اهرمهاى نظارتى بر کارگزاران در حکومت علوى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و حکومت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی حکومت وسیاست در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی حکومت اسلامی وظایف و اختیارات داخلی
آرشیو
چکیده
متن
هدف على(ع) از پذیرش قدرت و حکومت این بود که جامعهى انسانى را به سوى تکامل مادى و معنوى و در نهایت به طرف خداوند سوق دهد و عدالت اجتماعى را برقرار سازد. براى همگان زندگى سالم و همزیستى مسالمتآمیزى براساس تساوى حقوق افراد، پدید آورد. به عبارت دیگر مىخواست احیاگر حکومت و سیاستى باشد که پیامبر 25 سال پیش آنرا بنا نهاده بود و بعد از پیامبر چهرهى حکومت و جامعهى پیامبرى کاملاً دگرگون شده و فرسنگها از اهدافش فاصله گرفته بود.(1)
اهداف پیامبر اسلام جز پیاده کردن و استوارى بخشیدن پایههاى اخلاق نبود همچنانکه خود آن حضرت همواره بانگ برمىداشت که براى کامل کردن ارزشهاى اخلاقى مردم برانگیخته شدهام(2) و در اینراه آنچنان تلاش کرد که در قرآن نیز به داشتن اخلاق نیکو به سترگى ستوده شده بود.(3)
امام على(ع) نیز به تبعیت از هدف عالى پیامبر، پیاده کردن مکارم اخلاق در جامعه را سرلوحهى تمام امور خود قرار داد. اساساً هدف عالى حکومت علوى و همینطور روشهاى دستیابى به آن، ماهیتى اخلاقى داشتند. از اینرو، کسب فضایل اخلاقى براى کارگزاران حکومتش که بر جان و مال و آبرو و غنایم و احکام و امامت مسلمانان ولایت داشتند، امرى ضرورى بود. بدین جهت، امام در تمام سخنانى که مربوط به کارگزاران مىباشد به آنها رعایت اصول اخلاقى را توصیه و سفارش نمودهاند. البته همّ و غمّ امام در مورد اصول اخلاقى حاکم بر جامعه تنها به یکسرى توصیهى به کارگزاران ختم نمىگردد بلکه امام با برنامهاى دقیق و گسترده این موضوع را پىگیر بودند؛ و نظارت مستمر و پىگیر و حساب شده در تمام شؤونات کارگزاران داشته در سخنان خود به نظارت فراگیر والیان و حاکمان بر امور کارگزاران تأکید داشتند. از عملکرد خود امام و همینطور سفارشى که به والیان خود مىنمودند نظارت امام در چند محور قابل بررسى است: الف) انتخاب کارگزاران نمونه و شایسته؛ ب) رسیدگى مادى و معنوى به کارگزاران؛ ج) تقویت نظارت درونى کارگزاران؛ د) نظارت بیرونى بر کارگزاران از طریق مستقیم توسط حاکمان یا از طریق نیروهاى اطلاعاتى؛ ه) حسابرسى و کیفر کارگزاران خطاکار. الف) شایسته سالارى پایدار
امام على در سیرهى حکومتى خویش، افراد شایسته و صالح را براى فرماندارى و حکومت بر ولایات و مسؤولیتهاى دیگر بر مىگزید، و هرگز اجازه نمىداد والیان و کارگزاران ناشایست بر مردم حکومت کنند.
آن حضرت در سراسر حکومتدارى و ولایتمدارى خویش به بیان ویژگىها و اخلاق مدیران و کارگزاران پرداخته است. در نامههاى امام به دستوراتى بر مىخوریم که براى انتخاب کلیهى کارگزاران باید مدنظر قرار گیرد. البته آموزهها و دستورهایى نیز شامل کارگزاران خاص در پستهاى ویژهاى مىباشد که مورد توجه آن حضرت بوده است.
یکى از اساسىترین و مهمترین مسائل جامعه و حکومت اسلامى، اجراى عدالت، عدم تبعیض و باندبازى و پیروى از تمایلات شخصى است. رعایت عدالت اسلامى ایجاب مىکند که در تقسیم پست و منصب به فضایل و اصالتهاى انسانى و امتیازات اسلامى توجه شود و هر کس به حسب لیاقت و کاردانى و تقوایش به مقام مناسب دست یابد. از اینرو، از دیدگاه على(ع) یک زمامدار لایق کسى است که در تقسیم مسؤولیتها و پستها میان افراد جز اجراى عدالت و دادن حق به حقدار، به چیزى دیگر فکر نکند و جز با دقت و تأمل در خصوصیات افراد و امتحان و آزمایش آنها کسى را به کارگزارى دولت نگمارد.(4) به همین دلیل، آن حضرت از مالک و تمام زمامداران اسلامى مىخواهد که در تعیین کارگزاران و صاحب منصبان دولت تنها ملاکهاى اسلامى را در نظر داشته و هرگز بر پایه تمایلات شخصى و یا ترس و یا تأثیرپذیرى از دیگران کسى را به کارى نگمارد(5)، یا احساسات و عواطف و یا روابط خصوصى و باندبازى را در این امور دخالت ندهد. که نوعى ستمگرى و خیانت است.(6)
ملاکهایى که على(ع) براى تشخیص و تعیین یک کارگزار دولت بر مىشمارد به طور فشرده عبارت است از: 1. باتجربه و کارآزموده باشد و در جریان مشکلات و مسائل آب دیده شده باشد(7)؛ 2. نجابت و پاکدامنى داشته و اهل شرم و عفت و صیانت نفس باشد(8)؛ 3. از خانوادههاى اصیل و با شرافت بوده و اهل تقوا باشد(9)؛ 4. داراى حسن سابقه در مسلمانى باشد و با عشق و علاقه به اسلام روى آورده باشد نه به خاطر ترس و یا بهرهگیرى از قدرت اسلام و دست یافتن به مقام و ثروت(10)؛ 5. صاحب شخصیت و دائماً در حال صیانت نفس باشد(11)؛ 6. به مطامع مادى نظر نداشته باشند(12)؛ 7. داراى خصیصهى مدیریتى و دوراندیشى در کارها و اهل تدبر و تعمق و تفحص باشد(13). ب) رسیدگى به امور کارگزاران
یکى از حقوق تکلیفزا در حکومت عدل اسلامى حق کارمند بر دولت است. حکومت اسلامى باید به طور مستمر بر حال و وضع زندگى کارمندان رسیدگى کند و در رفع مشکلات مادى و معنوى این گروه تلاش نماید تا آنها بتوانند وظیفهى خود را به شایستگى انجام دهند. کوتاهى در انجام این وظیفه دستیابى به اهداف حکومت را دچار اختلاف خواهد نمود. به عنوان مثال یکى از مواردى که موجب پیدایش فساد در نظام ادارى مىگردد، مشکلات فراوان اقتصادى کارگزاران مىباشد که بر آنها هجوم برده و آنها را از پاى درآورده و خواه و ناخواه آنها را به انحراف مىکشاند. مفاسدى مانند کمکارى، رشوهخوارى، بدرفتارى با مراجعان، تدلیس، تزویر و خیانت از مظاهر بروز چنین مشکلاتى است.
امام به این حقیقت تلخ کاملاً توجه داشت. از اینرو، بعد از اینکه به والیان و حاکمان حکومت سفارش مىنمود تا کارگزارانى شایسته براى تصدى امور برگزینند رسیدگى به امور کارمندان را نیز به آنان تأکید مىنمود. به مواردى از تأکیدات امام در اینباره اشاره مىنمائیم. امام به مالک در مورد رسیدگى به مسائل کارگزاران چنین مىفرماید: «سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مىکوشند و با بىنیازى دست به اموال بیتالمال نمىزنند و اتمام حجتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند و یا در امانت تو خیانت کنند.»(14)
با توجه به اهمیت شغل داورى و قضاوت در جامعه، حاکم و زمامدار موظف است تا نهایت سعى و جدیت خود را بکار گیرد و افرادى با شرایط ذکر شده یافته و در منصب قضاوت و داورى بنشاند.
اما این تنها مسؤولیت زمامدار در مقابل شغل قضا و دادرسى نمىباشد، بلکه مسؤولیت خطیر حاکم بعد از انتخابِ قضات، مطرح مىشود و توجه به دو مسأله مهم براى حفظ و نگهدارى آنها در مسند قضاوت امرى ضرورى است:
اول اینکه تأمین قاضى از نظر مسائل مادى که در تنگنا قرار نگیرد(15)؛ زیرا «محتمل است یا از کار خود کنارهگیرى کند یا دلسرد شود و به خوبى انجام وظیفه نکند و یا در خطر لغزش قرار گیرد و با تطمیع و افتادن به منجلاب رشوهخوارى، ناحق را حق و حق را ناحق کند.»(16)
دوم اینکه قاضى باید از ارج و قرب و مقامى والا و ارزنده نزد حاکم برخوردار باشد «تا اولاً کسى قادر به اعمال نفوذ و تحمیل خواستههاى خود به او نباشد، ثانیاً هیچ کس در او طمع نبندد، ثالثاً کسى جز رهبر و زمامدار قادر به عزل وى نباشد و هیچ کس در صدد ایذاء و آزارش برنیاید. رابعاً احدى به خود جرأت سخنچینى و دسیسهگرى علیه او را ندهد و همه بدانند که قاضى صالح و عادل، از سعایت دیگران در نزد رهبر زمامدار در امان است.»(17)
همانطور که وظایف و شرایط و ویژگىهایى براى سپاه اسلام و بویژه فرماندهان تعیین شده است وظایفى هم براى والى و رهبر جامعهى اسلامى نسبت به ارتش و فرماندهان مشخص گردیده است، که اهم آن عبارتند از: 1. وظیفهى رهبر در مورد فرماندهان رسیدگى به تمام امور آنها مىباشد خواه بزرگ و مهم و یا کوچک و ظاهراً ناچیز باشد؛ زیرا چه بسا الطاف کوچک و ناچیز در جلب محبت و جذب قلوب آنان بسیار مؤثر باشد؛ 2. توجه دائمى نسبت به فرماندهان بدین معنى که رهبر همواره از حال فرماندهان و مسائل زندگى آنان آگاه باشد و به آنها محبت و لطف داشته باشد و این مسأله را ناچیز و بىاهمیت نداند؛ زیرا فرماندهان به واسطهى لطفهاى بزرگ و کوچکى که از والى و حاکم خود مىبینند با او کمال همکارى و خیرخواهى را خواهند داشت؛ 3. ستایش از فرماندهان و یادآورى کارهاى ارزشمند آنان ایجاد انگیزه در شجاعان نموده و افراد بزدل را نیز به فعالیت و تلاش وادار مىنماید.(18) ج) بازرسى و نظارت بر کارگزاران
از آنجا که فلسفهى وجودى سازمانهاى دولتى و مؤسسات عمومى تأمین مصالح عامه است و این نهادها با امکانات و بودجه مردم و براى خدمت به آنان پدید آمدهاند و همواره باید در این مسیر نیز حرکت کنند بنابراین باید احراز شود که تا چه حد به تعهد خویش پایبندند.
با توجه به گسترش دایرهى حکومت امیرمؤمنان(ع) و عدم امکان نظارت مستقیم خود حضرت، در کنار همهى مکانیزمهاى نظارتى و توجهات حکومتى به کارگزاران، داشتن دستگاه نظارتى خاص جزو ضروریات حکومت است. حضرت هم خود از چنین دستگاهى بهره مىگرفت(19) و هم آن را به والیان حکومتى سفارش مىکرد. البته ایشان معیارها و چهارچوبهایى براى ناظران و بازرسان ترسیم کردند. حضرت تأکید داشتند که عهدهداران این سمت باید انسانهایى متقى، مؤمن، امانتدار و صادق باشند. وظیفهى آنان این است که از طرز عمل مأموران آگاه باشند و شیوهى برخورد آنان را با مردم زیر نظر داشته باشند و از میزان صحت و سقم گزارشهاى کارگزاران نیز مطلع باشند. و این بازرسانِ ویژه، چشم حکومت محسوب مىشوند و اگر حاکم بازرس مورد اطمینان نداشته باشد نمىتواند حکومت را اداره کرده و مانند شخص نابینا نمىتواند راه درست را بیابد. حضرت مىفرماید: «سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، وفاپیشه بر آنان بگمار که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان سبب امانتدارى و مهربانى با رعیت خواهد بود.»(20)
مهمترین مواردى که امام(ع) از نیروهاى اطلاعاتى خود براى نظارت بر مسؤولان بهره مىگرفتند عبارت است از:
1. نظارت بر مکاتبات: امام على(ع) نامههاى کارگزاران را زیر نظر داشتند؛ چه نامههایى که خود آنان براى دیگران مىنوشتند و یا نامههایى که به آنان نوشته مىشد مراقبت مىنمودند. حضرت در نامهاى به زیادبن ابیه نوشته است: «اطلاع یافتم که معاویه براى تو نامهاى نوشته تا عقل تو را بلغزاند و ارادهى تو را سست کند.»(21)
امام در این نامه به کارگزار خود نشان مىدهد نامههایى که میان کارگزاران وى رد و بدل مىشود از چشم او به دور نیست و قلمرو نظارت و دقت او آنها را نیز فراگیر است.
2. نظارت بر گفتارها: امام در نامهاى به ابوموسى اشعرى که عامل آن حضرت در کوفه بود و مردم را پس از آن که امام(ع) آنان را به جنگ جمل فراخواند وى آنانرا به نشستن در خانه ترغیب کرد ضمن توبیخ وى به او اعلان مىکند که گفتههاى او مورد دقت و ارزیابى قرار مىگیرد: «از بندهى خدا على امیرمؤمنان به عبداللَّه بن قیس (ابوموسى اشعرى) پس از ستایش پروردگار و درود: سخنى از تو به من رسیده که هم به سود و هم به زیان تو است. چون فرستادهى من پیش تو آید دامن همّت به کمر زن، و کمرت را براى جنگ محکم ببند و از سوراخ خویش بیرون آى»(22)
3.نظارت بر مهمانىها: امام على(ع) در امر نظارت بر حرکات و رفتارکارگزاران حتى مسائل معمولى و پیش افتاده را نادیده نمىگرفت و از آنان بازخواست مىکرد. از اینرو در نامه به عثمان بن حنیف وى را به جهت شرکت در مهمانى بعضى از اشراف بصره مورد توبیخ و سرزنش قرار داده و فرموده است: «گمان نمىکردم مهمانى شخصى را بپذیرى که نیازمندانش با ستم محروم شده و ثروتمندان آنها بر سر سفره دعوت شدهاند اندیشه کن در کجایى و بر سر کدام سفره مىخورى. پس آن غذایى که حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور بیفکن و آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف کن.»(23)
این نامه نشانگر این است که امام افزون بر نظارت و حسابرسى بر امور بیتالمال نسبت به رفتار و حرکات جزئى و شخصى کارگزاران نیز حساسیّت داشته و آنان را تحت نظر داشته است.
4. نظارت بر رفتارها: امام رفتار کارگزاران را نسبت به مخالفان زیر نظر داشت و آنان را از بدرفتارى نسبت به آنان بر حذر مىداشت. آن حضرت خطاب به ابن عباس فرماندار بصره نوشت: «بد رفتارى تو را با قبیلهى بنى تمیم و خشونت با آنان را به من گزارش دادهاند. همانا قبیلهى بنى تمیم مردانى نیرومندند که هر گاه دلاورى از آنان غروب کند، سلحشور دیگرى به جاى آن مىدرخشد.»(24)
در هر صورت امام على(ع) برخورد کارگزاران را نسبت به دشمنان زیر نظر داشته و مواظب افراط کارىها و دلسوزىهاى نابهجا و غیر منطقى بوده و در برابر آنان عکس العمل شایسته نشان مىداده است.
5. نظارت بر عکسالعمل افراد پس از عزل: امام ناراحتىها و گرفتارىهاى کارگزاران را نیز تحت مراقبت قرار مىداد. پس از این که محمد بن ابىبکر از استاندارى مصر برکنار گشت به امام خبر رسید که وى محزون و اندوهگین شده است. امام طى نامهاى به او چنین نوشت: «به من خبر رسید که از فرستادن اشتر به سوى محل فرماندارىات ناراحت شدهاى. این کار را به دلیل کند شدن و سهلانگارىات یا انتظار کوشش بیشترى از تو انجام ندادهام، اگر تو را از فرماندارى مصر عزل کردم، فرماندار جاى دیگرى قرار دادم که اداره آنجا بر تو آسانتر و حکومت تو در آن سامان خوشتر است.»(25) د) بازرسى و نظارت درونى
یکى از مطلوبترین و مؤثرترین شیوهى نظارت بر حسن اعمال کارگزاران نظارتى است که خود آنان از درون بر عملکرد خویش داشته باشند. این نظارت از طریق اعتقادات دینى و اخلاق فردى صورت مىگیرد که امام براى تقویت هر دو مورد برنامهریزى نموده و تلاش کافى مبذول داشتهاند. به طورى که همراه با سفارشات اخلاق به کارگزاران مسائل اعتقادى را نیز همواره یادآورى مىفرمودند. به طور کلى مىتوان گفت دولت علوى در تمام زمینهها «مقیّد به دین» است. به اقتضاى این خصیصه است که حکمران بالضروره باید داناترین مردم در حکم خداوند باشد(26) و نیز باید به اجراى قانون خدا متعهد باشد: «لیس على الإمام الّا ما حُمِّلَ من أمر ربّه(27) فاعلم أنّ أفضل عباد اللَّه امام عادل هدى و هدى فأقام سنةً معلومة و أمات بدعة مجهولة»(28) ه) کیفر سریع و قاطع کارگزاران متخلف
همچنان که گفتیم امام براى اطلاع از عملکرد کارگزارانش همواره بر چگونگى کارکرد آنان نظارت داشت. از مدیران و مسؤولان حکومتى نیز چنین نظارتى را انتظار داشت و به آنها رهنمود مىداد که اگر یکى از عمّال حکومتى و حتى کسى از یاران و همکاران نزدیک زمامدار دست به فساد و نادرستى و خیانتى زد و گزارشهاى بازرسان مخفى هم حاکى از تأیید این موضوع بود، همین گزارشها براى اثبات خیانت آن شخص کافى است و باید بدون درنگ مورد رسیدگى قرار گیرد.
نکتهاى که باید در مورد اطمینان به گزارش بازرسان یادآورى شود این است که همانطور که گفتیم على(ع) ضمن سفارش به دقت در انتخاب بازرسان و سلامت روحى و اخلاقى آنان باز هم زمامدار را دعوت مىکند که هر کارى را از مجارى مختلف دنبال کند تا هر گاه یک گزارش از چند مجرا مورد تأیید و اتفاق نظر قرار گرفت براى زمامدار شکى در صحت و پذیرش آن وجود نداشته باشد.(29)
امام به مالک مىفرماید: «از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد به همین مقدار قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن و آنچه از اموالى که در اختیار دارد از او باز پس گیر.»(30)
این نامه و نامههاى دیگرى که در این خصوص در نهج البلاغه و در کتب دیگر وجود دارند همه حکایت از آن دارند که حضرت اگر خطا و لغزش از کارگزاران مشاهده مىکرد خیانتکاران را متناسب با آن مجازات مىکرد. برخى را فقط با نوشتن نامهى سرزنشآمیز تنبیه مىنمود مانند عثمان بن حنیف فرماندار خویش در بصره که مرتکب اشتباه شد و به مهمانى ثروتمندان رفته بر سر سفره رنگارنگ نشسته و رعایاى فقیر و گرسنه را از یاد برده بود.(31)
و آنگاه که شنید منذر بن جارود عبدى خیانت کرده است او را سخت توبیخ و از کار بر کنار کرد.(32)
همچنین وقتى سودهى همدانى نزد حضرت آمد و از عامل و کارگزار وى شکایت کرد و گزارشى از رفتار وى را به امام داد، حضرت نامهاى را نوشت و به سودهى همدانى داد که در آن، کارگزار خویش را سرزنش و از کار برکنار کرده بود. این نشان مىدهد که فقط مأموران مخفى نبودند که رفتار کارگزاران را زیر نظر داشتند و به على(ع) گزارش مىدادند بلکه افراد عادى نیز بر اثر اعتماد و اطمینان به عدالت على(ع) به این کار دست مىزدند و اگر حضرت به درستى گزارش آنان اطمینان مىیافت، بىمعطلى و تأخیر، کارگزارانش را از کار بر کنار مىکرد.(33)
امام نامههاى تند و شدیدالحنى هم براى اشعث بن قیس(34) (والى آذربایجان که در زمان عثمان منصوب شده بود) و زیادبن ابیه(35) (جانشین و قائممقام عبداللَّه بن عباس) و شریح بن حارث(36) (قاضى شهر کوفه) و قدامة بن عجلان(37) (عامل حضرت در کُشکر) و مصقلة بن هبیرهى شیبانى(38) (والى اردشیر خره) عبداللَّهبن عباس که از نزدیکان و خویشاوندان حضرت بود(39) مرقوم فرمودهاند.
نامهى عتابآمیز حضرت به یکى از نزدیکانشان که ظاهراً عبداللَّه بن عباس پسر عموى ایشان مىباشد در خور توجه بیشتر مىباشد. برخورد امام با وى نشان مىدهد که نظارت و مراقبت امام على همانگونه که نسبت به کارگزاران غیر خویشاوند به دقت اعمال مىشود و بر کارگزاران خویشاوند نیز اعمال مىشود و در نشان دادن عکسالعمل و مجازات هیچ گونه تفاوتى نبوده است.
شیوهى امام على(ع) در مورد فرد خاطى علاوه بر به کیفر رساندن آنان افشاگرى و رسوایى آنان نیز بوده است چنانچه در ادامهى نامهى مذکور امام به مالک مىخوانیم: «وَأخذتَهُ بِما أصاب مِن عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بمقام المَذَلَّةِ، وَوَسَمْتَهُ بِالخِیانِة، و قَلَّدتَهُ عارَ التهمة»(40) به مقدار خیانتى که انجام داده است او را کیفر نما! سپس وى را در مقام خوارى و مذلّت بنشان و داغ خیانت بر جبینش بند و طوق رسوایى بر گردنش بیفکن.
این روش امام که داغ خیانت بر پیشانى فرد خطاکار زده شود و قلادهى ننگ و بدنامى بر گردنش آویخته شود و در میان مردم انگشتنما گردد «به خاطر این است که هم سرنوشت او باعث عبرت دیگران شود و هم دیگر فرصت و امکانى براى خیانت و فساد در میان مردم پیدا نکند.»(41) تهیه کننده: مرکز فرهنگ و معارف قرآن پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) ر.ک: خطبهى 131 و شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 29، ص 299. 2) بعثتُ لاتمم مکارم الاخلاق» ر.ک: مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 71، ص 373. 3) وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ (قلم/ 4) و در حقیقت تو بر نیکو خلقى عظیم آراستهاى» 4) ثمّ انظر فى امور عمّالک فاستعملهم اختباراً» نهج البلاغه، نامهى 53، ص 566. 5) همان. 6) همان. 7) همان، ص 578. 8) همان. 9) همان. 10) همان. 11) همان. 12) همان. 13) همان. 14) نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 15) وافسح له فى البذل ما یزیل علته و تقلّ معه حاجته الى النّاس» همان. 16) آئین کشوردارى از دیدگاه امام على(ع)، چاپ و نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ 1366، تنظیم کریمى، ص 152. 17) همان. 18) همان. 19) براى مثال: «امام در نامهاى به مالک بن کعب،فرماندار عین التمر مأموریت مىدهد که به شهرهاى عراق سفر و بر امور کارگزاران نظارت کند و گزارش بازرسى خود را به حضرت اعلام نماید. (محمودى، محمدباقر، نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 4، نامهى 63، ص 141. 20) نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 21) نهج البلاغه، نامهى 44. 22) همان، نامهى 63. 23) همان، نامهى 45. 24) همان، نامهى 18. 25) همان، نامهى 34. 26) همان، خطبهى 173: «إنّ أحقّ الناس بهذا الأمر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر اللَّه فیه» 27) همان، خطبهى 103. 28) همان، خطبهى 164. 29) و تحفظ من الاعوان، فإنْ أحدٌ منهم بسط یده الى خیانة اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک، اکتفیت بذلک شاهد فَبَسطت علیه العقوبة فى بدنه...» نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 30) نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 31) همان، نامهى 45. 32) همان، نامهى 71. 33) ابى عبد ربه، العقد الفرید، ج 1، ص 336. 34) نهج البلاغه، نامهى 5. 35) همان، نامهى 20، حکمت 476. 36) همان، نامهى 3. 37) بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب الاشراف، ج 2، ص 388. 38) نهج البلاغه، خطبهى 44. 39) نهج البلاغه، نامهى 40، حسنزاده آملى در این باره نوشته است: «آنچه مایهى تأسف کشنده است این که مخاطب نامهى یکى از نزدیکان و خویشاوندان آن حضرت بوده است، زیرا طبق گزارش بیشتر مورخان مخاطب، عبداللَّه بن عباس بوده است.» منهاج البراعة: ج 2، ص 75. 40) نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 41) فاضل لنکرانى، محمد، آئین کشوردارى از دیدگاه امام على(ع)، ص 161.
اهداف پیامبر اسلام جز پیاده کردن و استوارى بخشیدن پایههاى اخلاق نبود همچنانکه خود آن حضرت همواره بانگ برمىداشت که براى کامل کردن ارزشهاى اخلاقى مردم برانگیخته شدهام(2) و در اینراه آنچنان تلاش کرد که در قرآن نیز به داشتن اخلاق نیکو به سترگى ستوده شده بود.(3)
امام على(ع) نیز به تبعیت از هدف عالى پیامبر، پیاده کردن مکارم اخلاق در جامعه را سرلوحهى تمام امور خود قرار داد. اساساً هدف عالى حکومت علوى و همینطور روشهاى دستیابى به آن، ماهیتى اخلاقى داشتند. از اینرو، کسب فضایل اخلاقى براى کارگزاران حکومتش که بر جان و مال و آبرو و غنایم و احکام و امامت مسلمانان ولایت داشتند، امرى ضرورى بود. بدین جهت، امام در تمام سخنانى که مربوط به کارگزاران مىباشد به آنها رعایت اصول اخلاقى را توصیه و سفارش نمودهاند. البته همّ و غمّ امام در مورد اصول اخلاقى حاکم بر جامعه تنها به یکسرى توصیهى به کارگزاران ختم نمىگردد بلکه امام با برنامهاى دقیق و گسترده این موضوع را پىگیر بودند؛ و نظارت مستمر و پىگیر و حساب شده در تمام شؤونات کارگزاران داشته در سخنان خود به نظارت فراگیر والیان و حاکمان بر امور کارگزاران تأکید داشتند. از عملکرد خود امام و همینطور سفارشى که به والیان خود مىنمودند نظارت امام در چند محور قابل بررسى است: الف) انتخاب کارگزاران نمونه و شایسته؛ ب) رسیدگى مادى و معنوى به کارگزاران؛ ج) تقویت نظارت درونى کارگزاران؛ د) نظارت بیرونى بر کارگزاران از طریق مستقیم توسط حاکمان یا از طریق نیروهاى اطلاعاتى؛ ه) حسابرسى و کیفر کارگزاران خطاکار. الف) شایسته سالارى پایدار
امام على در سیرهى حکومتى خویش، افراد شایسته و صالح را براى فرماندارى و حکومت بر ولایات و مسؤولیتهاى دیگر بر مىگزید، و هرگز اجازه نمىداد والیان و کارگزاران ناشایست بر مردم حکومت کنند.
آن حضرت در سراسر حکومتدارى و ولایتمدارى خویش به بیان ویژگىها و اخلاق مدیران و کارگزاران پرداخته است. در نامههاى امام به دستوراتى بر مىخوریم که براى انتخاب کلیهى کارگزاران باید مدنظر قرار گیرد. البته آموزهها و دستورهایى نیز شامل کارگزاران خاص در پستهاى ویژهاى مىباشد که مورد توجه آن حضرت بوده است.
یکى از اساسىترین و مهمترین مسائل جامعه و حکومت اسلامى، اجراى عدالت، عدم تبعیض و باندبازى و پیروى از تمایلات شخصى است. رعایت عدالت اسلامى ایجاب مىکند که در تقسیم پست و منصب به فضایل و اصالتهاى انسانى و امتیازات اسلامى توجه شود و هر کس به حسب لیاقت و کاردانى و تقوایش به مقام مناسب دست یابد. از اینرو، از دیدگاه على(ع) یک زمامدار لایق کسى است که در تقسیم مسؤولیتها و پستها میان افراد جز اجراى عدالت و دادن حق به حقدار، به چیزى دیگر فکر نکند و جز با دقت و تأمل در خصوصیات افراد و امتحان و آزمایش آنها کسى را به کارگزارى دولت نگمارد.(4) به همین دلیل، آن حضرت از مالک و تمام زمامداران اسلامى مىخواهد که در تعیین کارگزاران و صاحب منصبان دولت تنها ملاکهاى اسلامى را در نظر داشته و هرگز بر پایه تمایلات شخصى و یا ترس و یا تأثیرپذیرى از دیگران کسى را به کارى نگمارد(5)، یا احساسات و عواطف و یا روابط خصوصى و باندبازى را در این امور دخالت ندهد. که نوعى ستمگرى و خیانت است.(6)
ملاکهایى که على(ع) براى تشخیص و تعیین یک کارگزار دولت بر مىشمارد به طور فشرده عبارت است از: 1. باتجربه و کارآزموده باشد و در جریان مشکلات و مسائل آب دیده شده باشد(7)؛ 2. نجابت و پاکدامنى داشته و اهل شرم و عفت و صیانت نفس باشد(8)؛ 3. از خانوادههاى اصیل و با شرافت بوده و اهل تقوا باشد(9)؛ 4. داراى حسن سابقه در مسلمانى باشد و با عشق و علاقه به اسلام روى آورده باشد نه به خاطر ترس و یا بهرهگیرى از قدرت اسلام و دست یافتن به مقام و ثروت(10)؛ 5. صاحب شخصیت و دائماً در حال صیانت نفس باشد(11)؛ 6. به مطامع مادى نظر نداشته باشند(12)؛ 7. داراى خصیصهى مدیریتى و دوراندیشى در کارها و اهل تدبر و تعمق و تفحص باشد(13). ب) رسیدگى به امور کارگزاران
یکى از حقوق تکلیفزا در حکومت عدل اسلامى حق کارمند بر دولت است. حکومت اسلامى باید به طور مستمر بر حال و وضع زندگى کارمندان رسیدگى کند و در رفع مشکلات مادى و معنوى این گروه تلاش نماید تا آنها بتوانند وظیفهى خود را به شایستگى انجام دهند. کوتاهى در انجام این وظیفه دستیابى به اهداف حکومت را دچار اختلاف خواهد نمود. به عنوان مثال یکى از مواردى که موجب پیدایش فساد در نظام ادارى مىگردد، مشکلات فراوان اقتصادى کارگزاران مىباشد که بر آنها هجوم برده و آنها را از پاى درآورده و خواه و ناخواه آنها را به انحراف مىکشاند. مفاسدى مانند کمکارى، رشوهخوارى، بدرفتارى با مراجعان، تدلیس، تزویر و خیانت از مظاهر بروز چنین مشکلاتى است.
امام به این حقیقت تلخ کاملاً توجه داشت. از اینرو، بعد از اینکه به والیان و حاکمان حکومت سفارش مىنمود تا کارگزارانى شایسته براى تصدى امور برگزینند رسیدگى به امور کارمندان را نیز به آنان تأکید مىنمود. به مواردى از تأکیدات امام در اینباره اشاره مىنمائیم. امام به مالک در مورد رسیدگى به مسائل کارگزاران چنین مىفرماید: «سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مىکوشند و با بىنیازى دست به اموال بیتالمال نمىزنند و اتمام حجتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند و یا در امانت تو خیانت کنند.»(14)
با توجه به اهمیت شغل داورى و قضاوت در جامعه، حاکم و زمامدار موظف است تا نهایت سعى و جدیت خود را بکار گیرد و افرادى با شرایط ذکر شده یافته و در منصب قضاوت و داورى بنشاند.
اما این تنها مسؤولیت زمامدار در مقابل شغل قضا و دادرسى نمىباشد، بلکه مسؤولیت خطیر حاکم بعد از انتخابِ قضات، مطرح مىشود و توجه به دو مسأله مهم براى حفظ و نگهدارى آنها در مسند قضاوت امرى ضرورى است:
اول اینکه تأمین قاضى از نظر مسائل مادى که در تنگنا قرار نگیرد(15)؛ زیرا «محتمل است یا از کار خود کنارهگیرى کند یا دلسرد شود و به خوبى انجام وظیفه نکند و یا در خطر لغزش قرار گیرد و با تطمیع و افتادن به منجلاب رشوهخوارى، ناحق را حق و حق را ناحق کند.»(16)
دوم اینکه قاضى باید از ارج و قرب و مقامى والا و ارزنده نزد حاکم برخوردار باشد «تا اولاً کسى قادر به اعمال نفوذ و تحمیل خواستههاى خود به او نباشد، ثانیاً هیچ کس در او طمع نبندد، ثالثاً کسى جز رهبر و زمامدار قادر به عزل وى نباشد و هیچ کس در صدد ایذاء و آزارش برنیاید. رابعاً احدى به خود جرأت سخنچینى و دسیسهگرى علیه او را ندهد و همه بدانند که قاضى صالح و عادل، از سعایت دیگران در نزد رهبر زمامدار در امان است.»(17)
همانطور که وظایف و شرایط و ویژگىهایى براى سپاه اسلام و بویژه فرماندهان تعیین شده است وظایفى هم براى والى و رهبر جامعهى اسلامى نسبت به ارتش و فرماندهان مشخص گردیده است، که اهم آن عبارتند از: 1. وظیفهى رهبر در مورد فرماندهان رسیدگى به تمام امور آنها مىباشد خواه بزرگ و مهم و یا کوچک و ظاهراً ناچیز باشد؛ زیرا چه بسا الطاف کوچک و ناچیز در جلب محبت و جذب قلوب آنان بسیار مؤثر باشد؛ 2. توجه دائمى نسبت به فرماندهان بدین معنى که رهبر همواره از حال فرماندهان و مسائل زندگى آنان آگاه باشد و به آنها محبت و لطف داشته باشد و این مسأله را ناچیز و بىاهمیت نداند؛ زیرا فرماندهان به واسطهى لطفهاى بزرگ و کوچکى که از والى و حاکم خود مىبینند با او کمال همکارى و خیرخواهى را خواهند داشت؛ 3. ستایش از فرماندهان و یادآورى کارهاى ارزشمند آنان ایجاد انگیزه در شجاعان نموده و افراد بزدل را نیز به فعالیت و تلاش وادار مىنماید.(18) ج) بازرسى و نظارت بر کارگزاران
از آنجا که فلسفهى وجودى سازمانهاى دولتى و مؤسسات عمومى تأمین مصالح عامه است و این نهادها با امکانات و بودجه مردم و براى خدمت به آنان پدید آمدهاند و همواره باید در این مسیر نیز حرکت کنند بنابراین باید احراز شود که تا چه حد به تعهد خویش پایبندند.
با توجه به گسترش دایرهى حکومت امیرمؤمنان(ع) و عدم امکان نظارت مستقیم خود حضرت، در کنار همهى مکانیزمهاى نظارتى و توجهات حکومتى به کارگزاران، داشتن دستگاه نظارتى خاص جزو ضروریات حکومت است. حضرت هم خود از چنین دستگاهى بهره مىگرفت(19) و هم آن را به والیان حکومتى سفارش مىکرد. البته ایشان معیارها و چهارچوبهایى براى ناظران و بازرسان ترسیم کردند. حضرت تأکید داشتند که عهدهداران این سمت باید انسانهایى متقى، مؤمن، امانتدار و صادق باشند. وظیفهى آنان این است که از طرز عمل مأموران آگاه باشند و شیوهى برخورد آنان را با مردم زیر نظر داشته باشند و از میزان صحت و سقم گزارشهاى کارگزاران نیز مطلع باشند. و این بازرسانِ ویژه، چشم حکومت محسوب مىشوند و اگر حاکم بازرس مورد اطمینان نداشته باشد نمىتواند حکومت را اداره کرده و مانند شخص نابینا نمىتواند راه درست را بیابد. حضرت مىفرماید: «سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، وفاپیشه بر آنان بگمار که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان سبب امانتدارى و مهربانى با رعیت خواهد بود.»(20)
مهمترین مواردى که امام(ع) از نیروهاى اطلاعاتى خود براى نظارت بر مسؤولان بهره مىگرفتند عبارت است از:
1. نظارت بر مکاتبات: امام على(ع) نامههاى کارگزاران را زیر نظر داشتند؛ چه نامههایى که خود آنان براى دیگران مىنوشتند و یا نامههایى که به آنان نوشته مىشد مراقبت مىنمودند. حضرت در نامهاى به زیادبن ابیه نوشته است: «اطلاع یافتم که معاویه براى تو نامهاى نوشته تا عقل تو را بلغزاند و ارادهى تو را سست کند.»(21)
امام در این نامه به کارگزار خود نشان مىدهد نامههایى که میان کارگزاران وى رد و بدل مىشود از چشم او به دور نیست و قلمرو نظارت و دقت او آنها را نیز فراگیر است.
2. نظارت بر گفتارها: امام در نامهاى به ابوموسى اشعرى که عامل آن حضرت در کوفه بود و مردم را پس از آن که امام(ع) آنان را به جنگ جمل فراخواند وى آنانرا به نشستن در خانه ترغیب کرد ضمن توبیخ وى به او اعلان مىکند که گفتههاى او مورد دقت و ارزیابى قرار مىگیرد: «از بندهى خدا على امیرمؤمنان به عبداللَّه بن قیس (ابوموسى اشعرى) پس از ستایش پروردگار و درود: سخنى از تو به من رسیده که هم به سود و هم به زیان تو است. چون فرستادهى من پیش تو آید دامن همّت به کمر زن، و کمرت را براى جنگ محکم ببند و از سوراخ خویش بیرون آى»(22)
3.نظارت بر مهمانىها: امام على(ع) در امر نظارت بر حرکات و رفتارکارگزاران حتى مسائل معمولى و پیش افتاده را نادیده نمىگرفت و از آنان بازخواست مىکرد. از اینرو در نامه به عثمان بن حنیف وى را به جهت شرکت در مهمانى بعضى از اشراف بصره مورد توبیخ و سرزنش قرار داده و فرموده است: «گمان نمىکردم مهمانى شخصى را بپذیرى که نیازمندانش با ستم محروم شده و ثروتمندان آنها بر سر سفره دعوت شدهاند اندیشه کن در کجایى و بر سر کدام سفره مىخورى. پس آن غذایى که حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور بیفکن و آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف کن.»(23)
این نامه نشانگر این است که امام افزون بر نظارت و حسابرسى بر امور بیتالمال نسبت به رفتار و حرکات جزئى و شخصى کارگزاران نیز حساسیّت داشته و آنان را تحت نظر داشته است.
4. نظارت بر رفتارها: امام رفتار کارگزاران را نسبت به مخالفان زیر نظر داشت و آنان را از بدرفتارى نسبت به آنان بر حذر مىداشت. آن حضرت خطاب به ابن عباس فرماندار بصره نوشت: «بد رفتارى تو را با قبیلهى بنى تمیم و خشونت با آنان را به من گزارش دادهاند. همانا قبیلهى بنى تمیم مردانى نیرومندند که هر گاه دلاورى از آنان غروب کند، سلحشور دیگرى به جاى آن مىدرخشد.»(24)
در هر صورت امام على(ع) برخورد کارگزاران را نسبت به دشمنان زیر نظر داشته و مواظب افراط کارىها و دلسوزىهاى نابهجا و غیر منطقى بوده و در برابر آنان عکس العمل شایسته نشان مىداده است.
5. نظارت بر عکسالعمل افراد پس از عزل: امام ناراحتىها و گرفتارىهاى کارگزاران را نیز تحت مراقبت قرار مىداد. پس از این که محمد بن ابىبکر از استاندارى مصر برکنار گشت به امام خبر رسید که وى محزون و اندوهگین شده است. امام طى نامهاى به او چنین نوشت: «به من خبر رسید که از فرستادن اشتر به سوى محل فرماندارىات ناراحت شدهاى. این کار را به دلیل کند شدن و سهلانگارىات یا انتظار کوشش بیشترى از تو انجام ندادهام، اگر تو را از فرماندارى مصر عزل کردم، فرماندار جاى دیگرى قرار دادم که اداره آنجا بر تو آسانتر و حکومت تو در آن سامان خوشتر است.»(25) د) بازرسى و نظارت درونى
یکى از مطلوبترین و مؤثرترین شیوهى نظارت بر حسن اعمال کارگزاران نظارتى است که خود آنان از درون بر عملکرد خویش داشته باشند. این نظارت از طریق اعتقادات دینى و اخلاق فردى صورت مىگیرد که امام براى تقویت هر دو مورد برنامهریزى نموده و تلاش کافى مبذول داشتهاند. به طورى که همراه با سفارشات اخلاق به کارگزاران مسائل اعتقادى را نیز همواره یادآورى مىفرمودند. به طور کلى مىتوان گفت دولت علوى در تمام زمینهها «مقیّد به دین» است. به اقتضاى این خصیصه است که حکمران بالضروره باید داناترین مردم در حکم خداوند باشد(26) و نیز باید به اجراى قانون خدا متعهد باشد: «لیس على الإمام الّا ما حُمِّلَ من أمر ربّه(27) فاعلم أنّ أفضل عباد اللَّه امام عادل هدى و هدى فأقام سنةً معلومة و أمات بدعة مجهولة»(28) ه) کیفر سریع و قاطع کارگزاران متخلف
همچنان که گفتیم امام براى اطلاع از عملکرد کارگزارانش همواره بر چگونگى کارکرد آنان نظارت داشت. از مدیران و مسؤولان حکومتى نیز چنین نظارتى را انتظار داشت و به آنها رهنمود مىداد که اگر یکى از عمّال حکومتى و حتى کسى از یاران و همکاران نزدیک زمامدار دست به فساد و نادرستى و خیانتى زد و گزارشهاى بازرسان مخفى هم حاکى از تأیید این موضوع بود، همین گزارشها براى اثبات خیانت آن شخص کافى است و باید بدون درنگ مورد رسیدگى قرار گیرد.
نکتهاى که باید در مورد اطمینان به گزارش بازرسان یادآورى شود این است که همانطور که گفتیم على(ع) ضمن سفارش به دقت در انتخاب بازرسان و سلامت روحى و اخلاقى آنان باز هم زمامدار را دعوت مىکند که هر کارى را از مجارى مختلف دنبال کند تا هر گاه یک گزارش از چند مجرا مورد تأیید و اتفاق نظر قرار گرفت براى زمامدار شکى در صحت و پذیرش آن وجود نداشته باشد.(29)
امام به مالک مىفرماید: «از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد به همین مقدار قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن و آنچه از اموالى که در اختیار دارد از او باز پس گیر.»(30)
این نامه و نامههاى دیگرى که در این خصوص در نهج البلاغه و در کتب دیگر وجود دارند همه حکایت از آن دارند که حضرت اگر خطا و لغزش از کارگزاران مشاهده مىکرد خیانتکاران را متناسب با آن مجازات مىکرد. برخى را فقط با نوشتن نامهى سرزنشآمیز تنبیه مىنمود مانند عثمان بن حنیف فرماندار خویش در بصره که مرتکب اشتباه شد و به مهمانى ثروتمندان رفته بر سر سفره رنگارنگ نشسته و رعایاى فقیر و گرسنه را از یاد برده بود.(31)
و آنگاه که شنید منذر بن جارود عبدى خیانت کرده است او را سخت توبیخ و از کار بر کنار کرد.(32)
همچنین وقتى سودهى همدانى نزد حضرت آمد و از عامل و کارگزار وى شکایت کرد و گزارشى از رفتار وى را به امام داد، حضرت نامهاى را نوشت و به سودهى همدانى داد که در آن، کارگزار خویش را سرزنش و از کار برکنار کرده بود. این نشان مىدهد که فقط مأموران مخفى نبودند که رفتار کارگزاران را زیر نظر داشتند و به على(ع) گزارش مىدادند بلکه افراد عادى نیز بر اثر اعتماد و اطمینان به عدالت على(ع) به این کار دست مىزدند و اگر حضرت به درستى گزارش آنان اطمینان مىیافت، بىمعطلى و تأخیر، کارگزارانش را از کار بر کنار مىکرد.(33)
امام نامههاى تند و شدیدالحنى هم براى اشعث بن قیس(34) (والى آذربایجان که در زمان عثمان منصوب شده بود) و زیادبن ابیه(35) (جانشین و قائممقام عبداللَّه بن عباس) و شریح بن حارث(36) (قاضى شهر کوفه) و قدامة بن عجلان(37) (عامل حضرت در کُشکر) و مصقلة بن هبیرهى شیبانى(38) (والى اردشیر خره) عبداللَّهبن عباس که از نزدیکان و خویشاوندان حضرت بود(39) مرقوم فرمودهاند.
نامهى عتابآمیز حضرت به یکى از نزدیکانشان که ظاهراً عبداللَّه بن عباس پسر عموى ایشان مىباشد در خور توجه بیشتر مىباشد. برخورد امام با وى نشان مىدهد که نظارت و مراقبت امام على همانگونه که نسبت به کارگزاران غیر خویشاوند به دقت اعمال مىشود و بر کارگزاران خویشاوند نیز اعمال مىشود و در نشان دادن عکسالعمل و مجازات هیچ گونه تفاوتى نبوده است.
شیوهى امام على(ع) در مورد فرد خاطى علاوه بر به کیفر رساندن آنان افشاگرى و رسوایى آنان نیز بوده است چنانچه در ادامهى نامهى مذکور امام به مالک مىخوانیم: «وَأخذتَهُ بِما أصاب مِن عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بمقام المَذَلَّةِ، وَوَسَمْتَهُ بِالخِیانِة، و قَلَّدتَهُ عارَ التهمة»(40) به مقدار خیانتى که انجام داده است او را کیفر نما! سپس وى را در مقام خوارى و مذلّت بنشان و داغ خیانت بر جبینش بند و طوق رسوایى بر گردنش بیفکن.
این روش امام که داغ خیانت بر پیشانى فرد خطاکار زده شود و قلادهى ننگ و بدنامى بر گردنش آویخته شود و در میان مردم انگشتنما گردد «به خاطر این است که هم سرنوشت او باعث عبرت دیگران شود و هم دیگر فرصت و امکانى براى خیانت و فساد در میان مردم پیدا نکند.»(41) تهیه کننده: مرکز فرهنگ و معارف قرآن پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) ر.ک: خطبهى 131 و شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 29، ص 299. 2) بعثتُ لاتمم مکارم الاخلاق» ر.ک: مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 71، ص 373. 3) وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ (قلم/ 4) و در حقیقت تو بر نیکو خلقى عظیم آراستهاى» 4) ثمّ انظر فى امور عمّالک فاستعملهم اختباراً» نهج البلاغه، نامهى 53، ص 566. 5) همان. 6) همان. 7) همان، ص 578. 8) همان. 9) همان. 10) همان. 11) همان. 12) همان. 13) همان. 14) نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 15) وافسح له فى البذل ما یزیل علته و تقلّ معه حاجته الى النّاس» همان. 16) آئین کشوردارى از دیدگاه امام على(ع)، چاپ و نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ 1366، تنظیم کریمى، ص 152. 17) همان. 18) همان. 19) براى مثال: «امام در نامهاى به مالک بن کعب،فرماندار عین التمر مأموریت مىدهد که به شهرهاى عراق سفر و بر امور کارگزاران نظارت کند و گزارش بازرسى خود را به حضرت اعلام نماید. (محمودى، محمدباقر، نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 4، نامهى 63، ص 141. 20) نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 21) نهج البلاغه، نامهى 44. 22) همان، نامهى 63. 23) همان، نامهى 45. 24) همان، نامهى 18. 25) همان، نامهى 34. 26) همان، خطبهى 173: «إنّ أحقّ الناس بهذا الأمر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر اللَّه فیه» 27) همان، خطبهى 103. 28) همان، خطبهى 164. 29) و تحفظ من الاعوان، فإنْ أحدٌ منهم بسط یده الى خیانة اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک، اکتفیت بذلک شاهد فَبَسطت علیه العقوبة فى بدنه...» نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 30) نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 31) همان، نامهى 45. 32) همان، نامهى 71. 33) ابى عبد ربه، العقد الفرید، ج 1، ص 336. 34) نهج البلاغه، نامهى 5. 35) همان، نامهى 20، حکمت 476. 36) همان، نامهى 3. 37) بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب الاشراف، ج 2، ص 388. 38) نهج البلاغه، خطبهى 44. 39) نهج البلاغه، نامهى 40، حسنزاده آملى در این باره نوشته است: «آنچه مایهى تأسف کشنده است این که مخاطب نامهى یکى از نزدیکان و خویشاوندان آن حضرت بوده است، زیرا طبق گزارش بیشتر مورخان مخاطب، عبداللَّه بن عباس بوده است.» منهاج البراعة: ج 2، ص 75. 40) نهج البلاغه، نامهى 53، ص 578. 41) فاضل لنکرانى، محمد، آئین کشوردارى از دیدگاه امام على(ع)، ص 161.