آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

هرگاه در صدد جستجوى عوامل فساد در جامعه برآییم، بطور قطع از دو عامل اساسى که در دو قطب متضاد اجتماعى قرار دارند مى‏بایست یاد کنیم، یکى از این دو رفاه زدگى است و دیگرى فقر و نیازمندى. رفاه زدگى از یکسو انگیزه‏هاى شهوت و هوس را در وجود آدمى مشتعل مى‏سازد و امکانات لجام گسیختگى و بهره‏ورى نامشروع از ابزارهاى لذت جوئى را میسر مى‏سازد، به ناروائى‏ها و سرمستى‏ها دامن مى‏زند، و فقر و نیازمندى از سوى دیگر پایگاه‏هاى روحى و استقلال روانى انسان را - اگر تکیه‏گاه دیگرى نداشته باشد - ویران مى‏کند و به تن دادن به پستى‏ها و خود فروشى‏ها مى‏کشاند. در نتیجه یکى از این دو قطب اجتماعى به صورت حاکم و بهره‏کش و استثمارگر در مى‏آید و دیگرى به صورت مستضعف و تحقیر شده و ابزار بى اراده به چنگال قطب اول مى‏افتد.
مصیبت بشر از نخستین روزهاى تاریخ حیاتش تاکنون در همین شکاف طبقاتى بوده و امروز نیز که عصر دیکتاتورى دانش و تکنولوژى است چیزى جز این نیست.
جالب است که بدانیم قرآن کریم با نگاه عمیق جامعه شناسانه این عوامل را مورد توجه قرار داده و در تصویر تاریخى که از امت‏ها دارد به صراحت از این مسئله اساسى پرده برمى‏دارد. براى نمونه به پاره‏اى از این موارد مى‏نگریم‏
1- در داستان فرعون دیکتاتور خودکامه مصر چنین بیان مى‏کند: «انّ فرعون علا فى الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبّح ابنائهم و یستحیى نسائهم انّه کان من المفسدین» (سوره قصص - آیه 4).
فرعون در زمین سر به طغیان بر افراشت و مردم را طبقه بندى کرد، گروهى را به بند استضعاف کشید، کودکانشان را مى‏کشت و زنانشان را (براى بهره‏کشى) باقى مى‏گذاشت. به حق او از تبهکاران بود.
با دقت در این آیه مبارکه، موشکافى جالبى را در بحران‏هاى اجتماعى مشاهده خواهیم کرد و آنگاه خواهیم گفت که قرآن براى خواندن نیست، بلکه براى فهمیدن و عبرت گرفتن است و راه چاره پیدا کردن، که قرآن نیز با این هدف نازل شده و راه کار رهائى را به انسان آموخته. آیه کریمه به نکات باریکى توجّه مى‏دهد:

الف - اقطاب سلطه گر براى اعمال حاکمیت ابلیسى خود، جامعه را بصورت طبقاتى در مى‏آورند. عامل این طبقاتى شدن مى‏تواند از جنس نژادپرستى، جنسیتى، رنگ، اقلیم، پایگاه‏هاى اقتصادى و قدرت و ثروت، دانش و تکنولوژى و حتى دستاویزهاى منسوخ دینى باشد که هر یک در جاى خود بحث فراوان دارد. و به هر حال جامعه طبقاتى زمینه ساز بازتاب‏هاى منفى از جمعه مفاسد اخلاقى و فحشاء و فسادهاى دیگر است.
ب - طبقاتى شدن، زمینه ساز استضعاف و استکبار است. استضعاف که از واژه‏هاى ویژه قرآن است بار مفهومى عمیقى دارد. که دیگر واژه‏ها چون استعمار فاقد این بار مفهومى است. استضعاف یعنى تضعیف کردن، ضعیف شمردن و صعیفان را به بردگى کشیدن که واژه مقابل آن استکبار است یعنى خود بزرگ بینى سلطه‏گرى و برده‏گیرى، همان سرنوشتى که هزاران سال بشریت آزاده و امروزه نیز در اوج جباریت خود حکومت مى‏کند و درد و رنج انسان را در همین دو واژه باید کاوید: «استکبار و استضعاف».

ج - هرگاه جامعه طبقاتى شد، و سرنوشت استضعاف بر ملتى حاکم گردید به دنبال آن قتل و غارت و فساد و شهوت حاکم خواهد گشت. از یکسو مردان آن جامعه با شمشیر استکبار قلع و قمع مى‏شوند. همان راهى که امروزه آمریکائیها و متحدانش در کشورهاى تحت سلطه پیش گرفته‏اند، نمونه‏اش افغانستان، عراق و فلسطین اشغالى.
و از سوى دیگر زنان آن جامعه بصورت بردگان شهوت و ابزار فحشاء در مى‏آیند. باز همانگونه که آمریکائیها در کشورهاى تحت سلطه پیش گرفته‏اند و البته امروزه قطب استکبارى براى دیگر کشورها طرح هاى دیگرى دارد که هر چند چهره نظامى ندارد اما جنگ به صحنه فرهنگ و ترویج فساد کشیده شده یعنى هجمه فرهنگى که کمتر از هجمه نظامى نیست و بلکه خطرناکتر است، چرا که هجوم با چراغ خاموش انجام مى‏شود و بصورت غده سرطانى شکل مى‏گیرد که نمونه آن کشور خود ماست.
ما امروز شاهد طرح‏هاى به اجرا در آمده طراحى بیگانه و اجراى آن به دست خودى‏هاى بیگانه پرست هستیم و نمودارهاى آن را در مواد مخدر و انواع فساد و کشف حجاب نوین و رواج فحشاء و بى تفاوتى در برابر منکرات و هنر و سینما و مطبوعات شاهدیم و شگفت آنکه در برابر این هجوم برخى سازمان ها به نام جوانان و زنان و غیره بصورت پیاده نظام دشمن درآمده و پاره‏اى مطبوعات با یارانه‏اى که از خون این ملت مى‏گیرند آتش افروز این معرکه شده و پاره‏اى هنرمندان و فیلم سازان مجریان امین سیاست‏هاى شیطانى و برخى رسانه‏هاى صدائى و تصویرى رسمى ابزار تبلیغاتى آنها شده‏اند و پاره‏اى سیاست بازان لیبرال و دموکرات مآب و ورشکسته‏گان احزاب سینه چاک به استقبال دشمن رفته و عقده‏هاى روانى خود را - به دلیل آنکه از سوى ملت طرد شده‏اند - اینگونه خالى مى‏کنند و پاره‏اى به نام دفاع از حقوق بشر و برنده جایزه نوبل، برخى با فلسفه بافى و عرفان مآبى پادوئى این نکبت را پذیرفته و پستى را به جان خریده و چه ترکیب عجیبى در این جبهه پدید آمده و تنها چیزى که مى‏تواند به مصاف این جبهه متحد کفر و نفاق برود آگاهى فرزندان اسلام و قاطعیت و آشتى ناپذیرى و کار و تلاش و در صحنه ماندن و با جبهه نفاق آشکار و پنهان جنگیدن است و درهم کوبیدن پایگاه‏هاى فساد و طغیان و طرد کردن عناصر خود فروخته و کوتاه کردن دست آنها از حریم حاکمیت و مدیریت کشور و عبرت آموزى از آنچه سالها بر سرمان آوردند و در جامعه مدنى این آشفته بازار را دامن زدند و امروزه دشوارترین کارمان همین مصاف است در صحنه سیاسى و فرهنگى و اگر هوشیار نباشیم و فریب خوردن را تکرار و تجربه کنیم دیگر از دست آوردهاى انقلاب و خون شهیدان چیزى باقى نخواهند گذاشت و از اسلام انقلابى جز چند سطرى در تاریخ باقى نخواهد ماند...
د - و آخرین نکته آیه کریمه فوق اینکه در حاکمیت زورمدار و زراندوز زنان بصورت بردگان شهوت در مى‏آیند، نام آزادى براى آن برمى‏گزینند و حق حیات به بهاى لذت جوئى و نمونه آن سرنوشت زن در جهان کنونى تکنولوژى مدار در غرب و شرق و شگفتا که امروزه زن در تمدن ماشین و مدرنیسم فجیع‏ترین روزهاى بردگى خود را مى‏گذراند و نام آزادى و رشد و پویائى هم بر آن نهاده‏اند، همین آمریکا و اروپائى که عده خودى‏ها ذلیلانه شیفته آن شده‏اند و مى‏خواهند جامعه زن ایرانى مسلمان را بر اساس آن بازسازى کنند؟ و کشف حجاب نوین و حقوق نویسى بدعت‏آمیز جدید برخى سازمان‏هاى بنام زن و زن ابزارى در فیلم‏ها و رسانه‏ها و فروشگاه‏ها و نمایشگاه بین‏المللى دولتى و تبلیغات تجارى و... رفاه زدگى مرداب فساد
برگردیم به سخن اول مقال، گفتیم شکاف طبقاتى مردابى است که میکرب فساد در آن زاد و ولد مى‏کند. این موضوع دوسویه است به این معنا که هر دو طبقه را به فساد آلوده مى‏سازد. از یکسو قشر مرفه و پولدار با امکاناتى که دارند به یک زندگى مشروع و عادلانه راضى نیستند. ثروت و مکنت طغیان مى‏آورد، مفسده مى‏آفریند، انسان‏هاى مرفه بر آنند تا هرچه بیشتر از زندگى لذت ببرند از دیگران بهره‏کشى کنند، انسان‏ها را خریدارى کنند از اندام‏هاى قابل تمتع کامجوئى نمایند. کسانى که از خانه و ماشین و پول و پارتى‏هاى شبانه استفاده مى‏کنند افراد بالا نشین اند به عبارت قرآن «مترفین» و کامجویان افسار گسیخته.
عجب است که قرآن در اینجا نیز آیاتى دارد از جمله: «و اذ اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیراً» (سوره اسراء، آیه 16). هرگاه بخواهیم مردم شهرى را به هلاکت افکنیم، لجام گسیخته‏گان را رها کنیم تا به فسق و فجور دامن زنند. آنگاه مستوجب فرمان گردانیم و به هلاکت و ویرانى در اندازیم.
به این نکته قرآنى توجّه شود که اراده حق تعالى نسبت به هلاکت یک ملت بى‏دلیل تعلق نمى‏گیرد بلکه معاصى و گناهان آن ملت چنین سرنوشتى را براى آنان رقم مى‏زند چنانکه آیه دیگر تصریح دارد که «هرگز خداوند هلاکت مردمى صالح و نیک کردار را اراده نمى‏کند» (و ما کان ربک لیهلک القرى بظلم و اهلها مصلحون) (سوره هود، آیه 117).

چرا که عدل الهى چنین اقتضاء مى‏کند. «ان اللّه لایظلم الناس شیئا ولکن الناس انفسهم یظلمون» (سوره یونس، آیه 44). خداوند به مردم ستم نمى‏کند بلکه آنها خود در حق خویش ستم مى‏کنند.
در هر حال، عناصر لذت‏جو و خودکامه عامل فسادند و فساد عامل ویرانى است. براى پیشگیرى از فساد و فحشاء و منکرات در مرحله اول ریشه مفاسد اقتصادى را باید خشکانید، جلوى ثروتهاى باد آورده را گرفت. مفسدان اقتصادى را مهار کرد و این شیاطین را در بند کشید تا ریشه فتنه بسوزد و خود کامگى حاکم نگردد. مع‏الأسف مبارزه با مفاسد اقتصادى با موفقیت همراه نبوده! و رانت خوارى در بسیارى از دستگاه‏ها نفوذ کرده، حیف و میل بیت المال و ولخرجى‏ها در نهادهاى دولتى نیز رخنه کرده و کسى پرسش نمى‏کند و کسى پاسخگو نیست. در تشکیلات یک وزارتخانه که کار عمرانى یا فرهنگى باید بکند هدر دادن بیت المال و سوء استفاده و جشن و جشنواره و کنسرت و ارکستر داخلى و خارجى و جشن‏هاى عروسکى و سفرهاى خارجى آمار و ارقام کلان بیت‏المال را به حلقوم مى‏کشد، از نان و آب و مواد اولیه نیازهاى مردم محروم کم مى‏گذارند و بیت المال را در مراسم‏ها و افتتاحیه‏ها بى دریغ خرج مى‏کنند، هزاران میلیارد صرف جشن‏ها و شادى‏هاى مشتى بلهوس و بازیگر و بیهوده‏گرا مى‏کنند و گرانى ارزاق عمومى را به حساب مردم کم درآمد مى‏گذارند. اگر دستگاه بازرس و تحقیق و بررسى راه نفوذ به دنیاى بسته را پیدا کنند و ارائه دهند آنوقت مردم خواهند دید مشکل بحران‏هاى اقتصادى که سرچشمه مفاسد اخلاقى است در کجاست، اگر طلسم جادوئى رانت و رانت خوارى شکسته شود و راز و رمز ثروتهاى بادآورده کشف گردد معلوم مى‏شود که چگونه قشر محروم باید غرامت غول‏هاى ثروت و مافیاهاى رانت را بپردازند، از سوى دیگر بانکها هستند که پرشکوه‏ترین ساختمان‏ها را در شهر و روستا به خود اختصاص داده و سود بیست و شش درصد تا سى و شش درصد مى‏گیرند و نام اسلامى را نیز یدک مى‏کشند . شرح ماجراى انباشت ثروت و شکاف فقر و غنا آنقدر طولانى است که این قلم توان تحریر آن را ندارد. فقر و فساد
به این سوى جامعه مى‏نگریم، قشرهاى کم درآمد، عیالوار، از کار افتاده، بى سرپرست، بى‏خانمان مستأجر با اجاره بهاى سنگین. خانواده‏هائى که با عائله پنج شش‏نفره در یک یا دو اطاق محقر یا زاغه‏ها به سر مى‏برند، خرج زندگى و تحصیل و لباس فرزندانشان را ندارند در چنین شرائطى فکر کنید چه اتفاق مى‏افتد. فرزندان جوان و نوجوان و دختران دم بخت از یکسو تهى دستى پدر و رنج مادر را مى‏بینند و از سوى دیگر پسران و دختران پول دار با ماشین‏هاى پژو و زانتیا و ماکسیما در چنین فضاى آکنده از بى‏عدالتى و تبعیض چه مى‏کنند؟ آنها که اصالت دینى و اعتقادى و خانوادگى آنان را محدود کرده است با صبر و عقده‏هاى روحى و خواسته‏هاى سرکوفته روزگارى را با تلخى و رنج مى‏گذرانند تا شاید فرجى شود و سامانى در زندگى پیدا کنند در میان این خانواده‏هاى نیازمند بسیارند که از چنین مصونیت اخلاقى و تربیتى و خانوادگى برخوردار نیستند اینها بندها را پاره مى‏کنند، راه فرار از خانه را پیش مى‏گیرند دختر یا پسرى که از خانه بیرون شد در پى یک پناهگاه مى‏گردد تا خواسته‏هاى دل خود را آنجا پیدا کند. این پناهگاه‏ها همواره مطمئن نیستند، بلکه عمدتاً صیادانى هستند که در پى صید ارزان در خیابان‏هاى شهر و ترمینال ها و پارک‏ها پرسه مى‏زنند تا صید خود را به چنگ آورند و با اندک بهائى به دام اندازند و آنان را روانه خانه‏هاى تیمى فساد و فحشاء کنند. آمار و ارقام دختران فرارى هر روز چهره زشت و ننگین فقر و بى‏عدالتى و نابسامانى شرائط خانوادگى را در جامعه به تصویر مى‏کشد، اغلب این دختران که در سن و سال نه چندان بالا به دام فساد و فحشاء مى‏افتند در این شرائط رشد مى‏کنند، بخشى از آلودگى‏هاى اخلاقى و مفاسد اجتماعى و مواد مخدر و فساد جنسى در این مرداب و لجن‏زار تولید مى‏شود و به جامعه پخش مى‏گردد. آیا مسئولیت حکومت در این اوضاع و احوال چیست؟ مگر در روایت نخوانده‏ایم که هرگاه فقر داخل سرزمینى شد دین و ایمان از دروازه دیگر آن دیار بیرون مى‏رود؟ تجربه تلخ استضعاف و بهره کشى از زنان و دختران در جهان مستضعفان ماجراى اسفبارى را تصویر مى‏کند که بخشى از آن همان فساد و فحشاء است. که امروزه در جامعه ما رو به رشد است. آیا دستگاه‏هاى حاکمه مسئولیت ندارند به این وضع ناهنجار سامانى بدهند؟ آنها که در جاى گرم و نرم نشسته‏اند و براى جامعه نرخ کالا تدوین مى‏کنند از این ناهنجارى‏ها چه مقدار باخبرند؟ آنها که فرزندان و حاشیه‏هایشان و مدیران دفاترشان سالى چند بار سفر خارجى مى‏روند و با دلار و ریال دور دنیا را گشت مى‏زنند، مى‏دانند در سایه شوم فقر در این جامعه چه اتفاقاتى مى‏افتد؟ آنها که میلیاردها حق این ملت را صرف جشنواره موسیقى و تالارهاى رودکى و وحدت و فرهنگ سراى نیاوران و غیره مى‏کنند، آنها که میلیاردها صرف تزیین دکوراسیون دفاتر کارشان مى‏کنند. آنها که هرچه مى‏خواهند برایشان فراهم است، مى‏دانند بر دلهاى زار نیازمندان چه مى‏گذرد؟!
اینست که براى ریشه یابى فساد و فحشاء باید در جستجوى این عوامل بود. و تا ریشه مفاسد اقتصادى و بى عدالتى خشکانده نشود سخن از مبارزه با مفاسد اخلاقى گفتن راه به جائى نمى‏برد.
حاصل اینکه: در جامعه از یکسو رفاه و تجمل نقش تخریبى دارد که متأسفانه در تشکیلات ما به وفور دیده مى‏شود، و از سوى دیگر فقر و نیازمندى و بى عدالتى که زمینه فساد و فحشاء را فراهم مى‏سازد و فقر و فساد و تبعیض سه واژه نفرت بارى است که از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و براى ریشه کن ساختن آنها لحظه‏اى درنگ جایز نیست و این مسئولیت حکومت است که بى چون و چرا باید در این پیکار وارد شود و گرنه همه چیز بر باد است

تبلیغات