامى اینها به خاطر آن لحظهاى بود که از گناه چشمپوشى کردى. 2. آرامش روحى فرد و جامعه(بهداشت روانى)
با عفاف و خویشتن دارى مىتوان از هرز رفتن استعدادها، توانها و امکانات جلوگیرى کرده و براى بالندگى هنجارها و ارزشها یارى نمود: «از نظر اسلام، محدودیّت کامیابى جنسى به محیط خانوادگى و همسران مشروع از خبر روانى به بهداشت روانى اجتماع کمک مىکند.»(4) همه غمها و افسردگىهایش از اختلال در شرایط جسمى و روحى انسان است، همان طور که گفته شد عفت و پاکدامنى، نیاز و نداى درونى انسان مىباشد. بنابراین، با رعایت کامل آنها، از غم و آشفتگى رهایى مىیابد. در مقابل بى عفتى جز احساس گناه و تنفر از خود و دچار شدن به جنون جوانى که باز دارنده از هرگونه فعالیت انسانى است اثر دیگرى ندارد.(5)
عفاف، سلامت جامعه را به دنبال دارد، زیرا، جامعه را افراد آن تشکیل مىدهند و اگر افراد اصلاح شوند، جامعه نیز اصلاح خواهد شد. عفاف موجب مصونیت زن و مرد از آشفتگىهاى ذهنى، بزهکارى، آوارگى و بالاخره بیمارى روحى و روانى مىشود و از انحطاط اخلاقى جامعه و از همپاشیدگى خانوادهها جلوگیرى مىکند. 3. سلامت جسمى
علم بشر به ارتباط سلامت روحى و روانى با سلامت جسمى اذعان دارد. پزشکان آثار بى عفتى مانند چشم چرانى را این گونه فهرست مىنمایند: «1- دشوارى در تنفس 2- درد اطراف قلب 3- تپش قلب 4- ضعف و خستگى عمومى 5 - سر درد 6- بى قرارى 7- بىخوابى و کم اشتهایى 8 - خستگى فکرى و دماغى.»(6) اینها علاوه بر عقدههاى ناگشودنى روانى است که بررسى و طرح آن از عهده این نوشتار خارج است. 4. استحکام بنیاد خانواده
خانواده اولین و بنیادىترین تشکل اجتماعى یک جامعه به شمار مىآید. استحکام خانواده که مرکز عشق و امید و بستر شکفتن آرزوهاى جوانان مىباشد، توانایىهاى فردى را افزایش و جامعه را استوار و پویا خواهد ساخت. بى شک نهاد خانواده، تنها با پاسدارى از عفاف و پاکدامنى، درخشش و بالندگى لازم را پیدا مىکند، زیرا اگر در جامعهاى عفاف و پاکدامنى به صورت کامل رعایت گردد و تمتعات جنسى به محیط خانواده محدود شود جوانان به ازدواج روى آورده و خانوادههاى تشکیل شده نیز ثبات بیشترى مىیابند، ولى اگر بى بند و بارى و بى عفتى در جامعه رواج یابد و بهره بردارىهاى جنسى در خارج از محیط خانواده میسر گردد، جوانان زیر بار مسئولیتهاى ازدواج نرفته و خانوادههاى تشکیل شده نیز متزلزل مىشود. بنابراین، باضرس خاطر باید گفت: رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیبناپذیر نگه مىدارد.
5. عزت و سربلندى
انسان در سایه عفاف، عزت و اعتبار پیدا مىکند و کسانى که هرچه مىخواهند مىخورند و آنچه مىخواهند مىگویند و پیوسته در پى هوسرانىاند، نزد دیگران اعتبار و ارزشى ندارند. امام على(ع) مىفرماید: «من عفت اطرافه، حسنت اوصافه.» و نیز فرمود: «من اتحف العفة و القناعه حالفه العز».
انسانهاى پاکدامن، نزد افراد جامعه اعم از خانواده دوستان و دیگران مورد احترام و اعتمادند. این عزت و اعتبار در برخوردها و مناسبات اجتماعى پدیدار مىشود؛ به گونهاى که حتى افراد متهتک، امانات و اسرار خود را به انسانهاى عفیف و امین مىسپارند و در دل آنها را بزرگ و پاک مىدانند. 6. عفاف منشأ فرهنگ و ادبیات
همه زیبایى و شکوه تمدن و فرهنگ انسان را مىتوان در «عشق» خلاصه کرد. استوارى عشق به اسطورهها کمتر دست یافتنى است. زبان عاشقان، زبان شعر است. زیرا، دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشینى که تن نمىشناسد و سر بر باد مىدهد. ولى مهربان و ترنمبرانگیز است و حتى دل معشوق سنگ دل را مىسوزاند و به تحسین وا مىدارد. این بلنداى شکوهمند فرهنگ و ادب شرقى، عرفانى و ایرانى، دست مایه یک نسل سرافراز اصیل، خویشتن دارى و متمدن است که از منظر عفاف به یکدیگر مىنگریستند. زن در حشمت جلال مىزیسته است و مرد همواره در پى این حشمت و جلال مىرفته است که به سادگى و آسانى، دست یافتنى نبوده است. کمتر بازیچه دست هوسران بوده و بیشتر ارزش و اعتبار داشته است. استاد شهید مطهرى مىفرماید: «آیا آنجا که سلسله مقررات اخلاقى به نام عفت و تقوى بر روح مرد و زن حکومت مىکند و زن به عنوان چیزى گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت مىرسد یا آنجا که احساس منعى به نام عفت و تقوى در روح آنها حکومت نمىکند و اساساً چنین مقرراتى وجود ندارد، و زن در نهایت ابتذال در اختیار مرد است.»(7)
پرتگاهها و آفات عفاف
1- نگاه حرام
تردیدى نیست که امور زندگى انسان به نگاههایش بستگى دارد. انتخاب همسر، شغل، خانه، دوست و صدها موضوع دیگر همه با نگاه پیوند دارد. نگاه آدمى از مهمترین عناصر مؤثر در تصمیمگیرى او است و اغلب نفرتها، اشتیاقها و انتخابها، نگاه است. انسان نمىتواند از تأثیر شنیدهها و دیدههایش بر مغز جلوگیرى کند، این تأثیرپذیرى به کمک شبکه اعصاب و فعالیت مغزى صورت مىگیرد و شخص نمىتواند با تلقین، چندان از تأثیر بکاهد. همچنین بدیهى است که همان طور که نگاه به سبزهزار و آب نیلگون، به طور ناخود آگاه در انسان تأثیر مىگذارد و براى او فرح و شادى مىآورد، نگاه به نامحرم یا نگاه شهوتآمیز و از روى لذّت و ریبه (اعمّ از زن نامحرم یا دیگر مناظر حرام مثل عکسها و فیلمهاى مبتذل...) نیز باعث تحریک بیش از حد غریزه شهوانى شده و مفاسد زیادى را درپى دارد، به همین جهت قرآن کریم، از اهل ایمان مىخواهد که براى حفظ عفت و پاکدامنى خود و جامعه، نگاهشان را مهار سازند: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم».(8)
در روایات اسلامى، جملاتى مشاهده مىشود که بیانگر عقوبت و آثار مخرب نگاه حرام(9) در دنیا و آخرت است که به عنوان نمونه به ذکر چند روایت بسنده مىکنیم:
امام صادق(ع) فرمود: «النظر برید الزنا» نگاه حرام، نامه رسان انجام کار زشت است.گویا نگاه متمرکز و آلوده با ارسال تلگرافى بسیار قوى، بیننده را به انجام روابط ناسالم دعوت مىکند.
امام على(ع) فرمود: «چشم، دیدبان عقل و پرچمدار و جاسوس دل است.» در حقیقت دیدبان، مشاهدات خود را به مرکز اطلاعات گزارش مىکند و در آنجا است که نسبت به مشاهدات او تصمیمگیرى و نیروها بسیج مىشود. در بدن انسان نیز مغز است که پیامهاى چشم را دریافت مىکند و به تلاطم مىافتد و هورمونهاى محرک غرایز را به سراسر بدن گسیل مىدارد. آنچه در مغز رخ مىدهد شاید همان باشد که در این فرموده امام صادق(ع) نهفته است: «النظرة بعد النظرة تزرع فى القلب الشهوة و کفى بها لصاحبها فتنة»؛(10) نگاه پیاپى، بذر شهوت را در دل مىافشاند و همین امر براى هلاکت بینندهاش کافى است.
نگاه حرام، قدرت تصمیمگیرى درست و استفاده از عقل را از انسان سلب مىکند، و بیشتر انحرافات جنسى و خلاف اخلاق اسلامى، از یک نگاه آغاز شده است.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند، دل کند یاد
شایان ذکر است آنچه گذشت، ویژه نگاه مرد به زن نیست، بلکه نگاه معنادار (حرام) زن به مرد نیز همین آثار را در پى دارد. 2- استماع موسیقىهاى مبتذل
موسیقى مطرب که در منابع روایى اسلام، از آن به «غنا» تعبیر شده، یکى از پرتگاهها و زمینههاى بروز آلودگى و از آفات بزرگ «عفت» است. چنان که رسول خدا(ص) آن را «افسون زنا» خوانده است: «الغناء رقیة الزنّا»(11) این تشبیه با رساترین تعبیر، تأثیر خطرناک موسیقى مبتذل را در آلودگیهاى جنسى بیان مىکند و نقش آن را در تحریک غریزه جنسى انسانها به ویژه در جوانان، همچون جادویى مىداند که بىاختیار، آنان را به اعمال نامشروع و خلاف عفت مىکشاند. در تفسیر نمونه از یکى از سران بنى امیه نقل شده است که گفت: «از غنا بپرهیزید، زیرا، حیا را کم و شهوت را مىافزاید و شخصیت را درهم مىشکند و جانشین شراب مىشود و همان کارى را مىکند که مستى مىکند.»(12)
غنا، مقدمه و سبب زنا است؛ چون غنا، آواز لهوى است که از جهت شهوت و لذت حیوانى، از شخص خواننده صادر مىشود که یکى از بزرگترین اثر آن، سوق دادن افراد، به ویژه جوانان به طرف شهوت و تحریک قواى حیوانى است.
آرى، دختر و پسرى که ممکن بود قبل از شنیدن موسیقى مطرب و مبتذل، تحت تأثیر شرم و حیا و عفت قرار داشته و راضى به یک کار ننگین شهوى و حیوانى (زنا) نشوند، چنان با شنیدن این نوع موسیقى، آماده ننگینترین فعل مىگردند که به یقین مىتوان گفت: یکى از عوامل اصلى انحطاط و اشاعه فحشاء و تجاوزات به نوامیس در دنیاى امروز مربوط به پخش نوارهاى شوم و آهنگهاى مهیج موسیقى مطرب و مبتذل است. 3- فکر ناسالم
یکى از عواملى که باعث تحریک میل جنسى در انسان مىشود، فکر گناه و مشغول کردن ذهن به مسائل جنسى است که سر انجام موجب تحریک و تهییج غریزه و ارتکاب به گناه مىشود، از این رو، در روایات اسلامى، از «فکر گناه» نهى شده است، زیرا فکر گناه، به خود گناه منجر مىشود. چنان که على(ع) مىفرماید: «من کثر فکره فى المعاصى دعته الیها»(13) کسى که در اندیشه گناه باشد و درباره آن بسیار فکر کند، سرانجام همان افکار او را به گناه مىکشاند.
در روایتى از امام صادق(ع) آمده است که: «حضرت عیسى(ع) به حواریین فرمود: حضرت موسى(ع) به شما دستور داد که زنا نکنید، ولى من به شما دستور مىدهم که نه تنها زنا نکنید، بلکه چنین عملى(فکر گناه) را به ذهن خود نیز راه ندهید، زیرا کسى که فکر زنا را نمود، همانند کسى است که در خانه منقش و آراستهاى آتش روشن کند. این خانه اگر آتش نگیرد و نسوزد، بدون شک، آتش و دود تمامى تزیینات و نقاشیهاى آن را از بین خواهد برد.»(14)
براى این که انسان بتواند فکر و خیال خود را کنترل کند، لازم است از تنهایى و بیکارى دورى جوید، زیرا بسیارى از فکرهاى گناه آلود، به دلیل بیکارى و داشتن اوقات فراغت غیر ضرور است. 4- بیکارى
یکى از اسباب آلودگى و افت عفاف، بیکارى است که در روایات اسلامى، از آن به شدت نهى شده است، امام على(ع) فرمود: «خداوند شخص سالم و بیکارى را که نه در پى کار دنیا و نه در پى کار آخرت است، دشمن مىدارد.»(15) این به خاطر مفاسدى است که بیکارى در پى دارد و اشتغال به کار، چه براى تأمین معاش دنیوى باشد و چه براى ذخیره اخروى، مىتواند از آن مفاسد، پیشگرى نماید. در روایتى دیگر از از امام على(ع) آمده است: «بیکار، دنبال کار زشت مىرود و دست وى بسوى گناه دراز مىشود.»(16) بدین جهت در قرآن کریم توصیه شده است: «در هنگامى که از کار فارغ شدى، به کار دیگر بپرداز؛ فاذا فرغت فانصب».(17) طبق این رهنمون، افراد با ایمان در واقع اوقات فراغت ندارند، چنان که على(ع) فرمود: «وقت مؤمن، پر است.»(18) ناگفته نماند که این بدان معنا نیست که اهل ایمان، وقت تفریح و استراحت ندارند، بلکه مراد آن است که شخص مسلمان بر اساس رهنمود شریعت اسلام، هیچ وقت بیکار نیست و براى تمام اوقاتش برنامه دارد که تفریح یکى از آن برنامهها است. 5 - دوستان ناباب
دوستان نه تنها با هم انس مىگیرند و با مصاحبت و همنشینى، موجبات شادمانى و نشاط یکدیگر را فراهم مىسازند، بلکه هر دوستى به مقیاس درجه رفاقت و دوستى، در امور مادى و معنوى دوست خود نفوذ مىنماید و هر یک خواه ناخواه بر عقاید و اخلاق و رفتار و گفتار دیگرى اثر مىگذارند.
قرآن کریم از زبان اهل جهنم نقل مىکند که مىگویند: «یا لیتنى لم اتخذ فلانا خلیلا»(19) اى کاش، فلانى را دوست صمیمى خود قرار نمىدادم.
رسول خدا(ص) فرمود: «المرء على دین خلیله و قرینه»(20) دین و روش هر کس طبق مذهب و آیین دوست و همنشین خود خواهد بود.
در روایتى از حضرت سلیمان (ع) آمده است که فرمود: «درباره کسى به نیکى یا بدى قضاوت نکنید تا دوستانش را ببینید، زیرا، هر کسى به وسیله امثال و اقرانش شناخته مىشود و به صفات همنشینان و دوستانش منسوب مىگردد.»(21) تأثیر دوست همنشین در انسان به اندازهاى است که حتى مىتوان از نوع دوستان یک نفر، به آسانى به خصوصیات اخلاقى وى پىبرد.
تو اول بگو با کیان زیستى
پس آنگه بگویم که تو کیستى
ارتباط و همنشینى افراد با یکدیگر زمانى میسر است که اخلاق ورفتار و ویژگیهاى آنان یکسان و همسو باشد، بنابراین اگر دو نفر از لحاظ اخلاق و رفتار متضاد باشند، هرگز مصاحب و همنشین نخواهند شد. سعدى مىگوید: هر که با بدان بنشیند اگر طبیعت آنان در او اثر نکند، به طریقت ایشان متهم مىگردد، و اگر به خرابات رود و به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن.
رقم بر خود بنادانى کشیدى
که نادان را به صحبت برگزیدى
طلب کردم زدانایى یکى پند
مرا فرمود: با نادان مپیوند
به تجربه ثابت شده که کسانى که با دوستان فاسدى همنشین بودهاند، عاقبت به انواع گناهان آلوده شدهاند، زیرا آنها براى اینکه کمتر احساس گناه کنند و شریک جرم پیدا نمایند، سعى مىکنند افراد دیگر را به سرنوشت غمانگیز خود گرفتار کنند. وقتى پاى صحبت بسیارى از جوانان فاسد مىنشینیم، درمىیابیم که عامل اصلى آلودگى خود را همنشینى با دوستان ناباب ذکر مىکنند. 6- خلوت با نامحرم
زن و مرد نامحرم در هر مرحلهاى از صفات اخلاقى و عفاف هم که باشند در خلوت، سخت در معرض وسوسههاى شیطانى قرار مىگیرند. شدت این وسوسهها به حدى است که مىتواند محکمترین ارادهها را سست کرده و ایمانهاى قوى را به تدریج متزلزل نماید. یکى از موقعیتها هنگامى است که زن و مرد در محیط خلوت که براى دیگران وارد شدن به آنجا میسر نیست، حضور داشته باشند.
براى پیشگیرى از وساوس شیطانى، شریعت اسلام دستور مىدهد که زن و مرد هیچگاه در این چنین موقعیتى قرار نگیرند. روایات زیادى در اینباره وارد شده که به عنوان نمونه به چند روایت ، اشاره مىکنیم:
على(ع) فرمود: «هیچ مردى با زن نامحرم در جاى خلوت همراه نشود، زیرا، هنگامى که مرد و زن نامحرم در مکانى خلوت همراه شدند، سومین آنان شیطان خواهد بود، که در آنجا حضور خواهد یافت.»(22) خطر این عمل تا اندازهاى است که پیامبراکرم(ص) فرمود: «کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید در جایى که نفس زن نامحرم را مىشنود به سر برد.»(23)
همچنین در روایتى از آن حضرت آمده است که فرمود: «حضرت موسى نشسته بود که شیطان به طرفش آمد و گفت: مىخواهم تو را به سه چیز سفارش کنم...یکى از آن سه توصیه این است که، هرگز با زن نامحرم تنها مشو، زیرا هیچ مردى با زن نامحرم تنها نمىشود، مگر این که من به سراغ آنها خواهم رفت.»(24) تنها بودن با نامحرم آنقدر مورد نهى شارع مقدس است که نماز در آن مکان و شرایط، مورد اشکال مىباشد. 7- سخن گفتن با نامحرم
اگر چه سخن گفتن مرد نامحرم با زن نامحرم(بدون نازک کردن صدا و عشوه گرى در سخن گفتن) و بر عکس حرام نیست، ولى سخن گفتن بىمورد(غیر ضرورى) و شوخى کردن با نامحرم از نظر روایات اسلامى کار پسندیدهاى نیست، چنان که در روایتى آمده است که: ابوبصیر از اصحاب امام باقر(ع) مىگوید: زمانى که در کوفه بودم، به یکى از بانوان درس قرآن مىدادم. روزى به مناسبتى با وى شوخى نمودم. مدتى گذشت تا در مدینه به حضور امام باقر(ع) رسیدم. حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود: کسى که در جاى خلوت گناه کند، خدا نظر لطف خود را از او برمىدارد. این چه سخنى بود که به آن زن گفتى؟! از شدت شرم، صورتم را پوشاندم. حضرت فرمود: مراقب باش که تکرار نکنى و با زن نامحرم شوخى ننمایى.(25)
در روایات آمده است: کسى که با نامحرمى شوخى کند، به خاطر هر کلمهاى که در دنیا به او گفته، هزار سال در آتش دوزخ حبس خواهد شد.(26) 8 - اختلاط زن و مرد
شریعت اسلام در عین این که به زنان، اجازه شرکت در فعالیتهاى اجتماعى را مىدهد، از اختلاط نهى فرموده است. در سنن ابوداود آمده است که: «رسول اکرم(ص) در زمان حیاتش دستور داد که براى زنان، در جداگانهاى به مسجد النبى بسازند.»(27)
که هنوز هم به نام «باب النساء» وجود دارد. پیامبر(ص) دستور داد که: شب هنگام بعد از اتمام نماز، ابتدا زنان و سپس مردان از مسجد خارج شوند و در مسیر کوچه و خیابان، زنان از کنار، و مردان از وسط حرکت کنند.
بدون شک یکى از عوامل شیوع فساد که دامنگیر جهان امروز، بخصوص کشورهاى غربى شده است، برداشتن حایل و حریم میان زن و مرد در ادارات، کارخانهها و دیگر اماکن و محافل عمومى است. در این برخوردها معمولاً بذر فساد و گناه افشانده مىشود و روز به روز ریشه مىدواند.
«جامعه امروزى، زیانهاى اختلاط زن و مرد را به چشم خود مىبیند، چه لزومى دارد که زنان، فعالیتهاى اجتماعى خویش را به اصطلاح دوشادوش مردان انجام دهند؟! آیا اگر در دو صف جداگانه انجام دهند، نقصى در فعالیت کاریشان رخ مىدهد؟!
از جمله اثر بارز این دوشادوشیها این است که هر دو همدوش را از کار و فعالیت مثبت باز مىدارد و هر یک را به جاى توجه به دقت به کار خود، متوجه «همدوش» مىکند، تا آنجا که غالباً این همدوشیها به هماغوشیها منتهى مىگردد.»(28)
رسول خدا(ص) فرمود: «میان مردان و زنان نامحرم فاصله اندازید، زیرا، بر اثر ملاقات و اخلاط، گرفتار درد و بلایى مىشوید که دوا ندارد. بر شما باد که از اختلاط با زنان اجتناب نمایید.»(29) 9- تماس جسمى با نامحرم
تماسهاى جسمى بین زن و مرد نامحرم، هر چند اندک، از نظر اسلام حرام و گناه بزرگى محسوب مىشود. حتى اگر فقط مصافحه(دست دادن) با نامحرم - هر چند فامیل آشنا و بدون هیچ گونه قصد سوئى باشد.
پیامبر (ص) فرمود: «من صافح امرأة حراماً جاء یوم القیامة مغلولاً ثم یؤمر به الى النار»(30)؛ هر کس با زنى نامحرم دست بدهد، روز قیامت با دستهاى زنجیر بسته وارد محشر شده و سپس به طرف جهنم برده خواهد شد.
تمام مراجع عظام، مصافحه (دست دادن) با زن بیگانه را جایز نمىدانند. کوچک شمردن این گونه گناهان موجب مىشود که زشتى آنها در جامعه از بین برود و افراد کم کم به گناهان بزرگتر روى بیاورند و فساد و پلیدى، دامنگیر افراد جامعه شود. پاورقی ها:پىنوشتها: 1. سوره صف، آیه 4. 2. میزان الحکمه، ج 6، ص 344. 3. بحارالانوار، ج 78، ص 358: «اعلم انک لن تخلفوا من عین اللّه فانظر کیف تکون». 4. شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 83. 5. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، دکتر پاک نژاد، ج 16، ص 191. 6. همان، ص 15. 7. شهید مطهرى، اخلاق جنسى،ص 84. 8. سوره نور، آیه 31. 9. ر.ک: مجله پیام زن، عسکرى اسلامپور کریمى، نگاه آلوده و پیامدهاى ناگوار آن، ش 142، ص 68. 10. مستدرک الوسائل، کتاب النکاح، باب 104، ح6. 11. بحارالانوار، ج 76، ص 334. 12. تفسیر نمونه، ج 17، ص 250. 13. غررالحکم، ص 664. 14. وسائل الشیعه، ج 14، ص 240. 15. نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 17،ص 146. 16. همان، ج 20، ص 303. 17. سوره انشراح، آیه 7. 18. نهج البلاغه، کلمات قصار 333. 19. سوره فرقان، آیه 28. 20. وسائل الشیعه، ج 4، ص 207. 21. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 62. 22. مستدرک الوسائل، ج 2، ح 553، ص 323. 23. وسائل الشیعه، ج 14، ص 144. 24. همان، ص 553؛ بحارالانوار، ج 76، ص 334. 25. وسائل الشیعه، ج 14،ص 144. 26. بحارالانوار، ج 76، ص 363. 27. سنن ابوداود، ج 1، ص 109. 28. متفکر شهید استاد مطهرى، مسئله حجاب، ص 237. 29. مرآت النساء، ص 140. 30. وسائل الشیعه، ج 14، ص 143.
آخرین قسمت 1. درک لذت ایمان
«خویشتن دارى» توانایى برجسته روحى به انسان مىدهد تا وى در برابر هجوم هوى و هوس سرکش، پایدارى کند و در فراز و فرود زندگى، به کمال برسد.
انسانى که اعتقاد به اصول و ارزشها دارد، در واقع به سرچشمه همه مهربانىها، لطافتها، عاطفهها، عشقها، زیبایىها و هنرمندىها و ابداعها ایمان دارد و چنین ایمانى، همچون بنیان مرصوص است(1) که هیچ تند بادى، از آزمندى، فزون خواهى و خشونتطلبى نمىتواند وى را آشفته سازد.
ایمان به خدا و زندگى پس از مرگ از مهمترین و قوىترین عوامل پیشگیرى از شهوات و هوسهاست. شخص با ایمان، خداوند را همه جا حاضر و ناظر مىبیند و باور دارد که همه کارهاى او به وسیله فرشتگان الهى در پروندهاى ثبت مىشود و روزى مورد رسیدگى قرار خواهد گرفت و سرنوشت نیکوکاران، بهشت و کیفر تبهکاران دوزخ است. این تعبیر از امام خمینى(ره) را به خاطر بسپاریم که: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنیم. این اعتقاد، بهترین مانع در برابر فسادهاى اخلاقى و اجتماعى است و هر قدر تقویت شود، مقاومت انسان در برابر شهوات بیشتر مىشود. از سوى دیگر با ضعف ایمان، عفت و مقاومت در برابر شهوات کاهش مىیابد. على(ع) فرمود: «فعصم السعداء بالایمان و خذل الاشقیاء بالعصیان»(2) خداوند سعادتمندان را به وسیله ایمان (از خطر گناه) حفظ کرد و ظالمان را به خاطر عصیان و نافرمانى، ذلیل و خوار گرداند.
از جمله آثار عفت و پاکدامنى درک لذت ایمان است و چشیدن این لذت در تمام عمر، بدون عفت و پاکدامنى غیر ممکن است. کسى که ایمان دارد به اینکه خداوند، ناظر اعمال اوست، هرگز تن به ناپاکى و بى عفتى نمىدهد. امام جواد(ع) فرمود: «بدان که از دایره دید خداوند بیرون نخواهى بود، اکنون ببین چگونه هستى».(3)
امام سجاد(ع) فرمود: مردى با خانوادهاش براى سفرى عازم شدند. براى آن سفر تصمیم گرفتند از طریق دریا سفر نمایند. پس از اینکه سوار کشتى شدند، طوفان تندى آغاز شد، به گونهاى که کشتى و اهل آن همه غرق شدند، همسر این مرد به وسیله تخته چوبى خود را از مرگ نجات داد و به جزیرهاى رسید: «تا وارد جزیره شد، فردى را دید خیلى خشن و تندخو، مرد تا او را دید از شدّت زیبایى به او خیره شد و سؤال کرد: آیا تو انسان هستى؟ زن جواب داد: آرى. مرد با نگاههاى تندش زن را به لرزه انداخت. مرد گفت: چرا نگرانى؟ زن گفت: مرا رها مىکنى یا اینکه از او مدد جویم؟ مرد گفت: اگر رهایت نکنم. چه مىشود؟ زن گفت: از او یارى مىجویم.
سخن زن، مرد را تکان داد و گفت: من باید بیشتر از خدا بترسم، زیرا من میل دارم نه تو. آن گاه از جا برخاست و سخنى نگفت و تصمیم به توبه و بازگشت گرفت. در حال رفتن، عابدى را در راه دید. گرماى خورشید هر دوى آنها را مىآزرد.
عابد گفت: بیا از خدا بخواهیم تا بین ما و خورشید سایهاى ایجاد نماید.
مرد گفت: من کارى در خود سراغ ندارم تا زمینه این لطف (ایجاد سایه) خداوند گردد. شما دعا کن تا من آمین بگویم. عابد، خدا را خواند و از او خواست که سایهاى براى آنها مقرر گرداند. مرد هم آمین گفت. بلافاصله قطعه ابرى روى سر هر دو قرار گرفت و موجب شد که آفتاب آنها را نیازارد. بعد از مقدارى که زیر سایه الهى مسیر را پیمودند، سر یک چند راهى خواستند از یکدیگر جدا شوند، که عابد دید ابر به طرف جوان مىرود. رو به جوان کرد و گفت: تو از من نزد خداوند مقربترى، زیرا، من قبلاً از خدا خواسته بودم ابرى عطا کند که خواستهام برآورده نشد، اما خداوند به تو عنایت کرد.
جوان جریان خود را نقل کرد. عابد گفت: خداوند گناه گذشتهات را عفو کرد و این لطف ویژه را نصیبت فرموده است. مراقب اعمال خود باش، زیرا، این مقام بس والایى است که خداوند به تو عنایت فرمود و تمامى اینها به خاطر آن لحظهاى بود که از گناه چشمپوشى کردى. 2. آرامش روحى فرد و جامعه(بهداشت روانى)
با عفاف و خویشتن دارى مىتوان از هرز رفتن استعدادها، توانها و امکانات جلوگیرى کرده و براى بالندگى هنجارها و ارزشها یارى نمود: «از نظر اسلام، محدودیّت کامیابى جنسى به محیط خانوادگى و همسران مشروع از خبر روانى به بهداشت روانى اجتماع کمک مىکند.»(4) همه غمها و افسردگىهایش از اختلال در شرایط جسمى و روحى انسان است، همان طور که گفته شد عفت و پاکدامنى، نیاز و نداى درونى انسان مىباشد. بنابراین، با رعایت کامل آنها، از غم و آشفتگى رهایى مىیابد. در مقابل بى عفتى جز احساس گناه و تنفر از خود و دچار شدن به جنون جوانى که باز دارنده از هرگونه فعالیت انسانى است اثر دیگرى ندارد.(5)
عفاف، سلامت جامعه را به دنبال دارد، زیرا، جامعه را افراد آن تشکیل مىدهند و اگر افراد اصلاح شوند، جامعه نیز اصلاح خواهد شد. عفاف موجب مصونیت زن و مرد از آشفتگىهاى ذهنى، بزهکارى، آوارگى و بالاخره بیمارى روحى و روانى مىشود و از انحطاط اخلاقى جامعه و از همپاشیدگى خانوادهها جلوگیرى مىکند. 3. سلامت جسمى
علم بشر به ارتباط سلامت روحى و روانى با سلامت جسمى اذعان دارد. پزشکان آثار بى عفتى مانند چشم چرانى را این گونه فهرست مىنمایند: «1- دشوارى در تنفس 2- درد اطراف قلب 3- تپش قلب 4- ضعف و خستگى عمومى 5 - سر درد 6- بى قرارى 7- بىخوابى و کم اشتهایى 8 - خستگى فکرى و دماغى.»(6) اینها علاوه بر عقدههاى ناگشودنى روانى است که بررسى و طرح آن از عهده این نوشتار خارج است. 4. استحکام بنیاد خانواده
خانواده اولین و بنیادىترین تشکل اجتماعى یک جامعه به شمار مىآید. استحکام خانواده که مرکز عشق و امید و بستر شکفتن آرزوهاى جوانان مىباشد، توانایىهاى فردى را افزایش و جامعه را استوار و پویا خواهد ساخت. بى شک نهاد خانواده، تنها با پاسدارى از عفاف و پاکدامنى، درخشش و بالندگى لازم را پیدا مىکند، زیرا اگر در جامعهاى عفاف و پاکدامنى به صورت کامل رعایت گردد و تمتعات جنسى به محیط خانواده محدود شود جوانان به ازدواج روى آورده و خانوادههاى تشکیل شده نیز ثبات بیشترى مىیابند، ولى اگر بى بند و بارى و بى عفتى در جامعه رواج یابد و بهره بردارىهاى جنسى در خارج از محیط خانواده میسر گردد، جوانان زیر بار مسئولیتهاى ازدواج نرفته و خانوادههاى تشکیل شده نیز متزلزل مىشود. بنابراین، باضرس خاطر باید گفت: رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیبناپذیر نگه مىدارد.
5. عزت و سربلندى
انسان در سایه عفاف، عزت و اعتبار پیدا مىکند و کسانى که هرچه مىخواهند مىخورند و آنچه مىخواهند مىگویند و پیوسته در پى هوسرانىاند، نزد دیگران اعتبار و ارزشى ندارند. امام على(ع) مىفرماید: «من عفت اطرافه، حسنت اوصافه.» و نیز فرمود: «من اتحف العفة و القناعه حالفه العز».
انسانهاى پاکدامن، نزد افراد جامعه اعم از خانواده دوستان و دیگران مورد احترام و اعتمادند. این عزت و اعتبار در برخوردها و مناسبات اجتماعى پدیدار مىشود؛ به گونهاى که حتى افراد متهتک، امانات و اسرار خود را به انسانهاى عفیف و امین مىسپارند و در دل آنها را بزرگ و پاک مىدانند. 6. عفاف منشأ فرهنگ و ادبیات
همه زیبایى و شکوه تمدن و فرهنگ انسان را مىتوان در «عشق» خلاصه کرد. استوارى عشق به اسطورهها کمتر دست یافتنى است. زبان عاشقان، زبان شعر است. زیرا، دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشینى که تن نمىشناسد و سر بر باد مىدهد. ولى مهربان و ترنمبرانگیز است و حتى دل معشوق سنگ دل را مىسوزاند و به تحسین وا مىدارد. این بلنداى شکوهمند فرهنگ و ادب شرقى، عرفانى و ایرانى، دست مایه یک نسل سرافراز اصیل، خویشتن دارى و متمدن است که از منظر عفاف به یکدیگر مىنگریستند. زن در حشمت جلال مىزیسته است و مرد همواره در پى این حشمت و جلال مىرفته است که به سادگى و آسانى، دست یافتنى نبوده است. کمتر بازیچه دست هوسران بوده و بیشتر ارزش و اعتبار داشته است. استاد شهید مطهرى مىفرماید: «آیا آنجا که سلسله مقررات اخلاقى به نام عفت و تقوى بر روح مرد و زن حکومت مىکند و زن به عنوان چیزى گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت مىرسد یا آنجا که احساس منعى به نام عفت و تقوى در روح آنها حکومت نمىکند و اساساً چنین مقرراتى وجود ندارد، و زن در نهایت ابتذال در اختیار مرد است.»(7)
پرتگاهها و آفات عفاف
1- نگاه حرام
تردیدى نیست که امور زندگى انسان به نگاههایش بستگى دارد. انتخاب همسر، شغل، خانه، دوست و صدها موضوع دیگر همه با نگاه پیوند دارد. نگاه آدمى از مهمترین عناصر مؤثر در تصمیمگیرى او است و اغلب نفرتها، اشتیاقها و انتخابها، نگاه است. انسان نمىتواند از تأثیر شنیدهها و دیدههایش بر مغز جلوگیرى کند، این تأثیرپذیرى به کمک شبکه اعصاب و فعالیت مغزى صورت مىگیرد و شخص نمىتواند با تلقین، چندان از تأثیر بکاهد. همچنین بدیهى است که همان طور که نگاه به سبزهزار و آب نیلگون، به طور ناخود آگاه در انسان تأثیر مىگذارد و براى او فرح و شادى مىآورد، نگاه به نامحرم یا نگاه شهوتآمیز و از روى لذّت و ریبه (اعمّ از زن نامحرم یا دیگر مناظر حرام مثل عکسها و فیلمهاى مبتذل...) نیز باعث تحریک بیش از حد غریزه شهوانى شده و مفاسد زیادى را درپى دارد، به همین جهت قرآن کریم، از اهل ایمان مىخواهد که براى حفظ عفت و پاکدامنى خود و جامعه، نگاهشان را مهار سازند: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم».(8)
در روایات اسلامى، جملاتى مشاهده مىشود که بیانگر عقوبت و آثار مخرب نگاه حرام(9) در دنیا و آخرت است که به عنوان نمونه به ذکر چند روایت بسنده مىکنیم:
امام صادق(ع) فرمود: «النظر برید الزنا» نگاه حرام، نامه رسان انجام کار زشت است.گویا نگاه متمرکز و آلوده با ارسال تلگرافى بسیار قوى، بیننده را به انجام روابط ناسالم دعوت مىکند.
امام على(ع) فرمود: «چشم، دیدبان عقل و پرچمدار و جاسوس دل است.» در حقیقت دیدبان، مشاهدات خود را به مرکز اطلاعات گزارش مىکند و در آنجا است که نسبت به مشاهدات او تصمیمگیرى و نیروها بسیج مىشود. در بدن انسان نیز مغز است که پیامهاى چشم را دریافت مىکند و به تلاطم مىافتد و هورمونهاى محرک غرایز را به سراسر بدن گسیل مىدارد. آنچه در مغز رخ مىدهد شاید همان باشد که در این فرموده امام صادق(ع) نهفته است: «النظرة بعد النظرة تزرع فى القلب الشهوة و کفى بها لصاحبها فتنة»؛(10) نگاه پیاپى، بذر شهوت را در دل مىافشاند و همین امر براى هلاکت بینندهاش کافى است.
نگاه حرام، قدرت تصمیمگیرى درست و استفاده از عقل را از انسان سلب مىکند، و بیشتر انحرافات جنسى و خلاف اخلاق اسلامى، از یک نگاه آغاز شده است.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند، دل کند یاد
شایان ذکر است آنچه گذشت، ویژه نگاه مرد به زن نیست، بلکه نگاه معنادار (حرام) زن به مرد نیز همین آثار را در پى دارد. 2- استماع موسیقىهاى مبتذل
موسیقى مطرب که در منابع روایى اسلام، از آن به «غنا» تعبیر شده، یکى از پرتگاهها و زمینههاى بروز آلودگى و از آفات بزرگ «عفت» است. چنان که رسول خدا(ص) آن را «افسون زنا» خوانده است: «الغناء رقیة الزنّا»(11) این تشبیه با رساترین تعبیر، تأثیر خطرناک موسیقى مبتذل را در آلودگیهاى جنسى بیان مىکند و نقش آن را در تحریک غریزه جنسى انسانها به ویژه در جوانان، همچون جادویى مىداند که بىاختیار، آنان را به اعمال نامشروع و خلاف عفت مىکشاند. در تفسیر نمونه از یکى از سران بنى امیه نقل شده است که گفت: «از غنا بپرهیزید، زیرا، حیا را کم و شهوت را مىافزاید و شخصیت را درهم مىشکند و جانشین شراب مىشود و همان کارى را مىکند که مستى مىکند.»(12)
غنا، مقدمه و سبب زنا است؛ چون غنا، آواز لهوى است که از جهت شهوت و لذت حیوانى، از شخص خواننده صادر مىشود که یکى از بزرگترین اثر آن، سوق دادن افراد، به ویژه جوانان به طرف شهوت و تحریک قواى حیوانى است.
آرى، دختر و پسرى که ممکن بود قبل از شنیدن موسیقى مطرب و مبتذل، تحت تأثیر شرم و حیا و عفت قرار داشته و راضى به یک کار ننگین شهوى و حیوانى (زنا) نشوند، چنان با شنیدن این نوع موسیقى، آماده ننگینترین فعل مىگردند که به یقین مىتوان گفت: یکى از عوامل اصلى انحطاط و اشاعه فحشاء و تجاوزات به نوامیس در دنیاى امروز مربوط به پخش نوارهاى شوم و آهنگهاى مهیج موسیقى مطرب و مبتذل است. 3- فکر ناسالم
یکى از عواملى که باعث تحریک میل جنسى در انسان مىشود، فکر گناه و مشغول کردن ذهن به مسائل جنسى است که سر انجام موجب تحریک و تهییج غریزه و ارتکاب به گناه مىشود، از این رو، در روایات اسلامى، از «فکر گناه» نهى شده است، زیرا فکر گناه، به خود گناه منجر مىشود. چنان که على(ع) مىفرماید: «من کثر فکره فى المعاصى دعته الیها»(13) کسى که در اندیشه گناه باشد و درباره آن بسیار فکر کند، سرانجام همان افکار او را به گناه مىکشاند.
در روایتى از امام صادق(ع) آمده است که: «حضرت عیسى(ع) به حواریین فرمود: حضرت موسى(ع) به شما دستور داد که زنا نکنید، ولى من به شما دستور مىدهم که نه تنها زنا نکنید، بلکه چنین عملى(فکر گناه) را به ذهن خود نیز راه ندهید، زیرا کسى که فکر زنا را نمود، همانند کسى است که در خانه منقش و آراستهاى آتش روشن کند. این خانه اگر آتش نگیرد و نسوزد، بدون شک، آتش و دود تمامى تزیینات و نقاشیهاى آن را از بین خواهد برد.»(14)
براى این که انسان بتواند فکر و خیال خود را کنترل کند، لازم است از تنهایى و بیکارى دورى جوید، زیرا بسیارى از فکرهاى گناه آلود، به دلیل بیکارى و داشتن اوقات فراغت غیر ضرور است. 4- بیکارى
یکى از اسباب آلودگى و افت عفاف، بیکارى است که در روایات اسلامى، از آن به شدت نهى شده است، امام على(ع) فرمود: «خداوند شخص سالم و بیکارى را که نه در پى کار دنیا و نه در پى کار آخرت است، دشمن مىدارد.»(15) این به خاطر مفاسدى است که بیکارى در پى دارد و اشتغال به کار، چه براى تأمین معاش دنیوى باشد و چه براى ذخیره اخروى، مىتواند از آن مفاسد، پیشگرى نماید. در روایتى دیگر از از امام على(ع) آمده است: «بیکار، دنبال کار زشت مىرود و دست وى بسوى گناه دراز مىشود.»(16) بدین جهت در قرآن کریم توصیه شده است: «در هنگامى که از کار فارغ شدى، به کار دیگر بپرداز؛ فاذا فرغت فانصب».(17) طبق این رهنمون، افراد با ایمان در واقع اوقات فراغت ندارند، چنان که على(ع) فرمود: «وقت مؤمن، پر است.»(18) ناگفته نماند که این بدان معنا نیست که اهل ایمان، وقت تفریح و استراحت ندارند، بلکه مراد آن است که شخص مسلمان بر اساس رهنمود شریعت اسلام، هیچ وقت بیکار نیست و براى تمام اوقاتش برنامه دارد که تفریح یکى از آن برنامهها است. 5 - دوستان ناباب
دوستان نه تنها با هم انس مىگیرند و با مصاحبت و همنشینى، موجبات شادمانى و نشاط یکدیگر را فراهم مىسازند، بلکه هر دوستى به مقیاس درجه رفاقت و دوستى، در امور مادى و معنوى دوست خود نفوذ مىنماید و هر یک خواه ناخواه بر عقاید و اخلاق و رفتار و گفتار دیگرى اثر مىگذارند.
قرآن کریم از زبان اهل جهنم نقل مىکند که مىگویند: «یا لیتنى لم اتخذ فلانا خلیلا»(19) اى کاش، فلانى را دوست صمیمى خود قرار نمىدادم.
رسول خدا(ص) فرمود: «المرء على دین خلیله و قرینه»(20) دین و روش هر کس طبق مذهب و آیین دوست و همنشین خود خواهد بود.
در روایتى از حضرت سلیمان (ع) آمده است که فرمود: «درباره کسى به نیکى یا بدى قضاوت نکنید تا دوستانش را ببینید، زیرا، هر کسى به وسیله امثال و اقرانش شناخته مىشود و به صفات همنشینان و دوستانش منسوب مىگردد.»(21) تأثیر دوست همنشین در انسان به اندازهاى است که حتى مىتوان از نوع دوستان یک نفر، به آسانى به خصوصیات اخلاقى وى پىبرد.
تو اول بگو با کیان زیستى
پس آنگه بگویم که تو کیستى
ارتباط و همنشینى افراد با یکدیگر زمانى میسر است که اخلاق ورفتار و ویژگیهاى آنان یکسان و همسو باشد، بنابراین اگر دو نفر از لحاظ اخلاق و رفتار متضاد باشند، هرگز مصاحب و همنشین نخواهند شد. سعدى مىگوید: هر که با بدان بنشیند اگر طبیعت آنان در او اثر نکند، به طریقت ایشان متهم مىگردد، و اگر به خرابات رود و به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن.
رقم بر خود بنادانى کشیدى
که نادان را به صحبت برگزیدى
طلب کردم زدانایى یکى پند
مرا فرمود: با نادان مپیوند
به تجربه ثابت شده که کسانى که با دوستان فاسدى همنشین بودهاند، عاقبت به انواع گناهان آلوده شدهاند، زیرا آنها براى اینکه کمتر احساس گناه کنند و شریک جرم پیدا نمایند، سعى مىکنند افراد دیگر را به سرنوشت غمانگیز خود گرفتار کنند. وقتى پاى صحبت بسیارى از جوانان فاسد مىنشینیم، درمىیابیم که عامل اصلى آلودگى خود را همنشینى با دوستان ناباب ذکر مىکنند. 6- خلوت با نامحرم
زن و مرد نامحرم در هر مرحلهاى از صفات اخلاقى و عفاف هم که باشند در خلوت، سخت در معرض وسوسههاى شیطانى قرار مىگیرند. شدت این وسوسهها به حدى است که مىتواند محکمترین ارادهها را سست کرده و ایمانهاى قوى را به تدریج متزلزل نماید. یکى از موقعیتها هنگامى است که زن و مرد در محیط خلوت که براى دیگران وارد شدن به آنجا میسر نیست، حضور داشته باشند.
براى پیشگیرى از وساوس شیطانى، شریعت اسلام دستور مىدهد که زن و مرد هیچگاه در این چنین موقعیتى قرار نگیرند. روایات زیادى در اینباره وارد شده که به عنوان نمونه به چند روایت ، اشاره مىکنیم:
على(ع) فرمود: «هیچ مردى با زن نامحرم در جاى خلوت همراه نشود، زیرا، هنگامى که مرد و زن نامحرم در مکانى خلوت همراه شدند، سومین آنان شیطان خواهد بود، که در آنجا حضور خواهد یافت.»(22) خطر این عمل تا اندازهاى است که پیامبراکرم(ص) فرمود: «کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید در جایى که نفس زن نامحرم را مىشنود به سر برد.»(23)
همچنین در روایتى از آن حضرت آمده است که فرمود: «حضرت موسى نشسته بود که شیطان به طرفش آمد و گفت: مىخواهم تو را به سه چیز سفارش کنم...یکى از آن سه توصیه این است که، هرگز با زن نامحرم تنها مشو، زیرا هیچ مردى با زن نامحرم تنها نمىشود، مگر این که من به سراغ آنها خواهم رفت.»(24) تنها بودن با نامحرم آنقدر مورد نهى شارع مقدس است که نماز در آن مکان و شرایط، مورد اشکال مىباشد. 7- سخن گفتن با نامحرم
اگر چه سخن گفتن مرد نامحرم با زن نامحرم(بدون نازک کردن صدا و عشوه گرى در سخن گفتن) و بر عکس حرام نیست، ولى سخن گفتن بىمورد(غیر ضرورى) و شوخى کردن با نامحرم از نظر روایات اسلامى کار پسندیدهاى نیست، چنان که در روایتى آمده است که: ابوبصیر از اصحاب امام باقر(ع) مىگوید: زمانى که در کوفه بودم، به یکى از بانوان درس قرآن مىدادم. روزى به مناسبتى با وى شوخى نمودم. مدتى گذشت تا در مدینه به حضور امام باقر(ع) رسیدم. حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود: کسى که در جاى خلوت گناه کند، خدا نظر لطف خود را از او برمىدارد. این چه سخنى بود که به آن زن گفتى؟! از شدت شرم، صورتم را پوشاندم. حضرت فرمود: مراقب باش که تکرار نکنى و با زن نامحرم شوخى ننمایى.(25)
در روایات آمده است: کسى که با نامحرمى شوخى کند، به خاطر هر کلمهاى که در دنیا به او گفته، هزار سال در آتش دوزخ حبس خواهد شد.(26) 8 - اختلاط زن و مرد
شریعت اسلام در عین این که به زنان، اجازه شرکت در فعالیتهاى اجتماعى را مىدهد، از اختلاط نهى فرموده است. در سنن ابوداود آمده است که: «رسول اکرم(ص) در زمان حیاتش دستور داد که براى زنان، در جداگانهاى به مسجد النبى بسازند.»(27)
که هنوز هم به نام «باب النساء» وجود دارد. پیامبر(ص) دستور داد که: شب هنگام بعد از اتمام نماز، ابتدا زنان و سپس مردان از مسجد خارج شوند و در مسیر کوچه و خیابان، زنان از کنار، و مردان از وسط حرکت کنند.
بدون شک یکى از عوامل شیوع فساد که دامنگیر جهان امروز، بخصوص کشورهاى غربى شده است، برداشتن حایل و حریم میان زن و مرد در ادارات، کارخانهها و دیگر اماکن و محافل عمومى است. در این برخوردها معمولاً بذر فساد و گناه افشانده مىشود و روز به روز ریشه مىدواند.
«جامعه امروزى، زیانهاى اختلاط زن و مرد را به چشم خود مىبیند، چه لزومى دارد که زنان، فعالیتهاى اجتماعى خویش را به اصطلاح دوشادوش مردان انجام دهند؟! آیا اگر در دو صف جداگانه انجام دهند، نقصى در فعالیت کاریشان رخ مىدهد؟!
از جمله اثر بارز این دوشادوشیها این است که هر دو همدوش را از کار و فعالیت مثبت باز مىدارد و هر یک را به جاى توجه به دقت به کار خود، متوجه «همدوش» مىکند، تا آنجا که غالباً این همدوشیها به هماغوشیها منتهى مىگردد.»(28)
رسول خدا(ص) فرمود: «میان مردان و زنان نامحرم فاصله اندازید، زیرا، بر اثر ملاقات و اخلاط، گرفتار درد و بلایى مىشوید که دوا ندارد. بر شما باد که از اختلاط با زنان اجتناب نمایید.»(29) 9- تماس جسمى با نامحرم
تماسهاى جسمى بین زن و مرد نامحرم، هر چند اندک، از نظر اسلام حرام و گناه بزرگى محسوب مىشود. حتى اگر فقط مصافحه(دست دادن) با نامحرم - هر چند فامیل آشنا و بدون هیچ گونه قصد سوئى باشد.
پیامبر (ص) فرمود: «من صافح امرأة حراماً جاء یوم القیامة مغلولاً ثم یؤمر به الى النار»(30)؛ هر کس با زنى نامحرم دست بدهد، روز قیامت با دستهاى زنجیر بسته وارد محشر شده و سپس به طرف جهنم برده خواهد شد.
تمام مراجع عظام، مصافحه (دست دادن) با زن بیگانه را جایز نمىدانند. کوچک شمردن این گونه گناهان موجب مىشود که زشتى آنها در جامعه از بین برود و افراد کم کم به گناهان بزرگتر روى بیاورند و فساد و پلیدى، دامنگیر افراد جامعه شود. پاورقی ها:پىنوشتها: 1. سوره صف، آیه 4. 2. میزان الحکمه، ج 6، ص 344. 3. بحارالانوار، ج 78، ص 358: «اعلم انک لن تخلفوا من عین اللّه فانظر کیف تکون». 4. شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 83. 5. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، دکتر پاک نژاد، ج 16، ص 191. 6. همان، ص 15. 7. شهید مطهرى، اخلاق جنسى،ص 84. 8. سوره نور، آیه 31. 9. ر.ک: مجله پیام زن، عسکرى اسلامپور کریمى، نگاه آلوده و پیامدهاى ناگوار آن، ش 142، ص 68. 10. مستدرک الوسائل، کتاب النکاح، باب 104، ح6. 11. بحارالانوار، ج 76، ص 334. 12. تفسیر نمونه، ج 17، ص 250. 13. غررالحکم، ص 664. 14. وسائل الشیعه، ج 14، ص 240. 15. نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 17،ص 146. 16. همان، ج 20، ص 303. 17. سوره انشراح، آیه 7. 18. نهج البلاغه، کلمات قصار 333. 19. سوره فرقان، آیه 28. 20. وسائل الشیعه، ج 4، ص 207. 21. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 62. 22. مستدرک الوسائل، ج 2، ح 553، ص 323. 23. وسائل الشیعه، ج 14، ص 144. 24. همان، ص 553؛ بحارالانوار، ج 76، ص 334. 25. وسائل الشیعه، ج 14،ص 144. 26. بحارالانوار، ج 76، ص 363. 27. سنن ابوداود، ج 1، ص 109. 28. متفکر شهید استاد مطهرى، مسئله حجاب، ص 237. 29. مرآت النساء، ص 140. 30. وسائل الشیعه، ج 14، ص 143.