شکاف طبقاتى زمینه ساز مفاسد اجتماعى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
هرگاه در صدد جستجوى عوامل فساد در جامعه برآییم، بطور قطع از دو عامل اساسى که در دو قطب متضاد اجتماعى قرار دارند مىبایست یاد کنیم، یکى از این دو رفاه زدگى است و دیگرى فقر و نیازمندى. رفاه زدگى از یکسو انگیزههاى شهوت و هوس را در وجود آدمى مشتعل مىسازد و امکانات لجام گسیختگى و بهرهورى نامشروع از ابزارهاى لذت جوئى را میسر مىسازد، به ناروائىها و سرمستىها دامن مىزند، و فقر و نیازمندى از سوى دیگر پایگاههاى روحى و استقلال روانى انسان را - اگر تکیهگاه دیگرى نداشته باشد - ویران مىکند و به تن دادن به پستىها و خود فروشىها مىکشاند. در نتیجه یکى از این دو قطب اجتماعى به صورت حاکم و بهرهکش و استثمارگر در مىآید و دیگرى به صورت مستضعف و تحقیر شده و ابزار بى اراده به چنگال قطب اول مىافتد.
مصیبت بشر از نخستین روزهاى تاریخ حیاتش تاکنون در همین شکاف طبقاتى بوده و امروز نیز که عصر دیکتاتورى دانش و تکنولوژى است چیزى جز این نیست.
جالب است که بدانیم قرآن کریم با نگاه عمیق جامعه شناسانه این عوامل را مورد توجه قرار داده و در تصویر تاریخى که از امتها دارد به صراحت از این مسئله اساسى پرده برمىدارد. براى نمونه به پارهاى از این موارد مىنگریم
1- در داستان فرعون دیکتاتور خودکامه مصر چنین بیان مىکند: «انّ فرعون علا فى الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبّح ابنائهم و یستحیى نسائهم انّه کان من المفسدین» (سوره قصص - آیه 4).
فرعون در زمین سر به طغیان بر افراشت و مردم را طبقه بندى کرد، گروهى را به بند استضعاف کشید، کودکانشان را مىکشت و زنانشان را (براى بهرهکشى) باقى مىگذاشت. به حق او از تبهکاران بود.
با دقت در این آیه مبارکه، موشکافى جالبى را در بحرانهاى اجتماعى مشاهده خواهیم کرد و آنگاه خواهیم گفت که قرآن براى خواندن نیست، بلکه براى فهمیدن و عبرت گرفتن است و راه چاره پیدا کردن، که قرآن نیز با این هدف نازل شده و راه کار رهائى را به انسان آموخته. آیه کریمه به نکات باریکى توجّه مىدهد:
الف - اقطاب سلطه گر براى اعمال حاکمیت ابلیسى خود، جامعه را بصورت طبقاتى در مىآورند. عامل این طبقاتى شدن مىتواند از جنس نژادپرستى، جنسیتى، رنگ، اقلیم، پایگاههاى اقتصادى و قدرت و ثروت، دانش و تکنولوژى و حتى دستاویزهاى منسوخ دینى باشد که هر یک در جاى خود بحث فراوان دارد. و به هر حال جامعه طبقاتى زمینه ساز بازتابهاى منفى از جمعه مفاسد اخلاقى و فحشاء و فسادهاى دیگر است.
ب - طبقاتى شدن، زمینه ساز استضعاف و استکبار است. استضعاف که از واژههاى ویژه قرآن است بار مفهومى عمیقى دارد. که دیگر واژهها چون استعمار فاقد این بار مفهومى است. استضعاف یعنى تضعیف کردن، ضعیف شمردن و صعیفان را به بردگى کشیدن که واژه مقابل آن استکبار است یعنى خود بزرگ بینى سلطهگرى و بردهگیرى، همان سرنوشتى که هزاران سال بشریت آزاده و امروزه نیز در اوج جباریت خود حکومت مىکند و درد و رنج انسان را در همین دو واژه باید کاوید: «استکبار و استضعاف».
ج - هرگاه جامعه طبقاتى شد، و سرنوشت استضعاف بر ملتى حاکم گردید به دنبال آن قتل و غارت و فساد و شهوت حاکم خواهد گشت. از یکسو مردان آن جامعه با شمشیر استکبار قلع و قمع مىشوند. همان راهى که امروزه آمریکائیها و متحدانش در کشورهاى تحت سلطه پیش گرفتهاند، نمونهاش افغانستان، عراق و فلسطین اشغالى.
و از سوى دیگر زنان آن جامعه بصورت بردگان شهوت و ابزار فحشاء در مىآیند. باز همانگونه که آمریکائیها در کشورهاى تحت سلطه پیش گرفتهاند و البته امروزه قطب استکبارى براى دیگر کشورها طرح هاى دیگرى دارد که هر چند چهره نظامى ندارد اما جنگ به صحنه فرهنگ و ترویج فساد کشیده شده یعنى هجمه فرهنگى که کمتر از هجمه نظامى نیست و بلکه خطرناکتر است، چرا که هجوم با چراغ خاموش انجام مىشود و بصورت غده سرطانى شکل مىگیرد که نمونه آن کشور خود ماست.
ما امروز شاهد طرحهاى به اجرا در آمده طراحى بیگانه و اجراى آن به دست خودىهاى بیگانه پرست هستیم و نمودارهاى آن را در مواد مخدر و انواع فساد و کشف حجاب نوین و رواج فحشاء و بى تفاوتى در برابر منکرات و هنر و سینما و مطبوعات شاهدیم و شگفت آنکه در برابر این هجوم برخى سازمان ها به نام جوانان و زنان و غیره بصورت پیاده نظام دشمن درآمده و پارهاى مطبوعات با یارانهاى که از خون این ملت مىگیرند آتش افروز این معرکه شده و پارهاى هنرمندان و فیلم سازان مجریان امین سیاستهاى شیطانى و برخى رسانههاى صدائى و تصویرى رسمى ابزار تبلیغاتى آنها شدهاند و پارهاى سیاست بازان لیبرال و دموکرات مآب و ورشکستهگان احزاب سینه چاک به استقبال دشمن رفته و عقدههاى روانى خود را - به دلیل آنکه از سوى ملت طرد شدهاند - اینگونه خالى مىکنند و پارهاى به نام دفاع از حقوق بشر و برنده جایزه نوبل، برخى با فلسفه بافى و عرفان مآبى پادوئى این نکبت را پذیرفته و پستى را به جان خریده و چه ترکیب عجیبى در این جبهه پدید آمده و تنها چیزى که مىتواند به مصاف این جبهه متحد کفر و نفاق برود آگاهى فرزندان اسلام و قاطعیت و آشتى ناپذیرى و کار و تلاش و در صحنه ماندن و با جبهه نفاق آشکار و پنهان جنگیدن است و درهم کوبیدن پایگاههاى فساد و طغیان و طرد کردن عناصر خود فروخته و کوتاه کردن دست آنها از حریم حاکمیت و مدیریت کشور و عبرت آموزى از آنچه سالها بر سرمان آوردند و در جامعه مدنى این آشفته بازار را دامن زدند و امروزه دشوارترین کارمان همین مصاف است در صحنه سیاسى و فرهنگى و اگر هوشیار نباشیم و فریب خوردن را تکرار و تجربه کنیم دیگر از دست آوردهاى انقلاب و خون شهیدان چیزى باقى نخواهند گذاشت و از اسلام انقلابى جز چند سطرى در تاریخ باقى نخواهد ماند...
د - و آخرین نکته آیه کریمه فوق اینکه در حاکمیت زورمدار و زراندوز زنان بصورت بردگان شهوت در مىآیند، نام آزادى براى آن برمىگزینند و حق حیات به بهاى لذت جوئى و نمونه آن سرنوشت زن در جهان کنونى تکنولوژى مدار در غرب و شرق و شگفتا که امروزه زن در تمدن ماشین و مدرنیسم فجیعترین روزهاى بردگى خود را مىگذراند و نام آزادى و رشد و پویائى هم بر آن نهادهاند، همین آمریکا و اروپائى که عده خودىها ذلیلانه شیفته آن شدهاند و مىخواهند جامعه زن ایرانى مسلمان را بر اساس آن بازسازى کنند؟ و کشف حجاب نوین و حقوق نویسى بدعتآمیز جدید برخى سازمانهاى بنام زن و زن ابزارى در فیلمها و رسانهها و فروشگاهها و نمایشگاه بینالمللى دولتى و تبلیغات تجارى و... رفاه زدگى مرداب فساد
برگردیم به سخن اول مقال، گفتیم شکاف طبقاتى مردابى است که میکرب فساد در آن زاد و ولد مىکند. این موضوع دوسویه است به این معنا که هر دو طبقه را به فساد آلوده مىسازد. از یکسو قشر مرفه و پولدار با امکاناتى که دارند به یک زندگى مشروع و عادلانه راضى نیستند. ثروت و مکنت طغیان مىآورد، مفسده مىآفریند، انسانهاى مرفه بر آنند تا هرچه بیشتر از زندگى لذت ببرند از دیگران بهرهکشى کنند، انسانها را خریدارى کنند از اندامهاى قابل تمتع کامجوئى نمایند. کسانى که از خانه و ماشین و پول و پارتىهاى شبانه استفاده مىکنند افراد بالا نشین اند به عبارت قرآن «مترفین» و کامجویان افسار گسیخته.
عجب است که قرآن در اینجا نیز آیاتى دارد از جمله: «و اذ اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیراً» (سوره اسراء، آیه 16). هرگاه بخواهیم مردم شهرى را به هلاکت افکنیم، لجام گسیختهگان را رها کنیم تا به فسق و فجور دامن زنند. آنگاه مستوجب فرمان گردانیم و به هلاکت و ویرانى در اندازیم.
به این نکته قرآنى توجّه شود که اراده حق تعالى نسبت به هلاکت یک ملت بىدلیل تعلق نمىگیرد بلکه معاصى و گناهان آن ملت چنین سرنوشتى را براى آنان رقم مىزند چنانکه آیه دیگر تصریح دارد که «هرگز خداوند هلاکت مردمى صالح و نیک کردار را اراده نمىکند» (و ما کان ربک لیهلک القرى بظلم و اهلها مصلحون) (سوره هود، آیه 117).
چرا که عدل الهى چنین اقتضاء مىکند. «ان اللّه لایظلم الناس شیئا ولکن الناس انفسهم یظلمون» (سوره یونس، آیه 44). خداوند به مردم ستم نمىکند بلکه آنها خود در حق خویش ستم مىکنند.
در هر حال، عناصر لذتجو و خودکامه عامل فسادند و فساد عامل ویرانى است. براى پیشگیرى از فساد و فحشاء و منکرات در مرحله اول ریشه مفاسد اقتصادى را باید خشکانید، جلوى ثروتهاى باد آورده را گرفت. مفسدان اقتصادى را مهار کرد و این شیاطین را در بند کشید تا ریشه فتنه بسوزد و خود کامگى حاکم نگردد. معالأسف مبارزه با مفاسد اقتصادى با موفقیت همراه نبوده! و رانت خوارى در بسیارى از دستگاهها نفوذ کرده، حیف و میل بیت المال و ولخرجىها در نهادهاى دولتى نیز رخنه کرده و کسى پرسش نمىکند و کسى پاسخگو نیست. در تشکیلات یک وزارتخانه که کار عمرانى یا فرهنگى باید بکند هدر دادن بیت المال و سوء استفاده و جشن و جشنواره و کنسرت و ارکستر داخلى و خارجى و جشنهاى عروسکى و سفرهاى خارجى آمار و ارقام کلان بیتالمال را به حلقوم مىکشد، از نان و آب و مواد اولیه نیازهاى مردم محروم کم مىگذارند و بیت المال را در مراسمها و افتتاحیهها بى دریغ خرج مىکنند، هزاران میلیارد صرف جشنها و شادىهاى مشتى بلهوس و بازیگر و بیهودهگرا مىکنند و گرانى ارزاق عمومى را به حساب مردم کم درآمد مىگذارند. اگر دستگاه بازرس و تحقیق و بررسى راه نفوذ به دنیاى بسته را پیدا کنند و ارائه دهند آنوقت مردم خواهند دید مشکل بحرانهاى اقتصادى که سرچشمه مفاسد اخلاقى است در کجاست، اگر طلسم جادوئى رانت و رانت خوارى شکسته شود و راز و رمز ثروتهاى بادآورده کشف گردد معلوم مىشود که چگونه قشر محروم باید غرامت غولهاى ثروت و مافیاهاى رانت را بپردازند، از سوى دیگر بانکها هستند که پرشکوهترین ساختمانها را در شهر و روستا به خود اختصاص داده و سود بیست و شش درصد تا سى و شش درصد مىگیرند و نام اسلامى را نیز یدک مىکشند . شرح ماجراى انباشت ثروت و شکاف فقر و غنا آنقدر طولانى است که این قلم توان تحریر آن را ندارد. فقر و فساد
به این سوى جامعه مىنگریم، قشرهاى کم درآمد، عیالوار، از کار افتاده، بى سرپرست، بىخانمان مستأجر با اجاره بهاى سنگین. خانوادههائى که با عائله پنج ششنفره در یک یا دو اطاق محقر یا زاغهها به سر مىبرند، خرج زندگى و تحصیل و لباس فرزندانشان را ندارند در چنین شرائطى فکر کنید چه اتفاق مىافتد. فرزندان جوان و نوجوان و دختران دم بخت از یکسو تهى دستى پدر و رنج مادر را مىبینند و از سوى دیگر پسران و دختران پول دار با ماشینهاى پژو و زانتیا و ماکسیما در چنین فضاى آکنده از بىعدالتى و تبعیض چه مىکنند؟ آنها که اصالت دینى و اعتقادى و خانوادگى آنان را محدود کرده است با صبر و عقدههاى روحى و خواستههاى سرکوفته روزگارى را با تلخى و رنج مىگذرانند تا شاید فرجى شود و سامانى در زندگى پیدا کنند در میان این خانوادههاى نیازمند بسیارند که از چنین مصونیت اخلاقى و تربیتى و خانوادگى برخوردار نیستند اینها بندها را پاره مىکنند، راه فرار از خانه را پیش مىگیرند دختر یا پسرى که از خانه بیرون شد در پى یک پناهگاه مىگردد تا خواستههاى دل خود را آنجا پیدا کند. این پناهگاهها همواره مطمئن نیستند، بلکه عمدتاً صیادانى هستند که در پى صید ارزان در خیابانهاى شهر و ترمینال ها و پارکها پرسه مىزنند تا صید خود را به چنگ آورند و با اندک بهائى به دام اندازند و آنان را روانه خانههاى تیمى فساد و فحشاء کنند. آمار و ارقام دختران فرارى هر روز چهره زشت و ننگین فقر و بىعدالتى و نابسامانى شرائط خانوادگى را در جامعه به تصویر مىکشد، اغلب این دختران که در سن و سال نه چندان بالا به دام فساد و فحشاء مىافتند در این شرائط رشد مىکنند، بخشى از آلودگىهاى اخلاقى و مفاسد اجتماعى و مواد مخدر و فساد جنسى در این مرداب و لجنزار تولید مىشود و به جامعه پخش مىگردد. آیا مسئولیت حکومت در این اوضاع و احوال چیست؟ مگر در روایت نخواندهایم که هرگاه فقر داخل سرزمینى شد دین و ایمان از دروازه دیگر آن دیار بیرون مىرود؟ تجربه تلخ استضعاف و بهره کشى از زنان و دختران در جهان مستضعفان ماجراى اسفبارى را تصویر مىکند که بخشى از آن همان فساد و فحشاء است. که امروزه در جامعه ما رو به رشد است. آیا دستگاههاى حاکمه مسئولیت ندارند به این وضع ناهنجار سامانى بدهند؟ آنها که در جاى گرم و نرم نشستهاند و براى جامعه نرخ کالا تدوین مىکنند از این ناهنجارىها چه مقدار باخبرند؟ آنها که فرزندان و حاشیههایشان و مدیران دفاترشان سالى چند بار سفر خارجى مىروند و با دلار و ریال دور دنیا را گشت مىزنند، مىدانند در سایه شوم فقر در این جامعه چه اتفاقاتى مىافتد؟ آنها که میلیاردها حق این ملت را صرف جشنواره موسیقى و تالارهاى رودکى و وحدت و فرهنگ سراى نیاوران و غیره مىکنند، آنها که میلیاردها صرف تزیین دکوراسیون دفاتر کارشان مىکنند. آنها که هرچه مىخواهند برایشان فراهم است، مىدانند بر دلهاى زار نیازمندان چه مىگذرد؟!
اینست که براى ریشه یابى فساد و فحشاء باید در جستجوى این عوامل بود. و تا ریشه مفاسد اقتصادى و بى عدالتى خشکانده نشود سخن از مبارزه با مفاسد اخلاقى گفتن راه به جائى نمىبرد.
حاصل اینکه: در جامعه از یکسو رفاه و تجمل نقش تخریبى دارد که متأسفانه در تشکیلات ما به وفور دیده مىشود، و از سوى دیگر فقر و نیازمندى و بى عدالتى که زمینه فساد و فحشاء را فراهم مىسازد و فقر و فساد و تبعیض سه واژه نفرت بارى است که از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و براى ریشه کن ساختن آنها لحظهاى درنگ جایز نیست و این مسئولیت حکومت است که بى چون و چرا باید در این پیکار وارد شود و گرنه همه چیز بر باد است
مصیبت بشر از نخستین روزهاى تاریخ حیاتش تاکنون در همین شکاف طبقاتى بوده و امروز نیز که عصر دیکتاتورى دانش و تکنولوژى است چیزى جز این نیست.
جالب است که بدانیم قرآن کریم با نگاه عمیق جامعه شناسانه این عوامل را مورد توجه قرار داده و در تصویر تاریخى که از امتها دارد به صراحت از این مسئله اساسى پرده برمىدارد. براى نمونه به پارهاى از این موارد مىنگریم
1- در داستان فرعون دیکتاتور خودکامه مصر چنین بیان مىکند: «انّ فرعون علا فى الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یذبّح ابنائهم و یستحیى نسائهم انّه کان من المفسدین» (سوره قصص - آیه 4).
فرعون در زمین سر به طغیان بر افراشت و مردم را طبقه بندى کرد، گروهى را به بند استضعاف کشید، کودکانشان را مىکشت و زنانشان را (براى بهرهکشى) باقى مىگذاشت. به حق او از تبهکاران بود.
با دقت در این آیه مبارکه، موشکافى جالبى را در بحرانهاى اجتماعى مشاهده خواهیم کرد و آنگاه خواهیم گفت که قرآن براى خواندن نیست، بلکه براى فهمیدن و عبرت گرفتن است و راه چاره پیدا کردن، که قرآن نیز با این هدف نازل شده و راه کار رهائى را به انسان آموخته. آیه کریمه به نکات باریکى توجّه مىدهد:
الف - اقطاب سلطه گر براى اعمال حاکمیت ابلیسى خود، جامعه را بصورت طبقاتى در مىآورند. عامل این طبقاتى شدن مىتواند از جنس نژادپرستى، جنسیتى، رنگ، اقلیم، پایگاههاى اقتصادى و قدرت و ثروت، دانش و تکنولوژى و حتى دستاویزهاى منسوخ دینى باشد که هر یک در جاى خود بحث فراوان دارد. و به هر حال جامعه طبقاتى زمینه ساز بازتابهاى منفى از جمعه مفاسد اخلاقى و فحشاء و فسادهاى دیگر است.
ب - طبقاتى شدن، زمینه ساز استضعاف و استکبار است. استضعاف که از واژههاى ویژه قرآن است بار مفهومى عمیقى دارد. که دیگر واژهها چون استعمار فاقد این بار مفهومى است. استضعاف یعنى تضعیف کردن، ضعیف شمردن و صعیفان را به بردگى کشیدن که واژه مقابل آن استکبار است یعنى خود بزرگ بینى سلطهگرى و بردهگیرى، همان سرنوشتى که هزاران سال بشریت آزاده و امروزه نیز در اوج جباریت خود حکومت مىکند و درد و رنج انسان را در همین دو واژه باید کاوید: «استکبار و استضعاف».
ج - هرگاه جامعه طبقاتى شد، و سرنوشت استضعاف بر ملتى حاکم گردید به دنبال آن قتل و غارت و فساد و شهوت حاکم خواهد گشت. از یکسو مردان آن جامعه با شمشیر استکبار قلع و قمع مىشوند. همان راهى که امروزه آمریکائیها و متحدانش در کشورهاى تحت سلطه پیش گرفتهاند، نمونهاش افغانستان، عراق و فلسطین اشغالى.
و از سوى دیگر زنان آن جامعه بصورت بردگان شهوت و ابزار فحشاء در مىآیند. باز همانگونه که آمریکائیها در کشورهاى تحت سلطه پیش گرفتهاند و البته امروزه قطب استکبارى براى دیگر کشورها طرح هاى دیگرى دارد که هر چند چهره نظامى ندارد اما جنگ به صحنه فرهنگ و ترویج فساد کشیده شده یعنى هجمه فرهنگى که کمتر از هجمه نظامى نیست و بلکه خطرناکتر است، چرا که هجوم با چراغ خاموش انجام مىشود و بصورت غده سرطانى شکل مىگیرد که نمونه آن کشور خود ماست.
ما امروز شاهد طرحهاى به اجرا در آمده طراحى بیگانه و اجراى آن به دست خودىهاى بیگانه پرست هستیم و نمودارهاى آن را در مواد مخدر و انواع فساد و کشف حجاب نوین و رواج فحشاء و بى تفاوتى در برابر منکرات و هنر و سینما و مطبوعات شاهدیم و شگفت آنکه در برابر این هجوم برخى سازمان ها به نام جوانان و زنان و غیره بصورت پیاده نظام دشمن درآمده و پارهاى مطبوعات با یارانهاى که از خون این ملت مىگیرند آتش افروز این معرکه شده و پارهاى هنرمندان و فیلم سازان مجریان امین سیاستهاى شیطانى و برخى رسانههاى صدائى و تصویرى رسمى ابزار تبلیغاتى آنها شدهاند و پارهاى سیاست بازان لیبرال و دموکرات مآب و ورشکستهگان احزاب سینه چاک به استقبال دشمن رفته و عقدههاى روانى خود را - به دلیل آنکه از سوى ملت طرد شدهاند - اینگونه خالى مىکنند و پارهاى به نام دفاع از حقوق بشر و برنده جایزه نوبل، برخى با فلسفه بافى و عرفان مآبى پادوئى این نکبت را پذیرفته و پستى را به جان خریده و چه ترکیب عجیبى در این جبهه پدید آمده و تنها چیزى که مىتواند به مصاف این جبهه متحد کفر و نفاق برود آگاهى فرزندان اسلام و قاطعیت و آشتى ناپذیرى و کار و تلاش و در صحنه ماندن و با جبهه نفاق آشکار و پنهان جنگیدن است و درهم کوبیدن پایگاههاى فساد و طغیان و طرد کردن عناصر خود فروخته و کوتاه کردن دست آنها از حریم حاکمیت و مدیریت کشور و عبرت آموزى از آنچه سالها بر سرمان آوردند و در جامعه مدنى این آشفته بازار را دامن زدند و امروزه دشوارترین کارمان همین مصاف است در صحنه سیاسى و فرهنگى و اگر هوشیار نباشیم و فریب خوردن را تکرار و تجربه کنیم دیگر از دست آوردهاى انقلاب و خون شهیدان چیزى باقى نخواهند گذاشت و از اسلام انقلابى جز چند سطرى در تاریخ باقى نخواهد ماند...
د - و آخرین نکته آیه کریمه فوق اینکه در حاکمیت زورمدار و زراندوز زنان بصورت بردگان شهوت در مىآیند، نام آزادى براى آن برمىگزینند و حق حیات به بهاى لذت جوئى و نمونه آن سرنوشت زن در جهان کنونى تکنولوژى مدار در غرب و شرق و شگفتا که امروزه زن در تمدن ماشین و مدرنیسم فجیعترین روزهاى بردگى خود را مىگذراند و نام آزادى و رشد و پویائى هم بر آن نهادهاند، همین آمریکا و اروپائى که عده خودىها ذلیلانه شیفته آن شدهاند و مىخواهند جامعه زن ایرانى مسلمان را بر اساس آن بازسازى کنند؟ و کشف حجاب نوین و حقوق نویسى بدعتآمیز جدید برخى سازمانهاى بنام زن و زن ابزارى در فیلمها و رسانهها و فروشگاهها و نمایشگاه بینالمللى دولتى و تبلیغات تجارى و... رفاه زدگى مرداب فساد
برگردیم به سخن اول مقال، گفتیم شکاف طبقاتى مردابى است که میکرب فساد در آن زاد و ولد مىکند. این موضوع دوسویه است به این معنا که هر دو طبقه را به فساد آلوده مىسازد. از یکسو قشر مرفه و پولدار با امکاناتى که دارند به یک زندگى مشروع و عادلانه راضى نیستند. ثروت و مکنت طغیان مىآورد، مفسده مىآفریند، انسانهاى مرفه بر آنند تا هرچه بیشتر از زندگى لذت ببرند از دیگران بهرهکشى کنند، انسانها را خریدارى کنند از اندامهاى قابل تمتع کامجوئى نمایند. کسانى که از خانه و ماشین و پول و پارتىهاى شبانه استفاده مىکنند افراد بالا نشین اند به عبارت قرآن «مترفین» و کامجویان افسار گسیخته.
عجب است که قرآن در اینجا نیز آیاتى دارد از جمله: «و اذ اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیراً» (سوره اسراء، آیه 16). هرگاه بخواهیم مردم شهرى را به هلاکت افکنیم، لجام گسیختهگان را رها کنیم تا به فسق و فجور دامن زنند. آنگاه مستوجب فرمان گردانیم و به هلاکت و ویرانى در اندازیم.
به این نکته قرآنى توجّه شود که اراده حق تعالى نسبت به هلاکت یک ملت بىدلیل تعلق نمىگیرد بلکه معاصى و گناهان آن ملت چنین سرنوشتى را براى آنان رقم مىزند چنانکه آیه دیگر تصریح دارد که «هرگز خداوند هلاکت مردمى صالح و نیک کردار را اراده نمىکند» (و ما کان ربک لیهلک القرى بظلم و اهلها مصلحون) (سوره هود، آیه 117).
چرا که عدل الهى چنین اقتضاء مىکند. «ان اللّه لایظلم الناس شیئا ولکن الناس انفسهم یظلمون» (سوره یونس، آیه 44). خداوند به مردم ستم نمىکند بلکه آنها خود در حق خویش ستم مىکنند.
در هر حال، عناصر لذتجو و خودکامه عامل فسادند و فساد عامل ویرانى است. براى پیشگیرى از فساد و فحشاء و منکرات در مرحله اول ریشه مفاسد اقتصادى را باید خشکانید، جلوى ثروتهاى باد آورده را گرفت. مفسدان اقتصادى را مهار کرد و این شیاطین را در بند کشید تا ریشه فتنه بسوزد و خود کامگى حاکم نگردد. معالأسف مبارزه با مفاسد اقتصادى با موفقیت همراه نبوده! و رانت خوارى در بسیارى از دستگاهها نفوذ کرده، حیف و میل بیت المال و ولخرجىها در نهادهاى دولتى نیز رخنه کرده و کسى پرسش نمىکند و کسى پاسخگو نیست. در تشکیلات یک وزارتخانه که کار عمرانى یا فرهنگى باید بکند هدر دادن بیت المال و سوء استفاده و جشن و جشنواره و کنسرت و ارکستر داخلى و خارجى و جشنهاى عروسکى و سفرهاى خارجى آمار و ارقام کلان بیتالمال را به حلقوم مىکشد، از نان و آب و مواد اولیه نیازهاى مردم محروم کم مىگذارند و بیت المال را در مراسمها و افتتاحیهها بى دریغ خرج مىکنند، هزاران میلیارد صرف جشنها و شادىهاى مشتى بلهوس و بازیگر و بیهودهگرا مىکنند و گرانى ارزاق عمومى را به حساب مردم کم درآمد مىگذارند. اگر دستگاه بازرس و تحقیق و بررسى راه نفوذ به دنیاى بسته را پیدا کنند و ارائه دهند آنوقت مردم خواهند دید مشکل بحرانهاى اقتصادى که سرچشمه مفاسد اخلاقى است در کجاست، اگر طلسم جادوئى رانت و رانت خوارى شکسته شود و راز و رمز ثروتهاى بادآورده کشف گردد معلوم مىشود که چگونه قشر محروم باید غرامت غولهاى ثروت و مافیاهاى رانت را بپردازند، از سوى دیگر بانکها هستند که پرشکوهترین ساختمانها را در شهر و روستا به خود اختصاص داده و سود بیست و شش درصد تا سى و شش درصد مىگیرند و نام اسلامى را نیز یدک مىکشند . شرح ماجراى انباشت ثروت و شکاف فقر و غنا آنقدر طولانى است که این قلم توان تحریر آن را ندارد. فقر و فساد
به این سوى جامعه مىنگریم، قشرهاى کم درآمد، عیالوار، از کار افتاده، بى سرپرست، بىخانمان مستأجر با اجاره بهاى سنگین. خانوادههائى که با عائله پنج ششنفره در یک یا دو اطاق محقر یا زاغهها به سر مىبرند، خرج زندگى و تحصیل و لباس فرزندانشان را ندارند در چنین شرائطى فکر کنید چه اتفاق مىافتد. فرزندان جوان و نوجوان و دختران دم بخت از یکسو تهى دستى پدر و رنج مادر را مىبینند و از سوى دیگر پسران و دختران پول دار با ماشینهاى پژو و زانتیا و ماکسیما در چنین فضاى آکنده از بىعدالتى و تبعیض چه مىکنند؟ آنها که اصالت دینى و اعتقادى و خانوادگى آنان را محدود کرده است با صبر و عقدههاى روحى و خواستههاى سرکوفته روزگارى را با تلخى و رنج مىگذرانند تا شاید فرجى شود و سامانى در زندگى پیدا کنند در میان این خانوادههاى نیازمند بسیارند که از چنین مصونیت اخلاقى و تربیتى و خانوادگى برخوردار نیستند اینها بندها را پاره مىکنند، راه فرار از خانه را پیش مىگیرند دختر یا پسرى که از خانه بیرون شد در پى یک پناهگاه مىگردد تا خواستههاى دل خود را آنجا پیدا کند. این پناهگاهها همواره مطمئن نیستند، بلکه عمدتاً صیادانى هستند که در پى صید ارزان در خیابانهاى شهر و ترمینال ها و پارکها پرسه مىزنند تا صید خود را به چنگ آورند و با اندک بهائى به دام اندازند و آنان را روانه خانههاى تیمى فساد و فحشاء کنند. آمار و ارقام دختران فرارى هر روز چهره زشت و ننگین فقر و بىعدالتى و نابسامانى شرائط خانوادگى را در جامعه به تصویر مىکشد، اغلب این دختران که در سن و سال نه چندان بالا به دام فساد و فحشاء مىافتند در این شرائط رشد مىکنند، بخشى از آلودگىهاى اخلاقى و مفاسد اجتماعى و مواد مخدر و فساد جنسى در این مرداب و لجنزار تولید مىشود و به جامعه پخش مىگردد. آیا مسئولیت حکومت در این اوضاع و احوال چیست؟ مگر در روایت نخواندهایم که هرگاه فقر داخل سرزمینى شد دین و ایمان از دروازه دیگر آن دیار بیرون مىرود؟ تجربه تلخ استضعاف و بهره کشى از زنان و دختران در جهان مستضعفان ماجراى اسفبارى را تصویر مىکند که بخشى از آن همان فساد و فحشاء است. که امروزه در جامعه ما رو به رشد است. آیا دستگاههاى حاکمه مسئولیت ندارند به این وضع ناهنجار سامانى بدهند؟ آنها که در جاى گرم و نرم نشستهاند و براى جامعه نرخ کالا تدوین مىکنند از این ناهنجارىها چه مقدار باخبرند؟ آنها که فرزندان و حاشیههایشان و مدیران دفاترشان سالى چند بار سفر خارجى مىروند و با دلار و ریال دور دنیا را گشت مىزنند، مىدانند در سایه شوم فقر در این جامعه چه اتفاقاتى مىافتد؟ آنها که میلیاردها حق این ملت را صرف جشنواره موسیقى و تالارهاى رودکى و وحدت و فرهنگ سراى نیاوران و غیره مىکنند، آنها که میلیاردها صرف تزیین دکوراسیون دفاتر کارشان مىکنند. آنها که هرچه مىخواهند برایشان فراهم است، مىدانند بر دلهاى زار نیازمندان چه مىگذرد؟!
اینست که براى ریشه یابى فساد و فحشاء باید در جستجوى این عوامل بود. و تا ریشه مفاسد اقتصادى و بى عدالتى خشکانده نشود سخن از مبارزه با مفاسد اخلاقى گفتن راه به جائى نمىبرد.
حاصل اینکه: در جامعه از یکسو رفاه و تجمل نقش تخریبى دارد که متأسفانه در تشکیلات ما به وفور دیده مىشود، و از سوى دیگر فقر و نیازمندى و بى عدالتى که زمینه فساد و فحشاء را فراهم مىسازد و فقر و فساد و تبعیض سه واژه نفرت بارى است که از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و براى ریشه کن ساختن آنها لحظهاى درنگ جایز نیست و این مسئولیت حکومت است که بى چون و چرا باید در این پیکار وارد شود و گرنه همه چیز بر باد است