انقلاب اسلامى، بارقه اى الهى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
انقلاب اسلامى پس از ظلمت جهل و تیرگى فساد، از افق اسلام طلوع نمود و با پرتو افشانى معنوى خویش مردم را به آگاهى، بیدارى، فداکارى، عزت، استقلال واقعى و پاسدارى از حریم اعتقادات رسانید و در ضمن به همه نشان داد که با آشکار گردیدن فجر صادق دیگر شبپرستان کوردل و خفّاشان متنفّر از نور و فرورفتگان در ظلمت نمىتوانند جاى پایى و پروازى داشته باشند. انقلاب اسلامى با رهبرى امام خمینى به جهانیان ثابت کرد که ریشههاى دیانت با طراوت و صلابت بوده و قادرند به شکوفایى برسند و با عطر افشانى و صفاى معنوى، هرگونه بیداد، تهاجم و سلطه گرى را نفى نموده و امن و امان را براى جوامع اسلامى نوید دهند. قرآن کریم مىفرماید: «ما یفتح اللّه للناس من رحمةٍ فلا ممسک لها؛(1) یعنى درى که خداوند از رحمت بر روى مردمى گشاید هیچ کس قادر به بستن آن نخواهد بود.
بزرگترین ویژگى این نهضت بزرگ مکتبى بودن و اسلامى بودن آن است، انقلاب از ارزشهایى سرچشمه مىگرفت که فرستادگان الهى براى تحقّق آنها قیام نمودند و ائمه هدى (ع) با تمامى توان براى صیانت از آنها و گسترش ارزشها اهتمام ورزیدند. امام خمینى آن را بارقهاى الهى مىداند که در اعماق قلوب مردمان تحت ستم انفجارى شگرف بوجود آورد.(2) مقام معظم رهبرى حضرت آیة اللّه العظمى خامنهاى نیز خصوصیت برجسته انقلاب اسلامى را که رمز ماندگارى آن است این مىدانند که مبناى آن ارزشهاى دینى، اخلاقى و معنوى بود.(3) شهید مظلوم آیة اللّه دکتر بهشتى هم تأکید مىنماید: انقلاب اسلامى، انقلاب ارزشها بود، باید این معیارها را شناخت و برمحور آنها حرکت کرد و مخلصانه در دفاع از چنین بنیانهاى استوارى کوشید، منزلت افراد و کارنامه آنان با این محک مشخص مىگردد.(4)
از آنجا که مردم با اخلاص و ایمان فریاد زدند ما اسلام را مىخواهیم و دنبال ارزشها هستیم عنایت خداوند متوجّه جامعه گردید و دگرگونى معنوى را چون رودى خروشان جارى ساخت، تحولى که بشر قادر نبود آن را سامان دهد بلکه الهى بود و تنها مقلّب القلوب مىتوانست دلها را از هراس و وحشت بیرون آورد و شجاعت، پایدارى و عدم نگرانى را جانشین آن نماید، آن نیروى محرّکهاى که انقلاب را به پیروزى رسانید، این بود که مردم با هدایت رهبرى فرزانه و عالیقدر و با اعتقادى عمیق و باورى قوى وارد میدان شدند. آن چه را همه محال تصور مىکنند، عملى ساختند. امام خمینى (ره) فرمودهاند: «انقلابى که در ایران حاصل شد پیروزیش در اثر دو مطلب بود. یک مطلب مهمش که از همه مطالب بالاتر بود، این بود که مردم با اسلام پیش رفتند، یعنى سرتاسر ایران فریادشان این بود که ما اسلام را مىخواهیم امر دوّمى این بود که همه قشرها در این مسئله متحد بودند، این دو مطلب اساس پیروزى بود...»(5)
امام طى سخنانى در قم خاطرنشان ساختند: «این قیام، قیام ملى نیست، قرآنى است، اسلامى است.
یک ملت ضعیفى که هیچ نداشت در مقابل ابرقدرتها و در مقابل این قدرت شیطانى که همه چیز داشتند و تا دندان مسلّح بودند و به قوه ملّیت نمىتوان غلبه کرد...این اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرتها. این قوّه ایمان است که سرتاسر ایران را بسیج کرد...قدرت ایمان، قوّه اسلام، قدرت معنوى ملّت، این پیروزى را به ما ارزانى داشت...»(6) عبداللّه قصید نماینده حزب اللّه در مجلس لبنان، گفت: انقلاب اسلامى امید به پیروزى الهى را در مردم بوجود آورده این که حتى در شرایط دشوار و نداشتن حمایت جهانى خداوند ملّتهاى ایثارگر را پیروز مىکند.(7)
«سایروس برام»، محقّق و نویسنده ایرلندى از اعتصابها و راهپیمایىهاى مردم ایران در جهت مبارزه با استبداد و ابرقدرتها به عنوان برنامهاى شگفت آور سخن مىگوید و مىافزاید: نباید تردید کرد که نیروى اعتقاد و ایمان اسلامى از مایههاى اصلى قوت، توان، استقامت و وحدت این نهضت انقلابى است همچنین اگر هدایت آن را سیاستمداران سست ایمان یابىایمان بر عهده گرفته بودند، بى گمان نه این انقلاب چنین فراگیر و تزلزلناپذیر مىشد و نه امید چندانى به رستگارى و آینده آن بود. به اعتقاد وى از علل عمده تقابل مردم با نظام طاغوتى آن بود که کارگزاران استبداد انحطاط معنوى را ترویج مىکردند و بر این اساس فساد و تباهى و بىغیرتى جاى فضیلتها را گرفته و امور مادى و دنیایى معیار ارزشها شده بود، از آثار دیگر این سقوط روحانى دون پرورى و شریف آزارى و سپردن کارهاى بزرگ به افراد پست و کارهاى دون به مردان سترگ مىباشد و عمّال ساواک رسماً و عملاً دیوان سالار بودند، بى عفتترین زنان از حقوق بانوان و آزادى این صنف سخن مىگفتند، بى غیرتترین مردان از مردانگى و غیورى دم مىزدند. در چنین شرایط آشفتهاى که با خفقان و فشار سیاسى توأم بود اکثریت مسلمان جز مذهب و دیانت پناهگاه دیگرى بدست نیاوردند، این امّت محروم و مظلوم و رانده شده از همه جا به مسجد و حسینیه پناه آوردند و در هر جایى که اثرى از معنویت و روحانیت داشت اجتماع مىنمودند این تحصّن معنوى و خلوت نشین اگرچه بوى عرفانى و اشراقى داشت اما جهتگیرى مبارزه را روشن مىساخت و مىخواستند به استکبار جهانى و اعوان و انصارش ثابت کنند از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست، این پناهگاه پرتوان معنوى، مردمان با ایمان و داراى شکیبایى و استقامت را از بند استبداد رهانید البته راهنمایىهاى روحانیان، نویسندگان و سنگرداران فکر و اندیشه در این راستا بسیار مؤثر بود؛ او متذکّر مىشود ایمان رهبرى قیام و اعتقادات مردمان ایران سلاح معنوى را کار ساز ساخت و این حربه فراموش شده چنان به کار گرفته شد که بساط استبداد و استکبار را درهم کوبید و شرق و غرب را بهت زده ساخت. از برکت همین ایمان است که همه با هم یکدل و یک زبان بپاخاستند و خشم و خروش و فریاد را توأم ساختند و با فریاد اللّه اکبر و طنین ناپیداى آن در وهله اول دلها را بهم پیوند زدند و در مرحله بعد بر توپ و تانک و سلاحهاى مدرن غلبه یافتند.(8) خروش مردم، خواست خدا بود
وقتى امّتى تصمیم گرفت بر اساس باورهاى عمیق خود تلاشى انجام دهد، خداوند به امداد او رو مىآورد و براى رسیدن به هدفى عالى و مقصدى مقدس هدایتش مىنماید. امام خمینى مىفرمایند: «چراغ را خود خداى تبارک و تعالى جلو گرفته و تاریکىها را روشن کرد و هیچ وقت نگذاشت که ملت سست شود. این براى آن بود که ملت راهش را پیدا کرد و به صراط مستقیم رسید.»(9) امام در جاى دیگر یادآور شدهاند: «خداوند خواست که به داد این مملکت برسد و این یک قدرت مافوق طبیعت بود و هیچ قدرتى نمىتواند چنین کارى را که در ظرف پنجاه و چند سال این مملکت را طور دیگر درست کرده بودند، در ظرف یک سال یا بیشتر چنین تحولى روى دهد... این را خدا خواست که هیچ اعتنایى به آن حکومت نظامى نکنند و این کار هم الهى بود و هیچ کار بشر نبود...»(10)
اگر بخواهیم براى امور انقلاب و جنبههاى مبارزاتى مردم، موازین مادى و طبیعى را در نظر بگیریم مبارزین با یورش نظامیان و نیروهاى انتظامى رژیم طاغوت، در مراحل اولیه یا از بین مىرفتند و یا عقب نشینى مىکردند امّا چون قدرت ایمان و پشتیبانى خداوند در کار بود، پیروزى بدست آمد. امام چنین تذکر دادهاند: «گمان نکنید که قدرت مادّى این کار را کرد، روى حساب دنیایى نباید شما غلبه کنید، آنها باید با یک یورش شما را از بین ببرند لکن همه حسابهایى که مىکردند باطل شد. البته (این که) یک جمعیت فاقد همه چیز بر ابرقدرت هایى که همه چیز داشتند، غلبه کرد، حساب معنوى است...»(11) تلاشهاى بشرى قادر است شهر یا منطقهاى را از یوغ استبداد و استکبار آزاد کند امّا نمىتواند اجتماعى را چنان به حرکت وادارد که با دست خالى، حکومت سلطنتى با سابقه 2500 ساله را واژگون نماید، کار الهى بود که مردم ریشه جنایت و فساد را از بیخ و بن برانداختند و انقلاب با پشتیبانى خداى بزرگ پیروز شد همچنین اگر این انقلاب همچون سایر انقلابها به گروه و حزبى مربوط بود و یا عدهاى مىخواستند براى رسیدن به اهداف گروهى کودتا کنند و نظام را به دست گیرند امکان نداشت مردم از آن حمایت نمایند، بنابراین انقلاب مستند به اسلام و لطف الهى است و ما باید قدر این نعمتى که خداوند به ما ارزانى داشته است را بدانیم، چون مردم براى خدا و طلب رضایت حق بپاخاسته بودند از این غم نداشتند که حالا چه اتفاقى روى خواهد داد، ملّت اسلامى با چنین اتکالى و با پشتوانهاى آسمانى، نظامى را روى کار آورد که مقصدش اجراى احکام و مقررات اسلامى بود، مردمى که به خیابانها ریختند و فریاد اللّه اکبر و مرگ بر استبداد سر دادند، همچون قیامهاى دیگر در برخى کشورهاى جهان طالب زندگى مرفه و برآوردن نیازهاى مادى و سامان یافتن زندگى معمولى نبودند بلکه به فرمایش امام خمینى (ره): «نهضت ایران نهضتى بود که خداى تبارک و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان اسلام و احکام اسلامى در خیابانها ریختند و همه گفتند ما این رژیم را نمىخواهیم و حکومت جمهورى اسلامى مىخواهیم.»(12) اصولاً رمز پیروزى این نهضت در آن نهفته است که به جنبههاى معنوى توجه داشت، نسل جوان با اشتیاق درونى همچون مسلمانان صدر اسلام از شهادت استقبال مىنمود و در عین حالى که با تانکها و مسلسلها روبرو بودند نه تنها بیمى نداشت
ند بلکه مشت بر این سلاحهاى مجهز غلبه یافت. اصولاً رهبرى قیام با دیدى الهى به آینده مبارزه با شاه مىنگریستند و اوضاعى امید بخش براى ایشان بخوبى روشن بود.(13) امام تأکید نمودهاند: «من این (پیروزى) را مستند به شخص نمىدانم، مستند به ملّت نمىدانم، یک تحوّلى در این ملت پیدا شد با دست خداى تبارک و تعالى، آن تحوّل روحى بود، ملتى که از سایه پاسبان مىترسید در خیابان ریخت و گفت: مرگ بر شاه. این تحول الهى بود نه انسانى، انسان نمىتوانست یک همچو کارى بکند.هر کس خیال کند که فلان (شخص) این کار را انجام داد صحیح نیست. خدا این کار را انجام داد. این ید غیبى بود که بر سر این ملّت سایه افکند...و بر قدرتهاى بزرگ موفق کرد...»(14) هیچ بشرى چنان قدرتى ندارد که این گونه مردم را بیدار کند و تمامى عوامل و شواهد مؤید آن است که حرکت کاملاً غیر عادى است و منبعث از لطف خداوند مىباشد.(15) امام که رهبرى این انقلاب را در تمامى ابعاد عهده دار بود تأکید مىنمایند اگر تصور نمائید تمامى قواى انسانى جمع شوند و بتوانند در قلبى دگرگونى ایجاد کنند، هرگز نمىتوانند این خداوند است که در برههاى از تاریخ دلها را متحوّل ساخت و ملّتى را در مقابل تمامى قدرتهاى شیطانى به مقاوت و پایدارى واداشت و دست همه اجانب را از ایران کوتاه ساخت، امام اصرار دارند که حتى این پیروزى را به شخص ایشان ارتباط ندهند بلکه به لطف خداوند متعال اتصال داشت،(16) امام این پیروزى را هدیهاى غیبى مىدانند و مىافزایند از آغاز نهضت تا مراحل بعد چنین نشانههاى غیبى کاملاً قابل مشاهده بود و حتى خاطرنشان مىنمایند همانگونه که جنود غیبى در آغاز نشر اسلام، حامى لشکریان اسلام بود در ماجراى انقلاب اسلامى چنین نیروهاى ناپیدایى همگام و همراه امّت مسلمان گردید و پیروزى را براى آنان به ارمغان آورد البته چنین حمایتى وقتى محقق مىگردد که مردم براى خدا قیام کنند، به پروردگار خویش توکّل نمایند، به عهدى که با قرآن و اسلام بستهاند عمل کنند. امام انقلاب را اعجازى دانستهاند که همه را براى فتح و ظفر بسیج ساخت و قدرتهاى بزرگ را تهدید نمود.(17) محورهاى شگفتى قیام
1- اساس انقلاب اسلامى بر این اصل استوار گردید که مردم بر حسب اعتقادات و باورها و نیتهاى خالصانه جلو آمدند و مبارزه را آغاز کردند و چون در همه ایمان و رضایت حق ریشه داشت، با یکدیگر متحد شدند قطرههاى جدا از هم، اجتماع نمودند و به صورت سیلى بنیان کن، بنیان بیداد و دستهاى بیگانه را از بن قطع نمودند، آنها بدون توجه به گرفتاریهاى فردى همصدا شدند و در پرتو وحدت کلمه و پناه قدرت اسلام پیروزى پرمایهاى را تحصیل نمودند، انسجام ملت به جایى رسید که اجانب احساس نمودند، قادر نخواهند بود چنین بنیان مرصوصى را در هم بشکنند ناگزیر تسلیم گردیدند. تمامى اختلافهاى قومى، گروهى، جغرافیایى، فردى و اجتماعى کنار نهاده شد و همه فریاد مىزدند اللّه اکبر، این ویژگى سبب شد که پیروزى اعجاز آورى که تصورش از طریق مجارى طبیعى و مادى امکان نداشت حاصل گردد، همه مىگفتند ما رژیمى را که به ترویج فساد، ابتذال و جفا روى آورده است نمىخواهیم، اخوّت ایمانى قیام آنان را چنان با ابهت ساخت که چرثومههاى رذالت در مقابل آن مقاومت نکرده و نابود گشت، البته این تحوّل روحى که آحاد جامعه را به هم متصل ساخت، از جانب خدا بود، اوست که قلبها را بهم پیوند داد و دشمنان از چنین قدرت و ارادهاى خبر نداشتند و نمىتوانستند آن را درک و فهم کنند.
جالب این است که تمامى اقشار در این نهضت حضورى فعال داشتند و یک زبان نابودى باطل را خواستار شدند حتى آنهایى که بعدها به مخالفت برخاستند در هنگام مبارزه با استبداد به اقیانوس خروشان ملّت پیوستند، کودکان همان شعارى را مىدادند که بزرگسالان تحقق آن را مىخواستند، شهرى و روستایى، بازارى، کارگر، کشاورز، دانشگاهى و حتى برخى نیروهاى نظامى درون تشکیلات رژیم پهلوى هم زبان شدند، شعور دینى همه را به تحرک و تحول و جنبش وادار نمود. و امام خمینى ضمن اشاره به این نکته مهم فرمودهاند: «هیچ دستى نمىتواند اینطور وحدت کلمه درست کند الّا دست خدا، خدا این کار را کرد این وحدت کلمهاى که بین همه اقشار پیدا شد...نمىتواند یک آدم درست کند از اوّل که دیدم یک همچو وحدتى پیدا شده است( متوجه گردیدم) باید یک غیب در کار باشد. من امیدوار شدم لهذا هیچ وقت سستى در کارم نبود براى این که امید داشتم که خدا این کار را انجام مىدهد...»(18) امام در جمع گروهى از دانشگاهیان کشور در تاریخ 28 بهمن 1358 فرمودند: «...من نمىتوانم تصور بکنم که بشر بتواند یک ملت... را در مدت کوتاهى هم زبان بکند، هم قلب بکند که بچّه دو سه ساله زبان باز مىکند و همین مسایل را مىگوید. آن پیرمرد هشتاد ساله هم همین را مىگوید. زن و مرد و صغیر و کبیر همه یک روال حرکت کردند. جز اراده الهى نمىشود باشد و من هم از اوّل این معنا را چون احساس کرده بودم امیدوار شده بودم به (پیروزى) این نهضت، نهضتى که ملّت به خواست خدا وحدت پیدا کرده است، پیروز خواهد شد...»(19)
2- مردم با دست خالى و بدون خوف و هراس به ستیز با عوامل جور و کارگزاران ستم به مبارزهاى بىامان، مداوم روى آوردند. طبیعى است ملّتى که با ایمان به خداى خویش و توکل به خالق هستى به سوى هدفى پاک گام برمىدارد خداوند در قلب و اعماق وجودش آرامشى معنوى مىافکند و این موضوع، حقیقتى قرآنى است: «هو الّذى انزل السکینة فى قلوب المؤمنین لیزدادوا ایماناً و للّه جنود السموات و الارض و کان اللّه علیماً حکیما؛(20) (اوست که بر دلهاى مؤمنان آرامش فرستاد تا به ایمانشان پیوسته بیفزاید و از آن خداست لشکرهاى آسمانى و زمین و خداست دانا و حکیم) قرآن تأکید مىفرماید: «فانزل السکینة علیهم و اثابهم فتحاً قریباً؛(21) پس آرامش بر آنها فرو فرستاد و به فتحى نزدیک پاداششان داد. این بدان جهت بود که خدا از ایمان آنان آگاه بود و چنین باورى را محبوبشان ساخت و در دلهاى آنان بیاراست و کفر و نافرمانى را در نظرشان مکروه گردانید: «حبّب الیکم الایمان و زیّنه فى قلوبکم و کرّه الیکم الکفرو الفسوق و العصیان؛(22) در آیه بعدى خداوند این نکته را نیز فضل و نعمت الهى مىداند: «فضلاً من اللّه و نعمةً و اللّه علیم حکیم؛(23) جهان اسلام و تمامى انسانها مشاهده کردند که ملت غیور ایران به برکت ایمان و پارسایى با دست تهى از ساز و برگ نظامى ابرقدرتها را به زانو درآورد، انقلاب شکوهمند اسلامى را با همه مشکلاتى که در پیش روى داشت، برق آسا به ثمر رسانید و نقشههاى جنایتکاران تاریخ و نیز توطئههاى ابرقدرتها و گروهکهاى چپگرا و راست گرا با قلبى مشحون از ایمان یکى پس از دیگرى بى اثر ساخت، امام خمینى (ره) مىفرمایند: «و خدا خواست که با قدرت الهى، این تحول پیدا بشود، تحول معجزه آسا، یک تحولى که زن و مرد و بچه و بزرگ در مقابل توپ و تانک بایستند و بگویند دیگر مسلسل اثر ندارد، مسلسل مىکشت آنها را، لکن قدرت روحى این طور شده بود که مشت شان را گره مىکردند و مىگفتند اثر ندارد...خدا بود که قلبهاى ما را جورى کرد که دیگر نترسیم از آن هیاهو و (دیگر) نتوانند آنها را به ما تحمیل کنند».(24)
جوانها از شهادت هراسى نداشتند بلکه کشته شدن در راه خدا را یک زندگى جاویدان تلقى مىکردند و این شجاعت و شهامت در جامعهاى بوجود آمد که از پاسبان مىترسید.
امام خمینى در جمع پزشکان قم در 16 اسفند 1357 فرمودند: «همین جهت که دیروز از یک ستاره دار (درجه دار نظامى) آن طور خوف و وحشت مىکرد مشتش را گره کرد، مقابل همه ایستاد و همه را بیرون کرد، این غیر از تقدیر الهى نیست، ایمان است، ایمان به خدا این کار را کرد.»(25) قلبهاى ضعیف، قوى شدند و از شهادت، فداکارى و مقاومت در برابر تهاجم نظامیان استقبال کردند، در فرازى از بیانات امام خمینى در 19 اردیبهشت 1358 آمده است: «اراده خدا طورى مىکند که یک ملت ضعیفى که هیچ دستش نیست قیام مىکند، اللّه اکبر مىگوید و کمکم قشرها به او متصل مىشوند، رودخانههاى عظیم هى به آن متصل مىشود ارتش (و) ژاندارمرى به آن متصل مىشود، یک اجتماع مرکب از این چیزهایى که با هم بد بودند، همه با هم خوب شدند و ارتش براى ملت، ملت براى ارتش و همه براى اسلام، این کارى بود که خدا کرد.»(26)
حاکمیت بى چون و چراى اختناقآمیز نقطه امنى باقى نگذاشته بود، همه جا، لبها را مىدوختند و حنجرهها را مىبریدند، دست را مىبستند، پاها را مىشکستند، حتى در کنج خانهها فراغت و امنیتى احساس نمىگردید شیطان تیرهگى خود را در همه جا گسترانیده بود اما در قلب مؤمنان جایى نداشت، در آن فضاى پر وحشت امّتى مسلمان و مؤمن به رهبرى مردى خدایى از تبار ابراهیم و از نسل رسول اکرم(ص) و اهل بیت او در برابر چنین فضاى رعب آورى قیام کرد و سخن از حق گفت تا آن که پیروزى را در آغوش کشید.
3- این حرکت الهى دشمنان را دچار هراس ساخت، نیروهاى مسلّح رژیم قادر بودند با امکانات نظامى پیشرفته از طریق هوا و زمین مردم تظاهر کننده را از بین ببرند و تمامى شهرهاى ایران را بمباران کنند امّا خداوند رعبى در دل آنان افکند که از چنین جنایتى منصرف شدند و حتى آنان به صف مردمى که اللّه اکبر مىگفتند پیوستند. امام خمینى (ره) مىفرمایند: «اگر چنانچه تأییدات غیبى نبود، در یک شب مىتوانستند ایران را خراب کنند، شاه مخلوع هم گفته بود اگر بنا باشد بروم یک خرابهاى مىگذارم و مىروم. لکن خداى تبارک و تعالى آن چنان رعبى، آن چنان ترسى دردل اینها انداخت که دیگر مجال این که خرابکارى بزرگى بکنند پیدا نکردند. اذهان آنها را خدا منصرف کرد از این که آن طور خیانت بزرگ را بکنند...»(27) تمامى توطئهها و کودتاهایى که در بحبوحه انقلاب و پس از آن براى درهم شکستن این قیام، تدارک دیدند خنثى گردید. دولتهاى سلطهگر پیش خود محاسباتى کرده بودند که بر اساس آنها انقلاب به پیروزى نمىرسد، تصور نمىکردند امّتى که چیزى ندارد، به فتح و ظفر دست مىیابد، به نظرشان قطع کردن دست قدرتهاى بزرگ با این شیوه غیر معقول است امّا حسابهایشان باطل گشت. زیرا مسایل مادى را در نظر مىگرفتند و از معنویات غافل بودند همه تحلیل گران غربى تصدیق کردند و تأیید نمودند که این نهضت با حسابهاى مادى و دنیایى پیش نرفت بلکه امورى خارق العاده در روند آن قابل مشاهده بود از این جهت به انقلاب و مردم ایران با نظرى کوچک نگاه نکردند و خاطرنشان ساختند ایرانیان ملّتى قوى هستند، نهضتى با عظمت را ترتیب دادند و بر دشمنان داخلى و خارجى فائق آمدند. البته آنان نقشههاى گوناگونى به اجرا گذاشتند تا شاید نیروى محرّکه انقلاب را از توان بیاندازند، از جمله رهبرى انقلاب را در فشار و سختى قرار دادند و با وجود ادعاى دموکراسى، فشار سیاسى و اختناق را توسط رژیم پهلوى افزایش دادند، حتى مانع شدند که امام به ایران بیاید امام به این نکته اشاره دارند: «آن وقت هم که در سختى بودم و هجوم از اطراف و تهدید از آمریکا بود، مىخواستند مانع شوند از این که من بیایم به ایران و آن نقشهها را کشیدند و بحمداللّه آن نقشهها نقش بر آب شد من از آن وقت مطمئن (شدم)»(28)
4- مردم به یک نوع بیدارى و آگاهى رسیدند و ناگهان احساس کردند چقدر در غفلت بسر مىبردهاند در واقع انقلاب آن زنجیرهاى اسارت فکرى و فرهنگى را از روح، ذهن و فکرشان برافکند «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتى کانت علیهم»(29). بارقهاى از جانب خداوند تبارک و تعالى همه اقشار را از خواب گرانى که ابرقدرتها و عوامل استبداد، زمینههاى آن را فراهم ساخته بودند، بیدار نمود این که مردم فریاد مىکردند ما اسلام مىخواهیم باید کفر، نفاق و ستم نابود شوند و براى رسیدن به چنین منظورى جان خود را در طبق اخلاص نهادند و جوانها و سایر طبقات با اشتیاق به میدان نبرد با دشمنان آمدند نمونه هایى از آن باران بیدارى است که امور محال و نشدنى را ممکن ساخت، این تحول روحى ناگهانى که دل و ذهن و گرایشهاى همه را دگرگون ساخت و آنان را به سوى ارزشها، فضایل و خوبىها سوق داد از فساد و تباهى منزجر ساخت، همان برخاستن از خواب غفلت مىباشد.
عوامل رژیم مىکوشیدند مردم را به سوى باتلاق ضلالت سوق دهند امّا بر خلاف حیلههاى آنان مردم متحول شدند و از رشدى ایمانى و اخلاقى برخوردار گردیدند، افرادى که تمام توجه آنها به عیاشى و خوشگذرانى و رفاهطلبى بود ناگهان به اصل خویش بازگشتند، خود را که فراموش کرده بودند باز یافتند و فهمیدند چه توانایىهاى روحى و معنوى دارند ولى از آنها استفاده نمىکنند، این خود آگاهى انرژى زیادى را آزاد کرد که تمام تشکیلات وابسته به ابرقدرتها را درهم شکست. قدرت غیبى گوهرهایى را از لابلاى لجنهاى ابتذال بیرون کشید که با ایثار و حماسه آفرینى خود، به پرتو افشانى پرداختند، جوان به این که در مسیر حق گام نهاده و براى امحاى باطل خون خود را تقدیم مىکند شادمان مىگشت و والدین به چنین فرزندان رشید و تزکیه شده افتخار مىکردند. مردم حاضر بودند جان و مال خود را تقدیم کنند که اسلام باقى بماند و ستم و جهالت و منکرات از بین بروند آنان در این مسیر به حماسه آفرینان عاشورا اقتدا کردند و صحنههاى پرشورى از فداکارىهاى صدر اسلام را در اذهان زنده نمودند. امام خمینى مىفرمایند: «پیروزى انقلاب مرهون اسلامى بودن... و توجه مردم به اسلام و تحول روحى عظیمى است که خداوند در این ملت، معجزه آسا ایجاد فرمود. از آن جمله این جوانان بسیار عزیز در سطح کشورند که ناگهان و با یک جهش برق آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى که براى آنان تهیه دیده بودند نجات یافته و یک شبه ره صد ساله را پیمودند و آنچه عارفان در سالیان دراز آرزوى آن را مىکردند، ناگهان بدست آوردند و عشق به لقاء اللّه را از حدّ شعار به عمل رسانیده و آرزوى شهادت را در دفاع از اسلام عزیز به ثبت رسانیدند و این تحول عظیم معنوى با این سرعت بى سابقه را جز (با) عنایت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجیه کرد...»(30)
5 - زنان در دوران طاغوت بیش از اقشار دیگر مورد ستم و اجحاف قرار گرفتند و به رغم این که برخى حقوق ظاهرى و مصنوعى برایش در نظر گرفته بودند ولى به دلیل فضاى فاسد و ناامن موجود، بسیارى از بانوان از مشارکت در فعالیتهاى فرهنگى، سیاسى و اجتماعى محروم بودند اما بین سالهاى 1356 و 1357 با حوادثى که منجر به پیروزى انقلاب اسلامى گردید، در نگرش زنان تحولى جدّى پدید آمد و همین دگرگونى موجب گردید که زنان در صحنههاى انقلابى حضورى فعال و مشارکتى گسترده داشته باشند، امام خمینى که به دلیل اوضاع آشفته رژیم منحط پهلوى نسبت به حضور زنان در تلاشهاى اجتماعى ابراز تردید و نگرانى مىنمودند، در این ایام خود مشوّق ورود زنان به متن جامعه و بدست گرفتن مقدرات خود مىشوند و بر این باور بودند که زنان باید در مقدرات اساسى کشور دخالت نمایند و هر موقع که اقتضا کند، قیام نمایند، امام اعتقاد داشتند اگر این انقلاب اسلامى هیچ نداشت به غیر از تحولى که در بانوان مشاهده شد، همین براى ما کافى بود، حتى ایشان تحول ایجاد شده در زنها را در جریان نهضت اسلامى بیش از تحول پیدا شده در مردان دانستهاند.(31) ایشان مىفرمایند: «خواهران (در این انقلاب) حظّ وافر داشتند چون بانوان که بیرون مىآمدند مردم مهیّج مىشدند و جمعیت ده مقابل یا صد مقابل مىشد»(32) و در جاى دیگر فرمودهاند: «شما بانوان اثبات کردید که در صف جلو(مبارزه) هستید، شما اثبات کردید که مقدّم بر مردها هستید، مردها از شما الهام گرفتند.»(33)
6- معمولاً انقلاب هایى که در جهان انجام گرفتهاند، اوضاع سیاسى واجتماعى را بهم ریختهاند امنیت روانى و اجتماعى را تهدید مىکنند و از شهروندان آرامش و آسایش را سلب مىنمایند امّا انقلاب اسلامى با همه قیامهاى دیگر که در اعصار گذشته یا دهههاى اخیر رخ داده، تفاوت بارزى دارد زیرا در سالهاى اول پیروزى به رغم برخى حرکات منفى گروههاى چپ و منافقین در مجموع نظام اسلام مستقر گردید و مردم کمتر مواجه با نگرانى و آشفتگى هایى که معمولاً از عوارض تغییر رژیم است، گردیدند به تعبیر امام خمینى همه چیز بهتر از اوّل شد.(34) ایشان مىفرمایند: «بحمداللّه آشفتگى هایى که در انقلاب ایران شد، وقتى با دیگر انقلابها مقایسه شود، بسیار کم است (با وجود این که) رژیم گذشته خرابکارىهاى زیادى کرد و اقتصاد ما را ورشکسته کرد.»(35) و در پیامى تلویزیونى تأکید مىنمایند: «مردم ایران باید بدانند که این انقلاب با سایر انقلاباتى که در دنیا واقع شده است، فرق دارد. این انقلاب از باب این که انقلابى اسلامى، انسانى بود ضایعات کمى به بار آورد و ما بحمد اللّه با کمى ضایعات به پیروزى بزرگى نایل شدیم.»(36) اگر واقعاً انقلاب، ریشهاى اسلامى و حامى غیبى نداشت به این سرعت کارهایش انجام نمىگرفت، قدرت معنوى امور آن را پیش مىبرد. امام خمینى متذکر گردیدهاند: «درظرف یک سال و چند ماه تمام چیزهایى که یک حکومت لازم دارد ملت ما بر آن رأى دادند و محقق کردند شما بدانید که در بعضى از ممالک که انقلاب کردهاند، انقلاب شیطانى، بعد از بیست سال بعد از سى سال باز قانون اساسى ندارند. این عراق که حکومت جابر دارد و یک حکومت جابر یک حکومت جابر دیگر را از بین برده است با این که با تمام قدرت دارد سرکوب مىکند ملت خودش را، نتوانسته تا حالا یک قانون اساسى براى خودش درست کند.»(37)
7- تأثیر شگفت انقلاب اسلامى بر ملل کشورهاى دیگر، این حرکت ضمن این که به مردمان جهان کمک کرد، خود را بازیابند و تحت تأثیر مثبت قدرت و ارزشهاى انقلابى براى مبارزه با استکبار و سلطه ابر قدرتها مصممتر گردیدند و مبارزات خویش را تشدید نمودند، آنان ضمن احساس نزدیکى با این حرکت اسلامى، حمایت خویش را از انقلاب اسلامى به طرق گوناگون نشان دادند. مسلمانانى که بینش ارزشى عمیق نداشتند توانستند مجدداً هویت ارزشى خود را کشف نمایند و با اسلام به عنوان دینى پویا، زنده و انقلابى آشنا شوند، نوعى هم بستگى بین مسلمانان جهان آشکار گردید و اختلافات جزئى فرقهاى را کنار نهاده و با احساس وحدت، برادرى و هم دلى براى رهایى از یوغ قدرتهاى بزرگ مىکوشند. تأثیر انقلاب اسلامى بر ژئوپلیتیک جهان سبب شده است که امپریالیسم جهانى در استراتژى خود تجدید نظر کند و از تأثیر وسیع این خورشید فروزان بر بخشهاى تحت سیطره خود جلوگیرى نماید همچنین انقلاب چهرههاى ارتجاعى و دست نشاندگى برخى رژیمهاى حاکم بر کشورهاى اسلامى را افشا نمود و به همین دلیل آنان احساس خطر نموده و براى تضعیف انقلاب اسلامى از هیچ کوششى فروگذارى نمىکنند.(38) شکر گزار این نعمت باشیم
در مقابل این همه برکت و نعمت که انقلاب اسلامى برایمان به ارمغان آورده است باید شکر گذارى و سپاس خویش را نشان دهیم و این ویژگى را در عمل و رفتار پیاده کنیم، همه اعم از اقشار جامعه و کارگزاران و مسؤولین باید به تکلیف شرعى و اسلامى خود عمل کنند، این صبغه الهى را حفظ کنند، براى رضاى خدا در میدانهاى علم، فرهنگ و اقتصاد گام نهند تا خدا آنها را هدایت، اعانت و همراهى کند، تمام آحاد جامعه به تربیت، تزکیه و خودسازى درونى نیاز دارند و اگر به این مقصد روى آورند شیاطین در قلوب آنان لانه نمىکنند.
به کمال و معنویت نزدیک مىشوند، آنهایى که مقامى دارند باید بیشتر مراقب باشند و آن گرایشهاى نفسانى را اگر از وجود خود پالایش نکنند به وضع ناگوارى مبتلا مىشوند زیرا سقوط آنهایى که بر قلهها و ارتفاعات قرار گرفتهاند از آنهایى که بر زمین هموار فرو مىافتند بسیار بدتر و خطرناکتر است، وقتى نظامى ادعاى اسلامى بودن دارد باید بکوشد مفاسد و نواهى از جامعه رخت بربندد و با امکانات و تجهیزاتى که در اختیار مىباشد لازم است اصل استوار امر به معروف و نهى از منکر زنده و جارى و سارى باشد و در میان مردم چون بوستانى عطر افشانى کند و نه آن که خداى ناکرده مردم مؤمن، شهید داده، جانبازان، بسیجیان وارسته و رزمندگان دلاور از باتلاقهاى گناه، ابتذال و برنامهها و حرکتهاى ضد ارزشى و نشریات مخرّب و وهنانگیز شکوه و گلایه کنند و برخى کارگزاران را براى زمینه سازى چنین امورى مورد انتقاد قرار دهند و از این بابت نگران و آشفته باشند.
همه باید همّت خویش را در این راستا بکار گیرند که عدالت و قسط اسلامى در جامعه اقامه گردد، فاصله بین اقشار جامعه به لحاظ امکانات رفاهى و برخى تسهیلات کاهش یابد، محرومین صالح به حقوق واقعى خود برسند و بدانند عدالت و توزیع مناسب در متن اسلام وجود دارد و از اصول مهم انقلاب اسلامى بوده و هست،
پس عملى نمودن آن را با شتاب افزونتر در برنامه کار خود قرار دهند. امام خمینى مىفرمایند: «شکرگزارى در این نعمت بزرگ این است که اولاً تقوا را پیشه خود کنیم و خداى تبارک و تعالى را در تمام امور حاضر و ناظر ببینیم...همه عالم محضر خداست، هرچه واقع مىشود در حضور خداست...»(39)
عمّال اجانب در صدد آن هستند که در میان مردم بروند و آنان را به جان هم بیندازند و در صفوف استوار آنان سستى ایجاد کنند و زمینه فراموشى حرکتى انقلابى و ارزشى را تدارک ببینند، باید مراقب این افراد که در مواقعى برخى جاهلان هم در بین آنان دیده مىشوند، باشیم. این قلمهاى مسمومى که با نوشتههاى خود مىکوشند انقلاب را از خاصیت خود خالى کنند، نباید در برابر کارشکنى آنان بىتفاوت بود، ارگانهاى ذیربط باید حساسیت افزونترى نشان دهند، اگر خطبا، مبلغان، مربیان و سایر افراد دلسوز کنار بروند و اینها با قلم و افکار انحرافى پیش بروند، نیروى محرّکه نظام صدمه مىبیند و گرفتارىهاى زیادى براى همه بوجود مىآید. امام خمینى مىفرمایند: «یک کشور وقتى آسیب مىبیند که ملتش بى تفاوت باشد راجع به آسیبها»(40) یأس و افکندن بذر ناامیدى در بین مردم کار پیروان شیطان است، آنان که به ملّت اسلامى تزریق مىکنند که نمىتوانید و عاجز مىباشید، باید تابع اراده دیگران باشیم باید کنار زده شوند، در عوض باید به مردم امید داد، نویسندگان، روزنامه نگاران، گویندگان، رسانههاى گروهى باید این واقعیت را در مردم زنده نگه دارند که توانا هستند، استعدادهاى خلّاقى در بین آنان وجود دارد چنانچه هر روز شاهد شکوفایىهاى علمى و فکرى و اختراعات و اکتشافات هستیم، ایجاد اطمینان و استقلال روحى در جامعه آرامش و امنیت و توسعه علمى و فرهنگى را تقویت مىکند.
اهانت توطئه است و حساب انتقاد کنندگان باافرادى که همه چیز را تخطئه مىکنند کاملاً جداست این که القاء مىنمایند مردم آن شور مذهبى را از دست دادهاند خود نوعى سمپاشى است البته امکان دارد افرادى از افکار و باورهاى انقلابى فاصله گرفته باشند ولى خوشبختانه نشاط مذهبى، حرارت ارزشى همچنان با حضور خود جامعه را عطر آگین مىسازد، برخى که برخاستهاند و قلم بر دست گرفته و مدام نق مىزنند و به خردهگیرى و اشکال تراشى مى پردازند و مىخواهند اوضاع را آشفته، خراب و ناامید کننده جلوه دهند گویا از حقایق تاریخى، واقعیتهاى اجتماعى و برخى حقایق غافلند یا مىدانند و نمىخواهند بیان نمایند. بدیهى است در شکل اجرایى برخى امور فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى نارسایىها و سوء مدیریتهایى دیده مىشود ولى ضمن تذکرات براى اصلاح این امور باید از موفقیتها و تلاشهاى امیدوار کننده هم سخن گفت.
در سال 1357 حدود 6 میلیون بشکه نفت از مخازن ایران برداشت مىگردید و عمدهاش صادر مىشد اما در چند سال اخیر 5/3 میلیون بشکه نفت برداشت شده که نیمى از انرژى تولید شده در کشور مصرف و بقیه صادر مىگردد. در آن زمان صرفاً 5 شهر از نعمت گاز برخوردار بودند و در سال جارى 400 شهر گاز دارند، مشترک گاز در سال 1357، 46000 نفر بود ولى حالا 5 میلیون نفرند. خطوط لوله گاز در سال 1357 حدود 2000 کلیومتر بود ولى اکنون قریب به هفتاد هزار کیلومتر است، در رژیم گذشته 13 سد ساخته شد اما پس از انقلاب ضمن این که دهها سد در حال مطالعه و طراحى است یکصد و پنجاه سد احداث شده است. در سال 1357 صرفاً هفت هزار مگاوات برق داشتیم و امروزه حدود 33000 مگاوات برق نصیب کشور شده است. در سال 1357 3 میلیون مشترک برق داشتیم و اکنون میزان مشترکین به 18 میلیون نفر رسیده است.در سال 1357، آب بهداشتى و سالم آشامیدنى در روستاها نبود ولى پس از انقلاب تمامى روستاها از آب شُرب برخوردار گردیدند، در سال 1357، کشور سیستم فاضلاب نداشت امّا اکنون در اکثر شهرهاى ایران این خطوط یا احداث شده و یا در حال انجام است.(41) در حالى که میانگین جهانى نرخ امید به زندگى 63 سال است این نرخ براى ایران به حدود 75 سال رسیده است. تعداد خانههاى بهداشت در ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى 2536 واحد بود ولى این میزان در سال 1381 به 16000 واحد رسید. تعداد پزشکان عمومى در سال 1357،14725 نفر بود ولى در سال 1381 به حدود 70000 نفر رسیدهاند، در هنگام پیروزى انقلاب، از هر صد هزار تولد زنده 255 مادر جان خود را از دست مىدادند، در حال حاضر این رقم به کمتر از 35 نفر رسیده است، 93% روستاها و صد در صد شهرها به خدمات اولیه بهداشتى دسترستى دارند که از متوسط برخى کشورها بالاتر است.(42)
آنان که در روزنامهها مىکاوند تا خبرى بیابند مبنى بر این که فردى از گرسنگى مرده است و این را در کتاب خود به عنوان کارنامه منفى نظام بیاورند، فکر نمىکنند که اولاً مشخص نشده آن فرد بر اثر چه عاملى جان خویش را از دست داده است. ثانیاً موارد جزئى و نادر نمىتواند شاخص کلّى باشد. ثالثاً چرا این همه موفقیت بدست آمده براى محروم زدایى را درج نمىکنند تلاش هایى که کمیته امداد امام خمینى، سازمان بهزیستى، تأمین اجتماعى و جهاد کشاورزى براى رسیدن به یک زندگى عارى از فقر و نادارى و خودکفایى رسیدن به عدالت اجتماعى انجام دادهاند از نظر این آقایان دورمانده است امید آن که آنان اندیشه و خرد خویش را بکار گیرند و واقعیتها را بنگارند و ضمن انتقاد اصولى موفقیتها و پیروزىها را هم از یاد نبرند و براى خوش آمد این و آن حقایق را کتمان نکنند. خاتمه نوشتار را با فرازهایى از بیانات مقام معظم رهبرى حضرت آیة اللّه العظمى خامنهاى معطّر مىسازم: «آیا روشنفکر نمایانى که در سایه آزادى اسلامى فرصت و امکان آن را یافتهاند که صفحاتى را به داعیه روشنفکرى از سخنانى خوشایند بیگانگان پر کنند، شهامت آن را دارند که به صراحت اقرار کنند که داغ و غصه آنان نه براى علم و آزادى بلکه به خاطر جمع شدن سفره فساد و کوتاه شدن دست مروّجان فرهنگ غربى است و دشمنى آنان با نظام نه به دلیل وجود عیب و نقیصهاى در آن بلکه به انگیزه بازگشت به همان دنیاى شرم آورى است که بیگانگان براى آنان بوجود آورده و از خود آنان در راه آن کمک گرفته بودند و از مسخ شدگان فرهنگ استعمارى غرب هیچ انتظارى نیست. امید و انتظار از روشنفکران صادق و دلسوزى است که تعالى و عزت و پیشرفت معنوى و مادى کشور خود را مىجویند. شایسته است که اینان نظام اسلامى را قدر بدانند.»(43) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره فاطر، آیه دوم. 2. درجستوى راه از کلام امام، دفتر دهم، ص 114. 3. مجله نگهبان، شماره 56، ص 9. 4. پیرامون انقلاب اسلامى، شهید دکتر بهشتى، ص 54 - 53. 5. در جستجوى راه از کلام امام، همان دفتر، ص 147. 6. همان، ص 167. 7. روزنامه اطلاعات، شماره 22131. 8. انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى، سایروس برآم، ترجمه پ شیرازى، ص 3، 10، 18، 76. 9. صبح امید(ویژه نامه روزنامه اطلاعات)، شماره 22122 ، ص 3. 10. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 10، ص 146. 11.همان، ص 125. 12. همان، ص 172. 13. بیانات آیة اللّه لنکرانى، سرگذشتهاى ویژه از زندگى امام خمینى، ج 6، ص 115. 14. صبح امید، ص 3. 15. نک: نداى حق، ص 118. 16. صبح امید، ص 3. 17. نک در جستجوى راه از کلام امام، دفتر دهم، ص 136، 148، نیز دفتر 22، ص 235. 18. صحیفه نور، ج سوم، ص 352. 19. همان، ص 300. 20. سوره فتح، آیه 4. 21. سوره فتح، آیه 18. 22. سوره حجرات، آیه 7. 23. همان، آیه 19. 24. صحیفه نور، ج 4، ص 131 - 130. 25. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 10، ص 128. 26. صبح امید، ص 3. 27. صحیفه نور، ج 7، ص 468. 28. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 10، ص 126. 29. سوره اسرى، آیه 36. 30. روزنامه اطلاعات 24 بهمن 1361. 31. تأملى بر جایگاه زن، جلد اول، ص 255 - 254. 32. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر ده، ص 143. 33. حدیث ولایت، ج 4، ص 367 - 366. 34. سیماى زن، در کلام امام خمینى، ص 96. 35. روزنامه جمهورى اسلامى، 23 خرداد، 1361. 36. صحیفه نور، ج 5، ص 137. 37. همان، ج سوم، ص 279. 38. همان،ج 7، ص 469. 39. اسلام انقلابى و انقلاب اسلامى، دکتر ابوالفضل عزتى، ص436. 40. صبح امید، ص 3. 41. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 22، ص 191. 42. روزنامه اطلاعات، شماره 23111، ص 2. 43. مرورى کوتاه بر دستاوردهاى بهداشتى درمانى پس از انقلاب، دکتر على اکبر سیارى، جام جم، شماره 802، سال سوم، ص12.
بزرگترین ویژگى این نهضت بزرگ مکتبى بودن و اسلامى بودن آن است، انقلاب از ارزشهایى سرچشمه مىگرفت که فرستادگان الهى براى تحقّق آنها قیام نمودند و ائمه هدى (ع) با تمامى توان براى صیانت از آنها و گسترش ارزشها اهتمام ورزیدند. امام خمینى آن را بارقهاى الهى مىداند که در اعماق قلوب مردمان تحت ستم انفجارى شگرف بوجود آورد.(2) مقام معظم رهبرى حضرت آیة اللّه العظمى خامنهاى نیز خصوصیت برجسته انقلاب اسلامى را که رمز ماندگارى آن است این مىدانند که مبناى آن ارزشهاى دینى، اخلاقى و معنوى بود.(3) شهید مظلوم آیة اللّه دکتر بهشتى هم تأکید مىنماید: انقلاب اسلامى، انقلاب ارزشها بود، باید این معیارها را شناخت و برمحور آنها حرکت کرد و مخلصانه در دفاع از چنین بنیانهاى استوارى کوشید، منزلت افراد و کارنامه آنان با این محک مشخص مىگردد.(4)
از آنجا که مردم با اخلاص و ایمان فریاد زدند ما اسلام را مىخواهیم و دنبال ارزشها هستیم عنایت خداوند متوجّه جامعه گردید و دگرگونى معنوى را چون رودى خروشان جارى ساخت، تحولى که بشر قادر نبود آن را سامان دهد بلکه الهى بود و تنها مقلّب القلوب مىتوانست دلها را از هراس و وحشت بیرون آورد و شجاعت، پایدارى و عدم نگرانى را جانشین آن نماید، آن نیروى محرّکهاى که انقلاب را به پیروزى رسانید، این بود که مردم با هدایت رهبرى فرزانه و عالیقدر و با اعتقادى عمیق و باورى قوى وارد میدان شدند. آن چه را همه محال تصور مىکنند، عملى ساختند. امام خمینى (ره) فرمودهاند: «انقلابى که در ایران حاصل شد پیروزیش در اثر دو مطلب بود. یک مطلب مهمش که از همه مطالب بالاتر بود، این بود که مردم با اسلام پیش رفتند، یعنى سرتاسر ایران فریادشان این بود که ما اسلام را مىخواهیم امر دوّمى این بود که همه قشرها در این مسئله متحد بودند، این دو مطلب اساس پیروزى بود...»(5)
امام طى سخنانى در قم خاطرنشان ساختند: «این قیام، قیام ملى نیست، قرآنى است، اسلامى است.
یک ملت ضعیفى که هیچ نداشت در مقابل ابرقدرتها و در مقابل این قدرت شیطانى که همه چیز داشتند و تا دندان مسلّح بودند و به قوه ملّیت نمىتوان غلبه کرد...این اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرتها. این قوّه ایمان است که سرتاسر ایران را بسیج کرد...قدرت ایمان، قوّه اسلام، قدرت معنوى ملّت، این پیروزى را به ما ارزانى داشت...»(6) عبداللّه قصید نماینده حزب اللّه در مجلس لبنان، گفت: انقلاب اسلامى امید به پیروزى الهى را در مردم بوجود آورده این که حتى در شرایط دشوار و نداشتن حمایت جهانى خداوند ملّتهاى ایثارگر را پیروز مىکند.(7)
«سایروس برام»، محقّق و نویسنده ایرلندى از اعتصابها و راهپیمایىهاى مردم ایران در جهت مبارزه با استبداد و ابرقدرتها به عنوان برنامهاى شگفت آور سخن مىگوید و مىافزاید: نباید تردید کرد که نیروى اعتقاد و ایمان اسلامى از مایههاى اصلى قوت، توان، استقامت و وحدت این نهضت انقلابى است همچنین اگر هدایت آن را سیاستمداران سست ایمان یابىایمان بر عهده گرفته بودند، بى گمان نه این انقلاب چنین فراگیر و تزلزلناپذیر مىشد و نه امید چندانى به رستگارى و آینده آن بود. به اعتقاد وى از علل عمده تقابل مردم با نظام طاغوتى آن بود که کارگزاران استبداد انحطاط معنوى را ترویج مىکردند و بر این اساس فساد و تباهى و بىغیرتى جاى فضیلتها را گرفته و امور مادى و دنیایى معیار ارزشها شده بود، از آثار دیگر این سقوط روحانى دون پرورى و شریف آزارى و سپردن کارهاى بزرگ به افراد پست و کارهاى دون به مردان سترگ مىباشد و عمّال ساواک رسماً و عملاً دیوان سالار بودند، بى عفتترین زنان از حقوق بانوان و آزادى این صنف سخن مىگفتند، بى غیرتترین مردان از مردانگى و غیورى دم مىزدند. در چنین شرایط آشفتهاى که با خفقان و فشار سیاسى توأم بود اکثریت مسلمان جز مذهب و دیانت پناهگاه دیگرى بدست نیاوردند، این امّت محروم و مظلوم و رانده شده از همه جا به مسجد و حسینیه پناه آوردند و در هر جایى که اثرى از معنویت و روحانیت داشت اجتماع مىنمودند این تحصّن معنوى و خلوت نشین اگرچه بوى عرفانى و اشراقى داشت اما جهتگیرى مبارزه را روشن مىساخت و مىخواستند به استکبار جهانى و اعوان و انصارش ثابت کنند از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست، این پناهگاه پرتوان معنوى، مردمان با ایمان و داراى شکیبایى و استقامت را از بند استبداد رهانید البته راهنمایىهاى روحانیان، نویسندگان و سنگرداران فکر و اندیشه در این راستا بسیار مؤثر بود؛ او متذکّر مىشود ایمان رهبرى قیام و اعتقادات مردمان ایران سلاح معنوى را کار ساز ساخت و این حربه فراموش شده چنان به کار گرفته شد که بساط استبداد و استکبار را درهم کوبید و شرق و غرب را بهت زده ساخت. از برکت همین ایمان است که همه با هم یکدل و یک زبان بپاخاستند و خشم و خروش و فریاد را توأم ساختند و با فریاد اللّه اکبر و طنین ناپیداى آن در وهله اول دلها را بهم پیوند زدند و در مرحله بعد بر توپ و تانک و سلاحهاى مدرن غلبه یافتند.(8) خروش مردم، خواست خدا بود
وقتى امّتى تصمیم گرفت بر اساس باورهاى عمیق خود تلاشى انجام دهد، خداوند به امداد او رو مىآورد و براى رسیدن به هدفى عالى و مقصدى مقدس هدایتش مىنماید. امام خمینى مىفرمایند: «چراغ را خود خداى تبارک و تعالى جلو گرفته و تاریکىها را روشن کرد و هیچ وقت نگذاشت که ملت سست شود. این براى آن بود که ملت راهش را پیدا کرد و به صراط مستقیم رسید.»(9) امام در جاى دیگر یادآور شدهاند: «خداوند خواست که به داد این مملکت برسد و این یک قدرت مافوق طبیعت بود و هیچ قدرتى نمىتواند چنین کارى را که در ظرف پنجاه و چند سال این مملکت را طور دیگر درست کرده بودند، در ظرف یک سال یا بیشتر چنین تحولى روى دهد... این را خدا خواست که هیچ اعتنایى به آن حکومت نظامى نکنند و این کار هم الهى بود و هیچ کار بشر نبود...»(10)
اگر بخواهیم براى امور انقلاب و جنبههاى مبارزاتى مردم، موازین مادى و طبیعى را در نظر بگیریم مبارزین با یورش نظامیان و نیروهاى انتظامى رژیم طاغوت، در مراحل اولیه یا از بین مىرفتند و یا عقب نشینى مىکردند امّا چون قدرت ایمان و پشتیبانى خداوند در کار بود، پیروزى بدست آمد. امام چنین تذکر دادهاند: «گمان نکنید که قدرت مادّى این کار را کرد، روى حساب دنیایى نباید شما غلبه کنید، آنها باید با یک یورش شما را از بین ببرند لکن همه حسابهایى که مىکردند باطل شد. البته (این که) یک جمعیت فاقد همه چیز بر ابرقدرت هایى که همه چیز داشتند، غلبه کرد، حساب معنوى است...»(11) تلاشهاى بشرى قادر است شهر یا منطقهاى را از یوغ استبداد و استکبار آزاد کند امّا نمىتواند اجتماعى را چنان به حرکت وادارد که با دست خالى، حکومت سلطنتى با سابقه 2500 ساله را واژگون نماید، کار الهى بود که مردم ریشه جنایت و فساد را از بیخ و بن برانداختند و انقلاب با پشتیبانى خداى بزرگ پیروز شد همچنین اگر این انقلاب همچون سایر انقلابها به گروه و حزبى مربوط بود و یا عدهاى مىخواستند براى رسیدن به اهداف گروهى کودتا کنند و نظام را به دست گیرند امکان نداشت مردم از آن حمایت نمایند، بنابراین انقلاب مستند به اسلام و لطف الهى است و ما باید قدر این نعمتى که خداوند به ما ارزانى داشته است را بدانیم، چون مردم براى خدا و طلب رضایت حق بپاخاسته بودند از این غم نداشتند که حالا چه اتفاقى روى خواهد داد، ملّت اسلامى با چنین اتکالى و با پشتوانهاى آسمانى، نظامى را روى کار آورد که مقصدش اجراى احکام و مقررات اسلامى بود، مردمى که به خیابانها ریختند و فریاد اللّه اکبر و مرگ بر استبداد سر دادند، همچون قیامهاى دیگر در برخى کشورهاى جهان طالب زندگى مرفه و برآوردن نیازهاى مادى و سامان یافتن زندگى معمولى نبودند بلکه به فرمایش امام خمینى (ره): «نهضت ایران نهضتى بود که خداى تبارک و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان اسلام و احکام اسلامى در خیابانها ریختند و همه گفتند ما این رژیم را نمىخواهیم و حکومت جمهورى اسلامى مىخواهیم.»(12) اصولاً رمز پیروزى این نهضت در آن نهفته است که به جنبههاى معنوى توجه داشت، نسل جوان با اشتیاق درونى همچون مسلمانان صدر اسلام از شهادت استقبال مىنمود و در عین حالى که با تانکها و مسلسلها روبرو بودند نه تنها بیمى نداشت
ند بلکه مشت بر این سلاحهاى مجهز غلبه یافت. اصولاً رهبرى قیام با دیدى الهى به آینده مبارزه با شاه مىنگریستند و اوضاعى امید بخش براى ایشان بخوبى روشن بود.(13) امام تأکید نمودهاند: «من این (پیروزى) را مستند به شخص نمىدانم، مستند به ملّت نمىدانم، یک تحوّلى در این ملت پیدا شد با دست خداى تبارک و تعالى، آن تحوّل روحى بود، ملتى که از سایه پاسبان مىترسید در خیابان ریخت و گفت: مرگ بر شاه. این تحول الهى بود نه انسانى، انسان نمىتوانست یک همچو کارى بکند.هر کس خیال کند که فلان (شخص) این کار را انجام داد صحیح نیست. خدا این کار را انجام داد. این ید غیبى بود که بر سر این ملّت سایه افکند...و بر قدرتهاى بزرگ موفق کرد...»(14) هیچ بشرى چنان قدرتى ندارد که این گونه مردم را بیدار کند و تمامى عوامل و شواهد مؤید آن است که حرکت کاملاً غیر عادى است و منبعث از لطف خداوند مىباشد.(15) امام که رهبرى این انقلاب را در تمامى ابعاد عهده دار بود تأکید مىنمایند اگر تصور نمائید تمامى قواى انسانى جمع شوند و بتوانند در قلبى دگرگونى ایجاد کنند، هرگز نمىتوانند این خداوند است که در برههاى از تاریخ دلها را متحوّل ساخت و ملّتى را در مقابل تمامى قدرتهاى شیطانى به مقاوت و پایدارى واداشت و دست همه اجانب را از ایران کوتاه ساخت، امام اصرار دارند که حتى این پیروزى را به شخص ایشان ارتباط ندهند بلکه به لطف خداوند متعال اتصال داشت،(16) امام این پیروزى را هدیهاى غیبى مىدانند و مىافزایند از آغاز نهضت تا مراحل بعد چنین نشانههاى غیبى کاملاً قابل مشاهده بود و حتى خاطرنشان مىنمایند همانگونه که جنود غیبى در آغاز نشر اسلام، حامى لشکریان اسلام بود در ماجراى انقلاب اسلامى چنین نیروهاى ناپیدایى همگام و همراه امّت مسلمان گردید و پیروزى را براى آنان به ارمغان آورد البته چنین حمایتى وقتى محقق مىگردد که مردم براى خدا قیام کنند، به پروردگار خویش توکّل نمایند، به عهدى که با قرآن و اسلام بستهاند عمل کنند. امام انقلاب را اعجازى دانستهاند که همه را براى فتح و ظفر بسیج ساخت و قدرتهاى بزرگ را تهدید نمود.(17) محورهاى شگفتى قیام
1- اساس انقلاب اسلامى بر این اصل استوار گردید که مردم بر حسب اعتقادات و باورها و نیتهاى خالصانه جلو آمدند و مبارزه را آغاز کردند و چون در همه ایمان و رضایت حق ریشه داشت، با یکدیگر متحد شدند قطرههاى جدا از هم، اجتماع نمودند و به صورت سیلى بنیان کن، بنیان بیداد و دستهاى بیگانه را از بن قطع نمودند، آنها بدون توجه به گرفتاریهاى فردى همصدا شدند و در پرتو وحدت کلمه و پناه قدرت اسلام پیروزى پرمایهاى را تحصیل نمودند، انسجام ملت به جایى رسید که اجانب احساس نمودند، قادر نخواهند بود چنین بنیان مرصوصى را در هم بشکنند ناگزیر تسلیم گردیدند. تمامى اختلافهاى قومى، گروهى، جغرافیایى، فردى و اجتماعى کنار نهاده شد و همه فریاد مىزدند اللّه اکبر، این ویژگى سبب شد که پیروزى اعجاز آورى که تصورش از طریق مجارى طبیعى و مادى امکان نداشت حاصل گردد، همه مىگفتند ما رژیمى را که به ترویج فساد، ابتذال و جفا روى آورده است نمىخواهیم، اخوّت ایمانى قیام آنان را چنان با ابهت ساخت که چرثومههاى رذالت در مقابل آن مقاومت نکرده و نابود گشت، البته این تحوّل روحى که آحاد جامعه را به هم متصل ساخت، از جانب خدا بود، اوست که قلبها را بهم پیوند داد و دشمنان از چنین قدرت و ارادهاى خبر نداشتند و نمىتوانستند آن را درک و فهم کنند.
جالب این است که تمامى اقشار در این نهضت حضورى فعال داشتند و یک زبان نابودى باطل را خواستار شدند حتى آنهایى که بعدها به مخالفت برخاستند در هنگام مبارزه با استبداد به اقیانوس خروشان ملّت پیوستند، کودکان همان شعارى را مىدادند که بزرگسالان تحقق آن را مىخواستند، شهرى و روستایى، بازارى، کارگر، کشاورز، دانشگاهى و حتى برخى نیروهاى نظامى درون تشکیلات رژیم پهلوى هم زبان شدند، شعور دینى همه را به تحرک و تحول و جنبش وادار نمود. و امام خمینى ضمن اشاره به این نکته مهم فرمودهاند: «هیچ دستى نمىتواند اینطور وحدت کلمه درست کند الّا دست خدا، خدا این کار را کرد این وحدت کلمهاى که بین همه اقشار پیدا شد...نمىتواند یک آدم درست کند از اوّل که دیدم یک همچو وحدتى پیدا شده است( متوجه گردیدم) باید یک غیب در کار باشد. من امیدوار شدم لهذا هیچ وقت سستى در کارم نبود براى این که امید داشتم که خدا این کار را انجام مىدهد...»(18) امام در جمع گروهى از دانشگاهیان کشور در تاریخ 28 بهمن 1358 فرمودند: «...من نمىتوانم تصور بکنم که بشر بتواند یک ملت... را در مدت کوتاهى هم زبان بکند، هم قلب بکند که بچّه دو سه ساله زبان باز مىکند و همین مسایل را مىگوید. آن پیرمرد هشتاد ساله هم همین را مىگوید. زن و مرد و صغیر و کبیر همه یک روال حرکت کردند. جز اراده الهى نمىشود باشد و من هم از اوّل این معنا را چون احساس کرده بودم امیدوار شده بودم به (پیروزى) این نهضت، نهضتى که ملّت به خواست خدا وحدت پیدا کرده است، پیروز خواهد شد...»(19)
2- مردم با دست خالى و بدون خوف و هراس به ستیز با عوامل جور و کارگزاران ستم به مبارزهاى بىامان، مداوم روى آوردند. طبیعى است ملّتى که با ایمان به خداى خویش و توکل به خالق هستى به سوى هدفى پاک گام برمىدارد خداوند در قلب و اعماق وجودش آرامشى معنوى مىافکند و این موضوع، حقیقتى قرآنى است: «هو الّذى انزل السکینة فى قلوب المؤمنین لیزدادوا ایماناً و للّه جنود السموات و الارض و کان اللّه علیماً حکیما؛(20) (اوست که بر دلهاى مؤمنان آرامش فرستاد تا به ایمانشان پیوسته بیفزاید و از آن خداست لشکرهاى آسمانى و زمین و خداست دانا و حکیم) قرآن تأکید مىفرماید: «فانزل السکینة علیهم و اثابهم فتحاً قریباً؛(21) پس آرامش بر آنها فرو فرستاد و به فتحى نزدیک پاداششان داد. این بدان جهت بود که خدا از ایمان آنان آگاه بود و چنین باورى را محبوبشان ساخت و در دلهاى آنان بیاراست و کفر و نافرمانى را در نظرشان مکروه گردانید: «حبّب الیکم الایمان و زیّنه فى قلوبکم و کرّه الیکم الکفرو الفسوق و العصیان؛(22) در آیه بعدى خداوند این نکته را نیز فضل و نعمت الهى مىداند: «فضلاً من اللّه و نعمةً و اللّه علیم حکیم؛(23) جهان اسلام و تمامى انسانها مشاهده کردند که ملت غیور ایران به برکت ایمان و پارسایى با دست تهى از ساز و برگ نظامى ابرقدرتها را به زانو درآورد، انقلاب شکوهمند اسلامى را با همه مشکلاتى که در پیش روى داشت، برق آسا به ثمر رسانید و نقشههاى جنایتکاران تاریخ و نیز توطئههاى ابرقدرتها و گروهکهاى چپگرا و راست گرا با قلبى مشحون از ایمان یکى پس از دیگرى بى اثر ساخت، امام خمینى (ره) مىفرمایند: «و خدا خواست که با قدرت الهى، این تحول پیدا بشود، تحول معجزه آسا، یک تحولى که زن و مرد و بچه و بزرگ در مقابل توپ و تانک بایستند و بگویند دیگر مسلسل اثر ندارد، مسلسل مىکشت آنها را، لکن قدرت روحى این طور شده بود که مشت شان را گره مىکردند و مىگفتند اثر ندارد...خدا بود که قلبهاى ما را جورى کرد که دیگر نترسیم از آن هیاهو و (دیگر) نتوانند آنها را به ما تحمیل کنند».(24)
جوانها از شهادت هراسى نداشتند بلکه کشته شدن در راه خدا را یک زندگى جاویدان تلقى مىکردند و این شجاعت و شهامت در جامعهاى بوجود آمد که از پاسبان مىترسید.
امام خمینى در جمع پزشکان قم در 16 اسفند 1357 فرمودند: «همین جهت که دیروز از یک ستاره دار (درجه دار نظامى) آن طور خوف و وحشت مىکرد مشتش را گره کرد، مقابل همه ایستاد و همه را بیرون کرد، این غیر از تقدیر الهى نیست، ایمان است، ایمان به خدا این کار را کرد.»(25) قلبهاى ضعیف، قوى شدند و از شهادت، فداکارى و مقاومت در برابر تهاجم نظامیان استقبال کردند، در فرازى از بیانات امام خمینى در 19 اردیبهشت 1358 آمده است: «اراده خدا طورى مىکند که یک ملت ضعیفى که هیچ دستش نیست قیام مىکند، اللّه اکبر مىگوید و کمکم قشرها به او متصل مىشوند، رودخانههاى عظیم هى به آن متصل مىشود ارتش (و) ژاندارمرى به آن متصل مىشود، یک اجتماع مرکب از این چیزهایى که با هم بد بودند، همه با هم خوب شدند و ارتش براى ملت، ملت براى ارتش و همه براى اسلام، این کارى بود که خدا کرد.»(26)
حاکمیت بى چون و چراى اختناقآمیز نقطه امنى باقى نگذاشته بود، همه جا، لبها را مىدوختند و حنجرهها را مىبریدند، دست را مىبستند، پاها را مىشکستند، حتى در کنج خانهها فراغت و امنیتى احساس نمىگردید شیطان تیرهگى خود را در همه جا گسترانیده بود اما در قلب مؤمنان جایى نداشت، در آن فضاى پر وحشت امّتى مسلمان و مؤمن به رهبرى مردى خدایى از تبار ابراهیم و از نسل رسول اکرم(ص) و اهل بیت او در برابر چنین فضاى رعب آورى قیام کرد و سخن از حق گفت تا آن که پیروزى را در آغوش کشید.
3- این حرکت الهى دشمنان را دچار هراس ساخت، نیروهاى مسلّح رژیم قادر بودند با امکانات نظامى پیشرفته از طریق هوا و زمین مردم تظاهر کننده را از بین ببرند و تمامى شهرهاى ایران را بمباران کنند امّا خداوند رعبى در دل آنان افکند که از چنین جنایتى منصرف شدند و حتى آنان به صف مردمى که اللّه اکبر مىگفتند پیوستند. امام خمینى (ره) مىفرمایند: «اگر چنانچه تأییدات غیبى نبود، در یک شب مىتوانستند ایران را خراب کنند، شاه مخلوع هم گفته بود اگر بنا باشد بروم یک خرابهاى مىگذارم و مىروم. لکن خداى تبارک و تعالى آن چنان رعبى، آن چنان ترسى دردل اینها انداخت که دیگر مجال این که خرابکارى بزرگى بکنند پیدا نکردند. اذهان آنها را خدا منصرف کرد از این که آن طور خیانت بزرگ را بکنند...»(27) تمامى توطئهها و کودتاهایى که در بحبوحه انقلاب و پس از آن براى درهم شکستن این قیام، تدارک دیدند خنثى گردید. دولتهاى سلطهگر پیش خود محاسباتى کرده بودند که بر اساس آنها انقلاب به پیروزى نمىرسد، تصور نمىکردند امّتى که چیزى ندارد، به فتح و ظفر دست مىیابد، به نظرشان قطع کردن دست قدرتهاى بزرگ با این شیوه غیر معقول است امّا حسابهایشان باطل گشت. زیرا مسایل مادى را در نظر مىگرفتند و از معنویات غافل بودند همه تحلیل گران غربى تصدیق کردند و تأیید نمودند که این نهضت با حسابهاى مادى و دنیایى پیش نرفت بلکه امورى خارق العاده در روند آن قابل مشاهده بود از این جهت به انقلاب و مردم ایران با نظرى کوچک نگاه نکردند و خاطرنشان ساختند ایرانیان ملّتى قوى هستند، نهضتى با عظمت را ترتیب دادند و بر دشمنان داخلى و خارجى فائق آمدند. البته آنان نقشههاى گوناگونى به اجرا گذاشتند تا شاید نیروى محرّکه انقلاب را از توان بیاندازند، از جمله رهبرى انقلاب را در فشار و سختى قرار دادند و با وجود ادعاى دموکراسى، فشار سیاسى و اختناق را توسط رژیم پهلوى افزایش دادند، حتى مانع شدند که امام به ایران بیاید امام به این نکته اشاره دارند: «آن وقت هم که در سختى بودم و هجوم از اطراف و تهدید از آمریکا بود، مىخواستند مانع شوند از این که من بیایم به ایران و آن نقشهها را کشیدند و بحمداللّه آن نقشهها نقش بر آب شد من از آن وقت مطمئن (شدم)»(28)
4- مردم به یک نوع بیدارى و آگاهى رسیدند و ناگهان احساس کردند چقدر در غفلت بسر مىبردهاند در واقع انقلاب آن زنجیرهاى اسارت فکرى و فرهنگى را از روح، ذهن و فکرشان برافکند «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتى کانت علیهم»(29). بارقهاى از جانب خداوند تبارک و تعالى همه اقشار را از خواب گرانى که ابرقدرتها و عوامل استبداد، زمینههاى آن را فراهم ساخته بودند، بیدار نمود این که مردم فریاد مىکردند ما اسلام مىخواهیم باید کفر، نفاق و ستم نابود شوند و براى رسیدن به چنین منظورى جان خود را در طبق اخلاص نهادند و جوانها و سایر طبقات با اشتیاق به میدان نبرد با دشمنان آمدند نمونه هایى از آن باران بیدارى است که امور محال و نشدنى را ممکن ساخت، این تحول روحى ناگهانى که دل و ذهن و گرایشهاى همه را دگرگون ساخت و آنان را به سوى ارزشها، فضایل و خوبىها سوق داد از فساد و تباهى منزجر ساخت، همان برخاستن از خواب غفلت مىباشد.
عوامل رژیم مىکوشیدند مردم را به سوى باتلاق ضلالت سوق دهند امّا بر خلاف حیلههاى آنان مردم متحول شدند و از رشدى ایمانى و اخلاقى برخوردار گردیدند، افرادى که تمام توجه آنها به عیاشى و خوشگذرانى و رفاهطلبى بود ناگهان به اصل خویش بازگشتند، خود را که فراموش کرده بودند باز یافتند و فهمیدند چه توانایىهاى روحى و معنوى دارند ولى از آنها استفاده نمىکنند، این خود آگاهى انرژى زیادى را آزاد کرد که تمام تشکیلات وابسته به ابرقدرتها را درهم شکست. قدرت غیبى گوهرهایى را از لابلاى لجنهاى ابتذال بیرون کشید که با ایثار و حماسه آفرینى خود، به پرتو افشانى پرداختند، جوان به این که در مسیر حق گام نهاده و براى امحاى باطل خون خود را تقدیم مىکند شادمان مىگشت و والدین به چنین فرزندان رشید و تزکیه شده افتخار مىکردند. مردم حاضر بودند جان و مال خود را تقدیم کنند که اسلام باقى بماند و ستم و جهالت و منکرات از بین بروند آنان در این مسیر به حماسه آفرینان عاشورا اقتدا کردند و صحنههاى پرشورى از فداکارىهاى صدر اسلام را در اذهان زنده نمودند. امام خمینى مىفرمایند: «پیروزى انقلاب مرهون اسلامى بودن... و توجه مردم به اسلام و تحول روحى عظیمى است که خداوند در این ملت، معجزه آسا ایجاد فرمود. از آن جمله این جوانان بسیار عزیز در سطح کشورند که ناگهان و با یک جهش برق آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى که براى آنان تهیه دیده بودند نجات یافته و یک شبه ره صد ساله را پیمودند و آنچه عارفان در سالیان دراز آرزوى آن را مىکردند، ناگهان بدست آوردند و عشق به لقاء اللّه را از حدّ شعار به عمل رسانیده و آرزوى شهادت را در دفاع از اسلام عزیز به ثبت رسانیدند و این تحول عظیم معنوى با این سرعت بى سابقه را جز (با) عنایت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجیه کرد...»(30)
5 - زنان در دوران طاغوت بیش از اقشار دیگر مورد ستم و اجحاف قرار گرفتند و به رغم این که برخى حقوق ظاهرى و مصنوعى برایش در نظر گرفته بودند ولى به دلیل فضاى فاسد و ناامن موجود، بسیارى از بانوان از مشارکت در فعالیتهاى فرهنگى، سیاسى و اجتماعى محروم بودند اما بین سالهاى 1356 و 1357 با حوادثى که منجر به پیروزى انقلاب اسلامى گردید، در نگرش زنان تحولى جدّى پدید آمد و همین دگرگونى موجب گردید که زنان در صحنههاى انقلابى حضورى فعال و مشارکتى گسترده داشته باشند، امام خمینى که به دلیل اوضاع آشفته رژیم منحط پهلوى نسبت به حضور زنان در تلاشهاى اجتماعى ابراز تردید و نگرانى مىنمودند، در این ایام خود مشوّق ورود زنان به متن جامعه و بدست گرفتن مقدرات خود مىشوند و بر این باور بودند که زنان باید در مقدرات اساسى کشور دخالت نمایند و هر موقع که اقتضا کند، قیام نمایند، امام اعتقاد داشتند اگر این انقلاب اسلامى هیچ نداشت به غیر از تحولى که در بانوان مشاهده شد، همین براى ما کافى بود، حتى ایشان تحول ایجاد شده در زنها را در جریان نهضت اسلامى بیش از تحول پیدا شده در مردان دانستهاند.(31) ایشان مىفرمایند: «خواهران (در این انقلاب) حظّ وافر داشتند چون بانوان که بیرون مىآمدند مردم مهیّج مىشدند و جمعیت ده مقابل یا صد مقابل مىشد»(32) و در جاى دیگر فرمودهاند: «شما بانوان اثبات کردید که در صف جلو(مبارزه) هستید، شما اثبات کردید که مقدّم بر مردها هستید، مردها از شما الهام گرفتند.»(33)
6- معمولاً انقلاب هایى که در جهان انجام گرفتهاند، اوضاع سیاسى واجتماعى را بهم ریختهاند امنیت روانى و اجتماعى را تهدید مىکنند و از شهروندان آرامش و آسایش را سلب مىنمایند امّا انقلاب اسلامى با همه قیامهاى دیگر که در اعصار گذشته یا دهههاى اخیر رخ داده، تفاوت بارزى دارد زیرا در سالهاى اول پیروزى به رغم برخى حرکات منفى گروههاى چپ و منافقین در مجموع نظام اسلام مستقر گردید و مردم کمتر مواجه با نگرانى و آشفتگى هایى که معمولاً از عوارض تغییر رژیم است، گردیدند به تعبیر امام خمینى همه چیز بهتر از اوّل شد.(34) ایشان مىفرمایند: «بحمداللّه آشفتگى هایى که در انقلاب ایران شد، وقتى با دیگر انقلابها مقایسه شود، بسیار کم است (با وجود این که) رژیم گذشته خرابکارىهاى زیادى کرد و اقتصاد ما را ورشکسته کرد.»(35) و در پیامى تلویزیونى تأکید مىنمایند: «مردم ایران باید بدانند که این انقلاب با سایر انقلاباتى که در دنیا واقع شده است، فرق دارد. این انقلاب از باب این که انقلابى اسلامى، انسانى بود ضایعات کمى به بار آورد و ما بحمد اللّه با کمى ضایعات به پیروزى بزرگى نایل شدیم.»(36) اگر واقعاً انقلاب، ریشهاى اسلامى و حامى غیبى نداشت به این سرعت کارهایش انجام نمىگرفت، قدرت معنوى امور آن را پیش مىبرد. امام خمینى متذکر گردیدهاند: «درظرف یک سال و چند ماه تمام چیزهایى که یک حکومت لازم دارد ملت ما بر آن رأى دادند و محقق کردند شما بدانید که در بعضى از ممالک که انقلاب کردهاند، انقلاب شیطانى، بعد از بیست سال بعد از سى سال باز قانون اساسى ندارند. این عراق که حکومت جابر دارد و یک حکومت جابر یک حکومت جابر دیگر را از بین برده است با این که با تمام قدرت دارد سرکوب مىکند ملت خودش را، نتوانسته تا حالا یک قانون اساسى براى خودش درست کند.»(37)
7- تأثیر شگفت انقلاب اسلامى بر ملل کشورهاى دیگر، این حرکت ضمن این که به مردمان جهان کمک کرد، خود را بازیابند و تحت تأثیر مثبت قدرت و ارزشهاى انقلابى براى مبارزه با استکبار و سلطه ابر قدرتها مصممتر گردیدند و مبارزات خویش را تشدید نمودند، آنان ضمن احساس نزدیکى با این حرکت اسلامى، حمایت خویش را از انقلاب اسلامى به طرق گوناگون نشان دادند. مسلمانانى که بینش ارزشى عمیق نداشتند توانستند مجدداً هویت ارزشى خود را کشف نمایند و با اسلام به عنوان دینى پویا، زنده و انقلابى آشنا شوند، نوعى هم بستگى بین مسلمانان جهان آشکار گردید و اختلافات جزئى فرقهاى را کنار نهاده و با احساس وحدت، برادرى و هم دلى براى رهایى از یوغ قدرتهاى بزرگ مىکوشند. تأثیر انقلاب اسلامى بر ژئوپلیتیک جهان سبب شده است که امپریالیسم جهانى در استراتژى خود تجدید نظر کند و از تأثیر وسیع این خورشید فروزان بر بخشهاى تحت سیطره خود جلوگیرى نماید همچنین انقلاب چهرههاى ارتجاعى و دست نشاندگى برخى رژیمهاى حاکم بر کشورهاى اسلامى را افشا نمود و به همین دلیل آنان احساس خطر نموده و براى تضعیف انقلاب اسلامى از هیچ کوششى فروگذارى نمىکنند.(38) شکر گزار این نعمت باشیم
در مقابل این همه برکت و نعمت که انقلاب اسلامى برایمان به ارمغان آورده است باید شکر گذارى و سپاس خویش را نشان دهیم و این ویژگى را در عمل و رفتار پیاده کنیم، همه اعم از اقشار جامعه و کارگزاران و مسؤولین باید به تکلیف شرعى و اسلامى خود عمل کنند، این صبغه الهى را حفظ کنند، براى رضاى خدا در میدانهاى علم، فرهنگ و اقتصاد گام نهند تا خدا آنها را هدایت، اعانت و همراهى کند، تمام آحاد جامعه به تربیت، تزکیه و خودسازى درونى نیاز دارند و اگر به این مقصد روى آورند شیاطین در قلوب آنان لانه نمىکنند.
به کمال و معنویت نزدیک مىشوند، آنهایى که مقامى دارند باید بیشتر مراقب باشند و آن گرایشهاى نفسانى را اگر از وجود خود پالایش نکنند به وضع ناگوارى مبتلا مىشوند زیرا سقوط آنهایى که بر قلهها و ارتفاعات قرار گرفتهاند از آنهایى که بر زمین هموار فرو مىافتند بسیار بدتر و خطرناکتر است، وقتى نظامى ادعاى اسلامى بودن دارد باید بکوشد مفاسد و نواهى از جامعه رخت بربندد و با امکانات و تجهیزاتى که در اختیار مىباشد لازم است اصل استوار امر به معروف و نهى از منکر زنده و جارى و سارى باشد و در میان مردم چون بوستانى عطر افشانى کند و نه آن که خداى ناکرده مردم مؤمن، شهید داده، جانبازان، بسیجیان وارسته و رزمندگان دلاور از باتلاقهاى گناه، ابتذال و برنامهها و حرکتهاى ضد ارزشى و نشریات مخرّب و وهنانگیز شکوه و گلایه کنند و برخى کارگزاران را براى زمینه سازى چنین امورى مورد انتقاد قرار دهند و از این بابت نگران و آشفته باشند.
همه باید همّت خویش را در این راستا بکار گیرند که عدالت و قسط اسلامى در جامعه اقامه گردد، فاصله بین اقشار جامعه به لحاظ امکانات رفاهى و برخى تسهیلات کاهش یابد، محرومین صالح به حقوق واقعى خود برسند و بدانند عدالت و توزیع مناسب در متن اسلام وجود دارد و از اصول مهم انقلاب اسلامى بوده و هست،
پس عملى نمودن آن را با شتاب افزونتر در برنامه کار خود قرار دهند. امام خمینى مىفرمایند: «شکرگزارى در این نعمت بزرگ این است که اولاً تقوا را پیشه خود کنیم و خداى تبارک و تعالى را در تمام امور حاضر و ناظر ببینیم...همه عالم محضر خداست، هرچه واقع مىشود در حضور خداست...»(39)
عمّال اجانب در صدد آن هستند که در میان مردم بروند و آنان را به جان هم بیندازند و در صفوف استوار آنان سستى ایجاد کنند و زمینه فراموشى حرکتى انقلابى و ارزشى را تدارک ببینند، باید مراقب این افراد که در مواقعى برخى جاهلان هم در بین آنان دیده مىشوند، باشیم. این قلمهاى مسمومى که با نوشتههاى خود مىکوشند انقلاب را از خاصیت خود خالى کنند، نباید در برابر کارشکنى آنان بىتفاوت بود، ارگانهاى ذیربط باید حساسیت افزونترى نشان دهند، اگر خطبا، مبلغان، مربیان و سایر افراد دلسوز کنار بروند و اینها با قلم و افکار انحرافى پیش بروند، نیروى محرّکه نظام صدمه مىبیند و گرفتارىهاى زیادى براى همه بوجود مىآید. امام خمینى مىفرمایند: «یک کشور وقتى آسیب مىبیند که ملتش بى تفاوت باشد راجع به آسیبها»(40) یأس و افکندن بذر ناامیدى در بین مردم کار پیروان شیطان است، آنان که به ملّت اسلامى تزریق مىکنند که نمىتوانید و عاجز مىباشید، باید تابع اراده دیگران باشیم باید کنار زده شوند، در عوض باید به مردم امید داد، نویسندگان، روزنامه نگاران، گویندگان، رسانههاى گروهى باید این واقعیت را در مردم زنده نگه دارند که توانا هستند، استعدادهاى خلّاقى در بین آنان وجود دارد چنانچه هر روز شاهد شکوفایىهاى علمى و فکرى و اختراعات و اکتشافات هستیم، ایجاد اطمینان و استقلال روحى در جامعه آرامش و امنیت و توسعه علمى و فرهنگى را تقویت مىکند.
اهانت توطئه است و حساب انتقاد کنندگان باافرادى که همه چیز را تخطئه مىکنند کاملاً جداست این که القاء مىنمایند مردم آن شور مذهبى را از دست دادهاند خود نوعى سمپاشى است البته امکان دارد افرادى از افکار و باورهاى انقلابى فاصله گرفته باشند ولى خوشبختانه نشاط مذهبى، حرارت ارزشى همچنان با حضور خود جامعه را عطر آگین مىسازد، برخى که برخاستهاند و قلم بر دست گرفته و مدام نق مىزنند و به خردهگیرى و اشکال تراشى مى پردازند و مىخواهند اوضاع را آشفته، خراب و ناامید کننده جلوه دهند گویا از حقایق تاریخى، واقعیتهاى اجتماعى و برخى حقایق غافلند یا مىدانند و نمىخواهند بیان نمایند. بدیهى است در شکل اجرایى برخى امور فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى نارسایىها و سوء مدیریتهایى دیده مىشود ولى ضمن تذکرات براى اصلاح این امور باید از موفقیتها و تلاشهاى امیدوار کننده هم سخن گفت.
در سال 1357 حدود 6 میلیون بشکه نفت از مخازن ایران برداشت مىگردید و عمدهاش صادر مىشد اما در چند سال اخیر 5/3 میلیون بشکه نفت برداشت شده که نیمى از انرژى تولید شده در کشور مصرف و بقیه صادر مىگردد. در آن زمان صرفاً 5 شهر از نعمت گاز برخوردار بودند و در سال جارى 400 شهر گاز دارند، مشترک گاز در سال 1357، 46000 نفر بود ولى حالا 5 میلیون نفرند. خطوط لوله گاز در سال 1357 حدود 2000 کلیومتر بود ولى اکنون قریب به هفتاد هزار کیلومتر است، در رژیم گذشته 13 سد ساخته شد اما پس از انقلاب ضمن این که دهها سد در حال مطالعه و طراحى است یکصد و پنجاه سد احداث شده است. در سال 1357 صرفاً هفت هزار مگاوات برق داشتیم و امروزه حدود 33000 مگاوات برق نصیب کشور شده است. در سال 1357 3 میلیون مشترک برق داشتیم و اکنون میزان مشترکین به 18 میلیون نفر رسیده است.در سال 1357، آب بهداشتى و سالم آشامیدنى در روستاها نبود ولى پس از انقلاب تمامى روستاها از آب شُرب برخوردار گردیدند، در سال 1357، کشور سیستم فاضلاب نداشت امّا اکنون در اکثر شهرهاى ایران این خطوط یا احداث شده و یا در حال انجام است.(41) در حالى که میانگین جهانى نرخ امید به زندگى 63 سال است این نرخ براى ایران به حدود 75 سال رسیده است. تعداد خانههاى بهداشت در ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى 2536 واحد بود ولى این میزان در سال 1381 به 16000 واحد رسید. تعداد پزشکان عمومى در سال 1357،14725 نفر بود ولى در سال 1381 به حدود 70000 نفر رسیدهاند، در هنگام پیروزى انقلاب، از هر صد هزار تولد زنده 255 مادر جان خود را از دست مىدادند، در حال حاضر این رقم به کمتر از 35 نفر رسیده است، 93% روستاها و صد در صد شهرها به خدمات اولیه بهداشتى دسترستى دارند که از متوسط برخى کشورها بالاتر است.(42)
آنان که در روزنامهها مىکاوند تا خبرى بیابند مبنى بر این که فردى از گرسنگى مرده است و این را در کتاب خود به عنوان کارنامه منفى نظام بیاورند، فکر نمىکنند که اولاً مشخص نشده آن فرد بر اثر چه عاملى جان خویش را از دست داده است. ثانیاً موارد جزئى و نادر نمىتواند شاخص کلّى باشد. ثالثاً چرا این همه موفقیت بدست آمده براى محروم زدایى را درج نمىکنند تلاش هایى که کمیته امداد امام خمینى، سازمان بهزیستى، تأمین اجتماعى و جهاد کشاورزى براى رسیدن به یک زندگى عارى از فقر و نادارى و خودکفایى رسیدن به عدالت اجتماعى انجام دادهاند از نظر این آقایان دورمانده است امید آن که آنان اندیشه و خرد خویش را بکار گیرند و واقعیتها را بنگارند و ضمن انتقاد اصولى موفقیتها و پیروزىها را هم از یاد نبرند و براى خوش آمد این و آن حقایق را کتمان نکنند. خاتمه نوشتار را با فرازهایى از بیانات مقام معظم رهبرى حضرت آیة اللّه العظمى خامنهاى معطّر مىسازم: «آیا روشنفکر نمایانى که در سایه آزادى اسلامى فرصت و امکان آن را یافتهاند که صفحاتى را به داعیه روشنفکرى از سخنانى خوشایند بیگانگان پر کنند، شهامت آن را دارند که به صراحت اقرار کنند که داغ و غصه آنان نه براى علم و آزادى بلکه به خاطر جمع شدن سفره فساد و کوتاه شدن دست مروّجان فرهنگ غربى است و دشمنى آنان با نظام نه به دلیل وجود عیب و نقیصهاى در آن بلکه به انگیزه بازگشت به همان دنیاى شرم آورى است که بیگانگان براى آنان بوجود آورده و از خود آنان در راه آن کمک گرفته بودند و از مسخ شدگان فرهنگ استعمارى غرب هیچ انتظارى نیست. امید و انتظار از روشنفکران صادق و دلسوزى است که تعالى و عزت و پیشرفت معنوى و مادى کشور خود را مىجویند. شایسته است که اینان نظام اسلامى را قدر بدانند.»(43) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره فاطر، آیه دوم. 2. درجستوى راه از کلام امام، دفتر دهم، ص 114. 3. مجله نگهبان، شماره 56، ص 9. 4. پیرامون انقلاب اسلامى، شهید دکتر بهشتى، ص 54 - 53. 5. در جستجوى راه از کلام امام، همان دفتر، ص 147. 6. همان، ص 167. 7. روزنامه اطلاعات، شماره 22131. 8. انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى، سایروس برآم، ترجمه پ شیرازى، ص 3، 10، 18، 76. 9. صبح امید(ویژه نامه روزنامه اطلاعات)، شماره 22122 ، ص 3. 10. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 10، ص 146. 11.همان، ص 125. 12. همان، ص 172. 13. بیانات آیة اللّه لنکرانى، سرگذشتهاى ویژه از زندگى امام خمینى، ج 6، ص 115. 14. صبح امید، ص 3. 15. نک: نداى حق، ص 118. 16. صبح امید، ص 3. 17. نک در جستجوى راه از کلام امام، دفتر دهم، ص 136، 148، نیز دفتر 22، ص 235. 18. صحیفه نور، ج سوم، ص 352. 19. همان، ص 300. 20. سوره فتح، آیه 4. 21. سوره فتح، آیه 18. 22. سوره حجرات، آیه 7. 23. همان، آیه 19. 24. صحیفه نور، ج 4، ص 131 - 130. 25. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 10، ص 128. 26. صبح امید، ص 3. 27. صحیفه نور، ج 7، ص 468. 28. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 10، ص 126. 29. سوره اسرى، آیه 36. 30. روزنامه اطلاعات 24 بهمن 1361. 31. تأملى بر جایگاه زن، جلد اول، ص 255 - 254. 32. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر ده، ص 143. 33. حدیث ولایت، ج 4، ص 367 - 366. 34. سیماى زن، در کلام امام خمینى، ص 96. 35. روزنامه جمهورى اسلامى، 23 خرداد، 1361. 36. صحیفه نور، ج 5، ص 137. 37. همان، ج سوم، ص 279. 38. همان،ج 7، ص 469. 39. اسلام انقلابى و انقلاب اسلامى، دکتر ابوالفضل عزتى، ص436. 40. صبح امید، ص 3. 41. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 22، ص 191. 42. روزنامه اطلاعات، شماره 23111، ص 2. 43. مرورى کوتاه بر دستاوردهاى بهداشتى درمانى پس از انقلاب، دکتر على اکبر سیارى، جام جم، شماره 802، سال سوم، ص12.